02 فروردین 1398

سپهبد مبصر: حمله به فیضیه نابخردانه بود


سید احمد سجادپور

سپهبد مبصر: حمله به فیضیه نابخردانه بود

روز دوم فروردین 1342 مأموران رژیم شاه با هجوم به مجلس عزاداری شهادت امام جعفر صادق(ع) در مدرسه فیضیه قم، ضمن شکستن در و پنجره مدرسه و ضرب و جرح طلاب عده زیادی از آنان را مضروب و مجروح کردند. مدرسه طالبیه تبریز نیز مورد حمله مشابهی قرار گرفت. در پی این جنایات امام خمینی(ره) در پیامی خطاب به روحانیون و طلاب و اهالی قم فرمودند: «مضطرب نگردید و ترس و هراس را از خود دور کنید... دستگاه جبار با دست زدن به این فاجعه، شکست و نابودی خود را حتمی ساخت... وظیفه ماست که برای تحمل هرگونه ناملایمات آماده باشیم تا بتوانیم دست خائنین به اسلام را قطع و جلوی اغراض و مطامع آنها را بگیریم.»(1)

در این رابطه آیت الله محمدتقی فلسفی در خاطرات خود می نویسد: «... کماندوها با وسایلی که در اختیار داشتند به طلاب بی دفاع حمله می کردند. با پنجه بوکس، میله آهنی، زنجیر و حتی شاخه های درختان فیضیه که شکسته بودند، طلاب را به سختی مضروب و مجروح می نمایند. سپس از صحن فیضیه به درون حجره های طلاب می روند، کتابها، لباسها، حتی قرآن های آنها را به درون صحن مدرسه می ریزند و آتش می زنند. بعد به طبقه بالای مدرسه می روند. در آنجا به زد و خورد با طلاب مشغول می شوند. به طوری که می گفتند چند نفر را هم از پشت بام فیضیه به رودخانه ای که از کنار فیضیه می گذرد، می اندازند که از سرنوشت آنها خبری نشد. یکی از طلاب جوان به نام سیدیونس رودباری، به شهادت رسید و طلاب از شهادت وی باخبر شدند. آیت الله گلپایگانی را به یکی از حجرات طبقه پایین بردند و محافظت کردند، چون خطر کشته شدن ایشان جدی بوده است. بعضی از طلاب هم برای نجات خود به پشت بام فیضیه می روند و گویا خود را به زیر می اندازند و دست و پای آنها می شکند. به طور خلاصه طلاب مظلوم را چنان زدند که دندانها و دست و پاها و سر و صورتهای بسیاری شکسته و مجروح شد. مردم بعضی از طلاب دست و پا شکسته و صدمه دیده را به بیمارستانهای قم می رسانند و اعضای شکسته آنها را گچ می گیرند، اما از طرف شهربانی و ساواک قم و به دستور مستقیم سرهنگ مولوی آنها را از بیمارستان اخراج می کنند! و ناچار در خانه های خود یا در اتاقهای بعضی از مدارس تحت معالجه قرار می گیرند. حتی دکترها هم با احتیاط و دور از چشم مأمورین به آنها سر می زدند. از سرنوشت بسیاری از آنها خبری ندارم...» (2)

  سپهبد مبصر معاون رئیس شهربانی آن زمان نیز در خاطرات خود نوشته است که: «... در روزهای آخر سال 1341 به سازمان های اطلاعاتی اطلاع رسید که طلبه های قم با صدور اعلامیه ای از مسلمان ها خواسته اند تا روز دوم فروردین 42 در مدرسه فیضیه گرد هم آیند و درتظاهرات مخالفت با اصلاحات دولت شرکت کنند، در برابر این تصمیم و برای مقابله و جلوگیری از آن، کمیسیون هایی تشکیل و مسئله را زیر بررسی قرار دادند و سرانجام طرح بسیار نابخردانه و می شود گفت کودکانه‌ای را که اصلاً به صلاح مملکت نبود به تصویب رساندند. تصمیمی که به وسیله مسئولان امنیتی و  نظامی کشور گرفته شد این بود که عده ای از سربازان گارد با لباس غیرنظامی در روزی که قرار بود در مدرسه فیضیه تظاهرات برپا شود به آنجا ریختند و با طلبه های تحریک شده درگیر شدند و با آنها کتک کاری کردند و می گویند دو یا سه نفر هم از طلبه ها کشته شده اند. به هر رو پس از انجام گرفتن مأموریت، سربازهایی که لباس غیرنظامی پوشیده بودند اما فراموش کرده بودند کفش های خود را عوض کنند و همگی پوتین هایی به شکل سربازی به پا داشتند به صف ایستادند و شعار «جاوید شاه» سر دادند و با این کار ناشیانه و حرکت بچه گانه ثابت کردند که یورش آورندگان به مدرسه فیضیه سرباز و آن هم سربازان گارد شاهنشاهی بودند و با این ترتیب روحانیت را یکپارچه برانگیخته و وادار کردند که واکنشی از خود بر ضد شاه نشان دهند.» (3)

پی نوشت:

1 - صحیفه امام خمینی، ج 1، ص 166

2 -  خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص 253-252

3 -  تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جواد منصوری، ج 1، صص 556-557، به نقل از روزنامه کیهان، فروردین 1376


موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی