17 تیر 1399

در سی و پنجمین سالروز درگذشت مبارزی افشاگر؛

مروری بر زندگی و مبارزات آیت‌الله حاج شیخ محمد مهدی ربانی املشی


مروری بر زندگی و مبارزات آیت‌الله حاج شیخ محمد مهدی ربانی املشی

مقدمه :

 از آغاز نهضت روحانیت در سال 1340 تا دی ماه 1356 که نقطه اوج ظهور انقلاب اسلامی بود، شبکه گسترده روحانیت انقلابی و پیرو امام (ره) با تلاش‌های گسترده خود، توانست منطق و تفکر مبارزاتی امام خمینی(ره) را به اقشار مختلف مردم انتقال داده و نگرش و کنش انقلابی مبارزه با رژیم دیکتاتور و وابسته پهلوی را در جامعه ایجاد کند. از آن جا که رهبری یکی از مهمترین و اساسی‌ترین عوامل شکل‌گیری و موفقیت یک جنبش اجتماعی به شمار می‌رفت، لذا جرقه معنویت امام خمینی(ره) موجب شد تا مطهری ها، بهشتی ها، رجایی ها، قدوسی ها و بزرگانی مانند آیت‌الله ربانی املشی ظهور کنند.سال‌ها مجاهده مرحوم آیت‌الله املشی برکات فراوانی برای انقلاب، حوزه علمیه و دستگاه قضایی داشت. او همواره در خدمت امام بود و به خاطر دینداری و پیشگامی‌اش در جریان مبارزه علیه رژیم، سال های متمادی در تبعید به سر برد و نه تنها هیچ یک از این مرارت‌ها و مشقت‌ها، وی را از ادامه مبارزه منصرف نکرد بلکه همچنان پس از پیروزی انقلاب اسلامی لحظه‌ای از خط مشی انقلابی‌ فاصله نگرفت.

 ولادت مردی از تبار پاکان دشمن ستیز

آیت‌الله حاج شیخ مهدی ربانی املشی در سوم آذر ماه 1313 شمسی در قم متولد شد. پدرش عبدالمکارم ربانی املشی یکی از روحانیون مقیم قم بود که در نهایت زهد و قناعت زندگی می‌کرد. آیت‌الله املشی در شش سالگی مادرش را از دست داد و همین امر موجب شد تا پدرش با مهربانی و تفقدی خاص در تربیت او اهتمام ورزد. وی از پنج سالگی به مکتب خانه رفت و در آن جا با قرآن و دیگر کتاب‌های دینی و ادبی آشنا شد. پس از پایان دوره مکتب‌خانه راهی مدرسه سنایی قم شد و تحصیلات ابتدایی را در همین مدرسه گذراند. در آن زمان، خانه آنها در انتهای شهر قم و نزدیک بیابان‌های این شهر بود و او مجبور بود هر روز با سختی و مشقت بسیار، فاصله خانه تا مدرسه را طی کند. با این که رفت و آمد خصوصاً در زمستان‌ها برای کودکی به سن و سال او سخت بود، اما عشق به تحصیل و کسب معرفت، موجب شده بود تا او بدون هیچ گلایه‌ای به مدرسه برود. از طرف دیگر ساده‌زیستی پدر در وی اثر گذاشته و او را به فردی قانع تبدیل کرده بود. این خصوصیت چنان در وی نهادینه بود که حتی پس از ازدواج نیز، تا مدتها، کنار پدر در همان خانه کوچک و دور افتاده زندگی می‌کرد. خود وی در باره دوران تحصیلات ابتدایی‌اش می‌گفت که در دوران دانش‌آموزی از طریق صرفه‌جویی در پول ناهار، لوازم‌التحریر و وسایل درسی مورد نیاز خود را تهیه می‌کردم.

پدر محمدمهدی پس از گذراندن دوران ابتدایی، به جهت نگرانی از ایجاد خلل در ایمان فرزند و پرهیز دادن او از «جو مسموم مدارس و محافل متجددِ» رژیم و به خاطر علاقه وافر به مقام روحانیت و به ویژه آیت‌الله سیدمحمدتقی خوانساری او را به تحصیل در علوم دینی و معارف تشویق نمود.

وی مقدمات و سطح را با سرشناس‌ترین اساتید حوزه علمیه قم گذراند و به دلیل سلیقه خاصی که در انتخاب هم ‌مباحثه‌هایش در حوزه داشت، افراد معدودی را برای مباحثه انتخاب کرد. از جمله افرادی که با او هم ‌مباحثه بودند، مرحوم حجت‌الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی بود. آقای‌هاشمی در باره آغاز دوستی و آشنایی‌اش با آیت‌الله املشی می‌گفت با ایشان در ماه‌های اول ورود به قم آشنا شده و آن‌قدر معاشرت و دوستی میان آنان صمیمی شد که سرانجام با یکدیگر عهد اخوت بستند و برای همیشه هم‌مباحثۀ یکدیگر باقی ماندند و در همه سطوح تحصیل از مقدمات تا خارج، به خاطر دوستی با آیت‌الله املشی، چندین‌بار در سفر تبلیغی وی به املش، او را همراهی کرده و در خانه پدری وی مانده و در زمان تبعید آن مرحوم، در فردوس خراسان نیز به دیدنش رفته بود.[1]

آیت‌الله املشی بعد از مهاجرتِ حجت‌الاسلام رفسنجانی به تهران، مدتی با آیت‌الله محمد مؤمن و مرحوم آیت‌الله حسن طاهری خرم‌آبادی هم‌ مباحثه شد. شوق او به تحصیل وی را بر آن داشت که از محضر اساتید مختلف آن دوران بهره گیرد. ایشان سه سال بر حضور در درس آیت‌الله سیدحسین طباطبایی بروجردی ـ تا درگذشت ایشان ـ بهره‌مند شد و پس از آن در محضر امام خمینی(ره) زانوی تلمذ بر زمین زد. لکن به گفته خود آن مرحوم، دروس اصلی را نزد امام خمینی(ره) فرا گرفت و درس‌های ایشان را پیشرفته و پرمحتوا می‌دانست.

آیت‌الله ربانی املشی در خصوص ویژگی‌های تدریس امام خمینی معتقد بود که ایشان صرفاً مدرس فقه و اصول نبود، بلکه معلم اخلاق بود و در بیان مسائل اخلاقی چنان تأثیر عجیبی داشت که اغلب شاگردانش را منقلب می‌کرد.[2] آیت‌الله املشی می‌گفت که همه چیز امام برای ما آموزنده بود و ایشان از تمام خوبی‌ها چون شهامت و شجاعت و صراحت که لازمه رهبری است برخوردار بود. اگرچه امام افکار سیاسی عالی و بلندی داشت، اما آنچه بیش از هر چیز مهم به نظر می‌رسید تقوی و تارک هوی بودن امام بود.[3]

آیت‌الله املشی از آن رو که از شاگردان و هوادارن امام خمینی به شمار می‌رفت، بعد از درگذشت آیت‌الله بروجردی به همراه حدود صد تن از شاگردان امام درصدد برآمدند تا رضایت ایشان را در انتشار رساله‌شان جلب کنند. این جمع، در نهایت با زحمت بسیار توانستند وی را به انجام این کار راضی کنند و رساله امام برای اولین‌بار با عنوان «نجاه العباد» به چاپ رسید که به گفته مرحوم آقای املشی بخشهایی از این کتاب را نیز برای سرعت بخشیدن به چاپ آن، ایشان نوشته است.

از دیگر اساتید آیت‌الله املشی در دوران تحصیل، آیت‌الله سیدمحمد محقق داماد بود که آیت‌الله املشی پس از تبعید امام خمینی به ترکیه در 13 آبان 1343 در درس‌های ایشان شرکت می‌کرد. آیت‌الله شیخ مرتضی حائری فرزند آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم، نیز آخرین استاد وی به شمار می‌رود که به مدت سه سال از درس ایشان بهره برد. پس از آن هم، فقط با آیت‌الله مؤمن، آیت‌الله طاهری خرم‌آبادی، آیت‌الله حسینی کاشانی و آیت‌الله تهرانی مباحثه جمعی داشتند. این دوران نیز با قناعت وی و کمک مالی اندک پدرش و شهریه حوزه و سفرهای تبلیغی گذشت.

در سال‌های 1336 تا 1340، یک بار برای زیارت عتبات عالیات به عراق رفت و دو مرتبه هم به مکه مکرمه مشرف شد. اتفاقاً در سفری که به عتبات داشت، با مقام معظم رهبری آیت‌الله خامنه‌ای آشنا شد و این آشنایی دوستی عمیقی را رقم زد.

دوران مبارزه

دوران مبارزات آیت‌الله املشی که از همان اوان نوجوانی آغاز شد، شامل مراحل مختلفی بود که در نهایت در نهضت امام خمینی متبلور شد.

او که از همان دوران نوجوانی به فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی روی آورده بود، در زمانی که قرار بود جنازه رضاخان را به ایران منتقل شود، درس و بحث در مدرسه فیضیه را تعطیل کرد و به دنبال حضور شهید عبدالحسین واحدی از اعضای فدائیان اسلام در قم که برای بسیج روحانیون علیه این اقدام حکومت، به این شهر رفته بود، طلاب را به تعطیلی درس و حضور در جلسه سخنرانی شهید واحدی تشویق کرد.[4]

رویکرد جدی وی به فعالیت‌های مبارزاتی موجب شد تا چندی بعد، با گروهی از طلاب حوزه برای دیدار با آیت‌الله خوانساری و اخذ کمک و راهنمایی از این عالم بزرگوار در باره دفاع از ملت فلسطین به نزد ایشان برود. این دوران مقارن با زمانی بود که صهیونیست‌ها فلسطین را اشغال کرده و دولت اسرائیل را تشکیل داده بودند.

آیت‌الله ربانی املشی در جریان نهضت ملی شدن نفت هم، در جرگه هوادارن آیت‌الله کاشانی بود و در انتخابات هفدهمین دوره مجلس شورای ملی به نفع نامزدی وی فعالیت می‌کرد. مرحوم املشی در همین راستا همراه گروهی به منظور اعلان پشتیبانی از آیت‌الله کاشانی به تهران رفت و در خانه دکتر محمد مصدق نخست‌وزیر وقت چند روزی تحصن کرد.[5]

اما مبارزات وی با اوج‌گیری نهضت امام خمینی وارد مرحله جدیدی شد. دورانی که دستگیری، بازداشت، بازجویی، زندان و تبعید را برایش به دنبال داشت. حجت‌الاسلام  هاشمی رفسنجانی در نقل از این روزها عنوان می‌کند که از اوایل دهه 40 شمسی بیت امام برای شماری از شاگردان ایشان مانند شیخ حسن صانعی و آیت‌الله ربانی املشی به صورت پاتوق در آمده بود.[6]

مبارزات وی ادامه داشت تا آن که مسئله تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی پیش آمد. با بروز این موضوع به همراه دیگر شاگردان امام خمینی برای لغو این مصوبه تلاش کرد. پس از آن وقتی در خرداد 1342 برای انجام سفر تبلیغی در املش بود، از دستگیری امام با خبر شد و به دنبال آن قیام 15 خرداد روی داد. همین امر باعث شد تا در سخنرانی آتشینی در املش به انتقاد از اقدامات رژیم بپردازد. مأموارن رژیم با اطلاع از افشاگری‌های وی درصدد برآمدند تا وی را دستگیر کنند، اما او به همراه پدرش با تهیه دو دست کفن راهی تهران شد و به دست مأموران نیفتاد.

با فرارسیدن اولین سالگرد قیام 15 خرداد، امام خمینی تصمیم گرفت تا برای زنده نگه داشتن این حرکت، با اعزام روحانیون به شهرهای مختلف مردم را نسبت به ابعاد مختلف این جریان آگاه‌تر کند. آیت‌الله املشی از جمله این روحانیون بود که مأموریت یافت تا با در دست داشتن دستخطی از امام برای آیت‌الله حاج سیدمهدی یثربی ـ روحانی متنفذ شهر کاشان ـ به آن جا برود. وی در بدو ورود مورد استقبال آیت‌الله یثربی قرار گرفت و با حمایت ایشان مراسم روضه‌ای برپا کرد و در آن مراسم سخنانی افشاگرانه در مورد رژیم گفت و با اشاره به جنایت رژیم در 15 خرداد 1342، اعلامیۀ امام و آیات عظام آقایان سیدمحمدهادی میلانی، سیدشهاب‌الدین مرعشی و سیدحسن قمی را در بارۀ اعلان روز 12 محرم به عنوان روز عزای عمومی را قرائت کرد. دیری نگذشت که مأموران از این اجتماع مطلع شدند و مجلس روضه را محاصره کردند. با آن که دوستانش به او پیشنهاد کردند که با لباس مبدل از مجلس خارج شود، اما وی این پیشنهاد را نپذیرفت و بلافاصله بعد از سخنرانی در کاشان توسط مأموران شهربانی دستگیر شد. پس از دستگیری، وی را به قم و از آن جا به تهران منتقل کردند و با قرار بازداشت روانه زندان شد و تا 13 مرداد 1343 در زندان‌های شهربانی و قزل قلعه بارها مورد بازجویی قرار گرفت.[7] سرسختی وی در این ایام در مقابل مأموران رژیم به نحوی بود که آنان آیت‌الله املشی را شخصی متعصب و طرفدار جدی امام خمینی معرفی می‌کردند.[8]

ادامه دستگیری ها :

آیت‌الله املشی پس از آزادی و بازگشت به املش، مجدداً در اواسط دی ماه 1343 عازم تهران شد و به دعوت حجت‌الاسلام شیخ غلامحسین جعفری همدانی پیشنماز مسجد جامع تهران بعد از نماز ظهر و عصر سلسله سخنرانی‌هایی را در این مسجد ایراد کرد. وی در این سخنرانی‌ها با انتقاد از سیاست‌های اقتصادی و فرهنگی رژیم، شدیداً نسبت به حکومت پلیسی و خفقان موجود در جامعه تاخت. با ادامه این سلسله سخنرانی‌ها، مأموران رژیم که این اقدامات را بر نمی‌تافتند، روز 22 دی همان سال وی را برای دومین‌بار دستگیر کردند و به ساواک تحویل دادند. بازجویی‌ها از وی در زندان قزل قلعه انجام شد و این‌بار ساواک ذیل گزارش بازجویی ایشان را واعظی معرفی کرد که با استفاده از منبر در اذهان و افکار مستعمین خود، آثار سوئی علیه دولت ایجاد می‌کند.[9]

وی پس از آزادی در 20 اردیبهشت سال 1344، باز هم به رویه سابق خود در مبارزه با رژیم ادامه داد و اواخر آبان 1348 در مسجد اعظم املش به ایراد سخن پرداخت و به دلیل انتقاد دوباره از رژیم این‌بار از ادامه منبر و سخنرانی وی جلوگیری شد. با این وجود وی دست از مبارزه بر نداشت تا این که در 20 اردیبهشت 1351 یعنی همان روز که به همراه آیت‌الله شیخ محمدعلی گرامی، آیت‌الله شیخ محمد یزدی و آیت‌الله احمد جنتی نزد آیات عظام سیدمحمدرضا گلپایگانی، سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی و نیز آقای شریعتمداری رفته بودند تا از آنان تقاضا کنند که به نشانه اعتراض به احکام صادرشده علیه گروهی از زندانیان سیاسی توسط رژیم،  درس‌های خود را تعطیل کنند،[10] به اتهام اقدام علیه امنیت کشور در قم دستگیر و روانه تهران شدند.

از آن جا که این قبیل فعالیت‌های آقای املشی و امثال ایشان، از دید ساواک پوشیده نبود، رژیم تصمیم گرفت، 30 نفر از روحانیون هوادار امام خمینی را به نقاط بد آب و هوای کشور تبعید کند که نام آن مرحوم، نیز در فهرست تبعیدی‌ها قرار داشت. رژیم این تصمیم خود را در 25 مرداد 1352 عملی کرد و افرادی مانند آقایان آیت‌الله علی مشکینی، آیت‌الله احمد آذری قمی، آیت‌الله احمد جنتی، آیت‌الله محمدعلی گرامی، آیت‌الله صادق خلخالی، آیت‌الله عبدالرحیم ربانی شیرازی، آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی، آیت‌الله عباس واعظ طبسی و شماری دیگر از روحانیون مبارز را به تبعیدگاه فرستاد. در این میان آیت‌الله ربانی املشی به مدت سه سال به شوشتر تبعید شد.

دوران تبعید

وی در بدو ورود به این شهر (شوشتر) به دیدار آیت‌الله سیدمحمدحسن آل‌طیب جزایری روحانی و مرجع دینی اهالی شوشتر رفت و سپس با اجاره منزلی به همراه اعضای خانواده‌اش در شوشتر سکنی گزید. وی در نقل خاطراتش در باره روزهای تبعید در شوشتر ـ فارغ از محبت‌های آیت‌الله آل‌طیب و یکی از فرهنگیان این شهرستان ـ از روزگار سختی یاد می‌کند که بر وی گذشته بود. هوای بسیار گرم و محیط آلوده و کثیف آن جا و نبود امکانات اولیه جملگی شرایط بسیار ناگواری برای وی ایجاد کرده بود.[11]

علاوه بر وجود این شرایط، مردم شهر هم که در ابتدا گرد او جمع شده بودند و پای منبر او در باره جنگ اعراب و اسرائیل نکته‌های مهمی را شنیده بودند، بزودی با تهدید شهربانی مواجه شده و لاجرم از گرد وی پراکنده شدند. بدین ترتیب رفت و آمد مردم با ایشان کم شد. این شدت عمل شهربانی پیرو دستوری بود که پیشتر ساواک در مورد تحت نظر داشتن روحانیون تبعیدی در تبعیدگاه‌ها صادر کرده بود. مراقبت شهربانی چنان عرصه را در این شهر بر وی تنگ کرد که حتی از تدریس او در مدرسه علمیه شوشتر که تحت نظر آیت‌الله آل‌طیب اداره می‌شد نیز، ممانعت به عمل آمد.[12]

البته مدت تبعید ایشان در شوشتر به سه سال نرسید و به موجب تصمیم کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی و بنابر اعتراض وی نسبت به شرایط نامساعد شوشتر، در اردیبشهت 1353 به شهرستان فرودس در خراسان منتقل شد.[13] آقای ربانی املشی در شهر فردوس نیز از پای ننشست و فعالانه در امر مبارزه گام برداشت. در واقع جذبه معنوی و نفوذ کلام این روحانی مبارز باعث شد تا مردم فردوس به ویژه فرهنگیان، دانش‌آموزان و کارمندان ادارات، بسیار سریع نسبت به وی ارادت خاص پیدا کنند. محبوبیت ایشان به حدی بود که ساواک در یکی از گزارش‌های خود، شمار نمازگزاران در نماز جماعتی را که به امامت ایشان برگزار شد، بالغ بر 300 نفر اعلام کرده است.[14]

ساواک که همواره از اقبال و محبوییت آیت‌الله املشی می‌ترسید، با وقوع چنین موضوعی از اداره کل سوم ساواک خواست تا ترتیب انتقال ایشان از فردوس به شهر دیگری را بدهد. ساواک که می‌دانست روحانیون مبارز به هر نقطه‌ای که تبعید شوند، مردم به دور آنان حلقه خواهند زد، به ناچار به شهربانی فردوس دستور داد تا از برگزاری نماز جماعت به امامت وی جلوگیری کند و حتی اجازه ندهد که وی به مسجد رفت و آمد داشته باشد! به جز این فشارها، ساواک در اسفند 1354 ساواک وی را به همراه 60 نفر دیگر از روحانیون مبارز ممنوع‌الخروج کرد. با اتمام پایان دوران تبعید در 25 مرداد 1355، وی  راهی املش شد و بعد از اقامت کوتاهی در زادگاه خود، به قم رفت. مجالی که وی در قم حضور داشت با حوادثی مانند شهادت فرزند امام خمینی گره خورد.

پس از شهادت آیت‌الله حاج آقا مصطفی خمینی در اول آبان 1356 اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه از جمله آیت‌الله املشی با ارسال تلگرافی به امام خمینی تسلیت گفتند و از ایشان درخواست کردند به ایران بازگردد.[15]

همچنین ششم آبان به مناسبت شب هفت حاج آقا مصطفی مراسمی از سوی حوزه علمیه برگزار شد که در این مراسم بیش از 50 هزار نفر به همراه تمام مراجع قم و مدرسین و طلاب حضور داشتند. آیت‌الله خلخالی، آیت‌الله خزعلی و آیت‌الله املشی از سخنرانان این مراسم به شمار می‌رفتند. آنان در سخنرانی‌های خود با تبیین شخصیت حاج آقا مصطفی و نیز پدر بزرگوارش امام خمینی، مراتب اعتراض خویش را در باره ادامه یافتن تبعید امام اعلام کردند.[16]

این مراسم در چهلم درگذشت حاج آقا مصطفی با شکوه بیشتری در 11 آذر 1356 در مسجد اعظم قم مجدداً برگزار شد. التهابی که به دنبال شهادت حاج آقا مصطفی در مردم ایجاد شده بود، لحظه‌ای آرام نمی‌گرفت و در این میان تنها روشنگری علما و روحانیون درخصوص وضعیت کشور و اقدامات رژیم پهلوی بود که به هدایت جریان‌های مبارز انجامید. در این مراسم نیز آیت‌الله املشی، آیت‌الله خلخالی و حجت‌الاسلام محمدجواد کرمانی به ایراد سخنرانی پرداختند و این ‌بار با لحن تندتری نسبت به چند هفته قبل، علیه استبداد و دیکتاتوری حکومت معترض شدند.

آیت‌الله املشی در این مراسم ضمن اعتراض به صحبت‌های هوشنگ انصاری، مدیر وقت شرکت ملی نفت مبنی بر این که جواب چماق را با چماق می‌دهیم، خواستار آزادی زندانیان سیاسی شد و علاوه بر آن از سفر انورسادات رئیس‌جمهور مصر به اسرائیل و روند صلح مصر و اسرائیل انتقاد کرد.[17]

در پایان این مراسم هم قطعنامه 14بندی توسط حجت‌الاسلام محمدجواد حجتی کرمانی که حوزه علمیه آن را تهیه کرده بود، قرائت شد. همان روز هم، مردم به خیابان‌ها ریختند و به تظاهرات پرداختند. مأموران حکومتی نیز به مقابله با تظاهرکنندگان دست زدند و آنان را به خاک و خون کشیدند. با وجود این کشتار، دو روز بعد ساواک که از حرکت مردمی در قم به هراس افتاده بود از آیاتی چون ربانی املشی، خلخالی، مرتضی پسندیده و حجج‌اسلام عبدالمجید معادیخواه و محمدجواد کرمانی به عنوان عاملان تهییج و تحریک مردم در برپایی تظاهرات نام برد و در پی آن پرویز ثابتی رئیس وقت ساواک دستورتبعید برخی ازآنان به جزآیت‌الله پسندیده وداریوش فروهر را به شهرهای بد آب و هوا صادر کرد.

پس از ابلاغ این دستور، کمیسیون امنیت قم تشکیل شد و افراد مذکور به سه سال اقامت اجباری در مناطق محروم محکوم شدند. آیت‌الله ربانی املشی به شهر بابک در استان کرمان تبعید شد. از آن جا که این شهر پیشتر پذیرای برخی از روحانیون تبعید شده بود، لذا آیت‌الله املشی در میان استقبال مردم متدین و مستضعف این شهر وارد آن شد. دیری نگذشت که نفوذ کلام آیت‌الله املشی و گرایش مذهبی مردم این شهر موجب شد تا ایشان در کانون توجه اهالی شهر قرار گیرد و سخنانش تأثیر به سزایی در مردم بگذارد، به طوری که در زمان کوتاهی در و دیوارهای شهر متأثر از روشنگری‌های وی پر از شعارهای انقلابی و ضد دولتی شد و حتی مردم شیشه‌های دفتر حزب رستاخیز را به نشانه اعتراض به فعالیت‌های آن، شکستند.

بدین ترتیب شهر بابک روزهای پر التهابی را می‌گذراند تا این که روز 29 بهمن 1356 اکثر کسبه و مغازه‌داران به مناسبت چهلمین روز شهادت مردم قم، کسب و کار خود را تعطیل کرده و در مسجد جامع شهر جمع شدند تا به سخنرانی آیت‌الله املشی گوش فرا دهند.[18] شور و هیجانی که در مردم شهر بابک ایجاد شده بود، رئیس ساواک کرمان را بر آن داشت تا برای جلوگیری از بالاگرفتن احساسات ضد حکومتی در این شهر، مکرراً از اداره سوم ساواک تقاضا کند که آیت‌الله املشی را به شهر دیگری منتقل کنند.[19] پس از این وقایع، آیت‌الله املشی 27 فروردین 1357 به پاس حق‌شناسی از مردم شهر بابک نامه‌ای به مراجع تقلید نوشت و با بیان جنایات و رفتارهای ددمنشانه مأموران امنیتی و انتظامی در این شهر، خواستار حمایت آنان از مردم شهر شد.[20]

سرانجام نیز رایزنی‌های رئیس ساواک کرمان برای انتقال آیت‌الله املشی به شهری دیگر، نتیجه داد و ایشان به جیرفت تبعید شد. البته وی در این منطقه نیز با مردم ارتباط قوی پیدا کرد و منزلش محل برگزاری نماز جماعت و پایگاه وعظ و سنگر توزیع اعلامیه‌های امام خمینی و دیگر مراجع و گروه‌های سیاسی مبارز بود. فعالیت ایشان در این دوران به دلیل نزدیک شدن به زمان پیروزی انقلاب اسلامی دو چندان شد. او که در این زمان در تبعید به سر می‌برد، بسیار علاقه داشت که آن روزها در قم و تهران که کانون تحولات شناخته می‌شدند، حضور داشته باشد، به همین منظور به بهانه عیادت از پدرش و بدون کسب اجازه از شهربانی از تبعیدگاه خود خارج شد؛ اما طولی نکشید که روز 21 شهریور 1357 به اتفاق حجج‌الاسلام سید هادی خامنه‌ای، حجتی کرمانی و معادیخواه در حالی که اعلامیه‌های بسیاری از حضرت امام را به همراه داشتند، دستگیر و پس از مدتی دوباره به جیرفت اعزام شد. اگرچه بازگشت او به جیرفت و اقامت اجباری‌اش در این شهر تا 25 آبان بود و مجدداً آن جا را ترک کرد. چند روز بعد نیز، رژیم به ناچار ایشان را از محکومیت اقامت در این شهر تبرئه کرد و مبازره وی تا به ثمر نشستن انقلاب اسلامی تداوم یافت.

مسئولیت‌های آیت‌الله ربانی املشی پس از انقلاب اسلامی

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، از آن جا که امام خمینی به ایشان اعتماد داشت، مسئولیت‌های خطیری را هم بر عهده‌اش گذاشت. در همان روزهای اول انقلاب به فرمان امام خمینی، مأمور شد تا در رأس هیئتی از فضلای حوزه علمیه به استان‌های گیلان و مازندران سفر کند و از نزدیک مشکلات و مسائل مردم آن دیار را بررسی و در جهت رفع آنها تلاش کند.

از جمله دیگر مسئولیت‌های ایشان در دوران پس از انقلاب اسلامی، نمایندگی مردم گیلان در مجلس خبرگان بود. در 23 خرداد 1359 با حکم امام به عضویت ستاد انقلاب فرهنگی درآمد و پس از شهادت آیت‌الله سیدمحمد بهشتی به فرمان امام، دادستان کل کشور شد و در شورای عالی قضایی عضویت یافت. وی پیش از آن نیز مدت‌ها رئیس شعبه اول دادگاه عالی انقلاب بود.

امام خمینی در 28 دی 1361 آیت‌الله ربانی املشی را به عنوان یکی از فقهای شورای نگهبان منصوب کرد. وی که در عین حال عضو مؤسس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بود، همواره تمام هم و غم خود را در موفقیت این جامعه مصروف می‌داشت. ایشان همچنین در اولین مجلس شورای اسلامی از سوی مردم تهران انتخاب شد و از طرف نمایندگان مجلس به نائب رئیسی دوم مجلس منصوب شد.

او علاوه بر این فعالیت‌ها عضو حزب جمهوری اسلامی نیز بود و در شورای مرکزی، شورای داوری و شورای فقهای این حزب عضویت داشت.

خصوصیات اخلاقی

آن مرحوم انسانی وارسته، متقی و مخلص بود و برای پست و مال و مقام ارزشی قائل نبود، به طوری که در یکی از پیام‌هایش بر آرزویش که همانا پیشرفت اسلام و حفظ آن و حفظ آبروی روحانیت و جمهوری اسلامی و شهادت است، تأکید کرده و گفته بود: فهمیده است که ماسوی الله باطل و پوچ و ناچیز است و نباید بدان دلبستگی پیدا کرد.[21]

وی ایمان و اعتقاد و تقوی را بزرگترین رمز پیروزی و موفقیت یک ملت می‌دانست و می‌گفت اگر همگی در امور فردی و اجتماعی تقوی پیشه کنیم و خدا را از خود راضی نگه داریم باید دستیابی به پیروزی را یقین بدانیم. اما اگر تقوی از جامعه‌مان رخت بربندد باید بدانیم که به نتیجه‌ای نخواهیم رسید و حتماً شکست می‌خوریم و قدرت‌های بزرگ ما را از پای در خواهند آورد.[22]

درگذشت :

آیت الله ربانی املشی  به دلیل موقعیت حساس شغلی‌اش همواره در مظان ترور قرار داشت. منافقین یک بار در دوم شهریور 1360 به منزل ایشان حمله کردند، اما رشادت محافظ وی موجب شد که به ایشان صدمه ای وارد نشود.  سرانجام دفتر زندگی این عالم وارسته در 17 تیر 1364 پس از یک عمر مجاهده و مبارزه‌ بسته شد و به لقاءالله پیوست. اقبال مردم به وی چنان گسترده بود که در تشییع پیکر پاک ایشان و مراسم خاکسپاری‌اش در جوار حرم حضرت معصومه (س) هزاران نفر حضور داشتند.

آن مرد انقلابی در بخشی از وصیت‌نامه خود چنین می نویسد:

«با کمال تواضع و شرمندگی به همه مسئولین سفارش می‌کنم که خدای ناکرده برای پیشرفت کار از فرامین الهی و تقوی و فضیلت و درستی منحرف نشوند و تصور نکنند که به این طریق نمی‌توانیم پیروز شویم. بدانند که تنها سلاح پیشرفت ما اتکا به خدا و اطاعت از فرمان اوست. اگر در کارها رضای او را نادیده بگیریم این بهترین سلاح خویشتن را کُند ساخته‌ایم و به هر اندازه که از سبیل خدا منحرف شده‌ایم به همان اندازه به ثبات نظام جمهوری اسلامی لطمه وارد نموده‌ایم...»

حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی نیز که دوست دیرین و همرزم آیت‌الله املشی بود دو روز بعد از رحلت ایشان، او را از شخصیت‌های نادری معرفی کرد که در طول عمرش از لحظه شروع مبارزات تا پایان هرگز تردید به خود راه نداد و همیشه در صف اول موقعیت‌های مهم و خطرناک بود. وی حتی از سنین نوجوانی جزو جوانان پرشور و پرحماسه بود که برای حاکمیت اسلام، فکر داشت. حجت‌الاسلام  هاشمی در قسمت دیگری از گفته‌هایش به این مهم تاکید داشت که آیت‌الله املشی از جمله اولین کسانی محسوب می‌شد که در خدمت امام بود و به ایشان عشق می‌ورزید. وی در ادامه می‌گوید:

«... از روزی که مبارزات روحانیت به رهبری امام با رژیم منحوس گذشته شروع شد، جزو پیشتازترین و شجاع‌ترین افرادی بود که در همه صحنه‌ها حضور پیدا می‌کرد. هیچ کار خطرناکی در دوران مبارزه نبود که به ایشان عرضه شود و ایشان خودداری کند... مسئولیت‌های مهمی که بعد از انقلاب به ایشان واگذار شد، نشان عمق شخصیت و اعتماد رهبری به ایشان بود.» [23]

مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای هم در بخشی از پیام تسلیت خود به مناسبت درگذشت آیت‌الله املشی فرمودند:

«هر یک از مناصب و مشاغل مهمی را که پس از انقلاب پذیرفته بود، سنگری برای دفاع از اسلام و انقلاب و وسیله‌ای برای تأمین حقوق مردم می‌دانست و در آن با مواظبت تمام خط اسلام، فقاهت و راه تقوی و طهارت را می‌پیمود و بدان اهتمام می‌ورزید. با متخلف صریح و قاطع و در برابر مؤمن پرهیزگار، خاکسار و خاضع بود. سابقه انقلابیش به نخستین لحظات شروع نهضت روحانیت در سال 1341  می‌رسید. دوره شانزده ساله تا پیروزی انقلاب را همواره در آزمایش‌های سخت و همراه با زندان‌ها و تبعیدهای مکرر گذرانید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی هر جا که نیاز بود از سر رضا و رغبت حضور می‌یافت و چون سربازی وظیفه‌شناس و فداکار همه نیروی خود را صرف آن می‌کرد. گذشته انقلابی او از شروع مبارزات اسلامی تا پیروزی انقلاب و از آن روز تا آخر یکی از افتخارآمیزترین سوابق و حاکی از صفا، دیانت، ورع، مجاهدت و فداکاری بود.«[24]

پی‌نوشت‌ها:

[1] . هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، خاطرات، تصویرها، اسناد، گاه شمار، زیر نظر محسن هاشمی، تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، 1377، ج اول، ص 67.

[2] . آشنایی با زندگی شخصیت‌های اسلامی معاصر، پیام انقلاب، شماره 176، ص 29.

[3] . روحانی مجاهد و خدمتگزار فعال و مقاوم، روزنامه جمهوری اسلامی، شماره2060، 17 تیر 1365، ص 11.

[4] . آشنایی با زندگی شخصیت‌های اسلامی معاصر، شماره 78، ص 27-26.

[5] . همان، ص 26.

[6] . هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، همان. ص 103.

[7] . روزنامه اطلاعات، ویژه یادبود قیام خونین 15 خرداد، 4 خرداد 1362، ص 5.

[8] . کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک (21) آیت‌الله حاج شیخ مهدی ربانی املشی، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380، بخش اسناد، سند شماره 15، ص 25.

[9] . همان، سند بدون شماره 50، ص 72.

[10] . همان، سند شماره 101، ص 138.

[11] . آشنایی با زندگی شخصیت‌های اسلامی معاصر، شماره 78، ص 27.

[12] . کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک (21) آیت‌الله حاج شیخ مهدی ربانی املشی، همان، سند شماره 125، ص 168.

[13] . همان، اسناد شماره 151 و 153، ص 196 و 198.

[14] . همان، سند شماره 160، ص 206.

[15] . نهضت روحانیون ایران، علی دوانی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 6، ص 353.

[16] . همان، ص 350.

[17] . کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک (21) آیت‌الله حاج شیخ مهدی ربانی املشی، همان، اسناد شماره 203-199، ص 272 – 259.

[18] . همان، اسناد شماره 301، 302 و 303، ص 311- 309.

[19] . همان، سند شماره 232، ص 311.

[20] . همان، سند شماره 235، ص 314.

[21] . زندگی‌نامه آیت‌الله ربانی املشی از زبان خودشان، روزنامه جمهوری اسلامی، شماره 1770، 18 تیر 1384، ص 4.

[22] . آشنایی با زندگی شخصیت‌های اسلامی معاصر، شماره 78، ص 31.

[23] . روزنامه اطلاعات، شماره 17636، 18 تیر 1364، ص 19.

[24] . روزنامه اطلاعات، شماره 17637، 19 تیر 1364، ص 4.


مرکز بررسی اسناد تاریخی