23 خرداد 1393
یادداشتهای علم(جلد هفتم)
جلد هفتم و پایانی کتاب «یادداشتهای علم» در 750 صفحه از سوی انتشارات «معین» چاپ و وارد بازار نشر شد. این کتاب، خاطرات روزانه اسدالله علم، نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا سال ۱۳۴۲ است.علم تمام یادداشتهایش را در بانک سوییس نگهداری و پیرو وصیت خود مبنی بر این که این یادداشتها پس از مرگ خود و شاه، 20 سال بعد منتشر شود، از سوی علینقی عالیخانی(1)، وزیر اقتصاد دوران پهلوی و از دوستان خانوادگی وی و با اجازه همسر علم از بانک سوییس بیرون آورده و ویرایش شده است.
مجموعه یادداشتهای علم که هر روز آن را به صورت محرمانه ثبت میکرده، منعکس کننده وقایع و اوضاع تاریخی و سیاسی سالهای 1347تا 1356 است.امیراسدالله علم یکی از شخصیتهای قدرتمند و با نفوذ دوران پهلوی بود. او سالها ریاست املاک سلطنتی و مدتی نیز ریاست بنیاد پهلوی(2) را برعهده داشت و سپس به نخست وزیری رسید. وی در سال 1345 به وزارت دربار محمدرضا شاه منصوب شد و این سمت را نزدیک به 11 سال یعنی تا چند ماه پیش از پایان عمرش، حفظ کرد. وی محرم اسرار شاه و از معدود شخصیتهای مورد اعتماد وی بود. علم در همه جنبههای زندگی شاه و روابط او با خانواده و نزدیکانش دخالت مستقیم داشت. علم تقریباً هر روز چند ساعتی را با شاه میگذارند یا با او تماس تلفنی داشت. بر این اساس، یادداشتهای روزانه وی حاوی اطلاعات مستندی درباره اوضاع ایران، سیاست داخلی و خارجی، زندگی روزانه شاه و رویدادهای مهم تاریخ معاصر ایران است.
بخش گم شده یادداشتهای علم به عنوان آخرین جلد از یادداشتهای وی شد. این یادداشتها که مربوط به سالهای ۱۳۴۶ و ۱۳۴۷ و قبل از آن تاریخی است که در شش جلد قبلی یادداشتهای علم آمده بود، در حقیقت باید جلد اول میبود، اما با عنوان جلد هفتم منتشر شده که به نظر میرسد آخرین بخش از یادداشتهای وی باشد. جلد هفتم به مقدمهای از ویراستار آن علینقی عالیخانی آغاز شده است. او تلاش دارد برخی اشارات و اهمیت بسیاری از تصمیم گیریهای این دوران را مورد توجه قرار دهد. ویراستار در پانویس برخی از روزها، خطاهای نویسنده را نیز یادآور شده است.
با چاپ شش جلد گذشته کتاب، بسیاری از هواداران پادشاه سابق نارضایتی خود را از انتشار و برملا شدن اسرار خصوصی پادشاه و وزیر دربارش اعلام داشتند و حتی نسبت به اصالت یادداشتها تردید کردند، که البته پرداختن به آن هدف این گزارش نیست. گروهی نیز ویراستار را متهم کردند که در بخشهایی با حذف و گزینش، خلاف امانتداری عمل کرده است. علینقی عالیخانی در مقدمه جلد هفتم مینویسد: «یادداشتهای علم از هنگامی آغاز میشود که شاه به اوج خود رسیده و پس از اجرای برنامههایی که انقلاب شاه و ملت خوانده میشد محبوبیت زیادی میان توده مردم پیدا کرده بود. شاه پس از فراز و نشیبهایی که در دوران ۲۶ سال پادشاهی خود دیده بود، احساس میکرد که اکنون بر همه کسانی که مانع راه او برای رسیدن به قدرت مطلقه بوده فایق آمده و میتواند به آن گونه که دلخواه اوست عمل کند».
به نوشته ویراستار کتاب، «بیشتر اعضای دولت جوانانی بودند که هرگز شاه را در دوران ضعف و درماندگی ندیده بودند و او را به عنوان رهبری مصلح و آیندهگرا میپنداشتند. در چنین شرایطی شاه میدانست که دیگر با رقیب خطرناکی همانند گذشته روبرو نیست و میتواند با آرامش خیال به حکومت کشور، آن چنان که آرزو داشت بپردازد… احساس میکرد که اکنون کشور در راه پیشرفت افتاده و همه از شیوه حکومت او خرسند هستند و پایههای سلطنت از برکت پشتیبانی مردم و سیاست و دوربینی او استوار است».
علم خود در باره یادداشتهاش چنین گفته است: «خیال دارم یادداشتهای سی سال زندگیم را با شاه بنویسم اگر وقت و عمری باشد… وصیت میکنم که مبادا خدای ناکرده این یادداشتها را در موقعی که شاهنشاه و من یا یکی از ما زنده باشیم منتشر کند، یا خدای ناکرده موقعی که کوچکترین خطری برای رژیم در بر داشته باشد.» وی در ادامه چنین تاکید کرده است: «دفترچه یادداشت قبلی را در بانک یونیون سوئیس به امانت گذاشتم و به دخترم توصیه کردم که قبل از پنجاه سال دیگر، یعنی به طور قطع بعد از درگذشت من، آن را چاپ نکنند. همچنین قبل از درگذشت ارباب عزیزم که امیدوارم خداوند مرا قبل از او از دنیا ببرد. چون زندگی بدون او برای من مفهومی ندارد. دیگر این که اگر خدای نکرده رژٰیم تغییر کرد که نخواهد کرد، آن وقت دخترم میتواند اگر زنده بماند، این یادداشتها را منتشر کند».
وی در یادداشت پنجشنبه 16/9 تا شنبه 23/9/1346 خاطراتش را چنین نوشته است: «امروز در ژنو هستم. این یادداشت را اینجا نوشتم و دفترم را در بانک میگذارم. مقدمه دفتر را، اگر عمری بود، در سفر دیگری خواهم نوشت. چون من این یادداشتها را از ماه پنجم یا ششم وزارت دربارم شروع کردم. به علاوه خیال دارم، یادداشتهای سی سال زندگیام را با شاه بنویسم. اگر وقت و عمری باشد. یادداشتهای متفرقه دارم که باید جمع شود. ولی به دخترم «رودی» که همه زندگی من در دست اوست، وصیت میکنم که، مبادا خدای نکرده این یادداشتها را در موقعی که شاهنشاه و من، و یا یکی از ما زنده باشیم، منتشرکند. یا خدای نکرده موقعی که کوچکترین خطری برای رژیم در برداشته باشد. به هر صورت مسلماً اگر انشاءالله رژیم برقرار باشد، که برقرار خواهد ماند، باید پنجاه سال صبر کند بعد آنها را منتشر سازد. اگر خودش نتوانست اولادش انشاءالله این کار را بکند».
گفته میشود پیداشدن یادداشتهای جدید علم با مرگ صادق عظیمی(3) که وظیفه نگهداری یادداشتهای علم را برعهده داشت، مرتبط است. اسدالله علم که در خصوصیترین زوایای زندگی پادشاه سابق ایران نقش فعالی دارد و در سایر جلدهای کتاب نیز این امر بخوبی آشکار است، یکی از اصلیترین اقدامات خود را «تمشیت» امور مربوط به «استراحت»های شاه میداند و موارد مختلفی را در کتابش یادآور شده است و همین موضوع دستمایه حملات جدید مخالفین شاه به زندگی خصوصی وی شده است. علم هرچه به پایان خاطرات کتاب نزدیک میشود صراحت بیشتری در یادداشتهایش در این خصوص نمایان میشود و حتی یک صفحه مانده به آخرین یادداشتهای که بهمن ماه۱۳۴۷ بوده است در مورد خود و معشوقهاش اعترافات سنگینی داشته و چنین مینویسد: «من این مطالب خصوصی و البته نمیدانم مخالف یا موافق اخلاق را مینویسم برای این که خوانندگان پنجاه سال بعد من بدانند آن چه این جا گفتهام حقیقت است نه مجاز و خودستائی و دروغگوئی، زیرا که اصلاً به خودپرستی و خودستائی معتقد نیستم».(4)
1-علینقی عالیخانی در بهمن 1307 متولّد شد. تحصیلات خود را در دانشگاه تهران دررشته علوم سیاسی به پایان رساند. در فوریه 1950 برای ادامه تحصیل رهسپار فرانسه شد ودر دانشگاه پاریس، نخست در رشته حقوق بین الملل عمومی به اخذ دیپلم مطالعات عالی (Diplome d’Etudes Superieures) و سپس در رشته اقتصاد به اخذ دکترای دولتی اقتصاد نائل شد. در 1336به ایران بازگشت ومدّتی در نخست وزیری و سپس شرکت ملی نفت ایران به کار مشغول بود و به موازات آن مشاور اتاق بازرگانی تهران شد. در بهمن 1341 به وزارت اقتصاد رسید و تا مرداد 1348 در این سمت خدمت کرد. از 1348 تا 1350 رئیس دانشگاه تهران بود. پس از یک دوره مدیریت کوتاه مدت (دوساله) در تابستان سال 1350 از ریاست دانشگاه تهران کنار گذاشته شد. ازآن پس از کارهای دولتی کناره گرفت و در بخش خصوصی به فعالیّت پرداخت. البته برخی منابع، عالیخانی را یکی از اعضای کلوپ روتاری تهران معرفی و تصریح کردهاند که همین ویژگی در انتصاب او به ریاست دانشگاه تهران مؤثر بوده است. پس از پیروزی انقلاب ایران، به عنوان مشاور اقتصادی برای سازمانهای مختلف بینالمللی و شرکتهای خصوصی کار میکند.
2- بنیاد پهلوی یک سازمان غیرانتفاعی خیریه بود که از وقف بخش بزرگی از اموال رضا شاه و محمدرضا شاه در سال ۱۳۳۷ تشکیل شد. این بنیاد از مهمترین بنیادهای اقتصادی و فرهنگی دربار پهلوی به شمار میآمد. بنیاد پهلوی مهمترین قدرت اقتصادی در ایران پس از دولت بود و نقش کلیدی در تمام عرصههای زندگی عمومی ایرانیان داشت. این بنیاد پس از پیروزی انقلاب اسلامی به «بنیاد علوی»تغییر نام یافت و با تشکیل «بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی» بخش عمده داراییهای آن به این بنیاد منتقل شد.
3- صادق عظیمی دوست نزدیک اسدالله علم، وظیفه نگهداری یادداشتهای او را بر عهده داشته است.
4- برای اطلاعات بیشتر از زندگی و زمانه اسدالله علم مراجعه کنید به مقاله «25 فروردین، درگذشت اسدالله علم»، هفته نامه تاریخ شفاهی، ohwm.ir/print.php?id=1173
تاریخ شفاهی