16 مهر 1393
سهم شاه در سقوط رژیم سلطنت
در این مساله هرگز نمی توان تردید داشت که شاه در سرنگون ساختن سلطنتش نقش پرداز اصلی بوده است. با قبول این حقیقت چنانچه بخواهیم باز هم عوامل خارجی را در سقوط شاه موثر بدانیم چاره ای نیست جز آنکه باور کنیم تمام حرکات و سکنات شاه توسط خارجی ها از راه دور هدایت می شده است. ولی از مقولات شایعات و مسموعات گذشته وقوع انقلاب در ایران واقعا اجتناب ناپذیر بود. چون شاه در طول دو ساله آخر سلطنتش به قدری نسبت به قوانین و ضوابط اجتماع و نیز در مورد عادت و رسوم و سنن مردم سهل انگار شده بود که گاهی حتی آن ها را به مسخره نیز می گرفت. شاه گرچه می توانست ادعا کند که در فاصله سال های 1965تا1977 دستاوردهای محسوسی داشته است ولی طبقه مردم پایین هرگز نمی توانستند برای اقدامات رژیمی ارزش قائل باشند که در راس آن شاه دوستان و بستگانش را آزاد گذارده بود تا با اطمینان خاطر کلیه امور تجارتی کشور را به خود اختصاص دهند و صرفا به فکر پر کردن جیب هایشان باشند. در این مورد حتی طبقات مرفه نیز اکثرا از رفتار شاه و مواضع سیاسی وی آشکارا انتقاد می کردند و روی هم رفته وضع به جایی رسیده بود که با گسترش سایه دیکتاتوری بر تمام شئون جامعه هر مساله نامطلوبی در هرجا به چشم می خورد همگی آن را به شاه نسبت می دادند و همین نکته است که می تواند علت اصلی نفرت عمومی ایرانیان را از شاه در سال1978 به خوبی آشکار سازد.
فریدون هویدا ، سقوط شاه ، انتشارات اطلاعات ، ص 221 و 222