01 تیر 1399
برگی از خاطرات رهبر انقلاب
شهید چمران چگونه به فرماندهی جنگهای نامنظم انتخاب شد؟
بچههای رزمنده شهید چمران به شکار تانکها میرفتند و مردانه و بدون هیچ ترسی به سوی تانکهای عراقی با همان سلاح آر. پی. جی ۷ میجنگیدند.مرحوم چمران تربیت و آموزشهای جنگی را درست کرده بود، جاهایی را معین کرده بود برای تمرین، خود ایشان انصافا به کارهای چریکی وارد بود. در قضایای قبل از انقلاب در فلسطین و مصر تمرین دیده بود. به خلاف ما که هیچ سابقهای نداشتیم، ایشان سابقه نظامی حسابی داشت و از لحاظ جسمانی هم از من قویتر و کارکشتهتر بود و وقتی در جمع نیروها صحبت شد که چه کسی فرمانده شود، بی تردید همه نظر دادیم که مرحوم چمران فرمانده تشکیلات جنگهای نامنظم باشد. بنده هم جزو ابواب جمعی آن تشکیلات شدم.
حضور همزمان مقام معظم رهبری و دکتر چمران در بحبوبه شرایط دشوار آبادان در دوران جنگ تحمیلی و همراهی این دو بزرگوار، حاوی عبرتها و درسهای مهمی برای نسلهای حال و آینده ایران اسلامی است تا جوانان این سرزمین دریابند که عالیترین مقامات این دیار آن زمان که هنگامه جنگ و جهاد باشد بیهیچ ادعایی رخت جنگ به تن خواهند کرد و در عرصه نبرد تن به تن به مصاف خصم خواهند رفت.
در کتاب "پرستوی دهلاویه" که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، ذیل خاطرات مقام معظم رهبری از شهید چمران میخوانیم: در اواسط مهر ماه سال 59 بود که به اهواز و سپس به آبادان رفتیم و تا اواخر اردیبهشت یا اوایل خرداد سال 60 در منطقه بودیم، چمران هم با من به اهواز آمده بود.
مرحوم دکتر چمران همراهان زیادی با خودش داشت. شاید حدود پنجاه، شصت نفر با ایشان بودند. تعدادی لباس سربازی آورده بودند که با خود بپوشند. این نیروها از همان شب اول عملیات را شروع کردند؛ یعنی دوستانی که در استانداری و مقر لشکر ۹۲ حضور داشتند، مدام در پی اعزام به خط مقدم جبهه بودند و میگفتند الان میدان برای شکار تانکها و کارهای چریکی مهیا است.
من هم به دکتر چمران گفتم که چطور است لباسی هم به من بدهید تا در کنار شما به خط مقدم بیایم؛ ایشان هم لباسی هر چند گشاد برایم تهیه کرد، تفنگ هم داشتم، همین تفنگ کلاشینکفی که گاهی اوقات در فیلمهای آن زمان از بنده میبینید بر دوشم هست.
همان شب اول رفتیم به عملیات. تانکهای دشمن تا «دب حردان» آمده بودند و شاید پانزده یا شانزده کیلومتر با اهواز بیشتر فاصله نداشتند، اما بچههای رزمنده شهید چمران به شکار تانکها میرفتند و مردانه و بدون هیچ ترسی به سوی تانکهای عراقی با همان سلاح آر. پی. جی ۷ میجنگیدند، الحق شجاعت بینظیری بود.
مرحوم چمران تربیت و آموزشهای جنگی را درست کرده بود، جاهایی را معین کرده بود برای تمرین. خود ایشان انصافا به کارهای چریکی وارد بود. در قضایای قبل از انقلاب در فلسطین و مصر تمرین دیده بود. به خلاف ما که هیچ سابقهای نداشتیم، ایشان سابقه نظامی حسابی داشت و از لحاظ جسمانی هم از من قویتر و کارکشتهتر بود و وقتی در جمع نیروها صحبت شد که چه کسی فرمانده شود، بی تردید همه نظر دادیم که مرحوم چمران فرمانده تشکیلات جنگهای نامنظم باشد. بنده هم جزو ابواب جمعی آن تشکیلات شدم.
آیتالله خامنهای در بخشی دیگر از خاطرات خود میفرمایند: چمران با عزمی جزم و مصمم تصمیم گرفت که در منطقه خوزستان و در شهر اهواز که در آن روز به اشغال، تهدید میشد بماند و همه توان خود را برای نجات اهواز و خوزستان و کوبیدن دشمن متجاوز به کار برد.
نه ماه متوالی تقریبا در آن منطقه ماند، بارها و بارها با خطر مواجه شد، چندین نوبت تا کام مرگ رفت و در هیچ یک از حوادث سخت که منطقه و اهواز را به خصوص تهدید میکرد از تلاش و مجاهدت شبانه روزی دریغ نکرد و جز به ضرورت و به خاطر امری فوقالعاده و لازم منطقه را ترک نکرد.
حتی در ماجرای پس گرفتن سوسنگرد از نیروهای متجاوز که شدیدا مجروح شده بود علیرغم اصراری که به او میشد که به تهران بیاید قبول نکرد و میگفت: من در همین جا میمانم.
من خودم به بیمارستان رفتم. وقتی ایشان را از اتاق عمل بیرون آوردند، اصرار کردم که او را به تهران بیاورم، مبادا جراحتی که برداشت ضایعهای به بار آورد ولی قبول نکرد. در بستر بیماری بر روی تخت بیمارستان و بعد از چند روز در اتاق خود در ستاد جنگهای نامنظم ماند و کارهای خود را ادامه داد، عملیات را رهبری کرد تا توانست از جای خود بلند شود.
در اولین فرصتی که توانست با چوب زیر بغل راه برود، لباس نظامی را پوشید و در پانزدهم و یا شانزدهم دی ماه که یکی از روزهای مشکل و فراموش نشدنی جبهههای ما در اهواز بود، شرکت کرد. درحالیکه با چوب زیر بغل راه میرفت؛ یعنی در سختترین مراحل، مبارزه را رها نکرد و همین طور زندگی را ادامه داد تا سرانجام هم در هنگامی که با ورود او به اهواز همه غمها از دلها زدوده شده بود و سهم بخش عظیمی از مشکلات، از بین رفته بود جام شهادت را نوشید و به جوار قرب الهی پیوست. این یک آزمایشی بود برای چمران...
مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛