
31 خرداد 1404
اسرائیل یک حکومت نظامی
روایتی از تشکیل ساختار کاملا نظامی
همیشه این سوال وجود داشته است که چرا صهیونیستهای ساکن سرزمینهای اشغالی، همه نظامیاند؛ یا اینکه صهیونیستها با چه دلیل و هدفی بچههای خودشان را از همان کودکی به دورههای آموزشی میفرستند. «صهیونیستها فلسطین غصبشده را از روز اول به یک پایگاه تروریسم تبدیل کردهاند. اسرائیل نه یک کشور، که یک پادگان تروریستی علیه ملت فلسطین و دیگر ملتهای مسلمان است.» این جملات بخشی از سخنرانی تلویزیونی رهبر انقلاب به مناسبت روز جهانی قدس در سال 1400 است که نشان میدهد نظامیبودن صهیونیستها فقط یک تصمیم تاکتیکی موقت نیست؛ یک ایدئولوژی و طرز تفکر است که از سالیان بسیار دور و بین برخی از رهبران صهیونیسم وجود داشته و تا امروز ادامه دار بوده است.
همیشه این سوال وجود دارد که چرا در اسرائیل، نظامیگری از سنین پایین و در فرهنگ و آموزش این رژیم ریشه دوانده است. کودکان اسرائیلی از دوران کودکی با مفاهیم نظامی آشنا میشوند و این مسئله فراتر از یک تاکتیک موقت، به ایدئولوژی و طرز تفکری تبدیل شده که از سالها پیش توسط رهبران صهیونیست شکل گرفته و تا به امروز ادامه دارد.
فیلسوف خشونت
این رویکرد، که در آن اسلحه به عنوان راهحل اصلی برای مشکلات قلمداد میشود، نشاندهنده تفکری عمیقتر است.
یکی از مهمترین چهرههای این طرز فکر، «ولادیمیر ژابوتینسکی» بود. از او با عنوان فیلسوف خشونت و تروریسم یاد میکنند. او از همان اول معتقد بود که زور، تنها زبان قابل فهم در دنیاست. خیلی راحت و بدون لکنت میگفت: «تنها زمانی قوانین به درستی کار میکنند که سلاحهای قدرتمندی در میان باشد. آن جایی قانون هست که تفنگ هست».[1]
ژابوتینسکی به اخلاق و حقوق بشر اعتقادی نداشت. میگفت که «دوره اخلاقیات، حقوق بشر و آزادیهای فردی به سر رسیده و بازگشت به آن اصلا درست نیست؛ الان زمان قدرت و سختگیری است و عصر جدید به این دو عنصر باید تکیه کند».[2] به خاطر همین هم وقتی درگیریها بین یهودیان و اعراب در سال ۱۹۲۰ شدت گرفت، خیلی سریع به دنبال ساخت یک نیروی دفاعی در قدس رفت. قبل از این هم در جنگ جهانی اول، با کمک ارتش بریتانیا یک سپاه یهودی راه انداخت و بر آن نظارت داشت.
این حرفها فقط مال ژابوتینسکی نبود. او راهی را آغاز کرده بود که شاگردانش و باقی رهبران رژیم صهیونیستی، همه همان را ادامه دادند. مثلاً بنگوریون، اولین نخستوزیر رژیم صهیونیستی، برای حل مسائل، کاملاً به استفاده از زور اعتقاد داشت. میگفت: «اسرائیل فقط با نیروی نظامی، جنگ، زور و سلاح زنده میماند.» برای رسیدن به این هدف، بنگوریون به این جمعبندی رسیده بود که اسرائیل به جامعهای منضبط، جنگجو و همیشه آماده درگیری نیاز دارد.
الگوی یونانی
در مسیر رسیدن به ایده صهیونیسم نظامی، الگوی تاریخی «دولت اسپارت» هم تاثیر زیادی بر تفکرات او گذاشت. اسپارت، همان دولت-شهر باستانی در یونان است؛ جایی که مردمش جملگی سرباز بودند. همه چیزشان، از کار و زندگی تا ازدواج و تربیت فرزند، رنگ و بوی نظامی داشت. حتی بچهها، از سنین کم، از خانواده جدا میشدند تا در کلونیهای نظامی، آموزش ببینند؛ مثل یک کارخانه انسانسازی برای جنگ. ایدهآل بنگوریون هم همین بود. پس تصمیم گرفت اسرائیل را هم پادگانی کند. جایی که همه چیز در خدمت ارتش باشد. خانهها؟ باید شبیه سربازخانه باشند. مردم؟ باید مثل سرباز زندگی کنند. بنگوریون بنیانگذار گروههایی مثل «هاشومیر» هم بود که با شعار «یهودی با خون و آتش سقوط کرد، با خون و آتش هم بلند میشود» خشونت و نظامیگری تمام صهیونیستها را توجیه میکرد.
اینجا بود که «کیبوتس»ها یا همان مزارع اشتراکی شکل گرفتند. در کیبوتس، کسی مالک چیزی نبود. هرکس به اندازه توانش کار میکرد و به اندازه نیازش مصرف میکرد. همه چیز برای همه بود. مالکیت خصوصی معنایی نداشت. کیبوتس، فقط یک مزرعه هم نبود؛ مرکزی برای تربیت و آموزش هم شد. یک پایگاه نظامی که نسل جدید در آن رشد میکرد؛ نسلی که از کودکی جنگ را نفس میکشید و آماده میشد تا سلاح به دست بگیرد.[3]
این فکر، به بخشی از فرهنگ رژیم صهیونیستی تبدیل شد. از آن به بعد، صهیونیستها دخترها و پسرهایشان را از دوازده سالگی به اردوهای نظامی فرستادند. در شرایط سخت به آنها یاد دادند که چطور اسلحه را دست بگیرند و چطور در شرایط جنگی زنده بمانند. صهیونیستها از همان کودکی یاد گرفتند که دنیا یک میدان نبرد است. همین جا هم با روح تروریسم و خشونت آشنا شدند.
این مسیر در دوران نخستوزیری بنگوریون به یک قانون هم تبدیل شد. مردان و زنان صهیونیست، طبق «قانون خدمت امنیتی» که در سال 1949 تصویب شد، باید به سربازی میرفتند. مردان 32 ماه و زنان 24 ماه از زندگیشان را در خدمت نظامی میگذراندند. داستان خدمت سربازی مردان در سرزمینهای اشغالی با پایان دوره اجباری ۳۲ ماهه تمام نمیشود. پس از این دوره، مردان یهودی و دروزی باقی عمر خود را به عنوان «نیروهای ذخیره» میگذرانند. این مرحله، تا ۴۰ سالگی بر زندگی آنها سایه میاندازد و در تمام مدت با ترس فراخواندهشدن از طرف ارتش، دست و پنجه نرم میکنند.
«مناخیم بگین»، که بعدها نخستوزیر شد هم این مسیر را ادامه داد. او در تمام دوران عمرش، بر اهمیت خشونت و نظامیگری صهیونیستها تاکید میکرد. بگین که شاگرد وفادار مدرسه ژابوتینسکی و جانشین او در فرماندهی و رهبری سازمان اتسل بود، حرفی زد که کل فلسفه فکریشان را خلاصه میکرد: «من میجنگم، پس هستم». از نظر او اندیشه دکارت که میگوید «من فکر میکنم پس هستم»، اندیشهای بسیار عمیق است؛ اما در تاریخ، ملتهایی وجود دارند که تفکر برای اثبات موجودیت آنها کافی نیست.[4]
زندگی با کلاهخود
این که همیشه باید آماده بود، اعتقادی است که همه صهیونیستها به آن پایبندند. همهشان هم میدانند که این آمادگی باید فراگیر باشد و تکتکشان از این الگو پیروی کنند. «موشهدایان»، وزیر دفاع و وزیر خارجه اسبق رژیم صهیونیستی در این باره میگوید: «ما نسلی از شهرکنشینان هستیم که بدون داشتن کلاهخود و توپخانه نمیتوانیم درختی بکاریم یا خانهای بسازیم. ما نباید چشمهای خود را بر روی کینهای ببندیم که در قلب صدها هزار نفر از اعرابی که اطراف ما هستند شعله ور است. ما نباید سر خود را برگردانیم. حتی دستهای ما نباید بلرزد. این سرنوشت نسل ماست. این گزینهای است که پیش روی نسل ما قرار دارد. ما باید همیشه آماده و مسلح باشیم».[5]
ایده صهیونیستها خیلی سادهست: برای رسیدن به اهداف باید از هر ابزاری استفاده کرد، در آمادگی نظامی کامل بود و به هیچچیز و هیچکسی که مقابل صهیونیسم است، رحم نکرد. همین ذهنیت هم باعث شد در فلسطین، کارهای وحشتناکی کنند. آنها خانه های اعراب را با ساکنانش آتش زدند، شکم زنان حامله را قبل از کشتنشان پاره کردند، به دختران و زنان تجاوز کردند و کودکان را پیش چشم اعضای خانوادهشان به قتل رساندند. این نتیجه آن چیزی بود که صهیونیستها برایش آموزش دیده و خودشان را آماده کرده بودند.
دلیل نظامی بودن همه صهیونیستها این است. آنها از کودکی، از زبان رهبرانشان، معلمهایشان و پدر و مادرشان شنیدهاند که خشونت تنها راه بقاست. یاد گرفتهاند که همیشه باید آماده جنگ بود. این، یک پروژه فرهنگی و یک برنامه بلندمدت برای ساختن آدمهایی بودکه باور داشته باشند که همیشه باید بجنگند.
[1] . محجوب عمر، الترانسفیر(1990). الابعاد الجماعی فی العقیده الصهونیه، قاهره: دارالبیادر للنشر و التوزیع، ص 212
[2]. محجوب عمر، الابعاد الجماعی فی العقیده الصهونیه، ص 195
[3]. المسیری، عبدالوهاب(1383). دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای تاریخ خاورمیانه، ص 203
[4]. بگین، مناخیم(1978). التمرد نصوص و دراسات فی الصهیونیه، ترجمه حسن البدری، قاهره: الهیئه المصریه العامه
للکتاب، ص 46
[5]. المسیری، دایره المعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ص 219