10 مرداد 1400
مراحل ربودن امام موسى صدر در لیبى
تلاش پیگیر براى توقف جنگ هاى داخلى
.... آتش جنگهاى داخلى لبنان با اولین جرقه انفجار در عین الرمانه شعله ور شد. آن زمان، چپ وراست،هر دو، به شعله جنگهاى داخلى دامن زدند. هر یک از آنان براى خود مصالح ومنافعى درنظر داشتند. در حالى که امام موسى و مقاومت فلسطین که از وجود چنین نقشه و توطئه اى آگاهى داشتند، از این انفجار ناراحت بودند و با تمام قوا سعى مى کردند به جنگ داخلى لبنان پایان دهند. آنها مى دانستند که استعمار، نقشه اى جدید براى نابودى مسلمانها طرح کرده است، و سقوط در گرداب جنگهاى داخلى، یعنى سقوط در بزرگترین توطئه بین المللى براى نابودى مسلمانها.
امام موسى براى جلوگیرى از جنگ داخلى لبنان به هر اقدامى دست زد. حتى براى اعمال قدرت روحى و معنوى، چندین روز همراه با هزاران نفر در مسجد «صفا» در بیروت روزه گرفت، تا اینکه بالاخره توانست آتش یک دوره از جنگهاى داخلى لبنان را خاموش کند. اما استعماردست بردار نبود، و با خدعه و نیرنگ آتش افروزى مى کرد. هنوز بعد از چهار سال، این توطئه بزرگ بین المللى با سرعت وقدرت بیشترى پیش مى رود.
تنها شخصیتى که در برابر این توطئه بین المللى ایستاده بود و مبارزه مى کرد، شخص امام موسى صدر بود. به همین علت، چپ و راست، هر دو علیه او جبهه گیرى کردند و در کوبیدن او دست داشتند. در چهارسال جنگ داخلى لبنان، مى بینیم که تنها کسى که با شجاعت و صراحت در مقابل توطئه هاى بین المللى ایستاد و آنها را افشا کرد، شخص امام موسى بود. توطئه گران براى نابودى او یا ربودنش نقشه هاى زیادى طرح کردند که آخرین آنها به ربوده شدن او ختم شد. حال مسأله ربوده شدن امام موسى صدر را برمى رسیم.
الجزایر نیز میانجیگرى مى کند
در اول تابستان ،۱۹۷۸ امام موسى مسافرتى به الجزایر کرد. ۷ روز در آن کشوربا مقامات مهم الجزایرى گفت وگو کرد، و با مرحوم بومدین ۲/۵ساعت جلسه داشت. در این سفر، یک پیمان مشترک بین جبهه آزادى بخش الجزایر و سازمان امل به امضا رسید و پایه یک همکارى مشترک ریخته شد. این مذاکرات، یکى ازموفقیت آمیزترین گفت وگوهایى بود که امام موسى با دولتهاى عربى برقرار کرد.در ضمن مباحثات، دولت الجزایر به امام موسى پیشنهاد کرد که بهتر است روابط خودرا با دولت لیبى بهبود ببخشد. چون دولت لیبى سخت به امام موسى حمله مى کرد.روزنامه ها و رادیوهاى وابسته به لیبى به امام موسى بد مى گفتند. سازمانهاى وابسته به آن کشور در لبنان علیه او توطئه مى کردند. امام موسى درجواب مسؤولین الجزایرى مى گوید که از طرف ما هیچ ناراحتى نسبت به دولت لیبى وجود ندارد. اگر مشکلى هست، از طرف مسؤولین لیبى است. طرف الجزایرى پاسخ مى دهد: اگر ما قادر باشیم روابط شما را با لیبى بهتر کنیم، آیا شما حاضر هستید؟ امام موسى هم موافقت کلى خود رااعلام مى کند. دولت الجزایر هم با مقامات وسفارت لیبى تماس گرفت و از آنها مى خواهد در بهبود روابط بین امام موسى و دولت لیبى اقدام کنند.
البته باید بگویم که قبل از این تاریخ، تنها یک بار در سال ۱۹۷۵ امام موسى به لیبى سفر کرده بود. این سفر براى حضور در کنگره اسلامى لیبى صورت گرفت. طى آن ملاقاتى هم با معمر قذافى دست مى دهد، که در این ملاقات امام موسى ۱۶پروژه عمرانى براى مردم محروم جنوب لبنان و مقاومت در برابر اسرائیل به معمرقذافى پیشنهاد مى کند، و از قذافى مى خواهد که خود او هم در اجراى آنها مشارکت کند، و هر پروژه اى را که صلاح مى داند، در آنجا انجام دهد. براى مثال، یکى ازپروژه ها، ساختن پناهگاه در زیر مدارس، حسینیه ها و مساجد شهرهاى جنوبى لبنان بود. پروژه دیگر، ساختن موانع در ورودى شهرها و ده هاى جنوب بود، تا در صورت هجوم تانکهاى اسرائیلى، از ورود آنها به شهر جلوگیرى به عمل آید. طرح دیگر، تعلیمات جوانان جنوب لبنان بود که در برابر حملات اسرائیل از خود دفاع کنند. تعدادى طرح کشاورزى و آبیارى و ... نیز بود که به وضعیت اقتصادى جنوب لبنان سروسامان مى بخشید. ولى معمر قذافى با تمام این پروژه ها مخالفت مى کند و مى گوید کار ما در حال حاضر خراب کردن است. ما باید نظام مسیحى لبنان را خراب کنیم. هنگامى که قدرت به دست مسلمانها افتاد، آنگاه شروع به ساختن خواهیم کرد. بنابراین، اکنون زمان ساختن نیست. در اینجا بود که امام موسى با اومخالفت مى کند و مى گوید شما قادر نیستید که مسیحیت را از بین ببرید، چون میلیونهامسیحى دنیا پشت سر آنها ایستاده اند. این یک خیال خام است. بنابراین اختلاف نظر به وجود مى آید و از همان تاریخ، آقاى قذافى تمام انرژى و قدرت خود را در راه انفجار لبنان و تشدید جنگهاى داخلى صرف مى کند. یعنى به گروهها و افرادى پول مى دهد، تا جنگ را بیشتر و عمیقتر کنند. در حالى که برنامه امام موسى آن بود که آتش جنگهاى داخلى لبنان به هر وسیله ممکن خاموش کند و به درون این گرداب توطئه بین المللى نیفتد. بنابراین مى بینیم که یک اختلاف دید کلى میان امام موسى و معمر قذافى از سال ۱۹۷۵ پدیدار شد. بر اساس همین اختلاف نظر،روزنامه ها و رادیوهاى وابسته به لیبى بزرگترین حملات را به امام موسى مى کنند. کاراین حملات، گاهى به فحاشى و هتاکى و تهمتهاى بسیار بسیار ناروا و زننده مى رسد، که زبان از بیان آنها شرم دارد.
اولین اقدامات براى ربودن
پس از وساطت دولت الجزایر، سفارت لیبى در لبنان با امام موسى تماس مى گیرد واز وى دعوت مى کند که به لیبى سفر کنند. در تاریخ ۲۵ آگوست سال ۱۹۷۸ امام موسى صدر همراه با شیخ محمد یعقوب و عباس بدرالدین به لیبى مى رود. در حالى که در فرودگاه بیروت سرکنسول دولت لیبى، سیدمحمود بن جورح، وعده اى از کارکنان سفارت لیبى از ایشان وداع مى کنند. بنابراین سفر امام موسى صدریک سفر رسمى و به دعوت رسمى دولت لیبى و با خرج دولت لیبى بوده است.
... واز انعکاس اخبار امام جلوگیرى مى کند
دردوران اقامت امام موسى صدر در لیبى هیچ تماس تلفنى یا مکاتبه اى از طرف ایشان وهمراهانشان با دنیاى خارج به عمل نمى آید. در حالى که ما مى دانیم امام موسى صدر عادت داشت همه روزه اعمال و کارهاى خود را به دوستانش دربیروت و خانواده خویش در پاریس اطلاع دهد. همچنین امام موسى صدر، آقاى عباس بدرالدین را که یکى از روزنامه نگاران معروف لبنان و صاحب امتیاز خبرگزارى لبنان است، با خود برده بود، تا اخبار روزانه مربوط به سفر را به خبرگزاریهاى لبنان و دنیا گزارش بدهد. ولى طى این ایام، هیچ تماسى از سوى امام موسى صدر، یا عباس بدرالدین، از طریق تلکس یا تلفن و یا چیزدیگرى به عمل نمى آید. حتى امام صدر هیچ تماس تلفنى با خانواده اش نمى گیرد. در صورتى که ضرورت داشت ارتباط همیشگى برقرار باشد، اما هیچ ارتباط و تماسى به عمل نمى آید. بعد مى بینیم که دستگاههاى خبرگزارى لیبى هم از ورود امام موسى صدر و دوستانش هیچ خبرى را گزارش نمى کنند. در حالى که شخصیتهاى خیلى کم اهمیت تر از امام موسى را در روزنامه ها و رادیو وتلویزیون یاد، و فعالیتهایشان را ذکر مى کنند. در فرودگاه لیبى، «احمد شحاطى» از آقاى صدر استقبال مى کند. او بزرگترین شخصیت سیاسى بین المللى لیبى است، و تقریباً مى توان او را مسؤول روابط خارجى لیبى به حساب آورد. ولى با تمام این احوال در خبرگزاریهاى لیبى هیچ ذکرى از امام موسى به عمل نمى آید. امام موسى در هتل «الشاطى» طرابلس سکونت مى کند.
امام در محاصره نیروهاى امنیتى
محل سکونت او را در قسمتى از ساختمان قرار مى دهند که زیر نظر دستگاه اطلاعات لیبى بوده است: بخش شماره ۳۵۱. هنگامى که یکى از دوستان آقاى صدر براى دیدار او به این بخش هتل مى رود، احساس مى کند که مسؤولین امنیتى لیبى درباره هویت و مشخصات او تحقیقات کامل به عمل مى آورند، تا به اواجازه دهند که به این قسمت برود. در تاریخ ۲۶ یا ۲۷ آگوست که احمد شحاطى به زیارت امام موسى مى آید، تلویزیون رسمى لیبى گفته هاى امام موسى و احمدشحاطى را ضبط مى کند. ولى متأسفانه از تلویزیون پخش نمى شود.
در تاریخ ۲۸ آگوست، آقاى «محمد سلمان»، که یک خبرنگار لبنانى الاصل، ولى ساکن لیبى است، با امام موسى مصاحبه اى مى کند. مذاکره میان او و امام موسى هم ضبط مى شود، اما این مذاکرات هم از رادیوى لیبى پخش نمى شود. در تاریخ ۲۹ آگوست آقاى «منح الصلح» و «اسعد مقدم» و «طلال سلمان» و «بشاره مرهج» و «محمد سلمان» به دیدار امام موسى مى آیند و چندین ساعت با او به گفت وگو مى نشینند. اطلاعاتى که در چندروز گذشته به ما رسید، از طرف همین اشخاص، و آقاى اسعدمقدم و محمد سلمان است، که در این جلسه با آقاى صدر گفت وگو کردند. در این جلسه است که آقاى صدرناراحتى خود را از آنچه در لیبى در چند روز گذشته بر او گذشته است، به این افراد ابرازمى کند.
لیبى به سفارت لبنان خبر نمى دهد
در تاریخ بیست و نهم آگوست، آقاى «عباس بدرالدین» به کاردار سفارت لبنان در لیبى،آقاى « نزار فرحات»، مراجعه مى کند و به او اطلاع مى دهد که امام موسى صدر در لیبى است. کاردار سفارت لبنان اظهار تأسف مى کند که تا به حال از ورود امام موسى صدر اطلاعى پیدا نکرده است. فوراً امام موسى صدر و دوستانش رابراى صرف غذا و افطار (چون ماه رمضان هم بود) به خانه خودش دعوت مى کند. آن روز ۲۷رمضان بود. در دیدارى که با آقاى فرحات به عمل مى آید، عباس بدرالدین از اودرخواست مى کند که ویزاى پاریس را براى وى تهیه کند، تا او هم بتواند در کنار آقاى صدر به پاریس برود. در اینجاست که مى بینم امام موسى و شیخ محمد یعقوب چنین درخواستى از کاردار سفارت براى ویزاى پاریس نمى کنند. به عبارت دیگر، امام موسى و شیخ محمدیعقوب ویزاى ورود به پاریس را از لبنان درپاسپورت خود داشته اند، و احتیاجى به گرفتن ویزاى مجدد نبوده است. در حالى که عباس بدرالدین ویزا نداشته و پاسپورت خود را مى دهد که ویزاى ورود به پاریس را براى او بگیرند. آقاى منح الصلح و بشاره مرهج هم که در آنجا حضور داشتند، پاسپورتهاى خود را به آقاى فرحات مى دهند، تا براى آنها هم ویزا گرفته شود. یعنى جلسه اى بودکه همه نشسته بودند. هنگامى که کاردار سفارت لبنان حضور داشته همه پاسپورتهایشان را مى دهند، تا ویزا بگیرند، جز امام موسى و شیخ محمد یعقوب.
شب بعد که سى ام آگوست است، بنابر دعوت براى افطار در خانه نزار فرحات ، عده اى حضور داشتند. بین آنها منح الصلح، اسعد مقدم و طلال سلمان هم بوده اند. طلال سلمان مدیر روزنامه «السفیر» در بیروت است. آنها آگاهى مى یابند که امام موسى تمام روز را در هتل منتظر ملاقات با معمر قذافى بوده است. حتى شماره تلفن خانه آقاى فرحات را به اداره هتل مى دهد، تا قذافى او را در هر لحظه براى ملاقات بخواهد، فوراً به آنجا برود. ساعت ۹/۵ شب امام موسى به هتل برمى گردد، تا اگر قرار باشد ملاقاتى صورت بگیرد، بتواند به سرعت خود را برساند. ولى هیچ اثرى از ملاقات نبوده است. در اینجاست که احمد شحاطى به هتل مى آید و مى گوید ملاقات با قذافى ممکن است هر ساعت انجام بگیرد؛ یعنى موعد و قرار معینى ذکر نمى کند. ولى مى گوید حاضر باشید که هر ساعت ممکن است ملاقات انجام بگیرد. امام موسى هم اضطرار خود را به سفر ابراز مى کند، ومى گوید باید هر چه سریعتر به پاریس برود. و چون کار ضرورى دارد، نمى تواند مدت زیادى بماند. اگر این ملاقات در این ماه انجام نگیرد، ان شاءاللَّه در ماههاى دیگر ووقت مناسبتر انجام خواهد گرفت.
حرکت به سوى ملاقات با قذافى
در تاریخ ۳۱ آگوست، ساعت ۱/۵بعدازظهر آقاى اسعد مقدم با یکى از دوستان خود، امام موسى و همراهانش را در ورودى هتل الشاطى مى بیند. به آقاى مقدم گفته مى شود که آنها درراهند، تا با ماشینهاى رسمى دولتى به ملاقات قذافى بروند. او براى آنها آرزوى موفقیت مى کند. بنابراین آخرین لحظه اى که امام موسى در طرابلس دیده مى شود، ساعت ۱/۵بعدازظهر روز ۳۱ اگوست در ورودى هتل الشاطى بوده است.
سپس تلفن سفارت لبنان درلیبى زنگ مى زند. منشى تلفن را برمى دارد . صدایى را مى شنود که صداى شیخ محمدیعقوب بوده است، صدا درخواست مى کند که با نزار فرحات کاردار سفارت لبنان صحبت کند. زمانى که این کلمات را بر زبان مى راند، تلفن قطع مى شود. این مسأله نشان مى دهد آنها درجایى بوده اند که تلفن در دسترس شیخ محمدیعقوب قرار داشته است. او مى خواسته محل خود را به کاردار سفارت، آقاى نزارفرحات، گزارش بدهد که مأمورین مى رسند و تلفن را قطع مى کنند. ساعت ۲ بعدازظهرآقاى نزار فرحات، پاسپورتهاى آقایان بدرالدین و صلح و مرهج را به هتل مى آورد که به آنها بازگرداند. ولى چون امام موسى و دوستانش را در هتل پیدا نمى کند، پاسپورت آقاى عباس بدرالدین را به آقاى مرهج مى دهد که به او برساند.بعد از بازگشت آقاى نزار فرحات، ساعت ۳ صبح روز بعد به هتل تلفن مى کند، تا ازمسؤولین هتل در مورد بازگشت امام موسى سؤال کند. مسؤولین هتل مى گویند: ماهیچ چیزى نمى دانیم.
امام ربوده مى شود
دولت لیبى رسماً اعلام کرده است که در ساعت ۸ بعدازظهر روز ۳۱ آگوست، امام موسى صدر، شیخ محمد یعقوب و عباس بدرالدین در هواپیماى »آلیتالیا« به شماره ۸۸۱ از لیبى به شهر رم مسافرت کرده اند و براى اثبات مدعاى خود لیست مسافرین هواپیما را انتشار داده که در آن، اسامى این سه نفر هم آمده است. حتى دولت لیبى مدعى است که چون جاى درجه یک براى این مسافران در هواپیما نبوده، اجباراً سه نفر از افراد را ازدرجه یک به درجه توریستى انتقال داده و این ۳ نفر را به جاى آنها در قسمت درجه یک جایگزین کرده است. حتى نام کسى که آنها را بدرقه کرده و به فرودگاه رسانده، هم دراین بیانیه ذکر شده است.
نیروهاى امنیتى... با عمامه امام
ساعت ۱۰ صبح روز بعد، دو نفر وارد هتل «هالیدى این» در شهر رم مى شوند. یکى از آنها خود را شیخ محمد یعقوب معرفى مى کند، و لباس عادى داشته. فرد دیگرخود را موسى صدر معرفى مى کند که معمم بوده است. آنها دو اتاق به شماره هاى ۷۰۱ و ۷۰۲ اجاره مى کنند و پول یک هفته را هم از قبل مى پردازند. در اینجا مردى که با مسؤول هتل صحبت مى کند، کسى است که خودش را شیخ محمدیعقوب معرفى کرده است. شخص دیگر دورتر مى ایستد، و جلوى میز اطلاعات نمى آید. کارتهایى که براى پذیرش این دو نفر نوشته شده، نه به خط صاحب هتل است،نه به خط شیخ محمد یعقوب و نه به خط امام موسى. پس خط شخصى دیگر است،یعنى شخصى که خود را شیخ محمدیعقوب معرفى کرده است. این شخص به هنگام نوشتن نام خود، نوشته است:« محمد شحاده». نام اصلى شیخ محمدیعقوب، محمدیعقوب است یعنى نام خانوادگیش یعقوب است و اسم پدرش شحاده است . درپاسپورت مى نویسند محمد شحاده یعقوب. این شخص نام خود را نوشته محمدشحاده، در حالى که اگر این شخص شیخ محمد یعقوب بود، لااقل نام خود را درست مى دانست و درست مى نوشت، و این اشتباه بزرگ را نمى کرد. بنابراین این دونوشته، نه به خط شیخ محمد یعقوب است ونه خط امام موسى و نه به خط صاحب هتل. هنگامى که چمدانهاى امام موسى و شیخ محمدیعقوب را به طبقه هفتم و اتاق شماره ۷۰۱ مى برند، این شخص که به اصطلاح شیخ محمد یعقوب بوده، دست به جیبش مى برد و پول بسیار زیادى به دلار بیرون مى آورد و مبلغ گزافى به آن خدمتکار انعام مى دهد. به طورى که او از زیاد بودن این مبلغ تعجب مى کند. این مطلب در روزنامه ها آمده، و مبلغش هم ذکر شده بود. بعد آنها فقط ۱۰ دقیقه در هتل مى مانند. آن کسى که خود را امام موسى معرفى کرده بود، تغییر لباس مى دهد و با لباس شخصى از هتل خارج مى گردد، و دیگر برنمى گردد. در حالى که چمدانها داخل اتاق ، و پاسپورتها روى میز گذاشته شده اند. پاسپورتها و چمدان متعلق به امام موسى و شیخ محمد یعقوب بوده است.
بزرگترین ادعاى لیبى این است که لیست مسافران هواپیما موجود بوده، و اسم این دو تن در آن ذکر شده است و وارد ایتالیا شده اند. بعد به هتل هالیدى این وارد شده اند.اما در اینکه بعد از هتل به کجا رفته اند، دیگر ازخود سلب مسؤولیت مى کند.
آغاز تحقیقات دادستانى کل لبنان
از طرف خانواده امام موسى صدر ۱۰ نفر به ایتالیا رفتند، تا در این باره تحقیق کنند.آنها در تحقیقات خود با خلبان هواپیماى ۸۸۱ ایتالیایى، معاون خلبان، میهمانداران زن و عده زیادى از مسافران هواپیما مصاحبه کردند، و عکس امام موسى و شیخ محمد یعقوب را به آنها نشان دادند. در بین تمام این افراد هیچ کس امام موسى وشیخ محمد یعقوب را در هواپیما ندیده است. در حالى که با آن لباس مخصوص، وعمامه و عبا و آن هیبت کاملاً جلب نظر کرده اند، و محال است که کسى آنها را یکبارببیند و بعد از یک هفته و یا یک ماه فراموششان کرده باشد. حتى بین سرنشینان این هواپیما، سه خانواده لبنانى هم بوده اند، که مسلماً اگر امام موسى را مى دیدند، فراموش نمى کردند. یک مصاحبه تلویزیونى هم با خلبان هواپیما و بعضى از میهمانداران به عمل آمد. این مصاحبه در تلویزیون ایتالیا پخش شده و این افراد دیدن امام و همراهش را رسماً رد کردند.
تکذیب آلیتالیا
شرکت آلیتالیا یک بیانیه رسمى صادر کرد که در شب
۷۸/۹/۲۵ درتلویزیون ایتالیا پخش شد. در این بیانیه آمده بودکه اسامى امام موسى و شیخ محمدیعقوب و عباس بدرالدین در لیست هواپیماى ۸۸۱ بوده (هواپیمایى که در تاریخ ۳۱ آگوست از شهر طرابلس به شهر رم رفته بود). اما این اشخاص، آن اشخاص حقیقى یعنى امام موسى صدر، رئیس طایفه شیعه در لبنان،شیخ محمد یعقوب و خبرنگار معروف عباس بدرالدین، نبوده اند. این اشخاص در آن هواپیما نبوده اند. در همان شب، تلویزیون ایتالیا مصاحبه اى با خلبان هواپیما انجام مى دهد. او مى گوید این افراد را در هواپیما ندیده است؛ نه با لباسهاى دینى ونه با لباسهاى شخصى. وى پس از اینکه عکسها را مشاهده کرده، گواهى داده این افراد رادر هواپیما ندیده است.
افشاى فورى سناریوى دروغین
در خصوص ورود این دو نفر به هتل هالیدى این نیز مى دانیم که این دو نفر در ساعت ۱۰صبح روز اول سپتامبر، در آن هتل پذیرش شده اند. باید پرسید که آنها ازساعت ۸/۵ شب تا ۱۰ صبح کجا بوده اند. آیا ممکن است که امام موسى وهمراهانش شب را در خیابان ، یا داخل ماشین گذرانده باشند؟ غیرممکن است! ازساعت ۸/۵ شب و یا ۱۰ شب تا ۱۰ صبح کجا بوده اند؟ سپس تحقیقاتى که به عمل آمد نشان داد، دو نفرى که خود را آنجا معرفى کرده اند، مردانى سیاه چرده، کوتاه قد و لاغر بوده اند. مشخصات آنها با امام موسى و شیخ محمد یعقوب تفاوت اساسى دارد. آنها نمى توانند امام موسى و محمد یعقوب بوده باشند! افزون بر این، یک نفر از آنها معمم بوده ویک نفر با لباس شخصى. در حالى که خیلى بعید به نظر مى آید که شیخ محمد یعقوب، عمامه را از سرش بردارد و به صورت عادى ظاهر شود. دیگر آنکه، فردى که این اوراق را پر کرده، نه امام موسى است، نه شیخ محمدیعقوب و نه صاحب هتل. نوشته ها به خط دیگرى است. همان طور که گفتیم مسؤول هتل این دو نفر را افرادى سیه چرده و لاغر و کوتاه قد ذکر مى کند که با مشخصات امام موسى و شیخ محمد یعقوب به کلى متفاوت است. این دو نفر فقط ۱۰ دقیقه وارد اتاقهایشان مى شوند، و حتى ازدست شویى هم استفاده نمى کنند. فقط چمدانها را روى زمین گذاشته، پاسپورتها را روى میزقرار مى دهند و بدون پاسپورت خارج مى شوند. آن شیخ هم لباس خود را عوض مى کند و با لباس شخصى مى رود. در حالى که در ۲۰ سال گذشته هیچ وقت امام موسى با لباس شخصى دیده نشده است. تمام اینها نشان مى دهد که این دو نفر امام موسى و شیخ محمد یعقوب نبوده اند، و دو نفر دیگر بوده اند که این نقش را بازى کرده اند.
درباره عباس بدرالدین گفته بودند که وارد هتل «ساتلایت» مى شود. در فرودگاه رم تنها براى ۴۸ ساعت ویزاى ایتالیا مى گیرد و قرار بوده که پس از آن به مالت سفر کند. در حالى که او نه با هتل ساتلایت تماس گرفته و نه به مالت سفر کرده است. این نشان مى دهد فردى که به نام عباس بدرالدین به ایتالیا رفته، یکباره گم شده و سرنوشتش به هیچ وجه معلوم نیست. درباره عباس بدرالدین گفتیم در روز ۳۱ آگوست که پاسپورت شیخ محمدیعقوب و امام موسى صدر را مى گیرند تا به آنها ویزابدهند، پاسپورت عباس بدرالدین وجود نداشته است. چون او پاسپورتش را به نزار فرحات سرکنسول لبنان در لیبى داده بود، تا برایش ویزاى فرانسه بگیرد. چون در آن لحظه پاسپورت وى نبوده، نمى توانستند برایش ویزاى ایتالیا بگیرند. بنابراین دیر شده بود، لذاپاسپورت او را در لحظات آخر با هواپیما مى فرستند. بدون اینکه ویزاى ایتالیا داشته باشد. ویزاى ایتالیا را براى او در خود فرودگاه رم به مدت ۴۸ ساعت مى گیرند. پس این تفاوت بین عباس بدرالدین و دو نفر دیگر از اینجا سرچشمه مى گیرد که پاسپورت بدرالدین از لحظه اى که آنها را مى گیرند و به دستگاه امنیتى مى برند، نزد وى نبوده است.
شتابزدگى ربایندگان
موضوع مهمى که باید گفت، این است که در تاریخ ۳۱ آگوست، ساعت ۵بعدازظهر، شخصى به سفارت فرانسه در لیبى مراجعه مى کند، تا براى امام موسى صدر و شیخ محمدیعقوب ویزاى فرانسه بگیرد. در سفارت فرانسه بعد از بازرسى پاسپورت ها روشن مى شود که ویزاى فرانسه براى آن دو نفر وجود دارد. بنابراین به آن فرد گفته مى شود که این دو نفر ویزاى فرانسه دارند و احتیاجى به گرفتن ویزاى مجدد نیست. وى که مأمور دولت لیبى بوده است، مى گوید من این حرفها را نمى فهمم و براى این دو نفر ویزا مى خواهم. سفارت فرانسه در لیبى به سفارت فرانسه در بیروت تلگرافى مى زند واز آنها کسب اطلاع مى کند؛ آیا شما به امام موسى صدر و شیخ محمدیعقوب ویزاى فرانسه داده اید؟ آیا این ویزاها صحیح هستند یا خیر؟ چراکه اینها دوباره آمده اند ویزا بگیرند. سفارت فرانسه در جواب مى گوید اگرپاسپورت متعلق به امام موسى صدر است، تسهیلات لازم را براى آنها فراهم کنید. به آنها ویزا دهید، و ناراحتشان نکنید. بنابراین آنهادوباره به پاسپورتهاى امام موسى صدر و شیخ محمدیعقوب ویزاى فرانسه مى دهند. فردى که به سفارت فرانسه رفته بود، از افراد وزارت امور خارجه لیبى بوده است.
امام هرگز وارد ایتالیا نشده است
مطلب دیگرى که باید بدان اشاره کرد، آن است که ویزاى ایتالیایى امام موسى وشیخ محمدیعقوب در همان تاریخ ۳۱ آگوست، و پس از گرفتارى این دو نفر به دست آمده است. یعنى آنها هیچ وقت نمى خواستند به ایتالیا بروند و ویزاى ایتالیا نگرفته بودند. ولى بعدازظهر همان روز ناپدید شدند، و برایشان ویزاى ایتالیا گرفته شد. همان طور که گفتیم، چون پاسپورت عباس بدرالدین وجود نداشته، براى او حتى ویزاى ایتالیا را نمى توانند بگیرند، و مجبور شدند در فرودگاه رم براى او ویزابگیرند. بلیتى که به نام اینها صادر مى شود به تاریخ ۳۱ سپتامبر است. در حالى که مى دانید تاریخ سفر آنها ۳۱ آگوست بوده که ماه هشتم است، و این نشان مى دهد که بلیتها یک ماه اختلاف تاریخ دارند؛ زیرا سپتامبر، ماه نهم است. یعنى بلیتهایى که در داخل چمدان امام موسى و شیخ محمد یعقوب گذاشتند، بلیتهایى بود که بعداً صادر شده است. بعد از آگوست ماه سپتامبر است . سپتامبر ماه نهم است. لیبیایى ها مى خواستند تاریخ را برگردانند. روز را به سى و یکم تغییر دادند. اما ماه نهم به ماه هشتم تبدیل نشد. بنابراین در بلیتى که براى آنها تهیه شده، یک ماه اختلاف حاصل شده است. این نشان مى دهد بلیتها قلابى بوده اند. همان طور که مى دانید، شخصى که از هتل خارج مى شودمعمولاً پاسپورت رادر جیبش مى گذارد. بخصوص یک خارجى که در کشوردیگرى به سر مى برد، محال است بدون پاسپورت خارج شود. در حالى که مى بینیم که این دو نفر پاسپورتهایشان را در اتاق گذاشته و بدون پاسپورت خارج شده اند. همچنین مى بینیم که قفلهاى چمدان امام و شیخ محمدیعقوب شکسته و به زور باز شده است. در حالى که اگر خود امام و شیخ محمد یعقوب این چمدانها را آورده و درآنجا گذاشته بودند، مى دانستند که چگونه بازشان کنند و قفلها را نمى شکستند. خیلى بعید است، کارگران یا مسؤولین قفلها را شکسته باشند. این نشان مى دهد، کسان دیگرى قفلها را شکسته و چمدان ها را به هتل آورده اند.
گزارش مجله ایتالیایى
اطلاعاتى هم در مجله«ال مساجیرو» زیر عنوان «آیا امام موسى ربوده شده است؟» آمده، که ترجمه آن از این قرار است:
«به تأکید مى توان گفت که امام موسى صدر و مستشار او، آن دو نفرى نیستند که درهواپیماى ایتالیایى که طرابلس را ترک کرد، سوار شده بودند. ثانیاً امام موسى مطلقاً پایتخت لیبى را ترک نگفته است و دو مردى که سوار هواپیما شدند و به هتل هالیدى این رم رفتند، امام موسى و شیخ محمد یعقوب نیستند. بلکه این دو نفر را براى گمراه کردن افکار مردم و سرپوش گذاشتن بر ربوده شدن امام موسى فرستاده اند.»
اطلاعات سرى دولت هاى عربى
مسأله مهم دیگرى که براى ما مطرح است و نظر ما را اثبات مى کند، گزارشهاى خصوصى از سوى دولتهاى عرب درباره ربوده شدن امام موسى صدر است. دولت سوریه و همچنین الجزایر و نیز مقاومت فلسطین، بارها به نمایندگان شیعیان لبنان اظهار کردند که امام موسى در لیبى است. حتى محل او و انتقال او از محلى به محل دیگر را براى مدت درازى ذکر مى کردند. حتى یکى از فرماندهان عرب قصدداشت با عده اى کماندو به محل اقامت امام موسى حمله کند و او را نجات دهد، ولى دولت متبوعش مانع این کار شد. چراکه احساس کرد خطر بزرگى براى حیات امام موسى خواهد بود. خود ابوعمار بارها به لیبى رفته و براى بازگرداندن امام موسى با قذافى صحبت کرده است.
۹ میلیون دلار حق السکوت
حتى حدود ۲ ماه پیش خبرى به فرماندهان فتح گزارش شده بود و در آن آمده بود که ابوعمار در سفر ۲ ماه پیش خود به لیبى،هنگامى که وارد آن کشور مى شود، قذافى به او ۹ میلیون دلار مى دهد و یاسر عرفات درجواب او مى گوید:« من براى پول نیامده ام. من آمده ام که امام موسى را برگردانم».قذافى هم عصبانى مى شود و با او مشاجره مى کند. بنابراین مى بینیم اسناد و مدارکى که از دولتهاى عربى و غیرعربى به دست آمده است، همگى دال بر این مطلب بوده که امام موسى صدر در لیبى است، و هرگز از لیبى خارج نشده است. همچنین پى جوییها وارتباطات جاسوسى دیگرى هم از طرف بعضى افراد در لیبى انجام گرفته، که همگى تأکید دارند امام موسى در لیبى است .
حتى برخى محل اقامت او را هم ذکرکرده اند. یک بار هم گفته شد که یک ماهواره آمریکایى عکس محلى را که امام موسى در آن زندانى است، گرفته است. آن عکس در پاره اى روزنامه هاى لبنانى وخارجى چاپ شد. بعد از انتشار آن عکس بود که محل اقامت امام موسى را عوض کردند و او را به نقطه دیگرى بردند.
تظاهرات اعتراض آمیز در برابر هتل قذافى
بعد از ربوده شدن امام موسى، مردم لبنان دست به تظاهرات زدند. این تظاهرات حدود ۱۰ روز پس از ربوده شدن او صورت گرفت. در سرتاسر لبنان مغازه ها و ادارات را بستند. در شهر صور، صیدا، بیروت و بعلبک تظاهرات بزرگى برپا شد، که تا آن تاریخ بى نظیر بود. در شهر صور، حداقل صدهزار نفر در تظاهرات شرکت کردند.
درآن محیط رعب و وحشتى که بر جنوب لبنان سیطره داشت، جمع شدن صد هزار نفر خیلى عجیب به نظر مى رسید. پس از ده روز که این تظاهرات به نتیجه نرسید،اعتصاب غذاى عمومى در سرتاسر لبنان آغاز شد. عده زیادى از مردم در مساجد به روزه نشستند و خواستار بازگشت امام موسى شدند. بعد از آن، هنگامى که کنگره سران عرب در دمشق تشکیل مى شود، بیش از سیصد هزار نفر از مردم بیروت،بعلبک، صور و صیدا با ماشینهاى خود به راه افتادند، و حدود ساعت ۴ بعدازظهر وارددمشق شدند. فریاد »بالروح، بالدم نفدیک یا امام« که از اتوبوسها و ماشینهاى حامل تظاهرکنندگان به آسمان طنین انداز مى شد شهر دمشق را لرزانید.
در آنجا بود که نمایندگان این جمعیت کثیر به حضور حافظ اسد مى رسند و او آنها را به اتاقى هدایت مى کند. سپس قذافى را نزد آنها مى برد. قذافى به مدت یک ساعت با آنها گفت وگو مى کند. قذافى در ابتداى سخن خود به آنها مى گوید که آیا همه شما شیعه هستید؟ درمیان ۴ نفرى که در جلسه نشسته بودند، فردى سنى بود، به نام شیخ احمدالزین، که قاضى شهر صیداست. او بلند مى شود و مى گوید: »من سنى هستم، اما امام موسى فقط متعلق به شیعیان نیست، متعلق به همه مسلمین است«. او دفاع سختى از امام موسى مى کندو مى گوید به همین علت است که من هم براى بازگرداندن او آمده ام.
بعد قذافى مى گوید:« آیا او ایرانى نبوده است؟ امام موسى، ایرانى است«. اومى خواست تلویحاً بگوید چرا براى یک ایرانى اینقدر خود را زحمت مى دهید ، مبارزه مى کنید و تظاهرات به راه مى اندازید! .......
امام هرگز از لیبى خارج نشده است
دادستانى ایتالیا تحقیقات گسترده اى را آغاز کرد وبا مراجعه به مسافران هواپیما، پلیس گذرنامه، مأموران گمرک، خدمه وخلبان هواپیما وبا استفاده از اطلاعات منابع امنیتى خود سرانجام حکم زیر را صادر کرد:
امام موسى صدر و دو همراه وى هرگز از لیبى خارج نشده اند.
بنابراین سرانجام تمام اظهارات رسمى مقامات لیبیایى تکذیب شد و حکومت لیبى به عنوان عامل اصلى ربودن امام صدر تعیین شد.
روزنامه ایران ۱۳۸۳/۰۶/۳۱