
25 مهر 1404
از مأموریت تا وابستگی؛
نقش ایران در جنگ ظفار و پیامدهای آن
یکی از مهمترین جلوههای سیاست منطقهای رژیم پهلوی با غرب، ورود ارتش ایران به جنگ ظفار در اوایل دهه پنجاه شمسی است. پس از خروج نیروهای بریتانیا از خلیجفارس و همچنین در چارچوب دکترین نیکسون، ایران به عنوان متحد اصلی آمریکا در منطقه، مأموریت یافت در نقش ژاندارم آمریکا عمل کند.
اعزام هزاران نیروی ایرانی به ظفار، نه برای پاسداری از منافع ملی، بلکه در راستای تأمین خواستههای آمریکا و جلوگیری از نفوذ شوروی صورت گرفت. موفقیت ایران در این عملیات میتوانست جایگاهش را در نظام امنیتی غرب تقویت کند؛ اما این دستاورد، به بهای افزایش وابستگی کشور به واشنگتن تمام شد.
آنچه پیش رو دارید خلاصهای از صفحات 33 تا 36 «مجموعه مقالات همایش سقوط 2» است که توسط مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی انتشار یافته و خواندن آن خالی از لطف نیست.
ارتش ایران در خدمت منافع آمریکا
یکی از نمونههای بارز وابستگی حکومت پهلوی، ورود به جنگ ظفار بود. در واقع ارتش ایران به نیابت از ارتش آمریکا و در راستای منافع غرب، قوای خود را به ظفار اعزام داشت. در آن زمان دولت کارگری انگلیس تصمیم گرفته بود ارتش خود را از خلیجفارس خارج سازد. امنیت منطقه برای حفظ منافع آمریکا و بهطورکلی غرب، به شاهان عربستان و ایران سپرده میشد که هر دو وابستگی جدی به آمریکا داشتند. عربستان بهعنوان پایه مالی و تأمین اعتبارات لازم و ایران بهعنوان پایه نظامی آمریکا در منطقه مطرح بود.
جنگ به زیان منافع غرب در ایالات جنوبی کشور عمان (ظفار) در جریان بود. اوج این درگیری مربوط به سالهایی بود که ایران بیشترین درآمد را از محل فروش نفت به دست آورده بود. شورشیان ظفار از جانب کشورهایی چون چین و اتحاد شوروی حمایت میشدند. شاه در اردوگاه غرب بود و باید توان جنگی خود را به آمریکا نشان میداد تا وضع خود را بهعنوان ژاندارمی منطقه تثبیت نماید. [...]
نقش ژاندارمی شاه
سیاست آمریکا در این دوران به دلیل ناکامی که در جنگ ویتنام داشت، این بود که به هر منطقهای نیروی نظامی آمریکا را اعزام نکند، بلکه قوای کشورهای وابسته را به مقابله وادار سازد.
همچنان که در ویتنام نیز جنگ را ویتنامی کرده بود و ویتنام شمالی و جنوبی را در مقابل هم قرار داده بود. ارزیابی آمریکا در انتخاب ایران برای شرکت در جنگ ظفار هم با توجه به جمعیت ایران بود که میتوانست نیروی نظامی کارآمدی تشکیل دهد و هم از جنبه مساحت و موقعیت جغرافیایی قابلتوجه بود. از حیث اقتصادی هم درآمدهای نفتی قابلتوجهی در اختیار ایران قرار داده بود که مصرف آن را باید آمریکا در نظر میگرفت. بخشی از آن صرف خرید تسلیحات مدرن شده بود. به همین جهت در دهه پنجاه سیل تسلیحات را بهسوی ایران سرازیر کرده بودند، زیرا ایران مجری خوب سیاست آمریکا شناخته شده بود. عربستان رقیب ایران به شمار میرفت، اما در مقایسه با ایران، عربستان از جهت حفظ منافع غرب عقبمانده بود.
هنوز آمریکا لشکرکشی به ویتنام و شکست آن را از یاد نبرده بود و نمیخواست مستقیماً به ظفار وارد شود. موقعیت استراتژیک ایران به مناسبت تنگه هرمز حساسیت خاصی به ایران داده بود.
بر این اساس در فوریه 1972م (1350ش) نمایندگان رسمی شاه با پادشاه عمان ملاقات کرده و پیمان ورود ایران به کشور عمان امضا شد. به دنبال آن ورود گسترده نظامیان ایران شروع شد. جنگ نیز به نفع سلطان عمان خاتمه یافت. آمریکا رهبری شاه را در جهت حفظ منافع غرب در چهارچوب دکترین نیکسون پذیرفت.
در 29 آذر 1352 به تقاضای سلطان قابوس، نیروهای ایرانی در صلاله پیاده شدند. قسمتی از این نیروها در جزایر موریان و خوریان پراکنده و مستقر گردیدند. هنگام عزیمت سربازان ایرانی به ظفار، سیکو، معاون سیاسی وزارت خارجه آمریکا اظهار کرد ما دیگر احتیاجی به دخالت نظامی در این منطقه نداریم، چون سالهاست ایالات متحده برای نوسازی ارتش ایران و عربستان، کمکهای گستردهای میکند.
اقدام دیگر ایران به دستور آمریکا، اعزام 20 فروند هلی کوپتر به اردوگاه سلطان قابوس بود که به وسیله 25 فروند جت جنگنده همراهی میشدند. در آن زمان پیمان سنتو برای توجیه حرکت نیروهای ایران از مرکز فرماندهی خود اعلام کرد یک مجموعه مانورهای نظامی از 29 آبان 52 به مدت 12 روز انجام خواهد گرفت و در این مانورها نیروهای دریایی و هوایی ایران، انگلیس آمریکا و ترکیه شرکت خواهند داشت.
شاه با پذیرش ژاندارمیاش توسط غرب و غروری که از این بابت پیدا کرده بود، به این فکر افتاد که حریم امنیت دریایی ایران را گسترش دهد. در چهلمین سالگرد تأسیس نیروی دریایی در آذر 1350 ضمن نطقی
اعلام کرد از این پس مرزهای دریایی ایران در آنسوی خلیجفارس و بحر عمان یعنی در اقیانوس هند قرار دارد. منظور این بود که نقش ژاندارمی منطقه را بهخوبی در دست گرفته و در شرایطی که ایالات متحده امریکا در گرداب جنگ ویتنام قرار داشت. ایران میتوانست منافع استراتژیک و اقتصادی آمریکا و بهطورکلی غرب را که بهشدت به نفت منطقه نیازمند بودند حفظ کند.
ژاندارم منطقه در خدمت واشنگتن
نیروهای ایرانی تحت پوشش سنتو از پایگاه چاهبهار در استان سیستان و بلوچستان با کشتیهای جنگی بهسوی ظفار حرکت کردند. سرانجام طی عملیات گسترده نظامی ایران و پس از تسلیمشدن تعدادی از شورشیان به نیروهای دولتی عمان، جنگ ظفار به پایان رسید و سلطان قابوس در 11 دسامبر 1975 به طور رسمی این پیروزی را به مردم عمان اعلام کرد.
در جنگ چریکی ظفار که در آن گروهی ناسیونالیست علیه سلطان عمان میجنگیدند و کمونیستهای منطقه هم آنها را یاری میرساندند، شاه میخواست به شیوخ خلیجفارس ثابت کند که از انجام تعهداتش بهعنوان ژاندارم منطقه آگاه است و باید منطقه زیر پوشش پیمان سنتو، همه حکومتهای وابسته به آمریکا را حفظ کند.
در شرایط جهان دوقطبی آمریکا نگران توسعه حضور شورویها در منطقه اقیانوس هند بود. ایران، متحد امریکا، نقش مناسبی در ظفار ایفا کرد و با سلاحهایی که از آمریکا خریداری کرده بود، توانست با تسلط بر تنگه هرمز و بنادر و جزایر اطراف، بهظاهر در مقابل نفوذ کمونیستها مانعی جدی باشد. شاه توانسته بود با سرکوب نیروهای معارض در داخل، جزیره امن موردانتظار آمریکا را فراهم نماید و با ورود به قراردادهای منطقهای و بینالمللی آینده را به نفع غرب مستحکم سازد. پیمان سنتو به همین منظور به وجود آمده و همکاریهای بهاصطلاح دفاعی امنیتی ایران و آمریکا طی سالها شکل گرفته بود.
وابستگی کامل شاه به آمریکا سبب شده بود کشورهای محافظهکار و در واقع غیرمستقل عرب منطقه به سیاستهای شاه در منطقه گردن نهند. در سال 1369 شاه در سوئیس در مصاحبهای گفت ایران چند جزیرهای را که مشرف بر دهانه خلیجفارس است برای امنیت منطقه تصرف مینماید و در صورت لزوم برای انجام این کار بهزور متوسل میشود. قبلاً سفیر ایران در سازمان ملل گفته بود که ایران در خلیجفارس ناچار به رهبری است، ولی قصد برتریجویی ندارد. این نظر موردتأیید آمریکا بود. در مقطع موردبحث، ایران بخشی از حلقه زنجیره دفاعی غرب محسوب میشد و ایالات متحده امریکا عامل اصلی و تعیینکننده سیاست خارجی ایران بود.