21 دی 1400

روایت محمد یگانه از قرارداد احداث کارخانه ذوب‌آهن

چرا آمریکا با احداث ذوب آهن در ایران مخالف بود؟


مصاحبه محمد یگانه با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد

چرا آمریکا با احداث ذوب آهن در ایران مخالف بود؟

اشاره: 

محمد یگانه متولد ۱۴ اردیبهشت ۱۳۰۲در زنجان و درگذشته به تاریخ 27  آذر ۱۳۷۴، در بالتیمور آمریکا ،ازدولتمردان و اقتصاددانان دوره پهلوی بود. وی که در ۴ منصب رییس کل بانک مرکزی،وزیر دارایی، وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه و بودجه و وزیر آبادانی و مسکن فعالیت کرد. این مدیرارشد اقتصادی که در دوره‌ای درسازمان ملل متحد نیز شاغل بوده و ۲۳ سال برای نهادهای مختلف آن فعالیت داشته است، وی یک دوره نیز نماینده ایران در صندوق بین المللی پول و مدیر اجرایی آن بود . 

در مطلب پیش رو بخشی از مصاحبه محمد یگانه با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد را ملاحظه می کنید که تجربه مهمی را در مورد رفتار دولت آمریکا در قبال رژیم شاه به مخاطبان منتقل میکند. آمریکا بدلیل آنکه در ان زمان ذوب آهن بخشی از فناوری پیشرفته محسوب می شد علاقه مند نبود که به راه اندازی ذوب آهن در ایران کمک کند . زیرا در این صورت ایران می توانست بسیاری از قطعات فلزی را در خود ایران تولید کند و آمریکا بازار صادراتی خود را در ایران از دست می داد. 

گرچه آقای یگانه به علت کمک شوروی برای راه اندازی ذوب آهن در ایران اشاره ای نکرد اما باید یادآور شویم شوروی در آن زمان دنبال فرصتی بود تا بتواند در رقابت با آمریکا در حوزه اقتصاد ایران که به شدت وابسته به آمریکا و غرب بود، نفوذ کند و از این انتقال فناوری به عنوان سرپلی برای نفوذ جریان های چپ در ایران بهره بگیرد. 

********* 

اظهارات آقای محمد یگانه در مصاحبه مذکور به شرح ذیل است:

«وقتی که آلمان‌ها حاضر شدند به ایران کمک بکنند دکتر عالیخانی از رئیس دماکروپ تقاضا کرد که بیاید به ایران برای مذاکرات و ایشان هم قبول کردند ولی ۲۴ ساعت قبل از آمدن ایشان مسافرت ایشان لغو شد و نیامدند. معلوم شد که آمریکایی‌ها توصیه کرده بودند به دولت آلمان که به صلاح شما و ایران نیست و که به ایران کمک بکنید برای ایجاد چنین صنعتی. وقتی که جلوی ایران را به این ترتیب گرفتند ایران توجه خودش را کرد به روس‌ها که کمک کرده بودند به هندوستان برای ساخت کارخانجاتی با تکنولوژی‌های جدید ذوب‌آهن. روابط ایران هم داشت با شوروی‌ها بهتر می‌شد

اوایل دوره برژنف شاه مسافرتی داشتند به شوروی. وقتی که امکانات همکاری بین دو کشور بحث می‌شود، این رشته هم به میان می‌آید و تصمیم گرفته می‌شود که چنین همکاری مورد بررسی بیشتری قرار بگیرد، علاوه بر آن امکان صادرات ایران به شوروی و ایجاد کارخانجات دیگر. اینها در ۱۹۶۴ تیمی به ایران فرستادند و بعد از اینکه دیدند امکانات وجود دارد قرار شد نمایندگان رسمی آنها وارد ایران بشوند و مذاکره بکنند با ایرانی‌ها برای عقد قرارداد.  این مذاکرات و رفت و آمدها سعی می‌شد به‌طور سری انجام بگیرد که مبادا این مسائل به خارج درز بکند.

رئیس هیئت ایران [علینقی] عالیخانی بود نفر دوم [صفی] اصفیاء و بعد رئیس گروه مذاکره من بودم با تعداد افراد و تمام مذاکرات هم در دفتر من در وزارت اقتصاد عملی می‌شد. این مذاکرات ما در حدود یک ماه طول کشید و ما در مورد چهار تا طرح داشتیم مذاکره می‌کردیم. یکی ذوب‌آهن بود، یکی کارخانه ماشین‌سازی، یکی هم صادرات گاز ایران بود به شوروی، و یکی هم ایجاد یک کارخانه نساجی در آذربایجان در دشت مغان.… مذاکرات بسیار سختی بود و ما موفق شدیم در عرض این یک ماه این موافقت‌نامه را آماده بکنیم به استثنای چهار نکته… از آن جمله بود مسئله قیمت گاز و ظرفیت ذوب‌آهن و سه چهار تا از این قبیل نکات. ولی در هر حال در اصول توافق شده بود.

یک روز قبل از اینکه این موافقت‌نامه پاراف بشود آماده پاراف شدن باشد آمریکایی‌ها اطلاع پیدا کرده بودند که به‌طور سرّی در وزارت اقتصاد مشغول مذاکره هستند با گروهی و این هم در دفتر محمد یگانه انجام می‌گیرد. در این موقع آقای Meyer سفیر امریکا بود و من هم در ایران بودم تا آن موقع یک سال با هم تماسی نداشتیم. آقای Meyer به من تلفن کردند برای بار اول و بعد می‌خواستند مرا به شام دعوت بکنند. به منشی خودم گفتم که فعلاً پیغام را بگیرید بعداً جواب‌شان را می‌دهم. من بلافاصله رفتم پیش عالیخانی وزیر اقتصاد که ایشان همچین تلفنی کردند چه جوابی بایستی داد؟ البته صلاح نیست که من بروم آنجا در این اوضاع و احوال. ایشان پرسیدند. «چطور؟ این موافقت‌نامه در چه حالی است؟» گفتم، «فردا آماده پاراف شدن است.» ایشان گفتند، «که پس در این صورت شما این را قبول بکنید.» ولی باز من صلاح ندیدم که من به تنهایی به سفارت آمریکا بروم. سفیر که مجدداً تماس گرفتند پرسیدم، «خوب چطور شده که دعوت می‌کنید» ایشان گفتند، « ما اطلاعاتی به دستمان رسیده مذاکراتی دارد انجام می‌شود و می‌خواستیم ببینیم که چه وضعی هست.» در آن صورت من گفتم که، «درست است من در این مذاکرات شرکت دارم، ولی از من ارشدتر دو نفر دیگر هم هستند که یکی آقای عالیخانی وزیر اقتصاد و آن یکی هم آقای صفی اصفیاء رئیس سازمان برنامه، آنها در موقعیت بهتری هستند که به سؤالات شما پاسخ بدهند.»  بنابراین از آنها هم دعوت کردند و این بلافاصله دو سه ساعت بعد از اینکه موافقت‌نامه امضا شده بود رفتیم آنجا. برای اینکه از روز اول شاه ترسش از این بود که بعضی افرادی در ایران پیدا بشوند و این اطلاعات را به خارج بدهند و بعد فشارهایی بیاید جلوی این کار گرفته بشود. این بود که می‌خواستند آمریکا در مقابل عمل انجام شده قرار بگیرد. و البته فردایش هم بنا بود که اعلام بشود به مردم گفته بشود که چه اتفاقی خواهد افتاد. و حتی اعلام هم شد یعنی به روزنامجات داده شد.

در مهمانی سفیر این مسئله را که مطرح کرد آقای عالیخانی گفتند «نه چیز مهمی نبود، برای شما مورد علاقه نیست. چون مدتی بود یک طرحی داشتیم منتهای سعی و کوشش را کردیم که با شما کنار بیاییم و شما گفتید که عملی نیست و جواب منفی دادید ما هم بالاخره مجبور شدیم راه‌حل دیگری برویم و این همسایه‌های شمالی آماده بودند برای این بود ما.» گفت، «در چه مرحله‌ای‌ست؟» گفت، « قراردادش را قبل از اینکه بیاییم اینجا امضا کردیم.»

آنها خیلی ناراحت شدند. ولی خوب عمل انجام شده‌ای بود و این نشان داد در آنجا که ایران مصمم است برای رفتن به طرف صنعتی شدن ولو اینکه این از هر کجا کمک را بگیرند.»


پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد