کودتای نوژه ، مظهری از خصومت آمریکا با انقلاب اسلامی‌


علی آبادی

  با اشغال سفارت آمریکا در ایران توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در 13 آبان 1358، به حیثیت جهانی آمریکا ضربه شدید و بی‌سابقه‌ای وارد آمد و به ورشکستگی و کناره‌گیری جناح لیبرالی انجامید که توانسته بود اهرم‌های دستگاههای دولتی نظام نوپای برخاسته از انقلاب را به دست گیرد. خشم آمریکا از تسخیر سفارتخانه نبود، بلکه بیشتر به خاطر پیامدهای بین‌المللی و سیاسی آن – به تغییر امام خمینی انقلاب دوم – بود...

طرح موضوع
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی‌و سرنگونی سلطنت پهلوی، آمریکا بزرگترین و معتمدین پایگاه خود را در منطقه که رژیم شاه بود از دست داد از این رو از همان روزهای نخستین پیروزی انقلاب در پی نفوذ و تضعیف نظام نوپای جمهوری اسلامی‌برای تأمین منافع نامشروع خویش برآمد. سرویس‌های جاسوسی بیگانه با ابزارهایی نظیر تأسیس حزب و گروه یا حمایت از احزاب و سازمانهای موجود و یا با نفوذ در دولت موقت و جاسوسی از طریق سفارتخانه‌ها، دامن زدن به تنش‌های مذهبی و قومی، تجزیه‌طلبی و براندازی مسلحانه، ترور رهبران، شورش و آشوب، تلاش گسترده‌ای نمودند تا طعم شیرین پیروزی را در کام ملت تلخ نمایند.
از این رو طرح‌ها و توطئه در شیوه‌های متفاوت برای سرنگونی حکومت در انداخته شد طرح‌هایی که اگر تدبیر رهبری و پشتیبانی بی‌دریغ مردم نبود هر یک به تنهایی برای از بین بردن کامل نظام کافی بود.
طرح کودتای نوژه از جمله تلاشهایی بود که سازمان سیا، رژیم بعثی عراق، کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس و تعدادی از نظامیان مخالف انقلاب اسلامی‌به طور مشترک آن را طراحی کردند. انجام کودتا به دستور آمریکا در برنامه شاهپور بختیار آخرین نخست‌وزیر رژیم پهلوی قرار گرفت و تدارک کودتا به اهداف و زمان مشخص در دستور کار بنی‌عامری، رهبر شاخه نظامی‌قرار گرفت و سازمان نقاب برای مطالعه در خصوص بررسی راههای موفقیت کودتا در ستاد بختیار تشکیل شد. مثلث ریاست این سازمان به این صورت شکل گرفت که شاخه نظامی‌به رهبری بنی‌عامری، شاخه سیاسی به رهبری قادسی و تدارکات به رهبری منوچهر قربانی‌فر بود. اکثر اعضای شاخه سیاسی، اعضای حزب ایران و هواداران بختیار بودند مهمترین وظیفه این شاخه هموار کردن زمینه عملیات نظامی‌و نیز به دست گرفتن قدرت سیاسی پس از کودتا بود. افراد این شاخه به نظام مشروطه سلطنتی وفادار بودند آنان همزمان با انجام اقدامات سیاسی علیه نظام در صدد برآمدند برای کسب مشروعیت سیاسی، برخی رجال ملی و مذهبی را نیز با خود موافق سازند.  شاخه نظامی‌که عبارت بودند از تعدادی از امرای اخراجی ارتش و عده‌ای بازنشسته و معدودی شاغل، ابتدا با سر دادن شعارهای ناسیونالیستی و تبلیغ این هشدار که ایران با قدرت‌یابی روحانیون به تدریج به یک کشور عربی تبدیل می‌شود سعی در جذب نیرو داشت شاخه نظامی‌پس از تلاشهای فراوان موفق شد شصت خلبان و پانصد تن از افراد فنی و نظامی‌را برای شرکت در عملیات جذب کند. این شاخه به سران خود قول داده بود پرواز بیش از سی هواپیما را تضمین کند. مهمترین پایگاه هوایی که کودتاچیان در آن حضور داشتند پایگاه سوم هوایی شهید نوژه در همدان بود که به همین دلیل از این کودتا به کودتای نوژه یاد می‌شود.  شاخه تدارکات نیز وظیفه تهیه پول، اسلحه، خانه، ماشین و دیگر لوازم مورد نیاز برای یک کودتای موفق را برعهده داشت. پول از جانب کشورهای آمریکا، انگلیس و عراق در اختیار ستاد کودتا مستقر در پاریس قرار می‌گرفت و سپس از طریق این ستاد به داخل کشور فرستاده می‌شد.
یکی از اقدامات مهم کودتاچیان تلاش جهت جلب حمایت تعدادی از روحانیون که در ارتش آن آیت‌الله شریعتمداری قرار داشته بود. گرفتن تأیید از آیت‌الله شریعتمداری در انجام کودتا به این خاطر بود که سران کودتا، روحیه افراد را برای انجام عملیات تقویت کنند.
کودتاگران که مقر آن پایگاه هوایی نوژه بود، اهدافی را به عنوان نقاط حساس و کلیدی برای بمباران و تصرف انتخاب کردند تا ضربه غافلگیرانه وارد کرده و توان مقابله گرفته شود. بنابر این مهمترین این اهداف، بمباران منزل حضرت امام (ره) در جماران بود که باید بوسیله سه هواپیما با بهترین خلبانها انجام می‌شد. زیرا در نظر آنها از بین بردن امام به معنای پایان عمر جمهوری اسلامی‌بود.
مرحله دوم عملیات پس از پایان یافتن بمبارانهای هوایی با عملیات نیروی زمینی آغاز می‌شد که در آن تصرف برخی نقاط حساس نظیر رادیو و تلویزیون، زندان اوین، فرودگاه مهرآباد، ستاد ارتش و برخی پادگانها بود.  هدف کودتاگران برانداختن رژیم جمهوری اسلامی‌و روی کار آوردن یک دولت صد در صد نظامی‌با نخست‌وزیری ظاهری شاهپور بختیار به مدت دو سال بود و پس از طی دو سال با برگزاری انتخاب نوع حکومت جمهوری دموکراتیک و یا رژیم سلطنتی – معلوم می‌گردید.
اما کودتا قبل از انجام هر گونه عملیات کشف و توسط نیروهای جمهوری اسلامی‌خنثی شد. رهبران سر شاخه مقداری و بسیاری از اعضاء دستگیر و محاکمه شدند این پژوهش در صدد است درباره کم و کیف این کودتا، ماهیت مجریان و حامیان آنها و علل و عوامل کشف کودتا بپردازد.

برنامه ریزی کودتای نوژه از سوی آمریکا
با پیروزی انقلاب اسلامی‌در 22 بهمن 1357، هر چند رژیم پهلوی سرنگون شد و نظام جمهوری اسلامی‌استقرار یافت اما سلسله جنبان حقیقی شاه در ایران پایان نیافت و آمریکا در پی آن بر آمد تا آنجا که ممکن است منافع خود را در ایران باز یابد.[1]
انقلاب اسلامی‌در نقطه‌ای که سیاست پردازان بین‌المللی، ایران را جزیره ثبات می‌پنداشتند به پیروزی رسید. تا آن زمان ژئوپلتیک جهان چنان بود که ایران به عنوان یکی از حساسترین نقاط استراتژیک جهان به طور سنتی در حوزه نفوذ غرب و به ویژه آمریکا قرار داشت و نقش ایران در تأمین نفت و تضمین امنیت خلیج فارس به عنوان انبار نفت جهان غرب غیر قابل انکار بود از نظر تئوریسین‌های غربیف با تغییر رژیم ایران، تناسب نیروها به سود شوروی تغییر یافت اما فرانسوا میتران رهبر کل حزب سوسیالیست فرانسه به عنوان یکی از رهبران ایدئولوژیک دنیای غرب توجه همه را به پدیده‌ای نو معطوف کرد. وی بلوک غرب و شرق را تواماً متوجه خطر اساسی و تعیین کننده‌ای ساخت که تاکنون از ارزیابی آن غفلت شده بود.[2] او دو روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌ایران هشدار داد انقلاب هایی از این نوع در کشورهای همسایه نیز روی خواهد داد و انقلاب ایران می‌تواند رژیم‌های مرتجع منطقه را زیر و رو کند.[3] میتران انقلاب ایران را یک رستاخیز مذهبی و نه یک انقلاب سیاسی صرف می‌دید که امواج آن پژواک جهانی خواهد یافت.
حوادث بعدی نشان داد که انقلاب اسلامی‌ایران با سایر انقلاب‌های جهان مانند کوبا و ویتنام تفاوت ماهوی دارد. این انقلاب تنها یک انقلاب سیاسی اجتماعی نبود، بلکه بالاتر از آن یک انقلاب مکتبی بود که همین ویژگی آن را فراتر از انقلاب‌های سیاسی اجتماعی دیگر و به سومین منادی یک رستاخیز تمدن ساز بعد از انقلاب فرانسه و روسیه تبدیل کرد.[4] به دلیل احساس خطر از همین مسأله، استکبار جهانی خود را با وظیفه تازه‌ای در خلیج فارس رو به رو دید. تئوریسین‌های واشنگتن که در تحلیل‌های سنتی خود اولویت‌های استراتژیک را در مسأله انقلاب ایران بر محور ژئوپلتیک – نفت ارزیابی می‌کردند، اکون اولویت جددی را نیز به تحلیل خود افزودند؛ جلوگیری از موج رادیکالیسم اسلامی.
از آنجا که با افشای شاه و اطرافیان وی پرده از چهره آمریکا تا حدودی کنار رفته بود و امکان آن نبود که آمریکا بتواند با همان روشهای سابق قدم پیش بگذارد و پیروزی سریع انقلاب نیز باعث شده بود که کشورهای ذی نفوذ نتوانند در ایران بعد از انقلاب به طرح نقشه‌ای که کاملاً با منافع‌شان سازگار باشد بپردازند، لذا تصمیم گرفتند تا مدتی کوتاه سکوت نسبی اختیار کرده و در سایه این سکوت، در خفا با بررسی اوضاع دست به اقداماتی علیه جمهوری اسلامی‌بزنند.[5]
برای آمریکا مهم نبود که نام رژیم حاکم بر ایران چه باشد و با شخص حاکم باشد. بلکه آنچه برای آمریکا اهمیت داشت محتوای رژیم بود. آن چه برای آمریکا اهمیت داشت این بود که رژیم ایران متکی و وابسته به او باشد تا بتواند منافع و مطامع خود را تأمین کند. بدین جهت وقتی تمام تلاش‌هایش برای ماندن شاه ره به جایی نبرد، تلاش خود را برای روی کار آوردن حکومتی وابستهف بدون شاه و آرم شاهنشاهی آغاز کرد.[6] بنابر این با مشاهده افرادی در رأس امور ایران که از قبل از پیروزی انقلاب آنها را می‌شناخت و از موضع محتاطانه آنها اطلاع داشت، تغییر رویه داد و ترجیح داد با ایجاد روابط سیاسی، سلطه دوباره‌اش را در ایران باز ستاند.
با اشغال سفارت آمریکا در ایران توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در 13 آبان 1358، به حیثیت جهانی آمریکا ضربه شدید و بی‌سابقه‌ای وارد آمد و به ورشکستگی و کناره‌گیری جناح لیبرالی انجامید که توانسته بود اهرم‌های دستگاههای دولتی نظام نوپای برخاسته از انقلاب را به دست گیرد. خشم آمریکا از تسخیر سفارتخانه نبود، بلکه بیشتر به خاطر پیامدهای بین‌المللی و سیاسی آن – به تغییر امام خمینی انقلاب دوم – بود. آمریکا مدتها بود که به اعضای دست اندرکار دولت موقت و گرایشهای فکری غربگرایانه آنان امید جدی بسته بود.[7] و دولت موقت را اهرم لیبرالی می‌دانست که امواج انقلاب را مهار خواهد کرد و به تدریج ایران را به حوضه نفوذ آمریکا باز خواهد گرداند. تسخیر لانه جاسوسی و گروگان گیری اعضای سفارت، آمریکا را به تکاپو انداخت تا به چاره‌جویی حادثه بپردازد. ابتداً آخرین شانس مسالمت را امتحان کرد و به اصطلاح در باغ سبز نشان داد بنابر این رئیس جمهور موقت آمریکا نامه‌ای برای امام نوشت.[8] اما همزمان با آن مشغول مذاکراتپنهانی با ابوالحسن بنی‌صدر و صادق قطب‌زاده شد. آمریکا قصد داشت که گشایش روابط محرمانه خود با امام خمینی را دستاویز طرحهای آینده خود قرار دهد. اما امام با انتشار آن نامه رسوایی بزرگی را برایشان رقم زد و نقشه‌شان برملا شد.[9] بدین ترتیب ایالات متحده، هر گونه امید به سازش با انقلاب اسلامی‌ایران را از دست داد و توجه به کودتا و گشایش جبهه تجاوز خارجی به نفع توطئه داخلی در دستور کار قرار گرفت. عملیات‌های نظامی‌بر ضد جمهوری اسلامی‌به دو بخش تقسیم می‌شد: بخش اول، عملیات نجات بود که به ماجرای طبس معروف شد بهانه این عملیات نجات گروگانها بود، ولی علت واقعی برگرداندن حیثیت جهانی آمریکا بود که با اشغال سفارت شد و ایران لکه‌دار شده بود. آمریکا برای تجاوز به ایران به همکاری کشورهای مرتجع منطقه و عوامل داخلی خود در ایران پشت گرم بود که در رأس آنها بنی‌صدر و قطب‌زاده قرار داشتند. اما این کودتا به امر الهی با وقوع طوفان شن در صحرای طبس به شکست انجامید.[10]
بخش دوم: تجاوز نظامی‌به ایران بود اما تجربه شکست در ویتنام و پیامدهای بحران زای آن در بعد داخلی و منطقه‌ای به آمریکا آموخت که مداخله مستقیم نظامی‌گسترده، فاجعه‌آمیز خواهد بود. لذا صدام حسین رئیس جمهور وقت عراق را به نیابت خود برای انجام طرح تجاوز گسترده نظامی‌مأمور کرد. همزمان با تجاوز طبس، سازمان جاسوسی آمریکا (CIA) از طریق ستاد شاپور بختیار در پاریس در تدارک طرح کودتا بود. پیش از تصویب کودتا در ستاد بختیار که محل تلاقی طرح ها و نظرات طیف سلطنت‌طلبان، آمریکا، دولتهای غربی مختلف انقلاب و کشورهای مرتجع عرب (مصر، عربستان، عراق) بود. دو طرح برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی‌در دستور کار قرار گرفت. اول اتئلاف ارتجاع دموکراتیک (مصر) و سنتی (شیوخ خلیج فارس) و چپ نما (عراق) در جهان عرب و تبدیل رژیم صدام به بازوی نظامی‌آن برای حمله به غرب و جنوب ایران و اعلام ایران آزاد به رهبری شاهپور بختیار بود. دوم ائتلاف چهره‌های سیاسی (جبهه ملی) و مذهبی (برخی روحانیون سازش کار) و نظامی‌(از ملی‌گرا تا شاه‌پرست) جهت تدارک کودتا بود.[11] تحلیل ستاد بختیار از وضع آسیب‌پذیر جمهوری اسلامی‌در آن برهه زمانی، همه آنها را به این نتیجه سوق داد که تمام تلاش خود را صرف انجام کودتا در ایران کنند.
پس از شکست کودتای طبس و متعاقب ملاقات سفرای انگلستان و ایالات متحده در پاریس با بختیار برای انجام کودتا، ضرب‌الاجل آن تعیین گردید. لازم به ذکر است در تصویب اولویت کودتا نظرات نمایندگان اطلاعاتی سیمای آمریکا موساد اسرائیل و استخبارات عراق نقش مهمی‌داشت. آمریکا به کودتا – که بعدها به کودتای نوژه معروف شد – امید زیادی بسته بود و آن را ضربه نهایی و قطعی بر پیکر نوپای جمهوری اسلامی‌می‌دانست. به همین جهت اهمیت آن بیش از تجاوز نظامی‌عراق به ایران ارزیابی شد و در اولویت قرار گرفت.[12] با تمام برنامه‌ریزیها و بسیج امکانات، کودتای نوژه بیست و چهار ساعت قبل از انجام آن در 18 تیر ماه 1359 توسط یکی از خلبانان شرکت کننده در کودتا لو رفت و قب لاز انجام هر گونه حرکتی از طرف کودتاچیان، خنثی شد. بنیاد هرینج که یکی از جناح‌های بسیار قدرتمند شورای روابط خارجی آمریکا است، پس از خنثی شدن چندین کودتای دیگر در ایران به این نتیجه رسید که انقلاب ایران خود را مستحکم کرده و مخالفین را در هم کوبیده، تا حدی که یک انقلاب با کودتا در ایران در آینده نزدیک غیر ممکن می‌باشد. در چنین شرایطی بود که استراتژی شولتز تحت عنوان استراتژی نوین توطئه پی‌ریزی شد که به معنی یورش همه جانبه، پیوسته و زنجیره‌ای به نظام اسلامی‌در همه ابعاد نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و با بسیج همه نیروهای بین‌المللی ذینفع در بلوک شرق و غرب و با بهره‌گیری از همه امکانات می‌باشد. این استراتژی حتی با فروپاشی بلوک شرق تا هم اکنون ادامه دارد.

پی‌نوشت‌ها:
[1] - اسناد لانه جاسوسی شماره 16 (دخالت‌های آمریکا در ایران) صص 1 و 2.
[2] - کودتای نوژه، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ چهارم، تهران 1384، صص 19- 23.
[3] - روزنامه اطلاعات، 24 بهمن 1357.
[4] - کودتای نوژه، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 26.
[5] - دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی، شماره 16، صص 2 و 3.
[6] - خاطرات محمد محمدی ری شهری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج1؛ 1383، صص 109 و 110.
[7] - کودتای نوژه، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 81.
[8] - غائله چهاردهم اسفند 1359، دادگستری جمهوری اسلامی‌ایران، ص 371.
[9] - کودتای نوژه، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 83.
[10] - بحران هامیلتون، جردن؛ ترجمه محمود مشرقی، انتشارات هفته تهران، 1362، ص 257.
[11] - کودتای نوژه، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، صص 150- 157.
[12] - مجله الکترونیک تاریخ معاصر ایران؛ کودتای نوژه حادثه‌ای که در 18 تیر خنثی شد.


www.irdc.ir