
14 شهریور 1394
نقد و بررسی کتاب خاطرات علم (بخش ششم)
در ششمین و آخرین قسمت از مجموعه نقد و بررسی کتاب خاطرات اسدالله علم، استاد قاسم تبریزی، تکمله ای در معرفی شخصیت علم از دیدگاه امام خمینی (ره)، علم به روایت اسناد ساواک، و همچنین علم در قالب بیانیهها، اعلامیهها، سخنرانیها و تلگرافات علما به رشته تحریر درآورده اند. توجه پژوهشگران و محققان تاریخ معاصر را به این بخش نیز جلب می کنیم :
***
اسدالله علم بعنوان نخست وزیر (1340-1342) در تعطیل بودن مجلسین ، لایحه انجمنهای ایالتی ولایتی را در دولت تصویب و خواست به اجرا درآورد. دولتی که از نظر قانون اساسی حقّ قانونگذاری ندارد. و ثانیاً قانونی که مخالف اسلام و قرآن باشد، هم طبق قانون اساسی و هم مبانی شرعی در جامعه اسلامی نباید تصویب و اجرا گردد.
از آنجا که باز بر طبق قانون، دولت مسئول تمامی مسائل اجرائی میباشد و در این قضیه به ظاهر دولت بعنوان یک حرکت انجام داده، امام خمینی ابتدا بر اساس قانون و عرف جامعه «علم» را مورد عتاب و خطاب قرار میدهد و عملکرد دولت را از آغاز تصویب لایحه (مهر 1341) تا الغای آن (آذر 1341) پی میگیرد. اما در قضایای رفراندوم شاه، سخنرانی شاه در همدان و قم، نهایت حمله ددمنشانه ساواک و عوامل آن به مدرسه فیضیه (2/1/1342)، امام، شاه و هیأت حاکمه را مورد عتاب قرار داده و در حقیقت اسدالله علم، دیگر دیده نمیشود. اگر چه او تا اواسط اسفند 1342 بر سریر صدارت تکیه و از آن پس جای خود را به حسنعلی منصور کاندیدای خاص الخاص آمریکا میدهد.
نگاه و تحلیل امام از خصوصیات، شخصیت، جایگاه و موقعیت اسدالله علم در تلگرافات به شاه به علم به علمای ایران و عراق، و سخنرانیها مهم است که به صورت اشاره به برخی از نکات باید توجه نمود. اولین نامه امام در 28/7/1341، هشدار در مورد تصویبنامه انجمنهای ایالتی ولایتی است که در آن آمده:
در تعطیلی طولانی مجلسین دیده میشود که دولت اقداماتی را در نظر دارد که مخالف شرع اقدس و مباین صریح قانون اساسی است : 1ـ تخلف از قوانین اسلام و قانون اساسی و قوانین موضوع مجلس شورای برای شخص جنابعالی و دولت ایجاد مسئولیت شدید در پیشگاه مقدس خداوند قادر قاهر و نزد ملّت مسلمان و قانون خواهد کرد 2ـ الغای شرط اسلام در انتخاب کننده و انتخاب شونده، که در قانون مذکور قید کرده، و تبدیل قسم به قرآن مجید ، به کتاب آسمانی مختلف، از قانون مذکور است 3ـ و... خطرهای بزرگی برای اسلام و استقلال مملکت دارد4ـ انتظار میرود به تبعیت از قوانین محکم اسلام و قوانین مملکتی، اصلاح این امر را به اسرع وقت نمایید 5ـ مراقبت کنید که نظایر آن تکرار نشود6ـ اگر ابهامی در نظر جنابعالی است مشرف به آستانه قم شوید تا هرگونه ابهامی حضوراً رفع شود 7ـ علمای اسلام در ایران و اعتاب مقدسه و سایر مسلمین در امور مخالفه با شرع مطاع، ساکت نخواهند ماند و به حول و قوة خداوند تعالی امور مخالفة با اسلام رسمیت نخواهد پیدا کرد 8ـ موارد فوق در اوّلین نامه از جایگاه یک مرجع دینی به یک سیاستمدار حکومت است.
اما دولت وابسته به استعمار، حکومت ضد دین نمیتواند و نمیخواهد نصایح و تذکرات یک مرجع (و مراجع دیگر) را بپذیرد. لذا در سخنرانی 6/8/1341 پس از هشت روز در دیدار با دویست تن از بازاریان تهران و اقشار مردم پیرامون لزوم لغو لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی صحبت میکنند و به نکات مهمی اشاره دارند:
خدا نیاورد آن روزی را که علما بگوئید تعطیل بکنید! ]بازار را[ اسدالله علم دراین مملکت چه میخواهد بکند 1ـ این کار بازخواست است و محاکمههای بعدی دارد.
رجال سیاسی ایران، خاصه از انقلاب مشروطیت تا پیروزی انقلاب اسلامی، مشکل اصلیشان یا شیدا و شیفته غرب بودند و معتقد بودند بدون تکیه و اطاعت از غرب نمیتوان در جهان زندگی کرد. چه آن دسته که مدافع مارکسیسم و کمونیسم بودند چشم امید به اتحاد جماهیر شوروی، و دستهای به چین چشمداشت داشتند و آن جریان و اکثریت که وابسته به سیاست انگلستان بودند، معتقد بودند سعادت، آزادی، ماندگاری ما در ارتباط با لندن است، حتی نسبت به خیانتها، جنایتها، قتل عامهای انگلیس در جای جای مملکت چشم پوشی میکردند! یا با تحلیلهای نادرست و ناشایست کارنامة انگلیس را درخشان جلوه میدادند. از دههی 1320 که امریکا بعنوان قدرت جدید یا استعمار نو به میدان آمد، جمعی گرایش به آمریکا یافتند و راه نجات از استعمار انگلیس و اتحاد جماهیر شوروی را حضور آمریکا در ایران تلقی و معتقد بودند که ایالات متحده سابقه، ماهیت، اهداف استعماری ندارد! و این مدافعان یا از خاندان و فرزندان رجالی بودند که نیاکانشان مرتبط به انگلیس بودند! یا افرادی که تازه وارد حوزه سیاست شده بودند... حتی پس از کودتای آمریکایی انگلیس 28 مرداد 1332، سلطه، جنایت، تعدی، استعمار آمریکا .... همین جریان تحلیل جدیدی ارائه میدادند که در امریکا دو جریان «دموکرات» و «جمهوری خواه» هستند که برای تعدیل استبداد شاه و بدست گرفتن قدرت مجلس، دولت، نهادهای دولتی به کدام یک از این دو میشود متکی بود!
آن چه بیشتر جالب توجه است، درگیری «جریان آمریکایی انگلیسی در مجلس شورای ملی، مجلس سنا و حتی بعضاً در درون دولت و حکومت در سالهای (1336 – 1339 بود.»
دکتر علی امینی که از دهه 1320 بر کشیده احمد قوام = قوام السلطنه بود، مرتبط به آمریکائیها شد تا آنجا که از چهرههای «نشاندار» و بر «قلم» و «زبان» تحلیلگران دهههای (30-50) امینی کاندیدای آمریکاست و حتی شاه دوباره در مصاحبه و صحبت اشاره کرد که امینی را آمریکاییها به من تحمیل کردند! و دکتر امینی هیچگاه در برابر این نظریه محمد رضا پهلوی موضع گیری و انکار نکرد. فقط در یک مصاحبه گفت: الان زمان طرح این مطالب نیست!
در زمانی که امینی توسط جان اف کندی و به تعبیر روشنتر ایالات متحده نخست وزیر شد. به روایت خود امینی، شاه سه سفر به اروپا و آمریکا داشت که در سفر سوّم، او در آمریکا مذاکراتی داشت، سپس به انگلیس رفت و در بازگشت اندکی بعد امینی را کنار و اسدالله علم را نخستوزیر کرد! و این یعنی بدست آوردن رضایت واشنگتن و لندن و ...
علم در خاطرات خود عمدتاً علیه علی امینی مکرر با کلمات «رکیک» و «توهینآمیز» دکتر امینی را تحقیر و وابسته به آمریکا میدانست امینی در خاطرات خود پیرامون علم میگوید و کارش را استعفا مینامد نه برکناری.
پس از استعفای من از نخست وزیری و انتصاب امیر اسدالله علم برای آن که در مجامع سیاسی جهان به مردم ایران بگویند اوضاع تغییری نکرده و آب از آب تکان نخورده و فقط شخص دکتر امینی دچار مشکل شده و استعفا داده است، به سراغ اغلب وزیران و همکاران درجه دوم رفتند که یا کار خود را با کابینه تازه ادامه دهند و یا مشاغل دیگری بپذیرند . امینی اشاره به سفر شاه به آمریکا و انگلیس دارد ولی نمینویسد تصمیم در واشنگتن و لندن گرفته شده! سپس به پروندهسازیهای دوران علم علیه همکاران امینی که حاضر به همکاری با علم شدند میپردازد!
امینی علیرغم اسناد، نوشتهها، صحبت محمدرضا... مذاکره شاه در آمریکا و انگلیس در برکناری امینی و روی کار آوردن اسدالله علم مینویسد: عاقبت روز بیست و دوم تیر استعفای خود را تقدیم پادشاه کردم، ایشان نپذیرفتند و اصرار به ماندن کردن که قبول نکردم و عذر خواستم. امینی کاندیدای بعد از خودش را دو نفر حدس میزد: راهحل عاقلانه فرمان نخست وزیری به عبداله انتظام و راهحل دیگر نخست وزیری اسدالله علم او مشخص است که انتخاب علم از نظر وی عاقلانه نبود. دکتر امینی اعتبار کابینه علم را حضور شش وزیر کابینه خود میداند وی همان زمان یک مصاحبه با مجله روشنفکر داشت که دو پهلو در مورد دولت علم جواب میدهد ولی در تحلیل خودش در مورد دولت علم میگوید: اما خیلی زود دیدیم که آن دولت به جای مبارزه با فساد، مبارزه با مبارزین علیه فساد را شروع کرد. عواقب آن را هم متأسفانه دیدیم و داریم میبینیم البته دکتر امینی هم چون دیگر رجال پهلوی بیشتر بدنبال تبرئه خود اولاً، تبرئه امریکا ثانیاً و در حاشیه مستقل نشان دادن شاه است. در مورد افرادی چون تیمور بختیار، نعمت الله نصیری، اسدالله علم، بیلیاقتی منوچهر اقبال و دولت او، دولت مهندس جعفر شریف امامی (1339) تا آن جا که مدعی است شریف امامی اجازه چاپ اوراق تبلیغاتی من را نداد. دوران دکتر اقبال را بدترین دوران ترسیم میکند. وی در دوران نخست وزیریش معتقد است یک جریانی بود که بر ضد آمریکا مقالاتی در روزنامهها، حتی سراسر روزنامهها دایر کرده بود. و بسیاری ضد استعماری و ضد آمریکایی از آب درآمدند. البته منظور وی امثال مهدی میر اشرافی .... است که این جریان انگلیسی بود!
امینی اشاراتی به فتحاله فرود و برادران رشیدیان راد، بدون آن که مسئله انگلیسی بودن آنها را مطرح کند! و در مورد انگلیسی بودن سید ضیاءالدین طباطبایی هم اشارت دارد. مشخص است که او جریان انگلیسی را مستقیم و غیر مستقیم مورد حمله قرار میدهد! وی علی دشتی را به دلیل کتاب ضد اسلامی نقد میکند، بدون آن که مسئله حزب عدالت (1320 – 1332)، جمال امامی... را بیان کند. اما مشخص است که باز لبه تیغ او مدافعان و وابستگان به انگلیس را میزند.
ن و القلم
اسدالله علم بروایت اسناد ساواک
در مجموعهی 22 جلدی کتاب: سیری در مبارزات امام خمینی در آئینه اسناد به روایت ساواک / در مجلدات اسنادی درباره علم وجود دارد که نشان دهندة سیاست، مواضع کارنامهی وی میباشد. خصوصاً در دوران نخستوزیری (1340-1342).
آن چه میآید تلاش شده بدون تحلیل و تفسیر، بعنوان شاهد و مصادیق مباحث قبلی میباشد که در حقیقت پایان بحث، استناد به اسناد است.
بعد از کودتای امریکایی انگلیسی 28 مرداد 1332 امریکا بدنبال تغییر بنیادین فرهنگ، اقتصاد و تحول در سیستم و نهادهای مملکت بود. از جمله حذف «اسلام» بصورت علنی، چه در طی سالهای متمادی فعالیت فرهنگی در جذب و گرایش به امریکا توسط «میسیونر»های مذهبی و «مدارس» و «مراکز فرهنگی» خود تا حدی پدید آورده بود. انتخاب علی امینی بعنوان نخست وزیر از سوی امریکاییها اجرای کامل برنامهها و اهداف از پیش تعیین شده بود. اگرچه امینی آن توانمندی و موقعیت را نداشته و جریان انگلیسی به او آن امکان وسیع را نمیداد و شاه هم تاب تحمل وی را بعنوان یک رقیب که شاید «روزگاری جانشین وی شود، تعهد میدهد که «خود» برنامه را اجرا کند و شاید هم توافقی میان آمریکا و انگلیس بود که شخصیت دیگری با داشتن سوابق خاندانی هم چون .... اسدالله علم «بر کرسی صدارت بنشیند. بهمین دلیل و شاید دلایل و دیگر امینی برکنار و علم جایگزین اوست.» گزینههای امریکا «لایحه انجمنهای ایالتی ولایتی» و «کاپیتولاسیون» را بر روی میز علی امینی مانده بود، او برای اجرایش به تهران آمد. در مهر 1341 هنگام تعطیلی مجلسین، در دولت مصوب به اجرا گذاشت که با مخالفت گسترده مراجع و علما مواجه شد. متن لایحه «حذف سوگند به قرآن» و شاید برسمیت شناساندن جریان استعماری «بهائیت» بود که مقدمهای برای اهداف ضد اسلامی. در 16 مهر 1341 روزنامه کیهان با درج مصوبه دولت، و اطلاع امام خمینی از توطئه پشت پرده، جلسهای با مراجع و فقهای بزرگ حوزه علمیه قم تشکیل و امام در تلگراف 17 مهر 1341 خواهان لغو آن شد. و این در دوران نخست وزیری اسدالله علم است.
در گزارش شهربانی آمده است:
آقای خمینی در نظر داشته است که در آن جلسه به صورت قطعنامه از اعلیحضرت همایونی ]از طرف[ عموم روحانیون قم سقوط آقای علم را تقاضا کنند. آقای آیتاله شریعتمداری با نحوه تصمیم آیتاله خمینی مخالفت نموده و اظهار میدارد ما به حکومت آقای علم یا دیگری اعتراض و تقاضایی نداریم... و با مخالفت آقای آیتالله شریعتمداری مفاد قطعنامه مذکور عمل نگردید.
اسدالله علم نخستوزیر در تاریخ 21/8/41 در مصاحبهای با خبرنگاران اعلام کرد که در انتخابات مجلس شورا در اسفند و انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی پس از آن آغاز میشود. او در 22 آبان پاسخی برای علما فرستاد و اقدام دولت را توجیه و امری عرفی دانست و اعلام داشت که دولت نظرات آقایان را به مجلسین تسلیم خواهد کرد. این در حالی است که مجلس تعطیل و دولت بر خلاف قانون اساسی، به تصویب لایحه میپردازد.
امام خمینی ضمن رد ادعاهای نخست وزیر تشریح نقشههای اغفال کننده دولت، خواهان صریح لغو مصوبه دولت شد. و در 29 آبان اعلامیه امام توسط شهربانی قم به شهربانی کل کشور ارسال شد. که در آن آمده است:
خطر بزرگی که برای اسلام و استقلال و کیان مملکت به واسطه این تصویبنامه که شاید به دست جاسوسان یهود و صهیونیستها تهیه شده برای نابودی استقلال و بر هم زدن اقتصاد مملکت به قوت خود باقی است.
امام خطر سلطه استعمار و توطئههای امریکا و جریانات وابسته، خاصه «صهیونیسم»، «بهائیت»، فراماسونری را تشخیص داده و چنین طرحی را یک امر عادی تلقی ننمود. به همین دلیل ابتدا امام نخست وزیر را مورد حمله قرار داد.
ساواک در گزارشی مینویسد: آیتالله خمینی در دیدار با 200 نفر از کسبه بازار طی سخنرانی درباره دولت گفت: خدا نیاورد آن روزی را که علما بگویند تعطیل کنید. اسدالله علم در این مملکت چه میخواهد بکند. این کار بازخواست و محاکمههای بعدی دارد. لذا امام در 28/7/41 طی تلگرافی به نخست وزیر مینویسد:
در تعطیلی طولانی مجلسین دیده میشود که دولت اقداماتی در نظر دارد که مخالف شرع اقدس و مباین صریح قانون اساسی است. مطمئن باشید تخلف از قوانین اسلام و قانون اساسی و قوانین موضوع مجلس شورا برای شخص جنابعالی و دولت ایجاد مسئولیت شدید در پیشگاه مقدس خداوند قادر قاهر و نزد ملت مسلمان و قانون خواهد کرد. سپس با تهدید علم در پایان مینویسد:
در خاتمه یادآور میشود که علمای اعلام ایران و اعتاب مقدسه و سایر مسلمین در امور مخالفه شرع مطاع ساکت نخواهند ماند و به حول قوه خداوند تعالی امور مخالفه با اسلام رسمیت نخواهد پیدا کرد.
در سند دیگری آمده است (14/8/41) آیتاله خمینی قصد تقاضای سقوط دولت علم را دارد امام در 15/8 تلگرافی به شاه مخابره مینماید و مسئولیت علماء را ترویج مقررات اسلامی و هدایت عوام شمرده و یادآور میشوند که: معالوصف با آن که به آقای اسدالله علم در این بدعتی که میخواهد در اسلام بگذارد تنبه دادم و مفاسدش را گوشزد کردم ایشان به امر خداوند قاهر گردن ننهادند و نه به قانون اساسی و قانون مجلس اعتنا نمودند و نه امر ملوکانه را اطاعت کردند و نه نصیحت علمای اسلام توجه نمودند سپس به روش ارعاب و تهدیدی که علم نسبت به علمای اسلام نموده، و اثر این لایحه که «با تبدیل کردن قسم به قرآن مجید را به کتاب آسمانی ممکن است قرآنی را از رسمیت انداخت و نهایت این حرکت به بهانه.... الزامات بینالمللی » حرکتی در جهت سرکوبی و شاه را بر حذر میدارد از روش... عناصری که با چاپلوسی و اظهار چاکری و خانهزادی میخواهند تمام کارهای خلاف دین و قانون را کرده و به اعلی حضرت نسبت دهند و از شاه میخواهد: انتظار ملت مسلمان آن است که با امر اکید آقای علم را ملزم فرمایید از قانون اسلام و قانون اساسی تبعیت کند و از جسارتی که به ساحت مقدس قرآن نموده استغفار نماید بصورت عادی و قانونی، دولت مدیریت جامعه و کارها را بعهده دارد. لذا (1) دولت راه هدف قرار میدهد. در نامه 15/8/41 به علم مینویسد: معلوم میشود شما بنا ندارید به نصحیت علمای اسلام که ناصح ملّت و مشفق امتند توجه کنید و گمان کردید ممکن است در مقابل قرآن کریم و قانون اساسی و احساسات عمومی قیام کرد و به اهداف این لایحه که خیال از رسمیت انداختن قرآن کریم افتادهاید و امام از عواقب وخیمه این حرکت که موجب به خطر افتادن ممکلت میشود علم را بر حذر میدارد. روند مبارزه امام با دولت علم با دقت و شدت ادامه مییابد. در سئوال بازرگانان و اصناف شهرستان قم از امام پیرامون دولت و لایحه امام مینویسد:
به نظر این جانب مصاحبه آقای نخست وزیر به هیچ وجه ارزش قانونی نداشت و نظر این جانب را تأمین ننمود خصوصاً حرکت علم را این گونه بیان میکنند که نقش آقای نخست وزیر اغفال مردم است و در پایان امام متذکر میشوند: باید به آقای نخست وزیر بگویم هیچ مجلسی و هیچ مقامی نمیتواند برخلاف شرع اسلام و مذهب جعفری تصویبی کند یا قانونی بگذارد در گزارش 2/9/41 آمده است که آیتاله خمینی اظهار داشت: این قانونی که در مملکت میخواهند ترجیح بدهند در حزب آقای علم طرح شده است باید آقای علم بدانند که مردم مسلمان از پای نمینشینند تا وقتی که این لایحه لغو گردد در گزارش رئیس شهربانی قم (9/9/41) آمده که آقای خمینی ضمن صحبت اظهار داشت دولت با این عمل خود ما را مشکوک کرده است باید بگوید از طرف کدام دولت ]انگلیس، آمریکا و یا شوروی[ تهدید و یا تطمیع شده است تا اگر نمیتواند جواب این دول را بدهد ما خودمان جواب آنها را بدهیم علم طی سخنرانی گفته است که: «ما شروع به اصلاحات نمودهایم ولی عدهای مانع این اصلاحات هستند» امام در نقد و رد و افشای اهداف و مقاصد و مصادیق سخن نخستوزیر میگویند: اگر نظر نخست وزیر ـ روحانیون و آخوندها هستند، روحانیون پشتیبان اصلاحات میباشند هر آینه دولت کارخانه بسازد و فرهنگ را تقویت نماید و زراعت را با اصول جدید ترویج دهد و یا در پیشرفت صنعت و طب و بهداشت اقدام نماید ما از دولت پشتیبانی میکنیم و کمک مینماییم کدام آخوندی مخالف این گونه اصلاحات است دولت و مردم نبایستی از یکدیگر جدا باشند.
اما آن چه امام در برابرش مقاومت و ایستادگی میکند «سلطهی اجنبی» و «عوامل آن» و اجرای برنامههای استعمار در دولت میباشد.
امام اشاره به نفوذ و سلطه «بهائیت» بعنوان ابزار صهیونیسم و دشمن نمود. مسئله تلویزیون با مدیریت ثابت پاسال، پپسی کولا در مسیر منافع بهائیت و حرکت این تشکیلات بعنوان ... یک کانون جاسوسی و نمایشی 17 دی که نشانگر جنایت و خیانت دوران رضاخان و یادبودی برای کشته شدگان مسجد گوهرشاد و جلوگیری در مورد تظاهرات روز 17 دی میباشد و از سوی دیگر آیتاله العظمی محمد تقی آملی از مراجع تقلید اعلام داشته:
دولت ایران ترتیباتی میدهد که سیاست از مذهب تفکیک بشود.
روند حرکت دولت در اجرای سیاست آمریکاییها و عدم توجه به تذکر، انتقاد، موضعگیری مراجع، علماء، رهبری امام خمینی در تقابل با سیاستهای ضد اسلامی بیانیهی مجمع انجمنهای دینی و ... اتحادیه فرهنگیان و دانشجویان ایران در سه بند علیه دولت و ثمره مبارزات مسلمین که بسیار درخشان بود، انتشار میدهند. خصوصاً پیرامون رفراندوم که روش جدید دولت برای رسیدن و رساندن مقاصدش بود در این بیانیه مواضع دولت که از فرط خشم و بیمنطقی به ناسزاگویی به روحانیت و اتهامات بیاساس پرداخته و جراید مزدور را وادار به اهانت به شخصیتهای عالم اسلام و مؤمنین نمود، غافل از این که مردم به خوبی میدانند که وضعیت جامعه چگونه است. روند حرکت دولت علم، خاصه در بهمن ماه شاه هم به میدان آمده تا در برابر مراجع، حوزههای علمیه، روحانیت و جریان اسلامی مقاومت و مبارزه نماید. و در نهایت پس از اهانت به مراجع، فاجعه دوم فروردین 1342 مدرسه فیضیه قم بوقوع میپیوندد تا شاید رعب و وحشت، اختناق و کشتار باعث خاموش شدن قیام روحانیت شود، حمله به مدرسه فیضه در 25 شوال که مصادف با شهادت حضرت امام جعفر صادق (ع) و مجلس عزاداری توسط آیتآله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی بود، حرکت و لبه تیز حملات از ... دولت به هیأت حاکمه و شخص شاه منتهی شد. ساواک در گزارشی درباره اظهارات امام خمینی که در مسجد اعظم به منبر رفته، مینویسد: آیتالله خمینی خطاب به حوزه علمیه گفته:
آقایان روحانیون کمرها را محکم ببندید و از شنیدن فحش و از کتک خوردن و از زندان رفتن و از تبعید شدن نترسید .
امام طلاب را دعوت به قیام، مقاومت، در برابر اهانت، تعدی، کشتار میکنند و خطاب به دولت:
«اگر این دستورها با فشار دولتهای امریکا و شوروی است به ما بگوئید ما خودمان با آنها وارد مذاکره شویم و یا اگر الزام بینالمللی است باز هم به ما بگوئید تا فکر دیگری بکنیم و یا با سرنوشت بیست میلیون جمعیت بازی نکنند . در 1/1/42 ساواک گزارش میدهد که: آیتاله خمینی شدیداً به دولت و مخصوصاً به آقای علم حمله نموده و کلمات و مطالب اهانت آمیزی اظهار داشته است امام طی نامهای به حجتالاسلام سید علی اصغر خوئی مسائل و حوادث مدرسه فیضه را یادآوری و فاجعه حمله به طلاب را بیان که به دیگران اطلاع دهند در این نامه درباره دولت علم یادآور میشوند:
اکنون که مرجع صلاحیت داری برای شکایت در ایران نیست و اداره مملکت به طور جنونآمیزی در جریان است، من به نام ملّت از آقای علم شاغل نخستوزیری استیضاح میکنم با چه مجوز قانونی در دو ماه قبل حمله به بازار گردید و علماء اعلام و سایرین مسلمین را مصدوم و مضروب نمودید . با چه مجوزی علما و سایر طبقات را به حبس کشیدید که جمع کثیری نیز در حبس به سر میبرند ؟ و در برابر تعدیات، کشتار و تجاوز دولت به مردم و حوزههای علمیه اعلام میکنند:
من اکنون قلب خود را برای سرنیزههای مأمورین شما حاضر کردم ولی برای قبول زورگوییها و خضوع در مقابل جباریهای حاضر شما نخواهم کرد . روند مبارزه هر روز ابعاد وسیعتر و سئوال از علم، دولت به شاه ... به آمریکا به صهیونیسم و دشمنان اصلی معرفی میشوند.
امام در جلسهای با حضور علماء گفتند:
اگر در ماه محرم کوچکترین اهانت به جامعه روحانیت فراهم آورند حکم تکفیر آقای علم نخستوزیر را از طرف خود من و آقایان میلانی و گلپایگانی و حکیم و خوئی از نجف و احیاناً شریعتمداری صادر نمائیم.
ساواک در گزارش دیگر (6/3/1342) پیرامون اظهارات امام مینویسد:
آیتاله خمینی گفته است... مأمورین دولت به دستور اسدالله علم ظلم و بیدادگری میکنند.
در یک گزارش دیگر ساواک به نقل از دانشجویی که نوار صدای امام را شنیده آمده است: آقای خمینی شاه را نصیحت و نخستوزیر را میکوبید و میگفت ای شاه گول نخور... دولت حاضر که شخصی بیسواد است و با پارتی سر کار آمده است و دست نشانده است .
روند تقابل مرجعیت، روحانیت با دولت، سپس حاکمیت و نهایت سلطه آمریکا صهونیسم و ابزاری بنام بهائیت که با جریان دستگیری امام در 14/3/1342 پس از سخنرانی عاشورا و... تهدید علم مبنی بر اعدام رهبران دینی در شانزده خرداد مقاومت و ایستادگی مراجع و علمای سراسر کشور در برابر تصمیم دولت، در تاریخ 21/3/42 ساواک گزارش میدهد: در جبهه ملی مطرح شده است که روز 20/3/42 آقای نخست وزیر با امام خمینی در زندان ملاقات و اطلاع دادهاند که اعلی حضرت همایونی به ملاقات او تشریف فرما نخواهد شد امام خمینی در این مورد از خود بیاعتنائی نشان داده است . اگرچه در مورد این دیدار سندی وجود ندارد و بعید بنظر میرسد که امام حتی اسدالله علم را هم دیده باشند. در دوران دولت علم، امام در زندان و حبس بودند. و خصوصاً پس از قتل عام 15 خرداد، دستگیری زندان، تبعید برخی از علماء مبارزین تا سقوط دولت علم و روی کار آمدن دولت حسنعلی منصور در سند 17/12/1342 آمده است.
ساواک در 26/5/1343 طی گزارش مفصل که توسط اداره بررسیها، تدوین یافته، در مورد روحانیون، مواضع مراجع مینویسد:
در هفته گذشته (دوران محبوس بودن امام) آیتاله خمینی ضمن یک صحبت خصوصی اظهار داشته مأمورین و مقامات مسئول کشور هر اقدامی را که میکنند در پناه حسب الامر شاهنشاه انعکاس میدهند که به عقیده من این موضوع هم لطمه به مقام سلطنت وارد میآورد و هم مردم را نسبت به آزادی و مقررات بیاعتقاد میکند.
مثلاً جناب آقای نخست وزیر در یکی از جلساتی که قبلاً با حضور عدهای از روحانیون در منزل آیتاله سید محمد بهبهانی تشکیل شده بود با وجود آن که مسئول تمام امور کشور است اظهار داشته موضوع رفراندوم مربوط به دولت نیست و نظر شخصی اعلی حضرت همایونی است که بایستی صورت گیرد . اگرچه متن گزارش و تحلیل به قلم یکی از عناصر ساواک است. و کلمات و اصطلاحات از حضرت امام نیست، ولی موضوع روشن است.
در 17/12/1342 دیداری میان آیتاله سید فضل اله خوانساری و بهبودی صورت میگیرد. بحث درباره دستگیری، زندانی شدن مراجع و علماء است که بهبودی میگوید:
«من هم قبول دارم که دولت آقای علم در بعضی موارد تند رفته مثلاً تشکیل انجمنهای ایالتی. زیرا من در ایران معتقدم اگر تهران دست از نظارت خودش بردارد کارها خرابتر خواهد شد و شاید دولت عوض شود آیت الله خمینی و دیگران آزاد گردند . با تغییر دولت علم به دولت منصور ساواک در 19/6/43 گزارش میدهد:
اخیراً یکی از تجار معروف بازار از قول آیتاله خمینی اظهار داشته:
آیتاله خمینی گفته است ما از رفتن دولت یهودی مسلک علم رضایت داریم ولی با رفتن دولت برای ما کافی نیست، بلکه باید به حساب اعمال دوره نخستوزیری او رسیدگی شود. و اضافه نموده است:
فعلاً آیتاله خمینی راجعبه دولت آقای منصور سکوت کرده و اظهار عقیدهای نمینماید .
در 24/1/43 پس از آزادی امام و حرکت ایشان بسوی قم، استقبال از امام، سخنرانیهای امام و موضعگیریها و رد برخی اظهارات ساواک شهرری گزارش میدهد:
به طوری که مأمور گزارش میدهد در شهرری شایع است که اعلامیهای از طرف آقای خمینی در 5 ماده به شرح زیر منتشر شده ولی تاکنون اعلامیه مزبور به دست نیامده است:
1ـ محاکمه و اعدام آقای علم نخست وزیر سابق
2ـ قطع رابطه ایران با اسرائیل
3ـ تعیین تعداد کشته شدگان واقعه 15 خرداد 1342
4ـ پرداخت دیه از طرف دولت به بازماندگان آنها
5ـ انحلال مجلس فعلی
در 20/2/43 ساواک در بولتن خود آمده است که:
آیتاله خمینی در مورد نخست وزیر سابقه (علم) اظهار داشته او دست نشانده و خانهزاد انگلیسیها بود و از راه دوستی کارهایی که تمام طبقات نظامی، آخوند، کاسب، اداری (عیناً به همین ترتیب نام برد) ناراضی شوند و اضافه کرد، به نظر من اصولاً انگلیسیها با شاه خوب نیستند و ایشان هم را مثل پدرشان بغض مردم و عدم رضایت عمومی قرار میدهند که هیچ پایگاهی در مردم نداشته باشند نکته جالب آن که در 21/3/43 در گزارش دیگر ساواک آمده است: آیتاله خمینی در تاریخ جمعه 18/2/43 در یک مصاحبه خصوصی پیرامون مناسبات مقامات عالیه مملکت با روحانیون اظهار داشته است که با آن که تمام اقداماتی که نسبت به روحانیون انجام شده است به وسیله اعلی حضرت همایون شاهنشاه انجام گرفته، مع هذا عقیدة باطنی من این است که معظم له قصوری ندارند. زیرا اطرافیان اعلی حضرت همایونی را یک عده بهائیان طرفدار آمریکا تشکیل میدهند و در ادامه سند آمده است:
آیتاله خمینی در مورد اسدالله علم نخست وزیر سابق اظهار داشته است علم دست نشانده انگلیسیها بوده و از راه دوستی اعمالی انجام داده چون امام خطر را سلسله اجنبی و عوامل آن میدانند. لذا در یک گزارش مورخ 21/2/46 به نقل از احمد آرامش که طبق تحلیل خود ارائه داده است: آیتاله خمینی خطر را در ایران اکنون یهودیها و بهائیها دست به دست هم داده با قبضه کردن قدرت حکومت و اقتصاد کشور شب و روز درصد تشکیل توطئه علیه جامعه روحانیت میباشند .
اخیراً هفده جلد کتاب با عنوان «سیر مبارزات یاران امام خمینی در آئینه اسناد بروایت ساواک» انتشار یافته که در این مجموعه پیرامون «اسدالله علم» بیانیهها، اعلامیهها، سخنرانیها، تلگرافات علماء درباره وی اسناد و مطالبی قابل توجهی وجود دارد که مناسب است، سیری کوتاه با ذکر منبع ارائه شود.
1ـ تلگراف امام به اسدالله علم نخست وزیر:
در تعطیلی طولانی مجلس دیده میشود که دولت اقداماتی را در نظر دارد که مخالف شرع اقدس و مباین صریح قانون اساسی است .
در تاریخ 1/1/42 ساواک قم گزارش میدهد: عصر 29/12/41 (امام) خمینی در مسجد اعظم مطالبی به شرح زیر اظهار داشت:
آقای علم بیسواد است 2ـ اطرافیان شاه خائن هستند 3ـ من نمیترسم و مبارزه را ادامه خواهم داد . 4ـ دولت به دین اسلام صدمه میزند 5ـ ما عید نداریم و مردم این دولت را نمیخواهند 6ـ ساواک به نقل از خبرگزاری آسوشیتدپرس (13/3/42) مینویسد:
امروز 15 تا 20 هزار نفر از مسلمانان متعصب همراه با دستههای سیاسی علیه دولت و به طرفداری از انتصاب آیتاله خمینی به رهبری شیعیان دست به تظاهرات زده بودند....
در 15 خرداد 1342 مصاحبه مطبوعاتی با آقای علم:
آقای علم نخستوزیر دستگیری آقای خمینی را تأیید کردهاند و اضافه نمودهاند ایشان و یارانش مخالف اصلاحات ارضی هستند و مرتب با شدیدترین وجهی با مخالفین مبارزه خواهد کرد و استعفا دولت هم صحیح نیست . ساواک در بررسی وضع و اوضاع 15 خرداد طی تحلیلی از زد و خوردهای مردم مذهبی تهران و شهرستانها با دستگاه حاکمه اعلام دستگیری آیتاله خمینی در روزهای اول تظاهرات از رادیو اشتباه بزرگی بود که دستگاه به ضرر خود مرتکب شد . مردم پاکستان به جانبداری از مسلمانان ایران تظاهرات وسیعی نمودند . ساواک مشهد در گزارشی به ساواک تهران ضمن تحلیل از دیدگاه مراجع و علما ... با توجه به اوضاع فعلی آن چه مسلم است حکومت آقای علم ناپایدار میباشد . در جلسهای که علماء تهران در تاریخ 14/7/42 داشته به نقل از آیتاله سید احمد خوانساری که یکی از رجال دولتی بود، ایشان میگویند: به عمال دولت بگویید این قدر سخت نگیرند اگر روزی نوبت ما رسید این معامله را با شما میکنیم . در همین جلسه سید ابراهیم خسرو شاهی میگوید: موقعی که عمال دولت آقای دستغیب شیرازی را میخواستند توقیف کنند وحشیانه به منزلش ریخته بقدری زن و بچه و پسرش را کتک زدند که زنش سقط جنین کرد و پسرش مجروح گردید . کارنامه و عملکرد دولت علم، اطرافیان علم برای درباریان و رجال پهلوی هم غیر قابل قبول بود در تاریخ 5/8/1342 در اجتماع منزل رشیدیان صحبت از منوچهر اقبال، اسدالله علم به میان میآمد و اوضاع دانشگاه در زمان ریاست جهانشاه صالح، احسان گفت: این آتشها همه از گور آقای علم بلند میشود. مثلاً جهانشاه صالح را رئیس دانشگاه قرار دادهاند وی از طرف دربار میباشد. و مخصوصاً او را روی کار آوردهاند که دانشگاه را تحت نفوذ ارتش قرار دهد.
اصلاً آقای علم یک تعدادی از همکاران دزد و وطن فروش خود را تعیین کرده و به هرکدام پستهای حساسی داد از جمله وکلای مجلس که چند روز قبل با یکی از آنها در تماس بوده . در تاریخ 25/3/46 ساواک گزارش میدهد:
پاکت ضمیمه محتوای اعلامیه ماشینی است که توسط شخصی ناشناس به آدرس آقای علم وزیر دربار شاهنشاهی ارسال گردیده و در این اعلامیه به مسئولین امور مملکت و همچنین نشریات و جراید کشور شدیداً حمله شده و آنها را عوامل یهود و نصارا و دشمن اسلام و قرآن قلمداد کردهاند و در خاتمه از آیتاله خمینی دفاع نموده و خاطرنشان ساخته که به مرجع تقلید شیعیان جهان تهمتهای ناروا وارد میسازند . ساواک در تاریخ 15/7/52 متن یک جزوه مفصل پیرامون نگاهی به تاریخ معاصر، حضور استعمار غرب در ایران، سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن را آورده که در سیر تحقیقی و تدوین به قضایای منفصلانه وضع حوزههای علمیه، مواضع امام در برابر شاه و دولت، تلگراف آیتاله خمینی به علم شدیداً نسبت به عملیات فوق اعتراض نموده و اوضاع ایران به قدری فاسد شده بود که برتراند راسل طی تلگرافی به شاه اعتراض نموده و نگرانی عمیق خود را از وضع ایران اعلام نمود . و در ادامه تحلیل به کشتار مردم توسط دولت علم که فرمان آتش کشت آنقدر سنگین بود که حتی شاه نمیتوانست مسئولیت شرمآور آن را خود بپذیرد. ابتدا سعی کرد اسدالله علم (غلام خانه زاد) را مسئول جنایت بشناسد. ولی همه میدانستند که علم مهرهای بیشخصیت وبیاراده بیش نیست . این جزوه 70 صفحهای (4-73) به مناسبت سالگرد قیام خونین پانزدهم خرداد 15/3/1344 منتشر شده است.
با توجه به ابعاد حرکت سیاسی تاریخی اسدالله علم و کارنامه سی و شش ساله او، کارنامه خاندان علم ... نیاز به تحقیق، تحلیل گستردهتر و عمیقتر است. در مورد شخص علم نیز با وجود اسناد و مدارک مستند و متقن نیاز به کار بیشتری دارد. امید است در آینده، سلسله مقالات منتشر شده با رجوع به منابع دیگر بصورت یک رساله منتشر شود.
برای مشاهده قسمت اول مصاحبه به اینجا مراجعه کنید.
برای مشاهده قسمت دوم مصاحبه به اینجا مراجعه کنید.
برای مشاهده قسمت سوم مصاحبه به اینجا مراجعه کنید.
برای مشاهده قسمت چهارم مصاحبه به اینجا مراجعه کنید.
برای مشاهده قسمت پنجم مصاحبه به اینجا مراجعه کنید.