16 اسفند 1392
بازآفرینی یک اسطوره
اکثر نویسندههای مشهور ادبیات داستانی جهان در دهههای پایانی قرن بیستم، ویژگیهای برتر و بالنده ادبیات داستانی قرن حاضر (بیست و یکم) را بر محور "زندگینامه داستانی خود نوشت" یا "دیگری نوشت" ارزیابی کردهاند. دلایل فراوانی از رهگذر تجارب گذشته هم این برآورد را تایید میکنند.
مکتبهای ادبی، فلسفههای شاخص، ایدهلوژیهای گوناگون در تغییر و تحولات تاریخی و پیوسته اندر نو شدن، رنگ میگیرند و رنگ میبازند. در عرصهی جهانی معیارهای انقلابی تا سه دههی پیش "آزادی بخش، پیش گام و ..." معادل لغوی و ارزشگذاری "تروریسم، خشونتگرا و ..." یافتهاند. طبیعی است مکتبهای ادبی به ویژه واقعگرای آن، جای خود را به نحله نوینتر دادهاند که از برآیند ماهواره و اینترنت و دیجیتال و فنآوریهای دیگر بالیدهاند. اما زندگینامه داستانی از ابتدای تمدنها تا پایان آن بوده و خواهد بود. خاستگاه هنر و ادبیات انسان است و داعیه زندگینامه داستانی به مراتب پذیرفتنیتر از بقیه است. سرگذشت انسان و قصه آن اشباعناپذیر است البته با این پیش شرط؛ کدام نویسنده و کدام زندگینامه داستانی؟!
1. در سالهای نه چندان گذشته در ادبیات داستانی کشورمان به این رشته راستین هم نارواییها اعمال شده است که اغلب زیر عنوان "سفارشی"نویسی، انواع سهلانگاریها و به اصطلاح فلهاینویسیها تحمیل شده است که هم بر گذشتهگان (اغلب شهدا، اسطورهها و...) ستم روا داشته شده و هم بر بیتالمال دست درازیها صورت گرفته است. اگر نه مراتب غنیتر از این میداشت که دارد! در زندگینامه داستانی محمد ابراهیم همت، خواننده با شخصیتی آشنا میشود که خصایل ذاتی و ویژگیهای مَنشی فراتر از هر کسی که میشناسد دارد: بیباک، خستگیناپذیر، هدفمند، پیشبینیناپذیر، تیزهوش، سختکوش و در همه شرایط، رامناشدنی و سرکش است. قهرمانی است که نمیتوان به سادگی گفت: یک رزمنده، یک کارمند آموزش و پرورش، اهل... شهر و روستایی... است زیرا او اگر چه نشانههایی از این آشناییها دارد اما فراتر از زمانه و زمینه نسبی و سببی است. از آن نادره روزگاران که نظیرش را در فاصلههای قرنها میتوان سراغ گرفت.
2. و سهم نویسنده در بازآفرینی یک اسطوره از میان نوشتهها و خاطرهها و مصاحبهها از یک شهروند به قول... دارای شماره شناسنامه... صادره از... تا ابر انسان چقدر است؟ "که رستم یکی بود در سیستان/ منش کرده ام رستم داستان" محمد ابراهیم همت معلم تاریخ دبیرستان در شهر رضای استخدامی سال پنجاه و شش که در همان سال منتهی به پیروزی انقلاب به عنوان یک انقلابی به اندازه خواننده، اتوبوس و مینیبوس و شهر و روستا عوض میکند که سرلشگر ناجی معروف، فرماندار نظامی اصفهان درماندهتر از هر پاسبان یا ساواکی خرده پا میشود. او بانی کمیته انقلاب، سپاه پاسداران و ... در شهر خود "شهر رضا"؟ و در هر جا که نیازی به وجودش احساس میشود در کمترین زمان ممکن حاضر میشود اما او جوانیاش را از بیست و دو سال تا حدود بیست و هشت سال در آخرهای 1362 با نداشتن کیف پول میگذراند (سرلشگری که برای پول کرایه اتوبوس از دزفول تا اصفهان زنش را ندارد و قرض میکند یا در منزل موقت در دزفول و اندیشمک و ... اغلب روزها نان خالی هم به اندازهی کافی پیدا نمیشود) و تا آخر عمرش خانهای به اندازهی یک اتاق هم از خود، حتی در شهرستان هم گلوله یا ترکش با هدف و به هدفی به رنجهایش پایان بدهد، میگوید: "خدایا خودت شاهدی که من کم نگذاشتهام اما کار به جایی رسیده که دیگه نه بالاییها حرفم رو میخونن، نه پایینیها" صفحه 1045 یا: "... دیشب اینجا، این صحرا پر از سرباز، پر از بسیجی، پر از اسلحه، پر از توپ و تانک و ... حالا پر از جنازه ... از آنهایی که دیشب با او بودند امروز خیلیها نیستند. خیلیها نبودند و ابراهیم دیگر طاقت نداشت. طاقت ماندن چهره به چهره دیگران نگاه کردن را نداشت. طاقت سکوت دیگران را حتی حالا جواب خانوادههایشان را چه باید بدهد؟" ... صفحه 1052-
زندگی یک شهید، یک اسوه نسل اول انقلاب اسلامی که پهنه فعالیتهای انقلابی و اسلامیاش از سیستان و بلوچستان تا گنبدکاوس و خرمشهر تا پاوه و فراتر تا سوریه را در بر میدارد مملو از یافتنیها و برگزیدنیها است. اقیانوسی است که کوزهای آب برداشتناش سمت و جهت، اما و اگر برنمیدارد. بنابراین برگزیدنها و برجسته کردنها شاخص و پروراندنَشان تا آرزوهای خواننده را از مرزهای زمان و تاریخ فراتر نهد و به آرش کمانگیر و سیاووشان و اسفندیار و ... هم ارز نماید، نیاز به خلاقیتهایی دارد که قهرمان را به اسوه و اسطوره به صلحا و عرفا میرساند. شهید محمد ابراهیم همت در خانواده، برادر بزرگتر و کوچکتر از خود دارد، اما قرار نیست او تکرار شود. در جبهههای مختلف فردی است در میان هزاران، اما برجسته چون حاج احمد متوسلیان، چون شهید باکری، خرازی و ...
3. شیوه نوین زندگینامه داستانی را در کتاب «زندگینامه داستانی محمد ابرهیم همت» شاهد هستیم که شعاع پویشی به مرکز، جایی که اسطوره و شهید حضور دارد، هم عرض پیموده میشود. یعنی یک دماوند و دهها کوه و کوهپایهی در پیرامونش، که نمونه شاخصاش، خانم بدیهیان راهی را در پیش میگیرد که با آشنایی با وی در شعاع ماندگاری جای میگیرد و دهها مورد در آموزش و پرورش، در زمان سربازی و در دوران دفاع مقدس، بنابراین در این کتاب ما تنها زندگینامه داستانی شهید همت را نمیخوانیم. بلکه او و جامعهاش را در سالهای پیش از انقلاب و در سالهای دوران انقلاب و دفاع مقدس، در عملیاتهای مهم مرور میکنیم. یعنی ما در شعاع خورشیدگونهی شهید همت تاریخ پر تب و تاب سالهای پیش و پس از انقلاب اسلامی را یکجا از نظر میگذرانیم.
4. نثر خوب و رسا، غنی و پر واژه با آگاهی از ظرفیتهای ضروری نثر و شعر قدیم و جدید را برای پربارتر شدن کتاب از نویسنده شاهد هستیم. پر از گنجینههای عرفانی، ادبیات عامیانه و شفاهی و همه برای غنابخشی به یک کتاب که خود دارای هویت تاریخی، اجتماعی چند دههی معاصر کشورمان را در بر میگیرد. کاری که به تنهایی توسط محمد عزیزی انجام شده، در حالی که نمونهها و نظایر مشابه با هزینههای چندین برابری انجام میشود و به این اندازه هم یک دست و همگن نیستند. با آرزوی توفیق برای نویسنده که آثار دیگری از ایشان را شاهد باشیم.
5. در زندگینامه داستانی محمد ابراهیم همت، محمد عزیزی نویسنده صاحب سبک و مجرب توانسته است با دستیابی به "... هدف واقعی، ولی ناگفته داستان که لذت بخشیدن از رهگذر ارضای عشق آدمی به عنصر نامعمول در تجربه بشری است... میان نامعمول و معمول توازن برقرار کند به طوری که داستانش از یکسو شوق برانگیزاند و از سوی دیگر واقعی بنماید... " (توماس هاردی)
کاری که محمد عزیزی در کتاب همت به خوبی از پس آن بر آمده است به ویژه در اوج زندگینامه داستانی و نتیجهگیری این دو مهم ادبی + داستانی را به ویژه در لحظههای پایانی عمر شهید محمدابراهیم همت، نحوه بازنمایی شهادت، آن توازن دست یافته است و این دست آورد کمی نیست.
این نکته هم گفتنی است که قویترین و دراماتیکترین قسمت این کتاب از استیصال "همت" در جزیره مجنون شروع میشود و تا شهادت و حمل پیکرش به تهران و شهرضا و نحوه برخورد، همسر و پدر و مادرش و ... آنقدر در اوج است که بر روی سنگ هم اثر گذار است.
ایبنا