06 مرداد 1395
فرار بنى صدر و رجوى
روز سهشنبه 6 مرداد 1360 ابوالحسن بنی صدر رئیسجمهور مخلوع و مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق با لباس مبدل از کشور به فرانسه گریختند.
پس از عزل بنىصدر، وى در منزل ناصر تکمیل همایون ـ عضو حزب ملّت ایران ـ مخفى شد. طبق اظهارات تکمیل همایون او مىپنداشته که، بنىصدر قرار بود در ایران بماند. وى در اعترافات پس از بازداشت، گفت که از بدو اتّصال بنىصدر به مجاهدین خلق در مخفىگاه، او را بىاثر مىکنند و تمام پلهاى ارتباطى فرو مىریزد؛ بخصوص که وى اظهار داشت، قرار بنىصدر و وى مقوله دیگرى بوده است:
« ... به این شرط من خودم را داخل معرکه کرده بودم و با آخرین روزهاى سیاسى بنىصدر گره زده بودم که وى را صحیح و سالم به بیت امام بسپارم.»
اظهارات و نوع بیان تکمیل همایون در مورد ارتباط بنىصدر با مجاهدین خلق نیز اندکى با آنچه دیگران گفتهاند، متفاوت است. بنىصدر ـ گویا ـ چنین وانمود مىکرده که «خواستار تعلّق به هیچ گروهى نیست» و تماس وى با سازمان نیز به منظور «رفع ابهام» و «تطهیر آن قسمت از موضع ایدئولوژى آنها که وى التقاطى مىدانست»، بوده است. تکمیل همایون در خصوص فرار بنىصدر چنین اظهار مىدارد:
« کارها بدون اطّلاع من، کاملاً در خفا به دستیارى حسین نوّاب صفوى انجام گرفت. ظاهراً به من چنین تفهیم شده بود که یک بحث جدّى ایدئولوژیک در پیش است، نه یک فرار و پنهان شدن... وقتى آن شب بنىصدر به همراه مجاهدین و با وسیلهاى که آنها تهیه کرده بودند رفت، من آقاى نوّاب را تا باجه تلفن نزدیک بیمارستان [هزار تختخوابى] همراهى کردم. از گفتوگوهایى که او با من داشت، فهمیدم من در یک فرار و اختفا همکارى کردهام. رئوس مطالبى که گویا نوّاب مأموریت داشت به من تفهیم کند، چنین بود:
ـ شما (یعنى من) راحت شدید؛ دیگر مسئولیتى ندارید.
ـ خطر از بنىصدر دور شد.
ـ آنها (مجاهدین) به خوبى مىتوانند از بنىصدر دفاع و پاسدارى کنند.
ـ اگر بنىصدر لو مىرفت، نهتنها براى شما بلکه براى حزب ملّت ایران هم بد مىشد.
وضع روانى من واقعاً از شنیدن این حرفها بسیار دگرگون شد. این حرفها یعنى من آلت فعل شده بودم. مرا به بازى گرفته بودند. برنامه اصلى، یعنى رفتن به بیت امام، منتفى شده بود....»
در خصوص ارتباط بنىصدر با سازمان و نحوه آن، سودابه سدیفى از اعضاى دفتر وى نیز مطالبى اظهار داشته که ضمن آن به پیغام بنىصدر به رجوى مبنى بر آغاز ترور سران حکومت اشاره کرده است:
پس از عزل بنىصدر، عدّهاى از جمله نوّاب او را تحریک مىکردند [که] به مجاهدین بپیوندد و بنىصدر نیز به وسیله نوّاب با مجاهدین در ارتباط بود. روزى من و عدّهاى در حضور بنىصدر بودیم. نوّاب در ارتباط با مجاهدین دو پاکت و یک روزنامه، که فکر مىکنم در آن دفاع از بنىصدر مطرح بود، آورد. یکى از نامهها از سازمان مجاهدین خلق بود. نامه دیگر هم اعلامیه چاپى از ناحیه همان سازمان. همه را به بنىصدر داد. نوّاب اصرار داشت [که] بنىصدر با یکى از سران مجاهدین تماس حاصل کند. بنىصدر پافشارى مىکرد که با خود رجوى ـ رودررو ـ گفتوگو کند. نوّاب گفت: ترتیب یک تماس تلفنى را با رجوى خواهد داد؛ ولى بنىصدر معتقد بود که تماس تلفنى دردى را دوا نمىکند و جز سلام علیک پشت تلفن حرف دیگرى نمىشود زد و این مثمرثمر نیست. نوّاب صفوى استدعا کرد که اگر پیامى به رجوى دارد، او مىتواند حامل پیام باشد و بنىصدر پیامش را چنین اعلام نمود: «باید شروع به زدن رأسهاى آنها نمود؛ چاره دیگرى نیست.» سپس محافظت بنىصدر توسط مجاهدین مطرح گردید که طرح کلّى آن مورد موافقت بنىصدر قرار گرفت.
حسین نوّاب صفوى، در اعترافات خود در تشریح نحوه وصل نهایى بنىصدر به سازمان، و توضیح نقش خود به عنوان رابط اصلى با سازمان در زمان اختفا، به سوابق روابط سازمان و بنىصدر نیز اشاره دارد.
حجتالاسلام هاشمى رفسنجانى در خاطرات خود اشاره کرده که در ابتدا نسبت به فرار بنىصدر، تعمدا ممانعتى از سوى دستگاههاى امنیتى، صورت نپذیرفته بود:
یک نظر این است که مانع فرارشان [ = بنىصدر و همکارانش] نشویم، زیرا به کلى از اعتبار ساقط مىشوند و چیزى بر مدنى و بختیار و پهلوىها نمىافزایند. نظر امام، این بوده که نگذاریم بگریزند، ولى دیشب [ = 20 خرداد 60] از احمد آقا [خمینى] نقل شد که امام هم، دیگر مخالفتى ندارند.
آقاى احمد قدیریان معاون دادستان انقلاب در آن زمان، در خاطرات خود در مورد دستور اجتناب از دستگیرى و تعقیب بنىصدر چنین گفته است:
در رابطه با دستگیرى بنىصدر، ما در حدود سه روز دنبال وى بودیم. بنىصدر و مسعود رجوى در ابتداى کار [از نظر اطلاعاتى و مراقبت] در دست ما بودند. ساعت 12 شب آقاى قدوسى [دادستان انقلاب] نبودند، با آقاى بهشتى رحمهاللّه علیه تماس گرفتم و خدمتشان عرض کردم که بنىصدر در حدود 2 یا 3 ساعت است پیدایش نیست. آقاى قدوسى هم فرمودهاند که شما تعقیب نکنید. ایشان (مرحوم بهشتى) فرمودند که هرچه آقاى قدوسى فرمودند عمل کنید. آقاى قدوسى آن شب قم بودند... در هر صورت تماس گرفتیم و ایشان گفتند که کنترل و تعقیب بنىصدر را قطع کنید و ما هم قطع کردیم... موضوع از این قرار بوده است که حضرت امام فرموده بودند که نسبت به دستگیرى بنىصدر اقدام نشود، که اشتباها از فرمایشات حضرت امام چنین برداشت شده بود که تعقیب و کنترل بنىصدر متوقف شود.
طبق تصویر سندى که در ضمایم کتاب خاطرات آقاى قدیریان درج شده است، معاون دادستان انقلاب طى نامهاى به دادستان کل انقلاب در تیرماه 60، اعلام کرده است که: «با توجه به تأکید حضرتعالى، در خصوص قطع مراقبت از آقاى بنىصدر و رجوى اقدام شده است.»
علىاکبر راستگو از جداشدگان سازمان درباره فرار رجوى این گونه دیدگاه افراد نظیر خود را بیان کرده است:
... رجوى بعد از قدرت نمایى میلیشیا در 30 خرداد 60 و عدم سقوط رژیم از تهران فرار کرد و به فرانسه گریخت. اگر وى قدرت را غصب شده مىدانست و به باورهاى خود ایمان داشت یقینا مىبایستى در ایران مىماند و همانند میلیشیاى خود... با رژیم مىجنگید... ولى وى همه هواداران را بدون هیچگونه واهمهاى زیر تیغ جمهورى اسلامى گذاشت و فرار کرد... از طرف دیگر رجوى هنگام فرار از ایران دو نفر را بر جاى گذاشت که مىتوانستند براى رهبرى وى بعدها باعث دردسر شوند. یکى موسى خیابانى و دیگرى همسرش اشرف ربیعى... با وجود موسى، رجوى هیچوقت رهبر بلامنازع سازمان نمىشد و از طرف دیگر رجوى عاشق دختر بنىصدر شده بود و تصمیم به ازدواج با وى را در پاریس در سر مىپروراند که ضمنا رابطه شخص بنىصدر را نیز... از این طریق مستحکم گرداند.
رجوى در توجیه این فرار، مطالبى عنوان کرده است که مىتواند نشانگر سلطهطلبى وى ـ از نخست، حتّى با پذیرش ظاهرى ریاست جمهورى بنىصدر ـ باشد. آنچه وى عنوان مىکند، تلاشى است براى موجّه و منطقى جلوه دادن «فرار» و «گریز». به راستى جز این نمىتوان تصوّر کرد که خروش مردم ایران، پس از وقوع انفجار در دفتر مرکزى حزب جمهورى اسلامى، و سپس نحوه شرکت عظیم مردم در دومین انتخابات ریاست جمهورى هرگونه امیدى را در ذهن رجوى و بنىصدر زدود. رجوى مىگوید:
بلافاصله بعد از نخستین ضربه نظامى و سلب ثبات و بىآینده کردن رژیم ...، ما مىبایست در زمینه سیاسى هم کارمان را متعادل و متوازن مىکردیم و آلترناتیو دموکراتیک خودمان را ارائه مىدادیم. با این دیدگاه بود که به آقاى بنىصدر ... پیشنهاد تشکیل شوراى ملى مقاومت را کردیم و با تأیید ایشان شورا تأسیس شد ... به این ترتیب، با تأسیس شوراى ملى مقاومت، آلترناتیو (حکومت جانشین) ما در قبال رژیم ... هم مشخص شد و بُعد سیاسى حرکتمان با بُعد نظامى آن، متطابق و متوازن گردید. یک هفته یا ده روز بعد از تأسیس شوراى ملى مقاومت هم جریان پرواز به پاریس پیش آمد. ... پرواز به فرانسه ـ ولو اینکه مبنا و اساسش را حفاظتى تلقّى بکنیم ـ با این ترکیب و با این شکل بخصوص آمدن، در مجموع در خدمت معرّفى و تثبیت آلترناتیو بود؛ به ویژه که بر محمل یک عمل بزرگ نظامى (یعنى خود پرواز) نیز سوار بود.
در اولین ساعات روز چهارشنبه هفتم مرداد ماه 1360 خبرگزارىها و رادیو ـ تلویزیونهاى جهان فرار بنىصدر و رجوى را گزارش دادند. اولین گزارش، به صورت تصویرى و کوتاه، در فرودگاه نظامى «اورو» پاریس تهیه شده بود و بنىصدر را با سبیلهاى تراشیده نشان مىداد که رجوى نیز در کنارش قرار داشت. اولین اطلاعات منتشر شده از این امر حکایت داشت که هواپیماى فرار (بوئینگ 707 به خلبانى سرهنگ معزّى) از فضاى کشورهاى عضو ناتو عبور کرده و در یک فرودگاه نظامى متعلق به ناتو نیز فرود آمده است و گویا فرودگاه مزبور، از پیش، براى این فرود آماده بوده است. با توجه به چهره شناخته شده بنىصدر، محور اصلى اخبار منتشره در رسانههاى بینالمللى، رییسجمهور سابق ایران بود و رجوى در آنها تحتالشعاع وى قرار داشت. خبر تفصیلى زیر در همان ساعات اول به سراسر جهان مخابره شد:
ابوالحسن بنىصدر، رییس جمهور معزول ایران، به کشور فرانسه گریخت و از دولت این کشور پناهندگى سیاسى دریافت کرد. بنىصدر با یک هواپیماى بوئینگ 707 نظامىِ ربوده شده در ساعت 45/22 سهشنبه شب، بهطور غیرمجاز، ـ پیش از آنکه هواپیماهاى شکارى نیروى هوایى جمهورى اسلامى ایران که در تعقیب هواپیماى ربوده شده بودند، به این هواپیما برسند ـ از مرز ایران خارج شد و با عبور از کشورهاى ترکیه، قبرس، یونان و شمال ایتالیا، در یک فرودگاه نظامى واقع در حومه پاریس به زمین نشست. هواپیماى ربوده شده حامل بنىصدر را سرهنگ بهزاد معزّى هدایت مىکرد که پیشتر نیز هدایت هواپیماى شاه را به قصد مراکش بر عهده داشت. بنىصدر در پاسخ به سؤال یکى از خبرنگاران گفت [که] تصوّر مىکند به زودى به ایران بازگردد. وى تصریح کرد: از آن جهت فرانسه را به عنوان تبعیدگاه سیاسى خود برگزیده است که قبل از پیروزى انقلاب، بخشى از زندگى خود را در این کشور گذرانده است و دو دختر وى ـ بهطور دایم ـ در فرانسه اقامت داشتهاند.
مسعود رجوى، یکى از رهبران سازمان مجاهدین خلق که در مدت زندگى مخفى بنىصدر از او حمایت مىکرد، نیز در کنار رییس جمهور مخلوع ایران ـ که بسیار خسته به نظر مىرسید ـ دیده مىشد. همچنین سرهنگ بهزاد معزّى، که ترتیب دهنده فرار بنىصدر بوده است، همراه وى بود. سپس رشته سخن را سرهنگ معزّى به دست گرفت و به تشریح چگونگى فرار بنىصدر پرداخت. وى گفت: روز گذشته (سهشنبه) برنامه پرواز یک بوئینگ 707 سوخترسانى با پنج نفر خدمه را در اختیار داشت. این برنامه، یک مأموریت آموزشى عادى بر فراز ایران بود. معزّى اضافه کرد: حدود ساعت بیست و سى دقیقه سهشنبه شب، طبق برنامه پرواز هواپیما، سوختگیرى کامل کرد؛ و در همان موقع، بنىصدر با یک وانت از راه مىرسد؛ طبق برنامه پیشبینى شده، ساعت بیست و دو و سى دقیقه با بوئینگ از فرودگاه نظامى تهران پرواز کرد و رهسپار یونان شد و ساعت چهار و سى دقیقه [بامداد ]در فروگاه نظامى اورو به زمین نشست.
بلافاصله پس از علنى شدن داستان فرار بنىصدر و رجوى، اخبار مربوط به اظهارنظرهاى رسمى و اقدامات دیپلماتیک جمهورى اسلامى در خصوص اعلام مجرمیت فراریان و ضرورت استرداد آنها در صدر خبرها قرار گرفت. مهندس میرحسین موسوى، وزیر امور خارجه، اعلام نمود که ایران بهطور رسمى تقاضاى استرداد بنىصدر را تسلیم سفارت فرانسه در ایران، کرده است. وى همچنین اظهار داشت: مدارکى علیه بنىصدر در دادگسترى ایران وجود دارد که به مسئول سفارت فرانسه تحویل داده خواهد شد تا با ارسال آن به فرانسه، براى مقامات فرانسوى محقّق شود که بنىصدر تحت تعقیب بوده است.
سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام،مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،ج 2 ، بهار 1385 ، صص 614 تا 619