25 خرداد 1395
راز رابطه شاه با راکفلرها
در زمانهای که آمریکا از ترس انقلابیون ایران نمیتوانست شاه آواره ایران را برای درمان بیماریش در آمریکا بپذیرد، این دیوید راکفلر بود که با فشار بر کارتر زمینههای حضور او را در بیمارستانهای ایالات متحده فراهم کرد. به راستی دلیل دوستی میان راکفلر و شاه و تلاشهای او در جهت منافع پهلویها چه بود؟
در فاصله 9 ماهه بین دی ماه1357 تا مرداد 1359یعنی دورانیکه شاه در ایام سرگردانی پس از فرار به سر میبرد و سرانجام غم فقدان تاج و تخت و بیماری مهلک جانش را در قاهره گرفت، تنها تعداد معدودی از دوستان خارجی او در کنارش مانده بودند. هم دولتها و هم مقامات سیاسی و اقتصادی خارجی دریافته بودند که آفتاب عمر سیاسی شاه بر لب بام است و ستاره اقبالش رو به خاموشی. کشورهای گوناگونی که شاه همواره بر رابطه قوی خود با آنها میبالید و آن را نشانهای از قدرت ایران معرفی میکرد از میزبانی او سرباز میزدند. حتی ایالات متحده آمریکا که در دو دهه پایانی حکومت پهلوی، متحد استراتژیک و همه جانبه این حکومت محسوب میشد نیز در حمایت از شاه بیمار ایران تردیدهای جدی وارد کرده بود. در چنین وضعیتی و در حالی که شاه بین مصر، پاناما، مراکش، آمریکا و باهاما در رفت و آمد بود، یکی از معدود افرادی که پشتیبان شاه و خانوادهاش بود «دیوید راکفلر» از خاندان شناخته شده و فوق ثروتمند راکفلر بود.
هم او بود که در رایزنی با کارتر، زمینه سفر درمانی هر چند کوتاه مدت شاه به آمریکا را فراهم کرد. همچنین بامشاهده عدم تمایل دولت آمریکا به تداوم میزبانی از شاه بی تاج و تخت ایران،کمکهای پزشکی و حمایتهای امنیتی قابل توجهی را برای دوست قدیمی خود فراهم کرد. اما این دوستی چگونه ریشه داشت و نسبت میان حکومت شاه و خاندان راکفلرها چه بود؟
راکفلر؛ یک خاندان ثروتمند و پرنفوذ
شاید این ادعا که خانواده«راکفلر» مشهورترین خاندان ثروتمندجهان در یک قرن اخیر هستند، چندان غراق آمیز نباشد. حتی با ورود چهرههای جدید در لیست ثروتمندهای دنیا که در رتبههایی بالاتر از این خانواده قرار دارند باز هم این راکفلرها هستند که به پیشینه و تداوم خود در این عرصه میبالند.سرسلسله این خانواده «جان دیویسون راکفلر» (1937-1839) است. او که متولد نیویورک بود، از 15سالگی به عنوان یک نیروی خدماتی و سپس دفتردار یک شرکت تجاری کار خود را آغاز کرد. پس از پیشرفت در کار و تاسیس چند شرکت کوچک، در 23 سالگی به عرصه صنعت نفت پا گذاشت و به همراه شریکش «موریس کلارک» شرکتی را تأسیس کرد که در زمینه پالایشگاههای نفت فعال بود. او بعدها سهم شریکش را خرید و با گسترش فعالیتش در قالب شرکت «استاندارد اویل» تا سال 1879، نود درصد امور پالایش نفت ایالات متحده آمریکا را در اختیار خود گرفت.
راکفلر که تا سال1911 رییس هیأت مدیره استاندارد اویل بود، علاوه بر صنعت نفت در حوزههای اجتماعی و فرهنگی نیز فعال بود و در کنار فعالیتهای اقتصادی، در این حوزه اقدامات عام المنفعه زیادی در حوزه بهداشت و آموزش عمومی هم انجام داد.
آنگونه که مجله فوربس (بر اساس ارزیابی مالی و مطابقت آن با نرخ تورم روز در سال 2007 ) مدعی شده، جان راکفلر با 336 میلیارد دلار ثروتمندترین فرد تاریخ است. موسس «استاندارد اویل»در سال 1913 «بنیاد راکفلر» را با کارکردهای اقتصادی، رسانهای، اجتماعی و فرهنگی تأسیس کرد و در سپتامبر 1916 با رساندن ثروت خود به 1 میلیارد دلار، نخستین میلیاردرتاریخ ایالات متحده آمریکا شناخته شد. پس از مرگ او، پسرش«جان دیویسون راکفلر(جونیور)» وارث کسب و کار پرسود خاندان راکفلر شد. راکفلر جونیور(1960-1874) هم 5 پسر داشت که همگی از سرمایه داران و فعالان اقتصادی آمریکا بودند که در این میان دیوید و نلسون راکفلر علاوه بر تداوم فعالیتهای اقتصادی،درحوزه سیاست هم نقش آفرین شدند.
در سالهای دهه50 تا 80 میلادی و همزمان با دورانی که این دو برادر متولیان اصلی خاندان راکفلر بودند شاهد نقش آفرینی بنگاههای اقتصادی متبوع آنها در سیاستهای کلان داخلی و خارجی ایالات متحده هستیم. فرایندی که همزمان با پایان جنگ جهانی دوم، گره خوردن منافع کارتلهای بزرگ تجاری،مجتمعهای تسلیحاتی و شرکتهای نفتی آمریکا با سیاست خارجی این کشور را به دنبال دارد. با افول قدرتهای استعماری، اقتصاد نوپا و تازه نفس آمریکا به شدت نیازمند مواد خام و از آن مهم تر بازار مصرف شد. در این شرایط، جایگاه راکفلرها نیز که گستره فعالیت خود را به سایر عرصههای تجاری و مالی سیاستگذاری ایالات متحده آمریکا گسترش داده بودند،پررنگتر شد. وضعیتی که شامل جهتدهی رسانهای و تاثیر بر افکارعمومی و همچنین نقش آفرینی در کنگره آمریکا از طریق رایزنی و لابی با نمایندگان و سرانجام حضور مستقیم در سیاستگذاریهای دولت بود. وضعیتی که با رسیدن «نلسون راکفلر» به سمت معاون اولی در دولت «جرالد فورد» در سالهای 1974 تا 1977 عینیت یافت.
از دهه 40 شمسی، ایران شاهد تعییرات قابل ملاحظهای در حوزههای مختلف بود که نخستین جرقههای آن با طرح موسوم به انقلاب سفید زده شد. طرحی که بیانگر چارچوب فکری و عملی شاه برای نوسازی بود. این برنامهها اگرچه ریشه در نسخههای دولت «کندی» برای توسعه کشورهای جهان سوم داشت تا مانع از غلتیدن این کشورها به دامان کمونیسم شود، امّا به تدریج به رویکرد کلان اداره کشور از نگاه محمدرضا پهلوی نیز تبدیل شد. شاه برای عملیاتی سازی این برنامههای بلندپروازانه و به زعم خود رساندن ایران به دورازههای تمدن بزرگ، بیش و پیش از هرچیز به حمایت ایالات متحده آمریکا و تقویت روابط با کشورهای صنعتی تکیه داشت.
از سوی دیگر آغاز عصر تنش زدایی بین آمریکا و شوروی و بروز مسائل جدید در سطح جهانی از جمله تشکیل جنبش عدم تعهد در سال 1340 و تاسیس سازمان اوپک در همان سال، امکان تحرک بیشتر برای کشورهایی همچون ایران را فراهم آورد. این گونه بود که نیمه دوم دهه 40 تا وقوع انقلاب اسلامی را میتوان ماه عسل روابط ایران و آمریکا و اوج همکاریهای سیاسی و اقتصادی این دو کشور دانست.
دیوید راکفلر و کیسینجر بر حمایت کاخ سفید از شاه که آواره شده و تعلیقی خوفناک را تجربه میکرد تاکید داشتند. سفارت آمریکا در ایران به کاخ سفید اعلام کرد که شاه را نپذیرد. با این حال، رایزنیهای دیوید راکفلر و کسینجر باعث شد تا سرانجام با آمدن شاه به آمریکا موافقت شود.
بدین ترتیب در سالهای ریاست جمهوری لیندون جانسون(1969-1963)، شاه سه بار و در تیرماه 1343(ژوییه 1964)، مرداد1346 و خرداد1347به آمریکا سفر کرد. از آن سو«اورل هریمن» نیز در فاصله زمانی اردیبهشت 1344 تا آبان 1346 چهار بار از سوی رییس جمهور آمریکا به ایران فرستاده شد و هر بار در ملاقاتهای خود با محمدرضا، او را به همکاری بیشتر با آمریکا تشویق و ترغیب کرد. در میدان عمل نیز چهرههایی همچون«اردشیر زاهدی» و «هوشنگ انصاری» از ایران و «دیوید لیلنتال» و «برادران راکفلر» در آمریکا زمینههای تقویت این همکاری را فراهم میآوردند.(1)
در فروردین 1350 (آوریل 1971) «موریس استنس» وزیر بازرگانی آمریکا در راس هیاتی به ایران آمد و ضمن ملاقات با شاه، هویدا و وزیر اقتصاد و دارایی، مذاکراتی پیرامون توسعه مبادلات بازرگانی و سرمایه گزاری به عمل آورد. پیرو این مذاکرات، در 13مرداد 1350 اتاق بازرگانی و صنایع ایران و آمریکا در لوس آنجلس تشکیل جلسه داد. در همان سال بانک بین المللی ترمیم و توسعه مبلغ 96 میلیون دلار در اختیار بانک توسعه صنعت ایران و صندوق تعاون کشاورزی قرار داد. بانک صادرات و واردات آمریکا نیز مبلغ 2/29میلیون دلار برای تأمین بخشی از هزینه ارزی طرح مخابرات کشور،مبلغ 85/1 دلار برای ساختن هتل اینترکنتینتال تهران و مبلغ 7/30 میلیون دلار برای طرح افزایش دو واحد مولد برق 156 مگاواتی نیروگاه شهریار به ایران کمک کرد. بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران که یکی از مهمترین موسسات سرمایهگذاری بخش صنعتی ایران بوده و تا شهریور 57 مبلغ 4/25 میلیاردریال در 155 طرح صنعتی و حمل و نقل سرمایه گذاری کرده بود، در سال 1338 با مشارکت بانک «چیس مانهاتان» (تحت مالکیت حانواده راکفلر) تاسیس شد. همچنین بانک بین المللی ایران هم دیگر بانکی بود که با مشارکت چیس مانهاتان از سال 1354 کار خود را آغاز کرد.
دید و بازدیدهایی با بوی پول
افرایش رفت و آمد هیاتهای اقتصادی و سرمایه گذاران دو کشور هم جلوه دیگری از گسترش روابط اقتصادی ایران و آمریکا بود. به عنوان نمونه، در دی ماه 1350(ژانویه 1972) هیات اقتصادی ایران به منظور شرکت در دومین کنفرانس سرمایه گذاران آمریکایی در ایران عازم آمریکا شد تا زمینه عملی حضور آمریکاییها در ایران را فراهم آورد. در ضیافت شام که به افتخار هیات ایرانی از طرف «کمیته آمریکایی تشویق سرمایه گذاری» ترتیب داده شد، « اسپیرو واگنیو» معاون رییس جمهور و 260 نفر از شخصیتهای اقتصادی و مالی و صاحبان صنایع آن کشور شرکت داشتند. در این ضیافت «دیوید راکفلر» به عنوان رییس هیأت مدیره بانک «چیس مانهاتان» در نطقی پیشرفتهای صنعتی و دگرگونیهای اجتماعی ایران را ستود. همچنین، بنا به دعوت وزارت حمل و نقل آمریکا، وزیر راه و ترابری ایران در اردیبهشت 1351(آوریل 1972) در راس هیاتی وارد واشینگتن شد و با مقامات آمریکایی درباره توسعه راه آهن به مذاکره پرداخت. در مهر همان سال،هیات نمایندگی ایرا ن به ر یاست جمشید آموزگار وزیر اقتصاد و دارایی، در مجمع عمومی سالانه بانک ترمیم و توسعه که به مدت 5 روز در واشنگتن برگزار شد شرکت کردند.(2)
رابطه شاه بلندپرواز ایران با قدرتمندترین کانونهای سیاسی و اقتصادی در ایالات متحده، توسط بازوهای اجرایی همچون خاندان راکفلر و مشاوران آنها عملیاتی میشد. مشاوران و نزدیکانی که گاه مانند « هنری کیسینجر» تا بالاترین ردههای دیپلماسی آمریکا نیز صعود میکردند. برادران راکفلر(نلسون،دیوید و جان) بارها در سالهای دهه 50 شمسی به ایران سفر کرده و با شاه و مقامات سیاسی و اقتصادی ایران جلسات پر تعدادی داشتند که حتی تا آستانه انقلاب هم ادامه داشت. گفته میشد راکفلرها تنها آمریکاییهایی بودند که قرار ملاقاتشان با شاه پیش از سفرشان به ایران هماهنگ میشد. دیدار با راکفلرها هم از برنامههای ثابت شاه در سفرهایش به آمریکا بود. از سوی دیگر «هنری کیسینجر» به عنوان یکی از نزدیکان و مشاوران خاندان راکفلر هم در رایزنی با نمایندگان کنگره از حامیان شاه ایران بود. زمانی هم که کیسینجر در دوران ریاست جمهوری «نیکسون» و «فورد» بر کرسی اول سیاست خارجی آمریکا نشست، این فرایند بیشتر تقویت شد.(3)
شاه و راکفلر، روایت یک دوستی عمیق
علاوه بر این، شاه روابط شخصی دوستانهای نیز با «نلسون راکفلر» داشت. در میان اشخاص بی تاج و تخت، نلسون راکفلر یکی از کسانی بود که شاه از مصاحبت با او بسیار خشنود میشد. این مسئله قابل درک بود زیرا نلسون راکفلر بیش از هرکس شبیه به یک شاه بود. او نیز دربار خودش را داشت که در نیویورک گسترده بود. یکی از زندگینامههایش او را « امپراتور راکفلر» نامیده بود. راکفلر نیز مانند شاه افکار دور و درازی در سر داشت. هر دو آنها بی اندازه در مورد کشورهایشان و خودشان بلند پرواز بودند. هیچ یک دوستان صمیمی نداشتند، ولی هردو هنری کسینجر را میستودند.
شاه و راکفلر هر دو گاه کتابهایی در تعریف و تمجید از خودشان انتشار میدادند که در ظاهر به قلم خودشان بود ولی در باطن یک یا چند نویسنده مزدور برایشان مینوشتند. هر دو بنیادهای عظیم خانوادگی داشتند، هرچند بنیاد پهلوی بیش از بنیاد راکفلر انتقادهای تند وتیز بر میانگیخت. تفاوت عمده میان این دو، شخصیت آنها بود. راکفلر مردی بود اجتماعی که تظاهر به صمیمیت میکرد، ولی شاه کنارهگیر و کم رو بود. ضمناً راکفلر نوعی شوخ طبعی داشت که شاه به کلی فاقد آن بود.(4)
پس از پیروزی انقلاب اسلامی که تقریبا با مرگ «نلسون راکفلر»همزمان شد، دیوید راکفلر و کیسینجر بر حمایت کاخ سفید از شاه که آواره شده و تعلیقی خوفناک را تجربه میکرد تاکید داشتند. سفارت آمریکا در ایران به کاخ سفید اعلام کرد که شاه را نپذیرد. با این حال، رایزنیهای دیوید راکفلر و کسینجر باعث شد تا سرانجام با آمدن شاه به آمریکا موافقت شود.
بعدها عیان شد که یکی از دلایل این رایزنی، سهامدار بودن این دو در بانک چیس مانهاتان بود که بخش عمدهای از دوازده میلیارد دلار پول ایران در آن ذخیره شده بود. میزان نفوذ راکفلر در محافل آمریکایی،کارتر را هم وسوسه کرد تا در آستانهی انتخابات ریاستجمهوری،با نظر او موافقت کرده و اجازه ورود شاه به آمریکا را بدهد.(5)
تکیه شاه به منابع مالی سرمایه داران آمریکایی و نیاز او به نفود و قدرت رایزنی آنان از دلایل عمده نزدیکی به خاندان راکفلر بود. اقدامی که اگرچه با لابیگری و صرف هزینههای مادی، گاه وزنه تسهیلات مالی و معاملات تسلیحاتی را به سود شاه سنگین میکرد اما فرجامی قابل اتکا در پی نداشت. شاید تنها لطف این قرابت، حمایتها و اقداماتی بود که «دیوید راکفلر» در ایام آوارگی شاه نسبت به او اتخاذ کرد. هرچند تلاشهای وی برای ورود شاه به ایالات متحده به ضرر آمریکا و شخص کارتر تمام شد و دانشجویان ایرانی که از ورود شاه به آمریکا عصبانی بودند، سفارت این کشور در ایران را تسخیر کردند. امری که در ناکامی کارتر در جلب دوباره آراء آمریکاییان تاثیر بسیاری گذاشت.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1.علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران و دولت دست نشانده(57-1320)، تهران، قومس، 1376، ص286.
2.ازغندی، همان، ص347.
3.جیمز بیل، شیر و عقاب، ترجمهی فروزنده برلیان، نشر فاخته، 1371، ص258.
4.ویلیام شوکراس،آخرین سفر شاه،ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران،البرز،1371،ص171.
5.جیمز بیل، همان، ص 433.
خبرگزاری فارس