10 خرداد 1393
خاطرات کوتاه آقای قرائتی
ذهن سیال
سه دهه حضور در رسانه ملی قرائتی را به یک مجموعه کامل یاد و خاطره بدل کرده است. هرهفته میهمان منزل مردم شدن این حُسن را دارد تا بتوانی از گذر زمان بهترین و آموزندهترین خاطرات خود را به مخاطبانت هدیه کنی و شیوه تدریس منحصربهفرد او چنین است که میتواند به راحتی و با بیانی شیرین تمثیلها و خاطرات خود را بازگو کند. قرائتی یکی ازمحبوبترین و ماندگارترین روحانیان رسانهای در ایران است. این محبوبیت حاصل سادگی گفتار اوست یعنی جذب مخاطبش به سادگی است.
ارتباط بیانی و تصویری او اثرگذارترین نوع اجراهای تلویزیونی است. سه دهه زمان کمی نیست و او از این فرصت برای رسیدن به مقبولیت عامی که امروز شاهد آن هستیم به بهترین وجه ممکن استفاده کرده است. قرائتی روحانی متفاوتی است. گچ و تخته و تدریس او با آنکه از شیوه آموزشی روز فاصله دارد ولی هنوز هم جذاب است و این را میتوانی به وضوح از آمارهای بیننده برنامههایش ببینی. از بین خاطرات جالب او به گزیده تعدادی را انتخاب کردهایم این خاطرات پیرامون مواردی است که او در جلسههای درسش به آنها اهمیت فراوانی میدهد. موضوعهایی نظیر، وقتشناسی، نظم در کارها، نماز، علم و دانش و ... که آنها را با هم میخوانیم.
اهمیت نماز
آیتالله مصباح یزدی گفتند در فرانسه، پرفسور مسلمانی را دیدم . از او پرسیدم چگونه به اسلام اعتقاد پیدا کردید؟ او گفت از یکی از جادههای کشور الجزایر عبور میکردم. کنار جاده شخصی را دیدم که خم و راست میشد. ماشین را متوقف کردم و از او پرسیدم این چه کاری است که میکنی؟
گفت: من فردی مسلمانم. این یکی از فرائض دین اسلام است که من انجام میدهم. گفتم: در این بیابان و آن هم تک وتنها چه مفهومی دارد؟
گفت: خدا همه جا هست.این جرقهای بود که مرا وادار کرد نسبت به دین اسلام تحقیقات مبسوطی انجام بدهم و لطف خداوند هم شامل حال من شود و مسلمان شوم.
مطالعه با تمام وجود
از مرحوم علامه محمدتقی جعفری شنیدم که فرمود: در نجف اشرف مشغول به مطالعه بودم. فتیله چراغ نفتی در حین مطالعه بالا آمده و دود زده بود. دود همه اتاق را گرفت و به خارج از اتاق سرایت کرد. طلبههای دیگر این منظره را دیده و برای خاموش کردن آتشسوزی احتمالی به اتاقم هجوم آوردند. در را باز کردند و مرا مشغول مطالعه دیدند. وقتی از اتاق بیرون آمدم تازه فهمیدم چه خبر شده؟ ولی چون غرق مطالعه بودم چیزی متوجه نشدم.
وقت شناسی
وقتی حضرت امام خمینی(ره) را به ترکیه تبعید کردند چون میترسیدند درهواپیما دست به افشاگری بزنند، ایشان را سوار هواپیمای لجستیک کردند. امام هم از فرصت استفاده کافی برد و باب صحبت را با خلبان باز کرد. وقتی به ترکیه رسیدند، امام را در اتاقی محبوس کردند. حتی اجازه نمیدادند ایشان پرده اتاق را کنار زده و از نورآفتاب استفاده کنند. نگهبانی را هم بر ایشان گماردند. امام، از این فرصت هم بهره کافی را برد و باب گفتوگو را با آن نگهبان ترک زبان باز کرد.
عجیب این نکته است که امام درهمان اتاق تاریک و درطول یکسال دو جلد تحریرالوسیله را نوشت.
اعتبار خواندن
یکی از استادان حوزهعلمیه قم میگفت: به طلبهای گفتم: دیروز کجا بودی؟ که در جلسه درس حضور نداشتی؟ گفت: کار داشتم. پاسخ دادم: پس تو هر وقتی که کار نداری پی تحصیل و کلاس میآیی؟!
نظم
در زمان رژیم گذشته قرار ملاقاتی با شهید بهشتی گذاشتم و به خاطر آنکه بتوانم بیش از زمان ملاقاتم با او صحبت کنم ده دقیقه زودتر سر قرار حاضر شدم. ایشان تا مرا دید فرمود: قرار من با شما در ساعت 4 بود الان ده دقیقه به چهار است. شما تشریف داشته باشید، من ده دقیقه دیگر برمیگردم.
جلد قرآن یا ضریح پیامبر
تنها امام جماعت شیعه که مسجدالحرام به خود دیده مرحوم سیدشرفالدین صاحب کتاب شریف "المراجعات" است. وقتی ایشان به مکه معظمه سفر میکند، پادشاه حجاز مجلسی ترتیب میدهد و از علمای اهل تسنن برای مباحثه با ایشان دعوت میکند. وقتی سیّد وارد مجلس میشود قرآنی را به شاه هدیه میدهد. شاه هم قرآن را گرفته و میبوسد.
سید به او میگوید: تو مشرک هستی! شاه میپرسد چرا؟ سید پاسخ میدهد برای آنکه شما جلد قرآن را که از چرم و پوست گاو ساخته شده است را بوسیدی، پس شما گاوپرستی! شاه میگوید: منظور از بوسیدن آن محتوای کلام آن است و نه قصد و غرض دیگر. سید در جواب میگوید: پس چرا ما را به خاطر بوسیدن ضریح پیغمبر(ص) مشرک میدانی؟!
جایگاه کتاب سال اوّل
شخصی کتابخانهای بزرگ داشت. بالای همه کتابها کتابی را در جعبهای گذاشته بود. هرکسی که میآمد و این کتابخانه را میدید میخواست بداند در داخل آن جعبه چه کتابی وجود دارد. هرکس به تصور خود تحلیلی از کتاب داخل جعبه داشت تا اینکه در آخر کسی از او پرسید: این چه کتابی است که آن را اینقدر محترم داشتهای؟ آن شخص پاسخ داد: این کتاب سال اوّل است. اگر این کتاب را نمیخواندم و یاد نمیگرفتم به طور حتم موفق به خواندن بقیه کتابها نمیشدم.
سوره مهر