10 شهریور 1400

گزارشی از سفر 9 روزه ملکه انگلیس به ایران


گزارشی از سفر 9 روزه ملکه انگلیس به ایران
  در تمام سالهای سلطنت شاه، ملکه انگلیس(الیزابت دوم) که پس از ملکه ویکتوریا دومین امپراطریس از نظر سلطنت است- و شاید رکورد وی را درهم بشکند- تنها یک بار به صورت رسمی به ایران آمد و آن هم سفری با همسرش پرنس فیلیپ به سال 1339 بود. سفری در جواب سفر قبلی سال پیش شاه به لندن.

تا سال 1352 هم پرنس فیلیپ، همسر ملکه سه بار به صورت غیر رسمی به ایران آمد که بیشتر جنبه تفریحی داشت. سال 1352 هم ملکه در بازگشت از استرالیا ساعاتی چند را در تهران گذاراند و دیداری با شاه داشت.

به هر صورت مهمترین سفر ملکه الیزابت همان سفر سال 1339 وی است که ده روز به طول کشید و برنامه مفصلی برای وی تدارک دیده شده بود. مفاد این سفر فهرست وار چنین است:

در ششم اسفند 1339 ورود به تهران و استقبال رسمی شاه از وی. پس از چند روز استراحت و بازدید مختلفه در تهران همراه با شاه به بازدید از آرامگاه رضا شاه و خانه کارگران در جنوب شهر گذشت. فردای آن روز ملکه همراه با همراهانش که جمعا 28 نفر بودند در مسافرتی دسته جمعی که شاه و فرح هم برخلاف عرف آنان را همراهی می کردند به سفر اصفهان و شیراز رفتند و پس از دو روز به تهران بازگشتند و نهایتا در 15 اسفند پس از حدود 9 روز ملکه و همراهان به انگلیس بازگشتند.

این سفر با حواشی خاص خودش همراه بود. از جمله کسانی که مسئولیت پذیرایی از همراهان ملکه را برعهده داشت عبدالرضا هوشنگ مهدوی کارمند نسبتا جوان آن روزهای وزارت خارجه بود. وی که در آن زمان در تهران بسر می برد ماموریت یافت که گوشه ای از بار این پذیرایی را بر عهده گیرد.

وی در خاطراتش می نویسد:

در اوایل اسفند 1339 حکمی به نگارنده ابلاغ شد که به مهمانداری همراهان ملکه انگلیس منصوب شده ام که قرار بود همراه با شوهرش پرنس فیلیپ و گروهی از مقامات بلندپایه انگلستان به ایران سفر رسمی کند. معلوم شد وظیفه نگارنده همراهی و راهنمایی خبرنگار اخبار موویتون بود که فیلمهای خبری آن را سینماها قبل از فیلم اصلی نشان می دادند.

روز ششم اسفند مراسم استقبال رسمی در فرودگاه مهرآباد به عمل آمد و پس از آنکه مهمانان سوار اتومبیلهای تشریفاتی شدند و به سوی تهران عزیمت کردند، مرد کوچک اندامی هاج و واج مانده بود و نمی دانست چه کار بکند. وقتی یکی از کارمندان تشریفات هویتش را پرسید،​مرد پاسخ داد : من لرد هیوم وزیر خارجه انگلستان هستم.

فردای آن روز،​ طبق برنامه قرار بود ملکه انگلیس و شوهرش از کوی کارگری نهم آبان بازدید به عمل آورند. نگارنده قبلا خبرنگار موویتون را به محل برد و شاهد عینی صحنه مصنوعی و خنده آوری گردید. یک مرد تنومد سبیلو با کت و شلوار سرمه ای و کروات و یک زن سرخاب و سفیداب مالیده که همدیگر را آقای فلان و خانم بهمان خطاب می کردند و داد می زدند که عضو ساواک هستند،​نقش کارگر و همسرش را ایفا می کردند. آپارتمان با قالیهای گرانبها مفروش بود.

روی میز یک سبد گل زیبا نهاده بودند و در کنار اتاق یک سماور بزرگ ورشو غلغل می کرد. در گوشه ای یک دستگاه تلویزیون به نظر می رسید. بر روی هم این آپارتمان کارگری از بسیاری جهات از خانه های بسیاری از کارمندان دولت و طبقه متوسط مجلل تر بود. هنگامی که ملکه الیزابت و پرنس فیلیپ داخل آپارتمان شدند،​ از مشاهده این صحنه شگفت زده شدند.

ملکه پرسید آیا همه کارگران ایرانی در خانه هایشان تلویزیون دارند؟ بدیهی است که پاسخ مهمانداران مثبت بود. ولی آثار ناباوری در چهره ملکه و همرش دیده می شد.

در اصفهان قرار بود ملکه انگلیس و شاه پس از بازدید ابنیه تاریخی، نهار را در عمارت چهلستون صرف کنند. بدین مناسبت قبلا توالت فرنگی پاکیزه ای در گوشه باغ احداث و کلیه آن را به باغبان تحویل و دستور داده بودند فقط آن را در اختیار ملکه انگلیس و شوهرش قرار دهد. پس از صرف نهار،​هنگامی که لرد هیوم بدبخت نیاز به قضای حاجت پیدا کرد،​باغبان به هیچ وجه حاضر نبود کلید را به او بدهد و وزیر خارجه انگلیس تند تند در باغ راه می رفت و زیر لب دشنام می داد. تا اینکه پس از مدتی یکی از کارمندان تشریفات سررسید و لرد هیوم را از تنگنا نجات داد.

بعد از ظهر آن روز نیز که خبرنگار موویتون خواست از بازار اصفهان فیلمبرداری کند،​ مامورین ساواک مانع شدند و خبرنگار انگلیسی متحیر مانده بود که چرا اجازه نمی دهند از یکی از قدیمیترین و جالب ترین بازارهای ایران فیلمبرداری کند؟ همین موضوع در مورد فیلمبرداری از اقامتگاه خصوصی ملکه انگلیس در کاخ گلستان تکرار شد و مامورین ساواک مانع شدند.

نگارنده خبرنگار انگلیسی را از یک راه پرپیچ و خم از پشت درختان به درون کاخ برد و او با زرنگی هر چه تمام تر از غیبت ملکه و شوهرش استفاده کرد و به تفصیل از اتاقهایی که مخصوصا برای اقامت ملکه ساخته بودند فیلمبرداری کرد.

هنوز یک هفته از عزیمت ملکه الیزابت و همراهان نگذشته بود که نامه ای از ساواک به اداره تشریفات وزارت خارجه رسید که از اقدام یکی از کارمندان آن وزارتخانه که خبرنگار انگلیسی را به درون کاخ گلستان برده بود شکایت می کرد. دکتر مصطفی نامدار معاون تشریفات نامه را به نگارنده نشان داد و سپس آن را ریز ریز کرد و در سبد کاغذهای باطله ریخت.


مقاله جلال فرهمند،​ ماهنامه الکترونیکی بهارستان، شماره 140