28 اردیبهشت 1400
فخرالدین حجازی فخر سخنرانان
درخواست هدیهای عجیب از امام
اشاره
29 اردیبهشت سالگرد درگذشت استاد فخرالدین حجازی سخنور توانا،نویسنده مبارز است که درطول بیش از نیم قرن تاثیر تعیین کننده ای بر جوانان زمان خود داشت. فخرالدین حجازی از سخنوران مذهبی غیر روحانی بود که پس از مهندس بازرگان و پیش از دکتر شریعتی ظهور کرد، او با خطابههای آتشین خود معروف شد و در آغازین دوره از مجلس شورای اسلامی توانست رأی بالایی کسب کند. به مناسبت سالروز درگذشت او مقاله مرکز بررسی های تاریخی را در اینجا باز نشر می کنیم :
فخرالدین حجازی، خطیب مذهبی، نویسنده، شاعر، ادیب، مؤسس مؤسسه بعثت و نماینده مجلس شورای اسلامی سال ۱۳۰۸ در خانوادهاى روحانى در سبزوار متولد شد.
پدرش، حاج شیخ محمد حجازی، از روحانیان سبزوار بود. تحصیلات خود را در مدارس قدیمى شهر، مانند مدرسه حاج ملاهادى سبزوارى (اسرار) آغاز کرد و پس از گذراندن دوره دبستان، سال ۱۳۲۰ وارد دبیرستان شد، اما پس از یک سال و نیم تحصیل به دلیل سختى معاش و نیاز به کسب درآمد، به ناچار دبیرستان اسرار سبزوار را ترک کرد و به بازار رفت و در تجارتخانههاى معمارزاده، زوار و اسکویى سبزوار مشغول به کار شد.
پس از مدتى تصمیم گرفت تا تحصیلات خود را ادامه دهد. وی دورههای باقیمانده تحصیل را ادامه داد و سرانجام توانست به صورت متفرقه دیپلم بگیرد. در همین دوره بود که هم از محضر ادیب سبزوارى، ادبیات عرب آموخت و هم از حجج اسلام شیخ عبداللّه نورانى و فاضلى بهره جست.
فعالیتهاى سیاسى و فرهنگى
سال ۱۳۲۰ رضاخان تبعید شد و آزادىهاى نسبى در کشور به وجود آمد. در همین زمان آقای حجازی وارد دبیرستان شد و علاوه بر تحصیل، مطالبى را در روزنامه اسرار شرق[۱] منتشر کرد.
سال ۱۳۲۴ در حالى که شانزده سال بیشتر نداشت به عضویت شاخه غرب حزب دمکرات قوامالسلطنه درآمد، لکن اسناد در جاى دیگر این دوره را دوره عضویت وی در حزب آزادى مردم، وابسته به جبهه ملى عنوان کردهاند. او پس از آن که مدتى در دبستان ملى پهلوى سبزوار به تدریس پرداخت، در سال ۱۳۲۸ شمسى به استخدام وزارت فرهنگ درآمد.[۲]
در همین سالها با اوجگیرى فعالیت جمعیت فدائیان اسلام، استاد فخرالدین حجازى با این گروه آشنا و جذب آنان شد و سال ۱۳۳۰ پس از بازداشت و محاکمه فدائیان اسلام به تهران سفر کرد و بر مزار شهید سیدحسین امامى علیه حکومت پهلوى سخنرانی کرد.
آقای حجازى همچنین قصیدهاى در مدح فدائیان اسلام و نکوهش حکومت سرود که آن را در روزنامه نبرد ملت به چاپ رساند. در این ایام به فکر تأسیس روزنامه افتاد، اما از آن جا که سن او به لحاظ قانونی براى دریافت مجوز نشر روزنامه مناسب نبود، امتیاز را به نام پدرش حاج شیخ محمد گرفت.
این روزنامه که نام آن را جلوه حقیقت گذاشت، با همکارى عباسعلى محمودى سبزوارى و عزیزاللّه نوایى راهاندازى شد. نخستین شماره این روزنامه در سى و یکم تیر ۱۳۳۱ و در دو صفحه به چاپ رسید. در این شماره استاد حجازی در مقالهاى آورده است:
«مرام ما اسلام و حرف ما سعادت جامعه است و سیاست ما سیاست اسلامى مىباشد؛ چون با خداى خویش پیمان بستهایم که در راه او از نثار جان خود دریغ ننماییم.»
شماره دوم نشریه، چهار صفحه داشت و حجازى در سرمقاله آن چنین نوشت: «وقت آن است که به حساب مزدوران داخلى رسیدگى شود.»
در این شماره همچنین مقالاتى در باره قیام امام حسین (ع) و ضرورت درسآموزى از دانشگاه عالى آن حضرت و ایستادگى در برابر دسیسه، فریب و حیلهگرى دولت بریتانیا درج شد.
علاوه بر این رویکرد نشریه، حجازى در اکثر شمارههاى جلوه حقیقت، مقالات حماسى مىنوشت که برخى از این مقالات یک صفحه کامل از روزنامه را به خود اختصاص میداد. همچنین این روزنامه به مقتضاى حال و مقام آن روزگار به موضوعات گوناگونى مانند حمایت از مبارزات ضد استعمارى ملت ایران علیه توطئههاى حزب توده، دربار، انگلیس، استعمار فرانسه و... مىپرداخت و مرام و اندیشه آن اسلامى بود و به فراخور روز و مناسبتهاى آن، عیدها و سوگوارىها، مقالات و اشعارى منتشر میکرد.
این روزنامه هم از مبارزات دولت و شخص دکتر مصدق دفاع مىکرد و هم با عباراتى مانند: «با اشاعه مرام مقدس اسلام براى همیشه ریشه نفوذ اجانب را قطع کنید» به دولتمردان تذکر مىداد. برای مثال در شماره شانزدهم که در تاریخ ۲۷ / ۹ / ۱۳۳۱ به چاپ رسید، درباره نهضت ملى شدن صنعت نفت و علل موفقیت مردم در این مبارزه خطاب به دولت آمده بود: «اگر نهضتهاى مقدس دینى و اجتماعات شگرف مذهبى در مساجد و معابد مملکت نبود و اگر هماهنگى پیشوایان اسلامى و بیانات گویندگان دینى و ادعیه خالصانه مسلمانان به درگاه حضرت یزدان نمىبود، شما هرگز نمىتوانستید دست به کار بزرگ تاریخى زده و با امپراطور قهار بریتانیا که سالیان دراز چنگال خون آلودش به پیکر مسلمین رنج دیده جهان فرو رفته است، دست و پنجه نرم کنید.»
شانزدهم بهمن همین سال نیز در شمارهای از این روزنامه، که مصادف با سالگرد تأسیس دانشگاه در ایران بود، استاد حجازی، ضمن شرح سیر تأسیس و کارنامه آن، از این که دانشگاه در تزکیه و تهذیب اخلاق و عادات فرهنگى موفق نبوده و بیگانگان در آن محیط رخنه کردهاند، ابراز نگرانى کرد. این رویه در انعکاس وقایع روز و آگاهی بخشی به افکار عمومی موجب شد تا انتشار روزنامه با مشکلاتی مواجه شود، به طوری که سوم اردیبهشت ۱۳۳۲، پس از چاپ شماره ۲۳، به چاپ بعدی خود نرسید و تعطیل شد. البته برخی شواهد موجود حاکی از این است که این نشریه تا اواخر مرداد ۱۳۳۲ به کار خود ادامه داد و در نهایت با حمله کودتاچیان بیست و هشت مرداد به دفتر روزنامه و غارت اموال آن، به تعطیلی کشیده شد و خود وی نیز مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
در پى تعطیلى روزنامه جلوه حقیقت، استاد فخرالدین حجازى شبانه از سبزوار گریخت و با پاى پیاده از مسیر کوههاى علیم و باغجر و پس از چند روز به مشهد رسید. در مشهد استاد محمدتقى شریعتى به کمک وى شتافت و استاد موفق شد از اوایل آبان ۱۳۳۲ فعالیت خود را در اداره فرهنگ مشهد از سر گیرد.
با حضور وی در مشهد، پدرش نیز به این شهر نقل مکان کرد و خانهاى در کوچه منبر گچى خرید. از قضا در همین خانه بود که ایشان با خانم روحانگیز ظهور سعادت، آموزگار دبستان ازدواج کرد و تشکیل خانواده داد.
مشهد؛ نقطه عطف مبارزات
سال ۱۳۳۶ با افتتاح دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد، به اتفاق دکتر على شریعتى وارد این دانشکده شد و در ۱۳۳۹ با اخذ کارشناسى ادبیات، فارغالتحصیل شد. در عین حال همچنان به مبارزات خود علیه رژیم و روشنگری ادامه داد و به جهت برخی فعالیتها در این دوران، از جمله سخنرانی در کنار حرم امام رضا (ع) عنوان خطیب فرهنگ را گرفت. اگر چه بعدها به جهت سخنرانیهای تند و آتشین علیه حکومت پهلوی، چندین بار ممنوعالخطابه شد، اما با این وجود همچنان سنگر روشنگری را حفظ کرد.
تداوم این دست فعالیتها از سوی وی سبب شد تا در تاریخ ۲۱ / ۹ / ۱۳۳۲ به اتهام طرفدارى از نهضت دکتر مصدق، توسط شهربانى مشهد بازداشت شود. البته وی بلافاصله پس از یک روز دستگیری، آزاد شد و مجدد به امور فرهنگی روی آورد.
از آن جا که وی سابقه فعالیت مطبوعاتی داشت، در اواخر دهه ۳۰ مدیریت مجله آستان قدس رضوى به وى واگذار شد و با وجود فراز و فرودهاى بسیار توانست به مدت شش سال این نشریه را اداره کند و مقالات بسیاری پیرامون قرآن و معارف اسلامى در این مجله به چاپ رساند.
استادمحمدتقى شریعتى،سیدغلامرضاسعیدى،حجتالاسلام موسوی خراسانى، حجتالاسلام سیدهادى خسروشاهى و مرحوم دکتر على شریعتى از جمله همکاران او در مجله آستان قدس به شمار میرفتند. او همچنین مدتى کوتاهی نیز ریاست تبلیغات آستان قدس رضوى را بر عهده داشت.
استاد فخرالدین در مشهد علاوه بر تدریس در دانشکده معقول و منقول، به مدت پنج سال با روزنامه خراسان و کانون نشر حقایق اسلامى، به مدیریت استاد محمدتقی شریعتی، همکارى کرد.
این کانون در نزدیکى تلفنخانه چهارباغ مشهد قرار داشت و به دست استاد شریعتى راهاندازى شده بود. وی اگر چه در دوران فعالیت در مشهد، تنها یک بار بازداشت شده بود، اما همواره تحت تعقیب و مراقبت ساواک قرار داشت.
بیشتر این مراقبتها از زمانی آغاز شد که وی با یکی از استانداران وقت خراسان اختلاف پیدا کرد و همین امر منجر به صدور حکم تبعید وى به گیلان در ۳۰ / ۲ / ۱۳۴۱ شد. اما حکم تبعید او همزمان با تغییر استاندار و پا در میانی آیتاللّه العظمى سید محمدهادى میلانى که از پشتیبانان وى به شمار مىرفت، ملغى شد و وى در خراسان ماند.
دهه ۱۳۴۰. استاد فخرالدین حجازی در سفر به تبریز و پیش از انجام سخنرانی. در تصویر، آیات سیدمحمدعلی انگجی و شیخ عبدالحسین غروی تبریزی نیز دیده میشوند
اما چندی بعد در اثر فعالیتهاى مداوم او در مشهد و گزارشهاى مستمر ساواک، رأى خروج وى از مشهد صادر شد و ایشان به ناچار در اوایل شهریور ۱۳۴۵ عازم تهران شد و از ابتداى سال تحصیلى به عنوان دبیر دبیرستان مروى تهران آغاز به کار کرد.
از حسینیه ارشاد تا تأسیس مؤسسه بعثت
ورود استاد حجازى به تهران دریچه تازهاى به روى او گشود و به فعالیتش انتظام و استمرار بیشترى بخشید. اولین خبر ساواک در باره وی در تهران، چاپ نشریهاى توسط انجمن دینى دبیرستان مروى با قلم وى و با نام شمشیر انتقام بود.
استاد حجازى علاوه بر ایراد سخنرانى در مساجد و هیئتهاى مذهبى مثل بازار تهران، حسینیه زرگنده قلهک، مسجد جامع نارمک، مدرسه برهان، حسینیه بنىفاطمه، دانشسراى عالى، مدرسه عالى اقتصاد کرج، مدرسه عالى کشاورزى همدان، مسجد قبا و...، به دعوت مؤسسان حسینیه ارشاد به تدریس در کلاسهاى آموزش قرآن نیز همت گماشت. این کلاسها با استقبال عموم به ویژه جوانان روبرو شد و حضور شخصیتهایى چون استاد آیتالله مطهرى، استاد محمدتقى شریعتى و مرحوم دکتر على شریعتى محیط مناسبى براى فعالیتهاى وى فراهم ساخت.
سخنرانیها و کلاسهاى درس او تا اواخر آبان ۱۳۴۷ در حسینیه ارشاد ادامه داشت و در این تاریخ به دلیل اختلافى که با هیئت امناى این حسینیه به خاطر سخنرانىهاى تندش علیه حکومت پهلوى پیدا کرد، از ادامه برنامه در آن مکان باز ماند.
حجازی در این سال علاوه بر تدریس در دبیرستان دارالفنون با کمک آیتاللّه العظمى سید محمدهادى میلانى و تنى چند از افراد خیر، مؤسسه انتشارات علمى و اسلامى بعثت را در خیابان شاهرضا (انقلاب فعلی) بنیان نهاد.
البته پاسخ استعلام از ساواک درباره عضویت وی در هیأت مدیره این مؤسسه منفى بود و به همین دلیل وى مدیر افتخارى آن لقب گرفت و در همین زمان با هماهنگى آیتاللّه میلانى به مناطق زلزلهزده خراسان سفر کرد.
فعالیتهاى انتشارات بعثت، به دلیل حضور حجازى از سوى ساواک مراقبت مىشد؛ لذا از مراودت این مرکز با ایرانیان داخل و خارج کشور گزارشهاى بسیارى تهیه شد.
این ناشر به سبک و سیاق امروزى کتابهایى با محتواى اسلامی و مسایل سیاسى منتشر مىکرد و مأمنى براى رفت و آمد نسل جوان و تجمع نیروهاى اصیل فرهنگى و نیز پوشش مناسبى براى فعالیت مبارزان به شمار میرفت. همچنین این مرکز تازه تأسیس توانسته بود امکان فعالیت تبلیغى در داخل و خارج کشور و نیز ارتباط با ناشران جهان اسلام و جهان عرب را نیز فراهم کند.
ساواک بعد از این که متوجه انتشار این نوع کتب از سوی مؤسسه شد، از یک سو از چاپ و یا تجدید چاپ بعضى از کتابهاى این مؤسسه جلوگیرى و از سوی دیگر با ارسال کتابهاى آن به مراکز و انجمنهاى اسلامى اروپا، امریکا، لبنان و افغانستان ممانعت کرد.
پیش از پیروزى انقلاب اسلامى، انتشارات بعثت بیشتر آثار بزرگانى چون آیتاللّه سیدمحمود طالقانى، آیتاللّه ناصر مکارم شیرازى، استاد محمدتقى شریعتى، مرحوم دکتر على شریعتى، علامه محمدتقى جعفرى، استاد سید غلامرضا سعیدى، شهیدآیتالله دکتر سیدمحمد بهشتى، احمد آرام، مهندس مهدی بازرگان و... ترجمه آثارى از نویسندگان جهان اسلام و جهان عرب را منتشر مىکرد.
سید جواد شرافت شوشترى، آیتاللّه سید ابوالفضل مجتهد زنجانى، آیتاللّه حاج شیخ عبداللّه نورانى نیشابوری نیز در این مؤسسه با آقای حجازی همکاری داشتند.
البته علاوه بر فعالیت وی در این مؤسسه، ساواک بیشتر به خاطر موضوعاتی که آقای حجازی در سخنرانیهای خود مورد توجه قرار میداد نسبت به وی حساس بود. اغلب سخنرانیهای او حول محور فلسطین و اسرائیل و دفاع از مردم فلسطین، توجه به مفاسد اجتماعى، رسانههاى عمومى، سیاست حکومت در گسترش فساد، اعتراض به سستى و کمتوجهى مردم نسبت به مسئولیتهاى فردى و اجتماعىشان، انتقاد از افراد مرفه جامعه به خاطر عدم توجهشان به سرنوشت سیاسى، اجتماعى، فکرى و اقتصادى کشور، توجه به مفهوم غربگرایى، غربزدگى و غربپذیرى، توجه به سرنوشت جهان اسلام، مبارزه فکرى علیه کمونیسم، مارکسیسم و ماتریالیسم، تکیه بر روشنگرى نسل جوان با استفاده از روشهاى نوین وعظ و خطابه، تأکید بر عدم تضاد بین دین و علم، انجام امر به معروف و نهى از منکر به عنوان یک وظیفه شرعى، بررسى تاریخ جهان استکبارى و استعمارى و توصیه به عبرتآموزى از آن با ذکر شاهد مثالهاى تاریخى، تکیه بر قرآن، حدیث و منابع اصیل شیعى - اسلامى در سخنرانىها، دفاع از روحانیت مبارز و مترقى و تأکید بر اتحاد مسلمین بود.
از ویژگىهاى آقای فخرالدین حجازى این بود که براى سخنرانى دستمزدی نمىگرفت و به دلیل وجود شور و حرارت خاص در سخنرانىها و محتواى مطالبش، اکثر برنامههاى او بیش از یکى دو شب دوام نمىیافت و از سوى حکومت تعطیل مىشد. این قبیل اقدامات هراز گاهى به منع وى از سخنرانى و یا خروجش از کشور مىانجامید.
همین مسائل موجب شد تا مراقبتهاى ساواک بیشتر شده و در نهایت در دى ماه ۱۳۴۶ به ساواک شمیرانات احضار و از او تعهد گرفته شد تا دیگر سخنى کنایهآمیز و خلاف، بر زبان نراند، اما گزارشهاى ساواک حاکى است که این احضار و احضارهاى بعد مؤثر واقع نشد و استاد فخرالدین همچنان به مبارزات خود ادامه داد. تا این که مأموران رژیم در ۲۸ / ۹ / ۱۳۴۷ او را در مسجد جمعه شمیران دستگیر کردند. این دستگیرى چندان دوام نیافت و وى پس از آزادى، مجدداً فعالیتش را از سر گرفت.
سخنرانى حجازى در عاشوراى ۱۳۵۱ و خواندن قطعنامه علیه اسرائیل و دولت امیرعباس هویدا در بازار تهران دستگیرى مجدد وى را در بیست و پنجم بهمن ماه همان سال رقم زد. این بازداشت حدود یک ماه به طول انجامید، تا این که سکته قلبى در زندان انفرادى قزل قلعه او را در تاریخ ۱۹ / ۱۲ / ۱۳۵۱ راهى بیمارستان کرد و دو روز بعد، در بیست و یکم اسفندماه ۱۳۵۱ آزاد شد.
استاد فخرالدین در کنار درگیرى با حکومت با برخى از روحانیان نیز اختلافاتى داشت. این اختلافات عمدتاً از نگرانى جمعى از روحانیان سنتى ناشى مىشد که سخنرانىهاى مذهبى فردى غیر روحانى را به ویژه در محافل و مساجد برنمىتابیدند و به آن با دیده تردید مىنگریستند.
در این میان ساواک نیز مىکوشید تا این جرقههاى اختلاف را با دامن زدن به شعلههاى فروزان بدل کند؛ اما حمایت همه جانبه آیتاللّه میلانى و آیتاللّه طالقانى که بیشتر نقش میانجى صلح را ایفا مىکردند، مانع از موفقیت ساواک در این قبیل کارهاى شیطنتآمیز مىشد.
با این وجود وی همچنان به فعالیتهاى خود ادامه داد تا این که در ۱۵ / ۷ / ۱۳۵۶ به همراه همسرش در تجمعى که در حرم حضرت عبدالعظیم حسنى (س) برگزار شده بود و در آن براى بازگشت امام خمینى دعا مىکردند، بازداشت و روانه کمیته مشترک ضد خرابکارى شد. اما عمر این بازداشت نیز بیش از یک ماه نبود و پس از این مدت آزاد شد.
مرحوم حجازى که پیش از آخرین بازداشت در ۱۵ / ۴ / ۱۳۵۶ براى معالجه ناراحتى قلبى تقاضاى صدور گذرنامه کرده بود، با شرط ساواک برای ارانه گواهی از پزشک قلب مواجه شد. برای همین دوستان وی دست به کار شدند و دکتر سیدحسن عارفى این گواهی را صادر کرد و به دنبال آن وی توانست در ۲۱ / ۶ / ۱۳۵۶ از ساواک مجوز اخذ گذرنامه دریافت کند و در اواخر فروردین ۱۳۵۷ از کشور خارج شد.
او در این سفر، همزمان با انجام اقدامات درمانی، به ایراد سخنرانی علیه رژیم پهلوی نیز میپرداخت. در بسیارى از کشورهاى اروپایى و شهرهاى امریکا براى دانشجویان ایرانى سخنرانى کرد و در یکى از سخنرانىهاى معروف خود که در شهر کپنهاک دانمارک در ۱۸ / ۹ / ۱۳۵۷ انجام شد، اعلام کرد: «اگر ایالات متحده در مبارزات ملت ایران مداخله کند، آنها با ویتنام تازهاى روبرو خواهند شد.» سفر چند ماهه آقای حجازی با حضور امام خمینی در پاریس خاتمه یافت و وی به دیدار ایشان شتافت.
فعالیتهای سیاسی و فرهنگی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی، این خطیب بزرگوار در انتخابات نمایندگی مجلس شورای اسلامی شرکت کرد و در سه دوره اول مجلس بر کرسى وکالت تکیه زد.
استاد فخرالدین حجازی در کنار امام خمینی در دیدار نمایندگان اولین دوره از مجلس شورای اسلامی با ایشان وی در دور اول با یک میلیون و ۲۰۰ هزار رأى، وکیل اول مردم تهران شد. آزادى عمل حجازى پس از پیروزى انقلاب اسلامى به همراه شور و شعف ناشى از پیروزى، به سخنرانىهاى وى شتاب و حرارت بیشترى بخشید، به طوری که با سفرهاى مختلفى که به داخل و خارج از کشور صورت گرفت، دامنه سخنرانىهاى خود را گسترش داد.
ملاقاتش با پاپ دوم ژان پل و سفرش به هند از سفرهاى مهم او محسوب میشدند. در میان سخنرانىهاى داخلى وى نیز سخنانش در مقابل لانه جاسوسى امریکا و نیز سخنرانى علیه تحرکات و توطئههای حزب جمهورى خلق مسلمان و کودتاى صادق قطبزاده از برجستهترین برنامههاى اجرا شده او بودند.
حجازى در این دوره در مطبوعات مقاله، سفرنامه و گاهی اشعار مىنوشت و پس از آغاز جنگ تحمیلى عراق علیه ایران، در بین بسیجیان حضور یافت؛ لذا سخنرانىهایش در یگانهاى مختلف سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و مناطق عملیاتى، طرفداران بسیارى داشت.
در اوایل ۱۳۵۹ که با پیروزى انقلاب اسلامى مرزبندىهاى بین نیروهاى پیرو امام و سایر گروههاى حاضر در جریانات انقلاب مشخصتر شد، وى نیز بسان شخصیتهایى چون شهید دکتر آیتالله بهشتى از تخریب شخصیت به دور نماند.
شاهد این مدعى اطلاعیهاى است که با امضاى نامشخص و در شمارگان بسیار در تهران علیه وی توزیع شد. در این اعلامیه تهمتها و دشنامهاى بسیارى به حجازى نسبت داده شده بود. وى نیز در پاسخ به این حرکات، طى نامهاى به رئیس جمهور وقت، رئیس مجلس شوراى اسلامى و دادستان کل انقلاب اسلامى خواستار پیگیری و بازداشت عاملان تهیه و توزیع این شب نامه شد.
یکى از خاطرات مرحوم حجازى پس از پیروزى انقلاب اسلامى، به ملاقات وی با امام خمینى باز میگشت. در این دیدار، حجازى شعرى را که در مدح بسیجیان سروده بود قرائت نمود. امام از او سؤال کرد که در ازاى این شعر چه هدیهاى انتظار دارد، وى در پاسخ، به هدیهاى که دِعبِل خُزاعی شاعر عرب از امام رضا (ع) درخواست کرد، اشاره نمود. امام خمینی نیز فرداى آن روز پیراهن خود را براى وى به رسم هدیه ارسال کرد. حجازى نیز وصیت کرد که از این پیراهن به عنوان کفنش استفاده کنند.
درگذشت یک مبارز
سرانجام خورشید حیات این نویسنده مبارز و خطیب توانمند پس از تحمل یک دوره بیماری در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۶ در تهران غروب کرد و در ۳۱ اردیبهشت از مقابل انتشارات بعثت و پس از عبور از مقابل دانشگاه تهران تشییع و در بهشت زهرا (س) نزدیک قبر آیتالله طالقانی به خاک سپرده شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی درگذشت وی را تسلیت گفت. متن پیام بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
درگذشت خطیب گرانمایه و چهره سرشناس فرهنگی و سیاسی مرحوم آقای فخرالدین حجازی را به خاندان مکرم و بازماندگان و همه دوستان و علاقمندان ایشان تسلیت عرض میکنم. آن مرحوم در طول سالیان متمادی، چه در دوران اختناق و چه پس از پیروزی انقلاب اسلامی از جمله سخنوران موفقی بود که با بیان گرم و پر احساس خویش دلهای بیشماری را مجذوب حقایق دین و معارف اسلامی میساخت، به ویژه در دوران دفاع مقدس، حضور ایشان در عرصههای مختلف گرمابخش فضای حماسی آن دوران و مایه شور و شوق جوانان این مرز و بوم بود. از خداوند متعال مغفرت و رحمت واسعهاش را برای آن مرحوم مسألت میکنم و برای بازماندگان ایشان صبر و اجر جزیل آرزو مینمایم.
سیدعلی خامنهای[۳]
۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۶
پینوشتها:
[۱] . این روزنامه را که فردى به نام صهبا منتشر مىنمود، بعدها ساواک به عنوان نشریهاى داراى افکار تند و وابسته به افراطیون جبهه ملى معرفى کرد.
[۲] . از فعالیتهاى مرحوم فخرالدین حجازى در این دوره تأسیس انجمن تبلیغات اسلامى در سبزوار است. البته پیش از این، انجمنى به همین نام در تهران به همت مرحوم دکتر عطاءاللّه شهابپور راهاندازى شده بود که پس از آن، این دو انجمن همکارىهایى با هم داشتند. در این باره نک: خاطرات حجتالاسلام فیروزیان، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[۳] . پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری.
مرکز بررسی اسناد تاریخی