31 تیر 1400
علامه محمد تقی جعفری
استاد محمدتقی جعفری در سال ۱۳۰۴ ه.ش در شهر تبریز دیده به جهان گشود. پدرش، «کریم» درس نخوانده بود، امّا صدق و صفای خاصی داشت. پدرش نانوا بود و هیچ وقت بدون وضو دست به خمیر نان نمیزد. حافظه این نانوانی مکتب نرفته چنان قوی بود که اغلب سخنان واعظان شهر را با دقت و تفصیل، برای دیگران بیان میکرد.
در روزگاری که تبریز دچار قحطی شده بود، در یکی از شبها، کریم با هزار زحمت دو عدد نان سنگگ و مقداری شیرینی خرید، در بین راه منزل، دو نفر را در خرابهای دید که مشغول خوردن استخوان و لاشه گوسفند و مرغ مردهای بودهاند،او که چنین دید، دلش به حال آنان سوخت و یکی از نانها و شیرینی را به آنها داد. چند قدمی دور نشده بود که به نزد آن دو برگشت تا شاید بتواند کمک دیگری انجام دهد. در این هنگام دید که آنان دست به دعا بلند کردند و با سوز دل گفتند: ای مرد مهربان! خدای بزرگ و بخشنده به تو فرزندی صالح و نیک عنایت فرماید. هم چنان که ما را خوشحال کردی، خدای رحیم چشم تو را روشن کند.( آقای مرزبانی، عبدالله نصری، انتشارات سروش، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص ۲۱ و ۲۲)
همسر کریم با سواد بود و قرآن را به خوبی میخواند. او قرائت قرآن را به محمد تقی تعلیم داد. محمد تقی چنان خوب قرائت قرآن را فرا گرفته بود که وقتی در ۶ سالگی، در سال ۱۳۱۰ هـ. ش برای اولین بار وارد مدرسه «اعتماد» تبریز شد، مدیر مدرسه، آقای جواد اقتصاد خواه، بعد از شنیدن قرائت قرآن او لبخندی زد و گفت: بارک الله! خیلی خوب خواندی! نیازی به درسهای کلاس اول و دوم نداری؛ از فردا ورود کلاس سوم شو. (علامه جعفری، محمد ناصری، دفتر انتشارات کمک آموزشی، چ اول، ۱۳۷۷، ص ۱۰)
لذا ایشان را از کلاس اوّل به کلاس چهارم میبرند. در این کلاس رتبهی دوم را به دست میآورد در سال بعد در کلاس پنجم به رتبهی اوّل نائل میشود. متأسفانه در این هنگام به علتت فقر مالی ناگزیر میشود تا مدرسه را رها کرده و برای امرار معاش مشغول کار شود. وی که از عدم ادامهی تحصیل سخت ناراحت بود یک شب در خواب با خود صحبت میکند و در حال خواب افسوس میخورد که چرا نمیتواند به تحصیلات خود ادامه دهد. پدر ایشان با توجه به ناراحتی فرزند خود راضی میشود تا فرزندش در مدرسهی طالبیه به درس ادامه دهد. استاد نیمی از روز را به کار میپرداخت و نیمی دیگر را به تحصیل در مدرسه طالبیه نزد سیدحسن شربیانی کتاب امثله و صرف میر را شروع میکند؛ دروس سیوطی و مطول را نزد آقا شیخاحمد اهری (۱۳۸۸ ق) که در ادبیات بسیار قوی بود فرا میگیرد. در تبریز نیز مقداری فلسفه و منطق را میآموزد. پس از مدتی تحصیل در مدرسه طالبیه ، استاد جهت ادامه تحصیل عازم تهران میشود.
علامه جعفری
استاد پس از تحصیل در تهران عازم قم میشود و در آنجا مدت یک سال به ادامه به ادامه تحصیلات خود میپردازد. به مدت یک سال از درسهای اخلاق امام خمینی استفاده میکند. در این مدت از دروس آیاتی چون حاجمیرزا محمد فیض قمی (۱۲۹۳-۱۳۷۰ ق) سید محمدتقی خوانساری (۱۳۰۵-۱۳۷۱ ق) سید محمد حجت کوه کمری (۱۳۱۰-۱۳۷۲ ق) و سید صدرالدین صدر (۱۲۹۹-۱۳۷۳ ق) شرکت میکند. در دوران تحصیل در حوزهی قم، استاد درگیر فقر شده تا حدی که یک بار مدت دو شبانه روز گرسنگی میکشد و برای تهیهی مواد غذایی به بقالی محل سکونت خود رجوع میکند تا مقداری برنج و روغن و خرما تهیه کند. بقال پس از آنکه ، آنها را وزن میکند تقاضای پول میکند و چون ایشان اظهار میکند که بعداً وجه آن را پرداخت خواهد کرد، بقال آن مواد غذایی را به جای خود باز میگرداند و ایشان را ناامید روانهی خانه میسازد. استاد بر اثر گرسنگی در حجرهی خود دچار بیحالی میشود که ناگاه طلبهای جهت رفع اشکال درسی خود به ایشان در حجرهی خود به ایشان رجوع میکند و استاد را جهت صرف نهار به حجره خویش دعوت میکند. به این ترتیب استاد از گرسنگی نجات پیدا میکند. از این قبیل محرومیتها در دوران طلبگی استاد بسیار بوده است.
پس از یک سال اقامت در قم به تبریز میرود تا مادر خود را که مریض بوده ملاقات کند. امّا با ورود به تبریز خبر مرگ مادر را میشنود و این حادثه ایشان را سخت ناراحت میکند.
پس از مدت کوتاهی اقامت در تبریز استاد در سال ۱۳۲۰ ه.ش. به اصرار آیةاللّه میرزا فتاح شهیدی (۱۲۹۶-۱۳۷۲ ق) رهسپار نجف میشود. در این هنگام، یکی دو هفته از فوت آیات عظام شیخ محمدحسین اصفهانی – معروف به کمپانی – و آقا ضیاء عراقی (۱۳۶۱ ق) میگدشت. در نجف به مدرسه صدر وارد میشود و یک بار دیگر جلد دوم کفایه را بحث و مطالعه میکند و سپس دروس خارج را شروع کرده و مقدار زیادی از باب طهارت و مکاسب محرمه را نزد مرحوم آیةاللّه شیخ محمدکاظم شیرازی(۱۲۹۰-۱۳۶۷ ق) و حدود دو دوره اصول فقه را با ابوابی از فقه مانند مکاسب محرمه نزد آیةاللّه آقای حاج سیدابوالقاسم خویی (۱۳۱۷-۱۴۱۴ ق) میخواند و برای مطالعهی کتاب صید و ذباحه در دروس آیةاللّه آقای سید محمود شاهرودی(۱۳۰۱-۱۳۹۴ ق) شرکت میکند. حدود یک سال و نیم از درسهای آیةاللّه حکیم(۱۳۰۶-۱۳۹۰ ق) ، و قاعدهی فراع و تجاوز را نیز از درس آیةاللّه سیدجمال گلپایگانی (۱۲۹۶-۱۳۷۷ ق)، و هفت سال از درسهای آیةاللّه سید عبدالهادی شیرازی (۱۳۰۲-۱۳۸۲ ق) بهره میبرد. همچنین در درسهای فقه و اصول آیةاللّه میلانی (۱۳۱۳-۱۳۹۵ ق) شرکت میکند.
پس از اتمام تحصیلات در حوزه نجف،در سال ۱۳۳۷ ه.ش. عازم ایران میشود.
علامه جعفـری در بـروز حالات عاطفـی و روشهای اخلاقـی، به گـونهای رفتار می نمـود که در حالت تزاحـم ایـن دو، بر حسب مقتضیات پیـش آمده مثلاً گاهی وفای به عهد را بر شدیدتریـن روابط عاطفـی ترجیح می داد. به عنوان نمونه یکی از دخترانـش که در تلاش های علمـی و فکری پـدر نقـش مؤثری به عهده داشت، مسائل خصـوصـی و خانـوادگی گرفته، تا تشکیل درس و مباحثه و کنفرانسها، مشاور ایشان بـود، در حدود چهل سالگی دار فانی را وداع گفت و پدر را در سوگ خـویـش نشاند. ایشان به هنگام در گذشت وی گفت: مـن وزیرم را از دست دادم.
اما با وجـود آنکه ایـن متفکر والا مقـام به دختـرش علاقهای وافـر داشت و در بـرنـامه هـای علمـی آموزشی یارش بود، هنگامی که در اندوه سنگیـن و جانکاه فقدان وی به سر می برد و هنـوز جنازه اش را به آغوش خاک نسپرده بـودند، در جمع دانشجـویان و محققان حضـور یافت و بـرای اجابت دعوت و وفای عهد در وقت مقرر، به ایراد سخـن پرداخت.
این شیوه شگفت ، شکوه و عظمت روح وی را به اثبات می رساند، زیرا در تلاقـی وفای به عهد و حضـور در یک محفل علمی با رخ داد چنیـن واقعه تأثر انگیز و ضربه عاطفی ناشـی از آن، ترجیح می دهد افراد را در انتظار نگذارد و به سخنرانی بپردازد.
ایـن مرد در عرصه عمل نیز ناشر بزرگ کرامت بود و صفایـش با یک بـر خـورد سـاده و عاری از تکلف روح پـر شـور انسانها را به زیبایـی صیقل مـی داد. فقط آرا و افکار ایـن مـرد بزرگ به آدمـی بهجت و طراوت روحـی نمـی بخشید، بلکه سلامت نفـس و فروتنـی وی به رغم مقام والایی که در علـم و اندیشه داشت، مثال زدنی و کـم نظیر بـود.
آلایـش، ریب و ریا در او راهی نداشت، و کینه کسـی را به دل نمیگرفت، و به تعبیر یکـی از شاگردان فاضلـش شاهکار زندگـی ایـن متفکر نحـوه زندگیـش بـود و در زمانهای که تکبر و غرور، عدهای از اهل علـم را فرا گرفته بود، آن بزرگـوار ساده زیست و شاخص و نماد یک عالـم دینی بـود که دیدارش اطمینان قلبی خاصی به افراد مـی داد.
مقام علمی
علامه محمـدتقـی جعفری در ردیف اندیشمندانـی است که لذت ترک لذایذ دنیـوی را چشیده و برای درک حیات معنـوی درد حیات را لمـس کرده، رنجهای طاقت فرسا را به جان خـریـده، ناملایمات را تحمل کرده، دیـو نفـس را کشته، جام آرزوها را شکسته و در انتظار وصـول به حقیقت سر از پا نشناخته است.
علامه جعفری
او به کاوش و پژوهشـی در کارگاه هستی مبادرت ورزیده تا با کشف رمـوز آن، هویت خـویـش را جاویدان سازد. وجـود پـر فروغ ایـن فـرزانه گرانمایه به طـور مستمر گرمابخـش و روشنگر محافل علمی و مجالـس درسـی بـود. وی با عزمـی استـوار و همتـی راسخ جانـش را در دریای حکمت شستشـو داد و در راه ارتقای حیات تکاملـی پای در میـدان عمل نهاد و نستـوه و خستگـی ناپذیـر پیشتـاز عرصههای علمـی و معرفتـی گشت.
به تدریج، استاد جعفری برای اقشار گوناگون مردم در دانشگاهها و مساجد و … به سخنرانی پرداخت. ساواک برای کنترل این جلسات، مأمورانی را میفرستاد تا از آن گزارش تهیه کنند. هم اکنون بیش از ۱۸۰ سند گزارشهای ساواک درباره علامه جعفری در دست است که در کتاب «چراغ فروزان» منتشر شده است.[ «چراغ فروزان» از مجموعه یاران امام به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۷]
چون مأموران ساواک به درستی نمیتوانستند از مباحث علمی و فلسفی استاد آگاه شوند، به ناچار از طریق منابع و مأموران متعدد از جلسات استاد گزارش تهیه میکردند؛ به طوری که در طول سالیانی که استاد زیر نظر ساواک بود، بیش از ۲۰ منبع از جلسههای ایشان گزارش دادهاند.[ . فیلسوف شرق، ص ۷۴]
بنابر اسناد ساواک، در جلسات استاد جعفری، عموماً جوانان و دانشجویان شرکت میکردند و تعداد آنها زیاد و حدود ۵۰۰ نفر و … شرکت داشتند.[ چراغ فروزان، ص ۲۰۰، ۱۷۵، ۲۳۱]
ساواک در سال ۱۳۴۴ استاد را احضار کرد و تأکید که در درسهای خودتان دو موضوع را رعایت کنید: «۱٫ نسبت به شاه مطلبی نگویید؛ ۲٫ نسبت به اسرائیل حمله و اعتراض نکنید».[ همان، ص ۳۴]
در بهمن ۱۳۴۶، استاد برای بار دوم به ساواک احضار شد. در آبان ماه سال ۱۳۵۱ ساواک تهران به مدیر کل اداره پنجم دستور داد که مکالمات تلفنی محمد تقی جعفری را کنترل و شنود کند.
ساواک یک بار نیز در ساعت ۲ نیمه شب به منزل استاد جعفری حمله کردند و تا ساعتی کتابخانه ایشان را بازرسی کردند، امّا چیزی نیافتند و دست خالی برگشتند.
یکی از بازجویان ساواک، با اشاره به مباحث فلسفی استاد جعفری میگوید:
«ایشان با همین حرکت جوهری و همین حرف ها، جوانان را به مبارز تبدیل میکند و به جان حکومت میاندازند.»
«بر اساس اسناد ساواک، تعداد قابل توجهی از عناصر گروه به اصطلاح مجاهدین خلق ایران (منافقین) به منظور بالا بردن بینش و اطلاعات فلسفی خود، در جلسات استاد جعفری شرکت میکردند. یکی از این اسناد در تاریخ ۸/۱۲/۱۳۵۳ و سند دیگر در تاریخ ۴/۹/۱۳۵۳ تنظیم شده است و این مطلب نشان میدهد که حضور آنها قبل از تغییر ایدئولوژی سازمان بوده است؛ زیرا کودتای خونین درون سازمانی و کشتن عناصر مذهبی سازمان ـ مثل مجید شریف واقفی ـ و تغییر ایدئولوژی سازمان از اسلام به مارکسیسم، در سال ۱۳۵۴ روی داد.[ فیلسوف شرق، ص ۸۸ و ۸۹]
کتابهای استاد
۱-امربینالامرین فی الجبر و التفویض، انتشارات حیدریه، نجف، ۱۳۷۱، ه ق .
۲-الرضاع، انتشارات حیدریه، نجف، ۱۳۷۳ ه.ق.
۳-تعاون الدین و العلم، ناشر: مرحوم آقای حاج سیدعلی خلیلی، تهران، ۱۳۷۸ ه.ق.
۴-ارتباط انسان و جهان در ۳ جلد، انتشارات دارالکتب اسلامیه، تهران، ۱۳۳۷ ه. ش.
۵-وجدان، انتشارات اسلامی، تهران، ۱۳۴۲ ه. ش. چاپ دوم، نشر کرامت، ۱۳۷۶ ه. ش.
۶-توضیح و بررسی مصاحبه برتر اندراسل – وایت، کتابخانه مرتضوی، تهران، ۱۳۴۲ ه. ش.
۷-جبر و اختیار، شرکت انتشار، تهران، ۱۳۴۴ ه. ش.
۸-آفرینش انسان، شرکت انتشار، تهران، ۱۳۴۴ ه. ش.
۹-علم در خدمت انسان، شرکت انتشارات، تهران، ۱۳۴۴ ه. ش.
۱۰- طبیعت و ماوراء طبیعت، شرکت انتشارات، تهران، ۱۳۴۴ ه. ش.
۱۱-اخلاق و مذهب، شرکت انتشارات، تهران، ۱۳۴۴ ه. ش.
۱۲-رابطه علم و حقیقت، انتشارات سروش، تبریز ۱۳۴۵ ه. ش.
۱۳- نیایش حسین(ع) در عرفات، انتشارات شمس، تهران، ۱۳۴۷ ه. ش.چاپ دوم، نشر کرامت، ۱۳۷۶ ه. ش.
۱۴- منابع فقه، شرکت انتشار، تهران، ۱۳۴۹ ه. ش.
۱۵- انسان در افق قرآن، انتشارات جهان اسلام، اصفهان ۱۳۴۹ ه. ش.
۱۶-نقد و بررسی برگزیده افکار راسل، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، شرکت انتشار، تهران، ۱۳۵۰ ه. ش. چاپ سوم، ۱۳۷۰ ه. ش.
۱۷- ایده آل زندگی و زندگی ایدهآل، انتشارات حقیقت، تهران، ۱۳۵۲ ه. ش.
۱۸- نگاهی به امام علی(علیه السلام) انتشارات نور، تهران، ۱۳۵۳ ه. ش.
۱۹-تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، در ۱۵ مجلد، انتشارات اسلامی، تهران، ۵۷- ۱۳۴۹ ه. ش.
۲۰-مجموعه مقالات، انتشارات فجر، تهران، ۱۳۵۷ ه. ش.
۲۱-حرکت و تحول از دیدگاه قرآن، انتشارات قلم، تهران، ۱۳۵۷ ه. ش.
۲۲-مولوی و جهان بینیها، انتشارات بعثت، تهران، ۱۳۵۷ ه. ش.
۲۳- ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه در ۲۷ مجلد، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ۷۸- ۱۳۵۷ ه. ش.
۲۴-فلسفه و هدف زندگی، انشارات صدر، تهران، ۱۳۵۹ ه. ش.
۲۵-طرحهایی در انقلاب فرهنگی، انتشارات پیشوا، تهران، ۱۳۵۹ ه. ش.
۲۶-علم از دیدگاه اسلام، سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی، تهران، ۱۳۶۰ ه. ش.
۲۷- شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۰ ه. ش.
۲۸- حیات معقول، انتشارات سیمای نور، تهران، ۱۳۶۰ ه. ش.
۲۹- شناخت انسان درتصعید حیات تکاملی، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۲ ه. ش.
۳۰-از دریا به دریا (کشف الابیات مثنوی)، در ۴ مجلد، انتشارات وزارت ارشاد، تهران، ۱۳۶۴ ه. ش.
۳۱-فلسفه زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام، انتشارات وزارت ارشاد، تهران، ۱۳۶۴ ه. ش. چاپ سوم، ۱۳۷۵ ه. ش.
۳۲-تحلیل شخصیت خیام، انتشارات کیهان، تهران، ۱۳۶۸ ه. ش.
۳۳- علم و دین در حیات معقول، کانون علم و دین، تهران، ۱۳۶۹ ه. ش.
۳۴-کیفر سرقت در اسلام، انتشارات اسلامی، تهران، ۱۳۶۹ ه. ش.
۳۵- حکمت اصول سیاسی در اسلام، بنیاد نهجالبلاغه، تهران، ۱۳۶۹ ه. ش.
۳۶-حکمت، عرفان و اخلاق در شعر نظامی، انتشارات کیهان، تهران، ۱۳۷۰ ه. ش.
۳۷-اعلامیه جهانی حقوق بشر از دیدگاه اسلام و غرب، انتشارات دفتر خدمات حقوقی بینالمللی، تهران، ۱۳۷۰ ه. ش.
۳۸-بقاء در قرن بیست و یکم (نقد و بررسی بیانیه وانکوور)، کمیسیون ملی یونسکو، تهران، ۱۳۷۱ ه. ش.
۳۹-سرگذشت اندیشهها، تألیف آلفرد نورث وایتهد، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی، بررسی و نقد از استاد جعفری، ۷۱-۱۳۷۰ ه. ش.
۴۰-تحقیقی در فلسفهی علم، انتشارات علمی دانشگاه صنعتی شریف، تهران، ۱۳۷۲ ه. ش.
۴۱-تکاپوی اندیشهها (مجموعه مصاحبههای استاد) در ۲ مجلد، به کوشش علی رافعی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ۱۳۷۳ ه. ش.
۴۲-عرفان اسلامی، انتشارات علمی دانشگاه صنعتی شریف، تهران، ۱۳۷۳ ه. ش.
۴۳- فرهنگ پیرو، فرهنگ پیشرو، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۳ ه. ش.
۴۴-بررسی و نقد نظریات هیوم در چهار مسئلهی فلسفی، دانشگاه علم و صنعت، تهران، ۱۳۷۴ ه. ش.
۴۵- فلسفهی دین، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، ۱۳۷۵ ه. ش. چاپ دوم، ۱۳۷۸ ه. ش.
۴۶-عوامل جذابیت سخنان مولوی، دانشگاه تبریز، ۱۳۷۶ ه. ش.
۴۷-پیام خرد (مجموعه مقالات و سخنرانیهای بینالمللی)، نشر کرامت، ۱۳۷۷ ه. ش.
۴۸-جامعهشناسی ادیان، ژان پل ویلم، ترجمهی دکتر عبدالرحیم گواهی با نقد و بررسی استاد محمد تقی جعفری، تهران، ۱۳۷۷ ه. ش.
۴۹-موسیقی از دیدگاه فلسفی و روانی، نشر کرامت، ۱۳۷۸ ه. ش.
استاد در اواخر زندگی، دچار بیماری سرطان ریه شد. پزشکان این بیماری را در ایشان در مرداد ماه ۱۳۷۷ تشخیص دادند. فرزند علامه ـ دکتر غلامرضا جعفری ـ که در نروژ مشغول تحصیل در دوره فوق دکترا، به ایران آمد تا ایشان را برای ادامه معالجه به آن جا ببرد. استاد هنگام خداحافظی با خانواده گفت: «این سفر بدون بازگشت است. پس از مرگ من، درباره من اغراق نکنید.» و به فرزندش گفت: «جلال الدین! حال که به عمر خود نگاه میکنم میبینم که چقدر سریع گذشت.»
سنگ نشان مقبره مرحوم علامه محمد تقی جعفری رحمة الله علیه، واقع در دارالزهد
در نروژ ماجرای جالبی روی داد: شبی یکی از دوستان دکتر غلامرضا جعفری او و استاد را برای شام به منزل خود دعوت کرد. استاد و فرزندش در موقع مقرر به آن جا رفتند. هنگام شام، استاد ناراحت شد و گفت: «بوی تعفّن میآید!» هرچه به او گفته شد که تعفنّی در کار نیست، نپذیرفت؛ سرانجام دکتر غلامرضا جعفری برخاست و همراه پدر؛ شام نخورده از آن جا خارج شدند. صبح روز بعد دکتر جعفری با آن دوست تماس گرفت تا عذر خواهی کند، امّا با کمال تعجب دوستش گفت: برای شام شب گذشته نتوانستم مرغ ذبح اسلامی تهیه کنم، به ناچار از مرغهای معمولی استفاده کردم. از این که داشتم مرغ نجس به استاد میدادم؛ بسیار ناراحت بودم؛ و خیلی خوشحال شدم که ایشان شام نخوردند!
سه ساعت قبل از کوچ ابدی، استاد جعفری به فرزندش اشاره ای می کند. این اشاره ، به معنای درخواستی از فرزند بود. اما به علت از دست رفتنِ قدرت تکلم وی که بعد از سکته مغزی حین بیماری سرطان بر او عارض شده بود، فرزند متوجه درخواست پدر نمی شد … سرانجام پس از حدود یک ساعت، وی منظور پدر را درک می کند. داخل کیف شخصیِ محمد تقی جعفری، پلاکی قرار داشت که اسماء خداوند و نام ائمه علیهم السلام حک شده و همراه آن پلاک، پارچه سبز متبرّک به ضریح امام حسین(علیه السلام) بود.
او به سرعت عازم محلی می شود که لوازم شخصیِ استاد در آنجا قرار داشت. زمان رفت و برگشت، یک ساعت به طول می انجامد و … هنگام ورود به اتاق استاد در بیمارستان، پرستار خبر فوت ایشان را می دهد.
وی بی تاب و متأثر از این که به موقع نتوانسته است درخواست پدر را اجابت کند، وارد اتاق می شود. جسد استاد جعفری بر روی تخت، و پارچه سفیدی آن را پوشانده بود… او با چشمانی اشکبار، پارچه سبز را به صورت پدر گذاشته، ناگهان محمدتقی جعفری چشمان خود را برای لحظاتی اندک باز نموده و پس از لبخندی پر معنا، چشمانش را برای همیشه می بندد.
سرانجام محمدتقی جعفری پس از عمری تلاش و تکاپو، در تاریخ ۲۵ آبان سال ۱۳۷۷ خورشیدی به رحمت ایزدی پیوست و در شهر مقدس مشهد در حرم مطهر امام رضا (علیه السلام) در دارالزهد مبارکه به خاک سپرده شد.
سایت مدفن