عصر رییس علی دلواری در تاریخ مبارزات مردم ایران علیه استعمار
این مقاله، مقاله ی ارایه شده به کنگره ی هشتادمین سالگرد رییس علی دلواری توسط جناب آقای موسوی نژاد است که از همکاری ایشان با تاورتا صمیمانه سپاس گزاری می نماییم.
مقدمه
برای شناخت ابعاد مختلف یک پدیده ی اجتماعی، بررسی اوضاع سیاسی-اجتماعی، شرایط عمومی حاکم بر زمان و بهطور کلی بستر تاریخ آن پدیده ضروری است. قیام تنگستان نیز که یک پدیده ی مهم سیاسی-اجتماعی در تاریخ کشور ماست، در مقطع خاص زمانی خود به وجود آمد که مجموعه ی شرایط سیاسی-اجتماعی- اقتصادی زمان در چگونگی پیدایش،نضجگیری و نتایج مترتب در آن تأثیر به سزایی داشت. در این مقاله با توجه به محدودیت موضوعی و تلاش برای خلاصه نگاری، بررسی همهجانبه ی قیام مدنظر نبوده و صرفا به ذکر خلاصه ی موضوعات مربوطه پرداختهایم.
این مقاله مشتمل بر سه بخش است:
-در بخش اوّل، با سیری گذرا، اوضاع سیاسی- اجتماعی کشور از زمان تولد شهید رئیس علی دلواری تا آستانهء قیام از نظر گذرانده، سپس اوضاع سیاسی بستر جغرافیایی قیام را در معرفی حکام محلی هم عصر رئیس علی و چگونگی رابطه و نقش آنان در قیام مورد بررسی قرار دادهایم.
-در بخش دوّم، مبارزات رئیس علی را در طول حیات وی اعم از زمان مشروطیت،جنگ بین المللی اول و قیام 1333 مورد اشاره قرار داده و نقش او در اوج گیری و جلوداری قیام یادآور شدهایم.
-در بخش سوّم به معرفی سلسله،نسب و موقعیت خانوادگی رئیس علی پرداختهایم و در پایان انعکاس شهادت آن مرد آزاده را به بررسی گذاشتهایم.
شایان ذکر است که ابعاد قیام و شخصیت و نقشآفرینی رئیس علی دلواری در این حرکت مردمی را با وجوه مذهبی-ملی،نیازمند تحقیق و تفحص بیشتر است که انتظار میرود خداوند بزرگ توفیق این خدمتگزاری را به اندیشمندان و محققین گرانمایه عنایت فرماید.
بخش اول
الف)اوضاع سیاسی-اجتماعی ایران از 1299 تا 1333هجری قمری(روزگار زندگانی رئیس علی)
نظر به اینکه تولد رئیس علی دلواری در سال 1299 هجری قمری بوده است که مصادف با سیوپنجمین سال پادشاهی ناصر الدین شاه قاجار است، مبدا بررسی را سال مذکور قرار دادهایم. ناصرالدین شاه که در سال 1264 هجری قمری(1848 میلادی) تا سال 1313 (1896م) یعنی به مدت پنجاه سال حکومت نمود، روند تضعیف حکومت قاجار را که از زمان فتحعلی شاه قاجار دومین پادشاه این سلسله آغاز و در زمان محمد شاه ادامه یافته بود، همچنان استمرار بخشید و علیرغم دوره ی طولانی سلطنت و وجود افراد شایستهای چون امیر کبیر و میرزا حسین سپهسالار در برههای از زمان نهتنها از وجود آنان استفادهای در جهت پیشرفت مملکت ننمود، بلکه با خودبینی و ناپختگی و گرایش به خوشگذرانی، خدمتگزاران به ملت و مملکت را نابود و شیرازه ی کشور را هر روز بیشازپیش از هم گسیخته نمود.
حدود 36 معاهده و قرارداد تجاری و سیاسی که اغلب از طریق رشوه و خیانت انجام یافته بود، در عهد این پادشاه ظالم و بیکفایت و خودخواه با بیگانگان منعقد شد که هرکدام بار مالی مملکت را افزایش داد و موجبات اضمحلال اقتصادی کشور را فراهم آورد.
بهطور کلی موارد زیر، ضربات جبرانناپذیر عهد ناصری به کشور بود که در کارنامه ی سیاه سلطنت وی درج شده است:
1-از دست دادن حق حاکمیت ایران در افغانستان.
2-تجزیه قسمتی از خاک خراسان.
3-از دست رفتن مرو و سرخس.
4-جداشدن قسمتی از ترکمنستان از ایران.
5-خروج مسقط از تابعیت دولت ایران،اعلام استقلال.
6-از دست رفتن نیمی از بلوچستان.
7-تجاوز همسایگان به سرحدات کردستان،آذربایجان و استرآباد.
با توجه به موارد فوق در سال 1313 هجری قمری، سلطنت به مظفر الدین شاه فرزند ناصر الدین شاه رسید.
این پادشاه بیکفایتتر از پدر نیز جز به کبکبه و دبدبه ی اسطورهای پادشاهی نمیاندیشد و به جای فکر پیشرفت مملکت و رفع مشکلات اقتصادی-اجتماعی جامعه، همواره متوجه توسعه حرمسراها و خوشگذرانیهای هوسبازانه ی خود بود. ضعف قدرت حکومت مرکزی، وابستگی کشور به بیگانگان براساس قراردادها ننگین فوق الاشاره، فقر عمومی، اختلاف شدید طبقاتی، درهم ریختگی نظام اداری، شیوع رشوهخواری و ناامنی عمومی، میراثی بود که از مظفر الدین شاه به پسرش محمد علی شاه رسید. بیکفایتی محمد علی شاه و فساد درباری وی نیز چون آباء او بر وخامت اوضاع سیاسی- اجتماعی کشور افزود و روزبهروز سرنوشت ملت به دست دول بیگانه و براساس سیاستهای آنان بیشتر رنگ میباخت و به گونهای دیگر رقم میخورد.
اوضاع آشفته ی مملکت و بیتوجهی دربار و حکومت، کاسه ی صبر علماء و روشنفکران کشور را که تا آن روز گاهگاهی در امور مملکت و سرنوشت ملت دخالت مینمودند و بهطور مقطعی اصلاحاتی در قالب نظام مستبد پادشاهی به وجود میآورند، لبریز نمود و از طریق وعظ و خطابه و نشریات و جراید به افشاگری موقعیت آشفته مملکت و فساد دربار و سلطنت پرداختند. مبارزات پیگیر و آگاهی بخشیدن به مردم از سوی علماء و اندیشمندان منتج به اوجگیری قیام مردمی و پیریزی انقلاب مشروطیت شد که واکنش محمد علی شاه به تبعیت از سیاستها و دستوارت دول بیگانه خصوصا روس، به توپ بستن مجلس شورای ملی و روی کار آمدن دوران استبداد صغیر گردید.
هر چند که حکومت محمد علی شاه با قتلوکشتار و تبعید آزادیخواهان بیش از یک سال دیگر به طول نیانجامید و در سال 1327 هجری قمری،احمد شاه نوجوان 12 ساله به سلطنت رسید، امّا به دلیل ادامه حیات پادشاهی و عوارض ذاتی سلطنت موروثی زندگی عمومی مردم و اوضاع کلی جامعه بهبود نیافت. نیابت سلطنت به دلیل کمسنوسال بودن احمد شاه، به عضد الملک رئیس ایل قاجار و پست صدرات به محمد ولی خان تنکابنی واگذار شد.
قیامهای مردمی مشروطهخواهان در مناطق مختلف کشور علیه استبداد صغیر که منجر به سقوط محمد علی شاه گردید، نفوذ عناصر وابسته ی خارجی در بین آزادی خواهان را از بین نبرد. قرارداد 1907 میلادی بین دولتین روس و انگلیس زمینه ی دخالت مستقیم در امور داخلی کشور را برای اجنبی فراهم آورد و نفوذ این عناصر وابسته زمینه ی حضور بیگانگان را بیشتر فراهم میکرد. وقوع جنگ جهانی اول در سال 1914 و مسائل مختلف جهانی و منطقهای آن زمان بهانه ی اشغال جنوب کشور را برای استعمارگر انگلیس به وجود آورد.
ب)اوضاع سیاسی نواحی جنوبی فارس از 1324تا 1333ه.ق
در فاصله 1324تا 1333 ه.ق، یعنی حد فاصل انقلاب مشروطیت و جنگ جهانی اول،اوضاع سیاسی نواحی جنوبی فارس سخت آشفته بود.دلایل و عوامل این آشفتگی را میتوان در موارد زیر خلاصه نمود:
الف)همانطور که اشاره شد،در سال 1324 ه.ق انقلاب مشروطیت آغاز گردید و در پی آن سالهای استبداد صغیر فرا رسید. در پی این رخدادها اوضاع تهران نا به سامان بود و با گسترش انقلاب به ولایات، تقریبا در سراسر کشور هیجان عمومی و جدال نیروهای آزادیخواه و استبدادطلب شایع شد.شیراز و بوشهر به عنوان دو کانون مهم انقلاب مشروطه در جنوب ایران نیز شاهد هیجانات و جدال نیروها بوده است.
ب)استان پهناور فارس در اواخر قاجاریه شامل فارس کنونی،بوشهر،کهگیلویه و بویر احمد و هرمزگان،دارای سواحل گسترده، مردمان بسیار و قبایل متعدد همراه با عایدات اقتصادی مهمی بود.در این استان در سالهای انقلاب مشروطه و پس از آن تعارضاتی از قبیل رویارویی آزادیخواهان با مستبدین،رقابت ایل قشقایی با ایل خمسه و نامشخص بودن مرز دقیق ایالت فارسی با حکمرانی بنادر،اوضاع پیچیدهای را به وجود آورده بود.مورد اخیر یعنی تعارض میان ایالت فارس و حکمرانی بنادر موجب تضعیف قدرت مرکزی و سرگردانی امور اداری نواحی جنوب فارس شده بود.
ج)از سال 1907 میلادی(1325 ه.ق) مداخلات انگلیسیها در جنوب ایران بیشتر شد.در این سال قرارداد معروف تقسیم ایران به سه منطقه میان روس و انگلیسی به امضاء رسید. طبق این قرارداد،فارس منطقه تحت نفوذ انگلستان نبود.اما انگلستان میخواست در عمل چنین باشد.لذا به بهانهء حفظ امنیت راههای تجاری و حفاظت از اتباع خود از سال 1909 شروع به مداخله نظامی نمود.این امر،اوضاع فارس را آشفته کرد و با دسیسهگری و تفرقهافکنی،برآشفتگی اوضاع بیش از پیش افزود.
د)رقابت میان قدرتهای محلی اعم از خوانین و کدخدایان: این امر اگر پدیدهء تازهای نبود،اما در چنین شرایطی بیش از پیش فرصت بروز و ظهور یافت. در اختلافات میان قدرتهای محلی عواملی مانند: مناقشات ملکی و حوزهء نفوذ حکمرانی،رقابتهای تجاری و دشمنیهای خانوادگی نقش داشت.علاوه بر اینها،دخالت اجنبی و وابستگی بعضی از از عناصر محلی بدان نیز از عوامل مهم کشمکشهای محلی بود.این امر در سالهای بعد،موجب صفبندی حکام محلی در سالهای جنگ جهانی اول شد.
ج)مراکز قدرت و حکام همعصر رئیس علی
در فاصله سالهای 1324 تا 1333 ه.ق، در مناطق مختلف استان بوشهر کنونی،مراکز قدرت به شرح زیر بودند:
1-بوشهر:(مرکز حکومت بنادر):در سال 1324 احمد خان دریابیگی حکمران بود.بعد،جای خود را به میرزا علی محمد خان موقر الدوله داد و سپس در سالهای جنگ جهانی اول،بار دیگر،دریابیگی به قدرت رسید.
2-چاهکوتاه:به عنوان یکی از مضافات بوشهر در دست شیخ حسین خان چاهکوتاه بود. وی از مبارزان ضداستعماری و یکی از ارکان قیام تنگستان به شمار میآمد و در این راه خود و چند تن از فرزندانش به شهادت رسیدند.
3-انگالی:به عنوان یکی دیگر از مضافات بوشهر در دست احمد خان انگالی بود که از بیگانه حمایت میکرد.
4-دشتستان:در دست میرزا محمد خان غضنفر السلطنه برازجانی بود که از مبارزان ضداستعماری محسوب میشد.وی در ابتدا به دلیل درگیر بودن با اسماعیل خان شبانکارهای فرصت شرکت در قیام را پیدا نکرد،ولیکن در جنگ سربست چغادک و پس از آن،شرکت فعال داشت،به طوری که برازجان مرکز دشتستان به صورت کانون تجمیع و تشکل مجاهدان درآمد.
5-تنگستان:در دست زائرخضرخان اهرمی بود که از مبارزان ضداستعماری و یکی از ارکان قیام به شمار میرفت. وی از بستگان رئیس علی بود که سمت ضابطی تنگستان را به عهده داشت.
6-دلوار:مرکز تنگستان ساحلی در دست رئیس علی دلواری بود.او از پیشقدمان مبارزات ضداستعماری بود و قلمروش جزء تنگستان محسوب میشد.
7-شبانکاره،در دست اسماعیل خان شبانکارهای بود. وی با بیگانگان همراه و مشغول جدال با غضنفر السلطنه بود.
8-حیات داود:تحت سیطرهء حیدر خان بندربیگی (حیات داودی)بود که از وابستگان به اجنبی به شمار میآمد.وی در جریان قیام،سعی در تطمیع سران قیام، به خصوص رئیس علی،داشت.
9-دشتی:در دست جمال خان دشتی بود.او ظاهرا موضع فعالی در جریان قیام نداشته است.ولیکن از قرائن برمیآید که پشتیبانیهایی از مجاهدان مینموده است.
01-بردخون:از نواحی ساحلی دشتی و کدخدای آن خالو حسین بردخونی(دشتی)از پیشقدمان مبارزه با استعمار و متحد رئیس علی بود.وی اولین کسی بود که با اتباع خود به رئیس علی پیوست و پس از شهادت رئیس علی از دلیرترین مبارزین محسوب میشد.بعد از تلاشهای زیاد در یکی از نبردها زخمی و اسیر گردید که پس از بهبود،در جریان مبادلهء اسراء آزاد گشت.
لازم به ذکر است که در این زمان،کلانتر کازرون، ناصر الدیوان و ایلخان قشقایی اسماعیل خان صولت الدوله و هردو از اینها مبارزان ضداستعمار بودهاند. ایالت فارس با مهدی قلی مخبر السلطنه بود که با وطن دوستان همراهی میکرد.
نکته ی شایان توجه اینکه وجود علماء مبارز و آگاه زمان چون مرحوم سید مرتضی علم الهدی اهرمی،شیخ محمد حسین برازجانی و روحانیون منطقه دشتی و همچنین مرحوم شیخ جعفر محلاتی در شیراز و سید عبد الحسین لاری از پشتوانههای مستحکم قیام به شمار میرفت و همراهی مردم با سران قیام برخاسته از فتاوای علماء و نظر مساعد نسبت به شرکت در مبارزهء ضد استعماری بود.
بخش دوم
مبارزات رئیس علی دلواری رئیس علی دلواری و نهضت مشروطیت
حکومت خاندان قاجار،به دلیل بیکفایتی شاهان این سلسله و بنابه خصلت ذاتی سلطنت،پرداختن به عیش و نوش و ایجاد حرمسراها را جایگزین تلاش برای حفظ ثغور و حراست از کیان مملکت نموده بود.ظلم و تعدی به رغیت،حیفومیل بیت المال،عدم تمایل و توانایی درایجاد رشد و توسعهء اقتصادی،ضعف قدرت نظامی و نتیجهء تسلیمپذیری در مقابل هجوم بیگانگان و تن دادن به قراردادهای ننگین با آنان،زمینهء نارضایتی اجتماعی را هر روز بیشازپیش را هم میساخت.
این نارضایتی در زمانهای مختلف به شکلی بروز میکرد.از عهد فتحعلی شاه که قراردادهای شوم در قالب عهدنامه های ترکمانچای و گلستان با دلوت روس منعقد شد تا رمان ناصر الدین شاه که بحث دادن امتیازات در شکل واگذاری امتیاز تنباکو به دولت انگلستان به میان آمد، اندیشمندان و آزادیخواهان کشور اقدامات مؤثری نمودند که با ایجاد وحدت،منتج به انقلاب مشروطیت گردید.
در زمان ششمین پادشاه قاجار،محمد علی شاه، قرارداد 1907 ، مملکت ایران را بین دولتین روسیه و انگلیس تقسیم نموده،شمال را به روسها و جنوب را به انگلیسیها واگذار نموده بود.جنبوجوش عمومی در بین مردم ایجاد گردید و آزادیخواهان به رهبری علماء عظام دست به اقدامات جدی علیه حکومت زدند.
عکس العمل محمد علی شاه منجر به شدت عمل علیه انقلابیون و مآلا به توپ بستن مجلس توسط لیاخوف روسی در تاریخ 23جمادل الاولی 1326 گردید و فشار بیش از حد برمردم وارد آورد که در تاریخ،از آن به آغاز دوران استبداد صغر یاد میشود و زندان و تبعید آزادیخواهان و قتلوکشتار مردم جامعهء روحانیت را که پیشرو انقلاب مشروطیت بود بر آن داشت تا از سوی مراجع عظام در داخل کشور و حوزهء علمیه نجف اشرف در خارج،حکم جهاد صادر شود.مردم مسلمان انقلابی ایران در جایجای مملکت،دیگربار همچون زمان فتوای مرجع بزرگ،مرحوم آیت اللّه شیرازی در واقعهء رژی،به ندای مراجع لبیک گفتند و در هر گوشهای به جهاد علیه مستبدین داخلی و استعمارگران خارجی پرداختند.تبریز،رشت،اصفهان،بختیاری، فارس و بسیاری دیگر از مناطق میهن،صحنهء پیکارهای خونین با عوامل استبداد گردید.
در لارستان فارس نیز مرحوم آیت اللّه سید عبد الحسین لاری حکم جهاد صادر و مردم را به مقابله با مستبدین دعوت نمود.در بوشهر مرحوم آیت اللّه سید مرتضی علم الهدی اهرمی، به دنبال فتوای مجتهد لاری،حکم جهاد اعلام و مردم را به ایستادگی در برابر مستبدین تشجیع نمود.در این میان رئیس علی دلواری در کنار مرحوم علم الهدی و با همکاری احرار،از جمله مرحوم میرزا علی کازرونی،به مقابله با عوامل استبداد برخاست و با پشتیبانی تفنگچیان دریادل تنگستانی توانست مردم را وادار به استنکاف از اداء مالیات به دولت نماید.
او گمرک و سایر ادارات دولتی را در اختیار گرفت و بدینسان موقعیت مشروطه طلبان و آزادیخواهان را در جنوب کشور تحکیم بخشید.بیشک نقش مؤثر رئیس علی دلواری در این برهه حسّاس از تاریخ کشور و اقدام دلیرانه وی به پیشوایی مرحوم مجتهد اهرمی،همزان با فداکاریهای آزادیخواهان در سراسر کشور منجر به پیروزی ملت بر حکومت مستبد محمد علی شاهی گردید و موجبات غزل وی را از سلطنت در تاریخ 25جمادی الاخری سال 1327فراهم آورد.
شرح مبارزات رئیس علی دلواری در دورهء مشروطیت را برخی نویسندگان به رشتهء تحریر در آوردهاند.در کتاب فارس و جنگ بین الملل اول نوشتهء محمد حسین رکنزادهء آدمیت چنین آمده است:«…نخستبار حسن ملکاتش(رئیس علی) در زمان استبداد صغیر هویدا شد،به این معنی که پس از آنکه بوشهر به تحریک و تهییج میرزا علی کازرونی و پیشوایی سید مرتضی مجتهد اهرمی از اداء مالیات به مأمورین دولت استنکاف ورزیدند و برای قبضهء بوشهر از طرف ملت مجبور به دعوت اهالی تنگستان شدند،
مرحوم رئس علی خان،برحسب تقاضای کازرونی با یک عده صد نفری تفنگچی به بوشهر آمد و پس از تصرف گمرک و سایر ادارات دولتی محافظت مال التجاره که در گمرک بود و قیمت آنها بالغ بر دو میلیون تومان میشد به او واگذار شد و به شهادت کسانی کهدر آنوقت متصدی امور داخلی گمرک بودند(از جمله مؤسّس خان)یک سیر شکر با یک گره منسوجات حیفومیل نشد و این موجب تعجب تحیّر خودی و بیگانه گشت که چگونه در نتیجهء درستکاری و امانتداری مرحوم رئیس علی خان یک نفر از تفنگچیان به اجناس مذکور دستبردی نزند.»(رکنزادهء آدمیت،محمد حسین: فارس و جنگ بیناالملل.اقبال.تهران.ص 69)
در کتاب جنوب ایران در مبارات ضداستعماری نوشتهء علی مراد فراشبندی نیز چنین نقل شده است:«… رئیس علی در این مبارزه پیشقدم شد و به موقع،به اتفاق دویست نفر ورزیده،شبانه رهسپار بوشهر گشت و بلافاصله اداره گمرک را اشغال کرد…بوشهر حدود نه ماه در اشغال طرفداران رژیم مشروطه بود و در طول این مدت سید مرتض(مجتهد اهرمی)که حاکم علی الاطلاق بر مقدرات مردم آن بندر بود به رتق و فتق امور آنان میپرداخت و مشکلات و معضلات موجود را به نحو کدخدامنشی حلوفصل مینمود.» (فراشبندی.علی مراد:جنوب ایران در مبارزات ضد استعماری،شرکت سهامی انتشار.تهران.چاپ اول. 1367 .ص 42)
مبارزات رئیس علی دلواری علیه قوای انگلیس در جنگ بین الملل اول
توسعهطلبیهای کشورهای غربی و تاخت و تازهای توسن نفس استعمارگران در دستاندازی به سرزمینهای ملل مستضعف،موجبات بروز جنگی تمام عیار را به تقابل متحدین و متفقین فراهم آورد که به مدت چهار سال از 1914 تا 1918 میلادی به طول انجامید و جنگ بین الملل اول نام گرفت.انگلستان که از زمان قراداد 1907 جنوب ایران را سهمیهء خود میدانست، به علاوه از دیرباز طی یک استراتژی درازمدت،خلیج فارس را مطمح نظر خویش قرار داه بود،سیاست توسعه طلبانهء خود را به بهانههای واهی،در مواقع مختلف به مرحلهء اجرا میگذاشت.
در زمان حکومت محمد شاه قاجار، کشور انگلستان به بهانهء هجوم ایران به هرات در سال 1254 جزیرهء خارک را اشغال نمود و بوشهر را تهدید به اشغال کرد که با درایت مرحوم شیخ حسن آل عصفور و رشادت باقر خان تنگستانی و اهالی غیور بوشهر،تنگستان و توابع،با این تهدیدها با جدّیت مقابله شد.
بار دوّم در سال 1273 ه.ق یعنی 18سال بعد،در زمان سلطنت ناصر الدین شاه، انگلیس، مجددا به بهانه تصرف هرات توسط دولت ایران و در اصل همچون سال 1277 به خاطر حفظ و حراست از منابع ناحق خود در شبه جزیرهء هندوستان و در اختیار گرفتن موقعیت استراتژیک افغانستان و جلوگیری از نفوذ و اقتدار ایران و همچنین ترس از گسترش نفو دولت روسیه به سواحل جنوبی ایران لشکرکشی نمود و خارک و بوشهر را اشغال کرد که علیرغم سازوبرگ فراوان نظامی و طراحی دقیق نقشههای جنگی،لطمات زیادی از تنگستانیها به رهبری باقر خان متحمل شد.
در سال 1913 یعنی یک سال قبل از شروع جنگ جهانی اوّل نیز جنگ مهمی بین قشون انگلیس و مجاهدان تنگستانی واقع شد که به نقل از علی مراد فراشبندی در کتاب«گوشهای از تاریخ انقلاب مسلحانه مردم مبارز تنگستان،دشتی و دشتستان علیه استعمار»بهطور خلاصه چنین آمده است:
«یکی از فرزندان زائر علی فرزند عوض از اهالی قریهء رستمی(از توابع تنگستان)به نام زائر حسین در ارتباط با خرید اسلحه به مسقط و دبی مسافرت مینماید و در آنجا به علت شکسته شدن کشتی آنان بر اثر طوفان، محمولههایش مورد دستبرد و چپاول اتباع شیخ دبی قرار میگیرد.درگیری حاصله بین زائر حسین و هشت نفر عملهء کشتی از یک طرف و اتباع شیخ از طرف دیگر،هشت روز به طول میانجامد.زائر حسین و همراهانش با تردستی و رشادت از چنگال عمال شیخ بیرون میروند و پی از تهیهء اسلحهء کافی،به تلافی، سرنشینان یک فروند کشتی مربوط به اهالی دبی را موردحمله قرار میدهند،عدهای را به قتل میرسانند و سالم به تنگستان مراجعت مینماید.
نمایندگی انگلیس در خلیج فارس به بهانهء تحت الحمایه بودن دبی توسط دولت انگلستان،درخواست شیخ دبی را مبنی بر تعقیب افراد مذکور پیگیری مینماید.فرصت به دست آمده، دستاویزی برای نیروهای انگلیسی شده و کشتی خود را با تجهیزات و قشون فراوان در تعقیب زائر حسین روانه ساخته و در ساحل دلوار لنگر میاندازند.
ژنرال کاکس نمایندهء دولت انگلیس در بصره و حوزهء خلیج فارس و مستر چیک کنسول انگلیس در بوشهر شخصا حضور یافته و خواستار عودت زائر حسین و پدرش زائر علی، از کدخدای دلوار(رئیس علی)میشود.رئیس علی در پاسخ به نامهء کاکس مینویسد:«چنانچه تعداد یک هزار و پانصد نفر سرباز با مهمات کافی و مخارج لازم در اختیار من بگذارید،امکان دارد آنان را مقتول سازم و اجسادشان را به دست آورم،زیرا مادام که در قید حیاتند و جان در بدن دارند،دستگیر ساختن آنان به هیچوجه امکانپذیر نیست.هر آینه اقدام به جنگ نمایید،تردید نیست مقابله به مثل خواهد شد و عکس العمل نشان خواهم داد.»
پاسخ صریح رئیس علی بهانه ای بود تا قوای انگلیس ایجاد درگیری نمایند که به نوشتهء غلامعلی سملی در یادداشتهای خویش،سپاهی به تعداد ده هزار نفر یک وسیلهء هشت ناو جنگی،ساحل تنگستان را لنگرگاه خود قرار دادند.جنگ سختی بین نیروهای انگلیس و رزمندگان تنگستانی آغاز شد و مدت بیست روز توپخانهء سنگین و سبک انگلیسیها را از صبح تا غروب ساحل دلوار و محمد عامری را بمباران نمود و در طول این مدت تلاش به پیاده کردن نیرو در ساحل داشتند که دلیران تنگستانی هربار با کشتار وسیعی از نیرهای دشمن مانع میشدند.انگلیسیها مدت یک ماه در دریا توقف نمودند و چون از نتیجهء کار مأیوس شدند،با دادن تلفات فراوان،ناچار سواحل تنگستان را ترک گفتند.
در سال 1915 در بحبوحهء جنگ جهانی،انگلستان با این پیشینههای تاریخی و پروراندن کینهء تنگستانیها در دل،شرایط و اوضاع جهانی را آمادهء دستدرازی به سواحل خلیج فارس دید و بار دیگر خطهء جنوب ایران را عرصهء تاختوتاز خود قرار داد.
جلوگیری از نفوذ آلمان و دولت عثمانی و سرکوب قبایل عشایر جنوب،خصوصا تنگستانیها و دستیابی به موقعیت استراتژیک خلیج فارس،طرحهایی بود که دولت انگلستان برای خود ترسیم نموده بود.
حضور ناوگان انگلیس در خلیج فارس و به دست گرفتن سرنوشت امت مسلمان ایران و عراق،علما نجف اشرف از جمله آیت اللّه شیخ الشریعه اصفهانی و سید مصطفی کاشانی را به صدور حکم جهاد وا داشت.مجتهدین مقیم بوشهر، مرحوم آیت اللّه سید عبد اله بلادی،سید مرتضی علم الهدی اهرمی و شیخ محمد حسین برازجانی نیز مردم را به جهاد با کفار روس و انگلیس ترغیب و تحریص نمودند.
اینبار نیز تنگستانیها به فرماندهی شهید رئیس علی دلواری،اوّلین پاسخ را به ندای علما،دین سر دادند.
نیروی دریایی انگلیس،بوشهر را به عنوان پایگاه دریایی برگزیده و ماژور کاکس به عنوان نمایندهء سیاسی و نظامی انگلیس در بوشهر مستقر شده بود. دو ماه قبل از اشغال بوشهر،کاکسنامهای به شیخ محمد حسین برازجانی نوشت و با تهدید و تطمیع،سعی در هماهنگ کردن او با سیاستهای دولت انگلیس نمود که با جواب دندانشکن وی روبهرو شد.پاسخ دلیرانهء شیخ،رئیس علی دلواری را بسیار شادمان نمود و در تاریخ 11 جمادی الاولی 1313مرحوم رئیس علی طی نامهای به شیخ محمد حسین برازجانی،ضمن تقدیر از جواب قاطع وی به فرمانده سیاسی و نظامی انگلستان، تصمیم صریح خود را مبنی بر مبارزه جدی با قشون انگلیس مبرهن ساخت.این نامه که گویاترین سند تاریخی و حاوی انگیزه و هدف رئیس علی از مبارزه با قوای انگلیسی است،از نمادهای مذهبی و ملی قیام تنگستان محسوب میشود و خط بطلانی بر هرگونه برداشت و تحلیل انحرافی از قیام کشیده است.نکات برجسته در متن نامه که به نقل از کتاب فارس و جنگ بین الملل اوّل،اصل مکتوب به خط شهید رئیس علی در دست نویسندهء کتاب قرار دارد،به شرح ذیل است:
1-صبغهء دینی و مذهبی و اسلام خواهی به عنوان ریشهء هدف و اساس حرکت
نمونهها و فرازهایی از نامه چنین است:«…قربانت گردم،درجهء بهشت پیدا کردن و شربت شهادت را داوطلبانه خواستن باید همتی عالی و عزمی راسخ داشت…کسی که حکم سخت علماء دیده باشد و حکم امام باشد و جنگ نکند بهانهء آن چیست؟…همین قدر با خود خیال کردم که بنی هاشم در مدینه بسیار باقی ماند،جز حضرت سیّد الشهداء که به تنهایی در صحرای کربلا با لب تشنه شهیدش کردند و در کوفه،حبیب بن مظاهر به تنهایی به یاری آن امام مظلوم حرکت کرد…و از این طرف هم حکم محکم علمای اعلام بر وجوب جهاد،البته خدا با ماست و فتح و نصرت نصیب جیش اسلام خواهد بود. در خانه نشستن و راحت طلبیدن،تمام وسوسهء شیطان است.مستحق آن نیستیم که خدا و رسول(ص)را از خود خشنود سازیم؟»
باری،اعتقاد راسخ به جایگاه ولایت و احکام شرعی و وجوب عمل به فتوای مجتهدین که در جایجای نامه متذکر شده و همچنین پذیرش رهبری دینی و پیشوایی و گرایش مذهبی او از نشانههای بارز این نامه است.
2-حسّ وطندوستی و ملتخواهی
در فرازی چنین آمده است:«…هر آینه…امید از آن وجود مبارک که در حقیقت،مجسمهء شرف و وطن و اسلام خواهی است نداشتم،هر آینه تا حال،پروانهوار خود را فدای ملت و وطن و اسلامیت کرده بودم…»
3-شجاعت،غیرت و اتکاء به نفس و استقلال عمل
«…ای به فدای همت و غیرت و شجاعتت گردم… همین قدر اطمینان از حضرت مستطاب عالی دارم که روا مضایق از خط بیرون نمیروید و جان را ناقابل میدانید؛نه مانند اشخاص راحتطلب تنبل.راحت این دنیای فانی را به هیچ نمیشمارید…و نام نیک ابدی به غیر از جان شیرین نیست،نه آنکه مرعوبانه،هر وقت طرف مقابل،مثل گربه را ساخت و مومو کرد،مثل موش بروند.اینگونه احساسات،قابل همدردی با اسلام و وطن نیست.در تاریخ دنیا چنین اشخاص را ننگ عالم انسانیت دانستهاند.امروز روزی است که هرکس ادعای شرف و اسلامین و وطنپرستی دارد،باید امتحان داده از بوتهء امتحان بیغلوغش به درآید،چنانچه عقلا فرمودهاند:
خوش بود گر محک تجربه آید به میان/ تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد
انگلیسیها انتشار میدهند که«فلان،حمایت قنسول جرمن دارد»به حول و قوهء خداوندی،از هیچکس اندیشه و باک ندارم.میخواهند به تشر،بنده را بترسانند…اگر از مردم مأیوس شدهاید که همراهی ندارند اجازه بفرمایید تا خودم هنگامه بلند کنم و دست به کار شوم»
شناخت موقعیت و روحیات دشمن و دارا بودن دیدگاه ملی و فرامنطقهای
«…به بوشهر هم نمیتوانند اردو پیاده کنند،در صورتی که خودمان نزدیک و مواظب آنها باشیم،چراکه بنده به خوبی اینها را(انلگیسیها)میشناسم.هر آینه،فی الجمله حملهای به عساکر ایشان در قلعهء بهمنی شده بود،الآن بصره خالی بود.قوه و مخارج از بوشهر جهت آنها حمل میشود…خوب ملاحظه فرمایید روزی بهتر از امروز برای اهالی ایران فراهم نیست.یک طرف دولت آلمان،یک طرف دولت اتریش و عثمانی چه کارها بر سر انگلیس و روس آوردهاند.دیگر انگلیس چه عضوی دارد که ماها باید از آنها بترسیم؟!…»
شناخت موقعیت و وضعیت نیروهای خودی
«…میدانم که مردم در این کار چندان مساعدت و همراهی نمیکنند و بنده هم پابست کردهاند که نظرم به سوی ایشان است…[از قرائن موجود در همین نامه روشن میشود که منظور از مردم،عمدتا متوجه سران برخی از قبایل و طوایف و خوانین و بعضی روحانیون ذی نفوذ بوده است،نه عوام معتقد و رعایای پیرو که بی شک تبعیت از سران قوم داشتند.]اگر از مردم مأیوس شدهاید که همراهی ندارند…الآن در کربلا و نجف در جنگ تمام علماء و پیشوایان دین ما در جهاد آب چشمان خود میخورند و امیدهای کلی از ما داشتند که خیال میکردند به ورود حکم تمام اهل دشتستان و تنگستان،بیبهانه دست به کار میشود.الحمد اللّه(به طریق استعجاب و تأثر)از این طرف مأیوس شدند. چنانچه تا به حال خدمت آقای حاج سید غلامحسین (از علمای بوشهر)ده عریضه عرض کردهام،جانب خدا به کلی جواب نکردهاند…»
خشم مقدس از جنایات دشمن و تهییج تشجیع در قبال آن
«…روس و انگلیس،حق دارند اگر خودمان هیچ کاری نکنیم و آسوده بنشینیم!چراکه همه نوع احترام به بقعهء مقدس امام ثامن(ع)در شمال و احترام به منبر سید الشهداء(ع)در جنوب کردند!!.در بمباران دمان دلبار(همان دلوار)کارهای خوب کردند!!تف به ما،تف به ما…»
به طوری که ملاحظه میشود نامهء سراسر سوز و عشق به دین و میهن و ملت رئیس علی،در بردارندهء نکات ظریف و مهمی است که شایسته تحلیلی عمیق و غوری دقیق است و با توجه به برههء زمانی و موقعیت اجتماعی وی،در محتوا و صراحت کلام،منحصر به فرد است. میتوان به خوبی ادعا نمود که همین نامه،به تنهایی،آینهء تمامنمای شخصیت و انگیزههای حرکت رئیس علی و ترسیم کنندهء موقعیت و وضعیت دیگران در این قیام ایثارگرانه است.(عزم و اراده رئیس علی،منبعث از ایمان به اسلام بوده و حسن وطندوستی او از مطالب ذیل میتوانبه خوبی دریافت.در کتاب دلیران تنگستانی، نوشته رکنزادهء آدمیت،نقل شده است:رئیس علی در سفری که به اتفاق خالو حسین دشتی،در اوایل ماه رمضان سال 1333 هجری قمری به بوشهر داشته است، ضمن ملاقات با حاج سید محمد رضا کازرونی،یکی از روحانیون مبارز بوشهر که از جمله تجار درستکار و مؤمن و وطندوست بود،در منزل ایشان به کلام اللّه مجید سوگند یاد میکند که اگر انگلیسیها بخواهند بوشهر را تصرف و به خاک وطن تجاوز نمایند،در مقام مدافعه برآیم و تا آخرین قطرهء خون من بر زمین نریخته است،دست از جنگوستیز با آنان نکشم و اگر غیر از این رفتار کنم،در شمار منکرین و کافرین به تو(قرآن) باشم و خدا و رسول از من بیزار باشند.)
اشغال بوشهر توسط قوای انگلیس
به طوری که ذکر شد،آیت اللّه محمد حسین برازجانی، در پاسخ به نامهء کاکس،نهتنها ادعاهای دولت انگلیس مبنی بر سرپرستی کشورهای اسلامی و اظهار دوستی آن دولت با ملل اسلامی و همچنین شایعهء تحریکات کنسول آلمان در مورد تنگستانیها و طوایف دیگر را رد نمود،که صراحتا اعلام داشت در صورت اقدام،هرگونه حمله و اشغال مناطق از سوی قوای انگلیس،مردم غیور تنگستان و دشتی و دشتستان زیر بار ذلت نخواهند رفت و بروز هر حادثهای خارج از مسؤولیت وی،و صرفا به عهده دولت انگلستان است.
در ماه مارس 1905 میلادی، انگلیسیها به بهانهء ارتباط کنسولگری آلمان در بوشهر با تنگستانیها و تحریک آنان علیه انلگیسیها،اقدام به محاصرهء کنسولخانهء آلمان و دستگیری دکتر هیستمان، کنسول و هرآیزنهوت،رئیس تجارتخانه(ونکهاوس)و تبعید آنان به هندوستان نمودند که نقض آشکار بیطرفی ایران بود.
این امر،موجب برانگیختن خشم ایرانیان گردید و تحریکاتی علیه نیروهای انگلیسی صورت گرفت. در 12 ژوئیه 1915 رئیس علی دلواری،در یک حمله ناگهانی،در حوالی تنگک زنگنه،یک صاحب منصب، نایب کنسول انگلیس در بوشهر و عدهای سرباز هندی را به هلاکت رساند.
وقوع این حوادث و پاسخ دندانشکن شیخ محمد حسین برازجانی به انگلیسیها موجب شد که در هشتم اوت 1915 میلادی، بوشهر توسط قوای بریتانیا اشغال گردد. بدینسان با تجاوز علین به تحریم خاک کشور ایران،احساسات ملی و مذهبی غیور مردان این خطه را برانگیختند. چون شرح کلی ماجرا در این مقال نمیگنجد، ضرورتا تا به بررسی اجمالی و نکات برجسته ی نقش شهید رئیس علی دلورای میپردازیم.
تطمیع و تهدید انگلیسیها و پاسخ رئیس علی
با اشغال بوشهر،انگلیسیها رئیس علی به مقابله پرداخت و با درگیریها پراکنده و شبیخون مکرر به نیروی دشمن،مانع از انجام برنامههای آنان گردید. انگلیسیها که کانون خطر را دلوار و سرسختترین دشمن خود را رئیس علی میدانستند،تلاش نمودند با تطمیع،وی را جذب و سیاست همیشگی خود را در خنثی نمودن خطرات از طریق تطمیع ارجا کنند،لذا حیدر خان حیات داودی را که حلقه به گوش آنان بود وادار نمودند و دو نفر اتباع خود را نزد رئیس علی اعزام کند.نمایندگان حیدر خان به دلوار عزیمت کردند و به رئیس علی اعلام داشتند که انگلیسیها وعده دادند در صورت اختیار بیطرفی و خودداری از قیام علیه قوای انگلیس،چهل هزار پوند به شکار بپردازند.رئیس علی با صراحت پاسخ داد:«چگونه بیطرفی اختیار کنم، درحالیکه استقلال ایران در معرض خطر جدی قرار گرفته است؟!»(فراشربندی،علیرمراد:جنوب ایران در مبارزات ضداستعماری،ص 30 )
پاسخ قاطع رئیس علی که نشان از ایمان،آگاهی،استقلال و احساس مسؤولیت او داشت،باعث خشم فرماندهان انگلیسی گردید و نامهء تهدیدآمیزی از طرف مقامات انگلیسی به رئیس علی نگاشته شد که در آن اعلام شده بود:«چنانچه بر ضد دولت انگلیس قیام و اقدام کنید،مبادرت به جنگ مینماییم.در این صورت خانههایتان ویران و نخیلاتتان را قطع خواهیم کرد.»رئیس علی در پاسخ نوشت:«خانهء ما کوه است و انهدام و تخریب آنها خارج از حیطهء قدرت و امکان امپراتوری بریتانیای کبیر است.در صورتی که آن دولت اقدام به جنگ نماید،تا آخرین حد امکان مقاومت خواهم کرد.»
رئیس علی جلودار قیام
تطمیع و تهدید رئیس علی توسط انگلیسیها در آن برههء حساس،نشان از مؤثر بودن شخصیت و موقعیت وی در نظر قوای انگلیس داشت و پاسخ صریح و قاطعش در رد آن پیشنهادها،بیانگر ارادهء قوی او در برابر دشمنان دین و میهن بود.رئیس علی به دنبال پاسخ دندانشکن خود، از یکسو به ارسال پیام به سران طوایف و کدخدایان مناطق همجوار اقدام نمود و از سوی دیگر شخصا به تقویت نیروهای تحت امر خود پرداخت.ارتباط وی با علماء و کسبه بوشهر،از جمله میرزا علی کازرونی، سید محمد رضا کازرونی و سید مهدی بهبهانی،موجب گردید حرکت نیروهای انگلیسی تحت نظر و برنامههای آنان مورد شناسایی قرار گیرد.این ارتباط و حملهء او به نیروهای انگلیسی در 12 ژوئیه(10رمضان 1333) خشم انگلیسیها را بر میانگیزد و آنها نقشهء حمله به دلوار و قلعوقمع رئیس علی را پیریزی میکنند.
جنگ دلوار و فراگیری قیام مردمی
روز دوم شوّال سال 1333هجری قمری،ناوگان جنگی انگلیس،مرکب از چهار کشتی جنگی به نامهای «جنو،اودین،لاورنس و اسپکسل»در ساحل دلوار لنگر میاندازد.به نوشتهء مورخین،تعداد نظامیان انگلیسی و هندی پنج هزار نفر بوده است.
قبل از حرکت ناوگان، رئیس علی پیام مجاهدین بوشهر را دریافت میکند و از حملهء قریب الوقوع نیروی دشمن مطلع میشود، نوزادان،کودکان و سالخوردگان را به کوههای اطراف دلواری انتقال میدهد و تنفگچیان خود را آمادهء دفاع مینماید.
بمباران روستا توسط توپخانهء انگلیسیها آغاز میشود و دشمن،اقدام به انتقال نیروهای به خشکی توسط قایقهای نفربر میکند.جنگ مهیبی بین طرفین در میگیرد.تعداد زیادی از سربازان هندی به دست مبارزان تنگستانی کشته میشوند.با شدت گیری آتش توپخانه انگلیسیها،مبارزان به دستور رئیس علی عقب نشینی تاکتیکی میکنند و نیروهای دشمن در ساحل پیاده میشوند و وارد روستا میگردند
آنها بهطور وحشیانه ای به انهدام و تخریب سوزاندن منازل و قطع نخیلات میپردازد.مجاهدین تا شب به مقابله میپردازند و شب هنگام،طی یک عملیات متهورانه،مواضع انگلیسیها را مورد شبیخون حمله قرار میدهند.با نبرد تنبهتن نیروهای انگلیسیها و هندی در مخمصه قرار میگیرند و تلفات زیادی متحمل میشوند.در این گیرودار فرمانده عملیات انگلیسیها کشته میشوند.
از بین رفتن فرمانده، روحیهء نیروهای دشمن را به شدت تضعیف میکند و از سویی توپخانهء آنان،اشتباها مواضع نیروهای انگلیس را بمباران مینماید،به طوری که علیرغم تعداد زیاد نیروی دشمن،انگلیسیها حد اکثر تا ظهر روز بعد،بیشتر تاب مقاومت نداشته با شکست فاحش روستا را تخلیه نموده و عجولانه ساحل دلوار را ترک مینمایند و با کشتیهای خود برمیگردند.عملیات شجاعانه تنگستانیها بدان حد بود که چند قایق را از کنار کشتیهای جنگی شبانه به ساحل انتقال میدهند و صبح،انگلیسیها متوجه این اقدام میشوند.بدینسان قوای انگلیسی،منفعلانه ساحل را به سوی بوشهر ترک میکنند.
شکست نیروهای انگلیسی،علاوه بر تقویت روح مجاهدین تنگستانی،موجب انعکاس وسیع منطقهای و جهانی پیروزی مجاهدین میگردد.خبر مسرتبخش پیروزی،به سرعت،در مناطق همجوار میپیچد و شعاع قیام را به دشتی،دشتستان،کازرون،فیروزآباد و شیراز میکشاند.
نویسندهء کتاب فارس و جنگ بین الملل در جلد اول کتاب،در خصوص جنگ دلوار مینویسد: «مکتوبی از رئیس علی خان رسیده بود[نامه به عنوان میرزا علی کازرونی بوده است.]که فرازی از آن چنین است…انگلیسیها پس از اینکه در جنگ خشکی [اشاره به نبرد روز 21 ژوئیه در حوالی نگک زنگنه است که موجب کشته شدن نائب کنسول و یک صاحب منصب انگلیس و عدهای هندی شد]با دلواریها مغلوب شدند،چهار فروند کشتی جنگی آنها در مقابل دلوار سنگر انداخته،چند روز متوالی،علی الاتصال، دلوار را گلوله باران کردند و متجاوز از هزار گلوله توپ به دلوار افکندند و ما یکی از گلولهها را وزن کردیم، بیستوچهار من بوشهر[تقریبا سی من تبریز]وزن داشت و چون از این کار هم فایده نبردند،یک عده هزار نفری تحت فرماندهی یک نفر سلطان انگلیسی پیاده و شروع به جنگ کردند و پس از تلف شدن صاحب منصب مذکور و نصف از قشون،بقیه فرار کرده و به کشتی پناهنده شدند.از ما معدودی بیش زخمی و تلف نشدهاند.حال که آنان در خشکی و دریا مغلوب شدهاند، دیگر نمیدانم این مرتبه از کدام طرف حمله خواهند کرد.چیزی که هست،از هرجا حمله آوردند،جز اینکه مغلوب و منکوب شوند،چاره نخواهند داشت. اجساد مقتولین انگلیس در خارج دلوار در گوشهء باغی افتاده،اگر مایل باشید تشریف آورده،ببینید.
امضاء علی دلواری
پس از جنگ دلوار،زائر خضر خان ضابط تنگستان و شیخ حسین خان چاهکوتاهی،ابواب جمعی خود را برای مقابله با انگلیسیها و پشتیبانی از تنگستانیها به روستای پهلوانکشی متمرکز نمودهاند.و مرکز تجمع نیروهای رئیس علی نیز روستای گرگور بود و بدین آرایش برنامهریزی برای ادامه نبرد انجام گرفت.
از خصوصیات دیگر این نبرد،اینکه خبر پیروزی تنگستانیها به عنوان پیروزی مسلمین بر کفار مطرح شد و این امر مبین ایدئولوژی قیام و ارتباط حرکت جهادی مبارزین با علماء و استراتژی مذهبی رهبر عملیات، رئیس علی دلواری است که به نقل از تاریخنویسان و مطلعین بر سنگر مبارزه آن مجاهد راستین پرچم«نصر من اللّه و فتح قریب»نصب بوده است.
اوجگیری قیام، نقش واسموس آلمانی و جهتگیری رئیس علی دلواری
پس از جنگ دلوار،قیام مردمی علیه اشغالگران انگلیسی وارد مرحلهء جدیدی شد.مقاومت برخاسته از ایمان دلیران تنگستانی به رهبری رئیس علی و شکست قوای انگلیسی در سراسر منطقه و کشور پیچیده و به زودی این خبر از مرزهای کشور فراتر رفت.سران قبایل و حکام محلی به جمعآوری نیروها و امکانات خود پرداخته و منطقه تنگستان کانون و محل تجمع نیروها و برنامهریزی و صحنه اجرای طرحهای عملیاتی گردید. واسموس آلمانی نیز به علت درگیر بودن کشورش با متفقین و تبعید کنسول آلمان از بوشهر به هند،توسط انگلیسیها به کمک مجاهدین شتافته و در تنگستان مستقر گردید.
نیروهای شیخ حسین خان و زائر خضر خان هم در چغادک گرد آمدند و مقابله با قوای اشغالگر هماهنگ شد.انگلیسیها سعی در تخطئه حرکت و قیام مردمی داشتند و وجود واسموس در بین مبارزین را دستاویز قرار داده،تلاش نمودند این حرکت ملی-مذهبی را به تحریکات واسموس نسبت دهند.این امر،رئیس علی را که هوشیارانه متوجه اوضاع خواستار استقلال قیام بود حساس نمود،بدان حد که نیروهای تحت امر وی،تهیه آذوقه و امککانات خود را به هیچوجه با استفاده از هزینه های واسموس نمیپذیرفتند و به گفته حاج محمد نامور خواهرزاده رئیس علی،ابواب جمعی و سفرهء واسموس را قابل استفاده نمیدانستند و و را نیز اجنبی خطاب میکردند.
از قرائن و شواهد برمیآید هرچند بقیهء سران قیام نیز نمیگداشتند ابتکار عمل به دست واسموس باشد و صرفا از اطلاعات و مساعدتهای او در پیشبرد اهداف مبارزه سود میجستند،اما شخص رئیس علی با بینش وسیعتری موضعگیری داشت.
اسماعیل نوری زاده بوشهری در کتاب ظری به ایران و خلیج فارس راجع به جنگ دلوار و مطلب ورود واسموس آلمانی به برازجان مینویسد:«…در اینجا،واسموس مطلع می شود که کشتی جنگی انگلیسها موسوم به«جنو»بندر دلوار را نزدیک بوشهر بمباران نموده و زدوخوردی بین انگلیسیها و رئیس علی واقع شده،سبب بمباران بندر دلوار و جنگ با رئیس علی خان دلواری این بود که انگلیسیها مراسلهای به دست آورده بودند که او با بازرگانان آلمانی در بوشهر مکاتبه داشته است.»
اگر نوشته فوق را مورد توجه قرار دهیم،به خواستگاه رئیس علی مبنی بر تنظیم رابطه با واسموس و تکیه بر استقلال فکری و عملی قیام و جلوگیری از سوءاستفاده انگلیسیها نسبت به حضور واسموس بین مجاهدین پی میبریم.سابقهء چنین هوشیاری و وسعت دیدی را قبلا نیز از شخص رئیس علی یادآور شدیم.همانطور که در زمان جنگ جهانی اول در نامهء وی به شیخ محمد حسینبرازجانی آمده است که:«…انگلیسیها انتشار میدهند که فلانی حمایت از قنسول جرمن دارد.به حول و قوهء خداوندی از هیچکس اندیشه و باک ندارم…»
یکی از مواردی که اراده تصمیمگیری مستقل رئیس علی در برابر واسموس را نشان میدهد، موقعی است که شیخ حسین خان و اتباعش برای کمین به کوه کزی میروند و چون اشتباها از سوی نیروهای تحت امر تیری شلیک میشود،یکی از ابواب جمعی به قتل میرسد،شیخ حسین خان این موضوع را به فال بد میگیرد و مراجعت مینماید.اصرار واسموس مبنی بر عدم مراجعت نیز سودی نمیبخشد،لذا یکه و تنها در راه رئیس علی و اتباعش که مقرر بوده به نیروهای شیخ حسین خان بپیوندند میایستد تا او را مانع شود.
واسموس با شرح قضیه،بازگشت شیخ حسین خان و نیروهایش را به اطلاع رئیس علی میرساند و خواستار مراجعت رئیس علی میگردد،اما رئیس علی وقعی نمینهد و اقدام به اجرای عملیات و حضور در صحنه موردنظر مینماید[نمونه این مورد در خصوص یکی از ابواب جمعی زائر خضر خان نیز اتفاق افتاد که اصرار واسموس در مورد ماندن وی و اتباعش در صحنه کارگر نیافتاد و وقتی به محل کمین رئیس علی و تفنگچیانش«کوه کزی»رفت تا او را نیز با توجه به عدهء قلیل راضی به ترک صحنه نماید،رئیس علی در جواب با حالت خشم و غضب میگوید خدا در قران فرموده:«کم من فئه قلیله غلت فئه کثیره باذن اللّه»و بعد واسموس را راهی روستای پهوانکشی(محل تمرکز نیروهای مجاهدین) میکند این امر علاوه بر آنکه نشاندهندهء ایمان او و تکیه به امور مذهبی است.بیانگر عدم توجه به نظرات واسموس نیز هست.
از همه روشنتر مکتوبی است که واسموس به شیخ محمد حسین برازجانی نوشته و پاسخی که ایشان ارسال داشته است.واسموس در این مکتوب،پس از شرح شجاعت و مردانگی رئیس علی دلواری و سایرین مینویسد:
«…از آقایان زائر خضر خان و شیخ حسین خان استدعا کردم که اجازه دهند با آنها به میدان جنگ رهسپار شوم،به هیچوجه قبول نکردند و میگویند بودن شما در میدان جنگ لزومی ندارد.شما اجنبی و مهمان هستید و در اهرم آسوه باشید.ما هرگز شما را به میدان جنگ نخواهیم برد که بعدها انگلیسیها بگویند واسموس به آنها تعلیم میداد و جنگ میکرد.خواهشمندم به مجاهدین توصیه کنید که اجازه دهند من در جنگ حاضر شوم…»شیخ محمد حسین در جواب،شجاعت رئیس علی را ستود،از اتحاد دلیران تمجید کرد و به واسموس نوشت:
«آقای واسموس،مراسله شریف واصل شد.راجع به تقاضایی که از مجاهدین کردهاید و آنها اجابت نکردهاند،معلوم شد دراین قسمت حق با مجاهدین است.شما مهمان ما هستید و حضور در میدان زد و خورد از انصاف میزبان دور است.ما هم با عقیدهء آنها موافقیم که سرکار در اهرم توقف کنید و عجالتا از رفتن به چغادک صرفنظر نمایید.زیرا علاوه بر اینکه شاید خدای نکرده در آنجا به شما آسیبی برسد،از زیاد شدن یک نفر بر مجاهدین نتیجه مهمی حاصل نمیگردد. پس خواهش میکنم که همیشه مهمان باشید و به ما اجازه دهید که به مقتضای خوی نیکان خویش،صفت مستحسن مهماننوازی را از کف ندهیم و مهمان عزیز را به قربانگاه نبریم.»]این موضعگیریها به وضوح شایعات تحریک واسموس و انتساب حرکت مردمی مجاهدین به کنسول آلمان را رد میکند.
در طول مدت فراگیر شدن جهاد مردمی و بسیج نیروهای مبارز علیه قوای اشغالگر تا زمان شهادت رئیس علی،همواره عملیات جنگی با حضور رئیس علی، توأم با موفقیت و پیروزی بود و با وجود زائر خضر خان و شیخ حسین خان،حضور رئیس علی در صحنههای مبارزه پشتوانه و دلگرمی شایان توجهی برای مجاهدین بود.
تاکتیکهای رزمی رئیس علی دلواری
علیرغم عدم آموزش کلاسیک نظامی و صرفا فراگیری آموزشهای مرسوم محلی،رئیس علی دلواری از استعداد و نبوغ بالای رزمی برخوردار بود.این موضوع یقینا علاوه بر ایمان و ارادهء قوی و روحیهء عالی وی، حکایت از آمادگی جسمی و تواناییهای بدنی او نیز داشت.در گذشته که مراکز آموزش نظامی و علوم خاص رزمی برای نیروهای محلی وجود نداشت، آمادگیهای دفاعی منوط به کسی تجارب لازم بود.
حکام محلی در درگیریهای قومی و دعاوی ارضی و توسعهء قلمرو حکومتی بود که کسب تجربه مینمودند، لذا هرچه زمینهء این برخوردها و موقعیت اختلافات منطقهای برای افراد بیشتر وجود داشت،آن افراد نیز ناگزیر به آمادگی متناسب با موقعیت خود بودند.
رئیس علی دلواری که عنوان کدخدایی داشت و موقعیت وی شامل قدرت درون منطقهای بود و در حقیقت یکی از اجزاء حکومت منطقهای تحت ضابطی تنگستان به شمار میرفت،از موضع چندان حسّاسی برخوردار نبود که این آمادگی بالای روحی و جسمی را براساس تجربه دریافت کرده باشد آن هم با توجه به زنده بودن پدرش و جوان سال بودن رئیس علی این زمینه بایستی کمتر ایجاد شده باشد،مع الوصف قدرت روحی و آمادگی جسمی وی،به وضوح،شایستگی او را حتی فراتر از ضابطی منطقه نشان میداد و همین خصوصیات بود که وی را مصدر امور قیام مردمی قرار داد و بدون تلاش تبلیغی در مرکز دایره دفاع و در رأس همه تهاجم علیه دشمنان جای گرفت و تاریخ،شایستگی او را در مقام رهبری نهضت امضاء نمود.
خصوصیات و تاکتیکهای رزمی رئیس علی را میتوان در موارد ذیل اشاره نمود:
-کسب اطلاعات مستمر از موقعیت نیروهای دشمن و ارزیابی وضعیت قوای دشمن جهت تنظیم موقعیت نیروهای خود.
-هجوم سریع و پاسخ متقابل بدون وقفه با توجه به شناخت روحیهء دشمن.
-اجرای تاکتیک رزمی جنگ و گریز:در اغلب حملات نیروهای تنگستانی به رهبری رئیس علی،این روش ملاحظه میشود.اجرای این تاکتیک با توجه به قلت مجاهدین و کثرت نیروهای دشمن و موقعیت و شرایط نابرابر جنگی مطلوبترین شیوه نبرد بوده است.
-اجرای عملیات شبیخون به دشمن:به خاطر عدم آشنایی کامل انگلیسیها با محیط و عوارض طبیعی منطقه،عملیات شبیخون،از روشهای موفق مبارزین بوده که همیشه با قلعوقمع مقرهای دشمن همراه بوده است و نمونههای آن در جنگ دلوار و همچنین شبیخونهای مکرر به محل استقرار نیروهای انگلیسی در بهمنی و تنگک قابل ملاحظه است.این روش باعث تضعیف شدید روحیه و ایجاد دلهره در قوای دشمن نیز میگردید.
-اتکاء به نفس و اتخاذ روشهای مناسب در نبرد: حفظ خونسردی و عدم دستپاچگی از سوی رئیس علی موجب اتخاذ روش درست و به موقع در درگیریها میشد.این خصوصیت و در اغلب برخوردها باعث تقویت روحیهء افراد و در نتیجه پیروزی آنان میگشت. -قدرت فرماندهی در هدایت عملیات:این ویژگی به گونهای بود که پراکندگی و سردرگمی در بین افراد به وجود نمیآمد و آغاز و انجام عملیات را دقیقا خود تحت نظر داشت.این خصوصیت در بین دیگر نیروها،خصوصا در کوران مبارزه و درگیری،کمتر وجود داشت و همین ضعف در آنان بعضا بهرهبرداری بهینه و لازم از نیروها را در پی نداشت.
-پیش قدمی و جلوداری در شروع عملیات:آمادگی رزمی و سرعت در اجرای عملیات از خصوصایت بارز رئیس علی بود.مهارت در تیراندازی و اسبسواری نیز کمک شایانی به کیفیت کار او مینمود.
-پیشبینی لازم در امور جنگی:این پیشبینی،چه از نظر تهیه و تأمین ادوات جنگی و چه تبعات عملیات و نتایج حاصله،به خوبی در برنامه های رزمی رئیس علی ملاحظه میشد.نقل شده است که در اوایل وقوع جنگ،اهالی روستاهای دلوار و محمد عامری به دستور رئیس علی،مقدار زیادی گندم به شیخ نشینهای خلیج فارس از جمله قطر که با آنجا روابط تجاری داشتند حمل نموده و در مقابل،تعداد زیادی تفنگ و فشنگ،تهیه و وارد منطقهء تنگستان نمودند، زیرا پیشبینی میشد که با اوجگیری جنگ،کشتیهای جنگی دشمن،مانع ورود اسلحه توسط مجاهدین به منطقه جنگی خواهند شد.
-دستور تقدم در کشتار افراد انگلیسی و تلاش در آسیبرسانی کمتر به افراد هندی
رییس علی معتقد بودکه افراد هندی به دلیل مستعمره بودن کشورشان تحت سیطره انگلیسیها بوده و حضورشان در میدانهای جنگ از روی اجبار و اکراه است،لذا دستور داده بود که حتی الامکان از کشتن آنان خودداری شود و مجاهدین، هدف خود را نابودی افراد انگلیسی قرار دهند.
-رعایت اصول و رفتار انسانی در جنگ:
برخورد جوانمردانه ی رئیس علی با اسراء و زخمیهای دشمن زبانزدی خاص و عام بود.این روحیه در همه مجاهدین خصوصا سران نهضت وجود داشت،ولیکن رئیس علی در این خصوص از رادمنشی ویژهای برخوردار بود. یکی از دلایل عدم پاسخ سران قیام به درخواست انگلیسیها مبنی بر تسلیم نمودن واسموس آلمانی، (به تصویر صفحه مراجعه شود) همین روحیهء جوانمردی سران قیام بود که درخواست را خلاف اصول اسلامی و موازین شرعی و انسانی میدانستند و آن را در ترازوی قضاوت تاریخ برای خود ننگ میشمردند.
بخش سوم
سلسله نسب و زندگی رئیس علی دلواری
الف-نسب رئیس علی
آنچنانکه از اقوال برمیآید،حدود 200سال قبل سه برادر به نامهای احمد محمد و حسن محمد و محمد محمد،از ناحیهء نورآباد لرستان[در خصوص محلی اصلی و اولیهء اجداد رئیس علی اقوال دیگری نیز وجود دارد از جمله اینکه مبدأ مهاجرت نیای وی نورآباد ممستی یا کازرون بوده است.با بررسی به عمل آمده مبداء لرستان و انتساب خانوادگی وی به ایلات بختیاری مقرون به صحت است.
البته در مورد اصل و نسبت تنگستانیها نظرات مختلف از مورخین و جغرافی نویسان ارائه شده است:آنچه از نوشتههای جغرافی نویسان برمیآید اینکه تنگستانها از نژاد پارس(شعبه ای از نژاد آرین)هستند که د رزمان پادشاهی انوشیروان ساسانی به دلایلی از منطقهء بحر خزر به خاک بختیاریها کوچ داده شدهاند و بعدا از آن منطقه به تنگستان هجرت نمودهاند.(این نظریه به صخت نزدیکتر است).بعضی از مورخین مردم تنگستان را به جز یکی دو طایفه که از نژاد لر و ایرانی الاصل دانستهاند.برخی نیز تنگستانیهای را مخلوطی از عربوعجم شمردهاند.] به دنبال درگیریهای قومی و اختلافات محلی و طایفه ای جلاء وطن نموده و راهی جنوب کشور میشوند. آنان به سواحل خلیج فارس رسیده و ناحیهء تنگستان را به عنوان محل سکونت انتخاب میکنند و در آنجا رحل اقامت میافکنند.
به گفتهء آقای حاج محمود نامور، خواهرزادهء رئیس علی،احمد در روستای دلوار سکنی میگزیند و حسن در روستای چاه تلخ و محمد در روستای گلکی اسکان مییابند.از قرار معلوم،حسن در همان اوان اقامت در قلعهء موسوم به قلعهء تنگستان، واقع در نزدیکی چاه تلخ به دست عمال خان کشته میشود. علت قتل وی چندان مشخص نیست، ولیکن گفته شده است که ابتدا شایعهء سهوی بودن قتل مطرح شده و با گذشت زمان،بیشتر جنبهء تعمدی آن در اذهان تقویت شده است.از محمد،اولادی به وجود میآید که سلسلهء مشخصی پس از وی نقل نشده است
اما احمد که جد ششم رئیس علی محسوب میشود،اخلاف آن به ترتیب:عوض،عالی،زائر غلامحسین،زائر محمد و رئیس علی هستند.به دلیل استعداد و رشادت آباء رئیس علی همگی سمت کدخدایی و رئیسی داشته و هر کدام در زمان خود مرجع رتقوفتق امور مردم بودهاند. پس از آنکه نام خانوادگی در کشور مرسوم میشود، فرزندان احمد،فامیل«احمدی»را برای خود انتخاب میکنند که انتساب آنان به«احمد»نمایان میسازد.
رئیس علی،فرزند زائر محمد،از طایفهء مشهور به«نیامتی» است.مادرش خانم شاهی(شهین)دختر علی،فرزند زائر محمد از طایفهء فولادی اهل باغک تنگستان است. وی با اهالی قریه گلکی قرابت نزدیک خویشاوندی داشت چون مادر پدرش پریزاد خانم دختر حاج احمد از طایفهء معروف به ممستی،ساکن قریه گلکی بوده است. [ممکن است وصلت بین این دو طایفه نیابتی و ممستی، به خاطر قرابت خویشاوندی نسبی نیز بوده باشد و اتصال طایفهء ممستی را به جد ششم،محمد محمد، برساند.هرچند اطلاع دقیقی در این رابطه به دست نیامده است]وی همچنین با اهالی روستاهای انبارک، باغک،چاه تلخ،چغادک و اهرم،نسبت خویشاوندی نسبی و سببی داشته باشد.
در این خصوص که از مبداء مهاجرت رئیس علی، اجداد ارتباط خویشاوندی احتمالی،در سنوات بعد با خانوادهء رئیس علی ایجاد شده باشد.مورد روشنی به دست نیامده،لیکن بنابه اظهار آقای نامور،در برخی مواقع،افرادی از سر حدات بختیاری که جهت خرید و فروش اسلحه به سواحل تنگستان میآمدهاند،ابراز تعلق و اظهار نسبت نزدیک فامیلی با خانواده زائر محمد پدر رئیس علی مینمودهاند.
زائر محمد پدر رئیس علی
زائر محمد کدخدای دلوار بوده که پس از شهادت رئیس علی در سفر احمد شاه قاجار به بوشهر به حضور وی رسیده و از طرف احمد شاه لقب شجاع الدین گرفته است[احمد شاه در بازگشت از اروپا به وسیله کشتی در بندر بوشهر پیاده شده و مرحوم زائر محمد را به حضور پذیرفته،او را مور اعزاز و تفقّد خاص قرار داده و مدال(نشان)افتخار نیز در همین دیدار اعطاء نموده است].
زائر محمد به دلیل دارا بودن صفات و خصوصیات حسنه،مورد احترام و اکرام عموم مردم نواحی تنگستان خصوصا منطقه ساحلی بوده است. زائر محمد با رعیت خود رفتار شایستهء انسانی داشته و در طول حیات خویش ملجاء و مرجع و مستمندان و بیچارگان بوده است.او نهتنها برخلاف روشن دیگر کدخدایان و خوانین،زیردستان را تحت فشار قرار نمیداده،که مجدانه در برابر ظلم و تعدی دیگران نسبت به ضعفاء ایستادگی میکرده و نسبت به دستگیری از بینوایان،اهتمام کامل میوزیده و بدین سبب در بین مردم از نفوذ معنوی بسیار برخوردار بوده است.
وی از نظر دارایی و اموال،وضع نسبتا خوب و مناسبی داشته و دارای باغ،احشام و بوم(کشتی)مسافربوده است و از این طریق ارتزاق مینموده فقراء را نیز تحت پوشش قرار میداده است.از اخذ مالیات و حق راهداری مرسوم در آن زمان خودداری مینموده و مالیات حوزه سرپرستی او به وسیلهء مأمورین وصول مالیات ضابط تنگستان،مستقیما دریافت میشده است.
زائر محمد از نظر جسمانی دارای اندامی متناسب و رشید و بلندبالا بوده است.در جریان قیام تنگستان با همت و ارادهء قوی،منزل خود را محل برنامهریزی و تدارکات جنگی مجاهدین قرار داده و شخصا با ارسال نامههایی به کدخدایان همجوار،آنان را به شرکت فعال در جنگ دعوت کرده عملا پشتیبانی و هماهنگی و تدارکات جنگ را سرپرستی و هدایت مینموده است. وی در جنگ دلوار بر اثر بمباران توپخانهء انگلیسیها از ناحیهء پا زخمی شد،ولیکن علیرغم آن،تا آخرین لحظات زندگی رئیس علی به عنوان پیشوانهء قوی فرزند خود ایفاء نقش نمود.
زائر محمد از لحاظ تقیّد مذهبی و عمل به فرائض دینی زبانرد خاصوعام بود.همواره در منزل و او جلسات روضهخوانی و قرائت قرآن منعقد میشد.از عادات و سنتهای حسنهء او سرکشی و رسیدگی مستمر به خانوادههای فقیر و بیسرپرست و استفسار وضع عمومی خانوادهها و ایجاد ارتباط مداوم با اهالی بود. (به تصویر صفحه مراجعه شود) در اصلاح ذات البین پیشقدم و پیوسته رافع و اختلافات بود.مجموعه این خصوصات،موجب پیوند قلبی مردم با خانوادهء او میشد و نتیجتا صفا،صمیمیت و محبت وی با اهالی منطقه در پشتیبانی و حمایت بیدریغ مردم در زمان جنگ از رئیس علی مؤثر بود.
زائر محمد درارای سه زن به نامهای شهین،سبزه گل و سلطان بوده که ثمرهء ازدواج با شهین خانم سه پسر به نامهای رئیس علی،غلام حسین و امیر و پنج دختر به نامهای سکینه،پریخان،فاطمه،خیری و مدینه بوده است.[در تحقیق به عمل آمده برخی معتقد بودند که رئیس علی بوده است بعضی نیز فقط تنها پسر او را رئیس علی میدانند].از همسر دوم،زائر محمد سه دختر به نامهای زلیخا،فاطمه و پریزاد دارا شد.از زن سومش سلطان فرزند قاسم اهل جائینک یک دختر به نام شهربانو داشته است.
غلام حسین و امیر در سن 6 و 7 سالگی فوت مینمایند. بنابه اظهار آقای نامور که زائر محمد را داری دو پسر (غلام حسین و رئیس علی)میداند،غلام حسین در کودکی زیر آوار رفته و فوت مینماید.آنچه مشخص است،غیر از رئیس علی،پسر دیگری از زائر محمد نمانده است.
زائر محمد پس از شهادت جانگداز رئیس علی دچار اندوه و تأثر شد،منتها قدرت روحی و ایمان استوار تعبد دینی وی موجب تحمل و بردباری او گردید و تا 23 سال بعد از شهادت آن دلاور یعنی تا حدود 1265ه.ق زندگی وی ادامه داشت.
زندگی رئیس علی دلواری
رئیس علی در سال 1299 هجری قمری در روستای دلوار متولد شده با توجه به سال شهادت وی یعنی سال 1333 هجری قمری طول عمر با افتخار آن شهید 34 سال بوده است.وی در طول حیات خود چهار زن اختیار کرد که عبارت بودند از:
1-خیری(خیر النساء)دختر خسرو،اهل روستای انبارک.
2-خیری(خیر النساء)فرزند عبد الحسین،اهل روستای دلوار.
3-فاطمه آغا،از طایفهء بهی،روستای تل سیاه.
4-مدینه،دختر صفر،اهل روستای دلوار.
رئیس علی،از همسر اول،دوم و سوم دارای فرزندی نشده فقط از همسر چهارم پسری به نام عبد الحسین موسوم به«بهادر»دارا شده است که بعدا شهرت«شهیدی» (انتخاب شهرت«شهیدی»به مناسبت شهادت پدرشان بوده است.)برای خود انتخاب نمود و از ازدواج وی با زیبنده دختر عبد الرضا توانا(دختر عمه خود)سه فرزند به نامهای غلام حسین،فرنگیس در قید حیات نیستند و تنها بازماندهء ایشان«گل اندام»است که اکنون در قید حیات و همسر«حاج کرم توانا»اهل جائینک بوده است.
رئیس علی نیز چون دیگر کودکان همدورهء خود از زمان طفولیت به مکتبخانه[مکتبخانه تنها مرکز آموزش و تعلیم و تربیت آن زمان در مناطق روستایی بوده است. به غیر از آن مرکز تعلیم و آموزش خاصی وجود نداشته مگر حوزههای علمیه در مرکز برخی مناطق مانند بوشهر، برازجان و دشتی یا مدارس جدید مانند مدرسه سعادت بوشهر یا مدارس محدود دیگر که آن هم در مرکزهر منطقه بوده و روستاها فاقد این امکانات آموزشی بودهاند.]رفته و پس از فراگیری قرآن،به خواندن کتب ادبی و دیوان اشعار شعرای بزرگ چون کلیات سعدی، خمسهء نظامی،شاهنامهء فردوسی،دیوان حافظ و امثال آن پرداخته و بنابه سنت مرسوم منطقه دورهء کتابت و املاء و انشاء را نیز در نزد معلم مکتبخانه مرحوم شیخ عبد الحسین و شیح محمد که اصالتا بحرینی بوده و در روستای بردخون سکنی داشتهاند گذرانده است. البته شیوخ مذکور به دعوت مرحوم زائر محمد،پدر رئیس علی مکتبخانه را تأسیس نموده بودند.
از نظر جسمانی،رئیس علی رشید،با اندامی متوسط و متناسب و چهرهای گندمگون و از نظر روحی مصمم و قاطع،با اراده و باایمان،شجاع و بیباک و دارای صراحت لهجه بوده است.از دوران کودکی پر جنب و جوش و فعال بوده و در دورهء نوجوانی مهارت لازم را در امر تیراندازی،اسبسواری و کوهنوردی کسب نموده است.
از نظر روابط اجتماعی،دارای ویژگیهایی از قبیل حسن سلوک و خوشخلقی،تعهد و اعتماد،صلاح و انصاف، قدرشناسی و سخاوت بوده و بر دستگیری از درماندگان و رسیدگی به مستمندان اهتمام تمام میورزیده است.
تقید و تعبد دینی و مذهبی رئیس علی،مشهور خاص و عام و منزل وی همواره مجلس فیض قرآن و مراسم نوحهخوانی و عزاداری ائمه معصومین(ع)و محفل کتاب خوانی و علم و ادب بوده است.شخصا مؤذن بوده،نماز شب را همیشه به جای میآورده و با قرآن،انس دائمی داشته است.با روحانیون منطقه،ارتباط مستمر داشته و برای علما،احترام خاص قائل بوده،خصوصا با آیت اللّه بلادی،جناب علم الهدی اهرمی و آقا علی نفی دشتی و شیخ محمد حسین برازجانی رفتوآمد داشته و هم جلیس بوده است.
از سنتهای حسنهء او و پدرش،افطاری دادن در ماه مبارک رمضان بوده که حدود 35 الی 40 نفر از مردم فقیر مستمند را همه روزه افطاری میدادهاند و نظارت و میزبانی را شخصا بر عهده داشتهاند،به طوری که اگر یک شب،افرادی بر سر سفره افطاری حاضر نبودند،به دنبال آنان میفرستاندن و از احوال آنها استفسار میکردند و میگفتند این افطاری حق و سهم خودتان میباشد. همچنین به خانوادههایی که دارای فرزند میشدند،سر میزدند و قدم نورسیده را مبارک باد میگفتند و برای هر نوزاد پسر،مبلغ ده تومان در نظر میگرفتند و زائر محمد ابراز میداشت که این پسر،یک تفنگچی و رزمنده برای رئیس علی خواهد شد و جهت نوزاد دختر نیز شیرینی منظور مینمودند.
زندگی اجتماعی رئیس علی،به دلیل قرار گرفتن وی در شرایط و موقعیت سرپرستی و کدخدایی منطقه دلوار، از همان دوران نوجوانی شکل گرفت و به سرعت وارد مرحلهء رشد و بالندگی شد.با توحه به قوه و استعداد درونی،در مدت کوتاهی،این قوه به فعل رسید و مجموعه خصایل و فضائل برجستهء او بین الأقران وی را ممتاز نمود،به طوری که عملا کلیه امور مردمی و ایجاد، روابط همجواری با دیگر کدخدایان و خوانین محلی و منطقهای را در زمان حیات پدر،شخصا عهدهدار گردید و نظر به درایت شهامت و جوانمردی وی،روزبهروز بر حلقهء دوستان و یارانش افزوده میگشت
طبیعی بود در آن شرایط زمانی و وجود سیستم ملوک الطوایفی که نفوذ و قلمرو ارضی هر حاکم،رابطهء مستقیمی با ویژگیها و شایستگیهای فردی داشت،وجود رئیس علی محسود و مغایر گرایشهای خوانین و کدخدایان مناطق همجوار واقع شود و چنانکه در آغاز فصل اشاره شد،قیام مردمی و دشمنستیز دلیران تنگستان به رهبری رئیس علی موجب گردید به موازات بالندگی شتابدار و رشد سریع شخصیتی او در عرضهء نبرد با اجانب،که میرفت تا موقعیت دیگر سران منطقه را تحت الشعاع خود قرار دهد و موازنهء قدرت و شهرت را با ایجاد موقعیت و جایگاه فرامنطقهای به نفع وی تمام کند،حسادت حاسدان نیز به کینهتوزی مبدل شد و آخر الامر سیاست اهریمنی و شیطانی عقرین استعمارگر انگلیس با سوء استفاده از این شرایط،موجبات شهادت آن دلیر آزاده را فراهم آورد و تیر کینه اجنبی،از روزنه دید تنگ صیت شهرتش را پرطنین و نوک کوتاه مگسک اسلحه،جایگاه ابدیش را بر قلهء رفیع آزادگی تعیین نمود.
شهادت رئیس علی و انعکاس آن
رئیس علی،در شب سوم سپتامبر 1915 میلادی روز 23 شوال 1333 ه.ق در جریان شبیخون به نیروهای انگلیس در محل تنگک،به شهادت رسید
درمورد کیفیت شهادت این سردار رشید اقوال مختلفی وجود دارد که بنابه ایجاز مبحث جای مقال آن نیست.بههرحال جسد رئیس علی به گورک سادات انتقال داده شد و پس از تغسیل و تکفین طی مراسم خاصی و با حضور اکثر اهالی منطقه تنگستان و مناطق همجوار تشییع و به آبادی«مل گپ»که پدرش زائر محمد و تفنگچیان وی در آنجا حضور داشتهاند انتقال داده میشود و د رمحلی موسوم به«کلهبند»در جوار امامزادهای که در آنجا مدفون است،به رسم امانت نگهداری میگردد.شش ماه بعد،تابوت وی را به نجفاشرف انتقال میدهند و در قبرستان وادی السلام به خاک میسپارند.
خبر شهادت رئیس علی،بلافاصله در تمامی مناطق بوشهر،تنگستان،دشتی و دشتستان پیچید و عموم اهالی سیاهپوش و عزادار گردیدند.در کلیهء مساجد و حسینیهها مجالس عزا و روضهخوانی برگزار گردید. در برازجان،مرحوم شیخ محمد حسین برازجانی مجلس ختم گرفت.خبر این حادثهء مؤلمه به شیراز و تهران رسید.مردم شیراز در مسجد وکیل جمع شدند و ضمن عزاداری،مصمم به مساعدت تنگستانیها گردیدند. ضیاء الواعظین بر منبر،خطابه ایراد نمود و مردم را به مقابله با انگلیسیها تهییج کرد.
«در تهران نیز دولت وقت،با آنکه به ظاهر اعلام بیطرفی داده بود،قیام تنگستانیها را قیامی مردانه و به حق اعلام نمود و میرزا حسن خان مستوفی الممالک، رئیس الوزراء وقت،در اوراقی که به ژلاتین طبع کرده بود،برای کلیه نمایندگان وزارت خارجه فرستاد و قیام دشتستانیان و تنگستانیان را ستایش کرد و آنها را به جوانمردی و مردانگی ستود و قیام آنها را علیه اجنبی نتیجهء اجحافات اجانب دانستن و همینکه رئیس علی شهید شد،در مسجد شاه تهران برای او ختم گذاشت.» [رکنزاده،آدمیت،محمّد حسین:فارس و جنگ بین الملل اول،ص 5]
علماء و روحانیون،از جمله آیت اله شیخ جعفر محلاتی و فرزندش شیخ بهاء الدین در شیراز،آیت اللّه سید مرتضی مجتهد اهرمی و دیگر روحانیون و اعاظم و اکابر، از مناطق دور و نزدیک جهت تسلیت به زائر محمد پدر رئیس علی به دلوار آمدند و ابراز همدردی نمودند.
شهادت جانگذار رئیس علی،موجب تنفر و انزجار بیش از پیش مردم نسبت به اشغالگران انگلیسی شد و دامنهء جنگ را وسعت بخشید.هرچند انگلیسیها پس از اضمحلال نیروهای مجاهدین،برازجان را اشغال نمودند و با تشکیل پلیس جنوب در شیراز،مجاهدین را رو در روی افراد خودی قرار دادند،اما اسطورهء مقاومت دلیرانه و جانبازیهای ایثارگرانهء مردم جنوب،از مرزهای کشور ایران فراتر رفت و در قلب تاریخ تا ابد به یادگار ماند و بر قلهء رفیع این مقاوت و پایداری،تندیس قهرمان آزاده،رئیس علی دلواری به عنوان سرباز جانباز دین و میهن قرار گرفت.
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ ثبت است بر جریدهء عالم دوام ما
منابع:
1-رکنزاده،آدمیت،محمد حسین:فارس و جنگ بین الملل اول،تهران،چاپ تابش،چاپ سوم،دی ماه 1349.
2-سایکس سرپرسی:تاریخ ایران،جلد 2(ترجمهء فخر داعی گیلانی،سید محمد تقی)،تهران،انتشارات دنیای کتاب،چاپ پنجم 1370.
3-سایکس سرپرسی:فعالیتهای جاسوسی واسموس یا لارنس آلمانی در ایران،ترجمهء سعادت نوری،حسین، تهران،انتشارات وحید.
4-فراش بندی،علی مراد:جنوب ایران در مبارزات ضداستعماری،تهران،شرکت سهامی انتشار،چاپ اول 1367.
5-فراشبندی،علی مراد:گوشهای از تاریخ انقلاب مسلحانه مردم مبارز تنگستان،دشتی و دشتستان علیه استعمار،تهران.شرکت سهامی انتشار.
6-ملکزاده،مهدی:تاریخ انقلاب مشروطیت،تهران، انتشارات علمی،جلد 1 و 2 و 3.
7-حاجینژاد،غلام رضا:تحلیلی بر زندگی رئیس علی دلواری،نشر شروه،چاپ اوّل،بوشهر 1371.
منابع شفاهی:
8-مصاحبه با حاج میرزا نامور
9-خدا کرم توانا
01-خانم گل اندام(نوهء مرحوم رئیس علی)
11-حاج کرم عالیپور
21-عباس رضائی
http://www.tavarta.ir/%D8%B9%D8%B5%D8%B1-%D8%B1%D8%A6%DB%8C%D8%B3-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D9%84%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%B1/