15 تیر 1399
بررسی کتاب آذربایجان و شاهنامه
همیتاز تا آذرآبادگان
به جای بزرگان و آزادگان
خواندن برخی کتابها شوقآور است. از بس مفید و بدیع است. از بس نویسنده خرد و دانش و اعتدال و پختگی در کار کتابش کرده است. آذربایجان و شاهنامه؛ تحقیقی دربارۀ جایگاه آذربایجان، ترکان و زبان ترکی در شاهنامه و پایگاه هزارسالۀ شاهنامه در آذربایجان نوشتۀ دکتر سجاد آیدنلو چنین کتابی است. سه روز است که این کتاب به دستم رسیده و نتوانستم به زمین بگذارمش. مقالات و کتابهای خوب زیادی از آیدنلو خواندهام اما این کتاب چیز دیگری است. اوج کار اوست. حاصل هجده سال تحقیق اوست. دستاورد اشراف حیرتآور او به هر آنچیزی است که دربارۀ شاهنامه نوشته شده است. به نظر من اگر آیدنلو جز همین کتاب ننوشته بود و دیگر ننویسد نامش ماندگار خواهد بود؛ بهعنوان یک شاهنامهشناس برجسته و یک خادم نجیب انسجام ملی و یکپارچگی ایران.
یکی از دروغهای بزرگ که تکرار و تکرار و تکرار شده و میشود این است که شاهنامه اثری است ضد آذربایجان. اینکه در شاهنامه آذربایجانیها تحقیر شدهاند. آنقدر این ادعای نادرست را در کتابها و مطبوعات و فضای مجازی بازگفتهاند و به آن شاخ و برگ دادهاند که عدهای باورشان شده است. به نام دوستی با آذربایجان و ترکان چه تهمتها و دشنامها که نثار فردوسی و شاهنامه نکردند و نمیکنند. باید به این ادعاها و اتهامها و انتقادات پاسخ داده میشد. آیدنلو به این ضرورت مهم ملی و فرهنگی پاسخ داده و به ابعاد گوناگون پیوند آذربایجان و شاهنامه پرداخته است؛ هم جایگاه آذربایجان و ترکان و زبان ترکی را در شاهنامه نشان داده و هم موقعیت شاهنامه را در آذربایجان و میان مردم و اهل فرهنگ و هنر آذربایجان بررسیده است و هم به شبههها و نقدها پاسخ دادهاست. با روشی علمی و محققانه و با ایجازی شایسته و بیانی روشن و استوار و لحنی بغایت مؤدب و آرام و فروتن. بی هیچگونه تعصب و شغب و جدل. با استناد به انبوهی منابع و مآخذ.
آیدنلو خود آذربایجانی است.در مقدمه کتاب نوشته است: «با نهایت افتخار و احترام و علاقه، به زبان مادریم، ترکی آذربایجانی، سخن میگویم و آثار ادبی آن را... میخوانم و کاملاً به پاسداری، حرمت، تدریس و تحقیق علمی زبان و ادبیات ترکی آذربایجانی معتقدم». کتابش را هم به «همۀ آذربایجانیان فهیم و فرهیختهای» تقدیم کرده که «هم زبان و ادبیات ملی- میهنی خویش، فارسی، را عزیز میشمرند و میخوانند و هم زبان و ادبیات مادری- محلی خویش، ترکی آذربایجانی را». او با این بینش روشن و پخته و متین به این موضوع بسیار حساس و ملی پرداخته و حتی یکجا هم از منش علمی و اعتدال و ادب خارج نشده است.
کتاب هفت فصل دارد: «آذربایجان در شاهنامه»، «ترک/ ترکان در شاهنامه»، «زبان ترکی در شاهنامه»، «آذربایجان در روایتهای ملی- پهلوانی ایران (خارج از شاهنامه)»، «شاهنامه در آذربایجان»، «شاهنامهشناسان و شاهنامهپژوهان آذربایجانی» و «بررسی نظریات منتقدان آذربایجانی فردوسی و شاهنامه». آیدنلو نشان داده آذربایجان در شاهنامه و همچنین بسیاری از منابع ملی و پهلوانی دیگر، همواره بخش مهمی از ایرانزمین است؛ برخی از وقایع مهم شاهنامه و تاریخ ملی و داستانی ایران در آذربایجان رخ داده و بهسبب وجود آتشکدۀ آذرگشنسب نوعی پایتخت دینی- معنوی و دوم ایران محسوب میشده و شاهنشین بوده است. همچنین آذربایجانیها در شاهنامه با صفت «بزرگان و آزادگان» ستوده شدهاند. نشان داده تورانیان ربطی به ترکان ندارند و در شاهنامه آذربایجان و آذربایجانیها هیچ ارتباطی با توران و ترکان ندارند. با تتبعی شگفت نشان داده که شاهنامه در هزار سال گذشته چه حضور مؤثر و پررنگی در فرهنگ و ادبیات و هنر و باورها و افسانههای بومی آذربایجان داشته است و آذربایجانیها چه خدمات بزرگی به شاهنامه و فردوسی کردهاند.
فصل پایانی کتاب محشر است! آیدنلو انگشت درکرده و در همه جهان هرجا سخنی قابل نقل و نقد از منتقدان آذربایجانی شاهنامه یافته، نقل کرده و به آنها پاسخ داده است. تا نخوانید ندانید! کاش این فصل به صورت کتابی مجزا هم منتشر شود.
این کتاب را بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر کرده و الحق سزاوارترین جا برای چاپ کتابی که چنین به ملیت ایرانی و زبان فارسی و وحدت ملی و تمامیت ارضی ایران خدمت میکند بنیاد موقوفات است. کاش ایرج افشار بود و این کتاب را میدید. افشار آیدنلو را دوست داشت و آثارش را با لذت میخواند؛ اگر بود با ذوق و سرفرازی کتاب آیدنلو را برای ایرانشناسان میفرستاد و در مجلات معرفی میکرد. حتما به آیدنلو نامه مینوشت و از او تشکر میکرد.
آذربایجان و شاهنامه کتابی است که باید در تمام کتابخانههای عمومی و دانشگاهی ایران باشد. به قلم شریف سجاد آیدنلو بوسه میزنم و به او درود میفرستم.