06 اردیبهشت 1400
اسدالله علم و دولت دکتر مصدق
اسدالله علم (1299 ـ 1357 ش) بعد از سقوط کابینه رزمآرا در حالی که از سوی شاه به سرپرستی املاک و مستغلات پهلوی منصوب شده بود، به دنبال تشنجاتی که بین دربار و حکومت ملی دکتر مصدق پیش آمد، همواره در کنار شاه باقی ماند و از هرگونه تلاش جهت سقوط دکتر مصدق از نخستوزیری باز نایستاد. علم در دوران چند روزه دولت قوامالسلطنه، که به دنبال استعفای مصدقدر 25 تیر 1331/1952م پیش آمد، قوامالسلطنه را وادار ساخت تا به مسئولیت کشتار 30 تیر 1331/1952م تن در داده و شاه را بیگناه اعلام کند.1
روابط اسدالله علم و دکتر محمد مصدق، نخستوزیر وقت، سخت تیره بود. در آن هنگام به دلیل اختلافی که با مصدق درباره چگونگی اداره املاک و مستغلات سلطنتی پیدا کرد، از سوی دکتر مصدق مورد بازخواست شدید قرار گرفت. مصدق ضمن عزل اسدالله علم از منصب سرپرستی املاک پهلوی به وی دستور داد تا خاک کشور را ترک کند. اما با وساطت شاه دکتر مصدق از تبعید اسدالله علم به خارج از کشور چشم پوشید و به او دستور داد به بیرجند موطن اجدادی خود باز گردد. بنابراین نقش اسدالله علم در این برهه، که وضعیت بسیار بحرانی برای شاه پیش آمده بود، خیلی بیشتر از یک مدیر و یا سرپرست املاک سلطنتی بود. به همین دلیل اسدالله علم تا هنگامی که مصدق بر سر کار بود نتوانست به شغل پیشینش (سرپرستی املاک و مستغلات پهلوی) بازگردد، هرچند که رسماً از طرف شاه به آن مقام منصوب شده بود.
اسدالله علم در جهتگیری علیه دولت مصدق نقش بسیار فعالی برعهده گرفت و با ارتباطی که با دستگاههای اطلاعاتی و جاسوسی انگلستان و امریکا برقرار کرد، توانست با یاری و همکاری دوستان داخلی، در کودتای امریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد 1332/1953م نقشی بسزا ایفا کند.
جهانگیر تفضّلی، که خود یکی از عوامل داخلی اسدالله علم به شمار میرفت، درباره ممنوعالخروج شدن اسدالله علم به دستور دکتر مصدق و ارتباط وی با انگلیسیها مینویسد:
علم به من گفت سرتیپ کمال دیروز آمد اینجا و البته با اظهار محبت و مؤدبانه گفت: من از طرف دکتر مصدق مأمورم که گذرنامه شما را بگیرم. من ]علم[ عازم سوئیس بودم. من ]تفضّلی[ از خیال سفر علم به اروپا بیخبر بودم. در علت این کار دکتر فاطمی گفت: علم گذشته از این که خیلی درباری است با انگلیسیها هم ارتباط دارد که بعد دکتر مصدق گفت به علم بگویید... برو بر سر املاکت و عوض سیاستبازی برو شکار.2
تفضّلی معتقد است که اسدالله علم در آن هنگام با دولت انگلستان ارتباط بسیار نزدیکی برقرار کرده بود و انگلیسیها نیز به اهمیت نقش علم برای پیشبرد اهدافشان کاملاً واقف بودند. به همین دلیل و با پشتوانه انگلستان، دوستی اسدالله علم با شاه رنگ جدیدی به خود گرفت: «پس از چند سال که علم رفیق گرمابه و گلستان شاه هم شد، در این نزدیکی علم با شاه، نزدیکی علم با سیاست بریتانیای کبیر هم تأثیر داشت و تا آنجا که مخلص ]تفضلی[ فهمیده بود دولت انگلستان هم محبت و اعتماد احترامآمیزی به علم داشت که وضع خانوادگی علم هم در آن تأثیر داشت».3
اسدالله علم از طرف شاه مأموریت داشت تا او را از برنامههای دولت مصدق آگاه کند. از جمله این مأموریتها هنگامی بود که دکتر مصدق جهت ایراد سخنرانی در شورای امنیت عازم نیویورک شده بود. مصدق در روز 22 مهرماه 1330/1951م در آن محل سخنرانی کرد. در این زمان شاه علم را به نیویورک فرستاد تا او را در جریان اقدامات دکتر مصدق در نیویورک قرار دهد. ثریا اسفندیاری همسر وقت شاه میگوید: «یادم میآید زمانی که امیراسدالله علم از امریکا بازگشت همه گزارشات ملاقاتها را از نطق مصدق و نام رجالی که با او ملاقات کرده بودند را برای شاه تعریف کرد».4
در این زمان گزارشاتی وجود داشت که حاکی از فعالیتهای مشترک اسدالله علم با مأموران کشورهای خارجی و افراد داخلی وابسته به دربار پهلوی، برای سرنگونی و کودتا بر ضد دولت دکتر مصدق بود. از عوامل داخلی درگیر در کودتا سرلشگر بازنشسته عبدالحسین حجازی، برادران رشیدیان (اسدالله، قدرتالله، سیفالله) فرزندان حبیبالله رشیدیان را میتوان نام برد. برادران رشیدیان که ارتباط نزدیکی با اسدالله علم داشتند، هر سه برای انگلستان در ایران جاسوسی میکردند. پدر آنها حبیبالله رشیدیان از مأموران سفارت انگلستان در تهران بود و به راهنمایی او بود که سه پسرش نیز وارد فعالیتهای جاسوسی برای انگلستان شدند، این افراد به همراه اسدالله علم و تعدادی سناتور و نماینده مجلس که چند افسر ارشد نظیر سرتیپ آریانا و سرتیپ انصاری نیز در میان آنها حضور داشتند در منزل سرلشکر زاهدی در حصارک جلساتی تشکیل میدادند. اسدالله علم از نظر تشکیلاتی با گروه غیرنظامیان ارتباط بیشتری داشت و خود، گروه مستقلی تشکیل داده بود که به اتفاق آنها در این جلسات حضور مییافتند. از افراد برجسته گروه علم میتوان از سیدضیاء طباطبایی و سناتور خواجهنوری نام برد. رابط مشترک این گروهها نیز میدلتون کاردار سفارت انگستان در تهران بود.5
در فاصله ترور رزمآرا و رسیدن دکتر مصدق به نخستوزیری، شاه که از ناحیه گروههای معارض داخلی به شدت احساس خطر کرده بود، اسدالله علم را به دیدن سر فرانسیس شپرد، سفیر انگلستان در تهران، فرستاد تا نظریات دولتمردان انگلیسی را در قبال تحولات پیش آمده جویا شود و از همکاری و مساعدت این کشور در برابر مشکلات پیش آمده مطمئن گردد. اسدالله علم که خود وابسته به شبکههای اطلاعاتی این کشور بود و از سالها قبل با مأموران جاسوسی این کشور ارتباط داشت، میتوانست نظریات مساعد این کشور را به صورت بسیار مطلوبی بهخواستههای خود و شاه جلب کند.
هسته اولیه تشکیل گروههای ایرانی جهت براندازی دولت دکتر مصدق توسط کیم روزولت مجری امریکایی کودتا ایجاد شده بود. وی از سپهبد زاهدی خواسته بود تا جهت همراهی با عملیات کودتا تعدادی از اشخاص قابل اعتماد را معرفی کند. به دنبال چنین تصمیماتی بود که دو گروه مخفی از نظامیان و غیرنظامیان برای همکاری با کودتاگران خارجی، در داخل کشور شکل گرفت، اسدالله علم در رأس گروه غیرنظامی قرار داشت.
در واقع اسدالله علم که صمیمیترین و نزدیکترین دوست محمدرضا پهلوی بود، نقش مهمی در هدایت نیروهای داخلی کودتا ایفا کرد. در عین حال تماسهای مداومش را با کودتاچیان انگلیسی و امریکایی برقرار ساخت. اسدالله علم که در این هنگام زمزمه مخالفت با دولت مصدق را سرداده بود از سوی وی به بیرجند تبعید شد. از این زمان به بعد علم، غیاباً توسط مأموران و محافظینش از پیشرفت کار کودتاگران مطلع میشد و اقدامات لازم را به عمل میآورد.6
در گزارش «حزب ایران» که توسط دکتر سنجابی به اطلاع دکتر مصدق نخستوزیر رسید، در اینباره آمده است:
جناب آقای نخستوزیر ـ به طوری که از حزب ایران شهرستان بیرجند گزارش میدهند آقایان اسدالله علم و خزیمه علم در نواحی جنوب خراسان مشغول تحریک و اغوای مردم سادهلوح و عناصر ناراضی میباشند که در مواقع حساس و بحرانی برعلیه دولت و نهضت ملی بلوا و آشوب فراهم آورند. مخصوصاً مقارن با طرح استیضاح اقلیت در مجلس در حدود 200 نفر از رعایا و طرفداران خود را به بیرجند آورده به امید این که در تهران دولت ملی آن جناب ]مصدق[ مواجه با مشکلات و خطراتی خواهد شد و آنان خواهند توانست در آن حدود انقلابی برپا ساخته کشور را متشنج و دولت را ضعیف و ناتوان جلوه دهند. تصور میرود نقشه آنان جزئی از نقشه عمومی ایادی استعمار و اقلیت مجلس شورای ملی است که در تمام ایران و به دست اشخاص مختلف طرح گردیده است. مراتب را برای استحضار خاطر عالی به عرض عالی میرساند تا مقرر فرمایند توجه دقیقی به وضع بیرجند و قاینات و عملیات ضد ملی آقایان علمها معمول دارند.7
اسدالله علم سعی داشت با تحریک مردم منطقه بیرجند و قاینات بر ضد دولت مصدق اسباب سقوط دولت او را فراهم سازد. وی نیروهای نظامی منطقه بیرجند را به سوی خود جلب کرد و با دادن وعده وعید آنها را به ایجاد ناامنی و اغتشاش واداشت.
عملیات خرابکارانه اسدالله علم و طرفدارانش در بیرجند و قاینات تا وقوع کودتای 28 مرداد 1332/1953م کماکان ادامه داشت. در همین زمان در گزارشی از بیرجند، درباره فعالیتهای اسدالله علم، که در 21 تیرماه 1332/1953م به تهران مخابره شده است، چنین میخوانیم:
ریاست محترم ستاد ارتش ـ به موجب گزارش تلگرافی حزب ایران از بیرجند استوار ضیایی که از نزدیکان آقای اسدالله علم است برای دفع ملخ با عدهای سرباز به قریه زهان رفته و برای این که در آن منطقه مرزی ایجاد بلوا و آشوب کند نسبت به مردم فحاشی و تیراندازی نموده که اگر بردباری و متانت مردم نمیبود هر آینه وضع خطرناکی پیش آمد کرده منجر به خونریزی و کشتار میگردید. چون آقای علم که از عناصر ضد ملی است و به طوری که مشهود است برای ضعف دولت ملی و ایجاد اغتشاش در آن حدود مرتباً در فعالیت و مشغول توطئه و دسیسهبازی است خواهشمند است مراتب را تلگرافاً از لشکر خراسان استعلام و نسبت به استقرار نظم و حسن سلوک مأمورین ارتش با مردم دستورات لازم صادر فرمایند ...8
تلاشهای عناصر داخلی و خارجی جهت براندازی دولت دکتر مصدق ــ که اسدالله علم در آن نقشی بسزا ایفا کرد ــ کارساز شد و بالاخره کودتای 28 مرداد 1332 دولت مصدق را ساقط کرد و بلافاصله سرلشکر زاهدی که قبلاً فرمان نخستوزیریاش از سوی شاه تأیید شده بود، بر مسند نخستوزیری تکیه زد. گروههای تبعید شده توسط دولت دکتر مصدق جهت به دستگیری مجدد قدرت به مرکز کشور سرازیر شدند. شاه به همراه خاندان سلطنت که در خارج از کشور سرگردان بود پیروزمندانه وارد کشور شد. اسدالله علم نیز سرمست از ثمر تلاشهای کودتاگران، بیرجند را به سوی تهران ترک کرد.
با کودتای 28 مرداد 1332/1953م شاه گامی دیگر به سوی دیکتاتوری پیش نهاد. اسدالله علم که با شرکت فعال در عملیات براندازی دولت دکتر مصدق اعتماد شاه را به خود جلب کرده بود، سالها بعد از کودتا، در مراسم سالگرد آن، با ارسال پیامی تحلیل خود را از این حرکت ضد ملی چنین ارزیابی کرد:
فرصت تاریخی سالگرد 28 مرداد 1332/1953م را مغتنم دانسته و کامیابیهای روزافزون را که در دنباله این واقعه بزرگ نصیب کشورمان شده است به همه هموطنان عزیزمان تهنیت و تبریک عرض میکنم. در این روز ... ملت ایران سند پیوند جاویدان خود را با شاهنشاه بزرگ ایران با خون جوانان عزیز خویش مهر و امضا کرد و به دفتر تاریخ سپرد و از آن پس با شور و شوق وارد شاهراه ترقی و تعالی شد و چنان که مشهود جهانیان است اینک بر بسیاری از آرزوهای دیرین خود دست یافته و آماده ورود به دوره تمدن بزرگ است.9
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. محمدعلی سفری. قلم و سیاست. جلد دوم، چاپ اول، تهران، نشر نامک. 1373، ص 486 .
2. جهانگیر تفضلی. خاطرات جهانگیر تفضلی. ج 1 ص 49-51 .
3. همان، ص 63 .
4. ثریا اسفندیاری. «خاطرات ملکه ثریا»، مجله امید ایران، شماره 24، سال 1358 .
5. محمدعلی سفری. قلم و سیاست. جلد اول، چاپ اول، تهران، نشر نامک، 1371، ص 699 .
6. خاطرات وحید، شماره 16 ص 80 .
7. سازمان اسناد ملی ایران، سند 290 فیش 70619 .
8. سازمان اسناد ملی ایران، فیش 80291 .
9. نشریه اسناد و اخبار وزارت امور خارجه، از فروردین تا شهریور 1353، ص 228-229 .
مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران