21 بهمن 1399
چرایی سقوط رژیم پهلوی
بر اساس داده های تاریخ منطقه ای خراسان
اشاره:
بررسی عوامل سقوط رژیم پهلوی با کندو کاو در تاریخ منطقه ای خراسان، علی رغم اینکه همه عوامل را در برنمی گیرد و بنیادی ترین آنها نیز نمی باشد؛ اما روشنگر یکسانی و فراگیری علتها در سقوط حکمتها است. بویژه اینکه این دستاورد نه از راه انتزاعی و ذهنی، بلکه از راه ارزیابی ده ها هزار سند و داده های قطعی تاریخی فراهم آمده است. براساس این داده ها، از ترکیب ضعف در سه حوزه اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، ضمن گسترش زمینه های نفوذ دولتهای بیگانه برانگیختگی و تعامل فرهیختگان را نیز به دنبال داشته شرایط لازم برای ظهور انقلاب را فراهم کرده است. این کندوکاو در حد خود نشانگر این نکته نیز هست که عامل اصلی سقوط پهلوی را باید فرهنگ زدایی این رژیم دانست. بر همین اساس ماهیت انقلاب اسلامی نیز اساسا فرهنگی است.
1- عوامل اجتماعی
در دوران حاکمیت رژیم پهلوی، مردم در سرنوشت خود دخالتی نداشتند و تنها عناصر وابسته به رژیم پهلوی می توانستند زمام امور جامعه را در اختیار بگیرند و در جهت خواهشهای نفسانی خود جامعه را می چرخانند. مردم نیز هرگاه به عملکرد رژیم اعتراض می کردند، ساواک و شهربانی در سرکوبی آنان کوچک ترین درنگی نشان نمی دادند. در آغازین سال دهه 1350، ساواک و شهربانی و مراکز قضایی با بازداشت و محاکمات ظالمانه خود صدها چهره انقلابی را به جوخه های اعدام سپردند و هزاران نفر به گوشه های زندانها افتادند.(1)
رژیم ریشه این ناآرامیها را در نزدیکی ایران به امریکا و کشمکش شوروی با امریکا و دخالتهای شوروی در ایران معرفی می کرد. بویژه اینکه بخشی از عملیات چریکی به ترور مستشاران امریکایی و اقدام علیه منافع امریکا در ایران مربوط می شد. رژیم، چریکها را خرابکار می خواند و می کوشید بدبینی عمیقی نسبت به آنها در میان توده های مردم به وجود آورد و به نحو دامنه داری نسبت به نیروهای دولتی که در این جدالها کشته می شدند، مانور تبلیغاتی می داد.
این کشمکشها در مشهد بسیار قابل رؤیت بود، بویژه اینکه پایه گذاران تعدادی از این گروه ها همچون مسعود احمدزاده، مجید احمدزاده، امیر پرویز پویان، مشهدی بودند. سازمان انقلابی کمونیستهای ایران (ساکا)(2) و سازمانهای چریکی فدایی خلق نیز در مشهد فعالیت می کردند. فداییان خلق در 21 بهمن 1353 به منظور بزرگداشت سالروز واقعه سیاهکل (3) موفق به انفجار استانداری خراسان شد و اعلامیه ای به همین مناسبت منتشر کرد. انفجار محل انجمن ایران و امریکا، انجمن ایران و انگلیس، سینما آریا، سینما دیاموند، سینما شهر فرنگ و اداره کل اوقاف خراسان در سال 1354 (4) نیز نشان دهنده حجم عملیات چریکی علیه رژیم فقط در شهر مشهد بود. رژیم برای مقابله با این خیزشها از یک سو تشدید قوانین دادرسی را در پیش گرفت و از سوی دیگر جو اختناق را حاکم کرد.
سال 1355 را می توان سال سرنوشت سازی برای گروه های مسلح دانست. در این سال بیشتر مبارزان مسلح را یا به قتل رساندند یا دستگیر و یا دایره عملیات آنها را بسیار محدود کردند. هر چند روی کار آمدن دمکراتها در امریکا، و ریاست جمهوری جیمی کارتر با شعار حقوق بشر موجب طرح مسئله آزادی در ایران شد و شماری از زندانیان نیز آزاد شدند و رفته رفته گروههای ملی و کانونهای حقوقی و ادبی اجازه فعالیت یافتند. این تغییر رفتار که به ایجاد فضای باز سیاسی معروف گردید از زمینه های اوج گیری نهضت اسلامی و سقوط رژیم پهلوی بود.
رژیم پهلوی مانع از پیدایش هرگونه نهادهای مدنی می شد؛ چه، دست آورد تلخ آن را در چند مقطع حیات خود تجربه کرده بود. به همین دلیل طی دو دهه 1330 تا 1350 تنها سه حزب دولتی مردم، ایران نوین و رستاخیز سرنوشت سیاسی جامعه را رقم می زدند و بسیاری از مسئولان، روشنفکران و استادان دانشگاهها در شمار اعزای این حزبها بودند. این احزاب محفل حرکت مردم بودند.
حزب مردم به سال 1336 و حزب ایران نوین از سال 1341 در مشهد فعال شدند و حزب رستاخیز که از برچیده شدن نظام نمایشی دو حزب مردم و ایران نوین، در اسفند 1353 به وجود آمد و تا تیرماه سال 1357 در مشهد فعال بود، از عوامل سد راه حرکت مردم در انقلاب 1357 شمرده می شد. انجمنهایی با جنبه تظاهر مردمی که اجازه فعالیت می یافتند، از نوع انجمن حجتیه یا همان انجمن ضد بهائیت که البته تلاششان نیز همه بی حاصل بود.
رژیم به منظور تثبیت وضعیت خود و فرهنگ سازی بی توجه به حجم عظیم فقر موجود در جامعه، حیف و میلهای زیادی صورت می داد. از مشهورترین آنها می توان به جشنهای تاجگذاری، جشنهای 2500 ساله و سایر جشنها اشاره کرد:
در جشنهای تاجگذاری که در چهارم آبان 1346 در سراسر ایران برگزار شد، شورای عالی این جشنها در مشهد متشکل از هشت کمیته فرعی بود که ریاست کمیته اجرایی این جشنها را دکتر اسماعیل بیگی، رئیس دانشگاه مشهد به عهده داشت.(5)طی چند روز برگزاری این جشنها نمایشگاههای گوناگونی به وسیله ادارات پیرامون خدمات رضاشاه و محمدرضا پهلوی در مشهد دایر شد،(6) که علی رغم هزینه های سرسام آور تبلیغاتی، از استقبال عمومی برخوردار نشد. در یکی از مهم ترین طاق نصرت این شعار منعکس شده بود:
شها مهر تو دین و آیین ماست *** پرستیدن نام تو دین ماست
این گونه شعارهای شرک آلود موجب نفرت دین داران می شد، که همین امر و شناخت عمومی از چهره واقعی رژیم پهلوی بویژه تبعیضهایی که در سطح اقشار جامعه شاهد آن بودند، مردم را از مشارکت در برپایی در این جشنها باز می داشت.
در جریان این جشنها سرهنگ صالحی، رئیس اوقاف مشهد با حضور در خانه حاج شیخ غلامحسین تبریزی از وی برای شرکت در این جشنها دعوت کرد. شیخ گفته بود: «جناب سرهنگ تقیه کنم یا نه؟ امر از دو حال خارج نیست. یا من اهل دنیا هستم یا اهل آخرت، اگر اهل آخرت باشم، شما اهل آخرت نیستید و اگر اهل دنیا باشم، شما باید بدانید این پیرمرد پینه دوز سرگذر هم با شما مخالف است، او هر چند برخی از هزینه های زندگی را نمی تواند تأمین کند، ولی سر سال ده تومان وجوهاتش را حساب کرده و به من می دهد. اگر من در جشنهای شما شرکت کنم، او با من مخالفت خواهد کرد. چون او شما را نمی خواهد.»
جشن های 2500 ساله بیشتر از جشنهای تاجگذاری بازتاب منفی داشت. این جشنها درست در شرایطی برگزار شد که مردم زلزله زده خراسان در وضعیت بسیار سخت روحی و مادی به سر می بردند. برنامه ریزی این جشنها از سال 1345 آغاز شد و در خرداد 1347 به منظور پذیرایی از مدعوین خارجی شرکت کننده در مراسم، یک هتل درجه یک با صد اتاق در سال 1350 افتتاح شد. (7) کمیسیونی در فروردین 1348 به منظور برگزاری این جشنها در مشهد در دفتر کار شهرداری این شهر تشکیل گردید.(8) هزینه های گزاف جشنهای 2500 ساله برای مردم غیرقابل تحمل بود. اعلامیه بیدارگرانه امام خمینی در انتقاد تند نسبت به برگزاری این جشنها، در مشهد توزیع شد. در این اعلامیه با اشاره به خشک سالی مناطق سیستان و بلوچستان و منطقه جنوب خراسان پرسیده شده بود که چرا هزینه این جشنها صرف بهبود زندگی مردم و اهالی این مناطق نمی شود.
مخالفت علما با این جشنها در اسناد ساواک به صورت گسترده ای بازتاب یافته است.(9) تنی چند از علمای مبارز مشهد در اعتراض به برگزاری این جشنها در مشهد بازداشت شدند و به زندان افتادند.
2- سیاستهای فرهنگی
سیاستهای فرهنگی رژیم شاه پرده از تعارض شدید دین و سیاست در این عصر برمی دارد. شاه برای پیش گیری از نفوذ حوزه های علمیه در فرهنگ عمومی جامعه، از یک سو تمهیداتی برای کنترل حوزه های علمیه اندیشیده بود، و از سوی دیگر اسباب رشد و رونق فرهنگ وارداتی رافراهم میساخت.اوبرای دست یابی به هدف نخست چنین عمل کرده بود:
الف: ممانعت از حضور روحانیت در مراکز قضایی و مراکز مهم اداری و پرهیز شدید از اشاعه اسلام انقلابی در میان نیروهای مسلح. به عنوان نمونه، سرهنگ نظام الملکی به دستور شاه و برای تبلیغ مذهبی در میان واحدهای نظامی، در1344 به خراسان آمد و به تبلیغ پرداخت.(10)
ب:کوشش برای جانشینی دانشکده الهیات به جای حوزه. این سیاست از سخن رانی سپهبد باتمانقلیچ، استاندار خراسان در دانشکده الهیات، در 30 خرداد 1345 به وضوح آشکار می شود.(11)
رژیم پهلوی طرح تأسیس دانشکده بزرگ اسلامی را در سر می پروراند تا آن را جانشین حوزه کند. این سیاست در زمان استانداری ولیان از سوی شاه به وی ابلاغ شد.(12)
پ: تلاش در جهت اشراف اوقاف به مسائل حوزه و در دست گرفتن مسئولیتهای رسمی و سنتی حوزه.
رژیم در نقطه مقابل از فعالیتهای مثبت و سازنده حوزه ها پیش گیری می کرد و عناصر فعال حوزه را از ورود در مسائل سیاسی بازمی داشت و تعدادی از علما را تطمیع می کرد. تنها تعدادی بی تفاوت مانده بودند. رژیم توانسته بود تعدادی را ارعاب و برخی را بازداشت و شماری را نیز با خود هماهنگ کند.
کنترل بیوت علما و محدود کردن حوزه فعالیت شخصیتهایی چون آیات عظام حاج آقا حسن قمی و سیدمحمد هادی میلانی و سید عبدالله شیرازی و چهره های بلندپایه دیگر از دید مردم پنهان نبود. بیت آیت الله میلانی مرکز ارتباطات علما و بزرگان شیعه و جهان اسلام بود و مواضع ایشان در میان مردم انعکاس وسیعی یافت.
حضور آیت الله سیدعبدالله شیرازی (1363-1271 ش) در مشهد پس از درگذشت آیت الله میلانی بازار حرکت مردمی را گرم نگهداشت. ایشان موقعیت مهم و ویژه مشهد و شور و احساسات مذهبی مردم را از نهضت گوهرشاد در سال 1314 ش می شناخت. موقعیت علمی، تقوایی و مبارزاتی وی، همه علمای مبارز را گرد ایشان جمع کرد و بیت ایشان به یکی از پایگاه های مبارزاتی تبدیل گردید.
آیت الله شیرازی از بدو ورود به مشهد ضمن اقامه نماز و تدریس علوم اسلامی و پاسخ گویی به استفتائات فقهی مردم، به وضع حوزه مشهد و مدارس آن رسیدگی نمود.
رژیم در نقطه مقابل و برای بسط نفوذ فرهنگی غرب از یک طرف دست دولتهای غربی را در تأسیس مراکز فرهنگی خود بازگذاشته بود. در این مورد در آغاز دهه 1350 انجمن ایران و فرانسه و ایران بریتیش و ایران و امریکا در مشهد فعال بودند آنها با دعوت از چهره های فرهنگی، علمی و سیاسی کشورهای متبوع خود برای سخن رانی با آموزش زبان یا نمایش فیلم و برگزاری کنسرت موسیقی، نفوذ فرهنگی خود را توسعه می دادند و با شناختی که از اوضاع فرهنگی شهر به دست می آوردند، به عنوان رابط فرهنگی عمل می کردند.
حجم فعالیت امریکا تنها به این انجمن محدود نمی شد. امریکاییها در مشهد مستشار نظامی نیز داشتند. با شکل گیری انقلاب اسلامی، تمام مراکز سیاسی، فرهنگی و نظامی وابسته به غرب بویژه انگلیس و امریکا به آتش کشیده شد.
به جز فعالیت نمایندگیهای فرهنگی غرب، غرب زده ها نیز اسباب نفوذ فرهنگی غرب در مشهد را دامن می زدند. بخشی از فعالیت آنها از راه سینماها و هنر هفتم بود. سینما آریا امتیاز نمایش منتخبی از فیلمهای کمپانیهای یونایتد آرتیست، کلمبیا، پارامونت و فوکس را کسب کرده بود.(13) برگزاری جشنواره و فستیوالهای بین المللی سینمایی در مشهد،(14) نصب آنتنهای تلویزیون ملی در خراسان از مهر 1348 (15) که بیشترین برنامه های آن برگرفته از فرهنگ غرب بود، نیز از این گرایش پشتیبانی می کرد.
از سوی دیگر توسعه دانشگاه به منظور مدرن کردن جامعه، با تکیه بر علوم و دانشها و معارف و سنتهای علمی غرب صورت می گرفت. چنان که تدریس بیشتر علوم از راه جذب استادان خارجی و تحصیل کردگان کشورهای اروپایی و قراردادهای همکاری امکان پذیر بود، که همگی در حفظ و اشاعه فرهنگی ملی اخلال می کردند. به همین دلیل دانشجویان و تعدادی از استادان دانشگاه ها خود از معترضین جدی سیاستهای فرهنگی رژیم پهلوی بودند. حضور گارد و نیروهای انتظامی در دانشگاه و جلوگیری از سخن رانیهای آزاد تعدادی از استادان برجسته و آزادیخواه از علل اصلی خیزش دانشجویی بود. با این حال رژیم دانشگاه را تئوری پرداز انقلاب سفید می دانست و دانشگاهیان لازم بود در همه جشنهای مربوط به رژیم شرکت کنند.
گسترش دانشگاه ها به جای حل مشکل حامعه، خود بر مشکلات آنان می افزود. دانشگاه به ترویج مبانی فکری و ارزشی غرب، از راه میزبانی اندیشمندان غربی و ترجمه آثار و پذیرش بی قید و شرط مبانی آنان در حوزه های علوم انسانی و تجربی، سبب دو شقه شدن فرهنگ جامعه می شد. علاوه بر اینکه با پردازش تئوریهای مورد نیاز رژیم در انقلاب سفید، موجب بی اعتمادی مردم به نهادهای علمی نو می گردید و این امر از فراگیری علوم و دانشها در میان جامعه ایران جلوگیری می کرد.
3- فساد اخلاقی و مالی
عموم گردانندگان رژیم، مسئولین طراز اول و نیروهای امنیتی، نظامی و انتظامی، به لحاظ اخلاقی مشکلات اساسی داشتند. از جمله استاندار خراسان، عبدالعظیم ولیان که تحصیلات نظامی خود را در ارتش امریکا و انگلیس دنبال کرده بود.(16) او عضو رسمی سازمان اطلاعات و امنیت کشور بود و از 16 اردیبهشت 1353 تا اواسط سال 1357 استاندار خراسان و نیابت تولیت استان قدرس رضوی را برعهده داشت. با این حال گزارشهای مختلف شهربانی استان به ریاست ساواک، حاکی از روابط نامشروع وی با همسران برخی از مسئولین نظامی و اداری آن زمان مشهد بود.(17) او تریاک می کشید، در برابر شاه بسیار زبون بود ولی نسبت به مردم زبانی هتاک داشت و با اعمال ناشایست خود، اسباب ناراحتی مردم را فراهم می کرد. از اختلاس پرهیز نداشت و مبالغ زیادی در بانکهای اروپا و امریکا ذخیره کرده بود.(18)
او بدون اعتنا به حقوق مردم در سال 1354 در تعریض اطراف حرم 4462 مغازه و 320 هتل و حمام و مدرسه را تخریب کرد.(19)
این عمل افراد زیادی را بی خانمان کرد و موجب نارضایتی گسترده مردم شد. او نه تنها به مسائل مردم رسیدگی نمی کرد، بلکه می کوشید با ارعاب مردم آنها را به عقب نشینی وادار کند.
سرهنگ زمانی از فرماندهان نظامی مشهد دستور داده بود تا جوانانی را که به اتهام شرکت در تظاهرات دستگیر شده بودند، در یک کامیون پلیس با باتوم مورد تجاوز قرار دهند (20) این رفتارهای فاشیستی وضد اخلاقی مورد انزجاروتنفر مردم،هرگزازخاطره ها محونمی شود.
گردانندگان رژیم پهلوی با تکیه به قدرت و جایگاه خود در کنار روابط متظاهرانه اش با علما و روحانیون با فساد مالی و اخلاقی شدیدی روبه رو بودند. باقر پیرنیا، در اول خرداد 1346 به استانداری خراسان و نیابت آستان قدس رضوی منصوب شد(21) و تا 24 شهریور 1350 این مسئولیت را به عهده داشت.(22) او میلیونها متر مربع از اراضی آستان قدس رضوی را در بهترین نقاط مشهد بدون انجام مزایده، و حتی بدون دریافت کوچک ترین وجهی، به ایادی خویش(23) و برخی از مقامات محلی و دولتی واگذار کرد. وی 270 هزار متر مربع از این اراضی را به عنوان حق سکوت به چند نفر از مخبرین جراید و روزنامه نگاران محلی بدون کوچک ترین تشریفات اداری واگذار نمود و قرآنهای خطی بسیار نفیس آستان قدس رضوی را به آمریکاییها فروخت.(24) در عین حال یک جلد از قرآنهای چاپ محمدرضا پهلوی به نام قرآن آریامهر را توسط تیمسار ارفع، مدیریت حرم مطهر رضوی به آیت الله میلانی اهدا کرد که مرحوم آیت الله میلانی نیز ضمن دریافت قرآن، برای پرهیز از پیامدهای سیاسی، آن را بلافاصله به کتابخانه حضرت رضا اهدا کرد.
از دی ماه 46 به تدریج رقاصه ها و خوانندگان زن برای اجرای برنامه به کاباره های مشهد دعوت شدند و شهر به تدریج از سنتهای دیرین ملی و معنوی خود فاصله می گرفت(25) و موجب نگرانیهای زیادی میان قشرهای سنتی ومذهبی مشهد میگردید واسباب نارضایتی درونی مردم را فراهم می آورد.
4- گسترش نفوذ دولت های بیگانه
گسترش نفوذ دولتهای بیگانه غربی، نتیجه منطقی ضعفهای سه گانه پیشین و بی اهمیت شمردن فرهنگ بومی بود. ناتوانیهای رژیم در تولید فرهنگ با خاستگاه بومی، توجه نیروهای فعال فکری جامعه را معطوف شرق کمونیست و غرب کاپیتالیست کرد و کارشان به رویارویی با یکدیگر منتهی شد. شکل گیری لاینزها، روتاریها، انجمنها و تشکلهای وابسته به غرب و یا شرق و تظاهرات روشنفکرانه وابستگی به یکی از این مجموعه ها، از ویژگیهای فرهنگی این دوران است.
از سوی دیگر نفوذ نظامی و اقتصادی غرب نیز در همه ارکان رژیم مشهود بود. حضور هزاران مستشار نظامی و تبدیل شدن ایران به ژاندارم خلیج فارس و استقرار شنودهای امریکایی در دامنه کوه الله اکبر برای کنترل فعالیتهای نظامی شوروی و حضور شرکتهای بی شمار بازرگانی وابسته به کشورهای اروپایی و امریکا، همه حکایت از نفوذ شدید غرب در ایران داشت.
5- برانگیختگی و تعاطی و تعامل فرهیختگان روحانی خراسانی
تأمل علمای بیدار در رفتار اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی رژیم و مقایسه آن با دیگر کشورها و داد و تبادل اطلاعات با یکدیگر و تأکید بر ناتوانیهای بی حد و حصر ایدئولوژی حاکم بر رژیم شاهنشاهی، پایه ریز ایدئولوژی انقلابی با توجه به عناصر ملی، دینی و فرهنگی، توأم با حرکت و پویایی گردید.
روحانیان انقلابی در میدان عمل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی نیز خود را کارآزموده کردند. اکیپ امدادی روحانیان در زلزله خراسان (9 شهریور 1347) که 1600 نفر را در شهرهای فردوس و کاخک از میان برد، از اکیپهای وابسته به دولت موفق تر بود. آیت الله سیدعلی خامنه ای یکی از فعالین این اکیپها بود. به گزارش ساواک، ایشان روز 18 آبان 1347 به فردوس سفر کرد و در گروه روحانیون این شهرستان خواربار پخش کرد. (26) آیت الله خامنه ای از یک سو مردم رنجیده و مصیبت دیده را با سخن رانیهای خود به صبر و شکیبایی دعوت می کرد و از سوی دیگر برای حل مسائل آنها تلاش می نمود و خانه به خانه به گرفتاریهای آنان رسیدگی می کرد او روز 28 آبان در هیئت فاطمیه مشهد خطاب به مردم گفت: «چرا شما از حق خود دفاع نمی کنید؟ چرا مقامات تهران به فکر شما نیستند که خانه درست کنند و شب، بچه ها و پیرمردها از سرما جان ندهند»(27)
با اقدامات علما در مرداد 1348 تعدادی خانه نوساز به صورت رایگان در اختیار زلزله زدگان قرار گرفت.(28)
صبح روز سوم مهر 1357 اعلامیه در ارتباط با زلزله طبس از سوی امام خمینی منتشر شد که بر اساس آن از مردم خواسته شده بود تا کمکهای خود را در اختیار دولت قرار ندهند.
ایدئولوژی مذهبی به تدریج جانشین ایدئولوژی شاهنشاهی در اذهان جامعه شد. این ایدئولوژی توانست هم ارتباط فرامرزی نیروهای انقلابی را تأمین کند و هم روح حماسی و مقاومت را در کالبد آنان بدمد و هم با مشروعیت بخشیدن به آنها مشروعیت رژیم پهلوی را زیر سئوال ببرد. در حالی که ایدئولوژی شاهنشاهی بسیاری از عناصر لازم و ریشه های قوی در فرهنگ و تمدن کهن ایران را نداشت.
توانایی فراهم آمده از جنبه های نظری و تئوریک فوق، گردانندگان انقلاب را به لحاظ پراتیک نیز با مشکل کمتری روبه رو می کرد. آنها با شناسایی کانونهای بالقوه مقاومت، از این مراکز برای تعامل، تعاطی و اقدام بهره گرفتند؛ کانونهایی چون مسجد، حسینیه، مدرسه دینی و بیوت علما. مردم بدون از دست دادن فرصت، آموزشهایی را به صورت نانوشته دیدند و به گونه ای حساب شده آنها را به کار بستند.
وجود روحانیان مبارز و فعالیت شجاعانه آنها تحت لوای رهبری امام خمینی در از نفس انداختن رژیم پهلوی بسیار مؤثر بود آیت الله سید علی خامنه ای، آیت الله شیخ محمدرضا مهامی، آیت الله عباس واعظ طبسی، حجت الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد از مقدمین علیه رژیم به شمار می رفتند. فعالیت آنها یک وجهی نبود و به مسائل مبارزاتی محدود نمی شد. تلاشهای علمی، سیاسی و تبلیغی درخشان آنها نیز در تحکیم موقعیت حوزه مشهد دخیل بود. حوزه فعالیت آیت الله خامنه ای به خراسان محدود نمی شد.
چنان که ایشان در محدوده اقشار مذهبی نیز تنها عمل نمی کرد. ایشان هم با جریانهای روشنفکری مرتبط بود و دوستی نزدیکی با امثال دکتر علی شریعتی داشت، هم با توده های مبارز ارتباط داشت و سخن رانیها و درسهای عمومی ایشان با استقبال زیادی روبه رو بود. هم می نوشت هم سخن می گفت و هم درس می گفت. به همین دلیل حبس و تبعید ایشان بر منزلت مردمی آنها می افزود و رژیم نمی دانست با آنها چه کند.
مردم به دلیل نارضایتی از وضع معیشتی خود و نیز فساد گسترده رایج در شهر که جوانان را به تباهی می کشید، دست به اعتراض می زدند و زندان شهر انباشته از مبارزان علیه رژیم می شد.(29) یکی از اشتغالهای اساسی مأموران ساواک و شهربانی، پیدا کردن عوامل گروه های مخفی و گردآوری و نابودکردن اعلامیه ها و پاک سازی در و دیوار خانه ها و کوچه ها و بازار و دست شوییهای عمومی بود تا جایی که هر یک از فضاهای عمومی از جمله سینماها، مساجد و سخن رانیها، مأمورین ویژه داشت.(30)
در آذرماه 1351 اعلامیه استنسل شده ای تحت عنوان «بزرگ ترین مدارک تجارت نفت جهان به دست وفادارترین نوکر غارتگران جهانی در جزیره خارک افتتاح شده» با استفاده از پست برای افرادی فرستاده شد.(31) در دی ماه همین سال نیز اعلامیه های کارمانه شاه و ملت، دو اعلامیه ده صفحه ای در سطح وسیعی در شهر، دانشگاه و حوزه منتشر شد.(32) روز دوم بهمن نیز اعلامیه ای تحت عنوان «ده سال جنایت دستگاه حاکمه ایران» از سوی حوزه علمیه منتشر گردید. در این اعلامیه ضمن اشاره به جنایت دستگاه حاکمه ایران» از سوی حوزه علمیه منتشر گردید. در این اعلایمه ضمن اشاره به جنایت شاه در واقعه 15 خرداد 1342 و تبعید امام خمینی و حمله به مدرسه فیضیه، به شهادت رساندن آیت الله سعیدی و دستگیری ایشان و روشنفکران، به قرارداهای نظامی و اقتصادی رژیم با اسرائیل اشاره شده بود.(33)
اواخر مهر 1352 اعلامیه ای تحت عنوان «ای هم وطن» و با امضای «پیروز باد صدای جمهوری حکومت اسلامی» نشر یافت. این اعلامیه از مردم برای مقابله با وضع موجود، همه را به اقدام مسلحانه دعوت کرده بود(34) و روز 14 خرداد 1353 اعلامیه ای تایپ شده به یاد شهدای 15 خرداد منتشر شد.(35) انتشار مرتب اعلامیه های امام و گروه های مخالف دولت، زمینه های اطلاع رسانی عمومی را فراهم می ساخت و زمینه های انقلابی فراگیر شکل می گرفت.
در چنین شرایطی، عوامل شتاب دهنده شدت یافت، مثل کشتارهای کورکورانه رژیم، شهادت چهره هایی چون دکتر علی شریعتی در 29 خرداد 1356، آقا مصطفی خمینی در 30 مهر 1356 و توهین روزنامه اطلاعات به شخصیت امام خمینی در روز 17 دی ماه همین سال و زلزله فجیع طبس و ناتوانی رژیم در تأمین مایحتاج مردم، بازگشت آیت الله حاج آقا حسن قمی و حرمت شکنی از مقدسات، اسباب تسریع انقلاب شد.
در جریان انقلاب اسلامی، مردم مشهد بخشی از همایشها و تظاهرات خود را در حرم مطهر برپا می کردند و در روز 29 آبان 1357 عده ای از تظاهر کنندگان در صحن عتیق به هنگام ورود به صحن نو با پرتاب سنگ، تابلو نئون آگاهی حرم را شکستند و مأمورین رژیم پهلوی به حرم مطهر حضرت رضا (علیه السلام) حمله بردند و تعدادی از زنان و مردان به شهادت رسیدند و تعدادی نیز زخمی شدند. مأموران حتی در داخل حرم و رواقها به سوی مردم شلیک می کردند. آنها با پرتاب گاز اشک آور به داخل رواقها، مردم را متفرق می کردند. و چادرها، کفشها و کلاه های زیادی رواقها و صحن عتیق را پوشانده بود. عده شهدای این واقعه یازده نفر اعلان شد. دلیل حمله نظامیان به داخل حرم، نجات جان دو تن از فعالان ساواک بود که مردم آنها را در حرم دستگیر کرده بودند.(36)
همه علما و مراجع شیعه با انتشار اعلامیه ای، این یورش مأموران رژیم پهلوی به حرم امام رضا علیه السلام را محکوم کردند.(37) حتی عناصر وابسته به رژیم نتوانستند این عمل زشت را نفی نکنند. نمایندگان مردم مشهد در مجلس شورای ملی روز 30 آبان با ارسال نامه ای از طریق رئیس مجلس به ارتشبد غلامرضا ازهاری، نخست وزیر، مجازات متخلفین و آمرین و عاملین تجاوز به حرم مطهر را خواستار شدند. (38) آنان یادآور شده بودند که تجاوز به بارگاه حضرت ثامن الائمه علیه السلام، قبله و زیارتگاه و مأمن و پناهگاه شیعیان جهان، جسارت به مقدسات مذهبی و عالم روحانیت تلقی می کنند و با منویات و معتقدات مقام شامخ تولیت عظمی سازگار نیست.(39)
این عمل ننگین رژیم پهلوی مردم کوچه و بازار را برانگیخت و تردید آنان را نسبت به فساد رژیم به یقین تبدیل کرد.
مقاومت، شجاعت، پایداری، وحدت مردم و انسجام نیروهای انقلابی، هماهنگی همه اقشار جامعه با یکدیگر و پیروی از مراجع شیعه بویژه امام خمینی، و استفاده ایشان از سنتهای اجتماعی و دینی از جمله محرم، اسباب غلبه مردم بر نظام شاهنشاهی و سقوط رژیم پهلوی را فراهم ساخت. مردم در روز 19 آذر برابر با تاسوعای حسینی، عکسهای شاه و فرح را از تالار تشریفات حرم برداشتند و شعار «مرگ بر شاه» سر دادند و پیکره رضاشاه و محمدرضا پهلوی را از محوطه دانشگاه و هنرستان صنعتی پایین آوردند و انتظامات امور شهر را به دست گرفتند. روز 25 محرم مردم مجسمه رضاشاه را با ضربات پتک متلاشی کردند و به دنبال آن در میدان تقی آباد، مجسمه پولادین محمدرضا پهلوی را پایین کشیدند و به این ترتیب شهر از چشم گیرترین نشانهای حاکمیت طاغوت پاکسازی شد و نشانه های افول قدرت پهلوی در خراسان آشکار گردید. تا جایی که آخرین حمله دژخیمان در روزهای 9 و 10 دیماه که موجب شهادت صدها نفر از مردم بی دفاع کوچه و بازار در مشهد شد، هیچ خللی در عزم عمومی ایجاد نکرد. آنها توانستند با ایمان و استقامت خود به پیروزی برسند و همه ملتهای جهان را مبهوت سازند.
پینوشتها:
1. آفتاب شرق 50/11/13 ص 1 و 51/2/2 ص 2 و 7 و 51/3/13 ص 8 و 51/5/9 و 51/5/ 10 و 51/5/11 و 51/5/19
2. همان 50/10/28، ص 5.
3. 60/233.
4. آفتاب شرق، 54/4/28، ص 2.
5. همان، 46/5/22، ص 3.
6. همان، 46/4، ص 2.
7. همان، 47/3/1،ص 2.
8. همان، 48/1/23، ص 8.
9. اسناد تهران، کلاسه 158، شماره بازیابی 122، ص 399.
10. آفتاب شرق، 44/9/14، ص 2.
11. همان، 45/4/1، ص 2.
12. خراسان، 56/5/20، ص 1.
13. آفتاب شرق، 51/8/24، ص 2.
14. همان،51/8/24، ص 2.
15. همان، 48/7/19، ص 8.
16. 6/448
17. شماره ثبت 26/449 و 4/448
18. ر.ک: عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران، آذر 1379.
19. وقایع خاوران، 320/2.
20. آفتاب شرق، 57/7/16، ص 1
21. احتشام، کاویانیان: شمس الشموس/1454
22. آفتاب شرق، 1350/6/24
23. همان، 46/5/26، ص 2.
24. اسناد ساواک- پرونده های انفرادی: ر.ک: بزم اهریمن 312/2
25. روزنامه خراسان، خرداد 1349
26. شماره ثبت 55/122
27. شماره ثبت 50/122
28. آفتاب شرق، 49/1/1، ص 17
29. شهید اسدالله لاجوردی/262
30. شماره ثبت 92/230 و 17/299
31. شماره ثبت 1/227
32. شماره ثبت 28/227
33. شماره ثبت 6/227
34. شماره ثبت 70/229
35. 51/230.
36. اطلاعات، 4/257/10/16
37. چهره ای پرفروغ/219
38. آفتاب شرق، 257/8/30 .
39. همان.