28 اسفند 1399
تاثیر اعلامیههای آیتالله کاشانی در پیروزی نهضت ملی نفت
آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی، از پیشگامان نهضت ملی نفت و از علمای استعمارستیز در 23 اسفند 1340 درگذشت. حجتالاسلام والمسلمین علی دوانی در بخشی از مجموعه نفیس «نهضت روحانیون ایران» که از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، شرح مجاهدتهای و مبارزات آیتالله کاشانی را بدین نحو مینویسد:
در سال 1329 شمسی احقاق حق ایران از شرکت غاصب سابق نفت انگلیس و ایران توسط اقلیت نمایندگان دورة 16 مجلس شورای ملی که آیتالله حاج سید ابوالقاسم کاشانی نیز جزو آنها بود در مجلس مطرح شد. منظور اقلیت که با شجاعت و صمیمیت بینظیری از آن طرح دفاع می کرد این بود که نفت ایران ملی شود و از شرکت غاصب خلع ید گردد، و ایرانی مالک نفت خود باشد، و به مرور ایام بتواند امر خرید و فروش و ادارة آن را مستقلاً به دست گیرد. پس از کشمکشهای زیاد قانون ملی شدن صنعت نفت از تصویب مجلس گذشت و بدین گونه فصل نوینی در تاریخ ایران گشوده شد.
در گیر و دار ملی شدن صنعت نفت، آیتالله کاشانی یکی از وزنههای بسیار موثر نهضت بود. اعلامیههای پرشور او که به طرفداری از ملی شدن نفت ایران از تعبیر مشهور وی «برادران عزیز» شروع و به امضاء «سیدابوالقاسم کاشانی» ختم میشد، آن روزها انقلابی در داخل و خارج پدید میآورد. آن روزها یک برگه اعلامیة آیتالله کاشانی کافی بود که بازار تهران و همة ایران را تعطیل کند، چنانکه در ماجرای خلع ید از شرکت سابق نفت، مکرر با یک اعلامیه آیتالله کاشانی تهران و ایران تعطیل عمومی میشد.
آیتالله کاشانی به اتفاق پدر خود و سایر مجتهدین شیعه، در عراق اسلحه به دست گرفته و بر ضد استعمار انگلیس جنگیده بود. پس از جنگ که به پیروزی استعمار و استقلال عراق منجر شد، چون انگلیسها در تعقیب آیتالله کاشانی بودند و مقدمات دستگیری و اعدام او را فراهم میکردند، از راه پشتکوه و لرستان به ایران آمد. پس از جنگ جهانی دوم، نیروهای استعماری، آیتالله کاشانی را به بهانة همکاری با آلمانیها، دستگیر و 28 ماه تمام در اراک و کرمانشاه و رشت زندانی نمودند، ولی علت اصلی این توقیف و تبعید آن بود که آیتالله کاشانی مبارزة شدیدی را برضد نیروهای متجاوز شروع کرده بود و استعمار که از سابقة امر او در عراق اطلاع داشت، آیتالله را دستگیر کرد.
آیتالله کاشانی پس از آزادی در فعالیتهای اجتماعی و مبارزات سیاسی شرکت کرد، و در نتیجه در خرداد 1324 بار دیگر دستگیر و 22 ماه تمام در بهجتآباد قزوین تبعید بود. بعد ازآن که مدت تبعید به سرآمد و به تهران بازگشت بازهم آرام نداشت.
آیتالله کاشانی در دولت «محمدساعد» سال 1327 شمسی بار دیگر بازداشت شد، و پس از چند روز که در قلعة فلکالافلاک خرمآباد زندانی بود، به کشور لبنان تبعید گردید. کابینة ساعد در 27 اسفند 1328 بر اثر ترور هژیر وزیر دربار توسط سیدحسین امامی از فدائیان اسلام، سقوط کرد، و در تجدید انتخابات تهران آیتالله کاشانی که در تبعید بود با اعضاء جبهة ملی دکتر مصدق، دکتر بقائی کرمانی، حسین مکی، حائریزاده ، عبدالقدیر آزاد به نمایندگی تهران انتخاب شد و بعد از مدتی دوری از وطن به تهران بازگشت.
عمده فعالیت آیتالله کاشانی پس از این تاریخ بود، که منجر به ملی شدن صنعت نفت و روی کارآمدن دولت دکتر مصدق و خلع ید از شرکت غاصب نفت شد. در یکی از اعلامیههای آیتالله کاشانی در آن دوره آمده بود: «بر همه کس واضح و آشکار است که تمام بلیات و مصائب مخصوصاً هرج و مرج دستگاه اداری و غارت بیتالمال و تسلط زمامداران نالایق و مملکت فروش و به طور کلی تشویق خیانتکاران و حبس و تبعید و زجر وطن پرستان در اثر سیاست جابر انگلستان در مملکت ما به وجود آمده است و آن دولت همیشه این عمال خلاف عدالت و انسانیت را برای غارت نفت ایران که بزرگترین و مهم ترین ثروت ملی ماست مرتکب شده و می شود، چنان که تشکیل مؤسسان رسوا و مداخلات صریح و علنی در انتخابات و برقراری حکومت نظامی و ایجاد محیط وحشت و ترور و اختناق عمومی همواره برای ادامه این غارت بوده است. نظر وطن پرستان ایران مدتهاست متوجه این قضیة حیاتی بوده و ملت هوشیار ما از خرد و بزرگ درصدد قطع ایادی شرکت غاصب نفت جنوب که بیش از نیم قرن است حلقوم ملت ایران را به سختی میفشارد برآمده است.
زعمای ملی و پیشوایان مردم اینک آخرین راه استرداد منابع سرشار نفت خودشان را در اقدامی که اغلب ملل عالم منجمله خود دولت انگلستان برای تسلط بر منابع ثروت ملی و بهره مند ساختن عامه افراد ناس از آن منابع بعمل آورده می دانند، یعنی از مجلس و دولت خواسته اند که صنعت نفت را در تمام مملکت ملی اعلام کند. ملی شدن صنعت نفت در ایران تنها چارة بیچارگیهای ماست، زیرا بدین وسیله اولاً ثروت بی کرانی که خداوند تبارک و تعالی به ملت ایران عطا فرموده از دست دشمنان بشر که مقصدی جز منفعتطلبی و مکیدن خون ملل ضعیف ندارند بیرون آمده به صاحبان حقیقی و مستحق آن می رسد و ثانیاً با عملی شدن حاکمیت ملی شرکت غاصب نتواند عمال خود را به جان و مال و ناموس مردم مسلط کند...»
پس از کودتای 28مرداد 1332 که در دولت سپهبد زاهدی قرارداد کنسرسیوم نفت به زبان ایران انعقاد می یافت، آیتالله کاشانی طی اعلامیة شدیداللحنی آن را محکوم کرد و از درجة اعتبار ساقط دانست.
در سال 1334 پس از دخالت در قتل سپهبد رزم آرا دستگیر، و در معرض محاکمه و اعدام قرار گرفت، ولی بر اثر پافشاری مقامات روحانی و اعلام خطر جدی آنها، آزاد گردید. آیت الله کاشانی در 23 اسفند 1340 درگذشت و از مال دنیا جز یک منزلی که آن هم در رهن است (در مقابل ده هزار تومان قرضی که دارد) چیزی از خود باقی نگذاشت، در حالی که با آن قدرت و مقامی که چند سال پیش داشت میتوانست مانند دیگران صاحب آلاف والوف و مالک کاخها و باغها گردد...
در صراحت لهجه و شجاعت آیتالله کاشانی همین بس که در آن ایام هرگاه میخواست نامی از شاه ببرد اغلب او را «توله سگ پهلوی» نام میبرد، و هرگز حاضر نبود با شاه ملاقات کند. فقط چند روز آخر عمرش که در بستر بیماری بود و اطباء پایان عمرش را اعلام کرده بودند، دکتر علی امینی نخستوزیر وقت، شاه را به عیادت او برد، که همین نیز دستاویز بدخواهان آن مرحوم شد. در صورتی که آیتالله کاشانی در واپسین لحظات عمر خود هیچ نیازی به اولین و آخرین ملاقات «توله سگ پهلوی» نداشت.
شاه مخلوع، هنگامی که از حالت احتضار آیتالله کاشانی آگاهی یافت و مطمئن شد که دیگر شفا یافتنی نیست، بیخبر به بالین وی شتافت. اما آن عالم ربانی درآن لحظات آخر حیات نیز از وی روی گرداند و کمال بیاعتنائی را نسبت به وی مرعی داشت.
روزنامهها همان اوقات نوشتند: وقتی شاه وارد خانة آیتالله کاشانی شد و سر و وضع خانه را که یک خانة قدیمی و کلنگی رنگ و رورفته بود دید، پرسید: این همان خانهایست که طی چند سال اخیر مرکز تحریکات و مبارزات علیه من و دستگاه سلطنت بوده است؟! شاه سخت در شگفت میماند که چطور آیتالله کاشانی با آن همه اسم و رسم و سروصدا و بیا و بروی که بعنوان مرجع مجاهد و قهرمان ضد سلطنت و ضد استعماری داشته است درچنین خانة محقری میزیسته، و دارای چنان زندگی ساده و سطح پائین بوده است؟!