10 مرداد 1393
مقاله آیا تاریخ معاصر را می توان نوشت؟
چندی قبل صحبت این بود که تاریخ روزگار معاصر را چگونه می توان نوشت. عرض کردم البته نوشتن تاریخ همیشه ممکن است، منتها باید توجه به دو بلکه سه نکته داشت.
یکی این که هر زمان تاریخ معاصر را می توان نوشت، و اما بسته به نگارنده، تابع تمایلات سیاسی و فکری خواهد بود. هیچ کس نمی تواند در اصل این مطلب تردید کند، و فقط می تواند روی شدت و ضعف آن بحث کند.
دوم این که باید توجه داشت که نوشتن هر نوع تاریخی، بسته به حجم اطلاعات و منابعی است که در اختیار است. وقتی پس از گذشت قریب 110 سال از مشروطه، هنوز منابع و اخبار و گزارش ها و اسناد جدید منتشر می شود و هر کدام می تواند تاثیر روی تاریخ آن دوره بگذارد، باید توجه داشت که نسبت به دوره معاصر این مسأله بسیار جدی تر است.
می دانیم که در باره بسیاری از وقایع، هنوز چند درصد اخبار هم انتشار نیافته، بنابرین چطور می توان تاریخ آنها را نوشت؟
نکته سومی هم البته هست و آن این که تحلیل بسیاری از رویدادها وقتی ممکن است که زمان از روی آنها گذشته و آثار دراز مدت آنها ظاهر شود. اقدامی ممکن است در دوره به صورت عمیق قابل تحلیل نباشد، اما وقتی تا چند دهه آثار منفی یا مثبت آن معلوم می شود، می توان بهتر تحلیلش کرد. البته برخی این کار را انجام می دهند و تاریخ روز را هم می نویسند. اما همانطور که می بینم غالب آنها بیش از آن که تاریخی باشد سیاسی است.
در این زمینه، نشر خاطرات ـ مثل نشر اسناد ـ به دلیل آن که گزارش یک فرد از رویدادهای اطراف اوست، صرف نظر از این که درست باشد یا غلط، تاریخ نگاری محسوب نمی شود، بلکه انتشار منبعی برای تاریخ نگاری است و از این جهت هرچه این خاطرات بیشتر انتشار یابد بهتر است. طبعا باید فرض را برای این گذاشت که بسیاری از اظهارات آنها یک طرفه، غیر دقیق و در معرض خطاهای ذهنی قرار دارد. به نظرم من در این شرایط بهترین کار نشر خاطرات و اسناد است.
شاید مناسب باشد برای بحث اصلی، یعنی امکان تاریخ نگاری روز، نمونه ای را که امروز با آن روبرو شدم، مثال بزنم. نمونه که نشان می دهد هنوز آثار چاپ نشده فراوانی حتی نسبت به رویدادهای نود سال قبل هست.
امروز که در لابلای اوراق و اسناد دیجیتالی جستجو می کردم، سه صفحه مطلب در باره سال 1343ق دوره ای که سردار سپه فعالیت شدیدی را برای استوار کردن قدرت خود در ایران داشت یافتم. می دانم که اصل این خبر در منابع بوده و هست، اما توجه کنید که همین مقدار نوشته که گویا یک دفتر خبرنگاری بوده، چه مقدار می تواند ما را با فضای آن دوره، تاریخ نگاری آن و تحلیل رفتارهای رضاخان آشنا کند.
زمانی که علمای عراق به خاطر مسائل آن کشور و برای اعتراض به ایران آمدند، در ایران مواجه با تغییرات سیاسی شگفتی شدند. طبعا مسأله آنها عراق بود و اینجا ایران، جایی که خیلی از دقایق اخبار آن آگاهی نداشتند. بویژه نسبت به رضاخان که هم اظهار تدین می کرد و هم شعار تامین امنیت برای ایران ناامن می داد، شناختی که بعدها برای علما و مردم پدید آمد وجود نداشت.
این روزها در ذی قعده سال 1343 / تیرماه 1304 ش رضا خان سخت در پی استوار کردن قدرت خود و بی اعتبار کردن قاجار بود. طبعا برای فریب همه تلاش کرده بود به خصوص که خود را سخت دیندار و مقید به شعائر مذهبی نشان می داد. لابد این امور روی علمای مهاجر عراق هم تاثیر گذاشته بود به خصوص که این علما خیلی با فضای ایران آشنا نبودند.
وقتی علمای مزبور به عراق برگشتند، تمثال مبارک حضرت علی (ع) را به عنوان هدیه برای سردار سپه فرستادند. رضاخان هم زیرکی کرده، اجتماع بزرگی تشکیل داد و از آن رونمایی کرد و در ضمن گفت که این هدیه به من نیست به ملت ایران است. این در حالی بود که مدرس و یارانش که مراقب اوضاع بودند، به تصریح همین خبرنگار در این مراسم شرکت نکردند. طبعا در باره جزئیات بیشتر این ماجرا باید به مآخذ آن دوره مراجعه کرد.
در همین مجلس، سفیر عثمانی هم بیانیه ای خواند که متن آن در این دفتر خبرنگاری آمده است.
خط این نوشته قابل خواندن است و امیدوارم دوستان حوصله کرده خودشان آن را بخوانند. طبعا هدفم این بدو که بگویم بسیاری از مسائل تاریخ روزگار ما، می ماند تا در آینده روشن شود و توقع این که یک تاریخ نگاری روشنی صورت گیرد، چندان درست نیست.
http://historylib.com