12 آبان 1399
واکاوی یک دروغ تاریخی
بازخوانی پروندهسازی رژیم پهلوی درباره شهدای 15 خرداد
شهیدان طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی قربانیان این پرونده سازی
روز 11 آبانماه 1342، محمداسماعیل رضایی و طیب حاجرضایی به اتهام «ایجاد بلوا و آشوب» تیرباران شدند. آنها متهم بودند که با دریافت و توزیع مبلغی پول در جریان 15 خرداد 42، تهران را به آشوب کشیدهاند. طیب و حاج اسماعیل که تحت شدیدترین شکنجهها نیز حاضر نشدند این اتهام را بپذیرند، سرانجام محکوم به اعدام شدند. اما واقعیت چه بود؟ ماجرای پولها که رژیم مدعی بود توسط عوامل خارجی به ایران منتقل شده از کجا آب میخورد؟ دستگاه این دستاویز را چگونه به ماجرای طیب و حاج اسماعیل ارتباط داد؟ و سرانجام این ماجرا در میان مردم چه بازتابی داشت؟
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی – محمد جعفربگلو؛ روز 11 آبانماه 1342، محمداسماعیل رضایی و طیب حاجرضایی به اتهام «ایجاد بلوا و آشوب» تیرباران شدند. آنها متهم بودند که با دریافت و توزیع مبلغی پول در جریان 15 خرداد 42، تهران را به آشوب کشیدهاند. طیب و حاج اسماعیل که تحت شدیدترین شکنجهها نیز حاضر نشدند این اتهام را بپذیرند، سرانجام محکوم به اعدام شدند. اما واقعیت چه بود؟ ماجرای پولها که رژیم مدعی بود توسط عوامل خارجی به ایران منتقل شده از کجا آب میخورد؟ دستگاه این دستاویز را چگونه به ماجرای طیب و حاج اسماعیل ارتباط داد؟ و سرانجام این ماجرا در میان مردم چه بازتابی داشت؟ این نوشتار میکوشد به این پرسشها پاسخ دهد.
ماجرای «محمد توفیق القیسی»
با وجود اینکه ابعاد قیام 15 خرداد 1342 بسیار وسیع و منابع آن هم کاملا شناخته شده بود، اما رژیم پهلوی با هدف تخریب نهضت و انکار مردمی بودن قیام 15 خرداد، تلاش کرد با یک ادعای دروغین رنگ و بوی خارجی به قیام بدهد.
بر این اساس دولت و رسانههای وابسته به رژیم اعلام کردند که در تاریخ 11 خردادماه، شخصی به نام «محمد توفیق القیسی» که حامل مبلغ یک میلیون تومان پول نقد بوده در فرودگاه مهرآباد شناسایی و دستگیر شده است. روزنامه اطلاعات در 25 خرداد 1342 با تیتر درشت نوشت: «اسناد توطئه پانزدهم خردادماه فاش شد». در همین روز تیمسار پاکروان معاون نخستوزیر و رئیس ساواک اطلاعیهای با این مضمون در اختیار جراید گذاشت: «در ساعت یک صبح روز 11 خرداد برابر با 8 محرم در بین مسافرینی که با یک هواپیمای مسافربری وارد فرودگاه مهرآباد شدند، شخصی که ظاهر مشکوکی داشت و بعدا معلوم شد که نام او «محمد توفیق القیسی» میباشد توجه مأمورین مربوطه را به خود جلب نمود. در پاسخ به سوالی که از این شخص درباره علت مسافرتش به ایران شد او اظهار داشت که برای خرید قالی به ایران آمده است. وقتی که از او سوال شد چه چیزهایی با خود دارد؟ او جواب داد مقداری دینار عراقی با خود همراه آورده است.
بازخوانی پروندهسازی رژیم پهلوی درباره شهدای 15 خرداد
مطابق تشریفات متداول گمرکی اظهارنامهای در اختیار او قرار داده شد و او در آن اظهار داشت: مبلغ پولی که همراه دارد بیست هزار دینار عراقی است که تقریبا معادل چهار میلیون و پانصد هزار ریال میباشد و مأمورین مربوطه در اثر سوءظنی که نسبت به این شخص پیدا کرده بودند، بازرسی بدنی دقیقی از او به عمل آوردند و در نتیجه معلوم شد پولهایی که او با خود دارد علاوه بر بیست هزار دینار عراقی شامل پانصد هزار لیره ترک (در حدود چهار میلیون و پانصد هزار ریال) و سیهزار مارک آلمانی (در حدود ششصد هزار ریال) یعنی مجموعا یک میلیون تومان میباشد.»
همین اطلاعیه افزود: «آنچه که محمد توفیق القیسی شخصا در ظرف یک سال اخیر به ایران آورده است بالغ بر پنج میلیون تومان میگردد و این مبلغ را به طرفهای تماس خود در تهران تحویل داده است که این افراد به وسیله مقامات انتظامی شناخته شدهاند و به زودی به ملت ایران معرفی خواهند شد.»[1]
نقشهای برای تکمیل مدارک دروغین!
اگرچه این خبر به طور وسیع در جراید و رسانههای ایران نشر داده شد، اما رژیم پهلوی هرگز اسناد و مدارک متقنی در جهت اثبات آن ادعا ارائه نکرد و در عوض تلاش کرد با این توطئهها، جنبه مردمی و مذهبی قیام 15 خرداد را زیر سؤال ببرد. ماجرای «محمد توفیق القیسی» یک حلقه مفقوده داشت و آن عوامل دریافت کننده پولهای ادعایی رژیم بودند. برای این منظور به افرادی مثل طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی که از جمله اصلیترین عوامل قیام در تهران بودند فشار وارد شد تا به دروغ اقرار کنند برای راهاندازی 15 خرداد، پول دریافت کرده و بین دستجات مختلف تقسیم کردهاند.
در همین راستا سرهنگ جهانگیر قانع، دادستان فرمانداری نظامی تهران طی مصاحبهای در 15 تیرماه، درست یک ماه بعد از قیام 15 خرداد ادعا کرد: ««طیب حاجرضایی با دو میلیون ریال، هفت دسته از هفت نقطه شهر حرکت داد... حاج اسماعیل رضایی بارفروش که 200 هزار تومان برای راه انداختن بلوا گرفته بود، پولها را طی چکی به دولت منتقل کرد.» همین خبر به نقل از دادستان نظامی تهران افزود: «... معلوم شد این افراد که دستههای آشوبگر را تشکیل داده بودند، هر کدام مبلغ مختصری که از یکصد ریال تجاوز نکرده است از اشخاصی که بعدا اسم میبرم دریافت داشته و بعد راه افتادهاند. تحقیقات برای کشف سردسته این افراد ادامه پیدا کرد و در نتیجه معلوم شد طیب حاجرضایی که یکی از کارگردانان این بلوا بوده و از سوابق او همه اطلاع دارید، محرک قسمتی از این دستجات بوده و به طوری که او در بازپرسی اقرار کرده مبلغ یک میلیون ریال از حاج اسماعیل رضایی بارفروش دریافت داشته است.» [2]
این خبر تصریح کرده بود: «حاج اسماعیل رضایی دهنده پول به طیب نیز اقرار کرده است که شخص دیگری مبلغ دو میلیون ریال به او داده تا بین عوامل معین تقسیم [کند] و بلوا و آشوب راه بیندازد. این شخص یعنی حاج اسماعیل رضایی در برگ بازپرسی صراحتا اظهار کرد چون این پول از راه خیانت به مملکت به من رسیده مستحق استفاده از آن نیستم و به موجب دو فقره چک در وجه بانک کار، عین آن را که یک میلیون ریال است به دولت تسلیم کرد.»
اما واقعیت چه بود؟ از جمله توطئههایی که رژیم پهلوی به منظور فراهم کردن مدارک ادعای تقلبی خود اعمال کرد قضیه همین چک صد هزار تومانی بود. دستگاه میخواست به هر شکل ممکن برای واقعی جلوه دادن ادعای ساختگی خود، مدارک جعلی دست و پا کند. به همین خاطر به یک توطئه دست زد. یکی از نزدیکان حاج اسماعیل رضایی در این رابطه میگوید: «بعد از بازداشت حاج اسماعیل، یک روز سرهنگ قانع به او میگوید: میتوانی سند یا وثیقهای بدهی تا تو را آزاد کنیم؟ حاج اسماعیل هم گفته بود هر چه بخواهید میدهم. قانع به او میگوید: صد هزار تومان به عنوان کفالت بده تا آزادت کنیم. حاج اسماعیل هم یک چک صد هزار تومانی که مربوط به بانک کار بود به او میدهد. غافل از اینکه قانع این چک را برای نقشه شوم خود میخواهد. آنها این چک را به عنوان مدرک در پرونده حاج اسماعیل گذاشتند و گفتند این همان چکی است حاج اسماعیل برای راهاندازی قیام 15 خرداد گرفته بود.»[3]
بیژن حاج محمدرضا، فرزند طیب حاجرضایی هم به این توطئه رژیم پهلوی اشاره کرده و میگوید: «یک روز سرهنگ قانع با منزل ما تماس گرفت و خواست نزد او برویم. همان شب مادرم به همراه مادر حاج اسماعیل و دایی بنده و یکی دیگر از بستگان حاج اسماعیل چهار نفری به منزل سرهنگ قانع رفتند. خانه او در اطراف پیچ شمیران بود. آنجا مراسم مهمانی برگزار بود. آقای قانع میآید بیرون و همه را به داخل اتاقی میبرد و میگوید: طیب و حاج اسماعیل اعدام خواهند شد اما اگر شما بتوانید برای هر کدام مبلغی پول تهیه کرده و بدهید، من کاری میکنم آنها اعدام نشوند. مادرم گفته بود ما چنین پولی نداریم. اما خانواده حاج اسماعیل به کمک حاج مجدالدن مدنی (یکی از دوستان نزدیک حاج اسماعیل) مبلغی را در قالب یک فقره چک تهیه کرده و به سرهنگ قانع داده بودند. او هم همین چک را ضمیمه پرونده حاج اسماعیل کرده بود...»[4]
برخی از عوامل رژیم نیز بعدها در خاطرات خود به ساختگی بودن ماجرای توفیق القیسی اعتراف کردند. تیمسار منوچهر هاشمی که از سال 42 تا 57 رئیس اداره ضدجاسوسی ساواک بود و به گفته خود، پرونده مربوطه را «چندبار دقیقا مطالعه» کرده بود، در کتاب «داوری؛ سخنی در کارنامه ساواک» در این باره میگوید: «... براساس بازجوییها و سوال و جوابهای منعکسه در پرونده که سراپا ناقص و ساختگی به نظر میرسید، گزارش «شرفعرض» تهیه میشود مبنیبر اینکه عوامل جمال عبدالناصر در بیروت مبلغ یک میلیون تومان پول به وسیله پیک به یکی از تجار بازار تهران که مغازه جواهرفروشی دارد، فرستادهاند تا به دست عوامل آنها در تهران صرف هزینههای تبلیغات و عملیات خرابکاری شود...
به دنبال این گزارش شرفعرض بوده که اولیاحضرت دستور داده بود رئیس ساواک شخصا مصاحبه کرده و مراتب را از طریق رسانههای گروهی به اطلاع مردم برساند... تنها موردی که در پرونده قابل استناد بود، صورتجلسه تنظیمی توسط مامورین گمرک بود که در آن، به کشف یک میلیون تومان اشاره شده بود. بقیه اوراق پرونده را اطلاعیههای بیسروته بازجویی از دستگیرشدگان تشکیل میداد که همه حاکی از تبلیغات و تحریکات ناصر در لبنان و سوریه و کشورهای عربی دیگر بر علیه ایران بود. در حالی که این اوراق و اعلامیهها در همه جا پراکنده بود، نمیشد هیچ ارتباطی بین آنها و پول کشف شده برقرار کرد... هیچگونه دلیلی که بتوان کشف این پول را به ایادی ناصر و یا به منظور تبلیغات و خرابکاری مربوط دانست در پرونده وجود نداشت.»
هاشمی بلافاصله این موضوع را با پاکروان رئیس وقت ساواک در میان میگذارد: «تصمیم گرفتم به همراه دو مترجم زبان عربی که در بازجویی حضور داشتهاند، به دفتر تیمسار پاکروان بروم و وقایع را شرح دهم و ایشان خود ماوقع را مستقیما از مترجمین بپرسد و به ساختگی بودن پرونده پی ببرد تا بلکه به این ماجرای مسخره خاتمه داده شود. وقتی سرلشکر پاکروان اظهارات من، افسر بازجو و مترجمین را شنید، ضمن اظهار تاسف گفت: اشتباه بزرگی صورت گرفته است و این تقصیر خود من است. من باید به عرض اولیاحضرت برسانم که اشتباه بزرگی مرتکب شدهام. نامه را هم امضا میکنم، مسئول و جوابگوی نقایص پرونده هم خواهم بود. آنگاه تیمسار پاکروان رو به مترجمین و افسر بازجو کرد و گفت: بروید و دیگر مرتکب این نوع خیانتها نشوید.
پرونده با امضای سرلشکر پاکروان با دادرسی ارتش ارسال شد. آنها در 16 مورد به پرونده ایراد گرفتند و جواب خواستند که هیچکدام پاسخ منطقی نداشت. بالاخره ماجرای این پرونده پس از مدت طولانی بسته [شد] و متهمین آزاد شدند و جوان لبنانی که بر اثر فشارهای متعدد، ناراحتی روحی پیدا کرده بود، مدتی پذیرایی شد و سپس از طریق بندرعباس به دوبی فرستاده شد که از آنجا به کشور خود برود.»[5]
واکنش مردم
با وجود تبلیغات وسیع عوامل رژیم شاهنشاهی برای تخریب قیام 15 خرداد، مردم نه تنها این تبلیغات دروغین را باور نکردند بلکه بیش از پیش از رژیم پهلوی متنفر شدند. گزارشهای میدانی منابع امنیتی وقت حاکی از آن بود که مردم از پشت پرده این توطئه آگاه بودند. در این رابطه ستاد بزرگ ارتشتاران طی گزارش خیلی محرمانه به تاریخ 11 شهریور 1342 خطاب به ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور، شهربانی کل کشور و دفتر ویژه اطلاعات نوشت: «عدهای مامور شدهاند در که در میدان و سایر محلها شایع کنند که طیب و همکاران او بیگناه بوده [و] این عده که محکوم به اعدام شدهاند قربانی مصلحت مملکت شدهاند و پولی که حاج اسماعیل رضایی به دولت واگذار کرده برای خلاصی خود بوده و اقرار هم به زور شکنجه گرفته شده و آن [فرد] عرب که میگفتند به ایران پول آورده چه شد؟ و حالا چطور خبری نیست؟»[6]
بازخوانی پروندهسازی رژیم پهلوی درباره شهدای 15 خرداد
رسوایی رژیم پهلوی در ماجرای ساختگی «محمد توفیق القیسی» البته بسی بیشتر بود. محمدرضا پهلوی چند روز بعد از قیام 15 خردادماه، در جریان سفرهای دورهای خود برای اعطای اسناد مالکیت اراضی کشاورزی در همدان گفته بود: «...متاسفانه کسانی که بساط پانزدهم خرداد را به راه انداختند... میگفتند که به ما 25 ریال پول داده بودند که [در خیابانها] بدویم و بگوییم: زنده باد فلانی!» اتهام مورد ادعای شاه که مردم در ازای 25 ریال، قیام کردهاند چنان مفتضح بود که در افواه مردم عادی هم به تمسخر گرفته شد. در گزارشی که ساواک از صحبت مردم کوچه و بازار تهیه کرده، چنین می خوانیم: «در چند روز اخیر موضوعی که اعلیحضرت همایونی در نطق خود در همدان به آن اشاره کردند که هر نفر 25 ریال گرفته و در تظاهرات شرکت کرده، بین مردم مورد تنفر و گفتوگو و تمسخر قرار گرفته و همه میگویند: ببینید مردم ایران چقدر بدبخت شدهاند که در پایتخت مملکت، مردم 25 ریال میگیرند و جلوی گلوله میروند و برای چنین مبلغ جزئی خود را به کشتن میدهند». مأمور ویژه اضافه میکند: «باید به هر ترتیب شده است، این مطلب که به خصوص دستاویز مخالفان شده به نحوی اصلاح شود».
بعد از تیرباران حاج اسماعیل و طیب، وصیتنامه آنها در روزنامهها منتشر شد. نکته مهم این که، در این وصیتنامهها، از مبالغ بالایی صحبت شده بود. به روایت حجتالاسلام والمسلمین شیخ حسین انصاریان، مردم این ادعا[ی رژیم مبنی بر دریافت پول] را با وصیتنامۀ حاج اسماعیل کنار هم گذاشتند و به یکدیگر نشان دادند. آنجا بود که دروغگوییهای رژیم و شاه مشخص شد و مردم با خشم و نفرت درباره محمدرضا پهلوی صحبت میکردند و میگفتند: «این مردک دروغگو خجالت نمیکشد که میگوید اینها 25 ریال گرفتهاند تا انقلاب کنند؟! در حالی که وصایای مالی حاج اسماعیل بیش از یک میلیون تومان است!» این ماجرا مثل چماقی بود که بر سر شاه و دربار فرودآمد.[7]
بازخوانی پروندهسازی رژیم پهلوی درباره شهدای 15 خرداد
ماجرای ساختگی «محمد توفیق القیسی» نه تنها به سود دستگاه پهلوی تمام نشد بلکه موجب رسوایی رژیم را نیز فراهم کرد. این جریان پرسشهای بیشماری در اذهان مردم پدید آورد که برای همیشه بدون پاسخ ماند. به تعبیر حجتالاسلام والمسلمین سیدحمید روحانی، مردم بعد از مدتها همچنان سوال میکردند که: «محمد توفیق القیسی کجا رفت؟ این زائیده دستگاه تبلیغاتی شاهانه چرا از فرودگاه مهرآباد این طرفتر نیامد؟! چرا عکسی یا نشانی از او در روزنامه یا مجلهای آورده نشد؟ چرا مصاحبه تلویزیونی یا مطبوعاتی با او انجام نگرفت؟ و چرا این ادعا که بنا بود با ذکر جزئیات «در معرض اطلاع عموم» قرار بگیرد هرگز صورت نپذیرفت؟»[8] این تنها بخشی از ابهامات مردم بعد از ماجرای دروغین رژیم پهلوی بعد از قیام مردم 15 خرداد 1342 بود و از قضا تیرباران طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی نه تنها هیچ کمکی به ادعای ساختگی شاه و دربار نکرد بلکه خون آن دو، دستگاه پهلوی را رسواتر و شاه را بیآبروتر ساخت.
پینوشتها:
1- «اسناد توطئه پانزدهم خردادماه فاش شد»، روزنامه اطلاعات، شماره 11115، شنبه 25 خرداد 1342، صص 1 و 13
2- «اسامی عاملین بلوای 15 خرداد»، روزنامه اطلاعات، ش 11133، 15 تیر 1342، صص 1 و 13 .
3- حاج اسماعیل (زندگینامه شهید حاج اسماعیل رضایی)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ اول، 1399، ص 73
4- طیب آزادمردی از تبار پانزده خرداد»، تهران: پانزده خرداد، سال ششم، شماره 25، بی تا، ص 264.
5- سرتیپ منوچهر هاشمی، داوری؛ سخنی در کارنامه ساواک، لندن: انتشارات ارس، 1373، صص 273-270
6- آزادمرد شهید طیب حاج رضایی به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، چ اول، 1378، ص 156.
7- خاطرات حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ حسین انصاریان، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1382، ص 96.
8- حجتالاسلام سید حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، بیجا: انتشارات اسلامی، چ دوم، آذر 1361 ص 509.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی