14 اسفند 1392

ریشه و منشأ ایل بختیاری


علیرضا ابطحی

درباره ریشه قومی و نژادی بختیاری‏ها چند نظریه وجود دارد که هر یک از آنها بر افسانه‏ها، روایات شفاهی، حدس و گمان‏ها و البته تحقیقات تاریخی و جامعه‏شناسی استوار شده‏اند. در اینجا به ذکر سه دیدگاه که بیشتر قابل اعتنا هستند، اشاره می‏شود:

دیدگاه اول، منشأ پیدایش بختیاری‏ها را در دوران ورود یونانیان به همراه اسکندر مقدونی و در پی فروپاشی قدرت هخامنشیان جست‏وجو می‏کند. طبق این نظریه، به دنبال تهاجم و لشکرکشی اسکندر مقدونی به قلمرو هخامنشیان و مرگ او و در نتیجه، پراکندگی سپاهیان اسکندر، گروهی از آنها اراضی محل سکونت فعلی بختیاری‏ها را به جهت خوبی آب و هوا برای اسکان انتخاب کردند و به مرور زمان در برخورد با مردمان و سکنه بومی ایران چنین بدانها گفته می‏شد که «شما در فتح ایران هنری نکردید، بلکه بخت یار شما بود» و از آن پس، بختیاری نام گرفتند. وجه اساسی طرح این نظریه، شباهت زیاد رقص بختیاری‏ها با رقص یونانیان عنوان شده است. 1
 
دیدگاه دوم، بختیاری‏ها را دارای ریشه ایرانی مربوط به دوران‏های قبل از اسلام می‏داند. علی‏قلی بختیاری معروف به سردار اسعد دوم، در کتاب خود موسوم به تاریخ بختیاری می‏نویسد:
 
بعد از تتبع از کتب تاریخ، این ایل جلیل نسبشان به ملوک بویه که ساسانی‏الاصلند، می‏رسد و سرسلسله ایشان، عزالدوله بختیار است؛ زیرا قبل از عزالدوله بختیار نامی در کتب نیست. ممکن است در قدرت و سلطنت آل‏بویه جماعتی از کسان ایشان که در ایران پراکنده شده‏اند، شعبه‏ای از ایشان به اسم بختیار معروف شده باشند. 2
 
گارثویت ــ نویسنده آمریکایی ــ می‏نویسد:
دو تن از تاریخ‏نویسان بختیاری معتقدند که تشابه گویش‏های کردی و بختیاری و رابطه نزدیک آنها با زبان فارسی، مؤید آن است که بختیاری‏ها مدت‏های طولانی است که در این سرزمین سکنی گزیده‏اند. آن دو برای اثبات نظریه خود لباس بختیاری‏ها را با تنپوش مجسمه‏هایی که از دوران هخامنشی و ساسانی بر روی صخره‏ها کنده شده و به جای مانده است، مقایسه می‏کنند. 3
 
دیدگاه سوم، که قوی‏ترین احتمال بوده و در ضمن، دارای قابلیت استناد و استدلال بیشتری نیز هست، از سوی کسانی ارائه شده که معتقدند بختیاری‏ها از منطقه شامات (سوریه کنونی) به ایران مهاجرت کرده‏اند. طبق این دیدگاه، کتاب شرفنامه بدلیسی اولین کتابی است که از بختیاری‏ها نام برده و درباره آنها چنین نوشته است:
 
طوایف کردی که با چهارصد خانوار، در قرن ششم هجری قمری به [ این] سرزمین بزرگ مهاجرت کردند، توسط یکی از رؤسای خود ــ ابوالحسن فَضلَوی ــ سلسله اتابکان فَضْلَویه را تشکیل دادند و برای عمران و آبادی سرزمین لر بزرگ، طوایف ساکن شامات را که به هزار اسب موسوم بودند، به سرزمین خود فراخواندند و متعاقب آن، طوایف بسیاری از جبل‏السماق سوریه به آنها پیوستند که نام یکی از این طوایف، بختیاری بوده است. 4
 
ریشه انشعاب بختیاری‏ها به هفت‏لنگ و چهارلنگ
حال که منشأ پیدایش بختیاری‏ها مورد بحث قرار گرفت، به دلیل اهمیت تقسیم ایل بختیاری به دو شعبه چهارلنگ و هفت‏لنگ و تأثیر این انشعاب در سرنوشت ایل بختیاری و ارتباط آن با چگونگی تقسیم منابع مالی ناشی از نفت، درباره آن به اختصار توضیح داده می‏شود.
 
منشأ انشعاب بختیاری‏ها به هفت‏لنگ و چهارلنگ به درستی روشن و مشخص نیست، ولی ریشه این انشعاب را مربوط به دوره صفویه و سلطنت شاه‏عباس اول می‏دانند.5 علاوه بر وجود ابهام در شناسایی دلایل این انشعاب، مبدأ زمانی جدایی دو شاخه هفت‏لنگ و چهارلنگ از یکدیگر نیز به روشنی معلوم نشده است. اما نظریه‏ای که مورد تأیید بیشتر نویسندگان بوده و مبنای منطقی این انشعاب نیز به حساب می‏آید، پیدایش و جدایی شاخه‏های چهارلنگ و هفت‏لنگ را بر اساس تقسیم مقدار مالیات و اختلاف در آن می‏داند. 6
 
بنابراین، هفت‏لنگ و چهارلنگ اصطلاحی مالیاتی است و بر پایه مقررات مالیاتی دوره صفویه ایجاد شده است؛ زیرا در آن دوران، لِنگ یا نصف جفت از اصطلاحات مالیاتی بوده و سهم ایل بختیاری سه سرمادیان، مساوی با دوازده دست و پا می‏شده که معنی دوازده لِنگ داشته است.
 
این دوازده لنگ مالیات، به همین دو بخش اصلی ایل تقسیم شده و برای بخش بزرگ‏تر ایل، هفت‏لنگ و برای بخش کوچک‏تر ایل، چهارلنگ و برای ایلات متفرقه یک لنگ معمول شده که از آن زمان به بعد، این ترتیب و اسم آن باقی مانده است. 7 سردار اسعد در این زمینه می‏نویسد:
 
از آنجا که بنیچه مالیات ایلات از حیوانات است. مثلاً بختیاری از مادیان، قشقایی از گوسفند، شاهسون از شتر و...، در یک عهدی که مالیات به بختیاری می‏بستند، بنیچه سرمادیان به بختیاری بسته شد که هفت پا [ لنگ] قسمت هفت‏لنگ و چهارپا [ لنگ] قسمت چهارلنگ و یک پا تخفیف داده شد و یا جمعِ تفرقه شده.... 8
 
بنابراین، این انشعاب که در تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایل بختیاری تأثیر بسیاری داشته است، به دوران صفویه باز می‏گردد.
 
محل استقرار و قلمرو بختیاری‏ها
دیدگاه‏ها و نظریات ارائه شده درباره قلمرو بختیاری‏ها دارای سمت و سویی نسبتا مشابه هستند و تعیین سرحدات بختیاری کار ساده‏ای نیست.
 
خانم الیزابت مکبن رز9 که در هنگام اقامت در میان بختیاری‏ها به بی‏بی‏گل افروزمعروف شده بود، در این خصوص می‏نویسد:
 
بسیار مشکل است که بتوان سرحدات بختیاری را به وضوح مشخص کرد؛ چرا که حدود و ثغور منطقه بختیاری به طور دائم در حال تغییر است و بستگی به قدرت و نفوذ خوانینی دارد که در آن منطقه حکومت می‏کنند. قلمرو بختیاری شامل مناطق کوهستانی است که بین سرزمین لرستان فعلی و کرانه‏های خلیج فارس قرار گرفته است و حدود 25000 مایل مربع وسعت دارد. سرزمین بختیاری از شمال به لرستان، از غرب به خوزستان و خلیج فارس، از شرق به اصفهان، و از جنوب به کهگیلویه محدود است. 10
 
قلمرو بختیاری را محدوده‏ای گفته‏اند که در درجات 31 تا 32 درجه شمالی و 41 تا 51 درجه شرقی بین رودخانه‏های کارون و دز و فلات مرکزی ایران واقع شده است. 11 در بین نویسندگان، گارثویت شرح دقیق‏تری از محدوده جغرافیایی محل استقرار بختیاری‏ها ارائه می‏دهد. او می‏نویسد:
 
قلمرو بختیاری تقریبا بیست هزار مایل مربع وسعت دارد که دوازده هزار مایل آن [هرمایل برابر با 1852 متر] (شصت درصد) را مناطق کوهستانی تشکیل می‏دهد. در درون این ارتفاعات سه رودخانه مهم جریان دارد: زاینده رود که به طرف شرق یعنی اصفهان سرازیر می‏گردد. کارون و دز نیز به سمت جنوب در حرکتند و پس از الحاق به یکدیگر به خلیج فارس می‏ریزند. قلمرو بختیاری به سه بخش تقسیم می‏شود: الف) کناره‏ها و حواشی که باریک است. ب) تپه‏ماهورها که به 1000 تا 1500 پا ارتفاع از سطح دریا می‏رسد و محل استقرار ایل در گرمسیر (قشلاق) یا قلمرو ده‏نشینان یا به عبارت دیگر یکجانشینان بختیاری است که در زمین‏های خود به کشت و کار اشتغال دارند. ج) کوهستان‏های بختیاری که در سه رشته از شمال غربی به جنوب غربی امتداد دارند... در درون این کوهستان‏ها، ییلاق یا سردسیر بختیاری قرار دارد. 12
 
حافظ عیدیوندی درباره محدوده سکونت بختیاری‏ها می‏نویسد:
 
ایل بختیاری مناطق تحت نفوذ خود را به دو منطقه ییلاق و قشلاق تقسیم می‏کردند. منطقه قشلاق محل سکونت زمستانی آنها و دام‏هایشان بود و ییلاق، منطقه تابستانی آنها بوده است. این مناطق به ترتیب قشلاق، خوزستان و ییلاق، چهارمحال و بختیاری بوده است. 13
 
با توجه به مطالب فوق، اکنون می‏توانیم علت دخالت بختیاری‏ها را در مسئله نفت بهتر درک کنیم و بدانیم که بخش‏هایی از خوزستان در دوره‏های اخیر، جزئی از قلمرو قشلاقی بختیاری‏ها بوده است. به همین دلیل هنگامی که نفت در منطقه ماماتین مسجدسلیمان کشف شد، خوانین بختیاری به عنوان مالکان این اراضی، خود را دارای حقوق مالکیت دانستند.
 
ساختار قدرت در ایل بختیاری
واژه ایل در فرهنگ فارسی به معانی متفاوتی ذکر شده است که از آن جمله می‏توان معانی مردمان، قوم و جماعت14 و دوست، موافق و رام15 را نام برد. برخی از محققان در پژوهش‏های خود درباره ایل بختیاری، ایل را اصطلاحی ترکی ـ فارسی ذکر کرده‏اند که به تمامی اتحادیه بختیاری، اعم از چهارلنگ و هفت‏لنگ اطلاق می‏شده است. به نظر می‏رسد گستردگی معانی و مصادیق واژه ایل، باعث شده تا از این واژه در اشکال و معانی گاه بسیار گسترده و گاه محدود استفاده شود؛ به گونه‏ای که ایل را به معنای متابعت و رعیتی هم ذکر کرده‏اند که ریشه ترکی ـ مغولی دارد. 16
 
اما به طور کلی، واژه ایل به گروه‏هایی از مردم یکجانشین و چادرنشین بختیاری اطلاق می‏شود که در بین ارتفاعات سر به فلک کشیده با دره‏های عمیق و دشت‏های کم‏ارتفاع بین اصفهان، فارس و خوزستان سکنی داشته و رسم ییلاق و قشلاق خود را به تناوب انجام می‏دهند.
 
وجود کوه‏ها و دره‏ها مانع از شکل‏گیری زندگی دسته‏جمعی بوده است. بنابراین گروه‏های کوچکی از افراد چادرنشین به دلیل عوارض طبیعی از یکدیگر جدا مانده و در یک جا مستقر شدند و به مرور زمان به سوی ایجاد تشکل و واحدی سیاسی، اجتماعی و پذیرش تقسیم‏بندی‏های آن قدم برداشتند و در این راه تا جایی پیش رفتند که به همه آنها، ایل یا اتحادیه (کنفدراسیون) بختیاری گفته شد که در رأس آن یک ایلخان قرار داشت. در این نظام ایلی، مهم‏ترین گروه‏ها را خانواده‏ها تشکیل می‏دادند و هم اینان بودند که نقش مهمی در اتحادیه و همبستگی طوایف و جنگ و ستیزهای محلی برعهده داشتند. 17 سازمان ایل، از نوع سازمان پدرسالاری و پدرتباری مبتنی بر ملکداری و زمینداری برخی از افراد بود.
 
این گروه‏های کوچک در چند دهه آخر سده نوزدهم، هر یک در تمام یا قسمتی از قلمرو خود دارای رئیس یا خان بودند که در دو شاخه هفت‏لنگ و چهارلنگ متمرکز شده و به تدریج از اواسط سده نوزدهم به بعد، با تلاش خوانین بزرگ با عنوان ایلخان، قدم در راه ایجاد یک کنفدراسیون یا اتحادیه برداشتند که از آن زمان تا چند دهه آغاز سده بیستم نزدیک به سال‏های مقارن ایام سلطنت رضاشاه پهلوی ادامه یافت. 18
 
این گروه‏ها و طوایف پراکنده در اثر مساعی و اقدامات محمدتقی خان کنورسی چهارلنگ و حسینقلی‏خان زراسوند هفت لنگ با هم متحد شده و تقریبا نوعی حکومت ملوک‏الطوایفی را که در رأس آن ایلخان یا خان بزرگ قرار داشت، پذیرا گشتند. 19 در رأس این اتحادیه، ایلخان به عنوان نفر اول و ایل‏بیگ به عنوان نفر دوم قرار داشتند. این در حالی بود که ابتدا به جای کلمه «خان» از کلمه «آقا» یا «آ» در بین بختیاری‏ها استفاده می‏شد و به تدریج عنوان «خان» رواج یافت. بدین‏ترتیب افرادی با عنوان «خان» در رأس مجموعه طوایفی همچون چهارلنگ یا هفت‏لنگ قرار گرفتند. 20 آخرین قدم، ایجاد اتحاد بین دو شاخه هفت‏لنگ و چهارلنگ بود که ابتدا توسط محمدتقی‏خان و سپس توسط حسینقلی‏خان برداشته شد. حکومت مرکزی نیز از اواسط سده نوزدهم به بعد از سال 1861م و اوایل سده سیزدهم قمری با اعطای القاب ایلخانی و ایل‏بیگی، به این روند حالت رسمی و قانونی بخشید و بر آن صحه گذاشت. 21
 
در دوره قدرت حسینقلی‏خان، علاوه بر مقام ایلخانی و ایل‏بیگی، مقام سومی نیز در نظر گرفته شد که آن، مقام حاکم چهارمحال بود و از آن پس، علاوه بر مقام ایلخانی و ایل‏بیگی، مقام حاکم چهارمحال نیز وجود داشت. این روند تا هنگام قتل حسینقلی‏خان ادامه یافت؛ ولی پس از مرگ وی، بازماندگانش بر سر تصاحب قدرت به رقابت پرداختند و با عقد قرارداد 1894م/ 1312ق، تصدی مقامات مورد بحث در انحصار خاندان ایلخانی و حاجی ایلخانی قرار گرفت.
 
در درون این اتحادیه، یک ارتباط زنجیره‏ای بین ایلخانی و خوانین بزرگ‏تر و کوچک‏تر و کلانتران و کدخدایان وجود داشت. این ارتباط ایلخان را قادر می‏ساخت که فرامین خود را به مرحله اجرا درآورد. بنابراین، به تدریج نوعی دیوان‏سالاری ابتدایی به وجود آمد که در آن تعدادی مستوفی و منشی به امور مربوط به ایلخانی رسیدگی می‏کردند. 22
 
البته در کنار این زنجیره ارتباطی پسران، برادران و عموها به عنوان عامل اجرایی ایلخان را در انجام امور یاری داده و از وی اطاعت می‏کردند. اما چون این افراد از خاندان ایلخان برخاسته بودند، در بعضی موارد علیه او مخالفت‏هایی نیز می‏کردند تا شاید بتوانند مقام و جایگاه وی را به دست آورند. 23 به هر روی، ایلخان یا رئیس اتحادیه به ندرت از پشتیبانی همه طوایف برخوردار بود و برخی از خوانین یا رؤسای طوایف سعی می‏کردند در مواقع مختلف به ویژه هنگام جمع‏آوری مالیات موانعی بر سر راه او ایجاد کنند. 24 مقام ایلخانی ممکن بود پس از مرگش، به جای پسر بلافصل او، به برادر، عمو یا دیگری برسد. 25
 
درباره ساختار سیاسی اجتماعی و تقسیمات فرعی مربوط به آن در ایل بختیاری، ضمن وجود اشتراک کلی در دیدگاه‏های محققان و نویسندگان داخلی و خارجی، اختلافاتی نیز وجود دارد. ولی به طور کلی با نگاهی به مطالب ذکر شده در منابع، بیشتر آنها ساختار سیاسی و اجتماعی ایل بختیاری را چنین ذکر کرده‏اند:
 
ایلخان ایل بختیاری
خان شاخه هفت‏لنگ‏ها: شامل (هفت طایفه) و چهارلنگ شامل (چهار طایفه)
کلانتر طایفه دورکی: حاصل اختلاط چند تیره
کدخدا تیره زراسوند: حاصل اختلاط چند تش
ریش سفید تش اولاد تشمال: مرکب از سه تا دوازده چادر
                 خانواده             : شامل زن و شوهر و فرزندان و اقوام نزدیک
از واحدی به نام کربو که بزرگ‏تر از خانواده هست نیز نام برده شده است. 26   
 
قدرت خان در ایل به طور عمده از دو جا سرچشمه می‏گرفت: اول، طوایف و عشایری که خان بر آنها سروری داشت. دوم، مقدار اراضی و زمین‏هایی که جزو املاک وی بود. 27 علاوه بر این، دستمایه یک خان برای پیشرفت، هویت خانوادگی او نیز بود؛ به طوری که بیشتر خوانینی که مادرانشان عنوان بی‏بی داشتند از پشتیبانی خانواده، تیره و سایر قدرت‏های محلی برخوردار بودند. 28 هرچه میزان تجربه، لیاقت و کفایت خان زیادتر و پشتیبانی طایفه و قبیله از او بیشتر بود، جایگاهش نیز والاتر و موقعیت او مستحکم‏تر می‏شد.
 
قدرت خوانین در ارتباط با دولت مرکزی در وضعیت ویژه‏ای قرار داشت؛ زیرا از یک سو هرگاه دولت مرکزی ضعیف بود و قدرت کنترل و نظارت نداشت، خوانین فرصت بیشتری داشتند تا حیطه قدرت و نفوذ خود را گسترش دهند و از سوی دیگر، میزان پشتیبانی و تأیید دولت مرکزی، به ویژه یک دولت مرکزی قوی از هر یک از خوانین، در تثبیت و اعمال قدرت آنها تأثیر می‏گذاشت. اگر دولت مرکزی از خانی پشتیبانی می‏کرد، او توانایی بیشتری برای اعمال قدرت و نفوذ پیدا می‏کرد. البته اگر میزان پیشکشی تقدیمی و اطاعت خان از دولت مرکزی بیشتر بود، پشتیبانی دولت مرکزی نیز افزایش می‏یافت. 29 گاهی اوقات نیز دولت مرکزی، خان حاکم را عزل و مقام او را به خان دیگر یا رقیب او واگذار می‏کرد. 30
 
خوانین برای بقا و استحکام قدرت و ازدیاد ثروت خود، غیر از پشتیبانی طوایف محدوده قلمروشان، به حمایت طوایف خارج از قلمرو بختیاری نیز احتیاج داشتند و برای کسب چنین حمایتی به وصلت و ایجاد پیوندهای سببی با طوایف همجوار خود می‏پرداختند. این امر، اهرم قدرتی برای خان بختیاری به شمار می‏رفت. پس از مشروطیت و فتح تهران خوانین تلاش کردند که به تدریج این‏گونه ازدواج‏ها را در سطح خانواده‏های متعدد در ایران گسترش دهند. 31
 
بعضی طوایف ممکن بود به عللی پشتیبانی خود را از خان سلب کرده و حتی به اردوگاه خان رقیب وی بپیوندند و یا با خان دیگری اعلام همبستگی کنند. 32 دلیل این اقدام این بود که خوانین برای پیشبرد اهداف خود به حمایت گروه‏ها، طوایف و اشخاص متکی بودند و هرچند قدرت خوانین، استبدادی و نامحدود به نظر می‏آمد، اما همین احتیاج به جلب و حفظ وفاداری و پشتیبانی طوایف و عشایر باعث ایجاد محدودیت در میزان تعدی، زورگویی و اخاذی خوانین می‏شد. 33
 
خوانین به طور عمده در بین افراد طایف و ایل وظایف اجرایی را بر عهده داشتند. محدوده اختیارات و وظایفی که برای یک خان به ویژه در مقام ایلخانی ذکر شده، عبارتند از:
 
1. جمع‏آوری مالیات
2. رفع اختلاف و مشکلات محلی در ارتباط با زمین، مراتع و ...
3. ایجاد هماهنگی در کوچ
4. واگذاری چراگاه‏ها و تعیین محدوده استفاده از مراتع
5. جلوگیری از شیوع و گسترش اختلافات داخلی و پرهیز از آن
6. جلوگیری از تجاوز به مراتع دیگر
7. کاهش تنش و درگیری با اجتماعات ایلی دیگر
8. جمع‏آوری نیروی نظامی و دفاع از محدوده قلمرو خود یا فراهم کردن نیروی نظامی برای مقاصد تعیین شده از سوی دولت مرکزی
9. مجازات مجرمان و متخلفان
 
علاوه بر اختیارات فوق، انتصاب کلانتر و کدخدا، تشویق طوایف با واگذاری مراتع و پس گرفتن آن به عنوان مجازات، صدور اجازه برای خرید و فروش اراضی، از جمله اختیارات خان ذکر شده است. 34 وظایف خان را در غیاب او ممکن بود همسرش که عنوان بی‏بی داشت، انجام دهد. 35

هر خان در هنگام تصدی مقام خود با عنوان ایلخانی، از راه‏های مختلف می‏توانست به کسب درآمد بپردازد. این روند همچنان تا پایان جنگ جهانی اول و روی کار آمدن سلسله پهلوی ادامه داشت. شایع‏ترین راه‏های کسب درآمد و منابع عایدی ایلخان عبارت بود از:

 

الف) ازدواج سببی با طوایف، خاندان‏ها و خانواده‏های ثروتمند36
ب) به دست آوردن تیول از دولت مرکزی در صورت اطاعت
ج) دریافت مستمری سالیانه از سوی دولت
د) وصول مالیات‏های مختلف و اختصاص بخشی از آن به خود
ه) تجارت از طریق فراهم کردن سرمایه برای بازرگانان و تجار
و) جمع‏آوری و تکثیر احشام و اغنام و پرورش اسب و مادیان
ز) دریافت عوارض راهداری جاده لینچ
ح) خرید و فروش اراضی، دهات و املاک در داخل و خارج از قلمرو بختیاری
ت) فروش اراضی مورد نیاز به شرکت نفت ایران و انگلیس؛ به ویژه اینکه اراضی مزروعی در قلمرو هر طایفه جزو ثروت خان به حساب می‏آمد.
ی) دریافت حق‏الحفاظه مربوط به مناطق نفتی
ک) دریافت سود اسهام نفت
ل) عایدات حکومت شهرهایی که به عنوان حاکم بدان شهر فرستاده می‏شدند.
م) دریافت حقوق مناسب دولتی برای منصب‏هایی همچون رئیس‏الوزرایی و.... 37
 
خوانین در بسیاری از مواقع همچون مالکان، سهم خود را بابت محصول یا مال‏الاجاره و دیگر بهره‏های مالکانه وصول می‏کردند و در آنِ واحد به عنوان رئیس ایل و عشیره از اتباع خود باج‏هایی می‏گرفتند. 38 مالیات‏ها در قلمرو بختیاری چند نوع بود:
 
الف) مالیات گله‏داری یا شاخ‏شماری. به این ترتیب که در ازای هر مادیان برابر با چهار درازگوش یا گاو برابر بیست رأس گوسفند، 15 قران دریافت می‏شد.
ب) مالیات اراضی زراعی یا مالیات خیش که به ازای هر خیش، یک قران دریافت می‏شد.
ج) سیورسات و مخارج که سفره هر خیش شامل یک منِ شاهی نان، یک بار هیزم، دو عدد مرغ، ربع منِ شاهی روغن و ده عدد تخم‏مرغ می‏شد.
د) دریافت وجوهی برای استفاده از معادن نمک. 39
 
برای دریافت این مالیات‏ها معمولاً هر یک از خوانین تعدادی مأمور برای کار جمع‏آوری در اختیار داشتند. برخی از طوایف مانند احمد خسروی به جای پرداخت مالیات، تعدادی تفنگچی در اختیار خان قرار می‏دادند. 40
 
در سلسله‏مراتب طایفه و ایل، علاوه بر خان افرادی به عنوان کلانتر و کدخدا و ریش‏سفید نیز حضور داشتند. بدین‏ترتیب که کدخدایان عامل کلانتر و کلانتر نماینده خان در طایفه بود.
 
کلانترها معمولاً ثروتمند و دارای املاک زیادی بودند و اغلب با دختران خوانین ازدواج می‏کردند. گرچه کلانتران به وسیله خان برگزیده می‏شدند، ولی به نظر می‏رسد که مقام کلانتر موروثی بود و از پدر به پسر می‏رسید. 41 و نقش خان در این بین، بیشتر از لحاظ تأیید و به رسمیت شناختن امتیازاتی بود که به یک کلانتر داده می‏شد. البته خان در مقابل چنین تأییدی مبلغی به عنوان پیشکش دریافت می‏کرد. در عین حال، خان می‏توانست در موقع لزوم، کلانتر را از مقام خود عزل کند و دیگری را از همان خانواده به این مقام برگزیند.
 
کلانترها، کدخدایان و ریش‏سفیدان در حیطه خود دارای اختیاراتی بودند که این اختیارات به تناسب وضعیت تغییر می‏کرد. 42
 
معمولاً کلانترها، کدخدایان و ریش‏سفیدها در قلعه اصلی محل اقامت خان جمع شده و در دو نوبت صبح و عصر به حل و فصل اختلافات، رسیدگی به شکایات افراد و بحث درباره مسائل روز می‏پرداختند. در واقع، این اجتماع نوعی دیوانخانه یا دارالحکومه بود که به مشکلات و مسائل رسیدگی می‏کرد. برخی اوقات، خان نیز در این جمع شرکت می‏کرد و به شکایات یا مسائل طرح شده از سوی مراجعان گوش می‏داد. آن گاه این مشکلات و دعاوی در نزد خان مورد حل و فصل قرار می‏گرفت و متخلفان به امر خان، به مجازات می‏رسیدند. این گردهمایی‏ها برای حل و فصل ضروری بود و معمولاً با رأی اکثریت به راه‏حل واحدی می‏رسیدند. کلانتر، کدخدا، ریش‏سفید یا معتمدان محلی در بین طوایف در امر کوچ و مهاجرت، تعیین چراگاه‏ها، امور مربوط به درو و برداشت محصول به مشورت، نتیجه‏گیری و تصمیم‏گیری می‏پرداختند. 43
 
برخی اوقات، اعضای این شورا بنا بر خواست خوانین یا پیش آمدن ضرورت در محل استقرار خان بزرگ یا ایلخان یا هر جایی که توافق می‏شد، گرد هم می‏آمدند و به تصمیم‏گیری در مورد مسائل مهم و مشورت پیرامون آن می‏پرداختند. علاوه بر این، چنین گردهمایی‏هایی برای تعیین ایلخان یا ایل‏بیگ یا وارد کردن فرد یا تعدادی از خوانین برای عمل کردن به قراردادها و توافق‏های قبلی نیز انجام می‏گرفت. به طور مثال، پس از عقد قرارداد 1894م/ 1312ق درباره انحصار مقام ایلخانی و ایل‏بیگی در میان خاندان ایلخانی و حاجی ایلخانی، گاهی تأکید بر اجرای این قرارداد ضرورت می‏یافت؛ زیرا ممکن بود هر دو مقام در وضعیت و موقعیت زمانی خاصی به خاندان دیگر واگذار شود. 44 حتی در مواردی همچون عقد قرارداد 1912م/ 1330ق نیز با وجود واگذاریمقام ایلخانی به خاندان حاجی‏ایلخانی، مقام ایل‏بیگی در اختیار خاندان ایلخانی بود. در موردی دیگر، خوانین در سال‏های 1920م/ 1298ش و 1921م/ 1299ش دو بار پیرامون اتخاذ تصمیم درباره اوضاع و تعیین ایلخانی اجتماع بزرگی در اصفهان تشکیل دادند. 45
 
همیشه ارتباط کاملی بین ایلخانی و خوانین بزرگ و کوچک و کلانترها و کدخدایان وجود داشت. علاوه بر این، در سال‏های اولیه سده بیستم مقارن جنگ جهانی اول، خوانین مبادرت به ایجاد نهادی به نام بستگان46 کردند. نهاد بستگان شامل کسانی بود کهدر ازای دریافت مبالغ نقد و جنس یا در اختیار گرفتن تیول اراضی مختلف نسبت به خان وفادار بوده و او را در امور مختلف همراهی می‏کردند. 47 مؤسس این نهاد حاج خسروخانسردار ظفر بود. 48 البته نهاد بستگان بعدها در هنگام گردش نزولی قدرت به ویژه دردوران پس از کودتا مشکلاتی را برای خوانین به وجود آورد. در واقع، بسیاری از نارضایتی‏های مطرح شده از سوی افراد این نهاد و دیگر افراد ایل باعث هراس خوانین و انگلیسی‏ها از تأثیر نفوذ و تفکرات بلشویکی در بین آنها می‏شد.
 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 
1. علی‏قلی بختیاری و عبدالحسین لسان‏السلطنه. تاریخ بختیاری. تهران، اساطیر، 1376. چاپ دوم. ص 49؛ حافظ عیدیوندی. نگرشی بر ایل بختیاری. اهواز، آیات، 1375. چاپ اول. صص 13-15؛ جن رالف گارثویت. تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری. ترجمه مهراب امیری. تهران، سهند، 1373. چاپ اول. صص 81-88؛ سر اوستن هنری‏لایارد و دیگران. سیری در قلمرو بختیاری. ترجمه مهراب امیری. تهران، فرهنگسرا، 1371. چاپ اول. صص 244-246 .
2. تاریخ بختیاری. ص 49 .
3. جن رالف گارثویت. تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری. صص 81-88 .
4. همان. ص 88؛ عیدیوندی. نگرشی بر ایل بختیاری. صص 13-15؛ م. الیما. «چند باور قومی ـ تاریخی بختیاری»، انزان. تهران، سعدی، شماره اول. صص 19-20؛ سیری در قلمرو بختیاری. ص 36 .
5. امان دیتر. بختیاری‏ها، عشایر کوه‏نشین ایرانی در پویه تاریخ. ترجمه محسن محسنیان. تهران، آستان قدس رضوی، 1367. چاپ اول. ص 67؛ جن رالف گارثویت. بختیاری‏ها در آیینه تاریخ. ترجمه مهراب امیری. تهران، انزان، 1375. چاپ اول. ص 15 .
6. بختیاری‏ها، عشایر کوه‏نشین ایرانی در پویه تاریخ. ص 67 .
7 . تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری. صص 83-84؛ بختیاری‏ها در آیینه تاریخ. ص 57؛ خسرو بختیاری. خاطرات سردار ظفر. تهران، فرهنگسرا، 1362. چاپ اول. ص 4.
8 . تاریخ بختیاری. ص 154 .
9. Elizabet Macbenrose
10 . الیزابت مکبن رز. با من به سرزمین بختیاری بیایید. ترجمه مهراب امیری. تهران، بی‏جا، 1373. چاپ اول. صص 56-57؛ تاریخ بختیاری. ص 151 .
11 . بختیاری‏ها در آیینه تاریخ. ص 31؛ تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری. ص 46 .
12 . تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری. ص 47 .
13 . نگرشی بر ایل بختیاری. صص 15-17 .
14 . سراج‏الدین علی‏خان بن حسام‏الدین الگوالیری اکبرآبادی. فرهنگ غیاث الغاث. به کوشش محمد دبیرسیاقی. تهران، معرفت، بی‏تا. ج 1. ذیل واژه ایل.
15 . محمدحسین بن خلف‏تبریزی متخلص به برهان. برهان قاطع. به اهتمام دکتر محمد معین. تهران، امیرکبیر، 1362. ذیل واژه ایل.
16 . تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری. ص 85 .
17 . بختیاری‏ها در آیینه تاریخ. ص 51 .
18 . ژان پییردیگار. فنون کوچ‏نشینان بختیاری. ترجمه اصغر کریمی. مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1366. چاپ اول. ص 26؛ با من به سرزمین بختیاری بیایید. ص 115؛ بختیاری‏ها در آیینه تاریخ. ص 42؛ تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری. ص 85 .
19 . سیری در قلمرو بختیاری. ص 311؛ بختیاری‏ها در آیینه تاریخ. ص 42 .
20 . بختیاری‏ها در آیینه تاریخ. ص 47 .
21 . غلامرضا میرزایی‏دره‏شوری. بختیاری‏ها و قاجاریه. شهرکرد، انتشارات ایل، بی‏تا. چاپ اول. صص 84-87 .
22 . با من به سرزمین بختیاری بیایید. ص 105 .
23 . بختیاری‏ها در آیینه تاریخ. ص 45 .
24 . همان. ص 44 .
25 . با من به سرزمین بختیاری بیایید. ص 105 .
26 . سکندر امان‏الهی. کوچ‏نشینی در ایران. تهران، آگاه، 1370. چاپ سوم. ص 200؛ عبدالعلی خسروی. فرهنگ بختیاری. تهران، فرهنگسرا، 1368. چاپ اول. صص 72-73؛ تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری. صص 86-87؛ فنون کوچ‏نشینان بختیاری. صص 24-30 .
27 . آن لمتون. مالک و زارع در ایران. ترجمه منوچهر امیری. تهران، علمی و فرهنگی، 1362. چاپ سوم، ص 497 .
28 . بختیاری‏ها در آیینه تاریخ. صص 44-45 .
29 . با من به سرزمین بختیاری بیایید. ص 105 .
30 . بختیاری‏ها در آیینه تاریخ. ص 48 .
31 . همان. صص 46-47.
32 . همان. صص 44-45 .
33 . مالک و زارع در ایران. ص 507 .
34 . بختیاری‏ها در آیینه تاریخ. ص 44؛ تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری. ص 110؛ با من به سرزمین بختیاری بیایید. ص 113 .
35 . با من به سرزمین بختیاری بیایید. ص 113 .
36 . بختیاری‏ها در آیینه تاریخ. صص 44-45 .
37 . تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری. صص 110 و 112 .
38 . مالک و زارع در ایران. ص 497 .
39 . با من به سرزمین بختیاری بیایید. ص 112؛ تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری. ص 112 .
40 . تاریخ سیاسی اجتماعی. ص 111 .
41. مالک و زارع در ایران. ص 504؛ بختیاری‏ها در آیینه تاریخ. ص 43 .
42. تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری. ص 106؛ سیری در قلمرو بختیاری. ص 40؛ با من به سرزمین بختیاری بیایید. ص 112 .
43 . تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری. ص 107؛ سر اوستن هنری‏لایارد. ماجراهای اولیه در ایران. ترجمه مهراب امیری. تهران، وحید، 1367. ص 85؛ با من به سرزمین بختیاری بیایید. ص 108 .
44. Great Britain: Foreign Office, NO.95, Enclosure in NO.95, Note on Bakhtiari Policy, Camp Isfahan, 22 July 1921, F.O. 416.
45. Ibid.
46. System of Bastagan 
47. Ibid.
48. بختیاری‏ها در آیینه تاریخ. صص 25 و 39-59؛ همان. صص 25 و 59-39.


موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران