12 بهمن 1392
شهید فقیهی؛ عالم مظلوم
برای کسانی که او را از نزدیک میشناختند میدانستند که اجر و ارج او با کمتر از شهادت داده نمیشد. بهخصوص که این روزها شایعه علیه حجتالاسلام فقیهی بیشتر شده بود.
تنها کسی که شخصیتش قابل مقایسه با شهید فقیهی بود شهید بهشتی بود. همانقدر مظلومیت و تقریباً همان شایعات البته در مقیاس چند شهر. شایعه کرده بودند در منزلش روغن مرغوب است در حالی که بقیه شهر مجبورند روغن را کوپنی تهیه کنند.
برای تمسخر برخی افراد مردم را برای تهیه روغن به درب منزل او حواله میدادند. اما او با تواضع و احترام برخورد میکرد. یا از روغن کوپنی موجود از منزل به آنها میداد و گاهی هم از درب دیگر منزل میرفت و برای آن افراد روغن میخرید و برایش میآورد. اما چیزی نمیگفت و از خودش دفاع نمیکرد. حتی اجازه نمیداد فرد دیگری هم از ایشان دفاع کند.
۱۹ اسفند ۱۳۱۰ در خانوادهای مذهبی در استهبان به دنیا آمد. پدرش از کاسبین و مومنین استهبان بود که البته سواد دینی داشت و زبان عربی را هم مختصری میدانست. از هشت-نه سالگی روزه میگرفت و از اوایل بلوغ تا آخر عمر بسیار مداومت داشت بر روزه مستحبی که صد روز را پشت سر هم روزه میگرفت. استغفار بسیار میکرد. بر احیای مسجد و اقامه نماز جماعت تلاش مستمری داشت و در طول عمر خود چند مسجد را احیا کرد. بسیار اهل زهد و تهجد بود و نماز شبش ترک نمیشد.
مرحوم علیاکبر پرورش که آن روزها سرباز ژاندارمری در استهبان بود، از کسانی بود که به دلیل نگاه دینی و انقلابی بسیار با شهید فقیهی صمیمی بود و در کارهای اجتماعی و مذهبی او را یاری میکرد. (وی بعدها وزیر آموزش و پرورش و نماینده مردم اصفهان شد) او درباره شهید فقیهی گفته بود: «شهید فقیهی در صدد معرفی خودش نبود به هیچ عنوان. همیشه در صدد معرفی خدا بود یعنی از سادهترین و کوچکترین چیزی که در ذهن شنونده بود سعی میکرد خدا و اولیای او را معرفی کند و این معنا در زندگی او کاملا مشهود بود.»
زندگی علمی
درس حوزوی را از استهبان شروع کرد. بعد از مدتی به شیراز مهاجرت کرد تا در مدرسه علمیه آقاباباخان مشغول تحصیل شود. (این مدرسه مدرس ملاصدرا هم بوده است) بعد از آنکه مقدمات را طی کرد به قم و نجف هم رفت و از درس آیت الله خوئی، آیت الله شیخ محمدتقی آل رازی، آیت الله سید اسدالله مدنی، آیت الله عبدالرحیم ربانی، آیت الله صادق خلخالی و … استفاده برد. اما به دلیل فقر مالی مجبور شد به شهرش بازگردد.
بازگشت مجدد او به وطن مصداق «آیه نفر» که مومنان را به هجرت برای درسآموزی و بازگشت برای تدریس و انذار الزام میکند:
«و ما کان المؤمنون لینفروا کافة فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة لیتفقهوا فى الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون»
شایسته نیست مؤمنان همگى ـ به سوى میدان جهاد ـ کوچ کنند . چرا از هر گروهى ، طایفه اى از آنان کوچ نمى کنند ـ و طایفه اى بمانند ـ تا از دین آگاهى پیدا کنند و به هنگام بازگشت به سوى قوم خود ، آنان را انذار نمایند تا ـ از مخالفت فرمان پروردگار ـ بترسند. (آیه ۱۲۲ سوره توبه)
ایشان هرچند نتوانست حوزهای را به صورت رسمی تاسیس کند، اما بسیاری از جوانان به صورت غیررسمی دروس حوزوی را در منزل وی میخواندند. او دروس سطح را با بیان شیوا برای طلاب شرح میداد و برخی از آنها بعدها دروس خود را جدیتر پی گرفتند و ملا شدند. حجت الاسلام سیدجعفر حجت کشفی یکی از آنها بود. رایزن فرهنگی ایران در سوئد بود. که اکنون مدیر کارگاه هنری آستانه مقدس حضرت معصومه(س) است.
بیان شیوای او در درس در جذب طلاب موثر بود. یکی از طلاب که در نجف تحصیل میکرد، گفته بود «لمعهای که شهید فقیهی تدریس میکند الحق و الانصاف خیلی بهتر است». نجف را رها کرده بود و برای درسآموزی نزد شهید فقیهی آمده بود.
مقابله با روحانیت سلطنتطلب
در آن روزها در شهرهای کوچک، خانها و حکومتیها و برخی روحانیون با هم همراهی میکردند و قدرت میان آنها تقسیم بود. اما حجتالاسلام فقیهی به دلیل آنکه از یک خانواده معمولی بود، بسیار مورد اذیت از سوی جریان سنتی قدرتمند در شهر قرار میگرفت و همینها بستر ساز شایعات علیه او بودند.
هرچند حاضر نبود علیه آنها صریح چیزی بگوید، اما منش او باعث رسوایی جریان تحجر بود. شیوه بیانش متفاوت بود و هم از نظر علمی از آنها سر بود. و کم کم باعث شد تا منبر آنها خلوت شود. مثلاً در زمانی که در دست داشتن یادداشت برای روحانیون عیب شمرده میشد، قبل از هر سخنرانی نکات لازم را روی کاغذ یادداشت میکرد و برخی را بالای منبر از رو میخواند.
مطابق اسناد ساواک دو سوم مردم شهر مرید او بودند. به همین دلیل بود که راهیپیمایی های بزرگ مردم در حمایت از او شکل بگیرد و خواستار متوقف شدن تعقیب عالم شهر شدند.
تشکیلات سازی
علاوه بر انجام کارهای معمول که شامل تبلیغ و اقامه نماز جماعت و روحانی کاروانهای حجاج و زیارتی بود، این شهید به چند کار عمده توجه داشت که وجه مشترک آن را میتوان در تشکیلاتسازی خلاصه کرد. تقریباً همه جوانان انقلابی شهر از او خط میگرفتند و مدیران انقلابی شهر شدند. یا مسیر تحصیل دروس حوزوی را پی گرفتند و برای تبیلغ دین تلاش کردند. او به دنبال استعدادها میگشت و آنها را در چارچوب دینی تربیت میکرد.
مرحوم علی اکبر پرورش دربارهاش گفته بود:
«از تمام افرادی که در مسیر اسلام و انقلاب با شرح صدر حرکت میکردند حجت الاسلام شهید فقیهی سرآمد همه آنها بود. خصوصیتش این بود که کاملا راه را باز میکرد؛ میکوشید که هرچه سر راه خداوند هست برطرف کند تا فلان جوان رمیده، فلان جوان دورافتاده، فلان معلم دورافتاده، فلان انسان از کاروان فرومانده، فلان انسان از قافله دورافتاده راه را پیدا کند و به سوی خدا بیاید. خیلی انسان با سینهای بود. خلاصه شب و روز همتش را صرف کرده بود برای اینکه خدمت به انسانها کند آن هم با سینهای گشاده…»
جلسه جوانان انصار المهدی
یکی از مهمترین تلاشهای حجتالاسلام فقیهی به تربیت جوانان معطوف بود. وی جلسات مستمر هفتگی برگزار میکرد و در آن قرآن خوانده میشد و حدیث گفته میشد و یکی از روحانیون سخنرانی میکرد. این جلسه بستر دعوت از روحانیون انقلابی هم بود.
شهید فقیهی هم تلاش میکرد که به هر شکلی که هست این جلسات را حتی با تعداد محدود برقرار نگه میداشت. یکی از برنامههای ثابت این بود که یکی از جوانان و نوجوانان خلاصه جلسه قبل را برای سایر افراد توضیح میداد و این بسیار کمک میکرد تا توانایی سخنرانی را در این افراد شکوفا کند.
این تشکیلات جوانان هم در توزیع پیام انقلاب اسلامی آن شهر بسیار موثر بود و هم توانست هسته اولیه نهادهای انقلابی در شهر باشد. بدنه بسیج، کمیته، سپاه و سایر نهادهای انقلابی از اعضای این جلسه تشکیل شده بود.
برگزاری مراسم دعای ندبه
از احیای دعای ندبه در کشور و برگزاری آن در شهرهای مختلف زمان زیادی نگذشته است. در مشهد مرحوم کافی این مراسم را برگزار میکرد و در برخی مناطق دیگر کشور هم روحانیون دیگری این برنامه را پیگیری میکردند. شهید فقیهی هم در کنار سایر فعالیتهایی که داشت این مراسم را در شهر احیا کرد که علاوه بر وجه معنوی آن، منتج به خیرات و برکات بسیاری برای شهر و انقلاب شد.
خیریه و صندوق قرضالحسنه مهدیه
از برکاتی که آن شهید در شهر پیگیری کرد، تاسیس خیریه بود. جالب است که در اساسنامه این خیریه ابتدا «پرورش روح مذهبی» آمده است و هدف دوم «مبارزه با فقر عمومی تا حد امکان» ذکر شده است. جمعآوری کمکهای مردمی هر هفته بعد از قرائت دعای ندبه صورت میپذیرفت. هرچند در اساسنامه این تشکل، استقلال از احزاب سیاسی صراحت داشت، اما اعضای آن، از فعالیتهای انقلابی دور نبودند.
پرداخت کمک به افراد به گونهای بود که فقط با رمز ثبت میشد و فقط توزیعکننده آن اقلام با خانواده یا افراد نیازمند آشنایی داشت. و از این طریق آبروی این افراد محفوظ میماند.
بیانیه علمای فارس در حمایت از امام خمینی (ره)
مبارزات انقلابی
او هیچ فرصتی را برای افشای رژیم شاهنشاهی از دست نمیداد. سعی کرده بود تا شبکهای از مردم را سامان دهد تا پیام انقلاب را به مردم برسانند. از جمله اینکه شبکهای از خانمها سامان یافته بودند که پیامهای امام خمینی را در شهر پخش کنند. با اینکه شهر کوچک بود، اما به صورتی کار کرده بودند که همه فکر میکردند از شهرهای اطراف افرادی آمدهاند و اعلامیه توزیع کردهاند.
سخنرانیهای آتشین میکرد. و مردم برای اینکه او را دستگیر نکنند، او را تا منزل همراهی میکردند. این عدد گاهی تا ۴ هزار نفر هم گزارش شده است. (گزارش ساواک ۲۳ مرداد ۵۷)
او را مدتها مخفی از چشم ساواک نگه داشته بودند. برای پیدا کردن او، هفتاد نفر از انقلابیون و جوانان را بازداشت کردند. اما او را پیدا نکردند. شهید فقیهی مدتی مخفیانه در شیراز ماند. در نبود او مردم شهر به حمایت از او راهپیماییهای چندین هزار نفره برگزار کردند. نفر از مریدان او بازداشت شدند. هرچند رژیم پهلوی در صدد بود راه او را ببندد، اما او با هوشیاری ۸ آبان ۵۷ از یک مسیر دیگر به استهبان بازگشت. همشهریان هم برای استقبال از او به جاده آمدند. گزارش ساواک تعداد ۵۰ موتور و ۸۰ اتومبیل و ۱۷۰۰ نفر را به عنوان استقبال ذکر کرده است که او را تا درب منزل مشایعت کردند.
استقبال مردمی از شهید فقیهی پس از بازگشت به شهرستان
اولین شهید انقلاب در استان فارس از اهالی این شهر بود که البته در شیراز به خاک سپرده شد. شهید دیگر شهید محمدجواد زاهدی بود که او را برای تشییع به زادگاهش آوردند. با تلاش جوانان انقلابی همه شهر یکپارچه تعطیل شد. مراسم جنازه او باشکوه هرچهتمامتر با حضور ۱۵۰۰۰ نفر از مردم برگزار شد. شهید فقیهی پیشاپیش مردم حرکت میکرد و با تدبیر خود نگذاشت درگیری ایجاد شود.
از دیگر کارهای ایشان، اعزام کاروانهای همبستگی و همدردی بود که برای بزرگداشت شهدای انقلاب به شهرهای اطراف حرکت میدادند. مردم در این کاروانها شعار میدادند «آمدیم و آمدیم – با شعار مرگ بر شاه آمدیم». صدها نفر از مردم در این فعالیتها حضور داشتند و فرصت خوبی برای نمایش قدرت انقلابیون فراهم میکرد.
در ماه محرم هم هیاتهای شهر بزرگترین هیات زنجیرزنی را به راه انداختند و میخواندند:
«آن حسین
این یزید
کی توان آرمید
هیهات، هیهات
من الذله»
در روز اربعین شعار میدادند:
«رفراندم ما در اربعین است – فرمان رهبر بر مسلمین است
جمهوری اسلامی، مقصد خمینی – بر دیده ما مسلمین مقدم خمینی
الله اکبر، خمینی رهبر»
و برای ۲۸ صفر برگههای شعار بین مردم تکثیر شده بود:
«در شرف سقوط است کابینه بختیار – ملت نمیپذیرد توطئه استعمار
مرگ بر شاه – درود بر خمینی»
همزمان با مژده بازگشت امام خمینی (ره) به همراه گروهی از مردم شهر به تهران آمد تا در مراسم استقبال شرکت کند. چند روز در تهران ماندند و در مراسمات مختلف انقلابی شرکت کردند و دوباره به استهبان بازگشتند. شهید فقیهی با درایت خود وارد مذاکره با شهربانی شد و باعث شد شهربانی در روزهای منتهی به انقلاب در ۱۹ و ۲۰ بهمن به مردم بپیوندد و سلاحها و امکانات آنجا را حفظ کند و کنترل شهر را در اختیار بگیرد.
صد در صد جمهوری اسلامی
پیش از آنکه انقلاب اسلامی به پیروزی برسد، شهید فقیهی گروهی را مامور کرده بود تا مایحتاج عمومی مردم از جمله نفت را تامین کنند. گروهی نیز با مسئولیت (سردار) سیدجلیل مرشدی مامور امنیت شهر شده بودند. (وی از پایهگذاران و فرماندهان سپاه در استهبان بود و بعدها به مسئولیتهای دیگری در سپاه پذیرفت) کار کمیته امنیت شهر از اینجا آغاز شد.
در کمتر از یک ماه از پیروزی انقلاب، به حکم ستاد انقلاب، تقریبا همهکاره شهر شد. و تاسیس عمده نهادهای انقلابی جز با نقش محوری این شهید امکانپذیر نبود. سپاه پاسداران، بسیج مستضعفین، جهاد سازندگی، نهضت سواد آموزی، بنیاد شهید، بنیاد مسکن و… همه با همت او سامان یافت.
در انتخاباتها نیز پیشرو بود و استهبان به مدد او و سایر انقلابیون توانست بالاترین نصاب رای را به جمهوری اسلامی کسب کند: صد در صد جمهوری اسلامی!
خودش در همه کارهاپیش قدم بود. لباس رزم میپوشید و با بسیجیان همراهی میکرد و به آموزش رفته بود. خودش را از هیچ یک از آموزشها معاف نمیکرد و اجازه نمیداد بین او و دیگران تبعیضی باشد.
برای آگاهسازی مردم بسیار تلاش میکرد. بسیاری از بزرگان را به شهر آورده بود تا برای مردم سخنرانی کنند که از آن جمله بودند: مرحوم حجتالاسلام فلسفی، شهید آیت الله دستغیب، شهید آیت الله ربانی، شهید باهنر، مرحوم فخرالدین حجازی، آیت الله صانعی و… . خود ایشان هم تلاش بسیاری برای بالابردن فهم و بصیرت مردم داشت. به طوریکه جزوهای را درباره ۳۵ اصل از پیشنویس قانون اساسی نوشته بود و به نمایندگان و خبرگان در مجلس تدوین نهایی قانون اساسی فرستاده بود. و در آن درباره حکومت اسلامی و ولایت فقیه هم موکداً نوشته بود.
حجج اسلام مرحوم فلسفی و شهید فقیهی
در سنگر قضاوت
با دو حکم جداگانه از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و شورایعالی قضایی قاضی شرع دادگاه انقلاب اسلامی شرق فارس شد که شامل شهرستانهای استهبان، نیریز، فسا، داراب، جهرم و لار بود.
در اتاق و راهرو دادگاه نوشته بود: «توصیهکننده، توصیه شونده و توصیه پذیر هر سه خائن هستند» و توصیه کسی را نمیپذیرفت. در اجرای عدالت محکم بود، اما در رعایت حقوق مردم هم کمال دقت را داشت. تا حدی که در جایی حکم آیت الله خلخالی را که رئیس دادگاه انقلاب اسلامی بود را رد کرد و استدلال کرده بود که خلاف شرع است.
برای رعایت حقوق مردم و جلوگیری از اطاله دادرسی گاهی تا صبح به بررسی پروندهها مشغول میشد. در برخی موارد کارمندان را هم به منزل دعوت میکرد و تا صبح به بررسی پروندهها معوقه میپرداختند تا مبادا کسی بیجهت به مشقت نیفتند و حقوقش معطل نماند.
با جریانات ضدانقلابی مماشات نمیکرد و البته از ارشاد آنها هم فروگذار نکرد. به دنبال عدالت بود. همین شیوهی او بود که برای مردم شیرین بود و دشمنان را بیشتر اذیت میکرد.
شهادت
با اینکه شهادت او قبلاً با نامهای از طرف منافقین به اطلاع او رسانده بودند، اما از مسیر عدالت عقب ننشست. حتی وقتی به او اطلاع دادند که طبق اطلاعات واصله در روزهای آینده ممکن است او را ترور کنند، جز خنده و آرامش چیزی از او ندیدند. او سالها از خدا این را خواسته بود: «و قبلاً فی سبیلک فوفق لنا» و در وصیتنامهشان هم که ششماه قبل نوشته بود ذکر کرده بود که «…از کشته شدن هراس و بیم ندارم…»
روز قبل از شهادت، یکی از دوستانش به ایشان گفته بود بیایید با خودرو بروید و او رد کرده بود: «آنچه خدا بخواهد آن اتفاق خواهد افتاد» و کوچکترین اضطرابی نداشت.
فردا در حالی که در حال رفتن به محل کار بود، بعضی از پاسدارانی که باید او را همراهی میکردند خواب بودند. ایشان اجازه نداد آنها را بیدار کنند و با دو نفر از پاسداران از منزل خارج میشود. در بین راه تیم ترور که از شهر دیگری ماموریت رفته بودند با اسلحه یوزی به سمت ایشان تیراندازی میکنند و به همراه دو پاسدار همراهشان (شهید زهریزاده و شهید میرزاییفرد) به شهادت میرسانند.
شهید آیت الله قدوسی درباره این شهید بزرگوار گفته بود: «شهید فقیهی هم خوب کار کرد، هم کار ِ خوب کرد»
منافق معدم اسدالله زاهدانی – قاتل شهید فقیهی – دقایقی قبل از اعدام
بخشی از وصیتنامه
در خاتمه یادآور میشوم به فرزندانم و فرزندزادگانم که اکنون تمام ملت ایران در حال مبارزه و جنگ با دشمنان اسلاماند، بنابراین همه در جبههٔ حق علیه کفر قرار گرفتهایم چه آنان که در مرزند و چه کسانی که در پشت سر آناناند و دستور این نبرد هم از ناحیهٔ نایب بر حق امام زمان (عج) صادر گردیده، پس اگر غالب بر دشمن خونخوار شدیم و سرنگون ساختیم پیروز هستیم و اگر در این راه جان ناقابل خود را از دست داده و به سعادت بزرگ شهادت نایل آمدیم، باز هم پیروز شده و افتخار بزرگ داریم.
اینجانب هم از مردم جدا نیستم و آنچه تاکنون توانستهام انجام وظیفه در هر موقعیت حساس نمودهام و از کشته شدن هراس و بیم ندارم و در مسند قضایی آنچه از خودم اطمینان دارم سوء استفاده علیه فردی از مردم نکردهام و با علم و آگاهی و توجه، حکم ناحقی صادر نکردهام و تا آنجا که در توان داشتم بررسی و تحقیق نمودهام و اگر موضوعی به اشتباه فهمیده و بر من ثابت گردیده باز بر اساس علم و تحقیق قدم برداشته و حکمش در اسلام مشخص است و در نزد خدای بزرگ معلوم است که امید اصلاح امر و عفو و گذشت از جانب او دارم و با خوشبینی به سوی خدای خود میروم. انشاءالله.
و از شما انتظار دارم که راه حق و صراط مستقیم اسلام که امروز خلاصه در خط امام میگردد و همیشه در خط مجتهد جامعالشرایط خلاصه میباشد از دست ندهید و ناآگاهانه و بدون اطلاع حرف نزنید و فریب افراد بیسـواد و دور از خطهٔ اطلاعات نخورید که در پیش وجدان و خدا و خلق شرمنده و رسوا خواهید گردید و در جهان دیگر به عقوبات شدید الله دچار میشوید. ۱۰/۱۱/۵۹
رجانیوز