24 اسفند 1391
نتیجه اقدامات در پیگرد عوامل اخلالگریهاى حوزه
شماره : 112 تاریخ 2/4/54
این بولتن 5 برگ است
پیرو گزارش مورخه 26/3/54 مبنى بر دستگیرى 279 نفر از طلاب اخلالگر و متعصب مذهبى مدارس فیضیه و دارالشفاء شهرستان قم که با توزیع علامیههاى مضره مبنى بر مخالفت با تشکیل حزب رستاخیز1 ملت ایران و بهرهگیرى از همکارى تعدادى از مرتجعین طرفدار خمینى و جمعآورى مقادیرى چوبدستى و سنگ، در روزهاى 14، 15، 16 و17/3/54 تظاهرات پراکندهاى در مدارس مذکور برپا و حتى با مامورین انتظامى نیز به مقابله پرداخته بودند، باستحضار میرساند که اقدامات پیگیر و همه جانبه بمنظور شناسائى و دستگیرى سایر عناصر محرک و شرکتکننده در تظاهرات اخلالگرانه موصوف همچنان ادامه داشته و نتیجه اقدامات معموله که منجر بدستگیرى 12 نفر دیگر در شهرستانهاى دزفول، قم، سارى و شیراز گردیده، ذیلاً بعرض میرسد.
الف ـ دستگیرى 12 نفر از طلاب اخلالگر در شهرستانهاى مختلف : در جریان تحقیقات معموله از متهمین دستگیر شده و بر اساس گزارشات منابع اطلاعاتى ساواک که مشخصات تعدادى از طلاب علوم دینى شرکت کننده در تظاهرات و اخلالگریهاى حوادث شهرستان قم را در اختیار قرار داده بودند، اقدامات لازم بمنظور شناسائى و دستگیرى عناصر مذکور معمول و در نتیجه 12 نفر از آنان بوسیله مامورین ساواک در شهرستانهاى قم، شیراز، سارى و دزفول دستگیر و بمرکز اعزام و مورد تحقیق قرار گرفتند.
متهمین دستگیر شده که در بازرسى از حجرههایشان تعدادى کتب مضره مذهبى کشف و ضبط گردیده، در جریان بازجوئیهاى معموله به فعالیتهاى مضره و اخلالگرانه خویش معترف و تحقیقات از آنان بمنظور اخذ کلیه اطلاعات و دستیابى به سایر عناصر مرتبط با آنها ادامه دارد.
ب ـ مختصرى از اعترافات متهمین دستگیر شده:
(1) سید محمدعلى علوى طباطبائى که یکى از محرکین اصلى تظاهرات موصوف بوده، در ادامه تحقیقات معموله، در مورد علل گرایش طلاب علوم دینى به فعالیتهاى مضره و طرفدارى از خمینى اظهار داشته، یکى از عللى که باعث ایجاد اینگونه تظاهرات میشود، شهریه خمینى است که از طریق نماینده او در حوزه علمیه قم به طلاب مختلف که حائز شرایط نبوده و سایر آیات نیز به آنها وجهى پرداخت نمىکنند داده میشود. مبلغ این شهریه که نسبت به شهریه پرداخت شده از جانب سایر آیات زیادتر میباشد، بدون قید و شرط به طلاب مختلف پرداخت و همین عمل باعث گرایش طلاب بسوى خمینى میگردد. وى اضافه نموده، وجوهى که از طریق طرفداران خمینى در اختیار نمایندگان او در ایران قرار داده میشود بمصارف دیگرى، منجمله کمک به خانواده زندانیان ضد امنیتى نیز میرسد و همین امر باعث گردیده که عناصر مرتجع و مخالف با مصالح کشور بدون ترس از عواقب دستگیرى و با اطمینان به تأمین معاش خانوادههایشان، از انجام اقدامات ضد امنیتى دست بر نداشته و با طیب خاطر اقدامات مورد نظر خود را ادامه دهند.
(2) غلامرضا خلف رضائى، طلبه علوم دینى در شهرستان دزفول، که بر اساس اعتراف احمد محدث دستگیر و در زندان شهربانى دزفول، با شکستن شیشه پنجره زندان و بریدن رگ دستش قصد خودکشى داشته و اکنون مداوا گردیده، در ادامه تحقیقات معموله اظهار، هنگام شرکت در جلسات انجمن " دانشوران اسلامى " با دو نفر طلبه علوم دینى که طرفدار تشکیل حکومت اسلامى در کشور بودند، آشنا و بر اثر بحث و مذاکره با آنان، بتدریج زمینه فکرى لازم جهت در او بوجود آمده است. پس از چندى بر اساس دعوت دو نفر طلبه مورد بحث به شهرستان قم مسافرت و در مدرسه خان با احمد محدث آشنا و بنا بتوصیه مشارالیه، ضمن گوش دادن به برنامه رادیوهاى بیگانه، اعلامیههاى مضره مختلفى را نیز که تعدادى از این اعلامیهها و نشریات از انتشارات گروه باصطلاح مجاهدین خلق ایران بوده، مورد مطالعه قرار میداده است. وى افزوده، در اثر تبلیغ محدث جزوه " ضرورت مبارزه مسلحانه وردتئورى بقاء (این جزوه بوسیله امیر پرویزپویان از اعضاى معدوم کادر رهبرى گروه چریکهاى باصطلاح فدائى خلق نوشته شده و متون آن مارکسیستى است) را تکثیر و در صحن حضرت معصومه پخش کرده است. همچنین تعداد دیگرى اعلامیه مربوط به ترور تیمسار شهید سرتیپ رضا زندىپور و تحریم حزب رستاخیز ملت ایران از جانب خمینى، در اختیارش قرار داده شده که وى نیز بنوبه خود آنها را در شهرستان دزفول توزیع نموده است.
(3) یکى دیگر از متهمین دستگیر شده بنام احمد اولاد اعظمى که در سارى دستگیر و از عناصر مرتبط با فرامرز محمودى (از عاملین اصلى تهیه و توزیع اعلامیههاى مضره در شهرستان قم که دستگیر شده است) بوده و داراى سوابق متعدد بازداشت و محکومیت میباشد، در ادامه تحقیقات معموله معترف گردیده، هنگام طى دوران محکومیت در زندان، تحت تاثیر تبلیغات دو نفر از اعضاى محکوم گروه باصطلاح مجاهدین خلق واقع و پس از پایان مدت محکومیت و آزادى از زندان، در صدد برآمده با استفاده از آموزشهائیکه در زندان باو داده شده، مجددا فعالیتهاى مضرهاى را آغاز نماید. در اجراى این تصمیم ضمن شرکت در جلسات مختلف مذهبى، عناصر مورد نظر خویش را انتخاب و با تعدادى از آنها که او را بعنوان فردى مبارز قبول داشتند، جلساتى تشکیل و به تبلیغ و آموزش آنان مبادرت کرده است.
متهم مذکور در ادامه اعترافات خود اضافه نموده که پس از آشنائى با فرامرز محمودى، اعلامیههاى مضرهاى را که مشارالیه در اختیارش قرار میداده، به سایر عناصر مرتبط با خود در شهرستان سارى تحویل، تا از روى آنها رونویسى و تکثیر و در نقاط مختلف شهر مذکور پخش نمایند. همچنین با تهیه رنگ و قلممو و استفاده از وجود چند نفر عناصر همفکرش که در جلسات متشکله تحت تبلیغ وى قرار داشتهاند، شعارهاى مضرهاى به طرفدارى از زندانیان ضد امنیتى و عناصر متوارى وابسته به گروه باصطلاح مجاهدین خلق، تحت عناوین " هنرمندان انقلابى را به دار اعدام بستهاند "،" درود بر خسرو گلسرخى انقلابى مسئول "و" درود بر ستوان احمدیان مجاهد کبیر شهر و قهرمان ملى شاهى " را به دیوارهاى شهرستان سارى نوشته و باتفاق فرامرز محمودى، اعلامیههاى مختلفى را که آخرین آنها مربوط به تحریم حزب رستاخیز ملت ایران از جانب خمینى بوده تکثیر و در مناطق مورد نظر در استان مازندران توزیع کرده است.
(4) تعدادى از متهمین دستگیر شده که در جریان محاصره مدرسه فیضیه دستگیر گردیدهاند در جریان تحقیقات معموله اعتراف نمودند که به محض محاصره مدرسه مذکور بوسیله مامورین انتظامى، تعدادى از آنها بوسیله تلفن با آیات مقیم در تهران، مشهد، قم و اصفهان تماس برقرار و ضمن تشریح وضعیت خود تقاضاى اقدام فورى جهت رفع محاصره را نمودهاند. همچنین سید محمدعلى علوى طباطبائى معترف گردیده که چند نفر از طلاب محاصره شده اظهار داشتهاند، با بازاریان تهران و دانشجویان ساکن کوى دانشگاه تهران تلفنى تماس برقرار و خواستهاند که آنها را از محاصره نجات دهند. تحقیقات از متهمین دستگیر شده و اقدامات لازم بمنظور شناسائى و دستگیرى عناصر مرتبط با آنها بطور مستمر در جریان بوده و نتایج حاصله متعاقبا باستحضار خواهد رسید.
پ ـ وضعیت متهمین دستگیر شده : با تقدیم فهرست 12 نفر افراد دستگیر شده باستحضار میرساند که بر اساس پیشنهادات معروض در گزارش قبلى که مورد تصویب ذات اقدس ملوکانه واقع گردیده، تحقیقات مداوم از 391 نفر متهمین دستگیر شده بطور پیگیر ادامه داشته و وضعیت آنان بشرح زیر بعرض میرسد.
1- متهمینى که با اخذ تعهدات کافى آزاد شدهاند 145 نفر
2- طلاب تبعه کشورهاى پاکستان و افغانستان که آزاد 6 نفر و به کشورهاى مذکور عودت داده شدهاند
3- متهمینى که جهت انجام خدمت وظیفه به اداره وظیفه عمومى ژاندارمرى کشور معرفى گردیدهاند 38 نفر
4- متهمین در حال اعزام به خدمت وظیفه 26 نفر
5- متهمین تحت بازجوئى76 نفر
تکثیر شد و کلیه پروندهها بایگانى گردید. 2/4/54بعرض رسید ثابتى
1- حزب رستاخیز: شاه به تشکیل احزاب گوناگون امر کرده بود. مانند «مردم» «ملّیون»، «ایران نوین». امّا در سال 1353 هش حزب «رستاخیز» را به عنوان تنها حزب قانونى کشور اعلام کرد و عضویت آن را اجبارى ساخت و دستور داد کسانى که با آن مخالف هستند ایران را ترک کنند! این حزب بر 3 اصل استوار بود : وفادارى به قانون اساسى، وفادارى به نظام شاهنشاهى، و وفادارى به انقلاب شاه و ملت.هویدا، نخستوزیر وقت، به دبیر کلى حزب رستاخیز انتخاب شد و «رستاخیز» کانونى گردید براى تجمع کسانى که به دنبال نفوذ و قدرت بودند. امام به محض تأسیس حزب رستاخیز آن را مخالف شرع شمرده فتوا به حرمت عضویت در آن دادند و اجبار مردم را به عضویت در آن نقض قانون اساسى دانستند. در اولین سالگرد تشکیل حزب، رژیم اعلام کرد که بیست و سه ملیون نفر عضو آن هستند! (جمعیت ایران در آن زمان 33 میلیون نفر بود) شاه هیچگاه اجازه نمىداد در حزب، اعضا پیرامون نفت، بررسى اصلاحى یا انتقادى انقلاب سفید، خرید اسلحه و تجهیزات و سیاست خارجى، جلسات و مذاکراتى داشته باشند. شش ماه پس از تشکیل حزب مقامات آمریکا در ایران به واشنگتن گزارش کردند که این حزب عملاً نقشى در سیاست ایران ندارد. هنگام انحلال این حزب حتى یک نفر هم مخالفت نشان نداد! فتواى حضرت امام (ره) در مورد عضویت در حزب رستاخیز. امام طى پاسخ به استفتاى مردم در مورد حزب رستاخیز در 28 صفر 1395 چنین اعلام کردند : نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت، حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است و مخالفت با آن، از روشنترین موارد نهى از منکر است و چون این نغمه تازه که به دستور کارشناسان یغماگران براى اغفال ملت از مسائل اساسى، از حلقوم شاه برخاسته تا کشور را بیش از پیش خفقانزده کند. و راه را براى مسائلى که در نظر دارند، باز نمایند و قوه مقاومت را به کلى از ملت سلب نموده و نفسها را در سینهها حبس سازند..
علماى اعلام و سایر طبقات بدانند که تشکیل این حزب، مقدمه بدبختىهاى بسیارى است که اثراتش به تدریج ظاهر مىشود. بر مراجع اسلام است که ورود در این حزب را تحریم کنند و نگذارند حقوق ملت ایران پایمال شود.
1 ـ دستگیر شدگان 17 خرداد 54 فیضیه در زندان اوین من در بین طلبهها به نام «صدر اصفهانى» معروف بودم. امّا در شناسنامه «صدر نیکآبادى» قید شده بود. تصمیم گرفتم که خودم را با همین نام شناسنامهاى معرفى کنم بازجو هم پذیرفت. منتها پرسید : تو صدر اصفهانى را مىشناسى؟ گفتم نه. چند روز رل بازى کردیم و گفتیم : «ما در فیضیه حجره داشتیم، ریختند و ما را گرفتند!» بازجو متقاعد شد و قبول کرد که ما را آزاد کند. فوقش تعهد گرفت که آخرین بارت باشد ما هم گفتیم : چشم! کار داشت به خوبى و خوشى پایان مىیافت که ناگهان! یک روز مجددا ما را خواستند. بازجو پرسید : اسمت چیه؟ گفتم عرض کردم خدمتشما، باقر صدر نیکابادى! بازجو سرش را به طرف بنده خدایى که روى صندلى دیگر نشانده بودند کرد و گفت : راست مىگوید؟ گفت : نه! ایشان «صدر اصفهانى است و نقش اساسى را هم در فیضیه، به عهده داشت ؛ سخنرانى مىکرد و محرک سایرین بود!!» ما را بردند به زیر زمین اوین و تحت فشار گذاشتند تا اعتراف کنم و من مىدانستم که اگر «الف» را بگویم تا«ى» باید بروم. پذیرفتن حرف طلبهاى که مىگفت : «صدر به من رساله آقاى خمینى را فروخت و جعبه جعبه هم به اصفهان مىبرد و پخش مىکرد»، در حکم همان پذیرش الف بود. دیدم چارهاى جز مقاومت و انکار ندارم. لذا گفتم : «یک نفر مشکل مادى داشت. آمد پیش من و رسالهاش را داد. من هم دوازده تومان به او دادم تا مشکلش حل شود. بعد رساله را فروختم تا به پولم برسم! ولى جعبه جعبه به اصفهان نبردهام. به هیچ عنوان هم طلبهها را تشویق به آموزش اسلحه، ولو به قیمت رفتن به لبنان، نکردهام. با امام موسى صدر هم نسبتى ندارم او سید است و من شیخم!
خلاصه به خاطر لبتر کردن بعضىها مفصل شکنجه شدیم از کتک و کابل بگیر تا آویزان کردن و سوزاندن به وسیله آتش سیگار. دوبار ناخنهاى پایم ریخت و یکبار، ریشهایم خشک خشک تراشیده شد. گریه مان درآمد ولى کلمهاى از ما در نیامد. آنها هم ول کن معامله نبودند: «تلفن به کجاهاى زدى؟ شماره تلفن از کى گرفتى؟ توى تلفنخانه فیضیه غیر از تو چه کسانى بودند؟...»
وضع ما، در زندان عمومى دهان به دهان مىگشت. حتى شایع شد که فلانى مرده یا امکان دارد بمیرد ؛ چون خیلى شکنجهاش مىکنند. ولى ما بحمدللّه تحمل کردیم و زنده ماندیم. یک روز که بعد از کتک مفصّل، در راهرو زندان نشسته بودم، یکى از طلبهها به نام ناصر موسوى، به من گفت : «مقاومت کن! اگر روى حرفت بایستى و سماجت به خرج دهى، اینها باور مىکنند» این حرف باعث تقویت روحیه من شد. در همان ایام شنیدم که آقاى منتظرى را هم دستگیر کرده و آوردهاند. چون یکى از زندانیها گویا در اعترافاتش گفته بود که آقاى منتظرى به خانواده زندانیها کمک مىکند. بعد از زبان آقاى منتظرى نقلمىکردند که گفته بود : «مقاومت کنید این شکنجهها، کفاره گناهان است.» این جمله هم کلّى در آن شرایط به ما قوّت قلب داد. در مجموع به فضل خدا از این قضیه، روسفید در آمدیم. در دادگاه دادرسى ارتش، دادستانى که کیفر خواست مرا مىخواند، روى اعترافات دیگران در مورد من تأکید مىکرد. ولى من با وجود اینکه متهم ردیف اوّل بودم، برخاستم و گفتم : «نمىپذیرم». دادستان گفت : پنجاه، شصت نفر دروغ مىگویند. تو راست مىگویى؟ گفتم : اعتراف زیر شکنجه که به درد نمىخورد. ما را به پنج سال زندان محکوم کردند که تا نزدیکیهاى پیروزى انقلاب ادامه یافت.
خاطرات حجهالاسلام باقر صدر ـ کتاب حماسه 17 خرداد 1354 صفحه 76
این بولتن 5 برگ است
پیرو گزارش مورخه 26/3/54 مبنى بر دستگیرى 279 نفر از طلاب اخلالگر و متعصب مذهبى مدارس فیضیه و دارالشفاء شهرستان قم که با توزیع علامیههاى مضره مبنى بر مخالفت با تشکیل حزب رستاخیز1 ملت ایران و بهرهگیرى از همکارى تعدادى از مرتجعین طرفدار خمینى و جمعآورى مقادیرى چوبدستى و سنگ، در روزهاى 14، 15، 16 و17/3/54 تظاهرات پراکندهاى در مدارس مذکور برپا و حتى با مامورین انتظامى نیز به مقابله پرداخته بودند، باستحضار میرساند که اقدامات پیگیر و همه جانبه بمنظور شناسائى و دستگیرى سایر عناصر محرک و شرکتکننده در تظاهرات اخلالگرانه موصوف همچنان ادامه داشته و نتیجه اقدامات معموله که منجر بدستگیرى 12 نفر دیگر در شهرستانهاى دزفول، قم، سارى و شیراز گردیده، ذیلاً بعرض میرسد.
الف ـ دستگیرى 12 نفر از طلاب اخلالگر در شهرستانهاى مختلف : در جریان تحقیقات معموله از متهمین دستگیر شده و بر اساس گزارشات منابع اطلاعاتى ساواک که مشخصات تعدادى از طلاب علوم دینى شرکت کننده در تظاهرات و اخلالگریهاى حوادث شهرستان قم را در اختیار قرار داده بودند، اقدامات لازم بمنظور شناسائى و دستگیرى عناصر مذکور معمول و در نتیجه 12 نفر از آنان بوسیله مامورین ساواک در شهرستانهاى قم، شیراز، سارى و دزفول دستگیر و بمرکز اعزام و مورد تحقیق قرار گرفتند.
متهمین دستگیر شده که در بازرسى از حجرههایشان تعدادى کتب مضره مذهبى کشف و ضبط گردیده، در جریان بازجوئیهاى معموله به فعالیتهاى مضره و اخلالگرانه خویش معترف و تحقیقات از آنان بمنظور اخذ کلیه اطلاعات و دستیابى به سایر عناصر مرتبط با آنها ادامه دارد.
ب ـ مختصرى از اعترافات متهمین دستگیر شده:
(1) سید محمدعلى علوى طباطبائى که یکى از محرکین اصلى تظاهرات موصوف بوده، در ادامه تحقیقات معموله، در مورد علل گرایش طلاب علوم دینى به فعالیتهاى مضره و طرفدارى از خمینى اظهار داشته، یکى از عللى که باعث ایجاد اینگونه تظاهرات میشود، شهریه خمینى است که از طریق نماینده او در حوزه علمیه قم به طلاب مختلف که حائز شرایط نبوده و سایر آیات نیز به آنها وجهى پرداخت نمىکنند داده میشود. مبلغ این شهریه که نسبت به شهریه پرداخت شده از جانب سایر آیات زیادتر میباشد، بدون قید و شرط به طلاب مختلف پرداخت و همین عمل باعث گرایش طلاب بسوى خمینى میگردد. وى اضافه نموده، وجوهى که از طریق طرفداران خمینى در اختیار نمایندگان او در ایران قرار داده میشود بمصارف دیگرى، منجمله کمک به خانواده زندانیان ضد امنیتى نیز میرسد و همین امر باعث گردیده که عناصر مرتجع و مخالف با مصالح کشور بدون ترس از عواقب دستگیرى و با اطمینان به تأمین معاش خانوادههایشان، از انجام اقدامات ضد امنیتى دست بر نداشته و با طیب خاطر اقدامات مورد نظر خود را ادامه دهند.
(2) غلامرضا خلف رضائى، طلبه علوم دینى در شهرستان دزفول، که بر اساس اعتراف احمد محدث دستگیر و در زندان شهربانى دزفول، با شکستن شیشه پنجره زندان و بریدن رگ دستش قصد خودکشى داشته و اکنون مداوا گردیده، در ادامه تحقیقات معموله اظهار، هنگام شرکت در جلسات انجمن " دانشوران اسلامى " با دو نفر طلبه علوم دینى که طرفدار تشکیل حکومت اسلامى در کشور بودند، آشنا و بر اثر بحث و مذاکره با آنان، بتدریج زمینه فکرى لازم جهت در او بوجود آمده است. پس از چندى بر اساس دعوت دو نفر طلبه مورد بحث به شهرستان قم مسافرت و در مدرسه خان با احمد محدث آشنا و بنا بتوصیه مشارالیه، ضمن گوش دادن به برنامه رادیوهاى بیگانه، اعلامیههاى مضره مختلفى را نیز که تعدادى از این اعلامیهها و نشریات از انتشارات گروه باصطلاح مجاهدین خلق ایران بوده، مورد مطالعه قرار میداده است. وى افزوده، در اثر تبلیغ محدث جزوه " ضرورت مبارزه مسلحانه وردتئورى بقاء (این جزوه بوسیله امیر پرویزپویان از اعضاى معدوم کادر رهبرى گروه چریکهاى باصطلاح فدائى خلق نوشته شده و متون آن مارکسیستى است) را تکثیر و در صحن حضرت معصومه پخش کرده است. همچنین تعداد دیگرى اعلامیه مربوط به ترور تیمسار شهید سرتیپ رضا زندىپور و تحریم حزب رستاخیز ملت ایران از جانب خمینى، در اختیارش قرار داده شده که وى نیز بنوبه خود آنها را در شهرستان دزفول توزیع نموده است.
(3) یکى دیگر از متهمین دستگیر شده بنام احمد اولاد اعظمى که در سارى دستگیر و از عناصر مرتبط با فرامرز محمودى (از عاملین اصلى تهیه و توزیع اعلامیههاى مضره در شهرستان قم که دستگیر شده است) بوده و داراى سوابق متعدد بازداشت و محکومیت میباشد، در ادامه تحقیقات معموله معترف گردیده، هنگام طى دوران محکومیت در زندان، تحت تاثیر تبلیغات دو نفر از اعضاى محکوم گروه باصطلاح مجاهدین خلق واقع و پس از پایان مدت محکومیت و آزادى از زندان، در صدد برآمده با استفاده از آموزشهائیکه در زندان باو داده شده، مجددا فعالیتهاى مضرهاى را آغاز نماید. در اجراى این تصمیم ضمن شرکت در جلسات مختلف مذهبى، عناصر مورد نظر خویش را انتخاب و با تعدادى از آنها که او را بعنوان فردى مبارز قبول داشتند، جلساتى تشکیل و به تبلیغ و آموزش آنان مبادرت کرده است.
متهم مذکور در ادامه اعترافات خود اضافه نموده که پس از آشنائى با فرامرز محمودى، اعلامیههاى مضرهاى را که مشارالیه در اختیارش قرار میداده، به سایر عناصر مرتبط با خود در شهرستان سارى تحویل، تا از روى آنها رونویسى و تکثیر و در نقاط مختلف شهر مذکور پخش نمایند. همچنین با تهیه رنگ و قلممو و استفاده از وجود چند نفر عناصر همفکرش که در جلسات متشکله تحت تبلیغ وى قرار داشتهاند، شعارهاى مضرهاى به طرفدارى از زندانیان ضد امنیتى و عناصر متوارى وابسته به گروه باصطلاح مجاهدین خلق، تحت عناوین " هنرمندان انقلابى را به دار اعدام بستهاند "،" درود بر خسرو گلسرخى انقلابى مسئول "و" درود بر ستوان احمدیان مجاهد کبیر شهر و قهرمان ملى شاهى " را به دیوارهاى شهرستان سارى نوشته و باتفاق فرامرز محمودى، اعلامیههاى مختلفى را که آخرین آنها مربوط به تحریم حزب رستاخیز ملت ایران از جانب خمینى بوده تکثیر و در مناطق مورد نظر در استان مازندران توزیع کرده است.
(4) تعدادى از متهمین دستگیر شده که در جریان محاصره مدرسه فیضیه دستگیر گردیدهاند در جریان تحقیقات معموله اعتراف نمودند که به محض محاصره مدرسه مذکور بوسیله مامورین انتظامى، تعدادى از آنها بوسیله تلفن با آیات مقیم در تهران، مشهد، قم و اصفهان تماس برقرار و ضمن تشریح وضعیت خود تقاضاى اقدام فورى جهت رفع محاصره را نمودهاند. همچنین سید محمدعلى علوى طباطبائى معترف گردیده که چند نفر از طلاب محاصره شده اظهار داشتهاند، با بازاریان تهران و دانشجویان ساکن کوى دانشگاه تهران تلفنى تماس برقرار و خواستهاند که آنها را از محاصره نجات دهند. تحقیقات از متهمین دستگیر شده و اقدامات لازم بمنظور شناسائى و دستگیرى عناصر مرتبط با آنها بطور مستمر در جریان بوده و نتایج حاصله متعاقبا باستحضار خواهد رسید.
پ ـ وضعیت متهمین دستگیر شده : با تقدیم فهرست 12 نفر افراد دستگیر شده باستحضار میرساند که بر اساس پیشنهادات معروض در گزارش قبلى که مورد تصویب ذات اقدس ملوکانه واقع گردیده، تحقیقات مداوم از 391 نفر متهمین دستگیر شده بطور پیگیر ادامه داشته و وضعیت آنان بشرح زیر بعرض میرسد.
1- متهمینى که با اخذ تعهدات کافى آزاد شدهاند 145 نفر
2- طلاب تبعه کشورهاى پاکستان و افغانستان که آزاد 6 نفر و به کشورهاى مذکور عودت داده شدهاند
3- متهمینى که جهت انجام خدمت وظیفه به اداره وظیفه عمومى ژاندارمرى کشور معرفى گردیدهاند 38 نفر
4- متهمین در حال اعزام به خدمت وظیفه 26 نفر
5- متهمین تحت بازجوئى76 نفر
تکثیر شد و کلیه پروندهها بایگانى گردید. 2/4/54بعرض رسید ثابتى
1- حزب رستاخیز: شاه به تشکیل احزاب گوناگون امر کرده بود. مانند «مردم» «ملّیون»، «ایران نوین». امّا در سال 1353 هش حزب «رستاخیز» را به عنوان تنها حزب قانونى کشور اعلام کرد و عضویت آن را اجبارى ساخت و دستور داد کسانى که با آن مخالف هستند ایران را ترک کنند! این حزب بر 3 اصل استوار بود : وفادارى به قانون اساسى، وفادارى به نظام شاهنشاهى، و وفادارى به انقلاب شاه و ملت.هویدا، نخستوزیر وقت، به دبیر کلى حزب رستاخیز انتخاب شد و «رستاخیز» کانونى گردید براى تجمع کسانى که به دنبال نفوذ و قدرت بودند. امام به محض تأسیس حزب رستاخیز آن را مخالف شرع شمرده فتوا به حرمت عضویت در آن دادند و اجبار مردم را به عضویت در آن نقض قانون اساسى دانستند. در اولین سالگرد تشکیل حزب، رژیم اعلام کرد که بیست و سه ملیون نفر عضو آن هستند! (جمعیت ایران در آن زمان 33 میلیون نفر بود) شاه هیچگاه اجازه نمىداد در حزب، اعضا پیرامون نفت، بررسى اصلاحى یا انتقادى انقلاب سفید، خرید اسلحه و تجهیزات و سیاست خارجى، جلسات و مذاکراتى داشته باشند. شش ماه پس از تشکیل حزب مقامات آمریکا در ایران به واشنگتن گزارش کردند که این حزب عملاً نقشى در سیاست ایران ندارد. هنگام انحلال این حزب حتى یک نفر هم مخالفت نشان نداد! فتواى حضرت امام (ره) در مورد عضویت در حزب رستاخیز. امام طى پاسخ به استفتاى مردم در مورد حزب رستاخیز در 28 صفر 1395 چنین اعلام کردند : نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت، حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است و مخالفت با آن، از روشنترین موارد نهى از منکر است و چون این نغمه تازه که به دستور کارشناسان یغماگران براى اغفال ملت از مسائل اساسى، از حلقوم شاه برخاسته تا کشور را بیش از پیش خفقانزده کند. و راه را براى مسائلى که در نظر دارند، باز نمایند و قوه مقاومت را به کلى از ملت سلب نموده و نفسها را در سینهها حبس سازند..
علماى اعلام و سایر طبقات بدانند که تشکیل این حزب، مقدمه بدبختىهاى بسیارى است که اثراتش به تدریج ظاهر مىشود. بر مراجع اسلام است که ورود در این حزب را تحریم کنند و نگذارند حقوق ملت ایران پایمال شود.
1 ـ دستگیر شدگان 17 خرداد 54 فیضیه در زندان اوین من در بین طلبهها به نام «صدر اصفهانى» معروف بودم. امّا در شناسنامه «صدر نیکآبادى» قید شده بود. تصمیم گرفتم که خودم را با همین نام شناسنامهاى معرفى کنم بازجو هم پذیرفت. منتها پرسید : تو صدر اصفهانى را مىشناسى؟ گفتم نه. چند روز رل بازى کردیم و گفتیم : «ما در فیضیه حجره داشتیم، ریختند و ما را گرفتند!» بازجو متقاعد شد و قبول کرد که ما را آزاد کند. فوقش تعهد گرفت که آخرین بارت باشد ما هم گفتیم : چشم! کار داشت به خوبى و خوشى پایان مىیافت که ناگهان! یک روز مجددا ما را خواستند. بازجو پرسید : اسمت چیه؟ گفتم عرض کردم خدمتشما، باقر صدر نیکابادى! بازجو سرش را به طرف بنده خدایى که روى صندلى دیگر نشانده بودند کرد و گفت : راست مىگوید؟ گفت : نه! ایشان «صدر اصفهانى است و نقش اساسى را هم در فیضیه، به عهده داشت ؛ سخنرانى مىکرد و محرک سایرین بود!!» ما را بردند به زیر زمین اوین و تحت فشار گذاشتند تا اعتراف کنم و من مىدانستم که اگر «الف» را بگویم تا«ى» باید بروم. پذیرفتن حرف طلبهاى که مىگفت : «صدر به من رساله آقاى خمینى را فروخت و جعبه جعبه هم به اصفهان مىبرد و پخش مىکرد»، در حکم همان پذیرش الف بود. دیدم چارهاى جز مقاومت و انکار ندارم. لذا گفتم : «یک نفر مشکل مادى داشت. آمد پیش من و رسالهاش را داد. من هم دوازده تومان به او دادم تا مشکلش حل شود. بعد رساله را فروختم تا به پولم برسم! ولى جعبه جعبه به اصفهان نبردهام. به هیچ عنوان هم طلبهها را تشویق به آموزش اسلحه، ولو به قیمت رفتن به لبنان، نکردهام. با امام موسى صدر هم نسبتى ندارم او سید است و من شیخم!
خلاصه به خاطر لبتر کردن بعضىها مفصل شکنجه شدیم از کتک و کابل بگیر تا آویزان کردن و سوزاندن به وسیله آتش سیگار. دوبار ناخنهاى پایم ریخت و یکبار، ریشهایم خشک خشک تراشیده شد. گریه مان درآمد ولى کلمهاى از ما در نیامد. آنها هم ول کن معامله نبودند: «تلفن به کجاهاى زدى؟ شماره تلفن از کى گرفتى؟ توى تلفنخانه فیضیه غیر از تو چه کسانى بودند؟...»
وضع ما، در زندان عمومى دهان به دهان مىگشت. حتى شایع شد که فلانى مرده یا امکان دارد بمیرد ؛ چون خیلى شکنجهاش مىکنند. ولى ما بحمدللّه تحمل کردیم و زنده ماندیم. یک روز که بعد از کتک مفصّل، در راهرو زندان نشسته بودم، یکى از طلبهها به نام ناصر موسوى، به من گفت : «مقاومت کن! اگر روى حرفت بایستى و سماجت به خرج دهى، اینها باور مىکنند» این حرف باعث تقویت روحیه من شد. در همان ایام شنیدم که آقاى منتظرى را هم دستگیر کرده و آوردهاند. چون یکى از زندانیها گویا در اعترافاتش گفته بود که آقاى منتظرى به خانواده زندانیها کمک مىکند. بعد از زبان آقاى منتظرى نقلمىکردند که گفته بود : «مقاومت کنید این شکنجهها، کفاره گناهان است.» این جمله هم کلّى در آن شرایط به ما قوّت قلب داد. در مجموع به فضل خدا از این قضیه، روسفید در آمدیم. در دادگاه دادرسى ارتش، دادستانى که کیفر خواست مرا مىخواند، روى اعترافات دیگران در مورد من تأکید مىکرد. ولى من با وجود اینکه متهم ردیف اوّل بودم، برخاستم و گفتم : «نمىپذیرم». دادستان گفت : پنجاه، شصت نفر دروغ مىگویند. تو راست مىگویى؟ گفتم : اعتراف زیر شکنجه که به درد نمىخورد. ما را به پنج سال زندان محکوم کردند که تا نزدیکیهاى پیروزى انقلاب ادامه یافت.
خاطرات حجهالاسلام باقر صدر ـ کتاب حماسه 17 خرداد 1354 صفحه 76