19 شهریور 1393

آیت اللّه العظمی حاج میرزا هاشم آملی


ناصرالدین انصاری

 

فقیه و اصولی بزرگوار، اسوه علم و تقوا و فضیلت حضرت آیت الله العظمی حاج میرزا هاشم آملی - قدس سره الشریف - یکی از ستارگان درخشان آسمان علم و دانش و از مفاخر فقهای شیعه به شمار می رفت. او یکی از حسنات عصر و برکات زمان ما بود، که در سایه تلاشهای مستمر و پیگیر خویش توانست قلل برافراشته علم و اجتهاد را فتح نماید و بر کرسی پرارزش تعلیم و تدریس نشیند و دهها تن از بزرگان حوزه های علمیه را در دامان خویش پرورش دهد و نامش را در قاموس پیشوایان بشریّت ثبت نماید. اینک بر آنیم تا گوشه هایی از زندگانی سراسر تلاش و کوشش آن فقیه فرزانه را بنمایانیم و روح و جانمان را با ذکر جمیل او صفا بخشیم و از گذران عمرش بهره گیریم.

در یکی از روزهای سال 1322 ق (1278 ش) در دامنه زیبا و پرطراوت کوههای سربه فلک کشیده «البرز» در روستای «پَردمه» لاریجان - در هفتاد کیلومتری شهر آمل - در خانه ساده مرحوم میرزامحمد، کودکی به دنیا آمد که دست تقدیر زعامت و مرجعیت را برایش رقم زده بود. دوران کودکی را در دامان پک پدر و مادر باتقوایش پشت نهاد و پس از فراگیری قرآن و تحصیلات ابتدایی، با استعداد سرشاری که داشت و عشق به تحصیل علوم دینی - که او را از خود بیخود کرده بود - به فراگیری ادبیات عرب و مقدمات علوم نزد مرحوم آقا سید تاج و آقا شیخ احمد آملی پرداخت و تا مرحله سطوح را در همان شهر فراگرفت .او سیزده ساله بود (1334 ق) که برای ادامه تحصیل به حوزه پر رونق تهران عزیمت کرد و به مدرسه علمیه سپهسالار - که زیر نظر مرحوم آیت الله شهید سیدحسن مدرس اداره می شد - شتافت و مورد توجه و عنایت ویژه آن بزرگوار قرار گرفت و این همه 12 سال به طول انجامید.کیفیت آشنایی و بذل توجه مرحوم شهید مدرس به ایشان را از زبان خودشان بشنویم:

«...تا سیزده سالگی در آمل بودم و بعد به تهران آمدم، جوان غریبی در شهر بودم. نزد مرحوم استاد شیخ حسین نوائی برخی علوم عربی را فراگرفتم و در مدرسه سپهسالار سکونت داشتم. این مدرسه بسیار نامنظم بود، پس از مدّتی مرحوم مدرس عهده دار مدیریت آنجا شد و تمام آقازاده هایی را که اهل کار و تدریس نبودند از مدرسه اخراج کرد و امتحانات سختی را برای ورود به مدرسه قرار داد. وقتی به من برخورد، فرمود: چه میخوانی؟ گفتم: اسفار می خوانم. تعجب کرد و پرسید: تو با این سن اسفار می خوانی؟ گفتم: بلی، وقت امتحان روشن می شود. او از من امتحان گرفت و من خیلی خوب از عهده برآمدم. از آن به بعد مورد توجه مرحوم مدرس قرار گرفتم و حجره مناسبی به من داد که به تنهایی از آن استفاده می کردم و ماهی پنج تومان هم برایم مقرری تعیین کرد و به خادم مدرسه هم گفته بود تا در شستن لباسها و تهیه خورک به من کمک کند. آنقدر خوشحال شده بودم که شاید آن شب از خوشحالی خوابم نبرد، مجدّانه مشغول تحصیل شدم، درس فلسفه، رسائل، مکاسب و مقداری از درس خارج را در تهران فراگرفتم.»

از اساتید معظم له در تهران می توان از مرحوم میرزا محمدرضا فقیه لاریجانی و حاج سیدمحمد تنکابنی، مرحوم میرزا یدالله نظرپک، مرحوم آقاشیخ محمدعلی لواسانی و میرزا طاهر تنکابنی و آیت الله حاج میرزا ابوالحسن شعرانی و آیت الله شیخ محمدعلی شاه آبادی نام برد. وی کتابهای شوارق، منظومه، اشارات و اسفار را از مرحوم نظرپک و مرحوم میرزا طاهر تنکابنی، و شرح لمعه و قوانین را از نزد میرزا عبدالله غروی آملی و سطوح عالی را از فقیه لاریجانی و سیدمحمد تنکابنی آموخت.

آیت الله آملی پس از پشت سر نهادن سطوح عالیه، در سال 1345 ق (1305 ش) برای بهره وری از خرمن فیض آیت الله العظمی حایری به قم آمد و در درسهای فقه و اصول آیت الله مؤسس و در کنار آن به درس آیات عظام: حجت کوهکمری، شاه آبادی و حاج شیخ محمدعلی حایری قمی حاضر شد و در مدّت شش سال از محضر آنان بهره ها برد و مبانی علمی خویش را استوار ساخت. او در این مدت فقه، اصول، رجال، حدیث، فلسفه و عرفان را نیک آموخت و این درسها را با حضرات آیات: سیدمحمد محقق داماد، سید یحیی یزدی و حاج میرزا حسن یزدی به مباحثه نشست. مرجع فقید در سال 1351 ق، پس از اخذ اجازه اجتهاد از دو استاد بزرگوارش آیت الله حایری و آیت الله حجت، برای بهره وری از محفل پررونق درسی بزرگان حوزه نجف و جستجو از آراء و مبانی اصول رهسپار آن دیار شد و پس از زیارت مرقد مطهر باب علم نبوی امیرالمؤمنین علی(ع) و طلب توفیق از آنحضرت، در مدرسه بزرگ آخوند سکنی گزید و در درس فقه و اصول آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی حاضر شد و ابواب طهارت، حج و بیع را از ایشان فراگرفت. و همزمان در درسهای آیات عظام: نائینی و آقاضیاء عراقی نیز شرکت جست و علاوه بر درس اصول، ابواب فقهی صلاة، اجاره، غصب، بیع و قضا را از آقاضیاء عراقی و معاملات را از میرزای نائینی فراگرفت.

ایشان پس از مدتی مورد توجه بسیار مرحوم آیت الله آقاضیاء عراقی قرار گرفت تا بدانجا که از نزدیکان و اصحاب استفتاء ایشان گردید و در تدوین حاشیه دوم محقق عراقی بر «عروةالوثقی» نقش به سزایی داشت.

معظم له خود می فرمود:

«...ارتباط مرحوم آقاضیاء عراقی با من بیش از ارتباط استاد با شاگردش بود. بسیاری از اوقات پس از درس همراه ایشان بودم و اشکالات خود را تصحیح می کردم. حتی برخی از شبها در منزل آقاضیاء می خوابیدم، ایشان نیمه شبی مرا بیدار کردند و فرمودند: فکری به ذهنم رسیده است، آنرا بنویسید...» و نیز می فرمودند:

«علاقه مرحوم آقاضیاء به ما به حدّی بود که تا زمانیکه ما در درس ایشان حاضر نمی شدیم، درس را شروع نمی کردند حتی ما شاگرد خانگی آقاضیاء بودیم، ما در درس ایشان را سرِ حرف می آوردیم تا بفهمیم مطلب استاد چیست؟»

مرحوم آیت الله العظمی آملی در طول 31 سال تلاش پیگیر و خستگی ناپذیر خویش (1330 - 1361ق) توانست علوم رایج حوزه های علمیه را مانند: ادبیات، فقه، اصول، فلسفه، هیئت، رجال و درایه، اخلاق و عرفان، منطق و حکمت نظری از محضر اساتید نام آور قم و تهران و نجف کسب نماید و قلّه های علم و ایمان را فتح کند.

آیت الله آملی درپی سالها تحصیل و فراگیری دانش، به چنان مقامی دست یافته بود که نامش زبانزد علما و فضلای حوزه نجف گردیده بود و مجلس درس او کنده از مشتاقان علم گشته و لذا سالیان دراز به تدریس سطوح عالیه و خارج فقه و اصول اشتغال ورزید.

معظم له در طول تحصیل در حوزه درس مرحوم نائینی و آقاضیاء عراقی به تدریس سطح و (چهار دوره مکاسب) و پس از وفات محقق عراقی به تدریس خارج فقه (کتابهای بیع و صلاة) و خارج اصول (چهار دوره) روی آورد و شاگردان بسیاری را پرورش داد و این تا سال 1380ق که در قم مستقر گردید، ادامه یافت.

مرجع فقید پس از 30 سال اقامت در جوار مرقد امیرالمؤمنین علی(ع)، در سال 1380 ق به عزم دیدار اقوام و صله ارحام و سکونت در حوزه علمیه قم - که آوازه آن تحت زعامت آیت الله العظمی بروجردی - ره - در جهان طنین افکن شده بود - رخت سفر بربست و راهی ایران شد.فضلای حوزه علمیه با ورود ایشان به قم، مقدمش را گرامی داشتند و از اینکه یکی از برترین شاگردان محقق عراقی و صاحب تقریرات درس وی را در میان خویش می دیدند، شادمان شده و گرد شمع وجودش حلقه زدند.معظم له با استقرار در قم، به تدریس خارج فقه و اصول روی آورد و بیش از سی سال ابواب گوناگون فقه چون: طهارت، صلاة، بیع و خیارات و شش دوره کامل اصول را تدریس نمود و تشنگان دانش و معارف اهل بیت(ع) را از سرچشمه زلال علوم خویش سیراب ساخت.

ایشان در آغاز در مدرسه «خان» و پس از تبعید حضرت امام خمینی در آبان 1343 ش، در شبستان مسجد اعظم و در جوار مرقد مرحوم آیت الله العظمی بروجردی به تدریس خارج طهارت، معاملات (بیع و خیارات) و خارج صلاة هر کدام در 10 سال پرداخت و عصرها نیز - یکساعت و نیم به غروب مانده - به آموزش اصول استدلالی دست یازید.

استاد معظم آیت الله حاج شیخ محمدعلی اسماعیل پور - که یکی از قدیمی ترین شاگردان استاد به شمار می رود - پیرامون کیفیت تدریس مرحوم آیت الله آملی می گوید:

«از آنجا که استاد ما اصولی بسیار ماهر بودند، درس فقه ایشان کنده از تحقیقات اصولی بود و دیدگاه خویش را با ذکر تحقیقات اعاظم علمای پیشین و معاصر خود ذکر می کردند. ایشان هر وقت وارد مطلبی شده و بحثی را آغاز می کردند، تحقیق آن مطلب را از همان اول بیان می کردند و تا آخر هم بر روی آن مبنا ایستادگی کرده و ادلّه مخالفین را به نقد می کشیدند. معظم له در تدریس خود نظرات موافق را کمتر نقل می نمود و اگر از بزرگان مطلبی بیان می کرد بیشتر برای نقد و بررسی بود. آقا خودشان را مقید کرده بودند که قبل از تدریس حتما درس را مطالعه و یادداشت نموده و دفترچه ای داشتند که بحثها را در آن تنظیم کرده و بعد به جلسه درس تشریف می آوردند.»

آقا به ساعت آغاز و انجام درس بسیار مقید بودند و حتی برای محظورات شاگردان، زمان درس را تغییر نمی دادند و به رفع اشکالات شاگردان نیز اهتمام می ورزیدند. ایشان خود را در فقه و اصول فدا کردند و هرچه داشتند در قالب این دو علم پیاده کردند. معظم له همیشه تکید داشتند که روی فقه و فقاهت - که مبنای اسلام و مرکز ثقل علوم اهل بیت(ع) است - کار کنید. دأب آن بزرگوار این بود که بیشتر به فکر کردن در اطراف مطلب مورد بحث خود اهمیت می داد. ایشان در رویّه فکری پیر و شیخ انصاری بود و در فهم و جمع روایات ائمه اطهار(ع) در احکام الهی دقت تام می نمود. آنجا که درس اصول معظم له به مباحث فلسفی مربوط می شد، بهتر از عهده برمی آمدند. مثلا در بحث طلب و اراده، جبر و اختیار، قاعده الواحد لایصدر عنه الاّالواحد بسیار جالب بحث می نمودند، درس ایشان یک درس جامع اصولی و فلسفی بود...»

مرحوم آیت الله آملی از پس تدریس سالیان دراز در حوزه های علمیه نجف اشرف و قم، تلامیذ بسیاری را در محفل درس خود پرورش داد و آنان را به سرمنزل مقصود رسانید. شاگردانی که هم اینک از اساتید و علمای بزرگ حوزه های علمیه به شمار می روند و مدار تدریس و تالیف و تحقیق در حوزه ها بر وجود آنان می گردد.

آیت الله آملی در راه نشر و گسترش دانش آل محمد(ع) از هیچ کوششی فروگذار نکرد، بیش از پنجاه سال به تدریس علوم اهل بیت همت گماشت و در کنار تدریس، به تالیف و تحقیق نیز دست یازید و هماره پیش از تدریس، مباحث طرح شده را به زیبایی نگاشته و پس از آن به القاء درس می پرداخت .

مرجع فقید در کنار تألیفات پرثمر و پرورش شاگردان فرزانه، به ایجاد ساختمانهای عام المنفعه نیز پرداخت، که نمونه آشکار آن مدرسه علمیه ولی عصر(عج) در قم است، که این مدرسه با مساحتی نزدیک به هفتصدمتر و داشتن بیش از چهل حجره و چند مدرس و کتابخانه ای درخور و شایسته، محل سکونت طلاب فاضل بوده و در آن علوم اهل بیت(ع) آموخته می شود.

نیز معظم له در بنای دهها مسجد در گوشه و کنار استان مازندران با کمکهای مالی خویش شرکت جست و اجازه مصرف سهم مبارک امام(ع) را در این امر مقدس، به مقلدین خویش داده بودند. آیت الله آملی با کریمه مرحوم آیت الله آقای آقاسیدمحسن نبوی اشرفی - م 1373 ق - (از مشاهیر علما و دانشمندان خطه مازندران و از شاگردان آیات عظام، آخوند ملامحمد کاظم خراسانی، سیدمحمد کاظم یزدی، شریعت اصفهانی و میرزای نائینی) در نجف اشرف وصلت جُست و دارای فرزندانی شد که هر یک مایه زینت پدر و خدمت به نظام اسلامی هستند. با شروع برنامه های ضدّ اسلامی رژیم منحوس شاهنشاهی، در قالب تصویب قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی، در مهرماه 1341ش مراجع تقلید و علمای اعلام با درایت و هوشیاری تمام عمق فاجعه را احساس کردند و بی درنگ به میدان آمدند و با حرکت شورانگیز و یکپارچه و با اعلامیه ها و بیانیه های توفنده خویش، نقشه های استعمار را نقش برآب کردند.

مرحوم آیت الله آملی یکی از چهره های سرشناس مبارز روحانیت بود. نام ایشان هماره ذیل اعلامیه های دسته جمعی مراجع تقلید دیده می شد خانه اش محل شور و گردهم آیی مبارزان بود و دیدگاهش روشنگر راه مبارزه. نماز جماعت ایشان در حیاط مدرسه خان (آیت الله بروجردی)، نقطه گردهم آیی روحانیون مبارز بود. در آن سالهای سیاه ترس و خفقان - که حضرت امام تبعید شده بودند و بردن نام ایشان به آسانی میسّر نبود - در آنجا طلاب نام و یاد امام را گرامی داشته و برای پیروزی و توفیق او شعار می دادند و صلوات می فرستادند. حجةالاسلام والمسلمین ناطق نوری در این زمینه می گوید:

«...ایشان در دوران انقلاب از جمله فقها و آیاتی بودند که همواره از امام عالیقدر به عنوان رهبری انقلاب و مقام امامت یاد می کردند و همراه و همگام با امام در دوران مبارزه و انقلاب بودند و اعلامیه های باقیمانده از آن عالم بزرگوار شاهد بر این مدّعاست...»

آیت الله فقید از اولین کسانی بود که دولت منتخب امام را تأیید کردند و در تمام مواقف انقلاب مردم را به پشتیبانی از آرمانهای حضرت امام(ره) فراخواندند.

ایشان هماره از رهبر کبیر انقلاب به عنوان «امام المسلمین» یاد می فرمودند و پیروی از دستورات ایشان را واجب می دانستند و می گفتند: نظر من، در مسائل کشور همان است که امام می گویند.

پس از رحلت حضرت امام و انتخاب رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای - مدظله العالی - به زعامت و رهبری، نامه ای ازجانب ایشان به معظم له ارسال شد که در بخشی از آن آمده بود:

«...انتخاب شایسته حضرتعالی که فردی دانشمند و اسلام شناس و صاحب درایت هستید از جانب مجلس خبرگان، مایه امیدواری و تسکین است.»

سرانجام آیت الله آملی پس از 91 سال تلاش و کوشش در جهت احیاء و بزرگداشت شعائر دینی و پشت سر نهادن سکته ای ناقص و یک دوره بیماری، در عصر روز جمعه چهارم رمضان المبارک 1413 ق (7 اسفند 1371 ش) بدرود حیات گفت و جهان علم و تقوا و فضیلت را در سوگ خویش عزادار ساخت. در آن روز قلب پرطپش مردی از حرکت بازایستاد که نزدیک به یک قرن با یاد خدا طپید و لحظه ای از ذکر حق باز نایستاد. با اعلام خبر درگذشت ایشان، سیل اعلامیه ها و پیامهای تسلیت از سوی مراجع معظم تقلید، رهبر عالیقدر انقلاب، علمای اعلام، رؤسای قوای سه گانه، شخصیتها، نهادها، سازمانها، انجمنها و هیآت مذهبی صادر شد و همه از مقام و مراتب علمی آن شخصیت بزرگ تجلیل به عمل آوردند.

حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی - قدس سره الشریف - در بخشی از پیام خویش فرمود:

«...واقعه تأسف انگیز و جبران ناپذیر رحلت آیت الله آقای حاج میرزا هاشم آملی حوزه های علمیه و عموم مؤمنین را سوگوار و عزادار نمود. این مصیبت بزرگ را به آستان اقدس ولایت مداری حضرت بقیةالله ارواح العالمین له الفداء و محاضر شریف علماء اعلام و حوزه های علمیه تسلیت عرض می نمایم. (انالله و اناالیه راجعون) فقید سعید یکی از فقهاء و اعاظم علما و اساتید حوزه های علمیه نجف اشرف و قم بودند و عمر با برکت خود را در اشتغال به فقه آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) و تدریس و تربیت طلاب و علما سپری ساختند...»

آیت الله العظمی ارکی - قدس سره - نیز فرمودند:

«...فقدان اسفنک عالم ربانی حضرت آیت الله آقای حاج میرزا هاشم آملی (رحمةالله علیه) ضایعه ای است جبران ناپذیر برای عالم اسلام. این عالم بزرگ سالهای پربرکت عمرش را در راه تعلیم معالم اسلام در کرسی تدریس و تربیت علما و افاضل و در نشر علوم آل محمد(ص) سپری کرد...»

رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای نیز در پیام خویش فرمودند:

بسم الله الرحمن الرحیم

انالله و اناالیه راجعون

با تاسف و تأثر اطلاع یافتم که عالم جلیل القدر و فقیه و اصولی برجسته و بزرگوار آیت الله العظمی حاج میرزا هاشم آملی - رضوان الله تعالی علیه - دار فانی را وداع کرد و به رحمت ایزدی پیوست. ایشان از علمایی بودند که پس از طی مدارج عالیه و استفاده از محضر کابر در حوزه علمیه نجف اشرف و سالها تدریس و تربیت شاگردان در آن حوزه، به قم هجرت کرده و در این حوزه مقدسه بساط تدریس را گسترد و منشأ افاضات فقهی و اصولی و تربیت تلامذه بسیار شدند و بزرگانی از حوزه درس ایشان بهره بردند.

وجود بابرکت این فقیه عالیمقام یکی از برکات الهی بر حوزه علمیه قم بود. و کنون فقدان آن بزرگوار ضایعه ای بزرگ محسوب میگردد. این جانب این حادثه مصیبت بار را به پیشگاه مقدس حضرت ولی عصر ارواحنا فداه و به مراجع معظم و علما و فضلای حوزه های علمیه و مقلدین ایشان و نیز به خانواده محترم، به خصوص به فرزندان برومند ایشان تسلیت عرض می کنم و رحمت و مغفرت الهی را برای آن مرحوم مسئلت می نمایم- سیدعلی خامنه ای

پیکر پک آن اسوه علم و تندیس ایمان، عصر روز شنبه هشتم اسفند 1371 با حضور نمایندگان مقام معظم رهبری، و بیوت آیات عظام، تنی چند از وزیران و نمایندگان مجلس شورای اسلامی، شخصیتهای سیاسی و مذهبی کشور، بر روی دست دههاهزار نفر از علما و فضلای حوزه علمیه و مردم سوگوار قم و آمل به سوی صحن مطهر حضرت معصومه(س) تشییع شد و پس از اقامه نماز به امامت آیت الله وحید خراسانی، در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه به خک سپرده شد.

مرحوم آیت الله العظمی آملی در رفتار و گفتار به اولیاء خدا اقتدا کرده بود. خوش بیان، خوش برخورد و خوش اخلاق بود. از تعیّنات زندگی به دور بود. از مظاهر بزرگنمایی سخت بدش می آمد و با طلاّب جوان همانگونه برخورد می کرد که با بزرگان. به همین دلیل در دل همگان جای گرفته بود. در خانه اش به روی همگان باز بود و در سرما و گرما پیاده از خانه به مسجد اعظم جهت تدریس می رفت. بشّاش و گشاده رو بود، طلاّب جوان را احترام می کرد و به آنان شخصیت می داد. با مردم مأنوس بود و غالبا کارهای دفترشان را خود انجام می داد. حتی بسیاری از مواقع خود شخصا به تلفن جواب می داد و جلو پای واردین از جا برمی خاست. او زندگی اش را در گمنامی و بدون هیاهوی دنیوی سپری ساخت.

آیت الله آملی در زندگی اش بسیار منظم بود و از وقت خویش به خوبی استفاده می برد. ساعت مطالعه، وقت عبادت و تدریس و زمان دیدار با مراجعین همه سر ساعت معین انجام می گرفت. فرزند ایشان جناب حجةالاسلام آقای صادق لاریجانی می گوید: معظم له در امور درس و زندگی و برنامه خواب و فعالیت روزانه شان منظم بودند. ایشان همیشه شبها زودتر از دیگران می خوابیدند و سحرها که بیدار می شدند تا ظهر نمی خوابیدند. پس از نماز صبح شروع به مطالعه می کرد و پس از صرف صبحانه آماده تدریس می شد و پس از آن به پاسخگویی استفتائات و جواب مراجعان می پرداخت. ایشان از شب نشینیهای رایج بین مردم خیلی پرهیز می کردند و تحت هیچ شرایطی حاضر نبودند برنامه تنظیم شده خود را به هم زنند...»

مرجع فقید شیعه فقیهی متعبد و مجتهدی متقی و وارسته و پایبند دعاها و زیارات بودند، به زیارت عاشورا و جامعه کبیره اهمیت داده و بسیار می خواندند. استاد معظم جناب آیت الله اسماعیل پور می فرمودند: معظم له دارای حالات و روحیات والای عرفانی بود که هماره آنرا از دیگران کتمان می کرد. ایشان در برخی از ادعیه خصایصی داشتند، اگر دعای به خصوصی را می دادند و یا می خواندند مؤثر واقع می شد، مطالبی بود که استاد ما با ریاضت، خواندن زیارت عاشورا، زیارت جامعه و توسل به آنها دست یافته بود و کراماتی داشتند که هرگز کسی را از چگونگی آن آگاه نساختند...»

فقیه فقید، به اهلبیت عصمت و طهارت(ع) بسیار عشق می ورزیدند، کمتر مواقعی بود که نام مقدس این انوار الهی را بشنوند و اشکشان جاری نشود. به ویژه هرگاه نام امیرالمؤمنین علی(ع) را می آوردند بغض گلویش را می گرفت و اشک در دیدگانش حلقه می زد. یکی از ویژگیهای ایشان آن بود که هماره تا از خواب برمی خاست، به شوق امیرمؤمنان بر آن حضرت درود می فرستادند:

«السلام علیک یا امیرالمؤمنین و رحمةالله و برکاته»

شور و عشق معظم له به سرور شهیدان غیر قابل وصف بود. مجلس عزایی که در ده شب اول ماه محرم در مسجد اعظم برپا می کرد، این بزرگوار خود شرکت جسته و در سوگ امام(ع)، با صدای بلند گریه می کردند و اشک می ریختند. و هر صبح جمعه در منزل ایشان مجلس ذکر مصیبت امامان برپا بود و این سنّت حسنه را سالیان فراوان ادامه دادند.

معظم له برای سادت احترام بسیار قائل بودند و با تمام قد در جلو پای آنان - حتی طلبه های جوان سید - برمی خاستند.

آیت الله فقید از اوان جوانی در تحصیل دانش، بسیار کوشا بود. سالیان فراوان - حدود هشتاد سال - به تحصیل و تدریس علوم آل محمد(ص) در حوزه های علمیه آمل، تهران، قم، نجف مشغول بود و هیچ چیز او را از این کار بازنداشت. او با جدیّت تمام درس خواند و در سایه همین کوشش ها بود که توانست قلّه های رفیع علم و دانش را به آسانی فتح نماید. او خود فرموده است:

«...من در درس خواندن خیلی مجدّ بودم، درسها را تعقیب و دنبال می کردم، بر اساتید اشکال می گرفتم، در هر درسی که شرکت می کردم خیلی زود بروز کرده و مورد اعتناء استاد قرار می گرفتم...»

نیز ایشان به تدریس بسیار اهتمام داشت و حتی در مواقع بیماری هم از آن دست برنمی داشت.

آیت الله حسن زاده آملی می فرمودند:

«روزی به دیدن و عیادت ایشان رفتم، مشاهده کردم آقا سخت مضطرب است و بی تابی می فرماید. عرض کردم: آقا چرا اینقدر بی تاب هستید؟ چرا مضطربید؟ فرمود: آقا! بی تابی من برای اینست که درسم تعطیل شده است.»

آیت الله اسماعیل پور می فرمودند:

«زمانی آیت الله العظمی آملی به درس تشریف آوردند و علائم بیماری در چهره ایشان نمایان بود و فرمودند: من امروز تب داشتم و حالم مساعد نبود، اما برای اینکه درس تعطیل نشود و من بر شما حجت بوده باشم به درس آمدم. یادم می آید آقا مدّتی در یکی از بیمارستانهای تهران بستری بودند و از علاقه بسیاری که به علم و تدریس داشتند هر روز صبح به قم می آمدند و درس صبح خود را گفته و سپس به تهران بازمی گشتند...»

حجةالاسلام لاریجانی نیز می گوید: در این یکی دو سال اخیر ایشان سکته ناقص کرده بود و پزشکان آقا را از تدریس منع کرده بودند. معظم له از این موضوع بسیار ناراحت بود و می گفت: دکترها نمی گذارند درس بدهم، اگر درس بگویم خوب می شوم.

نیز در سالهای آخر عمرشان به علت ناراحتی چشمی که داشتند، زیاد نمی توانستند از چشمان خود استفاده کنند لذا یکی از شاگردانشان متون درسی را خدمتشان می خواند و آقا آراء خویش را بیان می فرمود و این رویه چندین سال ادامه داشت... معظم له می فرمود: تحصیل علم برای طلاب مستعد واجب عینی است و نمی شود به بهانه ای دست از تعلیم و تعلم برداشت. در تحصیل علم نباید کوتاهی کرد. این سروصداها و زر و زیورهای دنیا در مقابل درس و بحث ارزشی ندارد و به طلاب می فرمودند: شما مطالعه کنید، شما فقط وقت خود را صرف تحقیق و علم نمایید. شمادرس بخوانید،اگرهمین درسهارا که معارف اهل بیت(ع) است خوب بخوانید، کم کم این مطالب در مقام عمل هم راهش باز می شود...

آیت الله آملی به مردم عشق می ورزید و با مردم می جوشید. درِ خانه اش به روی همگان باز بود تا دیدارش بدون هیچ مانعی صورت گیرد. از سالی که به ایران بازآمد تا چند سالی پیش از وفات، هر ساله برای دیدار از خویشان، نزدیکان و مردم زادگاهش به روستای «پردَمه» مسافرت می کرد و با اینکه عبور از جاده این روستا بسیار دشوار است، اما وی سختیها را تحمل می کرد و برای صله رحم و درک فضیلت آن، مشکلات را به جان می خرید.

ایشان خود می فرمود: علما باید خود را در معرض استفاده عموم قرار بدهند، ثبوت بی اثبات بدون فایده است. عالمی که علم خود را عرضه و اظهار نکند بی حاصل است و آن هدفی که از تعلیم و تعلم منظور است به دست نخواهد آمد. و هم می فرمود: ریاست طلبی یک مسأله است و اینکه عالم خود را بی استفاده قرار دهد مساله دیگری است، عرضه علم شهرت طلبی نیست و تفکیک این دو، موضوع کم اهمیتی نمی باشد.

مرحوم آیت الله آملی در تجلیل از مراجع تقلید زمانش و علمای معاصرش از هیچ اقدامی فروگذار نمی کرد. ایشان در مواقع مختلف از مبانی علمی آیات عظام: حکیم و خویی و از مراتب زهد و تقوای آیت الله العظمی حاج سیداحمد خوانساری تجلیل می فرمود و به مراتب علمی و عملی و مقامات معنوی آیت الله العظمی میلانی عقیده محکمی داشتند.

برای بزرگداشت آیت الله العظمی گلپایگانی در مجالس سوگواری و روضه ایشان شرکت می کرد و ارتباط بین ایشان و حضرات آیات: نجفی مرعشی و علامه طباطبایی از استحکام دیرینه ای - که سابقه آن به درسهای آقاضیاء عراقی و میرزای نائینی بازمی گشت برخوردار بود و دوستی و صمیمیت آنان نیز وصف ناشدنی. و هم به مرحوم آیت الله حاج میرزا ابوالحسن شعرانی بسیار احترام می نهاد و از او با نهایت تجلیل و تبجیل یاد می کرد و شخصیت علمی ایشان را می ستود و هماره از شاگردان معظم له جویای احوال او می شد.

ایشان در زمانهای مختلف، از جمله در آستانه تعطیلات حوزه، طلاب را به پرهیزکاری و ورع و تقوا فرامی خواندند و از آنجا که خود، شهد شیرین تقوا را چشیده بود سخنش از حلاوت خاصی برخوردار بود و تا عمق جان آدمی تأثیر می کرد. از جمله می فرمود:

- هماره به یاد خدا باشید.

- همواره به یاد امام زمان(ع) باشید که او ناظر بر رفتار و کردار شماست.

- همیشه با وضو و طهارت باشید.

- نماز شب را از یاد نبرید که تمام پیامبران بدان سفارش کرده اند.

- هرگز به نامحرمان نظر مکنید.

- فقه پک است و در ظرف ناپک جای نمی گیرد، کسی که می خواهد فقیه اهلبیت شود باید نفسش را پک کند و خودش را اصلاح نماید. دنیا قمارخانه نفس ناطقه است، مواظب باشید که نفستان را نبازید.

رحمةالله علیه و حشره الله مع موالیه الطاهرین