22 فروردین 1404

چرایی اعدام محمدعلی وحیدی


چرایی اعدام محمدعلی وحیدی

شاداب عسگری- در تاریخ 21 فروردین 1358، آخرین جلسه محاکمه تعداد 11 نفر از مقامات سیاسی و نظامی ارشد رژیم پهلوی شامل رئیس مجلس شورای ملی، دو رئیس ساواک، رئیس سازمان تربیت بدنی، شهردار تهران، رئیس دادگاه فدائیان اسلام و افسران حزب توده، فرمانده گارد جاویدان، وزیران امور خارجه و کشاورزی و دو سناتور که بازجوئی و بازپرسی از آنها به پایان رسیده و با تکمیل سوابق حداقل یک مرحله دادگاه بدوی نیز تشکیل گردیده بود، این فرصت داده شد تا در دادگاه حضور یافته و آخرین دفاعیات خود را مطرح سازنند. یکی از این افرادمحمدعلی وحیدی - یا به تعبیر دست‌اندرکاران رژیم شاه، علامه وحیدی – بود او یک روحانی‌نما بود که به خاطر وابستگی به رژیم شاه توانست خود را به مراتب بالای حاکمیتی برساند. او سال‌ها به عنوان نماینده مجلس سنا فعالیت کرد. وحیدی که به واسطه تحصیلات مختصر دینی در عراق به «علامه» شهرت پیدا کرده بود، به عنوان بازوی دینی و مذهبی برای رژیم عمل می‌کرد. دستگاه حاکمه وی را برکشید تا از او در برابر روحانیت مستقل و انقلابی استفاده کند. وقتی امام خمینی از ایران تبعید شدند، وحیدی در مجلس سنا به ایشان اهانت کرد  دادگاه، بعد از شنیدن آخرین دفاعیات او ، وارد شور شده و قضات با اجماع کامل اورا  مجرم شناخته و محکوم به اعدام کرد. حکم صادره نیز در 22 فروردین 1358 به مرحله اجراء درآمد.

محمدعلی وحیدی:

محمدعلی وحیدی معروف به علامه وحیدی، فردی فرصت‌طلب، باهوش و پرحرف بود. او تحصیلات ابتدایی را در مدارس اسلامیه و محمودیه کرمانشاه فرا گرفته و سپس وارد حوزه علمیه شده و حتی به نجف رفت اما به تعبیر باقر عاقلی «محضر علمای بزرگ را درک نکرد» و به کرمانشاه بازگشت. وی، در مجلس کشف حجاب در ۱۷ دیماه سال ۱۳۱۴، همراه همسرش شرکت کرد و قصیده‌ای طولانی را با مطلع «به شرع احمد مرسل، حجاب لازم نیست» خواند. سپس به تهران آمد، عمامه و عبا را برداشت کراوات بست و ریشش را تراشید.

در جوانی جزء نزدیکان آیت‌الله شهرستانی به شمار می‌رفت اما به علت خیانت و جعل نامه‌ای در حمایت از شخص بزه‌کاری با مهر آیت‌الله شهرستانی، آیت‌الله شهرستانی وی را از خود راند و مهر خود را نیز شکست. از نکات جالب توجه زندگی وحیدی این است که سپهبد امیراحمدی (از نزدیکان رضا شاه و قصاب لرستان) طی تلگرافی او را مجتهد قلمداد می‌کند. وحیدی نیز از حرف او برای اجتهاد خود استفاده می‌کند. بدین ترتیب، محمدعلی وحیدی، به «علامه وحیدی» شهرت می‌یابد و از این پس می‌کوشد با نزدیک شدن به افراد سرشناس، خود را به دربار پهلوی نزدیک کند.

در دوره هجدهم نمایندگی مجلس شورای ملی، با کمک و مساعدت سپهبد زاهدی از کرمانشاه به نمایندگی رسید و به‌ تدریج به دربار راه یافت. در دوره‌های نوزدهم و بیستم هم وکیل کرمانشاه در مجلس شورای ملی شد و در سال ۱۳۴۲ سناتور انتصابی مجلس سنا شد. در سال ۱۳۴۴ به نیابت تولیت مسجد سپهسالار (مدرسه و مسجد شهید مطهری فعلی) منصوب و مدتی استاد دانشکده الهیات شد. ریاست کل تحقیق اداره اوقاف از مشاغل دیگر او بود اما، هیچ توجهی به انتصاب بهائیان در این اداره نداشت.

برخی از مطالبی که ساواک در پرونده وی ثبت کرده به قرار زیر است: «نقاط ضعف: شارلاتانی، دروغگویی... با این‌که از طبقات روحانی است چون پابند دیانت نیست مورد نفرت روحانیون و طبقات عادی است. ابتدا ملبس به لباس روحانیت بوده ... مردی بسیار چاپلوس، متملق و متظاهر است. به دنبال قدرت می‌رود. حقیقت در کارهای او کمتر از تظاهرش می‌باشد و در بین مردم به همین نحو معروف است. همه او را متملق می‌شناسند... پس از این‌که از صنف روحانیت و لباس روحانی خارج شد، دفتر اسناد رسمی دایر کرد... به‌هیچ‌وجه به قرآن اعتقادی ندارد...». در مجلس سنا مدافع دولت‌ها و مدیحه‌گوی آنها بود. پس از قتل حسنعلی منصور در مجلس سنا سخنرانی ایراد کرد که به کفرگویی بی‌شباهت نبود.

محمدعلی وحیدی در هفتمین جلسه دوره چهارم مجلس سنا به تاریخ 6 آبان 1342، نطق عجیبی ایراد کرد و تملق و چاپلوسی را از حد گذراند. وحیدی گفت: «هر چه در پیرامون شخصیت عظیم اعلیحضرت همایون شاهنشاه محبوب سخن بگوییم باز هم کم است و می‌توانیم تاریخ ایران را به دو قسمت تقسیم کنیم: یک قسمت اعصار گذشته تا عصر اعلیحضرت همایون شاهنشاه و قسمت دیگر هم دوران سلطنت پرافتخار شاهنشاه اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی. نتیجه اصلاحات و کارهایی که در آن ادوار شده است من حیث‌المجموع به عقیده همه کمتر از این دوره اصلاحی و عظیم و پرافتخار است». وی در حالی این سخنان را در مدح شاه بر زبان می‌راند که تنها چند ماه از سرکوب و کشتار مردم ایران در نیمه خرداد 1342 گذشته بود و برنامه‌های شاه در مسائل اقتصادی و اجتماعی، با مخالفت مردم مواجه شده بود. وحیدی در جلسه دیگری در ستایش از شاه و در مقابله با روحانیون انقلابی گفت: «امروز شاهنشاه ما احترام به روحانیت می‌گذارند ولی نه هر روحانیتی، [فقط] آن روحانیتی که حافظ این دین باشد ولی کسانی که مبارزه با این دستگاه یعنی مبارزه با شخصیت محمدرضا شاه پهلوی بنمایند، مبارزه با مذهب جعفری کرده‌اند. امروز شاهنشاه ما شاهنشاهی است که می‌خواهد مذهب شیعه دارای یک اصول و مبانی محکم بوده و متکی به خودش باشد. کسانی که بخواهند بر خلاف این اصول رفتار کنند این مذهب را متزلزل می‌نمایند». وی در سخنرانی مذکور، علاوه بر این‌که شاه را نماینده ائمه(ع) در روی زمین خواند، برای روحانیون مبارز نیز خط و نشان کشید و آن‌ها را مخالف نظام شیعه دانست. او مبارزه با شاه را مبارزه با مذهب شیعه دانست و شاه را حافظ دین اسلام قلمداد کرد. این گفته‌ها در حالی بیان می‌شد که هم محمدرضا پهلوی و هم پدرش رضاخان اقدامات متعددی را در راستای مبارزه با دین اسلام و مذهب تشیع انجام داده بودند.

وحیدی، سناتوری بود که در مجلس سنا، امام خمینی را عامل انگلیسی‌ها معرفی کرده بود و در طول سخنان خود در مجلس یا محل‌های دیگر به روحانیت توهین مستقیم می‌کرد. او، یکی از اعضای مشورتی فرمانداری نظامی در آخرین روزهای رژیم پهلوی نیز محسوب می‌گردید.