مظفر بقایی در اسناد لانه جاسوسی: او یک مخالف‌گوی مادرزاد است



محرمانه
تاریخ: 19 مارس 1975(28 اسفند 1353)
از: مأمور سیاسی٬ آقای اسکودرو
به: مأمور سیاسی  آقای میلز-از طریق آقای بولستر
موضوع: اطلاعاتی درباره زندگینامه مظفر بقایی
با توجه به نامه سرگشاده اخیر مظفر بقایی خطاب به شاه، در انتقاد از تأسیس حزب رستاخیز ایران به عنوان یک اقدام غیرقانونی و غیر معمول٬ من فکر کردم که شاید اطلاعاتی درباره زندگینامه مظفر بقایی برای شما به درد بخور باشد. بقایی یک مخالف‌گوی مادرزاد است. در زندگی سیاسی ایران از اواسط سالهای 1320 فعال بوده است. او از نقطه نظرهای مختلف چپ‌گرایانه پیروی کرده است، ولی همیشه مقدار زیادی از فرصت‌طلبی شخصی خود را داخل آنها کرده است. او مدت کوتاهی عضو حزب توده بود، بعداً به جبهه ملی پیوست و پس ازاینکه در سال 1330 حزب زحمتکشان را تأسیس کرد به صورت دومین شخصیت در جبهه ملی درآمد.
او در 1331 میانه‌اش با مصدق به هم خورد و بالنتیجه مقدار زیادی از پشتیبانی حزب زحمتکشان را در این جریان از دست داد. بعداً او ابتدا از ژنرال زاهدی پشتیبانی کرد و سپس با او مخالفت کرد. از آن زمان به بعد او با هر نخست‌وزیری مخالف بوده است. در نتیجه مخالفت‌های دائمیش او از داشتن دوستانی در میان دستگاه حاکمه کمتر برخوردار است و دشمنان نیرومند زیادی دارد. این دشمنان او را بارها یا زندانی کرده‌اند و یا تبعید، ولی او همواره به نحوی از انحاء خود را از مهلکه به در برده است. مثلاً او متهم به همدستی در قتل ژنرال رزم آرا و همچنین ژنرال افشارطوس رئیس شهربانی مصدق و همچنین چند فقره جنایات کم اهمیت‌تر شده، ولی معمولاً در رسیدگی‌های بعدی تبرئه شده است.
به همان میزان که قدرت شاه رشد پیدا کرد٬ موقعیت برجسته بقایی رو به کاهش رفت و با روی کار آمدن حزب ایران نوین، او تقریباً از نظرها ناپدید شد. علیرغم یک دوران حرفه‌ای متلاطم٬ او در سیاست دولت کمتر نفوذ داشته است، به استثناء زمانی که او رهبر نهضتی بود که موفق شد انتخابات عمومی قلابی سال 1339 را لغو کند.
موقعیت او به نحو پیگیری ناسیونالیستی و شدیداً ضد انگلیسی بوده است و شاید با آغاز موافقتنامه سال 1343 راجع به وضع نیروها[=کاپیتولاسیون] گرایش ضد آمریکایی نیز پیدا کرد.
بقایی هر چند جاه‌طلب و فرصت‌طلب است ولی در اموری که مربوط به پول باشد شرافتمند شناخته شده است و به طور ساده در جنوب تهران زندگی می‌کند و به همین خاطر نیز مورد احترام است. او از تاکتیک نامه سرگشاده لااقل دوبار در گذشته استفاده کرده است. یک بار در سال 1328 برای انتقاد از کنترل‌هایی که به وسیله ژنرال رزم آرا رئیس ستاد وضع شده بود و بار دیگر در سال 1332 هنگامی که او نامه سرگشاده‌ای به نیکسون که آن زمان معاون رئیس جمهوری بود در روزنامه خود٬ -شاهد- نوشت. او اظهارنظر کرده بود که اگر احیاناً روزی نخست‌وزیر بشود(این زمانی بود که نخست‌وزیران در ایران از اهمیت و اعتبار برخوردار بودند) او به شاه اجازه خواهد داد که سلطنت کند٬ ولی اختیارات شاهنشاهی او را محدود خواهد کرد. از سوی دیگر شاه ظاهراً به او بیش از سایر سیاستمداران دست چپی روی خوش نشان داده بود و حتی در سال 1350 به بقایی از طرف ساواک اجازه داده شد تا حزب زحمتکشان را دوباره سازمان دهد. تصور می‌شود که این اقدام برای جلب پشتیبانی از بقایی در مقابل گروههای دست چپی بود که کمتر نرمش داشتند. با همه این احوال از تأسیس حزب زحمتکشان یا خود بقایی تا زمانی که این نامه سرگشاده را به شاه نوشت‌٬ خبری نشد.








اسناد لانه جاسوسی آمریکا، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب سوم، صص 93 و 94