09 اسفند 1397
درچهلمین سـالگرد پیروزی انقلاب اسلامی،ضرورت بازخوانی وصیتنامه امام خمینی
قالَ رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلّم: إنّی تارکٌ فیکُمُ الثَقلَینِ، کتابَ اللهِ و عترتی اهلَ بیتی فإِنَّهُما لَنْ یفْتَرِقا حَتّی یرِدَا عَلَیّ الْحَوضَ. الحمدُلله و سُبحانَکَ؛ أللّهُمَّ صلّ علی محمدٍ و آلهِ مظاهر جمالِک و جلالِک و خزائنِ أسرارِ کتابِکَ الذّی تجلّی فیه الأَحدیه بِجمیعِ أسمائکَ حَتّی المُسْتَأْثَرِ منها الّذی لایعْلَمُهُ غَیرک؛ و اللَّعنُ علی ظالِمیهم أصلِ الشَجَره الخَبیثه.
و بعد، اینجانب مناسب میدانم که شمهای کوتاه و قاصر در باب «ثقلین» تذکر دهم؛ نه از حیث مقامات غیبی و معنوی و عرفانی، که قلم مثل منی عاجز است از جسارت در مرتبهای که عرفان آن برتمام دایره وجود، از ملک تا ملکوت اعلی و از آنجا تا لاهوت و آنچه درفهم من و تو ناید، سنگین و تحمل آن فوق طاقت، اگر نگویم ممتنع است و نه از آنچه بربشریت گذشتهاست از مهجور بودن از حقایق مقام والای «ثقل اکبر» و «ثقل کبیر» که از هرچیز اکبر است جز ثقل اکبر که اکبر مطلق است و نه از آنچه گذشته است بر این دو ثقل از دشمنان خدا و طاغوتیان بازیگر که شمارش آن برای مثل منی میسر نیست با قصور اطلاع و وقت محدود؛ بلکه مناسب دیدم اشارهای گذرا و بسیار کوتاه از آنچه براین دو ثقل گذشتهاست، بنمایم.
شاید جملۀ «لَنْ یفْتَرِقا حتّی یرِدا عَلَی الْحوَض» اشاره باشد بر اینکه بعد از وجود مقدس رسولالله ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ هرچه بر یکی از این دو گذشتهاست، بر دیگری گذشته است و مهجوریت هر یک مهجوریت دیگری است تا آنگاه که این دو مهجور بر رسول خدا در «حوض» وارد شوند... آیا این «حوض» مقام اتصال کثرت به وحدت است و اضمحلال قطرات در دریا است یا چیز دیگر که به عقل و عرفان بشر راهی ندارد؟
باید گفت آن ستمی که از طاغوتیان بر این دو ودیعۀ رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ گذشته، بر امت مسلمان بلکه بر بشریت گذشته است که قلم از آن عاجز است و ذکر این نکته لازم است که حدیث «ثقلین» متواتر بین جمیع مسلمین است و [در] کتب اهل سنت از «صحاح ششگانه» تا کتب دیگر آنان، با الفاظ مختلفه و موارد مکرره از پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به طور متواتر نقل شدهاست. و این حدیث شریف حجت قاطع است برجمیع بشر، بهویژه مسلمانان مذاهب مختلف و باید همۀ مسلمانان که حجت بر آنان تمام است، جوابگوی آن باشند واگرعذری برای جاهلان بیخبر باشد، برای علمای مذاهب نیست.
اکنون ببینیم چه گذشتهاست بر کتاب خدا، این ودیعه الهی و ماترک پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم.
مسائل أسفانگیزی که باید برای آن خون گریه کرد، پس از شهادت حضرت علی (ع) شروع شد. خودخواهان و طاغوتیان، قرآن کریم را وسیلهای کردند برای حکومتهای ضد قرآنی و مفسران حقیقی قرآن و آشنایان به حقایق را که سراسر قرآن را از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ دریافت کرده بودند و ندای «اِنّی تارکٌ فیکُم الثقلین» در گوششان بود، با بهانههای مختلف و توطئههای از پیش تهیه شده، آنان را عقب زده و با قرآن، در حقیقت قرآن را ـ که برای بشریت تا ورود به حوض، بزرگترین دستور زندگانی مادی و معنوی بود و است ـ از صحنه خارج کردند و برحکومت عدل الهی ـ که یکی از آرمانهای این کتاب مقدس بوده و هست ـ خط بطلان کشیدند و انحراف از دین خدا وکتاب و سنت الهی را پایهگذاری کردند، تا کار به جایی رسید که قلم از شرح آن شرمسار است...
... و اخیراً قدرتهای شیطانی بزرگ به وسیله حکومتهای منحرفِ خارج از تعلیمات اسلامی که خود را بهدروغ، به اسلام بستهاند، برای محو قرآن و تثبیت مقاصد شیطانی ابرقدرتها قرآن را با خط زیبا طبع میکنند و به اطراف میفرستند و با این حیلۀ شیطانی قرآن را از صحنه خارج میکنند. ما همه دیدیم قرآنی را که محمدرضاخان پهلوی طبع کرد و عدهای را اغفال کرد و بعض آخوندهای بیخبر از مقاصد اسلامی هم مداح او بودند و میبینیم که ملک فهد هر سال مقدار زیادی از ثروتهای بیپایان مردم را صرف طبع قرآن کریم و محالّ تبلیغاتِ مذهبِ ضدقرآنی میکند و وهابیت، این مذهب سراپا بیاساس و خرافاتی را ترویج میکند و مردم و ملتهای غافل را سوق به سوی ابرقدرتها میدهد و از اسلام عزیز و قرآن کریم برای هدم اسلام و قرآن بهرهبرداری میکند.
ما مفتخریم و ملت عزیز سرتاپا متعهد به اسلام و قرآن مفتخر است که پیرو مذهبی است که میخواهد حقایق قرآنی که سراسر آن از وحدت بین مسلمین بلکه بشریت دم میزند، از مقبرهها و گورستانها نجات داده و به عنوان بزرگترین نسخه نجاتدهندۀ بشر، از جمیع قیودی که بر پای و دست و قلب و عقل او پیچیدهاست و او را به سوی فنا و نیستی و بردگی و بندگی طاغوتیان میکشاند، نجات دهد و ما مفتخریم که پیرو مذهبی هستیم که رسول خدا مؤسس آن به امر خداوند تعالی بوده و امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب، این بندۀ رها شده از تمام قیود، مأمور رها کردن بشر از تمام اغلال و بردگیها است.
ما مفتخریم که کتاب نهجالبلاغه که بعد از قرآن، بزرگترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالاترین کتاب رهاییبخش بشر است و دستورات معنوی و حکومتی آن بالاترین راه نجات است، از امام معصوم ماست.
ما مفتخریم که ائمۀ معصومین، از علی بن ابیطالب گرفته تا منجی بشر، حضرت مهدی صاحب زمان ـ علیهم آلاف التحیات و السلام ـ که به قدرت خداوند قادر، زنده و ناظر امور است، ائمۀ ما هستند...
... ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان و خُرد و کلان در صحنههای فرهنگی و اقتصادی ون ظامی حاضر، و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند و آنان که توان جنگ دارند، در آموزش نظامی که برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی از واجبات مهم است، شرکت و از محرومیتهایی که توطئۀ دشمنان و ناآشنایی دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند، شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتی که دشمنان برای منافع خود، به دست نادانان و بعضی آخوندهای بیاطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نمودهاند و آنان که توان جنگ ندارند، در خدمت پشت جبهه، به نحو ارزشمندی که دل ملت را از شوق و شعف به لرزه در میآورد و دل دشمنان و جاهلان بدتر از دشمنان را از خشم و غضب میلرزاند، اشتغال دارند...
و ما مکرر دیدیم که زنان بزرگواری، زینبگونه ـ علیها سلام الله ـ فریاد میزنند که فرزندان خود را از دست داده و در راه خدای تعالی و اسلام عزیز از همه چیز خود گذشته و مفتخرند به این امر و میدانند آنچه به دست آوردهاند، بالاتر از جنات نعیم است، چه رسد به متاع ناچیز دنیا...
... و ما و ملتهای مظلوم دنیا مفتخریم که رسانههای گروهی و دستگاههای تبلیغات جهانی، ما و همۀ مظلومان جهان را به هر جنایت و خیانتی که ابرقدرتهای جنایتکار دستور میدهند، متهم میکنند. کدام افتخار بالاتر و والاتر از اینکه امریکا با همه ادعاهایش و همۀ ساز و برگهای جنگیاش و آنهمه دولتهای سرسپردهاش و به دست داشتن ثروتهای بی پایانِ ملتهای مظلوم عقبافتاده و در دست داشتن تمام رسانههای گروهی، در مقابل ملت غیور ایران و کشور حضرت بقیةالله ـ ارواحنا لمقدمه الفداء ـ آنچنان وامانده و رسوا شدهاست که نمیداند به که متوسل شود و رو به هرکس میکند، جواب رد میشنود و این نیست جز به مددهای غیبی حضرت باری تعالی ـ جلَّت عظمتُه ـ که ملتها را ـ بهویژه ملت ایران اسلامی را ـ بیدار نموده و از ظلمات ستمشاهی به نور اسلام هدایت نموده...
... و با کمال جِد و عجز، از ملتهای مسلمان میخواهم که از ائمۀ اطهار و فرهنگ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی این بزرگ راهنمایان عالم بشریت، به طور شایسته و به جان و دل و جانفشانی و نثار عزیزان، پیروی کنند؛ از آن جمله، از فقه سنتی که بیانگر مکتب رسالت و امامت است و ضامن رشد و عظمت ملتهاست، چه احکام اولیه و چه ثانویه که هر دو مکتب فقه اسلامی است، ذرهای منحرف نشوند و به وسواس خناسان معاند با حق و مذهب گوش فرا ندهند و بدانند قدمی انحرافی، مقدمۀ سقوط مذهب و احکام اسلامی و حکومت عدل الهی است و از آن جمله، از نماز جمعه و جماعت که بیانِ سیاسی نماز است، هرگز غفلت نکنند که این نماز جمعه از بزرگترین عنایات حقتعالی بر جمهوری اسلامی ایران است...
... و آنچه لازم است تذکر دهم آن است که وصیت سیاسی ـ الهی اینجانب اختصاص به ملت عظیمالشأن ایران ندارد، بلکه توصیه به جمیع ملل اسلامی و مظلومان جهان از هر ملت و مذهب است.
از خداوند ـ عزوجل ـ عاجزانه خواهانم که لحظهای ما و ملت ما را به خود واگذار نکند و از عنایات غیبی خود به این فرزندان اسلام و رزمندگان عزیز لحظه [ای] دریغ نفرماید.
ما میدانیم که این انقلاب بزرگ که دست جهانخواران و ستمگران را از ایران بزرگ کوتاه کرد، با تأییدات غیبی الهی پیروز گردید . اگر نبود دست توانای خداوند، امکان نداشت یک جمعیت 36 میلیونی با آن تبلیغات ضدّ اسلامی و ضد روحانی، خصوص در این صد سال اخیر و با آن تفرقهافکنیهای بیحساب قلمداران و زبانمُزدان در مطبوعات و سخنرانیها و مجالس و محافل ضداسلامی و ضدملی به صورت ملیت و آن همه شعرها و بذلهگوییها و آن همه مراکز عیاشی و فحشا و قمار و مسکرات و مواد مخدره که همه و همه برای کشیدن نسل جوان فعال ـ که باید در راه پیشرفت و تعالی و ترقی میهن عزیز خود فعالیت نمایند ـ به فساد و بیتفاوتی در پیشامدهای خائنانه که به دست شاه فاسد و پدر بیفرهنگش و دولتها و مجالس فرمایشی که از طرف سفارتخانههای قدرتمندان بر ملت تحمیل میشد و از همه بدتر، وضع دانشگاهها و دبیرستانها و مراکز آموزشی که مقدرات کشور به دست آنان سپرده میشد، با به کار گرفتن معلمان و استادان غربزده یا شرقزدۀ 100درصد مخالف اسلام و فرهنگ اسلامی، بلکه ملی صحیح، با نام «ملیت» و «ملیگرایی». گرچه در بین آنان مردانی متعهد و دلسوز بودند، لکن با اقلیت فاحش آنان و در تنگنا قرار دادنشان، کار مثبتی نمیتوانستند انجام دهند...
اسلام و حکومت اسلامی پدیدۀ الهی است که با به کار بستن آن، سعادت فرزندان خود را در دنیا و آخرت به بالاترین وجه تأمین میکند و قدرت آن دارد که قلم سرخ بر ستمگریها و چپاولگریها و فسادها و تجاوزها بکشد و انسانها را به کمال مطلوب خود برساند و مکتبی است که برخلاف مکتبهای غیرتوحیدی، در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته، ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد، فروگذار ننموده است و موانع و مشکلات سر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها کوشیدهاست.
بیتردید، رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است و رمز پیروزی را ملت میداند و نسلهای آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن اصلی آن، انگیزۀ الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد...
از توطئههای مهمی که در قرن اخیر، خصوصاً در دهههای معاصر، و بهویژه پس از پیروزی انقلاب، آشکارا به چشم میخورد، تبلیغات دامنهدار با ابعاد مختلف برای مأیوس نمودن ملتها و خصوص، ملت فداکار ایران، از اسلام است. گاهی ناشیانه و با صراحت به اینکه احکام اسلام که 1400سال قبل وضع شدهاست، نمیتواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند یا آنکه اسلام یک دین ارتجاعی است و با هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است و درعصر حاضر نمیشود کشورها از تمدن جهانی و مظاهر آن کناره گیرند و امثال این تبلیغات ابلهانه و گاهی موذیانه و شیطنتآمیز به گونۀ طرفداری از قداست اسلام که اسلام و دیگر ادیان الهی سر و کار دارند با معنویات و تهذیب نفوس و تحذیر از مقامات دنیایی و دعوت به ترک دنیا و اشتغال به عبادات و اذکار و ادعیه که انسان را به خدای تعالی نزدیک و از دنیا دور میکند و حکومت و سیاست و سررشتهداری بر خلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوی است؛ چه، اینها تمام برای تعمیر دنیاست و آن مخالف مسلک انبیای عظام است! و معالأسف تبلیغ به وجه دوم، در بعض از روحانیان و متدینان بیخبر از اسلام تأثیر گذاشته که حتی دخالت در حکومت و سیاست را به مثابۀ یک گناه و فسق میدانستند و شاید بعضی بدانند! و این فاجعۀ بزرگی است که اسلام مبتلای به آن بود...
اینجانب در این وصیتنامه، با اشاره میگذرم، ولی امیدِ آن دارم که نویسندگان و جامعهشناسان و تاریخنویسان، مسلمانان را از این اشتباه بیرون آورند و آنچه گفته شده و میشود که انبیا ـ علیهم السلام ـ به معنویات کار دارند و حکومت و سررشتهداری دنیایی مطرود است و انبیا و اولیا و بزرگان از آن احتراز میکردند و ما نیز باید چنین کنیم، اشتباه تأسفآوری است که نتایج آن به تباهی کشیدن ملتهای اسلامی و بازکردن راه برای استعمارگران خونخوار است؛ زیرا آنچه مردود است، حکومتهای شیطانی و دیکتاتوری و ستمگری است که برای سلطهجویی و انگیزههای منحرف و دنیایی که از آن تحذیر نمودهاند، جمعآوری ثروت و مال و قدرتطلبی و طاغوتگرایی است و بالاخره دنیایی است که انسان را از حقتعالی غافل کند.
و اما حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامۀ عدالت اجتماعی، همان است که مثل سلیمان بن داوود و پیامبر عظیمالشأن اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش میکردند، از بزرگترین واجبات و اقامۀ آن از والاترین عبادات است؛ چنانچه سیاست سالم که در این حکومتها بوده از امور لازمه است. باید ملت بیدار و هوشیار ایران با دید اسلامی این توطئهها را خنثی نمایند و گویندگان و نویسندگان متعهد به کمک ملت برخیزند و دست شیاطین توطئهگر را قطع نمایند...
و از همین قماش توطئهها و شاید موذیانهتر، شایعههای وسیع در سطح کشور و در شهرستانها بیشتر، بر اینکه جمهوری اسلامی هم کاری برای مردم انجام نداد... بسیاری دیگر از این قبیل امور که با نقشه اجرا میشود و دلیل آنکه نقشه و توطئه در کار است، آنکه هر چند روز، یک امر در هر گوشه و کنار و در هر کوی و برزن سر زبانها میافتد...
اینجانب هیچگاه نگفته و نمیگویم که امروز در این جمهوری به اسلام بزرگ، با همۀ ابعادش عمل میشود و اشخاصی از روی جهالت و عقده و بیانضباطی، بر خلاف مقررات اسلام عمل نمیکنند؛ لکن عرض میکنم که قوه مقننه و قضاییه و اجراییه با زحمات جانفرسا کوشش در اسلامی کردن این کشور میکنند و ملتِ دهها میلیونی نیز طرفدار و مددکار آنان هستند و اگر این اقلیت اشکالتراش و کارشکن به کمک بشتابند، تحقق این آمال آسانتر و سریعتر خواهد بود. و اگر خدای نخواسته اینان به خود نیایند، چون تودۀ میلیونی بیدار شده و متوجه مسائل است و در صحنه حاضر است، آمال انسانی ـ اسلامی به خواست خداوند متعال، جامۀ عمل به طور چشمگیر خواهد پوشید و کجروان و اشکالتراشان در مقابل این سیل خروشان نخواهند توانست مقاومت کنند...
اینجانب در اینجا یک وصیت به اشخاصی که به انگیزۀ مختلف، با جمهوری اسلامی مخالفت میکنند و به جوانان، چه دختران و چه پسرانی که مورد بهرهبرداری منافقان و منحرفان فرصتطلب و سودجو واقع شدهاند، مینمایم که بیطرفانه و با فکر آزاد به قضاوت بنشینید و تبلیغات آنان که میخواهند جمهوری اسلامی ساقط شود و کیفیت عمل آنان و رفتارشان با تودههای محروم و گروهها و دولتهایی که از آنان پشتیبانی کرده و میکنند و گروهها و اشخاصی که در داخل به آنان پیوسته و از آنان پشتیبانی میکنند و اخلاق و رفتارشان در بین خود و هوادارانشان و تغییر موضعهایشان در پیشامدهای مختلف را با دقت و بدون هوای نفس بررسی کنید و مطالعه کنید حالات آنان که در این جمهوری اسلامی به دست منافقان و منحرفان شهید شدند و ارزیابی کنید بین آنان و دشمنانشان. نوارهای این شهیدان تا حدی در دست و نوارهای مخالفان شاید در دست شماها باشد. ببینید کدام دسته طرفدار محرومان و مظلومان جامعه هستند.
برادران! شما این اوراق را قبل از مرگ من نمیخوانید. ممکن است پس از من بخوانید. در آن وقت، من نزد شما نیستم که بخواهم به نفع خود و جلب نظرتان، برای کسب مقام و قدرتی با قلبهای جوان شما بازی کنم. من برای آنکه شما جوانان شایستهای هستید، علاقه دارم که جوانی خود را در راه خداوند و اسلام عزیز و جمهوری اسلامی صرف کنید تا سعادت هر دو جهان را دریابید و از خداوند غفور میخواهم که شما را به راه مستقیم انسانیت هدایت کند و از گذشتۀ ما و شما، با رحمت واسعۀ خود، بگذرد. شماها نیز در خلوتها از خداوند همین را بخواهید که او هادی و رحمان است.
... و یک وصیت به ملت شریف ایران و سایر ملتهای مبتلا به حکومتهای فاسد و دربند قدرتهای بزرگ میکنم. اما به ملت عزیز ایران، توصیه میکنم که نعمتی که با جهاد عظیم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آوردید، همچون عزیزترین امور، قدرش را بدانید و از آن حفاظت و پاسداری نمایید و در راه آن، که نعمتی عظیم الهی و امانت بزرگ خداوندی است، کوشش کنید و از مشکلاتی که در این صراط مستقیم پیش میآید، نهراسید که «إن تَنْصروا الله ینْصُرْکُمْ وَیثَبِّتْ اَقدامَکُم» و در مشکلات دولت جمهوری اسلامی با جان و دل شریک و در رفع آنها کوشا باشید و دولت و مجلس را از خود بدانید و چون محبوبی گرامی، از آن نگهداری کنید.
و به مجلس و دولت و دستاندرکاران توصیه مینمایم که قدر این ملت را بدانید و در خدمتگزاری به آنان، خصوصاً مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان که نور چشمان ما و اولیای نعم همه هستند و جمهوری اسلامی رهاورد آنان و با فداکاریهای آنان تحقق پیدا کرد و بقای آن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذار نکنید و خود را از مردم و آنان را از خود بدانید و حکومتهای طاغوتی را که چپاولگرانی بیفرهنگ و زورگویانی تهیمغز بودند و هستند را همیشه محکوم نمایید؛ البته با اعمال انسانی که شایسته برای یک حکومت اسلامی است.
و اما به ملتهای اسلامی توصیه میکنم که از حکومت جمهوری اسلامی و از ملت مجاهد ایران الگو بگیرید و حکومتهای جائر خود را در صورتی که به خواست ملتها که خواست ملت ایران است، سر فرود نیاوردند، با تمام قدرت به جای خود بنشانید که مایۀ بدبختی مسلمانان، حکومتهای وابسته به شرق و غرب میباشند و اکیداً توصیه میکنم که به بوقهای تبلیغاتی مخالفان اسلام و جمهوری اسلامی گوش فرا ندهید که همه کوشش دارند که اسلام را از صحنه بیرون کنند که منافع ابرقدرتها تأمین شود.
از نقشههای شیطانی قدرتهای بزرگ استعمار و استثمارگر که سالهای طولانی در دست اجرا است و در کشور ایران از زمان رضاخان اوج گرفت و در زمان محمدرضا با روشهای مختلف دنبالهگیری شد، به انزوا کشاندن روحانیت است که در زمان رضاخان، با فشار و سرکوبی و خلع لباس و حبس و تبعید و هتک حرمات و اعدام و امثال آن و در زمان محمدرضا، با نقشه و روشهای دیگر که یکی از آنها ایجاد عداوت بین دانشگاهیان و روحانیان بود که تبلیغات وسیعی در این زمینه شد و معالأسف، به واسطۀ بیخبری هر دو قشر از توطئۀ شیطانی ابرقدرتها، نتیجۀ چشمگیری گرفته شد.
از یک طرف، از دبستانها تا دانشگاهها کوشش شد که معلمان و دبیران و اساتید و رؤسای دانشگاهها از بین غربزدگان یا شرقزدگان و منحرفان از اسلام و سایر ادیان انتخاب و به کار گماشته شوند و متعهدان مؤمن در اقلیت قرار گیرند که قشر مؤثر را که در آتیه، حکومت را به دست میگیرند، از کودکی تا نوجوانی و تا جوانی طوری تربیت کنند که از ادیان مطلقاً، و اسلام بهخصوص، و از وابستگان به ادیان، خصوصاً روحانیون و مبلغان، متنفر باشند و اینان را عُمّال انگلیس در آن زمان و طرفدار سرمایهداران و زمینخواران و طرفدار ارتجاع و مخالف تمدن و تعالی در بَعد از آن معرفی مینمودند و از طرف دیگر، با تبلیغات سوء، روحانیون و مبلغان و متدینان را از دانشگاه و دانشگاهیان ترسانیده و همه را به بیدینی و بیبندوباری و مخالف با مظاهر اسلام و ادیان متهم مینمودند.
نتیجه آنکه دولتمردان، مخالف ادیان و اسلام و روحانیون و متدینان باشند و تودههای مردم که علاقه به دین و روحانی دارند، مخالف دولت و حکومت و هرچه متعلق به آن است، باشند و اختلاف عمیق بین دولت و ملت و دانشگاهی و روحانی، راه را برای چپاولگران آنچنان باز کند که تمام شئون کشور در تحت قدرت آنان و تمام ذخایر ملت در جیب آنان سرازیر شود؛ چنانچه دیدید به سر این ملت مظلوم چه آمد و میرفت که چه آید...
از جملۀ نقشهها که معالأسف، تأثیر بزرگی در کشورها و کشور عزیزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زیادی به جا مانده، بیگانه نمودن کشورهای استعمارزده از خویش و غربزده و شرقزده نمودن آنان است؛ به طوریکه خود را و فرهنگ و قدرت خود را به هیچ گرفتند و غرب و شرق، دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبلهگاه عالم دانستند و وابستگی به یکی از دو قطب را از فرائض غیرقابل اجتناب معرفی نمودند! و قصۀ این امر غمانگیز، طولانی و ضربههایی که از آن خورده و اکنون نیز میخوریم، کشنده و کوبنده است...
من وصیت دلسوزانه و خادمانه میکنم به ملت عزیز که اکنون که تا حدود بسیار چشمگیری از بسیاری از این دامها نجات یافته و نسل محروم حاضر به فعالیت و ابتکار برخاسته و دیدیم که بسیاری از کارخانهها و وسایل پیشرفته مثل هواپیماها و دیگر چیزها که گمان نمیرفت متخصصینِ ایران قادر به راه انداختن کارخانهها و امثال آن باشند و همه، دستها را به سوی غرب یا شرق دراز کرده بودیم که متخصصینِ آنان اینها را به راه اندازند، در اثر محاصرۀ اقتصادی و جنگ تحمیلی، خودِ جوانان عزیز ما قطعات محل احتیاج را ساخته و با قیمتهای ارزانتر عرضه کرده و رفع احتیاج نمودند و ثابت کردند که اگر بخواهیم می توانیم...
و بدانید که نژاد آریا و عرب از نژاد اروپا و امریکا و شوروی کم ندارد و اگر خودیِ خود را بیابد و یأس را از خود دور کند و چشمداشت به غیر خود نداشته باشد، در درازمدت، قدرت همه کار و ساختن همه چیز را دارد و آنچه انسانهای شبیه به اینان به آن رسیدهاند، شما هم خواهید رسید؛ به شرط اتکال به خداوند تعالی و اتکا به نفس و قطع وابستگی به دیگران و تحمل سختیها برای رسیدن به زندگی شرافتمندانه و خارج شدن از تحت سلطۀ اجانب....
و ازجوانان، دختران و پسران، میخواهم که استقلال و آزادی و ارزشهای انسانی را ولو با تحمل زحمت و رنج، فدای تجملات و عشرتها و بیبندوباریها و حضور در مراکز فحشا که از طرف غرب و عُمّال بیوطن به شما عرضه میشود، نکنند که آنان چنانچه تجربه نشان داده، جز تباهی شما و اِغفالتان از سرنوشت کشورتان و چاپیدن ذخائر شما و به بند استعمار و ننگ وابستگی کشیدنتان و مصرفی نمودن ملت و کشورتان، به چیز دیگر فکر نمیکنند و میخواهند با این وسایل و امثال آن، شما را عقبمانده و به اصطلاح آنان، «نیمهوحشی» نگه دارند...
از توطئههای بزرگ آنان، چنانچه اشاره شد و کراراً تذکر دادهام، به دست گرفتن مراکز تعلیم و تربیت، خصوصاً دانشگاههاست که مقدرات کشورها در دست محصولات آنهاست. روش آنان با روحانیون و مدارس علوم اسلامی، فرق دارد با روشی که در دانشگاهها و دبیرستانها دارند. نقشۀ آنان برداشتن روحانیون از سر راه و منزوی کردن آنان است، یا با سرکوبی و خشونت و هتاکی که در زمان رضاخان عمل شد، ولی نتیجۀ معکوس گرفته شد یا با تبلیغات و تهمتها و نقشههای شیطانی برای جدا کردن قشر تحصیلکرده و به اصطلاح، روشنفکر که این هم در زمان رضاخان عمل میشد و در ردیف فشار و سرکوبی بود و در زمان محمدرضا ادامه یافت؛ بدون خشونت، ولی موذیانه.
و اما در دانشگاه، نقشه آن است که جوانان را از فرهنگ و ادب و ارزشهای خودی منحرف کنند و به سوی شرق یا غرب بکشانند و دولتمردان را از بین اینان انتخاب و بر سرنوشت کشورها حکومت دهند تا به دست آنها، هرچه میخواهند انجام دهند. اینان کشور را به غارتزدگی و غربزدگی بکشانند و قشر روحانی با انزوا و منفوریت و شکست، قادر بر جلوگیری نباشد و این بهترین راه است برای عقب نگهداشتن و غارت کردن کشورهای تحت سلطه؛ زیرا برای ابرقدرتها بیزحمت و بیخرج و در جوامع ملی، بی سر و صدا، هرچه هست به جیب آنان میریزد.
پس اکنون که دانشگاهها و دانشسراها در دست اصلاح و پاکسازی است، بر همۀ ما لازم است با متصدیان کمک کنیم و برای همیشه، نگذاریم دانشگاهها به انحراف کشیده شود و هرجا انحرافی به چشم خورد، با اقدام سریع، به رفع آن کوشیم و این امر حیاتی باید در مرحلۀ اول، با دست پر توان خودِ جوانان دانشگاهها و دانشسراها انجام گیرد که نجات دانشگاه از انحراف، نجات کشور و ملت است.
و اینجانب به همۀ نوجوانان و جوانان در مرحلۀ اول و پدران و مادران و دوستان آنها در مرحلۀ دوم و به دولتمردان و روشنفکران دلسوز برای کشور در مرحلۀ بعد، وصیت میکنم که در این امر مهم که کشورتان را از آسیب نگه میدارد، با جان و دل کوشش کنید و دانشگاهها را به نسل بعد بسپرید و به همۀ نسلهای مسلسل توصیه میکنم که برای نجات خود و کشور عزیز و اسلامِ آدمساز، دانشگاهها را از انحراف و غرب و شرقزدگی حفظ و پاسداری کنید و با این عمل انسانی ـ اسلامی خود، دست قدرتهای بزرگ را از کشور قطع و آنان را نااُمید نمایید. خدایتان پشتیبان و نگهدار باد.
از مهمات امور، تعهد وکلای مجلس شورای اسلامی است. ما دیدیم که اسلام و کشور ایران چه صدمات بسیار غمانگیزی از مجلس شورای غیرصالح و منحرف، از بعد از مشروطه تا عصر رژیم جنایتکار پهلوی و از هر زمان بدتر و خطرناکتر، در این رژیم تحمیلی فاسد خورد و چه مصیبتها و خسارتهای جانفرسا از این جنایتکاران بیارزش و نوکرمآب به کشور و ملت وارد شد.
در این 50 سال، یک اکثریت قلابی منحرف در مقابل یک اقلیت مظلوم ،موجب شد که هرچه انگلستان و شوروی و اخیراً، امریکا خواستند، با دست همین منحرفانِ از خدا بیخبر انجام دهند و کشور را به تباهی و نیستی کشانند. از بعد از مشروطه، هیچگاه تقریباً به مواد مهم قانون اساسی عمل نشد ـ قبل از رضاخان، با تصدی غربزدگان و مُشتی خان و زمینخواران و در زمان رژیم پهلوی، به دست آن رژیم سفاک و وابستگان و حلقهبهگوشان آن...
ـ و به جامعۀ محترم روحانیت، خصوصاً مراجع معظم، وصیت میکنم که خود را از مسائل جامعه، خصوصاً مثل انتخاب رئیس جمهور و وکلای مجلس کنار نکشند و بیتفاوت نباشند.
همه دیدید و نسل آتیه خواهد شنید که دست سیاستبازان پیرو شرق و غرب، روحانیون را که اساس مشروطیت را با زحمات و رنجها بنیان گذاشتند، از صحنه خارج کردند و روحانیون نیز بازی سیاستبازان را خورده و دخالت در امور کشور و مسلمین را خارج از مقام خود انگاشتند و صحنه را به دست غربزدگان سپردند و به سر مشروطیت و قانون اساسی و کشور و اسلام آن آوردند که جبرانش احتیاج به زمان طولانی دارد....
و از شورای محترم نگهبان میخواهم و توصیه میکنم، چه در نسل حاضر و چه در نسلهای آینده، که با کمال دقت و قدرت، وظایف اسلامی و ملی خود را ایفا و تحت تأثیر هیچ قدرتی واقع نشوند و از قوانین مخالف با شرع مطهر و قانون اساسی، بدون هیچ ملاحظه جلوگیری نمایند و با ملاحظۀ ضرورات کشور که گاهی با احکام ثانویه و گاهی به ولایت فقیه باید اجرا شود، توجه نمایند...
و در تعیین رئیسجمهور و وکلای مجلس با طبقۀ تحصیلکردۀ متعهد و روشنفکر، با اطلاع از مجاری امور و غیروابسته به کشورهای قدرتمند استثمارگر و اشتهار به تقوا و تعهد به اسلام و جمهوری اسلامی، مشورت کرده و با علما و روحانیون باتقوا و متعهد به جمهوری اسلامی نیز مشورت نموده و توجه داشته باشند رئیسجمهور و وکلای مجلس از طبقهای باشند که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند؛ نه از سرمایهداران و زمینخواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخی محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمیتوانند بفهمند...
و وصیت اینجانب به رهبر و شورای رهبری در این عصر که عصر تهاجم ابرقدرتها و وابستگان به آنان در داخل و خارج کشور به جمهوری اسلامی و درحقیقت به اسلام است، در پوشش جمهوری اسلامی و درعصرهای آینده، آن است که خود را وقف در خدمت به اسلام و جمهوری اسلامی و محرومان و مستضعفان بنمایند و گمان ننمایند که رهبری فینفسه برای آنان تحفهای است و مقام والایی؛ بلکه وظیفۀ سنگین و خطرناکی است که لغزش در آن، اگر خدای نخواسته با هوای نفس باشد، ننگ ابدی در این دنیا و آتش غضب خدای قهار در جهان دیگر در پی دارد...
از مهمات امور، مسألۀ قضاوت است که سر و کار آن با جان و مال و ناموس مردم است. وصیت اینجانب به رهبر و شورای رهبری آن است که در تعیین عالیترین مقام قضایی که در عهده دارند، کوشش کنند که اشخاص متعهد سابقهدار و صاحبنظر در امور شرعی و اسلامی و در سیاست را نصب نمایند.
و از شورای عالی قضایی میخواهم امر قضاوت را که در رژیم سابق، به وضع أسفناک و غمانگیزی درآمده بود، با جدیت سر و سامان دهند و دست کسانی که با جان و مال مردم بازی میکنند و آنچه نزد آنان مطرح نیست،، عدالت اسلامی است از این کُرسی پراهمیت کوتاه کنند و با پشتکار و جدیت، بهتدریج، دادگستری را متحول نمایند و قضات دارای شرایطی که انشاءالله با جدیت حوزههای علمیه، مخصوصاً حوزۀ مبارکۀ علمیۀ قم، تربیت و تعلیم میشوند و معرفی میگردند، به جای قضاتی که شرایط مقررۀ اسلامی را ندارند، نصب گردند که انشاءالله تعالی، بهزودی، قضاوت اسلامی در سراسر کشور جریان پیدا کند...
در هر صورت، وصیت اینجانب آن است که در همۀ اعصار، خصوصاً در عصر حاضر که نقشهها و توطئهها سرعت و قوّت گرفتهاست، قیام برای نظام دادن به حوزهها لازم و ضروری است که علما و مدرسین و افاضل عظیمالشأن صرف وقت نموده و با برنامۀ دقیق صحیح، حوزهها را و خصوصاً حوز علمیۀ قم و سایر حوزههای بزرگ و با اهمیت را در این مقطع از زمان، از آسیب حفظ نمایند...
از اموری که اصلاح و تصفیه و مراقبت از آن لازم است، قوۀ اجراییه است. گاهی ممکن است که قوانین مترقی و مفید به حال جامعه، از مجلس بگذرد و شورای نگهبان آن را تنفیذ کند و وزیر مسئول هم ابلاغ نماید؛ لکن به دست مجریان غیرصالح که افتاد، آن را مسخ کنند و بر خلاف مقررات یا با کاغذبازیها یا پیچوخمها که به آن عادت کردهاند یا عمداً برای نگران نمودن مردم، عمل کنند که بهتدریج و مسامحه، غائله ایجاد میکند.
وصیت اینجانب به وزرای مسئول در عصر حاضر و در عصرهای دیگر، آن است که علاوه بر آنکه شماها و کارمندان وزارتخانهها بودجهای که از آن ارتزاق میکنید، مال ملت و باید همه خدمتگزار ملت و خصوصاً مستضعفان باشید و ایجاد زحمت برای مردم و مخالف وظیفه عمل کردن، حرام و خدای نخواسته گاهی موجب غضب الهی میشود، همۀ شما به پشتیبانی ملت احتیاج دارید. با پشتیبانی مردم، خصوصاً طبقات محروم بود که پیروزی حاصل شد و دست ستمشاهی از کشور و ذخایر آن کوتاه گردید و اگر روزی از پشتیبانی آنان محروم شوید، شماها کنار گذاشته میشوید و همچون رژیم شاهنشاهی ستمکار، به جای شما، ستمپیشگان پُستها را اشغال مینمایند...
به وزرای کشور در طول تاریخ آینده، توصیه میکنم که در انتخاب استاندارها دقت کنند؛ اشخاص لایق، متدین، متعهد، عاقل و سازگار با مردم انتخاب نمایند تا آرامش در کشور، هرچه بیشتر حکمفرما باشد و باید دانست که گرچه تمام وزیران وزارتخانهها مسئولیت در اسلامی کردن و تنظیم امور محل مسئولیت خود دارند، لکن بعضی از آنها ویژگی خاص دارند؛ مثل وزارت خارجه که مسئولیت سفارتخانهها را در خارج از کشور دارند. اینجانب از ابتدای پیروزی به وزرای خارجه، راجع به طاغوتزدگی سفارتخانهها و تحول آنها به سفارتخانههای مناسب با جمهوری اسلامی توصیههایی نمودم، لکن بعض آنان یا نخواستند یا نتوانستند عمل مثبتی انجام دهند و اکنون که سه سال از پیروزی میگذرد، اگر چه وزیر خارجۀ کنونی اقدام به این امر نموده است و امید است با پشتکار و صرف وقت، این امر مهم انجام گیرد.
و وصیت من به وزرای خارجه در این زمان و زمانهای بعد آن است که مسئولیت شما بسیار زیاد است؛ چه در اصلاح و تحول وزارتخانه و سفارتخانهها و چه در سیاست خارجیِ حفظ استقلال و منافع کشور و روابط حسنه با دولتهایی که قصد دخالت در امور کشور ما را ندارند و از هر امری که شائبۀ وابستگی با همۀ ابعادی که دارد، به طور قاطع احتراز نمایید...
و وصیت من به ملتهای کشورهای اسلامی است که انتظار نداشته باشید که از خارج، کسی به شما در رسیدن به هدف که آن اسلام و پیاده کردن احکام اسلام است، کمک کند؛ خود باید به این امر حیاتی که آزادی و استقلال را تحقق میبخشد، قیام کنید...
و وصیت اینجانب به وزارت ارشاد در همۀ اعصار، خصوصاً عصر حاضر که ویژگی خاصی دارد، آن است که برای تبلیغ حق مقابل باطل و ارائۀ چهرۀ حقیقی جمهوری اسلامی کوشش کنند. ما اکنون در این زمان که دست ابرقدرتها را از کشور خود کوتاه کردیم، مورد تهاجم تبلیغاتی تمام رسانههای گروهی وابسته به قدرتهای بزرگ هستیم. چه دروغها و تهمتها که گویندگان و نویسندگان وابسته به ابرقدرتها به این جمهوری اسلامی نوپا نزده و نمیزنند...
و مسئلۀ تبلیغ تنها به عهدۀ وزارت ارشاد نیست؛ بلکه وظیفۀ همۀ دانشمندان و گویندگان و نویسندگان و هنرمندان است...
از امور بسیار بااهمیت و سرنوشتساز، مسئلۀ مراکز تعلیم و تربیت از کودکستانها تا دانشگاههاست که به واسطۀ اهمیت فوقالعادهاش، تکرار نموده و با اشاره میگذرم. باید ملت غارتشده بدانند که در نیم قرن اخیر، آنچه به ایران و اسلام ضربۀ مهلک زدهاست، قسمت عمدهاش از دانشگاهها بودهاست. اگر دانشگاهها و مراکز تعلیم و تربیتِ دیگر، با برنامههای اسلامی و ملی در راه منافع کشور، به تعلیم و تهذیب و تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان جریان داشتند، هرگز میهن ما در حلقوم انگلستان و پس از آن، امریکا و شوروی فرو نمیرفت و هرگز قراردادهای خانهخرابکن بر ملت محروم غارتزده تحمیل نمیشد و هرگز پای مستشاران خارجی به ایران باز نمیشد و هرگز ذخایر ایران و طلای سیاه این ملت رنجدیده در جیب قدرتهای شیطانی ریخته نمیشد و هرگز دودمان پهلوی و وابستههای به آن، اموال ملت را نمیتوانستند به غارت ببرند و در خارج و داخل، پارکها و ویلاها بر روی اجساد مظلومان بنا کنند و بانکهای خارج را از دسترنج این مظلومان پُر کنند و صرف عیاشی و هرزگی خود و بستگان خود نمایند...
قوای مسلح، از ارتش و سپاه و ژاندارمری و شهربانی تا کمیتهها و بسیج و عشایر، ویژگی خاص دارند. اینان که بازوان قوی و قدرتمند جمهوری اسلامی میباشند و نگهبان سرحدات و راهها و شهرها و روستاها و بالاخره، نگهداران امنیت و آرامشبخشان به ملت میباشند، میبایست مورد توجه خاص ملت و دولت و مجلس باشند و لازم است توجه داشته باشند که در دنیا، آنچه که مورد بهرهبرداری برای قدرتهای بزرگ و سیاستهای مخرب، بیشتر از هر چیز و هر گروهی است، قوای مسلح است. قوای مسلح است که با بازیهای سیاسی، کودتاها و تغییر حکومتها و رژیمها به دست آنان واقع میشود و سودجویان دغل بعضِ سران آنان را میخرند و با دست آنان و توطئههای فرماندهان بازیخورده، کشورها را به دست میگیرند و ملتهای مظلوم را تحت سلطه قرار داده و استقلال و آزادی را از کشورها سلب میکنند...
وصیت اکید من به قوای مسلح آن است که همانطور که از مقررات نظام، عدم دخول نظامی در احزاب و گروهها و جبههها است، به آن عمل نمایند و قوای مسلح مطلقاً، چه نظامی و انتظامی و پاسدار و بسیج و غیر اینها، در هیچ حزب و گروهی وارد نشده و خود را از بازیهای سیاسی دور نگه دارند. در این صورت، میتوانند قدرت نظامی خود را حفظ و از اختلافات درونگروهی مصون باشند و بر فرماندهان، لازم است که افراد تحت فرمان خود را از ورود در احزاب، منع نمایند...
زندگی انسانی شرافتمندانه را ولو با مشکلات، بر زندگانی ننگین بردگی اجانب، ولو با رفاه حیوانی، ترجیح دهید و بدانید مادام که در احتیاجات صنایع پیشرفته، دست خود را پیش دیگران دراز کنید و به دریوزگی عمر را بگذرانید، قدرت ابتکار و پیشرفت در اختراعات در شما شکوفا نخواهد شد و به خوبی و عینیت، دیدید که در این مدت کوتاه پس از تحریم اقتصادی، همانها که از ساختن هرچیز خود را عاجز میدیدند و از راه انداختن کارخانهها آنان را مأیوس مینمودند، افکار خود را بهکار بستند و بسیاری از احتیاجات ارتش و کارخانهها را خود، رفع نمودند و این جنگ و تحریم اقتصادی و اخراج کارشناسان خارجی، تحفهای الهی بود که ما از آن غافل بودیم. اکنون اگر دولت و ارتش کالاهای جهانخواران را خود، تحریم کنند و به کوشش و سعی در راه ابتکار بیفزایند، امید است که کشور خودکفا شود و از دریوزگی از دشمن، نجات یابد...
رادیو و تلویزیون و مطبوعات و سینماها و تئاترها از ابزارهای مؤثر تباهی و تخدیر ملتها، خصوصاً نسل جوان بودهاست. در این صد سال اخیر، بهویژه نیمۀ دوم آن، چه نقشههای بزرگی از این ابزار، چه در تبلیغ ضد اسلام و ضد روحانیت خدمتگزار و چه در تبلیغ استعمارگران غرب و شرق، کشیده شد و از آنها برای درست کردن بازار کالاها، خصوصاً تجملی و تزئینی از هر قماش، از تقلید در ساختمانها و تزئینات و تجملات آنها و تقلید در اجناس نوشیدنی و پوشیدنی و در فرم، آنها استفاده کردند؛ به طوری که افتخار بزرگِ فرنگیمآب بودن در تمام شئون زندگی، از رفتار و گفتار و پوشش و فرم آن، بهویژه در خانمهای مرفه یا نیمهمرفه بود و در آداب معاشرت و کیفیت حرف زدن و به کار بردن لغات غربی در گفتار و نوشتار، به صورتی بود که فهم آن برای بیشتر مردم غیرممکن و برای همردیفان نیز مشکل مینمود!
فیلمهای تلویزیون از فرآوردههای غرب یا شرق بود که طبقۀ جوان زن و مرد را از مسیر عادی زندگی و کار و صنعت و تولید و دانش، منحرف و به سوی بیخبری از خویش و شخصیت خود یا بدبینی و بدگمانی به همه چیزِ خود و کشور خود، حتی فرهنگ و ادب و مآثر پُرارزشی که بسیاری از آن با دست خیانتکار سودجویان، به کتابخانهها و موزههای غرب و شرق منتقل گردیدهاست. مجلهها با مقالهها و عکسهای افتضاحبار و أسفانگیز و روزنامهها با مسابقات در مقالات ضدفرهنگی خویش و ضد اسلامی، با افتخار، مردم، بهویژه طبقۀ جوان مؤثر را به سوی غرب یا شرق هدایت میکردند...
اکنون وصیت من به مجلس شورای اسلامی در حال و آینده و رئیسجمهور و رؤسای جمهور مابعد و به شورای نگهبان و شورای قضایی و دولت در هر زمان، آن است که نگذارند این دستگاههای خبری و مطبوعات و مجلهها از اسلام و مصالح کشور منحرف شوند و باید همه بدانیم که آزادی به شکل غربی آن که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران میشود، از نظر اسلام و عقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانیها و کتب و مجلات، برخلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور، حرام است و بر همۀ ما و همۀ مسلمانان جلوگیری از آنها واجب است و از آزادیهای مخرب، باید جلوگیری شود و از آنچه در نظر شرع، حرام و آنچه برخلاف مسیر ملت و کشور اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است، به طور قاطع اگر جلوگیری نشود، همه مسئول میباشند و مردم و جوانان حزباللهی اگر برخورد به یکی از امور مذکور نمودند، به دستگاههای مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهی نمودند، خودشان مکلف به جلوگیری هستند. خداوند تعالی مددکار همه باشد.
نصیحت و وصیت من به گروهها و گروهکها و اشخاصی که در ضدیت با ملت و جمهوری اسلامی و اسلام فعالیت میکنند، اول به سران آنان در خارج و داخل، آن است که تجربۀ طولانی به هر راهی که اقدام کردید و به هر توطئهای که دست زدید و به هر کشور و مقامی که توسل پیدا کردید، به شماها که خود را عالم و عاقل میدانید، باید آموخته باشد که مسیر یک ملت فداکار را نمیشود با دست زدن به ترور و انفجار و بمب و دروغپردازیهای بیسر و پا و غیرحسابشده، منحرف کرد و هرگز، هیچ حکومت و دولتی را نمیتوان با این شیوههای غیرانسانی و غیرمنطقی ساقط نمود؛ بهویژه، ملتی مثل ایران را که از بچههای خردسالش تا پیرزنها و پیرمردهای بزرگسالش، در راه هدف و جمهوری اسلامی و قرآن و مذهب، جانفشانی و فداکاری میکنند. شماها که میدانید ـ و اگر ندانید، بسیار سادهلوحانه فکر میکنید ـ که ملت با شما نیست و ارتش با شماها دشمن است و اگر فرض بکنید با شما بودند و دوست شما بودند، حرکات ناشیانۀ شما و جنایاتی که با تحریک شما رخ داد، آنان را از شما جدا کرد و جُز دشمنتراشی، کار دیگری نتوانستید بکنید.
من وصیت خیرخواهانه در این آخر عمر به شما میکنم که اولاً با این ملت طاغوتزدۀ رنجکشیده که پس از 2500سال ستمشاهی، با فدا دادن بهترین فرزندان و جوانانش، خود را از زیر بار ستم جنایتکارانی همچون رژیم پهلوی و جهانخواران شرق و غرب نجات داده، به جنگ و ستیز برخاستهاید. چهطور وجدان یک انسان، هرچه پلید باشد، راضی میشود برای احتمال رسیدن به یک مقام، با میهن خود و ملت خود اینگونه رفتار کند و به کوچک و بزرگ آنها رحم نکند؟ من به شما نصیحت میکنم دست از این کارهای بیفایده و غیرعاقلانه بردارید و گول جهانخواران را نخورید و در هر جا هستید، اگر به جنایتی دست نزدید، به میهن خود و دامن اسلام برگردید و توبه کنید که خداوند ارحم الراحمین است و جمهوری اسلامی و ملت از شما انشاءالله میگذرند و اگر دست به جنایتی زدید که حکم خداوند تکلیف شما را معین کرده، باز از نیمۀ راه برگشته و توبه کنید و اگر شهامت دارید، تن به مجازات داده و با این عمل، خود را از عذاب الیم خداوند نجات دهید؛ و الاّ در هرجا هستید، عمر خود را بیش از این هدر ندهید و به کار دیگر مشغول شوید که صلاح، در آن است.
و بعد، به هواداران داخلی و خارجی آنان وصیت میکنم که با چه انگیزه، جوانی خود را برای آنان که اکنون ثابت است که برای قدرتمندان جهانخوار خدمت میکنند و از نقشههای آنها پیروی میکنند و ندانسته به دام آنها افتادهاند، به هدر میدهید و با ملت خود، در راه چه کسی جفا میکنید؟ شما بازیخوردگان دست آنها هستید و اگر در ایران هستید، به عیان مشاهده میکنید که تودههای میلیونی به جمهوری اسلامی وفادار و برای آن فداکارند و به عیان میبینید که حکومت و رژیم فعلی، با جان و دل، در خدمت خلق و مستمندان هستند و آنان که به دروغ، ادعای «خلقی» بودن و «مجاهد» و «فدایی» برای خلق میکنند، با خلق خدا به دشمنی برخاسته و شما پسران و دختران سادهدل را برای مقاصد خود و مقاصد یکی از دو قطب قدرت جهانخوار به بازی گرفته و خود یا در خارج در آغوش یکی از دو قطب جنایتکار به خوشگذرانی مشغول و یا در داخل، به خانههای مجلل تیمی با زندگی اشرافی، نظیر منازل جنایتکارانی بدبخت، به جنایت خود ادامه میدهند و شما جوانان را به کام مرگ میفرستند.
نصیحت مشفقانۀ من به شما نوجوانان و جوانان داخل و خارج آن است که از راه اشتباه برگردید و با محرومین جامعه که با جان و دل به جمهوری اسلامی خدمت میکنند، متحد شوید و برای ایران مستقل و آزاد فعالیت نمایید تا کشور و ملت از شرّ مخالفین نجات پیدا کند و همه با هم، به زندگی شرافتمندانه ادامه دهید.
تا چه وقت و برای چه، گوشبهفرمان اشخاصی هستید که جز به نفع شخصی خود فکر نمیکنند و در آغوش و پناه ابرقدرتها، با ملت خود در ستیز هستند و شما را فدای مقاصد شوم و قدرتطلبی خویش مینمایند؟ شما در این سالهای پیروزی انقلاب دیدید که ادعاهای آنان با رفتار و عملشان مخالف است و ادعاها فقط برای فریب جوانان صافدل است و میدانید که شما قدرتی در مقابل سیل خروشان ملت ندارید و کارهایتان جز به ضرر خودتان و تباهی عمرتان، نتیجهای ندارد. من تکلیف خود را که هدایت است، ادا کردم و امید است به این نصیحت که پس از مرگ من به شما میرسد و شائبۀ قدرتطلبی در آن نیست، گوش فرادهید و خود را از عذاب الیم الهی نجات دهید. خداوند منان شما را هدایت فرماید و صراط مستقیم را به شما بنماید.
وصیت من به چپگرایان، مثل کمونیستها و چریکهای فدایی خلق و دیگر گروهها[ی] متمایل به چپ، آن است که شماها بدون بررسی صحیح از مکتبها و مکتب اسلام، نزد کسانی که از مکتبها و خصوص، اسلام، اطلاع صحیح دارند، با چه انگیزه خودتان را راضی کردید به مکتبی که امروز در دنیا شکست خورده رو آورید و چه شده که دل خود را به چند «ایسم» که محتوای آنها پیش اهل تحقیق، پوچ است، خوش کردهاید؟ و شما را چه انگیزهای وادار کرده که میخواهید کشور خود را به دامن شوروی یا چین بکشید و با ملت خود به اسم «توده دوستی» به جنگ برخاسته یا به توطئههایی برای نفع اجنبی به ضد کشور خود و تودههای ستمدیده دست زدید؟
شما میبینید که از اول پیدایش کمونیسم، مدعیان آن، دیکتاتورترین و قدرتطلب و انحصارطلبترین حکومتهای جهان بوده و هستند. چه ملتهایی زیر دست و پای شورویِ مدعی طرفدار تودهها خُرد شدند و از هستی ساقط گردیدند. ملت روسیه، مسلمانان و غیرمسلمانان، تاکنون در زیر فشار دیکتاتوری حزب کمونیست دست و پا میزنند و از هرگونه آزادی، محروم و در اختناق، بالاتر از اختناقهای دیکتاتورهای جهان به سر میبرند.
استالین، که یکی از چهرههای به اصطلاح «درخشان» حزب بود، ورود و خروجش را و تشریفات آن و اشرافیت او را دیدیم.
اکنون که شما فریبخوردگان در عشق آن رژیم جان میدهید، مردم مظلوم شوروی و دیگر اقمارِ او چون افغانستان، از ستمگریهای آنان جان میسپارند و آنگاه شما که مدعی طرفداری از خلق هستید، بر این خلق محروم در هرجا که دستتان رسیده، چه جنایاتی انجام دادید و با اهالی شریف آمل که آنان را بهغلط طرفدار پر و پا قرص خود معرفی میکردید و عدۀ بسیاری را به فریب، به جنگ مردم و دولت فرستادید و به کشتن دادید، چه جنایتها که نکردید و شما «طرفدار خلق محروم» میخواهید خلق مظلوم و محروم ایران را به دست دیکتاتوری شوروی دهید و چنین خیانتی را با سرپوش «فدایی خلق» و طرفدار محرومین در حال اجرا هستید؛ منتها «حزب توده» و رفقای آن، با توطئه و زیر ماسک طرفداری از جمهوری اسلامی و دیگر گروهها، با اسلحه و ترور و انفجار.
من به شما احزاب و گروهها، چه آنان که به چپگرایی معروف ـ گرچه بعضی شواهد و قرائن دلالت دارد که اینان کمونیست امریکایی هستند ـ و چه آنان که از غرب ارتزاق میکنند و الهام میگیرند و چه آنها که با اسم «خودمختاری» و طرفداری از کُ،رد و بلوچ دست به اسلحه برده و مردم محروم کردستان و دیگر جاها را از هستی ساقط نموده و مانع از خدمتهای فرهنگی و بهداشتی و اقتصادی و بازسازی دولت جمهوری در آن استانها میشوند، مثل حزب «دموکرات» و «کومله»، وصیت میکنم که به ملت بپیوندند... تاکنون، تجربه کردهاند که کاری جز بدبخت کردن اهالی آن مناطق نکردهاند و نمیتوانند بکنند؛ پس، مصلحت خود و ملت خود و مناطق خود آن است که با دولت، تشریک مساعی نموده و از یاغیگری و خدمت به بیگانگان و خیانت به میهن خود دست بردارند و به ساختن کشور بپردازند و مطمئن باشند که اسلام برای آنان، هم از قطب جنایتکار غرب و هم از قطب دیکتاتور شرق بهتر است و آرزوهای انسانیِ خلق را بهتر انجام میدهد.
و وصیت من به گروههای مسلمان که از روی اشتباه، به غرب و احیاناً به شرق تمایل نشان میدهند و از منافقان که اکنون خیانتشان معلوم شد، گاهی طرفداری میکردند و به مخالفانِ بدخواهان اسلام از روی خطا و اشتباه، گاهی لعن میکردند و طعن میزدند، آن است که بر سر اشتباه خود پافشاری نکنند و با شهامت اسلامی، به خطای خود اعتراف و با دولت و مجلس و ملت مظلوم برای رضای خداوند همصدا و هممسیر شده و این مستضعفان تاریخ را از شرّ مستکبران نجات دهید و کلام مرحوم مدرس، آن روحانی متعهد پاکسیرت و پاکاندیشه را به خاطر بسپرید که در مجلس افسردۀ آن روز گفت: «اکنون که باید از بین برویم، چرا با دست خود برویم؟»
من هم امروز به یاد آن شهید راه خدا، به شما برادران مؤمن عرض میکنم اگر ما با دست جنایتکار امریکا و شوروی از صفحۀ روزگار محو شویم و با خون سرخ، شرافتمندانه با خدای خویش ملاقات کنیم، بهتر از آن است که در زیر پرچم ارتش سرخ شرق و سیاه غرب، زندگی اشرافی مرفه داشته باشیم و این سیره و طریقۀ انبیای عظام و ائمۀ مسلمین و بزرگان دین مبین بودهاست و ما باید از آن تبعیت کنیم و باید به خود بباورانیم که اگر یک ملت بخواهند بدون وابستگیها زندگی کنند، میتوانند و قدرتمندان جهان بر یک ملت نمیتوانند خلاف ایدۀ آنان را تحمیل کنند.
از افغانستان عبرت باید گرفت. با آنکه دولت غاصب و احزاب چپی با شوروی بوده و هستند، تاکنون نتوانستهاند تودههای مردم را سرکوب نمایند. علاوه بر این، اکنون ملتهای محروم جهان بیدار شدهاند و طولی نخواهد کشید که این بیداریها به قیام و نهضت و انقلاب انجامیده و خود را از تحت سلطۀ ستمگران مستکبر نجات خواهند داد و شما مسلمانانِ پایبند به ارزشهای اسلامی میبینید که جدایی و انقطاع از شرق و غرب برکات خود را دارد نشان میدهد و مغزهای متفکر بومی به کار افتاده و به سوی خودکفایی پیشروی میکند و آنچه کارشناسان خائن غربی و شرقی برای ملت ما محال جلوه میدادند، امروز به طور چشمگیری با دست و فکر ملت انجام گرفته و انشاءالله تعالی، در درازمدت انجام خواهد گرفت و صد افسوس که این انقلاب دیر تحقق پیدا کرد و لااقل، در اول سلطنت جابرانۀ کثیف محمدرضا تحقق نیافت و اگر شده بود، ایران غارتزده غیر از این ایران بود.
و وصیت من به نویسندگان و گویندگان و روشنفکران و اشکالتراشان و صاحبعقدگان آن است که به جای آنکه وقت خود را در خلاف مسیر جمهوری اسلامی صرف کنید و هرچه توان دارید، در بدبینی و بدخواهی و بدگویی از مجلس و دولت و سایر خدمتگزاران به کار برید و با این عمل، کشور خود را به سوی ابرقدرتها سوق دهید، با خدای خود یک شب خلوت کنید و اگر به خداوند عقیده ندارید، با وجدان خود خلوت کنید و انگیزۀ باطنی خود را که بسیار میشود خودِ انسانها از آن بیخبرند، بررسی کنید.
ببینید آیا با کدام معیار و با چه انصاف، خون این جوانان قلمقلم شده را در جبههها و در شهرها نادیده میگیرید و با ملتی که میخواهد از زیر بار ستمگران و غارتگران خارجی و داخلی خارج شود و استقلال و آزادی را با جان خود و فرزندان عزیز خود به دست آورده و با فداکاری میخواهد آن را حفظ کند، به جنگ اعصاب برخاستهاید و به اختلافانگیزی و توطئههای خائنانه دامن میزنید و راه را برای مستکبران و ستمگران باز میکنید؟ آیا بهتر نیست که با فکر و قلم و بیان خود، دولت و مجلس و ملت را راهنمایی برای حفظ میهن خود نمایید؟ آیا سزاوار نیست که به این ملت مظلوم محروم کمک کنید و با یاری خود، حکومت اسلامی را استقرار دهید؟ آیا این مجلس و رئیسجمهور و دولت و قوۀ قضایی را از آنچه در زمان رژیم سابق بود، بدتر میدانید؟ آیا از یاد بردهاید ستمهایی که آن رژیم لعنتی بر این ملت مظلوم و بی پناه روا میداشت؟ آیا نمیدانید که کشور اسلامی در آن زمان، یک پایگاه نظامی برای امریکا بود و با آن عملِ یک مستعمره میکردند و از مجلس تا دولت و قوای نظامی، در قبضۀ آنان بود و مستشاران و صنعتگران و متخصصان آنان با این ملت و ذخایر آن چه میکردند؟ آیا اشاعۀ فحشا در سراسر کشور و مراکز فساد، از عشرتکدهها و قمارخانهها و میخانهها و مغازههای مشروبفروشی و سینماها و دیگر مراکز که هر یک برای تباه کردن نسل جوان، عاملی بزرگ بود، از خاطرتان محو شده؟ آیا رسانههای گروهی و مجلات سراسر فسادانگیز و روزنامههای آن رژیم را به دست فراموشی سپردهاید؟
اکنون که از آن بازارهای فساد اثری نیست، برای آنکه در چند دادگاه، یا چند جوان که شاید اکثر از گروههای منحرف نفوذ کرده و برای بدنام نمودن اسلام و جمهوری اسلامی کارهای انحرافی انجام میدهند و کشتن عدهای که مفسد فیالارض هستند و قیام بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی میکنند، شما را به فریاد در آورده و با کسانی که با صراحت، اسلام را محکوم میکنند و بر ضد آن قیام مسلحانه یا قیام با قلم و زبان که أسفناکتر از قیام مسلحانه است، نمودهاند، پیوند میکنید و دست برادری میدهید؟
آنان را که خداوند مهدورالدم فرموده، نور چشم میخوانید و در کنار بازیگرانی که فاجعۀ 14 اسفند را بر پا کردند و جوانان بیگناه را با ضرب و شتم کوبیدند، نشسته و تماشاگر معرکه میشوید، یک عمل اسلامی و اخلاقی است و عمل دولت و قوۀ قضاییه که معاندین و منحرفین و ملحدین را به جزای اعمال خویش میرسانند، شما را به فریاد درآورده و داد مظلومیت میزنید؟ من برای شما برادران که از سوابقتان تاحدی مطلع و علاقهمند به بعضی از شما هستم، متأسف هستم؛ نه برای آنان که اشراری بودند در لباس خیرخواهی و گرگهایی در پوشش چوپان و بازیگرانی بودند که همه را به باد بازی و مسخره گرفته و در صدد تباه کردن کشور و ملت و خدمتگزاری به یکی از دو قطب چپاولگر بودند ـ آنان که با دست پلید خود، جوانان و مردان ارزشمند و علمای مربی جامعه را شهید نمودند و به کودکان مظلوم مسلمانان رحم نکردند، خود را در جامعه، رسوا و در پیشگاه خداوند قهار، مخذول نمودند و راه بازگشت ندارند که شیطانِ نفس اماره بر آنان حکومت میکند.
لکن شما برادران مؤمن با دولت و مجلس که کوشش دارد خدمت به محرومین و مظلومین و برادران سر و پا برهنه و از همۀ مواهب زندگی محروم نماید، چرا کمک نمیکنید و شکایت دارید؟ آیا مقدار خدمت دولت و بنیادهای جمهوری را با این گرفتاریها و نابسامانیها که لازمۀ هر انقلاب است و جنگ تحمیلی با آن همه خسارت و میلیونها آوارۀ خارجی و داخلی و کارشکنیهای بیرون از حد را در این مدت کوتاه، مقایسه با کارهای عمرانی رژیم سابق نمودهاید؟
آیا نمیدانید که کارهای عمرانی آن زمان اختصاص داشت تقریباً به شهرها؛ آن هم به محلات مرفه و فقرا و مردمان محروم از آن امور، بهرۀ ناچیز داشته یا نداشتند و دولت فعلی و بنیادهای اسلامی برای این طایفۀ محروم، با جان و دل خدمت میکنند؟ شما مؤمنان هم پشتیبان دولت باشید تا کارها زود انجام گیرد و در محضر پروردگار که خواه ناخواه خواهید رفت، با نشان خدمتگزاری به بندگان او بروید.
یکی از اموری که لازم به توصیه و تذکر است، آن است که اسلام نه با سرمایهداری ظالمانه و بیحساب و محرومکنندۀ تودههای تحت ستم و مظلوم موافق است، بلکه آن را به طور جدی در کتاب و سنت محکوم میکند و مخالف عدالت اجتماعی میداند ـ گرچه بعض کجفهمانِ بیاطلاع از رژیم حکومت اسلامی و از مسائل سیاسی حاکم در اسلام، در گفتار و نوشتار خود طوری وانمود کردهاند (و باز هم دست برنداشتهاند) که اسلام طرفدار بی مرز و حد سرمایهداری و مالکیت است و با این شیوه که با فهم کج خویش از اسلام برداشت نمودهاند، چهرۀ نورانی اسلام را پوشانیده و راه را برای مغرضان و دشمنان اسلام باز نموده که به اسلام بتازند و آن را رژیمی چون رژیم سرمایهداری غرب مثل رژیم امریکا و انگلستان و دیگر چپاولگران غرب به حساب آورند و با اتکال به قول و فعل، این نادانان یا غرضمندانه و یا ابلهانه، بدون مراجعه به اسلامشناسان واقعی، با اسلام به معارضه برخاستهاند ـ و نه رژیمی مانند رژیم کمونیسم و مارکسیسم لنینیسم است که با مالکیت فردی مخالف و قائل به اشتراک میباشند، با اختلاف زیادی که دورههای قدیم تاکنون، حتی اشتراک در زن و همجنسبازی بوده و یک دیکتاتوری و استبداد کوبنده در برداشته.
بلکه اسلام یک رژیم معتدل با شناخت مالکیت و احترام به آن به نحو محدود، در پیدا شدن مالکیت و مصرف که اگر بهحق به آن عمل شود، چرخهای اقتصاد سالم به راه میافتد و عدالت اجتماعی که لازمۀ یک رژیم سالم است، تحقق مییابد. در اینجا نیز یک دسته با کجفهمیها و بیاطلاعی از اسلام و اقتصاد سالم آن، در طرف مقابل دستۀ اول قرار گرفته و گاهی با تمسک به بعضی آیات یا جملات نهجالبلاغه، اسلام را موافق با مکتبهای انحرافی مارکس و امثال او معرفی نمودهاند و توجه به سایر آیات و فقرات نهجالبلاغه ننموده و سرخود، به فهم قاصر خود، به پاخاسته و «مذهب اشتراکی» را تعقیب میکنند و از کفر و دیکتاتوری و اختناق کوبنده که ارزشهای انسانی را نادیده گرفته و یک حزب اقلیت با تودههای انسانی مثل حیوانات عمل میکنند، حمایت میکنند.
وصیت من به مجلس و شورای نگهبان و دولت و رئیسجمهور و شورای قضایی آن است که در مقابل احکام خداوند متعال خاضع بوده و تحت تأثیر تبلیغات بیمحتوای قطب ظالم چپاولگر سرمایهداری و قطب ملحد اشتراکی و کمونیستی واقع نشوید و به مالکیت و سرمایههای مشروع، با حدود اسلامی احترام گذارید و به ملت اطمینان دهید تا سرمایهها و فعالیتهای سازنده به کار افتند و دولت و کشور را به خودکفایی و صنایع سبک و سنگین برسانند.
و به ثروتمندان و پولداران مشروع وصیت میکنم که ثروتهای عادلانۀ خود را به کار اندازید و به فعالیت سازنده در مزارع و روستاها و کارخانهها برخیزید که این، خود، عبادتی ارزشمند است.
و به همه در کوشش برای رفاه طبقات محروم وصیت میکنم که خیر دنیا و آخرت شماها رسیدگی به حال محرومان جامعه است که در طول تاریخ ستمشاهی و خانخانی در رنج و زحمت بودهاند و چه نیکو است که طبقات تمکندار به طور داوطلب، برای زاغه و چپرنشینان، مسکن و رفاه تهیه کنند و مطمئن باشند که خیر دنیا و آخرت در آن است و از انصاف به دور است که یکی بیخانمان و یکی دارای آپارتمانها باشد.
وصیت اینجانب به آن طایفه از روحانیون و روحانینماها که با انگیزههای مختلف، با جمهوری اسلامی و نهادهای آن مخالفت میکنند و وقت خود را وقف براندازی آن مینمایند و با مخالفان توطئهگر و بازیگران سیاسی، کمک و گاهی به طوری که نقل میشود، با پولهای گزافی که از سرمایهداران بیخبر از خدا دریافت برای این مقصد میکنند، کمکهای کلان مینمایند، آن است که شماها طرْفی از این غلطکاریها تاکنون نبسته و بعد از این هم گمان ندارم ببندید. بهتر آن است که اگر برای دنیا به این عمل دست زدهاید ـ و خداوند نخواهد گذاشت که شما به مقصد شوم خود برسیدـ تا درِ توبه باز است، از پیشگاه خداوند عذر بخواهید و با ملت مستمند مظلوم همصدا شوید و از جمهوری اسلامی که با فداکاریهای ملت به دست آمده، حمایت کنید، که خیر دنیا و آخرت در آن است؛ گرچه گمان ندارم که موفق به توبه شوید.
و اما به آن دسته که از روی بعض اشتباهات یا بعض خطاها، چه عمدی و چه غیرعمدی که از اشخاص مختلف یا گروهها صادر شده و مخالف با احکام اسلام بوده است، با اصل جمهوری اسلامی و حکومت آن مخالفت شدید میکنند و برای خدا، در براندازی آن فعالیت مینمایند و با تصور خودشان، این جمهوری از رژیم سلطنتی بدتر یا مثل آن است، با نیت صادق در خلوات تفکر کنند و از روی انصاف، مقایسه نمایند با حکومت و رژیم سابق و باز توجه نمایند که در انقلابهای دنیا، هرجومرجها و غلطرویها و فرصتطلبیها غیر قابل اجتناب است و شما اگر توجه نمایید و گرفتاریهای این جمهوری را در نظر بگیرید ـ از قبیل توطئهها و تبلیغات دروغین و حملۀ مسلحانۀ خارج مرز و داخل و نفوذ غیر قابل اجتناب گروههایی از مفسدان و مخالفان اسلام در تمام ارگانهای دولتی به قصد ناراضی کردن ملت از اسلام و حکومت اسلامی و تازهکار بودن اکثر یا بسیاری از متصدیان امور و پخش شایعات دروغین از کسانی که از استفادههای کلان غیرمشروع بازمانده یا استفادۀ آنان کم شده و کمبود چشمگیر قضات شرع و گرفتاریهای اقتصادی کمرشکن و اشکالات عظیم در تصفیه و تهذیب متصدیان چندمیلیونی و کمبود مردمان صالح کاردان و متخصص و دهها گرفتاری دیگر،که تا انسان وارد گود نباشد از آنها بیخبر است ـ و از طرفی، اشخاص غرضمند سلطنتطلب سرمایهدار هنگفت که با رباخواری و سودجویی و با اخراج ارز و گرانفروشی به حد سرسامآور و قاچاق و احتکار، مستمندان و محرومان جامعه را تا حد هلاکت در فشار قرار داده و جامعه را به فساد میکشند، نزد شما آقایان به شکایت و فریبکاری آمده و گاهی هم برای باور آوردن و خود را مسلمان خالص نشان دادن، به عنوان «سهم» مبلغی میدهند و اشک تمساح میریزند و شما را عصبانی کرده، به مخالفت برمیانگیزانند که بسیاری از آنان با استفادههای نامشروع، خون مردم را میمکند و اقتصاد کشور را به شکست میکشند.
اینجانب نصیحت متواضعانۀ برادرانه میکنم که آقایان محترم تحت تأثیر اینگونه شایعهسازیها قرار نگیرند و برای خدا و حفظ اسلام، این جمهوری را تقویت نمایند و باید بدانند که اگر این جمهوری اسلامی شکست بخورد، به جای آن یک رژیم اسلامی دلخواه بقیة الله ـ روحی فداه ـ یا مطیع امر شما آقایان تحقق نخواهد پیدا کرد؛ بلکه یک رژیم دلخواهِ یکی از دو قطب قدرت به حکومت میرسد و محرومان جهان که به اسلام و حکومت اسلامی رو آورده و دل باختهاند، مأیوس میشوند و اسلام برای همیشه منزوی خواهد شد و شماها روزی از کردار خود پشیمان میشوید که کار گذشته و دیگر پشیمانی سودی ندارد.
شما آقایان اگر توقع دارید که در یک شب، همۀ امور بر طبق اسلام و احکام خداوند تعالی متحول شود، یک اشتباه است و در تمام طول تاریخ بشر، چنین معجزهای روی نداده است و نخواهد داد. و آن روزی که انشاءالله تعالی، مصلح کل ظهور نماید، گمان نکنید که یک معجزه شود و یک روزه، عالم اصلاح شود؛ بلکه با کوششها و فداکاریها، ستمکاران سرکوب و منزوی میشوند و اگر نظر شماها مثل نظر بعض عامیهای منحرف، آن است که برای ظهور آن بزرگوار باید کوشش در تحقق کفر و ظلم کرد تا عالم را ظلم فرا گیرد و مقدمات ظهور فراهم شود، فإنّا لله و إنّا الیه راجعون.
وصیت من به همۀ مسلمانان و مستضعفان جهان این است که شماها نباید بنشینید و منتظر آن باشید که حُکام و دستاندرکاران کشورتان یا قدرتهای خارجی بیایند و برای شما استقلال و آزادی را تحفه بیاورند. ما و شماها لااقل در این 100سال اخیر که بهتدریج، پای قدرتهای بزرگ جهانخوار به همۀ کشورهای اسلامی و سایر کشورهای کوچک باز شدهاست، مشاهده کردیم یا تاریخهای صحیح برای ما بازگو کردند که هیچ یک از دوَل حاکم بر این کشورها در فکر آزادی و استقلال و رفاه ملتهای خود نبوده و نیستند؛ بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنان یا خود به ستمگری و اختناق ملت خود پرداخته و هرچه کردهاند برای منافع شخصی یا گروهی نموده یا برای رفاه قشر مرفه و بالانشین بوده و طبقات مظلوم کوخ و کپرنشین از همۀ مواهب زندگی، حتی مثل آب و نان و قوت لایموت محروم بوده و آن بدبختان را برای منافع قشر مرفه و عیاش به کار گرفتهاند و یا آنکه دستنشاندگان قدرتهای بزرگ بودهاند که برای وابسته کردن کشورها و ملتها، هرچه توان داشتهاند به کار گرفته و با حیلههای مختلف، کشورها را بازاری برای شرق و غرب درست کرده و منافع آنان را تأمین نمودهاند و ملتها را عقبمانده و مصرفی بار آوردند و اکنون نیز با این نقشه در حرکتاند.
و شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان! بهپاخیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرتها و عُمال سرسپردۀ آنان نترسید و حکام جنایتکار که دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزیز تسلیم میکنند، از کشور خود برانید و خود و طبقات خدمتگزار متعهد، زمام امور را به دست گیرید و همه در زیر پرچم پرافتخار اسلام، مجتمع، و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید و به سوی یک دولت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقل به پیش روید که با تحقق آن، همۀ مستکبران جهان را به جای خود خواهید نشاند و همۀ مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهید رساند. به امید آن روز که خداوند تعالی وعده فرمودهاست.
یک مرتبۀ دیگر، در خاتمۀ این وصیتنامه، به ملت شریف ایران وصیت میکنم که در جهان، حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداکاریها و جاننثاریها و محرومیتها مناسب حجم بزرگی مقصود و ارزشمندی و علّو رتبۀ آن است. آنچه که شما ملت شریف و مجاهد برای آن بهپاخاستید و دنبال میکنید و برای آن جان و مال نثار کرده و میکنید، والاترین و بالاترین و ارزشمندترین مقصدی است و مقصودی است که از صدر عالم در ازل و از پس این جهان تا ابد، عرضه شدهاست و خواهد شد و آن مکتب الوهیت، به معنی وسیع آن و ایدۀ توحید با ابعاد رفیع آن است که اساس خلقت و غایت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غیب و شهود است و آن در مکتب محمدی ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ به تمام معنی و درجات و ابعاد، متجلی شده؛و کوشش تمام انبیای عظام ـ علیهم سلام الله ـ و اولیای معظم ـ سلام الله علیهم ـ برای تحقق آن بوده و راهیابی به کمال مطلق و جلال و جمال بینهایت، جز با آن میسر نگردد. آن است که خاکیان را بر ملکوتیان و برتر از آنان شرافت داده و آنچه برای خاکیان از سیر در آن حاصل میشود، برای هیچ موجودی در سراسر خلقت، در سِرّ و عَلن حاصل نشود.
شما ای ملت مجاهد، در زیر پرچمی میروید که در سراسر جهان مادی و معنوی در اهتزاز است، بیابید آن را یا نیابید، شما راهی را میروید که تنها راه تمام انبیا ـ علیهم سلام الله ـ و یکتا راه سعادت مطلق است. در این انگیزه است که همۀ اولیا شهادت را در راه آن به آغوش میکشند و مرگ سرخ را «احلی من العسل» میدانند و جوانان شما در جبههها جرعهای از آن را نوشیده و به وجد آمدهاند و در مادران و خواهران و پدران و برادران آنان جلوه نموده و ما باید بهحق بگوییم « یا لیتنا کنّا معکم فنفوز فوزاً عظیماً.» گوارا باد بر آنان، آن نسیم دلآرا و آن جلوۀ شورانگیز.
و باید بدانیم که طرفی از این جلوه، در کشتزارهای سوزان و در کارخانههای توانفرسا و در کارگاهها و در مراکز صنعت و اختراع و ابداع و در ملت، به طور اکثریت در بازارها و خیابانها و روستاها و همۀ کسانی که متصدی این امور برای اسلام و جمهوری اسلامی و پیشرفت و خودکفایی کشور به خدمتی اشتغال دارند، جلوهگر است و تا این روح تعاون و تعهد در جامعه برقرار است، کشور عزیز از آسیب دهر انشاءالله تعالی مصون است.
و بحمدالله تعالی، حوزههای علمیه و دانشگاهها و جوانانِ عزیز مراکز علم و تربیت از این نفخۀ الهی غیبی برخوردارند و این مراکز دربست، در اختیار آنان است و به امید خدا، دست تبهکاران و منحرفان از آنها کوتاه.
و وصیت من به همه آن است که با یاد خدای متعال، به سوی خودشناسی و خودکفایی و استقلال، با همۀ ابعادش به پیش و بیتردید دست خدا با شماست، اگر شما در خدمت او باشید و برای ترقی و تعالی کشور اسلامی، به روح تعاون ادامه دهید.
و اینجانب با آنچه در ملت عزیز از بیداری و هوشیاری و تعهد و فداکاری و روح مقاومت و صلابت در راه حق میبینم و امید آن دارم که به فضل خداوند متعال، این معانی انسانی به اعقاب ملت منتقل شود و نسلاً بعد نسل، بر آن افزوده گردد.
با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا، از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر میکنم و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خدای رحمان و رحیم میخواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد و از ملت، امیدوارم که عذرم را در کوتاهیها و قصور و تقصیرها بپذیرند و با قدرت و تصمیم اراده به پیش روند و بدانند که با رفتن یک خدمتگزار، در سدّ آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند و الله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است.
پایگاه اطلاع رسانی جماران