13 مرداد 1392
رضاخان دستاورد داشت، همانگونه که قذافی دستاورد داشت
لیبی نیز رشد مطلوبی به میزان تقریبی ۱۰٫۶٪ رشد در تولید ناخالص ملی از سال ۲۰۰۰ میلادی تا سال ۲۰۱۰ میلادی به دست آورد و قذافی زیربناهای فراوانی در دوران حکومتش بر این کشور به وجود آورد و البته یکی از مجهزترین ارتشهای آفریقا را شکل داد اما او نیز به مخالفانش رحم نکرد و تک تک آنها را ترور کرد.
پخش فیلم «مستند - داستانی» از یک شبکه ماهوارهای وابسته به سلطنتطلبان، هرچند در نوع خود رویکرد تازهای محسوب نمیشد و در ادامه یک سلسله مستندسازیها با همین رویکرد بود اما از منظری دیگر، نوع چیدمان وقایع و مسکوت نهادن یا تحریف بخش وسیعی از تاریخ معاصر در این مستند، لزوم نقد این سو دهی به تاریخ را اجتناب ناپذیر ساخت.
به گزارش «تابناک»، شبکه ماهوارهای «من و تو» در چند سال اخیر، تبلیغ و احیای چهره سران و خاندان پهلوی را به شیوهای عریان در دستور کار قرار داده و حتی در این زمینه با اشارات غیرمستقیم نیز عمل نمیکند؛ رویکردی که وابستگی این شبکه به سلطنت طلبان را غیرقابل انکار ساخته و به واقع تنها گروهی که تاکنون از گزند نقد در امان ماندهاند، همین سلطنت طلبان بودهاند.
مستندسازی با تاریخ شفاهی جزو روشهایی است که در راستای تبلیغ رژیم پهلوی صورت میپذیرد اما در بسیاری از مستندها نیز متکلم وحده مدیریت داستان را برعهده میگیرد و بیننده را با اتکاء بر تصاویر بکری که درباره وقایع تاریخ معاصر به ویژه وقایع دوره پهلوی در اختیار دارد، به هر سو میخواهد میبرد و به ذهنیت سازی نسبت به وقایع تاریخی میپردازد؛ ذهنیت سازی که در تعیین خط مشیهای مردم ایران در پیچهای تند تاریخی میتواند، تاثیر ناخودآگاهی داشته باشد.
فیلم مستند-داستانیِ «رضا شاه» که پیرامون زندگی، شیوه قدرت گرفتن و سقوط پهلوی اول از تخت شاهی که به مناسب چهارم مرداد سالگرد مرگ رضا شاه در تبعید ساخته شد، از این قاعده مستثنی نیست و با حبس بخشهایی از تاریخ و تحریف بخشهایی دیگر، عملاً تاریخ را به گونهای توالی بخشیده که رضاخان به عنوان یک قهرمان ملی معرفی شود و مخالفانش روحانیون و بریتانیا معرفی شوند و در نهایت نیز با به تصویر کشیدن تخریب قبر رضا پهلوی که جنازهای در آن نبود، مردم ایران را قدرناشناس این «قهرمان ایران مدرن» معرفی کنند!
اینکه چنین رسانهای دست به چنین چیدمانی بزند، امر چندان عجیبی نیست اما اینکه گروهی از مردم به واسطه عدم مطالعه تاریخ، تحریفات قرار داده شده کنار واقعیات را بپذیرند و تصور کنند رضاخان واقعاً قهرمان بوده، قابل هضم نیست و جای تاسف دارد و در واقع پیش از آنکه بتوان این شبکه را سرزنش کرد که چرا در پی القای خط فکری سلطنت طلبان در ایران است، میبایست مردمان خودمان را مورد نقد قرار داد که چرا تاریخ 30 یا 50 ساله را در عوض کتب تاریخی «معتبر»، در یک مستند یک ساعته مییابند؟
اما درباره محتوای مستند، پیش از هر نقدی باید به این نکته اشاره کرد که هیچ ناظر منصفی اصلاحات و ساختارهایی که در کشور در دوره رضا پهلوی ایجاد شد را انکار نمیکند. به هر حال آنچه از دوره حکومت شاهان بی کفایت قاجار باقی مانده بود، آنچنان ایران عقب ماندهای بود که عملاً ایران شبیه خرابهای بیش نبود و طبیعتاً در چنین فضایی فرصت نهادسازی و شکل دهی به بنیانهای کشور از پایه فراهم بود که رضاخان در چنین اوضاعی، زیربناهای مدرن برای اقتصاد، صنعت، آموزش، نظامی و خطوط مواصلاتی در کنار جلوگیری از تجزیه بیشتر ایران دستاوردهایی داشت.
اتفاقاً همین رویکردها بود کهخ منجر به مقبولیت نسبی رضاشاه به خصوص در میان قوای نظامی شد و در نهایت رضاه شاه توانست با تکیه بر همین مقبولیت، ابتداً در کودتایی در سوم اسفندماه 1299 وزارت جنگ را برای خود و نخست وزیری را برای سیدضیاءالدین طباطبائی بگیرد و سپس با تصاحب نخست وزیری ضمن حفظ وزارت جنگ، کودتایی علیه احمدشاه قاجار ترتیب دهد و در سال 1304 با فشار بر مجلس بر تصویب قانونی مبنی بر عزل احمدشاه، با «بوسیدن قرآن» خود را ملتزم به دین نشان دهد و بر تخت شاهی تکیه زند؛ اتفاقاتی که اتفاقاً برخلاف گفته این مستند حمایت انگلیس را داشت و انگلیس رسماً از رضاخان حمایت میکرد.
آیرونساید درباره رضاخان گفته بود: «نباید این سربازان و افسران را در اینجا نگه داشت. بلکه باید راهشان را به سوی تهران، پیش از آنکه من از صحنه خارج شوم باز گذاشت. درواقع یک دیکتاتور نظامی در ایران، تمام اشکالات کنونی ما را حل خواهد کرد.» (!) و ساده انگارانه است که تصور کرد انگلیسیها سیاست رسمیشان حمایت از شاه نبوده و آیرونساید خودسرانه حمایت از کودتای رضا میرپنج را انجام داده بود و با ساده انگاری بیشتری همراه است که تصور کرد انگلیس پس از این کودتا رضاخان را رها کرده و در کودتای بعدی که منجر به سقوط سلسله قاجار شد، طراح نبوده اند.
رضاخان که برای کودتا با اقلیت مجلس نظیر عبدالحسین میرزا فرمانفرما و سید حسن مدرس روابطش را نزدیک کرده بود و حتی بر روی طرح استیضاحش از نخست وزیری توسط سیدحسن مدرس ظاهراً چشم بسته بود، پس از روی کار آمدن آهسته آهسته چهره تغییر داد و ظرف بیش از یک دهه ماهیتش نمایان شد. او بین سالهای 1311 تا 1320 منتقدانش یک به یک را یا ترور کرد و یا راهی زندان قصر نمود تا زیر دست امثال پزشک احمدی جان بسپارند و یا تبعید کرد و عملاً سیستمی را شکل داد که امروزه در فرهنگ عامه نیز با اصطلاح «رضاخانی» یاد میشود و مصداق اشخاصی است که علی رغم برخورداری از توانمندی امور اجرایی، با زور و سرنیزه در پی پیش برد خواستههایشان هستند.
حتی پسرش محمدرضا پهلوی نیز این خودکامگی رضاشاه را تایید میکند و معتقد بود رضاشاه در دوره پادشاهی خود تمام امور مملکتی را در دست خود داشت(2) و کشور را همچون یک پادگان اداره میکرد و اجرای طرح کشف حجاب در ایران که یک سال پس از سفر به ترکیه و متاثر از فضای آن کشور انجام داد نیز در راستای همین روحیه نظامی گری بود که تصور میکرد مردم ایران سربازهایش هستند و کوچک ترین حق انتخابی ندارند؛ حال آنکه در همین مستند من و تو، ماجرای کشف حجاب را این گونه تحریف کرد که رضاشاه تاکید داشته از مردم پارچه وطنی استفاده کنند اما مردم به دلیل ارزان تر بودن پارچه خارجی حاضر به استفاده از پارچه وطنی نبوده اند!
در واقع اگر قرار نباشد سیاه و سپید قضاوت کرد، باید این گونه اشاره کرد که اگرچه رضا پهلوی در پایه ریزی برخی زیرساخت های امروز کشور نقش موثری داشته اما در عین حال آنچنان دیکتاتوری شکل داد که وقتی دشمن به مرزهای ایران هجوم آورد، حمایت مردمی را نداشت و ارتشی به اصطلاح مدرنی که در مستند اخیر از آن یاد شده، نصف روز نیز نتوانست برابر هجوم متفقین به ایران مقاومت کند و در نهایت با پیغام انگلیس از ایران رفت و سلطنت را به پسرش واگذار کرد.
«ممکن است اعلیحضرت لطفاً از سلطنت کنارهگیری کرده و تخت را به پسر ارشد و ولیعهد واگذار نمایند؟ ما نسبت به ولیعهد نظر مساعدی داریم و از سلطنتش حمایت خواهیم کرد. مبادا اعلیحضرت تصور کنند که راهحل دیگری وجود دارد.» (3) این آخرین پیغامی بود که بریتانیا پس از اشغال ایران به رضا شاه داد و لابد نشان میدهد انگلیس در تداوم سلسله پهلوی هیچ نقشی نداشته است. پس از این پیغام بود که رضا شاه به جزیره موریس و ژوهانسبورگ فرستاده شد تا آخرین سالهای عمرش را با ثروتی که از ایران با بانکهای انگلیس برده بود و رقمش محل اختلاف است، سپری کند.
اگر قرار باشد مدلی شبیه به رضاشاه را معرفی کرد که در دوران معاصر ذکر کنیم که به سنتهای زندگی بومی نظیر کباب خوردن علاقه داشت اما در عین حال در پی ظواهر زندگی مدرن غربی بود و علی رغم دیکتاتوری دستاوردهایی برای کشورش داشت، میتوان از «سرهنگ معمر قذافی» نام برد. لیبی نیز رشد مطلوبی به میزان تقریبی ۱۰٫۶٪ رشد در تولید ناخالص ملی از سال ۲۰۰۰ میلادی تا سال ۲۰۱۰ میلادی به دست آورد و قذافی زیربناهای فراوانی در دوران حکومتش بر این کشور به وجود آورد و البته یکی از مجهزترین ارتشهای آفریقا را شکل داد اما او نیز به مخالفانش رحم نکرد و تک تک آنها را ترور کرد.
او حتی ضعف بزرگ رضا شاه در روابط بین الملل و ایجاد شبکهای از متحدان بین المللی را نیز نداشت و جامعه بین الملل تا همین چندی پیش که مردمش به قیمت ده ها هزار کشته سرنگونش کردند، علی رغم رفتارهای دیوانه وارش، از مشروعیت برخوردار بود. با این وجود هیچ کس نمیتواند منکر دیکتاتوری قذافی شود، کما اینکه هیچ کس نمیتواند منکر دیکتاتوری رضاخان شود. اینها مصادیق فرجام قرار گرفتن، جماعت سلاح به دست در راس قدرت سیاسی هستند که حتی اگر اثر مثبتی را در پی اش باشند، با شلیک گلوله، مسیر خلق اثر را باز میکنند!
بنابراین اندکی به تاریخ رجوع کنیم و جنایاتی که در کنار برخی نوسازی های دوران رضا پهلوی صورت پذیرفت، را مورد بازخوانی قرار داد و چنین مستندهایی که بیشتر جنبه فیلم بلند داستانی را دارد، جدی نگیریم. در آخر دعوت تان میکنیم به خواندن یکی از اشعار محمد فرخی شاعر آزادی خواه و یکی از قربانیان به شهادت رسیده توسط پزشک احمدی، جلاد مخصوص رضا پهلوی که لبهای دوخته اش، فضای جالب دوران رضاخان را به خوبی به تصویر می کشد.
سوگواران را مجال بازدید و دید نیست
بازگرد ای عید از زندان که مارا عید نیست
عید نوروزی که از بیداد ضحاکی عزاست
هر که شادی میکند از دوده جمشید نیست
بی گناهی گر به زندان مرد با حال تباه
ظالم مظلوم کش هم تا ابد جاوید نیست
وای بر شهری که در آن مزد مردان درست
از حکومت غیر حبس و کشتن و تبعید نیست
زندان قصر ۱۳۱۸
1- انگلیسیها در میان ایرانیان. سر دنیس رایت. ذبیح الله منصوری.
2- پاسخ به تاریخ. محمدرضا پهلوی
3- Kapuscinski, Ryszard. Shah of Shahs. پنگوئن, 2006
تابناک