05 مرداد 1393
رمضان در «لحظههای بیپناه»
خاطرات آزادگان سرافراز از جمله منابع مهم و تاریخی است که بخشی از حقایق دوران جنگ و اسارت را در خود جای داده است. خاطرات عزیزان آزاده علاوه بر بیان وقایع و رخدادها و حوادث روی داده، از جنبه دیگری نیز حائز اهمیت است و آن اینکه در آنها اطلاعات ارزشمندی درباره وضعیت زندگی اسیران ایرانی در اردوگاههای عراق در اختیار محققان و پژوهشگران قرار میدهد.
«لحظههای بیپناه» عنوان کتاب خاطرات اسیران آزادهشده ایرانی رضا میرزایی و عباس محرچی است که دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در سال ۱۳۷۵ به چاپ و انتشار آن اقدام کرده است. این دفتر تاکنون دهها مجلد از مجموعه خاطرات آزادگان به چاپ رسانده که کتاب حاضر یکی از آنها است.
«لحظههای بیپناه» چهل و هشتمین جلد از مجموعه خاطرات آزادگان است که در آن دو تن از عزیزان آزاده روایتگر خاطرات خود از دوران اسارت هستند. این کتاب از این نظر که جنگ و اسارت را از زاویه نگاه یک بسیجی نوجوان و یک طلبه رزمنده روایت میکند، قابل توجه است.
خاطرات در دو بخش جداگانه با عنوانهای «خاطرات اسارت» و «مجنون» ارائه شده است. «خاطرات اسارت» عنوان خاطرات آزاده سرافراز عباس محرچی از دوران اسارت است که بیشتر صفحات کتاب را به خود اختصاص داده است.
در بیان خاطرات عباس محرچی توالی زمانی رعایت شده است. او سال به سال حوادث و رویدادهای مهم اسارت را پیگیری و به صورت کوتاه و مختصر خاطرات خود را روایت میکند. بخشی از خاطرات او را که در ارتباط با ماه مبارک رمضان در اسارت است، مرور میکنیم:
«... ماه رمضان از راه میرسید. همه ما میخواستیم که در این ماه آزادانه به عبادت و دعا و مراسم مذهبی مخصوص این ماه بپردازیم. عراقیها از ارشد آسایشگاه جلوگیری از این مراسم را میخواستند.
دو سه روز اول ماه رمضان به وسیله یکی از بچههای قدیمیتر و باتجربهتر موافقت ارشد را به دست آوردیم و مراسم و برنامههای خود را برگزار کردیم. چون ارشد آسایشگاه از طرف عراقیها انتخاب میشد عموماً مخالف میل و نظر اسرا بود و در نتیجه افراد داخل آسایشگاهها بدون موافقت او کارهای خود را انجام میدادند. در تمام آسایشگاهها غالباً هر ارشد بیرونی یک معاون داشت که ممکن بود به عراقیها معرفی کند. این معاون ارشد داخلی محسوب میشد.
عباسعلی گودرزی یکی از اسرایی بود که دست به اقداماتی درون آسایشگاه زد و بدون هیچ انتخابی از سوی اسرا به عنوان مسئول داخلی آسایشگاه پذیرفته شده بود.
شب بیست و یکم ماه رمضان، عباسعلی شروع به صحبت کرد. ابتدا مقداری از تاریخ اسلام را یادآور شد و سپس به مسائل داخلی آسایشگاه پرداخت. همیشه خبرها و جریانات داخل آسایشگاه به گوش عراقیها می رسید و باعث دردسر و ناراحتی ما میگشت. بنابراین او این طور گفت: امشب هیچ عراقی درون آسایشگاه نیست. پشت پنجره هم کسی قرار ندارد. تنها ما پنجاه، شصت نفر داخل آسایشگاه هستیم. مکثی کرد. سکوت بر آسایشگاه حاکم شد.
ادامه داد: بیایید اگر اخبار داخل آسایشگاه را برای عراقیها بازگو میکنیم توبه بکنیم و قسم بخوریم که این کار را نخواهیم کرد. او بدین وسیله همه را از خبرچینی که عراقیها از آن بهره میبردند منع کرد...»
«لحظههای بیپناه» خاطرات اسیران آزادشده ایرانی(عباس محرچی و رضا میرزایی) با شمارگان سه هزار و 300 نسخه، ۷۸ صفحه، قطع وزیری، در سال ۱۳۷۵ از سوی دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری چاپ و منتشر شده است.
ایبنا