09 شهریور 1395
امام موسی صدر، پرچمدار دفاع از شیعیان لبنان
9 شهریور سالگرد ناپدید شدن امام موسی صدر پرچمدار دفاع از شیعیان لبنان است.
آیتالله امام موسی صدر در 14 خرداد 1307 ش در شهر مذهبی قم دیده به جهان گشود و دروس ابتدایی را در دبستان حیات قم گذراند. سپس وارد دبیرستان سنایی شهر قم شد و همزمان با دوره دبیرستان به تحصیل علوم اسلامی در حوزه علمیه قم مشغول گردید. او از اساتید بزرگواری همچون آیتالله بروجردی، آیتالله محقق داماد، آیتالله سید احمد خوانساری، آیتالله سید محمد حجت کوه کمرهای، حضرت امام خمینی، آیتالله علامه سید محمد حسین طباطبایی و آیتالله سلطانی طباطبایی، کمال استفاده را برد. به موازات تحصیلات حوزوی در دانشکده حقوق تهران در رشته اقتصاد به تحصیل پرداخت و جزو معدود کسانی بود که علاوه بر تحصیلات حوزوی به کسب مدارج عالی دانشگاه نیز نایل آمد. وی ضمن آشنایی با زبان عربی، زبانهای انگلیسی و فرانسه را آموخت. مدتی نگذشت که در صف اساتید حوزه علمیه قم وارد شد و به تدریس فقه، اصول، منطق و فلسفه پرداخت و جزو بهترین و سرآمدترین اساتید حوزه علمیه گشت.
امام موسی صدر در سال 1334 ش پس از رحلت پدر بزرگوارش عازم عراق گردید و به مدت چهار سال تا 1337 ش در حوزه علمیه نجف اشرف از محضر اساتید و مراجع بزرگ همانند آیتالله سید محسن حکیم و آیتالله سید ابوالقاسم خویی بهرهمند گردید.
دو سال از اقامت امام موسی صدر در شهر نجف اشرف میگذشت که برای نخستین بار در سال 1955 م (1334 ش) برای دیدار سرزمین اجدادی عازم لبنان شد و با بستگان خویش در صور، شحور و معرکه دیدار نمود. در آن زمان هنوز زعیم بزرگ شیعه و فقیه مجاهد آیتالله سید عبدالحسین شرفالدین در قید حیات بود و آیتالله سید موسی صدر به عنوان میهمان وارد منزل ایشان شد. در این ملاقات دو شخصیت بزرگ همدیگر را یافتند. آیتالله سید موسی صدر در این ملاقات شدیداً تحت تأثیر افکار بلند رهبر بزرگ اسلامی واقع شد و شیفته ادب، اخلاق، انسانیت و قدرت رهبری او گردید. متقابلاً آیتالله شرفالدین نیز به نبوغ و قدرت علمی، طرز تفکر و سجایای اخلاقی او پی برد و وی را لایقترین فرد برای رهبری آینده شیعیان لبنان دانست و حمایت خود را در هر فرصتی و در هر مجلسی و محفلی ابراز و سجایای اخلاقی و علمی او را برمیشمرد. آیتالله سید موسی صدر بعد از اقامت کوتاه مجدداً راهی نجف اشرف گردید.
نامه مرجع عالیقدر تشیع آیتالله بروجردی به امام موسی صدر
آیتالله بروجردی زعیم عالیقدر و دوراندیش عالم تشیع به منظور فعالیتهای تبلیغی و ارشاد خود در خارج از کشور شخصیتهای برجسته و جامعی را از حوزه انتخاب و به کشورهای اروپایی اعزام مینمودند که امام موسی صدر نیز از جمله آنان بود. در همین رابطه نامهای از طرف معظمله به سید موسی صدر در نجف ارسال داشتند و او را به عنوان نماینده تامالاختیار خود در ایتالیا نصب نمودند تا امور مذهبی، اجتماعی مسلمانان آن دیار را ساماندهی و اداره نماید. البته امام موسی صدر بنا به دلایلی از این مسئولیت عذرخواهی نمود.
انتشار نخستین مجله در حوزه علمیه قم
سید موسی صدر در اوایل زمستان سال 1337 ش عراق را به قصد ایران ترک کرد و مجدداً به حوزه علمیه قم مراجعت و تلاش و مبارزه جدیدی را آغاز نمود. او سالها پیش با دوستان و همفکران خود در حوزه علمیه قم در مورد اصلاحات حوزه و نشر یک مجله حوزوی مذاکراتی داشت و در حقیقت انتشار چنین مجلهای در حوزه جزو آرمانهای او و سایر دانشمندان حوزه بود. ولی از آنجایی که زمینه این گونه فعالیتها آن روزها در حوزه فراهم نبود و جو غالب بر خلاف این نوع اندیشهها و حرکتها بود انتشار مجلهای از طرف حوزه در چنین شرایطی غیر ممکن به نظر میرسید.
آیتالله سید موسی صدر وقتی که از نجف به قم مراجعت نمود زمینه انتشار آن مجله حوزوی را فراهم شده یافت و لذا با همکاری جمعی از فضلای بنام حوزه و با عدهای از تجار متدین تهران کار خود را آغاز نمود و با توکل به خداوند متعال و پشتیبانی یکی از مراجع وقت در آذرماه 1337 ش نخستین مجله حوزه به نام مکتب اسلام انتشار یافت.
چند شماره از آن منتشر شده بود که مورد توجه زعیم عالیقدر شیعه آیتالله بروجردی قرار گرفت و علی رغم انتقادات و ارسال نامههای اعتراضآمیز ـ که از ایشان درخواست شده بود تا از انتشار مجله مکتب اسلام جلوگیری به عمل آورند ایشان با ژرف نگری خاصی که داشت در مقابل همه آنها ایستاد و تا آخر عمر از آن پشتیبانی کرد.
سید موسی صدر به خاطر ویژگیهایی که داشت عهدهدار مدیریت مجله بود و همه مقالات را پس از بررسی هیئت تحریریه مورد مطالعه دقیق قرار میداد و از نقطه نظر عبارات و محتوا آنها را ارزیابی میکرد تا مطالب مندرج در مجله با کیفیتی عالی و مناسب با شأن حوزه منتشر شود. عنوان بحث خود امام موسی صدر در مجله، حوزه «اقتصاد در مکتب اسلام» بود که در این سلسله مقالات با قلمی روان و شیوا و با نظری بلند و دیدی آگاهانه مباحثی از مسایل اقتصادی را مورد ارزیابی و دقت قرار میداد و در آخر، سیستم اقتصادی اسلام را با سایر مکتبهای اقتصادی جهان مقایسه مینمود. این مقالات از شماره سوم تا دوازدهم از بهمن سال 1337 تا آذر 1338 طی ده شماره ادامه داشت و بعدها در مجموعهای گردآوری و چاپ گردید.(1)
تأسیس دبیرستان صدر
امام موسی صدر جزو اولین اندیشمندانی بود که با توجه به رویکرد و تحولات اجتماعی و تأثیر آن بر روی جوانان، به نقش حیاتی و ارزنده علوم جدید پی برد و در همین راستا در اقدامی متهورانه دست به تأسیس مدرسهای به سبک جدید زد، تا جوانان علاوه بر کسب دانش روز از تربیت درست نیز برخوردار گردند، چرا که اکثر خانوادههای متدینین خصوصاً در شهر قم به واسطه جو آن زمان و ترس از آلوده شدن فرزندانشان به گرایشهای غیر مذهبی دست به مبارزه منفی زده، فرزندان خود را به مدارس دولتی نمیفرستادند. در این شرایط امام موسی صدر با همکاری فرهنگیان متدین و خدمتگزار، امتیاز یک دبیرستان ملی را از وزارت فرهنگ گرفت و دبیرستان صدر تحت مدیریت ایشان شروع به فعالیت نمود و بعد از هجرت ایشان به لبنان مدیریت مدرسه را به شخص دیگری واگذار نمود.
البته ناگفته نماند شهید دکتر بهشتی دوست همراه و همفکر و هم مباحثهای ایشان نیز دبیرستان دیگری به نام دین و دانش را تأسیس کرده بود که ضمن آموزش جوانان به علوم و فنون روز آموزشهای مذهبی را نیز در برنامه درسی خود در نظر گرفته بود.
هجرت
همان گونه که اشاره شد امام موسی صدر برای نخستین بار در سال 1955 م به لبنان مسافرت کرده، با اقوام خود در صور و شحور و معرکه آشنا شد. آن زمان هنوز آیتالله سید عبدالحسین شرفالدین در قید حیات بود و توسط آن مرحوم نبوغ و مزایا و قدرت رهبری او برای شیعیان آن سامان در مجالس و محافل مختلف بازگو گردید و بر عام و خاص معلوم گشت که فقط موسی صدر شایستگی و قابلیت زعامت شیعیان لبنان را ـ پس از وفات آیتالله شرفالدین ـ خواهد داشت. در اواخر سال 1959 م (1338 ش) بعد از وفات آیتالله سید عبدالحسین شرفالدین طبق وصیت ایشان و به دعوت شیعیان لبنان که با ارسال نامهای، از سید موسی صدر درخواست نمودند، به آن دیار هجرت نماید و زعامت شیعیان را به عهده بگیرد. این دعوت با تأیید و تأکید آیتالله العظمی بروجردی همراه شد، امام موسی صدر به لبنان قدم نهاد و در شهر صور رحل اقامت افکند و بیدرنگ بعد از ورود و از همان روزهای نخستین فعالیتهای همه جانبه خود را آغاز کرد. این فعالیتها آن قدر دامنهاش گسترده شد که حیات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جنوب لبنان و شیعیان را تحت تأثیر عمیق خود قرار داد به گونهای که به جرأت میتوان لبنان را به دو برهه تاریخی تقسیم نمود: بخش اول قبل از ورود امام موسی صدر و بخش دوم بعد از آمدن ایشان. کما این که کاردینال فرانس کونیگ (اسقف اعظم اتریش) به امام چنین گفت : «عالی جناب! من راجع به شما زیاد شنیدهام! ایمان دارم که میتوان تاریخ لبنان را به دو دوره کاملاً مجزا تقسیم نمود : دوران قبل از موسی صدر و دوران موسی صدر».(2)
وضعیت شیعیان قبل از امام موسی صدر
تاریخچه شیعیان لبنان
علمای شیعه جبل عامل ـ که منطقهای کوهستانی در جنوب لبنان است و شهرهای نبطیه، مرجعیون، بنت جبیل و روستاهای حومه را شامل میشود ـ مدعیاند که جامعه شیعی لبنان از تمامی جوامع دیگر مسلمان ـ به جز حجاز ـ کهنتر است. آنان تأسیس جامعه شیعه جبل عامل را به ابوذر نسبت میدهند. آن چه مسلم است این است که قرن سوم هجری (9 میلادی) مناطق عراق، ایران، شام و شمال آفریقا و مصر، شاهد جریانی از تشیع بوده است. دورانی که دول توانمند شیعی مذهب آل بویه در ایران و عراق، فاطمیها در مصر و شمال آفریقا و حمدانیها در موصل و حلب حکومت میکردند. از قرن سوم هجری جوامع شیعه در منطقه بین رود علوی در شمال و ناحیه جلیله در جنوب، معروف به جبل عامل، سکونت داشتهاند. شیعیان دیگری نیز در بخش شمالی دره بقاع و همچنین در طرابلس و کسروان واقع در لبنان شمالی سکونت اختیار کردند. اما به دنبال فتح سوریه به دست صلاحالدین ایوبی و فرمانروایی نخستین حکام ایوبی و بعد از ایشان سلطه ممالیک، شیعیان از منطقه شمالی لبنان بیرون رانده شدند و از این ایام به بعد، در همان مناطقی که امروزه نیز همچنان در آن ساکناند، تمرکز و اسکان یافتهاند. شیعیان به عنوان یک اقلیت مذهبی در مناطق امن و مناطق اطراف که از دسترس حکمرانان مرکزی به دور بوده سکنی گزیدند. دورافتادگی جغرافیایی این ناحیه و حمایتهای خانوادههای برجسته شیعی نه تنها سبب تداوم و استمرار یک فرهنگ شیعی در این ناحیه که هنوز پابرجاست، گردید بلکه باعث جلب و جذب شیعیان امامیه از سایر بخشهای سوریه به این ناحیه نیز شد. گر چه درباره علما و مدارس شیعی جبل عامل پیش از قرن دوازدهم م / ششم ه ق چندان اطلاعات متمرکزی در دست نیست، اما بعدها سنت نیرومند تحصیل معارف شیعی را با چهرهای روشن در این ناحیه میبینیم. این سنت تحصیل معارف شیعی به رغم همه گرفتاریها همچنان در شهرها و روستاهای این ناحیه ادامه یافت. آن چه بیش از هر چیز دیگر شایان توجه است، همانا موقعیت و نقش مؤثر علمای جبل عامل در میان سایر علمای شیعه است. به گونهای که جبل العامل بزرگترین پایگاه و مرکز عقیدتی شیعه در جنوب لبنان شد و در طول تاریخ علما و متفکرین و نویسندگان بزرگی را به اسلام و جهانیان هدیه کرده است و معروف است که در جنوب در هر دهی عالم یا مؤلّفی دیده میشد و به قراری که در بعضی از تواریخ آمده در یک ده هشتاد مجتهد زندگی میکردند.(3)
شهید اول و ثانی نمونهای از هزاران است و با آن که این دو از برجستهترین فقهای نه تاریخ شیعه بلکه مسلمانانند آماج حقد، کینه و تعصب جاهلی قرار گرفته، به جرم شیعه بودن به فجیعترین اشکال ممکن به شهادت رسیدند و شیخ حر عاملی از جمله علمای آن دیار است که جایگاه ویژه خود را داراست. به طور کلی فعالیت و حیات علمی در جبل عامل به سه دوره تقسیم میشود: دوره اول آن از تأسیس مدرسه جزین توسط شهید اول آغاز میشود و تا سال 1780 ادامه دارد. در این سال جنگهایی که توسط جزار پاشا به وجود آمد باعث شد که آشوب و بلوا منطقه را فرا گرفته، مدارس و مباحث تعطیل گردد. این وضع همچنان ادامه داشت تا آن که بعد از جزار پاشا، سلیمان پاشا به حکومت رسید و از آن جا که شخصی دوراندیش بود، در سال 1805 با زعمای انقلابیون شیعه منطقه جبل عامل و با حضور نماینده باب عالی (دربار امپراطوری عثمانی)، راغب افندی، معاهده صلحی را امضا کرد. دوره دوم حیات علمی جبل عامل از سال 1805 آغاز میشود و تا پایان قرن سیزدهم هجری یعنی 1881 م ادامه دارد. دوره سوم یا به عبارت دیگر دوره جدید نهضت علمی شیعه از 1882 م شروع میشود. در این دوره اولین مدرسه به سبک جدید در نبطیه تأسیس میگردد. در سال 1892 سید حسن یوسف الحسینی بعد از مراجعت از عراق مدرسه «حمیدیه» را بنا نهاد. مدرسهای که ثمره آن دهها شاعر ادیب، نویسنده و خطیب بود. شیعیان در واقع از صحنه سیاسی به دور بودند، خصوصاً در قرن 19 میلادی که لبنان یک تحول سیاسی، اجتماعی و فکری را پشت سر گذاشت. در این زمان بود که فاصله و شکاف میان شیعیان و همسایگانشان زیادتر شد. در این قرن مارونیها با فرانسه، دروزیها با بریتانیا، ارتدوکس یونانی با روسیه و سنیها با خلافت عثمانی روابط نیکو داشتند. تنها شیعیان بودند که از حمایت بیگانگان بهرهای نداشتند و از هر گونه حمایت خارجی محروم بودند. فقط گاهگاهی از جانب حکام قاجاریه علاقهای نسبت به وضع آنها نشان داده میشد که آنها هم به شدت ضعیف بوده و نفوذ چندانی نداشتند. در خود نواحی شیعه نشین نوعی دگرگونی محدود اقتصادی ـ اجتماعی طی نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی پدید آمد. اصلاحات ارضی که توسط حکومت عثمانی در سال 1858 آغاز شد، به رشد روزافزون گروه کوچکی به نام «اشراف» و یا به قول لبنانیها «الزعمأ» کمک کرد. این گروه توانستند مالکیت اراضی وسیعی را به دست آورند. در اواخر قرن نوزدهم طبقه زعما گسترش یافت. بدین صورت که سه یا چهار خاندان در صیدا، صور و نواحی دیگر با به دست آوردن مالکیت بر اراضی یا تبدیل شدن به کشاورزان مقتدر مالیات پرداز، خود را وارد این طبقه کردند که میتوان ظهور آنان را ناشی از سیاست اراضی دولت عثمانی دانست.
تمرکز ثروت در دست زعما دارای آثار سیاسی نیز شد زیرا اعضای آنها، نمایندگان مناطق شیعی در شوراهای اداری عثمانی محسوب میشدند لیکن بزودی در اثر رقابتهای داخلی نفوذ خانوادههای زعما کاهش بسیار یافت. پیدایش زعما در عین حال محدود به منطقه شیعهنشین جنوب بود و ساختار جامعه شیعه در بقاع همچنان به صورت عشیرهای باقی ماند.
به موازات زعما، خاندانهای تحصیلکرده علما وجود داشتند. اینان که از طبقات مختلف جامعه بودند به واسطه تحصیلاتشان از وجهه اجتماعی قابل ملاحظهای برخوردار بودند. در رأس این طبقه دو یا سه مجتهد وجود داشت و در سلسله مراتب بعدی علما و شیوخ با تحصیلات علمی متفاوت قرار داشتند. طبقه سوم، طبقه روستاییان و دهقانان بودند که به نحو وسیعی تابع زعما بودند و اگر چه در اواخر قرن نوزدهم که به تازگی وارد طبقه زعما شده بودند، بانی تجدید حیات ادبی و بیداری سیاسی روزافزون گردیدند. با این حال اکثریت شیعیان به لحاظ جغرافیایی در انزوا بودند و به لحاظ سیاسی ضعیف و از نظر اقتصادی تابع حکومت خاندانهای فئودال متخاصم باقی ماندند. شیعیان با این وضعیت با تحولات قرن بیستم روبهرو شدند.(4)
این وضعیت منجر به محرومیت مضاعف شیعیان گردید. و یکی دیگر از مشکلات اساسی شیعیان ـ علاوه بر فئودالها که تا دهه 1960 میلادی بر جامعه شیعه لبنان مسلط بود ـ قانون طایفهای بود. این دو معضل همانند دو لبة قیچی عمل میکرد و منشأ تمام نابسامانیهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آنان گردیده بود. امام موسی صدر با تأسیس مجلس اعلای شیعیان در صدد تضعیف و نابودی نهادهای فوق برآمد و بدین وسیله به استیفای حقوق شیعیان پرداخت.
فئودالیسم و نقش آن در زندگی شیعیان
در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی اصلاحات ارضی توسط حکومت عثمانی انجام و منجر به پیدایش خُرده مالکانی در مناطق شیعه نشین شد. حکومت عثمانی در جنگهای بینالمللی اول احتیاج به سرباز داشت و از آنجایی که سربازان از رفتن به جبهه اروپا امتناع میکردند، دولت عثمانی فرمانی صادر کرد تا شیعیان را به اجبار به سربازی ببرند، همان زمان معروف بود که هر کس به بالکان برود، دیگر برنخواهد گشت. بعد از مدتی که حقایق بر شیعیان معلوم گردید آنها به عثمانیها فشار آوردند که چرا شیعیان بایستی به جنگ بروند و دیگران معاف شوند. حکومت عثمانی نیز موافقت کرد که هر جوانی که نمیخواهد به جنگ برود 75 دینار غرامت بپردازد.
شیعیان و عمدتاً همان خرده مالکان ـ که در پی اصلاحات ارضی، مختصر زمینی به دست آورده بودند برای آن که بتوانند در واقع این خونبها را بپردازند، مجبور میشدند زمینهای خود را بفروشند و در قبال کسانی که زمین نداشتند و بی بضاعت بودند افراد سرمایهداری بودند که با پرداخت 75 دینار به دولت افراد بی بضاعت را به بیگاری میگرفتند و در صورتی که خودش نمیتوانست بدهی را بپردازد فرزندانش به بیگاری ملاّکین در میآمدند.
یکی از همین افراد ملاّک به نام احمد الاسعد در جواب مردم، زمانی که از وی تقاضای تأسیس مدرسهای کردند، گفت: وقتی کامل (پسرش که بعدها رئیس پارلمان لبنان شد) درس میخواند همه شما را کفایت میکند!(5)
شهید چمران در این خصوص میگوید:
«در لبنان تهمت، دروغ، دزدی، نوکری بیگانه، پول گرفتن از اجانب، همه زرنگی و سیاست بازی به شمار میآید. سیاستمداری موفق به حساب میآید که از خارج بیشتر پول بگیرد و نظر اجنبی را بیشتر جلب کند روزنامهها و مجلات لبنانی نیز از این خط مستثنیَ نیستند.»
بله براستی مجلات و روزنامههای لبنان از این خط مشی مستثنیَ نبودند و ساواک نیز از این وسیله در راستای تخریب وجهه امام موسی صدر و مقابله با او حداکثر استفاده را میبرد و نقش عمدهای در ایجاد موانع داخلی و خارجی و پخش شایعات منفی و... ایفأ مینمود :
شهید چمران در گوشهای دیگر از خاطرات خود و در خصوص وضعیت لبنان و شیعیان آن میگوید: «در لبنان 72 گروه وجود دارد که شرح آنها خواهد آمد. از آنجا که لبنان کشور آزادی است و همه کشورهای عربی دیگر میتوانند در آنجا به آزادی فعالیت کنند، حزب داشته باشند، سازمان داشته باشند، اسلحه بیاورند، روزنامه داشته باشند. بنابراین لبنان محل برخورد و درگیری قدرتهای بینالمللی است. به عنوان نمونه عراق و سوریه با هم دشمن هستند سوریه و لیبی با هم هستند، سوریه و عربستان سعودی با هم دشمن هستند هر یک از این کشورها برای خود حزبی و سازمانی در لبنان دارند و به آنها پول و اسلحه میدهند. این احزاب و سازمانها در داخل لبنان به جان هم میافتند... همین احزاب چپ بر اساس کشتههای ماهانه خود از دولت متبوع خویش پول میگیرند یعنی حزب بعث عراقاگر در یک ماه دویست کشته داد، از دولت عراق 20 میلیون لیره میگیرد. اگر سیصد کشته داد پول زیادتر میشود. این احزاب خدانشناس ـ که رهبرانش همچنان که گفتیم شیعه نیستند دین ندارند».
نظام طایفهای
در لبنان حدود پانزده طایفه مختلف زندگی میکنند که طبق قانون طایفی که در سال 1932 تحت نفوذ فرانسه نوشته شده است، به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی میپردازند. در لبنان سه طایفه بزرگ هستند: طایفه مسیحیان، طایفه سنیها و طایفه شیعیان. هرگاه بخواهند امتیازاتی را در لبنان تقسیم کنند بایستی بر اساس نسبتی معین باشد. این نسبت 5 برای مسیحیان، 3 برای سنیها و 2 برای شیعیان است. عده شیعیان لبنان یک میلیون و دویست هزار، عده سنیها 750 هزار، عده مارونیها که بزرگترین طایفه مسیحیان است نهصدهزار نفر است و مارونیها قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی لبنان را در دست دارند. رئیس جمهور، وزیر دفاع و جنگ و رئیس بانک مرکزی بایستی مارونی باشد. و به عنوان مثال اگر 10 نماینده برای مجلس بخواهند بایستی 5 نفر مسیحی، 3 نفر سنی و 2 نفر شیعه باشند و همین طور سهمیه دانشگاه و... که هرگز همان سهم مقدر قانونی ـ هم به شیعیان ـ به واسطه آن که پایگاه و مرکزی منسجم و رهبری قوی نداشتهاند ـ داده نشده است.(6)
مجموعه عوامل فوق باعث گردید که شیعیان لبنان به پستترین مشاغل اجتماعی رو آورده و از ابتداییترین امکانات محروم باشند و در مقابل، مسیحیان مارونی قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی لبنان را در دست گیرند. فقر و بیکاری و اشتغال به کارهای پست روحیهای برای شیعیان نگذاشته و به تدریج زمینهساز بلایی به مراتب بدتر شده و آنها را به طور کلی دچار یأس، خودباختگی و سرخوردگی روحی کرده بود به گونهای که شیعیان از اظهار و انتساب خود به شیعه احساس ننگ، حقارت و خجلت میکردند در تمام جنوب لبنان غیر از یک نیمه مخروب مدرسهای نداشته و به طور کلی از امکانات اولیة رفاهی همچون آب، برق، مخابرات، درمانگاه، جاده خبری نبود و زراعت در حد بسیار ناچیزی بود.(7) شهید چمران در ترسیم وضعیت آن روز شیعیان میگوید:
«... شاید بدانید که بیروت عشرتکده خاورمیانه و شیخ نشینهای عرب بود بیروت سوئیس خاورمیانه به شمار میرفت. 85% از فاحشههای بیروت را، دختران شیعه جنوب لبنان تشکیل میدادند، دخترانی که از روی فقر و فلاکت به بیروت میآمدند تا کلفتی کنند...»(8)
وضعیت شیعیان پس از امام موسی صدر
امام صدر به محض ورود به لبنان دست به اقدامات گستردهای زد و اگر چه عمق فاجعه بسیار گسترده بود ولی آن همه او را نه تنها، از تلاش وا نداشت بلکه به عزم و همت او افزود. وی از طرفی به مقابله با فئودالها و وضعیت نابسامان اجتماعی شیعیان که در واقع آفت داخلی جامعه شیعه بود پرداخت و از طرفی با دشمنان بیرونی و قوانین ناعادلانه سیاسی لبنان و نظام طایفهای به مقابله پرداخت تا یک بار و برای همیشه لبنان را از بحران خارج نماید ذیلاً به پارهای از اقدامات و فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی امام صدر اشاره میگردد:
تأسیس جامعه زنان
در لبنان و به ویژه در شهرها، جامعه را با زنان و زنان را با جامعه کاری نبوده و نیست حتی زنان در مجالس دینی و اعیاد و سوگواریها نیز شرکت نمیکردند. آنان به تمام معنی فقط به کارهای درون خانه میپرداختند و به خوبی واقفیم که این عدم احساس مسئولیت چه بر سر جامعه اسلامی و خصوصاً جامعه زنان مسلمان خواهد آورد.
آقای صدر به محض ورود به لبنان وجود این نقیصه را دریافت و بیدرنگ به اصلاح آن همت گماشت وی در نخستین سال ورودش به لبنان اعلام داشت که زنها نیز میتوانند در ایام ماه مبارک رمضان به مسجد بیایند و جداگانه برای خویش مراسم نماز جماعت برپا دارند.
خانمها با شور و اشتیاق زایدالوصفی در مراسم مذهبی شرکت جستند و در کنار مراسم فوق برنامه سخنرانی و وعظ نیز برای آنان ترتیب یافت و همین مسئله نقطه عطفی در مشارکت زنان مسلمان شد و از قبل آن مؤسسات فراوانی توسط بانوان تأسیس گردید که به چند نمونه از آنها اشاره میشود: 1ـ مدرسه پرستاران و کمک پرستاران.
2ـ کلاس مبارزه با بیسوادی.
3ـ کودکستان.
4ـ مدرسه نمونه برای دختران.
5ـ مدرسه تربیت خانه داری و آموزش (خیاطی، کمکهای اولیه، دفاع غیرنظامی) برنامههای آموزشی، دینی و فرهنگی.
موسسه اخیر به نام خانه دختران (بیت الفتات) مشهور بود در همه این مؤسسات مسئله حجاب و آداب و معارف اسلامی شدیداً مورد توجه قرار گرفته و خود نمونهای از یک اجتماع زنده، پرتحرک و نمونه دینی میباشد.(9)
انجمن نیکوکاران (جمعیة البر و الاحسان)
یکی از مشکلات جامعه شیعه لبنان مسئله بیکاری و فقر بود که به چهره جامعه شیعه رنگ بدبختی و فلاکت کشیده بود و به گونهای این مسئله نهادینه شده بود که شیعیان را عین بدبختی و بیکاری و فقر میدانستند. امام موسی صدر در جهت مقابله با این پدیده زشت اجتماعی ـ که ریشهای بسیار دیرینه داشت و به سیاست گذاریهای گذشته باز میگشت ـ انجمن فوق را تأسیس کرد. این انجمن توسط یک هیئت مدیره و چند کمیسیون اداره میشد. یکی از کمیسیونها به نام کمیسیون خانواده، مأمور رسیدگی به چگونگی وضع درآمد سالانه خانوادههای محروم، مستمند و درمانده بود. این کمیسیون کار خود را پس از یک سخنرانی عمیق و جامع که از طرف امام موسی صدر ایراد شد، شروع کرد. هدف این کمیسیون مبارزه با فقر و برانداختن تکدیگری از جامعه شیعیان لبنان بود. شعار جمعیت دو حدیث بود. «شیعتنا یموتون و لا یسئلون بالکفّ، (شیعیان ما میمیرند و دست گدایی به سوی کسی دراز نمیکنند) و «لا تحلّ الصدقه لمتحرف و لالذی قوّة سوی قوی» (صدقه بر پیشهور و کسی که دارای بنیهای سالم و نیرومند است جایز نیست) اولین کار کمیسیون شناسایی گدایان حرفهای و مستمندان حقیقی بود و سپس برای بهبود وضع هر دو گروه فعالیتهای پیگیری را آغاز نمود. و برای تمامی گدایان اعم از حرفهای و حقیقی برنامهریزی و مستمری معین کرد و فرزندان آنان را در هنرستانهای صنعتی به تحصیل واداشت. امام موسی صدر با سخنرانیهای مفصلی که ایراد کرد مردم را تربیت و از آنان درخواست کرد که به گدایان حرفهای کمک نکنند و اعانات خویش را مستقیماً به صندوقهای ویژه این کار واریز نمایند. سپس مؤسسهای به نام «دارالایتام» ساخت و اطفال بی سرپرست را در آنجا نگهداری کرده، به تعلیم و تربیت آنان پرداخت. مؤسسهای به نام «دارالعجزه» پدید آورد که معلولین و درماندگان را گرد آورده، علاوه بر پرداخت مخارج آنها، حرفه و فنی مناسب به آنان میآموخت. یک مدرسه حرفهای بسیار مدرن تأسیس کرد و دانشجویان را در رشتههای صنعتی آموزش داد که بعداً به عنوان مدرسه صنعتی جبل عامل معروف شد و تحت نظر شهید چمران قرار گرفت.(10)
شهید چمران در خاطرات خود میگوید:
«... البته مدرسهای نبود که فقط در درس و تکنولوژی سرآمد دیگران باشد، بلکه مدرسهای بود که کارگاه ایدئولوژی ما به شمار میرفت. نماز جماعت و کلاسهای ایدئولوژیک و کادرهای سازمانی در مدرسه برقرار بود. همان اواخر که دانشجویان وارد مدرسه میشدند، با فنون مبارزاتی و جنگهای چریکی آشنا میشدند...» در خصوص احساس خطری که دشمنان و رقبا از این مدرسه میکردند و آن را مورد هجوم قرار میدادند، میگوید:
«.. بارها به این مدرسه حمله کردند و با راکت و موشک این مدرسه را در هم کوبیدند یعنی نه فقط دست راستیها و اسرائیلیها این مدرسه را مورد هجوم قرار میدادند بلکه چپیها و کمونیستها و مزدوران عراق نیز چندین بار این مدرسه را مورد هجوم قرار دادند...»(11)
مرکز تحقیقات اسلامی «معهد الدراسات الاسلامیه»
در کشور لبنان ملیتها و مذاهب گوناگون در کنار یکدیگر گرد آمده و به زندگی مشترکی پرداختهاند. این ملیتها و مذاهب گوناگون پیوسته با یکدیگر در تماسند و در میان آنان مباحث مختلفی رد و بدل میشود.
امام موسی صدر با توجه به این نکته دانشجویان را به تحقیق در مسائل اسلامی و شیعی تشویق نمود تا خردمندانه درباره مسائل اسلامی به تجزیه و تحلیل پرداخته، نتایج تحقیقات خود را به جامعه اسلامی عرضه نمایند.
این مرکز از کشورهای آفریقایی و خاورمیانه و خاور دور دانشجو میپذیرفت و در همین راستا امام موسی صدر به کشورهای مسلمان و غیر مسلمان آفریقایی مسافرت نمود و در جهت مبادله دانشجو و مبلغ دینی با مسئولان آنجا مذاکراتی به عمل آورد. ایشان مکرراً میگفتند : بر ما مسلمانان واجب است که قبل از آن که این قاره به جهان مسیحیت یا دنیای کمونیسم بپیوندد به کمک افریقای تشنه و نیازمند اعتقاد بشتابیم.
به پارهای از خدمات و اقدامات امام موسی صدر که در طی فعالیتهای اولیه وی به وجود آمده اشاره میکنیم. نکته حائز اهمیت آن است که تمامی مؤسساتی را که برای شیعیان لبنان تأسیس کردند برای عموم مردم و در خدمت تمامی افراد بود و سنیان و مسیحیان نیز از آن استفاده میکردند این حسن رفتار و برخورد خوش شیعیان با دیگر مذاهب موجب شده بود که پیروان مذاهب دیگر رسماً در مجالس و اعیاد و سوگواریهای شیعیان شرکت کنند و برای متصدیان این مؤسسات هیچ فرقی نمیکرد که مراجعین آنان شیعه باشند یا غیر شیعه، کار اعتماد این فرقههای گوناگون نسبت به مؤسسات شیعیان به گونهای شده بود که حتی بسیاری از سنیان و مسیحیان در امور قضایی به مراجع و محاکم شیعی رجوع میکردند و یقین داشتند که حتی اگر طرف دعوای آنان شیعه باشد مؤسسات شیعیان قضاوتی بر خلاف اخلاق و حق و حقیقت انجام نمیدهند.(12)
به طور کلی یکی از شعارهای استراتژیک امام موسی صدر آن بود که امکانات جمعیت به همه شهروندان و تمامی طوایف تعلق دارد. امام صدر تأکید داشت که ممکن است مردم از نظر رنگ ،دین و مذهب متفاوت باشند اما همه در برابر قانون انسانیت یکسان هستند. این برخورد باعث گردید که از همان ابتدا موج کمکهای نقدی و غیر نقدی مسیحیان به سوی جمعیت سرازیر شود. و حتی پزشکان مسیحی شهر صور به طور مجانی به درمان شیعیان پرداختند.(13)
پارهای از مؤسسات دیگر
1ـ مرکز تفریحات سالم برای جوانان (هیئت الشباب المسلم) باشگاهی در کنار دریای مدیترانه 2ـ الندوة اللبنانیه مؤسسهای است فرهنگی که فلاسفه و دانشمندان بزرگ و رؤسای کشورهای خاورمیانه عربی در آن شرکت کرده، به بحث میپرداختند و در سایه همین مجالس سازمان خدمات اجتماعی به نام (تحرک اجتماعی) پدید آمد که این سازمان با همکاری مسیحیان و شیعیان لبنان اداره میشد که علاوه بر احداث یک صد واحد بهداشتی درمانی در سراسر لبنان و پخش داروهای مورد نیاز خدمات قابل توجهی نیز به مردم ارائه میداد.(14)
مجموعه اقدامات فوق و همچنین شخصیت جذاب، پرنفوذ و اخلاق پیامبرگونه امام موسی صدر باعث گردیده بود که محبوبیتی غیرقابل تصور در بین مردم لبنان کسب نماید.
سفرهای دورهای به کشورهای منطقه، آفریقا و اروپا.
امام موسی صدر در راستای اهداف بلند خود علاوه بر فعالیت گسترده در لبنان و تماس مداوم با علمای قم و نجف (خصوصاً حضرت امام خمینی) و سفر به کشورهای حاشیه خلیج فارس و مراوده مستمر با مصر، الجزایر، لیبی در سال 1967 م (1346 ش) بنا به دعوت لبنانیهای ساکن آفریقا امام موسی صدر به یک مسافرت پنج ماهه اقدام کرد و از کشورهای نیجریه، غنا، ساحل عاج، لیبریا، سیرالئون، سنگال و گامبیا دیدن نمود. که در همه این کشورها ملاقاتی با شخصیتهای برجسته به عمل آورد.
امام موسی صدر با تجربیات به دست آمده از شیوه عملکرد مصلحانی همچون سید جمالالدین اسدآبادی محور فعالیت خود را فقط متوجه سران نکرده بلکه علاوه بر ارتباط گسترده و دایم با سران کشورهای مختلف و دیدارهای مکرر با جمال عبدالناصر و انورالسادات، حافظ اسد، فهد و امیر عبدالله و سران کشورهای حاشیه خلیج فارس، محمدرضا پهلوی ، بومدین و همچنین پذیرفتن و دیدار با سفرای کشورهای اروپایی و آمریکایی رابطه خود را با مردم حفظ نموده و زیربنای تمامی حرکت و فعالیتهای خود را مردم میدانست و به صورت بسیار گسترده با مردم در ارتباط بود و این رمز جاودانگی و موفقیت امام موسی صدر در عرصه پر آشوب لبنان بود. وی در سفر به آفریقا در طی جلسات سخنرانی زمینه ارتباطات شیعیان و فعالیتهای اجتماعی و دینی آتی را مساعد نمود.(15) امام موسی صدر در خصوص این سفر میگفت که مردم آفریقا از وی استقبال گرمی نموده به گونهای که این امر به هیچ وجه مورد انتظار وی نبوده است.
تأسیس مجلس شیعیان لبنان
امام موسی صدر پس از سالها کوشش و فعالیت در راستای اهداف اسلامی و خدمات اجتماعی که به پارهای از آنان اشاره شد و همچنین سفر به کشورهای عربی، اسلامی، آفریقایی و اروپایی و شرکت در کنفرانسها و کنگرههای اسلامی که در سطح جهانی تشکیل میگردید و تماس با مردم و رجال و بزرگان و اندیشمندان و مصلحان سراسر جهان و تحقیق و پژوهش پیرامون مظاهر حیات اروپایی و زندگی غربی و ایجاد ارتباط با مراکز فرهنگی، نهضتهای انسانی، اجتماعی و فرهنگی تجربیات با ارزشی را کسب نمود و با وقوف کامل بر اوضاع و احوال «طایفه شیعه» و امکانات بالفعل و بالقوه آنان و همچنین قوانین جاری لبنان، ضرورت تأسیس یک تشکیلات مادر که همه شئون شیعیان را زیر نظر داشته باشد پی برد. از آن پس تمامی مساعی خود را در این مسیر به کار گرفت تا یک بار و برای همیشه مشکل جامعه شیعه را از طریق قانونی حل و فصل نموده، دولت را در این مهم دخالت دهد تا در پناه آن، شئون و موقعیت شیعیان حفظ گردد. وی در ابتدا با برخی از رجال سیاسی شیعه و غیر شیعه تماس گرفت و منظور خود را با آنها در میان گذاشت. این تماسها و ملاقاتها سالها به طول انجامید و علی رغم کارشکنیها و دشمنیها و موانع گوناگونی که سر راه وی به وجود میآوردند از پای ننشست.
البته این مخالفتها و کارشکنیها امری طبیعی به شمار میرفت چرا که امام موسی صدر علاوه بر مبارزه با جبهه خارجی و استیفای حق عمومی شیعیان به منافع افراد سودجو لطمه فراوانی وارد آورده و به سلطه فئودالها خاتمه بخشیده بود و لذا هر دو در مقابل امام موسی صدر به جبهه آرایی پرداختند ولی نتوانستند او را از عزم آهنین خود بازداشته بلکه او با گامهای استوار به سوی هدف مقدس خود پیش میرفت و در تاریخ 15/8/1966 (1345 ش) در یک مصاحبه مفصل مطبوعاتی که در بیروت تشکیل شد آلام و دردها و رنجهای شیعیان را برشمرد و بر اساس آمار و ارقام به طریق علمی و محققانه و گویا، در معرض افکار عمومی قرار داد و انگیزهها و موجبات نیاز به یک مجلس را به اثبات رسانید و به طور صریح هشدار داد که این مطلب مسئلهای ساده نبود. و به زودی به شکل یک درخواست عمومی و مربوط به همة شیعیان در سطح جامعه جلوه خواهد کرد. بالاخره کوششهای امام صدر به نتیجه رسید و نمایندگان شیعیان در مجلس یک طرح را تقدیم مجلس شورای ملی لبنان کردند و در تاریخ 16/5/1967 (1346 ش) به امضا رئیس جمهور لبنان رسید. و بدین ترتیب شیعیان امکان یافتند تا مجلسی را تحت عنوان «المجلس الاسلامی الشیعی الاعلی» پایهگذاری نمایند تا بدین وسیله شئون طایفة شیعه را رهبری کرده، از حقوق حقه آنها ـ که سالها مورد تجاوز قرار گرفته بود ـ دفاع نمایند و در تاریخ 23/5/1969 امام موسی صدر به عنوان نخستین رئیس مجلس اعلای شیعیان برگزیده شد و بر طبق قانون تأسیس مجلس، مدت این ریاست 6 سال بود اما بعد نظر به این که ریاست مجلس طایفههای مذهبی مادامالعمر مقرر گردیده بود، در تاریخ 29/3/1975 (1354 ش) به اتفاق آرای هیئت رئیسه، ریاست مجلس تا سن 65 سالگی به امام موسی صدر واگذار گردید. امام موسی صدر در خطابهای که در روز انتخاب خود به ریاست مجلس ایراد نمود و همچنین در نخستین اعلامیهای که در تاریخ 10/6/1969 (1348 ش) صادر کرد برنامههای عملی خویش را برای تحقق اهداف مجلس اعلای شیعه به شرح زیر اعلام نمود:
1ـ تنظیم شئون طایفهای شیعه و بهینه سازی هر چه بیشتر شئون اجتماعی و اقتصادی شیعیان.
2ـ قیام و اقدام برای دستیابی به یک موقعیت کامل اسلامی، از نظر فکری، عملی و نیز از نظر مبارزه و جهاد.
3 ـ اقدام اساسی برای پیشگیری از تفرقه میان مسلمانان و سعی بلیغ، به منظور وصول به وحدت کامل.
4ـ همکاری با همة طوایف مذهبی لبنان و کوشش برای حفظ وحدت کشور.
5ـ توجه و ممارست نسبت به مسئولیتهای ملی و وطنی و صیانت از استقلال و آزادی لبنان و حفاظت از سرزمین و مرز و ثغور کشور.
6ـ مبارزهای پیگیر با جهل و فقر و تخلفات و ستم اجتماعی و فساد اخلاقی. 7ـ یاری و مساعدت و پشتیبانی از مقاومت فلسطین و مشارکت با دولتهای مترقی و برادران عرب به منظور آزادسازی سرزمینهای غصب شده توسط رژیم اشغالگر قدس.(16)
حمایت از جنوب
اولین ماههای ریاست امام موسی صدر مصادف با حملات و تجاوزات اسرائیل به جنوب گردید. امام در این موقع شدیدترین حملات خود را به حکومت لبنان آغاز نمود. وی اعلام کرد که دولت جنوب را رها کرده و از حد و مرزهای جنوب و مردم شیعه دفاع و حفاظت نمیکند. و از مردم و دولت خواست تا روستاهای هم مرز با اسرائیل را مجهز نمایند تا از وطن و شرف خویش در برابر حملات اسرائیل متجاوز دفاع کنند. بالاخره دولت وقت مجبور شد تا طبق یک قرار قانونی که در تاریخ 12/1/1970 م (1349 ش) صادر شده بود، گامی اساسی در جهت اهمیت دادن به اوضاع منطقه جنوب بردارد(17) چرا که مشکل جنوب مشکل تنها، شیعه نبود بلکه مردم لبنان و حکومت آن در ایام گذشته نیز به سختی میتوانستند خود را مسئول جبل عامل بدانند و اساساً نمیخواستند در این باره به چیزی بیندیشند. همین امر مشکلات عظیمی را به وجود آورده بود که امیدی به اصلاح آن نمیرفت. مردم جنوب به طور مکرر مورد هجوم و حملات وحشیانه بودند و اسرائیل این مردم بی دفاع را چون برگ درختان بر زمین میریخت. بدون آن که دولت لبنان درباره آنان عکسالعملی نشان دهد نه به درد مردم میرسید و نه از آنان دفاع میکرد. امام موسی صدر همچنان به کوششها و تلاشهای خود در مناطق مختلف لبنان ادامه داد تا اینکه امکان یافت تحرک تازهای در جامعه لبنان به منظور نجات جنوب ایجاد نماید. در تاریخ 12/5/1970 (1349 ش) رژیم غاصب اسرائیلی به روستاهای جنوب حمله کرد و خسارتهای جانی و مالی فراوانی به جا گذاشت و حدود 50 هزار تن از اهالی 30 قریه مرزی آواره شدند. شهید چمران در این باره میگوید : «شهرها در جنوب لبنان آن چنان ویران شد که حتی یک دیوار سالم باقی نمانده بود شهرهایی مانند غندویه، طَیبة، عَباسی،...»(18)
روز بعد یعنی 13/5/1970 (1349 ش) امام موسی صدر از رؤسای مذاهب گوناگون و رهبران طوایف مختلف لبنانی در جنوب دعوتی به عمل آورد و با مساعدت آنان جمعیتی را به عنوان «هیئت یاری جنوب» تأسیس نمود ریاست این هیئت با امام موسی صدر و نائب رئیس آن «مطران انطیونیوس خریش» پیشوای طایفه مارونیها بود. سپس امام موسی صدر مردم لبنان را به یک اعتصاب عمومی به منظور توجه به اوضاع اسفبار جنوب فراخواند. این اعتصاب در تاریخ 26/5/1970 (1349 ش) به طور بی سابقهای مورد استقبال تمامی اقشار لبنان قرار گرفت و به یکی از رویدادهای بزرگ و تاریخی کشور تبدیل شد. در این هنگام مجلس نمایندگان لبنان تحت فشار افکار عمومی یک طرح قانونی را تحت تأثیر اندیشهها و برنامههای امام موسی صدر در دستور کار خویش قرار داد و در تاریخ 2/6/1970 قانونی را به تصویب رساند مبنی بر تأسیس مجلس جنوب وابسته به هیئت وزرا... که مفاد طرح و لایحه دولت به شرح ذیل است:
1ـ تقدیم لایحهای به مجلس نمایندگان شامل مسلح شدن و تکمیل سپاه لبنان و درخواست بودجهای بالغ بر 60 میلیون لیره لبنانی.
2ـ تصویب طرح تأسیس و ایجاد مجلس شیعیان و مقرر شدن بودجهای بالغ بر 30 میلیون لیره در سال برای اداره آن
3ـ اختصاص 10 میلیون لیره برای ساختن پناهگاهها و استحکامات و مسلح ساختن افراد جنوب. 4ـ اعطای یک میلیون و پانصد هزار لیره به زارعان برای ترمیم خرابیهای ناشی از جنگ و پرداخت وامهای بانکی آن.
5ـ توسعه مزارع جنوب و مساعدت با شیعیان در امر زراعت و کشاورزی و عمران و آبادانی.(19) از آن پس 26 ایار 1970 (1349 ش) به نام امام موسی صدر حک و آن روز، روز جنوب نامیده شد. این کمک تا آخر نیمه سال 1980 به 200 میلیون لیره لبنانی بالغ گشت. البته خروش امام موسی صدر علاوه بر اینکه موجب پیدایش تحرک و حزب و کمکهای ملت و دولت لبنان در داخل شد، در خارج از کشور نیز طنین انداز شد و از همان روزهای نخست حوزه علمیه قم و نجف و علمای طراز اول آن به ویژه حضرت امام خمینی (ره) کمکها و حمایتهای مالی و معنوی خود را به لبنان سرازیر نمودند به گونهای که ساواک را سخت عصبانی کرده و به توطئههای تلافی جویانه و بازدارنده واداشته بود.
از سال 1971 (1350 ش) حملات اسرائیل به جنوب لبنان به طور مستمر ادامه پیدا کرد لذا بار دیگر امام موسی صدر پیشتاز دفاع از جنوب شد و اعلان کرد: «ما میخواهیم برای نجات لبنان تمام وسائل دفاعی جدید در اختیارمان گذاشته شود تا بتوانیم در مقابل تعدیات اسرائیل متجاوز از وطن خود دفاع نماییم» و از طرفی به دولتمردان حمله کرد و آنان را متهم نمود که مناطق محروم لبنان را مورد فراموشی و بی مهری قرار دادهاند و از دولت درخواست نمود تا امتیازات طایفی را الغا کرده، قوانین مربوط به تعلیم و تربیت نسبت به همگان یکسان گردد.
دولت سلیمان فرنجیه انتقادات امام موسی صدر را نادیده گرفت و حقوق قانونی مجلس اعلای شیعه و مقام ریاست آن را در زمینة احراز مقامات مملکتی مورد انکار قرار داد.
امام موسی صدر در تاریخ 2/2/1974 م (1353 ش) طی اعلامیهای معارضه و مبارزه خویش را به طور صریح اعلام کرد و صدای اعتراض خویش را به وسیله تظاهرات و راهپیماییهای فراوان بر ضد دولت لبنان و به منظور حمایت از محرومان بلند کرد که از مهمترین آنها تظاهرات بعلبک در تاریخ 17/3/1974 (1353 ش) بود که متجاوز از 75 هزار فرد مسلح با امام خود هم قسم شدند. شهید چمران در خصوص تظاهرات مسلحانه بعلبک میگوید:
«بعد از اوج مبارزات شیعیان و عدم دریافت جواب مناسب از طرف دولت، امام موسی صدر اعلام تظاهرات عمومی در بعلبک کرد 75 هزار بعلبکی با شوق و حرارتی شدید به درخواست امام موسی پاسخ گفتند و مسلمین بعلبک با تظاهرات مسلحانه خود در آن روز پشت دولت مسیحی لبنان را به لرزه درآوردند و در این تظاهرات مسلحانه قسم خوردند که تا آخرین قطره خون خود علیه ظلم و علیه امتیازات طایفی بجنگند و حقوق از دست رفته شیعیان را به دست آورند...»
«... ولی کامل اسعد و نظام دست بردار نبودند بخصوص برای بی اثر کردن تظاهرات بعلبک گفتند : حساب بعلبک با طایفه شیعه جداست و بعلبک از قدیم دوستدار امام موسی بوده است ولی جنوب لبنان که شامل اکثریت شیعیان است طرفدار بی چون و چرای کامل اسعد و لذا مخالف امام موسی هستند بر حسب این ادعا دولت لبنان به ریاست جمهوری سلیمان فرنجیه که آدمی بود قاتل، آدمکش و خبیث و به سختی ضد آقای صدر و شیعیان از تسلیم در برابر درخواستهای امام موسی سرباز زد».(20)
در پی تظاهرات موفقیتآمیز بعلبک و برای اثبات دروغین بودن ادعاهای کامل اسعد و جلوگیری از سوءاستفاده دولت از این ادعاها، امام موسی صدر در تاریخ 5/5/1974 م (1353 ش) تظاهرات شکوهمند صور را ترتیب داد که در آن متجاوز از یک صد و پنجاه هزار نفر شرکت کرده و مجدداً با رهبر خود پیمان بستند و با وجود آنکه دولت با همکاری کامل اسعد تمامی مساعی خود، همچون ریختن میخ و بستن جادهها، تهدید و ارعاب مردم توسط مزدوران آدم کشی مانند محمد حیدر را به کار برد تا بلکه بتواند از تظاهرات صور جلوگیری کند، مراسم با ابهت و شکوه غیر قابل وصفی برگزار گردید. امام موسی صدر در سخنرانی خود تزویرها و خدعههای آنان را برملا ساخت و مردم با طنینی زیبا و توفنده فریادهای «الله اکبر و بالروح، بالدم نفدیک یا امام» در سالروز وفات دخت گرامی پیامبر اکرم فاطمة الزهرا (س) با امام خود تجدید عهد کردند و مردم با رهبر خویش هم قسم شدند تا آن گاه که مظلومی در لبنان باقی باشد به مبارزه خود ادامه دهند و در این راه سستی و یأس به خود راه ندهند.
سازمان حرکةالمحرومین
در همین راستا سازمان سیاسی مذهبی «حرکةالمحرومین» بر اساس مبادی و اصول ترسیم شده از سوی امام موسی صدر تولد یافت. وی در ترسیم خطوط کلی مبادی این حرکت اظهار داشت : «حرکةالمحرومین از ایمان حقیقی به خدا و انسان و آزادی و کرامت وی نشأت گرفته و هرگونه ستم اجتماعی و نظامی سیاسی طایفی را طرد نموده و با استبداد و اقطاع (فئودالیسم) و سلطه و تفرقه به جنگ برخاسته است. «حرکةالمحرومین» حرکتی است وطنی که متمسک به سیادت و عظمت وطن و سلامت سرزمین میباشد و با استعمار و تجاوزات و مطامعی که متوجه لبنان است مبارزه میکند».(21)
وی سپس اجتماعاتی را با حضور شخصیتهای کشور و رؤسای طایفهها و رهبران احزاب و نخبگان و متفکران لبنانی از مذاهب گوناگون بر پا ساخت که منجر به انعقاد وثیقه و قراردادی شد مبنی بر تأیید خواستهای امام موسی صدر که 190 نفر از اندیشمندان و بزرگان، زیر آن را امضا کردند. این اقدامات موجب خشم و حقد و کینه بدخواهان گردید و از داخل و خارج انواع فشارها و تضییقات را علیه امام موسی صدر به وجود آوردند و رژیم پهلوی نیز که به واسطه کمک به اسرائیل در نوک تیز حمله امام موسی صدر قرار گرفته بود تمامی وعدههای خود را مبنی بر کمک به شیعیان مظلوم لبنان منوط به خارج شدن امام موسی صدر از صحنه سیاسی لبنان نمود. و این در حالی است که در داخل لبنان او را عامل ایران معرفی مینمودند.
ولی مردم و علمای دوراندیش، خیرخواه و حقطلب به حمایت از امام موسی صدر درآمدند و قدرشناس این نعمت عظمی بودند.
در نتیجة اقدامات فوق، دولت استعفا داد و دولت جدید با دیدی مثبت نسبت به اهداف امام موسی صدر زمام امور را به دست گرفت ولی چند ماه بعد دولت به خاطر قتل «معروف سعد» و حمله به اتوبوسی در عین الرمانه مجبور به استعفا شد. دو حادثه فوق منشأ اساسی جنگ داخلی 19 ماهه گردید که به جنگ دو ساله معروف است .
امام موسی صدر در تاریخ 20/1/1975 (1353 ش) ضمن خطابة پرشوری که به مناسبت سالگرد عاشورای حسینی ایراد نمود مردم لبنان را به تشکیل یک گروه مقاومت نظامی، در برابر تجاوزات رژیم اشغالگر قدس و توطئههای مزدوران دولت اسرائیل ـ به منظور بیرون راندن لبنانیها از سرزمینهای خویش ـ فرا خواند و 7 ماه بعد در تاریخ 6/7/1975 (1354 ش) در یک کنفرانس مطبوعاتی به طور صریح تأسیس و ظهور و ولادت یک گروه مسلح را به نام «افواج مقاومت لبنانی» (امل) در حیات سیاسی مذهبی کشور لبنان اعلان نمود.
امام موسی صدر فتح را قرین سازمان امل قرار داد و با تأسیس حرکةالمحرومین میان محرومان در وطن (شیعیان) و محرومان از وطن (فلسطینیان) صیغة اخوت خواند.
شهید چمران میگوید:
«... جالب آن که در تاریخ لبنان حرکت محرومین و جوانان امام موسی سرسختترین طرفداران فتح بودند و عموماً به علت این طرفداری از طرف کادرهای چپ فتح کوبیده میشدند. شعاری پر مفهوم شایع شده است که میگویند : جوانان حرکت محرومین بیشتر از فتحی ها هستند چند ماه پیش که تناقضات داخل فتح به درجه انفجار رسیده بود و خطر آن میرفت که چپیهای فتح شخص ابوجهاد را ترور کنند ـ همان طور که مؤمنترین کادرها را ترور کردند قتل نقیب فاخر و جواد... ـ از حرکت محرومین در خواست شد که ده جنگنده برای حفاظت جان ابوجهاد بفرستند زیرا به فتحیها اعتماد نیست...»(22)
جنگ داخلی لبنان
آن گاه که اولین شرارههای جنگ در تاریخ 13/4/1975 (1354 ش) شعله کشید امام موسی صدر همه مساعی و تلاش خویش را در همه زمینهها به کار گرفت تا آتش جنگ را خاموش کند. او که با نگرش عمیق و تیزبینی خود عمق توطئه را میدید، در تاریخ 15/4/1975 م (1354 ش) در یک پیام عمومی مردم را از گرفتار شدن در دام توطئههای دشمن صهیونیستی و افتادن در غرقاب فتنه برحذر داشت و در همین حادثه بود که شخصیت جهانی و نفوذ او نمایان گردید زیرا هر دو جنگ با ابتکار عمل و تلاشهای شخصی امام صدر ـ همچون اعتکاف در مسجد و دیدار با سران کشورها ـ پایان گرفت. دور اول جنگ 1975 م (اردیبهشت سال 1354) آغاز شد و تا دی ماه همان سال به نفع فالانژیستها ادامه یافت و در حالی که تمامی رهبران ملی و مسلمانان حاضر در کنفرانس عرمون از دخالت سوریه ناامید شده بودند، امام صدر به دمشق رفت و حافظ اسد را برای دخالت نظامی در لبنان متقاعد نمود. روز بعد نیروهای سوریه در قالب ارتش آزادی بخش فلسطین وارد لبنان شدند و به دنبال چند ساعت نبرد فالانژیستها تسلیم و دور اول جنگ به پایان رسید.
دور دوم جنگ که در سال 1976 م مطابق با اردیبهشت تا مهر سال 1355 ادامه داشت، قطعاً یکی از تلخترین مقاطع تاریخی لبنان به شمار میرود. در این دور از جنگ، گروههای فلسطینی و احزاب چپی لبنانی که از سوی برخی از کشورها من جمله مصر حمایت میشدند با نیروهای سوری درگیر شدند. متعاقب آن فالانژیستها با سوءاستفاده از برادر کشی و غفلت جبهه اسلامی، مناطق مسلمان نشین و اردوگاههای فلسطینی را مورد تاخت و تاز قرار دادند. امام صدر با میانجی گری میان حافظ اسد و انور سادات موفق گردید تا این دو تن را به همراه دیگر رهبران لبنان، سازمان مقاومت فلسطین، عربستان سعودی و کویت در قالب کنفرانس محدود سران کشورهای عربی در ریاض و قاهره گرد هم آورد و بدین ترتیب به اختلافات مصر و سوریه پایان دهد. در نتیجه، جنگ داخلی دو ساله لبنان با دخالت نیروهای حافظ صلح عربی رسماً خاتمه یافت.(23)
امام صدر در تاریخ 11/5/1977 (1356 ش) اعلامیههایی را مبنی بر عمل به یک سلسله پیشنهادات اصلاحی سیاسی و اجتماعی و مبادی بنیادین جهت ساختن یک لبنان جدید در چهارچوب زندگی با حسن تفاهم و مسالمتآمیز فرقههای مختلف مذهبی منتشر ساخت. وی در اعلامیه مزبور، قرارداد جدیدی را به جای قرارداد قاهره در مسیر تنظیم روابط دولت لبنان و مقاومت فلسطین ضروری خواند. با توجه به عدم ورود نیروهای حافظ صلح به جنوب لبنان و رنج و محنتی که در اثر درگیریها و تجاوزات اسرائیل به جنوب لبنان وارد میآمد، امام صدر در سخنرانیها و مصاحبههای مطبوعاتی نسبت به فاجعهای که در جنوب لبنان در شرف وقوع بود، خطر توطئه توطئهگران و اشغال این منطقه از طرف دولت غاصب و متجاوز اسرائیل را به شدت هشدار میداد و اعلام خطر مینمود. وی خواهان تحقق صلح در منطقه جنوب لبنان و بازگشت سلطه و نفوذ دولت مرکزی به آن سامان بود. در تاریخ 14/3/1978 م (1357 ش) مرزهای جنوب لبنان توسط نیروهای اشغالگر قدس اشغال گردید. در این هنگام امام موسی صدر دور جدیدی از فعالیتهای خود را آغاز کرد او در ملاقاتهای خود با سران و رؤسای کشورهای عربی واقعیت اسفبار جنوب لبنان را برشمرد. وی بدین منظور از کشورهای سوریه، اردن، پادشاهی سعودی و الجزایر دیدار کرد. در همین راستا در تاریخ 25/8/1978 (1357 ش) وارد کشور لیبی شد و هرگز از آن جا خارج نشد.(24)
امام موسی صدر در لیبی
امام موسی صدر در تاریخ 25/8/1978 (1357 ش) به همراه شیخ محمد یعقوب و خبرنگار معروف استاد عباس بدرالدین بنا بر دعوت دولت لیبی و در طی دیداری رسمی وارد لیبی شد و به عنوان میهمان دولت در هتل شاطنی اقامت گزید پنج روز از سفر گذشته بود در روز ششم مورخه 31/8/1978 (1357 ش) ساعت دو بعد از ظهر امام صدر به همراه دو تن از همراهانش برای ملاقات با قذافی سوار اتومبیلهای دولتی میشود ولی از آن پس دیگر دیده نمیشود.(25)
بعد از انتشار اخبار مربوط به ناپدید شدن امام موسی صدر دولت لیبی در تاریخ 18/9/78 م (1357 ش) رسماً اعلام کرد که امام موسی صدر در مورخه 31/8/1978 م با یک هواپیمای ایتالیایی از غرب طرابلس به سوی ایتالیا پرواز کردهاند. سازمان قضایی کشور ایتالیا پس از یک تحقیق گسترده در مورخه 12/6/1979 م (1358 ش) اعلام کرد امام موسی صدر و دو همراهش هیچگاه وارد ایتالیا نشدهاند. البته معاون دادستان کل ایتالیا در تاریخ 19/5/1979 م (1358 ش) به همین نتیجه رسیده بود که امام موسی صدر و همراهانش هرگز از مرزهای لیبی خارج نگشتهاند.
سپس دولت ایتالیا طی یک ابلاغ رسمی به هر یک از حکومتهای جمهوری عربی سوریه، جمهوری اسلامی ایران و همچنین به مجلس اعلای اسلامی شیعه لبنان اطلاع داد که : امام موسی صدر و همراهانش به خاک ایتالیا وارد نگشته و حتی به صورت ترانزیت هم از آن کشور عبور نکردهاند. مجلس اعلای اسلامی شیعه در اعلامیهها و بیانیههای مکرر خویش و در کنفرانس مطبوعاتی که توسط نائب رئیس مجلس (آقای شیخ مهدی شمسالدین) در تاریخ 31/8/79 (1358 ش) و 10/4/1980 (1359 ش) در بیروت صورت پذیرفت، شخص سرهنگ قذافی را مسئول ربایش امام موسی صدر و همراهانش اعلام نمود و همچنین اعلام کرد که: پادشاهان و رؤسای جمهور ممالک عربی به او و به نماینده مجلس اطلاع دادهاند که مسئولیت اختفای امام موسی صدر به عهده شخص سرهنگ قذافی است.(26) و در گزارش حجتالاسلام سید هادی خسروشاهی سفیر پیشین جمهوری اسلامی ایران در واتیکان به حضرت امام خمینی (ره) آمده است:
«... در مورد آقای موسی صدر که با پاپ حضوراً مذاکره کرده بودم پس از دو ماه به طور کتبی به اینجانب نوشتهاند که نتیجه تحقیقات آنها با نتایج تحقیقات مقامات قضایی ایتالیا یکسان است و آن این که آقای صدر هرگز وارد ایتالیا نشده است».(27) و اکنون بعد از گذشت بیست سال هنوز او در پرده اختفاست و به مثابه خورشیدی است در پشت ابر. والسلام
پانوشتها و توضیحات
1ـ بنیاد شهید چمران، لبنان (گزیدهای از مجموعه سخنرانیها و دستنوشتههای سردار پرافتخار اسلام شهید دکتر مصطفی چمران درباره لبنان)، 1362، ص 61
2ـ کمالیان، محسن و علیاکبر رنجبر کرمانی، عزت شیعه (روایت صدر 1)، مؤلف، زمستان 1377، ص 20
3ـ ر. ک : حجتی کرمانی، علی، لبنان به روایت امام موسی صدر و دکتر چمران، انتشارات قلم، بهار 1364، ص 20 ـ 23
4ـ ر. ک : نادری سمیرمی، احمد، لبنان، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، تهران، وزارت امور خارجه، 1376، ص 20 ـ 23
5ـ ر. ک : بنیاد شهید چمران، لبنان، ص 30 ـ 32
6ـ ر. ک : پیشین، ص 320
7ـ ر. ک : حجتی کرمانی، علی، لبنان به روایت امام موسی صدر و دکتر چمران، ص 49
8ـ همان، ص 70
9ـ ر. ک : دعوتی، ابوالفتح، مسلمین شیعه در لبنان (فعالیتها و مقالاتی از امام موسی صدر)، انتشارات بعثت، چاپ دهم، فروردین 62، ص 17 ـ 19
10ـ همان، ص 20 ـ 23
11ـ بنیاد شهید چمران، لبنان، ص 64 ـ 65
12ـ ر. ک : دعوتی، میرابوالفتح، مسلمین شیعه در لبنان، ص 29 ـ 30
13ـ ر. ک : کمالیان، محسن، عزت شیعه، ص 18
14 ـ ر. ک : پیشین، ص 28 ـ 41
15ـ دعوتی، ابوالفتح، مسلمین شیعه در لبنان، ص 45 ـ 49
16ـ برای آگاهی بیشتر بنگرید به، لبنان به روایت امام موسی صدر و دکتر چمران، ص 20 ـ 21 و تاریخ و فرهنگ معاصر ویژهنامه 5، ص 34
17 ـ ر. ک : حجتی کرمانی، علی، لبنان به روایت امام موسی صدر و دکتر چمران، ص 24
18ـ بنیاد شهید چمران، لبنان، ص 76
19ـ برای آگاهی بیشتر بنگرید به : لبنان به روایت امام موسی صدر و دکتر چمران، ص 24 ـ 25 و مسلمین شیعه در لبنان، ص 58 ـ 80 و بنیاد شهید چمران لبنان، ص 77 ـ 79
20ـ بنگرید به : لبنان به روایت امام موسی صدر و دکتر چمران، ص 133 و 134 و بنیاد شهید چمران، لبنان، ص 83
21ـ ر. ک : حجتی کرمانی، علی، لبنان به روایت امام موسی صدر و دکتر چمران، ص 26 و تاریخ و فرهنگ معاصر ویژهنامه 5، ص 35 ـ 36
22ـ تاریخ و فرهنگ معاصر ویژهنامه 5، ص 36، بنیاد شهید چمران، لبنان، ص 366
23ـ حجتی کرمانی، علی، لبنان به روایت امام موسی صدر و دکتر چمران، ص 29
24ـ ر.ک: حجتی کرمانی، علی، لبنان به روایت امام موسی صدر و دکتر چمران، ص 36.
25ـ ر. ک : بنیاد شهید چمران، لبنان، ص 386
26ـ ر. ک : حجتی کرمانی، علی، لبنان به روایت امام موسی صدر و دکتر چمران، ص 36 ـ 38
27ـ تاریخ و فرهنگ معاصر ویژهنامه 5، ص 527
به نقل از:
امام موسی صدر به روایت اسناد ساواک ـ مرکز بررسی اسناد تاریخی جلد اول
کتاب"امام موسی صدر به روایت اسناد ساواک" جلد یک