14 تیر 1393
ابوخضیرمیخواست نماز صبح رادر مسجداقامه کنداما...
ساعت 4 و نیم بامداد است، محمد حسین ابو خضیر طبق عادت همیشگی اش برای اقامه نماز صبح راهی مسجد می شود اما این بار صهیونیست های جنایتکار و اشغالگر مانع از رسیدن وی به مسجد می شوند.
یک خودروی هیوندای که 2 شهرک نشین صهیونیست سوار بر آن بودند، مقابل منزل محمد حسن توقف کرد، در ابتدا سخنانی معمولی میان آن ها رد و بدل می شود و محمد به دستش جایی را نشان می دهد گویا که صهیونیستها را به آدرسی که از او می پرسند راهنمایی می کند.
طولی نمی کشد که صهیونیست های غاصب این نوجوان لاغر اندام فلسطینی را به زور به داخل خودروی خود برده و به سرعت منطقه را ترک می کنند و محمد را به مکانی نامعلوم انتقال می دهند. تمامی این تصاویر را دوربین مداربسته یکی از مراکز تجاری واقع در محله سکونت محمد ثبت شده است.
دوستان محمد نیز شاهد آخرین لحظاتی بودند که او در محله حضور داشته سپس در حالی که فریاد می زد و کمک می خواست به زور به داخل خودرو برده شده و ربوده شد. "محمد دزدیده شد" عبارتی است که همچون سفیر گلوله در گوش مادر محمد پیچیده شد و قلب او را به لرزه در آورد، مادر بیچاره نگران و وحشت زده نسبت به سرنوشت فرزندش، حال آنکه جسد پاک وی در میان شعله های آتش می سوخت و مادر بی خبر از اینکه فرزند نوجوانش در چه حالی است.
بامداد سومین روز از ماه مبارک رمضان آخرین روز از زندگی محمد ابو خضیر بود و پس از آن جسد سوخته وی در منطقه دیر یاسین در نزدیکی شعفاط پیدا شد. جسد محمدحسین به منظور کالبد شکافی و تحقیق به آزمایشگاه انتقال داده شد و پس از آن پلیس رژیم صهیونیستی از خانواده او خواست به منظور شناسایی جسد و تحویل آن مراجعه کنند.
محمود ابو حضیر، پسر عمومی محمد است که در آخرین ساعات عمرش مدت زیادی با او بوده است.گفت: تا ساعت 8 و نیم شب پیش از این ماجرای غم انگیز با محمد بودم. سخنان و خنده هایش را هنوز هم به یاد دارم. محمود در گفتگو با الرساله نت افزود: تمامی کسانی که محمد را می شناختند شاهدند که او همواره گشاده رو بود و خنده بر لب داشت، او فردی شوخ طبع بود و هر کجا می رفت همه را به خنده می انداخت.
نور چراغ خیابان های شعفاط امشب پس از شهادت محمد کم سو شده است، محمد در نخستین روز ماه مبارک جز کسانی بود که در چراغانی کردن کوچه و خیابان ها در صف اول قرار داشت. محمود تصریح کرد: هرگاه سخن از اقدامی خیرخواهانه و یا داوطلبانه بود محمد قبل از همه داوطلب می شد.
او همراه ما در تزیین خیابان ها در ماه رمضان شرکت داشت، همواره نمازهایش را در مسجد اقامه می کرد و همه را دوست داشت. وی در خصوص خانواده شهید محمد نیز گفت: خانواده محمد حال و روز بسیار بدی دارند، از زمانی که محمد ربوده شد، آن ها دچار ترس و وحشت شدند و نگران سرنوشت او بودند و پدرش نیز از ساعت 5 و نیم در مرکز پلیس مسکوبیه حضور داشت تا بلکه بتواند خبری از او بگیرد.
به محض اینکه خبر شهادت و سوخته شدن جسد محمد به خانواده اش رسید، پاهای مادرش که امیدوار بود بار دیگر محمد به خانه بازگشته و در آغوش او قرار گیرد، بی حس و ناتوان شد و دنیا جلوی چشمانش سیاه شد. دو برادر و 3 خواهر محمد حالشان قابل وصف نبود، سرنوشت او فجیع تر از چیزی بود که در ذهن انسان بگنجد.
مادر و خانواده محمد باورشان نمی شد فرزندی که 16 سال او را بزرگ کرده اند و در غم و شادی کنار او بوده اند، اینگونه پرپر شده و جسد پاکش طعمه آتش شود. پس از انتشار خبر شهادت محمد به دست صهیونیست های جانی و وحشی، شهرک شعفاط همچون بمبی منفجر شد و درگیری های خونینی میان ساکنان این محله با نظامیان رژیم صهیونیستی به وقوع پیوست که طی آن بیش از 80 شهروند فلسطینی به ضرب گلوله نظامیان رژیم صهیونیستی زخمی شده و یا دچار حالت خفگی شدند.
زندگی این نوجوان فلسطینی اینگونه ناجوانمردانه پایان یافت اما کشورهای غربی و اروپایی و حتی بسیاری از کشورهای عربی که ادعای دمکراسی و دفاع از حقوق بشر را دارند، همچنان در سکوت خفت بار خود باقی مانده و عکس العملی در این زمینه نشان نداده اند.
قدسنا