05 مهر 1400
دست نوشتههای زندان، به همراه زندگینامه شهیدآیت الله سید عبدالکریم هاشمی نژاد
وی پس از طی مراحل عالی حوزه در سنگر تبلیغ نبرد خویش را با رژیم ستمشاهی آغاز کرد. وی از این رهگذر سرآمد مبلغین گردید و بارها زندانی و ممنوعالمنبر گشت. تألیفات گرانسنگی از وی برجای مانده که بعضاً بارها چاپ شده که از آن جمله میتوان به کتب مناظره دکتر و پیر، راه سوم بین کمونیزم و سرمایهداری، درسی که حسین به انسانها آموخت اشاره نمود. وی در روز 6 مهر سال 1360 توسط منافقین کوردل به شهادت رسید.
بسمهتعالی
این چند کلمه به عنوان یادبود جهت واعظ مفخّم جناب آقای اهری نگارش یافت.
زندان موقت شهربانی کل
سیدعبدالکریم هاشمینژاد ـ 11/4/42
23
بسمالله الرحمن الرحیم
ایام زندان و محدودیتهایی که ناشی از آن است هر قدر سخت و طاقتفرسا باشد انس با دوستان و برادران روحانی میتواند آن را به خوبی جبران نماید. چنانکه حقیر در مدت یکماهی که در زندان موقت شهربانی بسر میبرم مشکلات و ناگواریهای آن هیچگاه نتوانست خاطرم را فوقالعاده آزرده سازد و افکارم را مضطرب نماید زیرا در این مدت توفیق درک محضر عدهای از علماء و فضلاء و دانشمندان را دارم و محضر پر فیض آنان جبران کننده هرگونه ناگواری و ناملایمات است و از آن جمله دانشمند ارجمند جناب آقای الیاسی است. معظمله شایستگی فراوانی از نظرهای مختلف داشته و هماکنون هم مدارج بسیاری را در علم و فضیلت و اخلاق به خوبی پیموده است. وقفناالله جمیعاً لما یحبه و یرضاه.
تهران ـ زندان موقت شهربانی
سیدعبدالکریم هاشمینژاد
24
بسمالله الرحمن الرحیم
فراز و نشیب زندگی گاهی موجبات سعادت انسان را آماده میکند و از آن جمله حوادثی که منجر به سر بردن اینجانب در خدمت جمعی از علماء و وعاظ و دانشمندان در زندان موقت شهربانی طهران گردید و موجب موفقیتهای فراوانی برای حقیر بوده است، آشنایی با فاضل ارجمند جناب آقای ناصر صدری را باید یکی از موفقیتهای زندگی خود قطعاً به شمار آورم. امید است خداوند معظمله و نویسنده را همواره برای رسیدن به عالیترین مدارج کمال مدد و یاری فرماید.
تهران ـ زندان موقت شهربانی
سیدعبدالکریم هاشمینژاد ـ 14 صفرالمظفر 1383
25
بسمالله الرحمن الرحیم
لوددت انی لو ارکم و لو اعرفکم معرف[1]ه (نهجالبلاغه)
هر آینه دوست داشتم شما را نبینم و شما را نشناسم (علی علیهالسلام) فساد و تباهی اجتماع گاهی به سرحدی میرسد که رهبران دلسوز اجتماع و اطباء روحانی جمعیت از آن اجتماع و ملت اظهار بیزاری و تنفر کرده و از اصلاح آن اجتماع مأیوس میگردند، در این صورت اجتماع مانند مریضی است که دکتر جواب یأس بدو داده و بلکه از آن مریض اظهار تنفر نماید.
البته روشن است که چنین اجتماعی به آخرین مرحله انحطاط و فساد رسیده و سقوط او از هر نظر حتمی و قطعی است. این چند جمله به عنوان یادبود ایام زندان جهت فاضل محترم جناب آقای آقا سیدابوالحسن طباطبائی سوده نگاشتم. وفقناالله و ایاه لما یحب و یرضی.
تهران ـ زندان موقت شهربانی
سیدعبدالکریم هاشمینژاد ـ 16 صفر 1383
26
بسمالله الرحمن الرحیم
الیسالله بکاف عبده.[2]
بشر همواره در دوران زندگی خود در معرض حوادث سهمگین و پیشآمدهای سخت و ناگوار است و در آن روز برای رهائی از آن حادثه و پیشآمد نقشههایی طرح کرده و افکار مختلفی را در مغز میپروراند.
در بین آن همه نقشه و افکار که به منظور رهایی از مصیبت و بلا انجام میگردد گاهی نقشههایی شیطانی و افکار پلید و ناپاکی دیده میشود و آن افکار شیطانی و پلید عبارت است از توجه به غیر به طریق ناپسندیده و استمداد از نیروی فناپذیر بشری (البته به غیر از طریقی که مرضی خدا و پسند اولیاء او است) در چنین حالت انسان در معرض یک سقوط حتمی و قطعی از نظر معنوی است.
در این هنگام سد محکمی که به خوبی بتواند جلو سیل بنیانکن افکار شیطانی توجه به غیر خدا را سد کند همانا در نظر گرفتن قدرت بیپایان خدای جهان و آفریدگار عالم است شریفه فوق لطیفترین جمله است که میتواند به خوبی افکار انسان را از جاده مخوف و وحشتناک توجه به غیر که نوعی از شرک است منحرف ساخته و آن را در طریق مستقیم توحید و توجه به خدا و استمداد از قدرت لایزال او به حرکت در آورد یعنی انسان با خود بپرسد الیسالله بکاف عبده؟!
تهران، زندان موقت شهربانی، سیدعبدالکریم هاشمنژاد
13 صفرالمظفر 1383
--------------------------------------------------------------------------------
[1]ـ نهجالبلاغه صبحی صالح، ص 70، خطبه 27.
[2]ـ سوره زمر، آیه 36.