28 دی 1399
گزارش کاردار آمریکا از روحانیت ستیزی رضاشاه
دیوید ویلیامسن کاردار آمریکا در تهران در گزارشی کلاسیک به وزارت خارجه کشورش به تاریخ 2 مه 1929 چنین مینویسد:
.... احتراماً به اطلاع میرساند که اوضاع سیاسی داخلی در ماه گذشته بسیار آرام بود... شاه دارد همچنان به جنگ خاموش ولی مؤثرش بر ضد قشر روحانی ادامه میدهد. روش او سادهترین روش است. ملاهای با نفوذ را پنهانی بازداشت میکنند و به زندانی دور از محل سکونتشان میبرند. لازم به ذکر است که غالباً اشخاصی که به این ترتیب ربوده میشوند هرگز برنمیگردند. در میان رجال سرشناسی که اینگونه ناپدید شدهاند میتوان به مدرس اشاره کرد، همان ملای بیپروا معروفی که در مجلس صراحتاً عقایدش را ابراز میکرد. گزارش شده است که او در گناباد، یکی از شهرهای مرزی جنوب مشهد است؛ هر چند شایع شده است که او دیگر در قید حیات نیست. در میان سایر کسانی که میگویند در کلات نزدیک مشهد، زندانی هستند نام آقا سیدمحمدصادق طباطبائی، سفیر کبیر اسبق ایران در ترکیه، و نصراسلام ، که هر دو از سیاستمداران روحانی برجسته و در رأس مخالفان دولت هستند نیز به چشم میخورد. البته اتهام آنها بر هیچکس معلوم نیست. ظاهراً سیاست فعلی در مبارزه با روحانیون ایران در مقایسه با شیوههای آشکاری که پیش از این به کار گرفته میشد نتایج بهتری در پی داشته است. بدون اینکه خواسته باشم بدبینی به خرج بدهم از زمانی که این نظام مستبد باستانی بر ایران حکمفرما شده است نشنیدهام که ملایی به خود جرأت مخالفت با دولت را داده باشد. علاوه بر این، شاید بتوان گفت ترس از تأثیرات منفی ناآرامیهای افغانستان بر ایران، روش غیرقانونی فعلی در سرکوب مخالفتها را به دولت دیکته کرده باشد. آشکار است که هدف اصلی جنگ علیه روحانیت تسهیل انجام اصلاحات فراگیر در زندگی اجتماعی و تحصیلی مردم ایران است. با ساکت شدن ملاهای بانفوذ پیشروی به سوی بسیاری از اهداف با مخالفت چندانی، و شاید بتوان گفت با هیچ مخالفتی، رو به رو نخواهد شد. تغییر لباس، نظام آموزشی، ثبت املاک، و تغییر عادتهای متعددی که روحانیت به عنوان قوانین اخلاقی بر آنها تأکید داشت، وقتی که مزایای پذیرش چنین تغییراتی آشکارتر شود، مسلماً در بین مردم جا خواهد افتاد. با وجود این، محبوس کردن شخصیتهای برجسته بدون محاکمه، و ساکت کردن مدام آشوبگران بدون طی کردن روال قانونی مقتضی، بیش از پیش تمایلات مخالفت با شاه را آشکار میکند. روشهای دیرینه حکومت در شرق، یعنی توسل جستن به خنجر خاموش و زهر کشنده، یکبار دیگر به کار گرفته شدهاند. اما بعید است که یک ملت از بیتوجهی به قانون و عدالت سودی ببرد، حتی اگر سوءاستفاده از قدرت نتایج بسیار خوبی به همراه داشته باشد. تا زمانی که شاه زمام ارتش را در اختیار دارد، میتواند قدرتش را استحکام بخشد و مخالفتها را سرکوب کند؛ ولی اصلاحاتی که به سرنیزه ایجاد میشود دوام چندانی نخواهد داشت. تا زمانی که مردم نتوانند به نهادهای قانونی کشورشان اعتماد کنند، نمیتوانند به شاه و اصلاحات او اعتماد کنند، لذا هیچ حسن نیت پایداری به وجود نخواهد آمد.....
از قاجار به پهلوی ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ، ص 566 و 567