آزمون و تأسیس دفتر اطلاعات اروپا( ساواک ) در آلمان
آزمون با توجه به روحیة تشکیلاتىاى که داشت با پذیرفتن همکارى در ساواک شروع به سازماندهى مجدد سازمان نوپاى اطلاعاتى ایران در آلمان غربى کرد و فعالیت خویش را در چهار زمینه متمرکز ساخت:
1. جمعآورى و طبقهبندى اطلاعات مختلف دربارة حزب توده و ارسال آن براى ساواک ایران؛
2. ایجاد انجمن دانشجویى براى مبارزة علنى با حزب توده؛
3. تأسیس رادیو به زبان فارسى در آلمان و انتشار جراید مخالف حزب توده؛
4. جذب نیروهاى تودهاى به ساواک و یا حداقل به انفعال کشاندن آنان.
آزمون براى اجراى چهار طرح فوق مبادرت به تأسیس دفترى براى هماهنگى به نام دفتر اطلاعات اروپا کرد که این دفتر مستقیما زیرنظر ایستگاه ساواک در آلمان و ریاست آیرملو قرار داشت. آزمون طى یادداشتى به ساواک چگونگى شرح وظایف این دفتر را چنین بیان مىکند:
الف ـ تهیة آمار دقیق از کلیة ایرانیهاى مقیم اروپا و تشکیل پروندههاى جداگانه براى هر یک از آنها؛
ب ـ برقرارى روابط با کشورهاى تودهاى و تهیة اطلاعات لازم از فعالیتهاى حزب توده؛
ج ـ حقوق اعضاى دفتر از محل بودجة دفتر پرداخت خواهد شد.
د ـ اعضاى دفتر به پیشنهاد هیئت اجرائیه دفتر، که عبارت از سه نفر خواهند بود، و تصویب ادارة مرکزى انتخاب خواهند شد.
ه ـ ایجاد فرستندهاى به زبان فارسى براى تحقق اندیشههاى جاودانى شاهنشاه بزرگ و شناساندن هدفهاى ناسیونالیزم مثبت و مبارزه علیه تبلیغات خائنانة حزب توده؛
و ـ انتشار نشریهاى براى تشریح و تفسیر درخواستهاى نسل جوان و دفاع از شعارهاى نهضت ناسیونالیستى ملت ایران.
توضیحات: مرکز دفتر اطلاعات اروپا فعلاً در آلمان خواهد بود و شعباتى در سایر شهرهاى اروپا تأسیس خواهد کرد. دفتر اطلاعات اروپا واحد وابسته به سازمان اطلاعات و امنیت کشور خواهد بود که در شرایط کاملاً مخفى به مبارزات ضدتودهاى در سراسر اروپا شکل خواهد داد.
احتیاجات: پیشنهاد مىکنم که فعلاً بودجهاى معادل ماهیانه پنج هزار مارک در اختیار این دفتر گذاشته شود. دفتر اطلاعات اروپا احتیاج به وسیله نقلیهاى خواهد داشت.
این دفتر شامل چندین کارمند با حقوق معین بود که هر کدام مسئولیت و وظیفة خاص خود را داشتند و مسئول پرداخت حقوق آنان، آزمون بود. در بدو امر خانهاى کرایه شد که با مخالفت بختیار روبهرو گردید و تنها به کرایة منزلى کوچکتر رضایت داد؛ ولى با خرید برخى وسایل لازم از قبیل دستگاه پلىکپى و ماشین تحریر موافقت شد. ساواک حقوق و مزایاى کارمندان دفتر را چنین تعیین کرد: «حقوق زهره و فاضل را هم تعیین نمودم. بدین معنى که حقوق آقاى زهره به 300 مارک یعنى از 200 مارک به 300 مارک و حقوق فاضل 250 مارک تعیین شد که حواله نمودهاند حقوق شما [آزمون] را هم از اول دى ماه 1337 ماهیانه 500 مارک قرار شد که پرداخت نمایند.» لیست کامل حقوقى اعضاى این دفتر در پروندة آزمون موجود است.
بررسى کارهاى دفتر اطلاعات اروپا
1. چگونگى جمعآورى اطلاعات و اخبار حزب توده
آزمون از سه طریق مبادرت به این کار مىکرد. ابتدا، با توجه به سابقة ممتد خود و اطلاعات کاملى که از پیشینه و نحوة کار حزب داشت بسیارى از تحلیلها و اطلاعات ساخته و پرداختة خود را تنظیم مىکرد که در آن زمان هنوز تازهگى خود را حفظ کرده بود. دومین راه کسب اطلاعات، به طور غیرمستقیم و نامحسوس، دوستان تودهاى آزمون بودند. او، که به صورت سرى با ساواک ارتباط برقرار کرده بود و تا مدتى توانسته بود این راز را از دیگران مخفى نگه دارد با تظاهر به طرفدارى از برخى آرمانهاى کمونیستى به بسیارى از اطلاعات که دوستانش در قالب نامههاى دوستانه برایش ارسال مىکردند دست مىیافت. از جمله این دوستان مىتوان به صادق شباویز و حمید زاهدى اشاره کرد.
سومین راهى که آزمون از آن استفاده کرد برقرارى ارتباط مستقیم و نزدیک با کادرها و رهبران حزب توده بود؛ و این کار وى یکى از حساسترین و ظریفترین فعالیتهاى اطلاعاتى وى در طى این دوران است. در این بخش به یکى از این ارتباطها که مهمترین آنها نیز بود اشاره مىکنیم. این ملاقات مربوط به زمانى است که آزمون بدون اجازة حزب به آلمان غربى بازگشته بود و مسئولان حزبى ضمن ابراز ناراحتى از این امر از آزمون توضیح خواستند. آزمون ضمن استفاده از این فرصت ترتیب ملاقاتى بین خود و برخى از سران حزب از جمله اسکندرى و کیانورى را مىدهد و بعدا طى گزارش بلند بالایى نتیجة این دیدار را براى مقامات ساواک ارسال مىکند. وى در قسمتى از این گزارش چنین مىنویسد:
اسکندرى و کیانورى به نمایندگى از طرف کمیتة اجرائیه حزب ادعا مىکردند که کمیتة مرکزى به بسیارى از انتقادات مربوط که از نظر حزبى به آنها وارد است معتقد شده است و کوشش لازمه را به عمل مىآورد تا با استفاده از اشتباهات گذشته مبناى فعالیتهاى آتى را استوار کند. به همین جهت ضرورى است که در شرایط ناگوار فعلى کلیة اعضاى حزب که پیشنهادات و انتقاداتى براى رفورم همه جانبة تشکیلات دارند با علاقة وافى در همبستگى بیشتر حزب بکوشند و از تکرار انتقادات خوددارى نمایند و فرصت این را بدهند که کمیتة اجرائیه با بررسى دقیق کارهاى گذشته و تحلیل اوضاع سیاسى کشور گامهاى جدیدى در راه پیروزى [... ] حزبى و ایجاد موقعیت مناسب جهت استحکام انضباط تشکیلاتى ثابت نمود. شرایط [... ] ایجاب مىنماید که رفقاى عضو حزب از هرگونه دو دستگى و اختلاف که موجب تضاد در داخل حزب خواهد شد دورى جویند. ضرورى است که براى مدتى مبارزات داخلى حزب مطلقا مبدل به مبارزات خارجى گردد.
چنین سخنانى آن هم از سوى سران بلندپایة حزبى نشان مىدهد که آزمون چنان نقش خود را با موفقیت بازى کرده که نه تنها به وى شک نکرده بودند بلکه با دعوت وى به همکارى همچنان مورد اعتماد آنان قرار داشته است.
2. ایجاد سازمانى دانشجویى براى مبارزه با حزب توده
علاقهمندى آزمون براى تشکیل چنین سازمانهایى دو دلیل داشت: الف ـ فردى و شخصى ب ـ سازمانى و امنیتى
الف ـ جنبة فردى و شخصى: چنانکه پیشتر اشاره شد با توجه به اختلافات شخصى وى با سران حزب و چون آنان نتوانسته بودند خواستههاى آزمون را براى ارتقا به ردههاى بالاى حزبى فراهم کنند آزمون کینه و عداوتى شخصى نسبت به آنان پیدا کرد و وى که جایگاه خود را بسیار برتر از بسیارى از کادرهاى بالاى حزبى مىدید خود را مغبون مىیافت. او، که این کینه شخصى را زیرپوششى از اختلافات عقیدتى و ایدئولوژیکى، مانند آتش زیر خاکستر، پنهان ساخته بود، مىنویسد: «این را بدانید که بنده همة آن نیرو و فعالیتى را که روزى براى تثبیت جریان و وضعى که مسلما ناحق بود به کار مىبردم امروز در راه حقیقت و شرافت و خدمت به کشور و میهنم به کار خواهم برد، منتهى این مبارزه باید صورت و شکل صحیحى داشته باشد تا به نتیجة دلخواه برسد.» یا در جایى دیگر در نامهاى به دوستش حمید زاهدى اوج ناراحتى و نارضایتیش نسبت به سران حزب را چنین بیان مىکند: «آخر اگر آقاى بزرگ علوى پشت سر من فحش ندهد و لجارگى نکند و وردستهاى آبروریختة او هم با آقا همکارى نکنند و دلى از عزا در نیاورند انتظار دارى حمید زاهدى این کار را بکند!؟ من تصمیمى گرفتم و آن را هم عملى کردم و اگر زنده ماندم و توانستم حسابم را با یکایک آنها تصفیه خواهم کرد. اگر هم مغلوب شدم که نوش جان آنها، بگذار هر چه مىخواهند بگویند و هر چه مىتوانند بکنند. »
یا در نامهاى به عباس آیرملو، با ذکر سابقة مخالفتش با سران حزب، اختلافات خود را در لفافهاى عقیدتى چنین بیان مىکند:
اختلاف نظر بنده با تودهایها یک اختلاف سلیقه نیست بلکه اختلاف عقیدهاى است که پایة اصولى و علمى استوارى دارد. این اختلاف عقیده هم از یک روز و دو روز به وجود نیامده بلکه طى شش سال فعالیت شبانهروزى تولید شده و ریشه گرفته است و پیش درآمد این مبارزة اصولى به زودى در روزنامهها و مجلات آلمان خودنمایى خواهد کرد. شما محافظهکارى بنده را به حسابى جز آنچه که عرض کردم نگذارید و مطمئن باشید بنده اولین کسى خواهم بود که براى به وجود آوردن یک سازمان واقعى ضد تودهاى و کمونیستى که بر پایههاى علمى استوار باشد مبارزه و اقدام خواهم کرد زیرا معتقدم تا زمانى که جوانان ما ندانند پسِ پرده چه خبر است به دام خواهند افتاد [و] تا بیایند بفهمند عمرشان باطل و تلف شده است.
ب ـ به لحاظ سازمانى و امنیتى: مسئلهاى که از اواخر دهة پنجاه میلادى رخ مىنماید تشکّل مجدد دانشجویان ایرانى در سازمانها و انجمنهاى مختلف است. هر چند که این تشکّلها ابتدائا رابطهاى با سرپرستى دانشجویان و سفارتخانهها داشتند اندکاندک شکل مستقل به خود گرفتند و پیوندهاى خویش با این سازمانهاى دولتى وابسته به رژیم ایران را قطع کردند. از سال 1337 فعالیت دانشجویان ایرانى مقیم فرانسه و خصوصا پاریس شکل منسجمى به خود گرفته بود و دانشجویان ایرانى مقیم این کشور طرح تشکیل مجدد اتحادیة دانشجویان ایرانى را ریختند. بدینمنظور با چاپ مجلة نامه پارسى، ناشر افکار دانشجویان ایرانى در اروپا، در اردیبهشت 1338 در فرانسه اولین جرقههاى این تفکر شکل گرفت. بنابه نوشتة حمید شوکت با انتشار نخستین شمارة این مجله، گردانندگان آن تعدادى از شمارههاى آن نشریه را در اختیار سفارت قرار دادند و نسخههایى را نیز به ایران فرستادند که همه توقیف شد. و این درست زمانى بود که این نشریه و سازمانهاى دانشجویى هنوز پیوند خود با سرپرستى را قطع نکرده بودند و حتى کمکهاى مالى از آن دریافت مىکردند. ادارة سرپرستى، با توجه به سوابق برخى از گردانندگان مجله، از همان آغاز کار به مخالفت با آن برخاست و در نشریة ایران ما به انتقاد از آن پرداخت. گویا خود تفضلى را به خاطر انتشار نامه پارسى از مرکز مؤاخذه کرده بودند. با تند شدن مقالات انتقادى این نشریه از رژیم، اختلاف بین ادارة سرپرستى و دانشجویان بالا گرفت. در سومین شمارة نامه پارسى مطالبى دربارة ضرورت همبستگى میان دانشجویان و تشکیل مجمعى از کلیة سازمانهاى دانشجویى در اروپا مطرح شد که این پیشنهاد بر ادارة سرپرستى سفارت ایران در فرانسه گران آمد که با تلاش بسیار جلو تشکیل آن را گرفت. اما، علىرغم تلاش سرپرستى، این فکر در اروپا براى تشکیل اتحادیة دانشجویى ریشه دوانیده و پا گرقته بود. تلاشهاى دانشجویان منجر به ایجاد کنفدراسیون جهانى محصلان و دانشجویان ایرانى گردید. نخستین نشست تدارکاتى کنفدراسیون در روزهاى 16 تا 29 فروردین 1339 در دانشگاه هایدلبرگ آلمان برگزار شد. این نشست با تصویب مرامنامه و اساسنامة ارگانهاى مربوط و نیز انتخاب هیئت دبیران به کار خود پایان داد. کنگرههاى بعدى نیز در لندن، پاریس، لوزان و... تشکیل شد و رفتهرفته کنفدراسیون شکل منسجمى به خود گرفت. در آلمان نیز، مانند فرانسه و بریتانیا، تحرک و سازماندهى دانشجویان از اواخر دهة 1950 رو به افزایش گذاشته بود. براى مثال، نامهاى که از سوى انجمن دانشجویان ایرانى دانشگاه توبینگن در جهت حمایت از نامه پارسى نوشته شد، تاریخ تشکیل انجمن را دسامبر 1958 ثبت کرده است. همچنین در مورد سازمانهاى دانشجویى ایرانى در هایدلبرگ، هامبورگ، هانوور نیز گزارشهایى در دست است. این سازمانها اساسا با کمک دولت اداره مىشدند و معمولاً در ارتباط با برنامههاى فرهنگى و جشنهاى نوروزى فعالیت داشتند. اما دیرى نگذشت که وضع تغییر کرد، طبق سند مورخ نهم ژوئیه 1960، نمایندگانى از ده سازمان دانشجویى در آلمان در ماه اوت 1960 با یکدیگر ملاقات کردند تا در یک فدراسیون با هم متحد گردند. این سازمانها در ژانویة 1961 به اولین کنگرة اروپایى کنفدراسیون دانشجویان ایرانى در لندن ملحق شدند. آزمون نیز که در این زمان در شهر دانشگاهى توبینگن آلمان حضور داشت با استفاده از تجربیات گذشتهاش در جمع ایرانیان مقیم این شهر گروه همفکرى را به دور خود گرد آورد و با صدور اعلامیهاى در تاریخ 25/2/1958 با امضاى حدود سى دانشجوى ایرانى طرفدار حکومت ایران با هرگونه تشکّلى مستقل ابراز مخالفت کرد. در قسمتى از این اعلامیه آمده است: «با توجه به این مسئله که هر اجتماع مترقى احتیاج به تشکیلات مرتب و منطقى که با اصول علمى و منطق صحیح مغایرت نداشته باشد دارد معتقدیم که جمعیت دانشجویان ایرانى مقیم توبینگن هم داراى یک چنین تشکیلاتى باشد ولى در شرایط فعلى و به این جهت که نظرات خصوصى افرادى موجب دو دستگى بین دانشجویان گردیده و در نتیجه محیط ساکت خالى از هرگونه نقار و دشمنى ما مبدل به میدان مبارزة افراد خودخواهى شده عجالتا با به وجود آوردن هرگونه تشکیلات و انتخاب نماینده یا نمایندگانى مخالف هستیم.»
آزمون که از این طریق مىخواست جلوى هرگونه تشکّل مستقلى در دانشگاه را بگیرد فرداى صدور این اعلامیه با ارسال نامهاى ــ با حدود یازده امضا ــ به دکتر على عزیزى سرپرست دانشجویان ایرانى در آلمان نسبت به وى و سرپرستى کل دانشجویان اعلام وفادارى مىکنند و از هرگون تجمع و تشکّلى که خلاف دستور مقامات ایران باشد ابراز انزجار مىنمایند. از نامهاى که تقریبا دو ماه بعد دکتر عزیزى نوشته است چنین استنباط مىشود که سرپرستى چندان توجهى به این گروه از دانشجویان نکرده و مایة ناراحتى آزمون شده بود چنانکه دکتر عزیزى در قسمتى از آن نامه مىنویسد: «مرقومه سرکار الساعه رسید. چون خیال مىکنم ناراحت شدهاید فورا به عرض این چند سطر پرداخته و امیدوارم رفع سوءتفاهم شود.» در این نامه دکتر عزیزى هدف سرپرستى را فقط کمک به تحصیل دانشجویان مىداند و کارى جز پرداختن به درس را از آنان نمىخواهد و قول هرگونه کمک در امور و حل مشکلات دانشجویى را مىدهد و به تنها چیزى که اشاره ندارد کمک این سازمان به تشکلهاى سیاسى وابسته است از ظاهر امر چنین برمىآید که سرپرستى برنامه چندان مدونى براى پشتیبانى از اینگونه مسائل نداشته است.
آزمون که همواره در پى درگیرى با حزب توده بر مبناى اصول تشکیلاتى و سازمانى بود پس از آنکه از عدم همکارى سرپرستى مطمئن مىگردد مجددا دست کمک به سوى ساواک دراز مىکند و به آن سازمان پیشنهاد تشکیل جمعیتى از دانشجویان موافق رژیم را مىدهد و نام آن را «مکتب نو» مىگذارد. طبق نظر آزمون این جمعیت مىتوانست به عنوان حلقة کمربندى و استتار دفتر اطلاعاتى ساواک در اروپا نیز محسوب گردد. وى ضمن ارسال اساسنامة این جمعیت، چگونگى فعالیت آن را براى تیمور بختیار چنین مىنویسد:
همانطور که حضرتعالى مطلعید، تنى چند از دانشجویان همفکر که از بهترین و با ارزشترین جوانان و دانشجویان ما در آلمان مىباشند با الهام از خواستههاى ملت ارجمند ایران و نظریات خردمندانة شاهنشاه تصمیم به تشکیل جمعیتى گرفتند که اولاً حافظ منافع کلیة جوانان باشد، ثانیا متکى به مردم و متعلق به آنها باشد. ضمنا مقدمات انتشار مجلهاى را هم تحت مکتب نو تهیه کردند تا [از] این راه اصول و معتقدات خود را به نظر همة جوانان و مردم ایران برسانند زیرا با توجه به اوضاع اروپا و فعالیتهاى وسیعى که تودهایها کرده و مىکنند تنها از این راه مىتوان مبارزه علمى و اصولى را علیه نفوذ کمونیستها آغاز کرد... به نظر چاکر تقویت اصولى همه جانبه جوانان وطنپرست و مبارز که سودایى جز ساختن ایران بزرگ و آباد ندارند براى همیشه کلیة سیاستهاى خانه بر باد ده خارجى را در ایران دفن خواهد کرد... براى پیدا کردن علل اساسى بحرانهایى که طبقة جوان کشور ما را دستخوش نوسانات و گرایشهاى غیرقانونى کرده و مىکند فقط یک راه وجود دارد و آن راه نزدیکى با آنهاست. نظر چاکر این بود و هست که جمعیت مکتب نو سازماندهندة این قدم اصولى که بدون شک تأثیر فراوانى در زندگى آیندة جوانان ما و در نتیجه کشور ما خواهد داشت، باشد.
با توجه به همة این مقدمهچینىهاى آزمون ساواک با تشکیل چنین جمعیتى روى موافق نشان نمىدهد. هر چند که از اسناد به جاى مانده دلیلى رسمى عنوان نمىشود ولى شاید عمده دلیل ساواک در عدم موافقت با تشکیل چنین جمعیتهاى وابستهاى در آن موقعیت، حساسیت زمانى آن دوره بود، زمانى که بهار تشکیل انجمنها و تشکیلات مستقل و مخالف بود و تشکیل چنین سازمانى مسلما نه تنها چندان توفیقى نمىیافت بلکه حتى ممکن بود عملکرد این انجمن وابسته مایة خجالت و آبروریزى رژیم را فراهم کند.
آزمون که باور نمىکرد مرکز با تشکیل چنین جمعیتى موافقت نکند در هر مکاتبهاش با مقامات ساواک بر محاسن و مزایاى چنین گروهى پاى مىفشرد و آنان را ترغیب به همراهى با خود مىکرد؛ ولى مقامات ساواک بر همان نظر اولیة خود پاى مىفشردند.
آزمون که نمىتوانست آرزوى رهبرى چنین جمعیتى را از دل بیرون کند حتى در برخى از نامههاى خود به التماس نیز متوسل شده بود. آیرملو براى دلدارى و دلجویى از وى ضمن غیرممکن شمردن این امر چنین مىنویسد: «تیمسار علوىکیا خیلى سلام رسانده در مورد سازمان دانشجویى مرقوم فرمودهاند همانطور که نوشتهاند تشکیل جمعیت به شکل حزب فعلاً مقتضى نیست و شما فقط یک تشکیلات سرى (به کلى سرى) بدهید (کمک مالى هم به شما خواهد شد) ولى اینطور رسمى و علنى ابدا مقتضى نیست و عین فرمایشات ایشان را براى شما مىنویسم.»
آزمون ضمن پذیرش مطلب فوق انقیاد خود را در کمال ناراحتى چنین بیان مىکند: «طبیعى است که جز به اراده و تحت اوامر تیمسار [علوىکیا] محترم قدمى برداشته نخواهد شد. از فرصت استفاده کرده و مراتب بندگىام را تقدیم مىدارم.» البته همین سازمان نیمبندى هم که آزمون تشکیل مىدهد توفیقى در هیچ یک از آن اصول عنوان شده به دست نمىآورد. دانشجویان که براساس منافع مادى و ارزى به دور یکدیگر جمع شده بودند هیچگونه اعتقاد قلبى به آنچه که بر زبان مىآوردند نداشتند چون در آن زمان ابراز عقیده و آن هم به طرفدارى از نظام شاهنشاهى نه تنها در آلمان خریدارى نداشت بلکه مایة ریشخند سایر دانشجویان ایرانى مىشد. با توجه به این مسائل، این جمعیت هنوز پاى نگرفته از درون متلاشى شده بود. دانشجویان هیچ کدام به تعهداتى که خود را ملزم به آن مىکردند عمل نمىکردند چنانکه شخصى به نام سعید گلچین که اعلامیة دانشگاه توبینگن را امضا کرده بود در نامهاى به آزمون وضع این جمعیت را چنین ارزیابى مىکند:
منوچهر جان، بعد از همة اینها... من هم مىروم سر مطلب خودمان و آن وضع کار و تشکیلات مىباشد. در نامهات اشارهاى به آن نکرده بودى و نمىدانم آیا از تهران تاکنون جوابى رسیده یا خیر؟ و انشاءاللّه که به زودى خبر موفقیت آن را برایم خواهى نوشت و حتم دارم جز این خبرى نخواهد بود زیرا حق همیشه پیروز است و راجع به تشکیلاتى که باید در آنجا درست نماییم مطالبى هست که روز پنجشنبه شفاها مذاکره خواهیم کرد زیرا اکنون تقریبا ما در آنجا هنوز ناشناس هستیم و از رفقاى خودمان هم جز گنجهاى بقیه توخالى در آمدهاند و روى این اصول نتوانستهایم تاکنون منظور اصلى را با سایرین در میان بگذاریم ولى شاید در آیندة نزدیک این اشکالات برطرف شود.
3. تأسیس ایستگاه رادیویى و چاپ نشریه
پس از سازماندهى مجدد حزب توده در آلمان شرقى و حتى قبل از آن، فعالیتهاى تبلیغاتى حزب توده گسترش فراوان یافت که مشتمل بر تأسیس چندین ایستگاه رادیویى فارسىزبان و چندین نشریه بود. از اولین رادیوهایى که مستقیما به وسیلة حزب اداره مىشد رادیو برلین شرقى بود که روزانه یک ساعت برنامه ارائه مىکرد و دومین برنامه نیز از رادیو رومانى پخش مىشد که آن نیز یک ساعت بود.
این دو ساعت برنامه در آن زمان (38-1337) نارضایتى حکومت ایران را فراهم کرده بود. آزمون در گزارشى به نمایندة ساواک ضمن انتقاد به عملکرد تبلیغات دولتى در برابر فعالیتهاى تبلیغاتى حزب توده چنین مىنگارد: «در حالى که حزب توده با اجراى دو ساعت برنامه رادیویى از آلمان شرقى و رومانى که کوچکترین مسائل سیاسى کشور را تحت تفسیر یکطرفه قرار مىدهد و با پخش مطالب متنوع اجتماعى و سیاسى و اقتصادى اساس معتقدات ملى و مذهبى نوجوانان کشور را سست مىکند و با منفىبازى (مثبتنما) قدمهاى سریع در راه بهبودى وضع سیاسى خود برمىدارد، رادیوى تهران با روزى نیمساعت برنامة خارج از کشور شنوندگان خود را با آواز خانم شاپورى و دلکش سرگرم مىکند.» علاوه بر این دو رادیو بعدها دو رادیوى دیگر نیز به آن اضافه شد. یعنى رادیو صداى ملى و پیک ایران. رادیو صداى ملى در سال 1338 از فرستندة مرکزى مسکو پخش مىشد و افرادى چون فرجاللّه میزانى، مهدى کیهان، سهراب زمانى و ... آن را اداره مىکردند و رادیوى پیک ایران نیز از سال 1339 تا 1355 از صوفیه بلغارستان برنامه پخش مىکرد و اعضاى گردانندة آن، هوشنگ ناظمى (امیر نیکآئین)، بهرام دانش، محمد پورهرمزان و ... بودند و باید گفت از این نظر حزب توده بسیار موفقتر از حکومت ایران عمل مىکرد.
از نظر چاپ نشریه نیز فعالیت حزب منظم و قابل توجه بود. نشریة صبح امید را مىتوان اولین نشریه در تبعید حزب توده نامید که به جاى روزنامة مردم انتشار مىیافت و در تیراژى نسبتا وسیع براى کلیة دانشجویان ایرانى مقیم اروپا فرستاده مىشد. آزمون در واکنش نسبت به این نشریه و ترغیب مسئولان امر به فعالیت بیشتر در نامهاى به آیرملو مىنویسد: «در حالى که حزب توده از کلیة امکانات خود براى انتشار نظرات سیاسى حداکثر استفاده را کرده و با انتشار نشریة صبح امید راههاى جدیدى در راه تأمین منافع حزب توده برمىدارد، دستگاه تبلیغاتى کشور ما از انتشار هرگونه نشریهاى که هادى و راهنماى سیاسى فرزندان وطن ما در خارج باشد کوتاهى مىکند. بدبختانه باید اقرار کرد که کلیة سنگرهاى سیاسى ما در اروپا تحت نفوذ کمونیستها قرار گرفته.»
البته این اشارة آزمون دور از واقعیت نیست؛ هر چند که دستگاه تبلیغاتى ایران سعى داشت از حالت تدافعى بیرون بیاید و جهتى تهاجمى به خود گیرد ولى به علت ضعف کادرهاى خود توان چنین کارى را نداشت. آزمون نیز که سطح خود را بسیار بالاتر مىدید ناچار به تمکین نظرات افراد کمسوادى چون آیرملو و فرماندهان بالاتر وى چون علوىکیا و بختیار بود. اینان، با توجه به خصلت نظامىگرى، به قوة قهریه بیشتر توجه داشتند تا انجام دادن کارهاى تبلیغاتى و فرهنگى. آزمون که حس جاهطلبىاش اجازه نمىداد دست روى دست بگذارد و به جهت خالى بودن میدان مىخواست کلیة ابزار این مبارزه را به عنوان پرچمدار آن در اختیار بگیرد مکاتبات وسیعى با نمایندة ساواک در آلمان و سران ردهبالاى آن شروع کرد. وى ضمن هماهنگى با آیرملو با برخى از مسئولان رادیوهاى محلى آلمان در شهرهاى مختلف چون اشتوتگارت و کلن تماس گرفت؛ ولى این مراکز پذیرش پیشنهاد ایجاد رادیو فارسى را منوط به درخواست مقامات مسئولیتدار ایرانى کردند چنانکه آیرملو به آزمون متذکر مىشود حضور مسئولان ایرانى براى به دست آوردن نتیجة مطلوب لازم است.
در این زمان بر سر تأسیس این رادیو بین مقامات حکومتى ایران در آلمان رقابتى سخت جریان داشت و هر یک از مسئولان سفارت یا ساواک سعى داشتند براى خودشیرینى و نشان دادن کارآیى خود به مقامات تهران، تأسیس این رادیو را به نام خود تمام کنند. آیرملو که به تنهایى توان رقابت با اعضاى سفارت را نداشت ناچار شد در جلسهاى با حضور مقامات سفارت ایران در بن شرکت کند. وى نتیجة این جلسه مشترک را به آزمون چنین گزارش مىدهد:
حال بروم سر مطلب رادیو، براى اینکه ذهن تو کاملاً روشن شود مىنویسم. برادر جان، چندى پیش در مورد رادیو با آقاى سفیر و فتوحى و لقمان صحبت مىکردیم و من باید با سفیر صحبت کنم. البته در آن جلسه آقایان هم حضور داشتند و من هیچ نگفتم که ما مىخواهیم یک چنین کارى کنیم؛ ولى آنها که منظور فتوحى مىباشد، فورا گفت: بله این کار بسیار مشکل است و باید از تهران کسب تکلیف کرد. خلاصه من مىدانم صددرصد این مردیکه روى نفهمى و خریت و پدرسوختگى و مردرندى چون با اسماعیل صادقى نزدیک است براى او مثلاً گفته یک همچنین خیالى داریم و البته از وجود تو به موقع استفاده خواهیم کرد و این جریان را آن مردیکه پوفیوز قطعا دهن به دهن گفته و خلاصه به دست صاحب مربوطه رسیده.
این مسئله تبدیل به مناقشهاى پیچیده مىشود که هر روز کار تأسیس و استفاده از رادیو به تأخیر مىافتد. به طورى که آزمون مدتى بعد مستقیما به تیمسار علوىکیا معاونت ساواک متوسل مىشود و از این اختلافات و تأخیر ایجاد شده شکایت مىکند: «استدعا مىکنم در مورد مسئلة رادیو توجة لازم را مبذول فرمایید و دستور فرمایید مسئولان مربوطه با دلسوزى بیشترى در این مورد اقدام نمایند زیرا همانگونه که حضرتعالى مسبوقید بدون داشتن فرستندهاى در اروپا قادر نخواهیم بود کار توجیهى و تبلیغاتى خود [را] به میزان قابلتوجهى گسترش دهیم.
این اصرار آزمون، با توجه به اینکه خود مسئولان امر پى به اهمیت چنین رسانهاى برده بودند، به نتایج قابلقبولى رسید و آیرملو با تماس با مسئولان رادیو محلى کلن، هماهنگیهاى لازم را به عمل آورد. وى به آزمون مىنویسد: «در کلن مقامات مربوطة رادیو آلمان لیست کامل کادر مربوطه و برنامة رادیو [را] که به زبان فارسى بایستى تنظیم مىشد خواستار شدند که من در جواب گفتم بماند تا بنده برگردم. حال این گوى و این میدان.» بالاخره با کوشش آزمون نوع برنامههاى فارسىاى که باید براى ایرانیان مقیم اروپا پخش شود آماده مىگردد و طى برنامهاى به شرح زیر تنظیم مىگردد:
بدینوسیله پیشنهاد مىشود که برنامههاى فارسى رادیو آلمان فدرال به طریق زیرین تنظیم گردد:
1. گفت وگوى روزانه به مدت 5/1 ساعت بجز روزهاى جمعه که به مدت یک ساعت خواهد بود؛
2. در فواصل برنامه این مطالب گنجانیده شده است: الف. اخبار، ب. تفسیر سیاسى در رابطه با آلمان، ج. تفسیر سیاسى جهان، د. گزارشهایى پیرامون وقایع مهم سیاسى در ایران؛
3. برنامة روز جمعه بجز مواردى که در بالا نام برده شدند در نیم ساعت دوّم شامل:
الف. نامههاى شنوندگان، ب. موسیقى ایرانى و آلمانى، ج. بازیهاى هنرى تهیه شده و اجرا توسط خانمها و آقایان ایرانى مقیم آلمان، د. گزارشهایى پیرامون زندگى مردم آلمان به ویژه دربارة وضعیت کارى و تلاش در دیگر کشورها و مخصوصا در کشور اتحاد جماهیر شوروى.
در مورد انتشار نشریه چنانکه سابقا گفته شد قرار بر این بود نشریهاى که ارگان جمعیت مکتب نو باشد به وسیلة آزمون منتشر گردد. ولى با مخالفت مقامات امنیتى، تأسیس جمعیت مکتب نو و انتشار نشریة وابسته به آن نیز خود به خود منتفى شد و تمام سعى و تلاش آزمون صرف تهیه مطالب براى رادیو فارسى آلمان شد. ولى تمایل وى براى انتشار نشریهاى در آلمان هیچگاه از ذهنش بیرون نرفت. به طورى که در نامهاى خطاب به آیرملو مىنویسد: «بعد از تمام کردن کار رادیو باید به تهیه و چاپ و پخش نشریه بپردازیم. براى این کار هم ما احتیاجاتى داریم که همة آنها را با تیمسار محترم در میان گذاشتم و ایشان موافقت کامل خود را ابراز فرمودند و قرار شد که بنده صورت کامل احتیاجات را ارسال دارم.»
با ورود تورج فرازمند روزنامهنگار حرفهاى و ناشر روزنامة اخبار ایران در اروپا در این عرصه، انتشار نشریه صورت جدى به خود مىگیرد. با کمک این دو انتشار نشریهاى به نام پست شرق آماده و مهیا مىشود که قرارداد چگونگى چاپ و نشر آن در مجموعه اسناد آزمون موجود است. این نشریه به صورت ماهنامه و در هشت صفحه و سه هزار نسخه تیراژ منتشر مىگردید. وظایف آزمون در این ماهنامه عبارت بود از: معاونت در امور صفحهبندى و آمادهسازى، ترجمه از آلمانى به فارسى و بالعکس، غلطگیرى، مصاحبه، امور مربوط به آبونمان و مکاتبههاى فارسى و قبول آگهى. در حقیقت مىتوان گفت با آمدن فرازمند سیاستگزارى و اهم کارهاى انتشار یک نشریه که آزمون سعى زیادى براى انتشار آن داشت به دست فرازمند افتاد. با بازگشت آزمون به ایران دیگر اطلاع دقیقى از چگونگى انتشار یا تعطیل این نشریه نداریم.
4. جذب نیروهاى سیاسى و بازگرداندن آنها به ایران
این مسئله یکى از مهمترین وظایف آزمون به حساب مىآمد. وى با این کار عملاً نیروهاى مخالف و عمدتا تودهاى را یا به همکارى با ساواک وا مىداشت و یا حداقل با به انفعال کشیدن آنان از مخالفان رژیم مىکاست که در هر دو صورت این امر به نفع رژیم حاکم تمام مىشد.
گسستن نیروهاى تودهاى از آن حزب و پیوستن آنها به جناح رقیب و یا تشکیل یک حزب جدید سابقهاى طولانى دارد که از اوایل شکلگیرى این حزب به صورت انشعابات گوناگون نمایان است، و همین امر به اخراج برخى افراد از کمیتة مرکزى حزب مىانجامید. افرادى چون جلال آلاحمد و خلیل ملکى که با انشعاب حزب جدیدى تشکیل دادند و یا افرادى از قبیل محمد باهرى، فریدون توللى، هادى هدایتى، فریدون مهدوى و ... که به رژیم حاکم پیوستند از همین نمونهها هستند.
پس از کودتاى 28 مرداد ریزش نیروهاى تودهاى و جدا شدن آنان از حزب شکلى جدّى به خود گرفت که سازمانهاى اطلاعاتى ایران نیز از این امر حداکثر استفاده را نمودند. پس از تضعیف کامل حزب در ایران این امر به خارج از کشور نیز گسترش یافت و ساواک ضمن جذب برخى از این افراد، برخى از نیروهاى امنیتى را نیز به عنوان نفوذى به داخل حزب هدایت کردند. از این افراد مىتوان به عباس شهریارى که مسئولیت تشکیلاتى حزب در داخل کشور را اداره مىکرد اشاره کرد و یا از حسین یزدى پسر مرتضى یزدى که اسناد مهمى از حزب را در لایپزیگ دزدید، نام برد. جالب اینجاست که حسین یزدى نیز مانند آزمون، به وسیلة نمایندة ساواک در آلمان یعنى عباس آیرملو به خدمت ساواک در آمده بود.
به هر حال، آزمون به عنوان فرد مطلعى که از حالات روحى و روانى و مشکلات این افراد آگاهى کامل داشت مناسبترین انتخاب براى شکار اینگونه افراد به حساب مىآمد.
مهمترین صید وى در این زمینه حمید زاهدى است که یکى از دوستان نزدیک آزمون به شمار مىرفت. حمید زاهدى از سالهاى 1325 در ارکستر مهدى خالدى ــ نوازندة ویلن و آهنگساز ــ که ارکسترى به نام جوانان تشکیل داده بود نوازندگى ویلن را برعهدهداشت. وى در همان سالها جذب حزب شد و مانند آزمون براى ادامة تحصیل راهى آلمان گردید. اسناد ساواک حول و حوش سالهاى 1340 وى را چنین معرفى مىکند: «حمید زاهدى یکى از فعالین حزب منحلة توده بود که پس از مسافرت به فستیوال مسکو و مراجعت به ایران دستگیر و مدتى زندانى و سپس مقدمات مسافرت وى از طرف کمیتة مرکزى حزب منحلة توده تهیه و او اکنون در آلمان شرقى به سر مىبرد و گویا کلاس عالى موسیقى را مىبیند و در همان جا هم ازدواج کرده.»
وى با همسر آلمانى خود ــ گرلینده ــ در شهر وایمار که از شهرهاى کوچک آلمان شرقى محسوب مىشد زندگى مىکرد. حدود بیست نامه از مجموعه نامههاى رد و بدل شده میان آزمون و زاهدى در قسمت اسناد این بخش آمده که حاوى اطلاعات جالب و ارزندهاى از فعالیت و وضعیت افراد حزب توده در آن برهة زمانى است. البته در اینجا باید به این نکته اشاره کرد که حمید زاهدى در جریان قضیة جاسوسى حسین یزدى به عنوان یکى از مظنونان اصلى این ماجرا به وسیلة حزب مورد بازجویى قرار مىگیرد و این حاکى از آن است که حزب تا اندازهاى با توجه به روابط حسنه بین زاهدى و آزمون با دیدة شک به وى مىنگریسته است.
آزمون که از مشکلات مادى و روحى زاهدى و سرخوردگى وى از حزب آگاهى کامل داشت حداکثر استفاده را از این موضوع کرد. باید به این نکته اشاره کرد زاهدى نیز مانند سایر اعضاى معمولى حزب که جزو کادر رهبرى نبودند با اعانه و کمک دولت میزبان امرار معاش مىکرد و همچنان که در بخشهاى قبلى متذکر شدیم این کمکها در حدى نبود که بتوان یک زندگى معمولى و آبرومند داشت و آزمون این را به خوبى مىدانست. وى مىدانست زاهدى با توجه به طبع و روحیة حساسش چندان دل خوشى از اعمال و کردار سران حزب ندارد. در ابتداى امر به عنوان خیرخواهى و کمکهاى دوستانه مکاتبه با زاهدى را شروع کرد و زاهدى بدون اطلاع از همکارى رسمى آزمون با ساواک به دلیل نزدیکى فکرى خاصى که بین خود و وى احساس مىکرد پیشنهاد کمک آزمون را پذیرفت. در آغاز، آزمون به زاهدى چنین مىنویسد: «خیلى خلاصه در دو کلمه برایت بنویسم: من حاضرم همهگونه کمک به تو بکنم. اگر واقعا به جان آمدهاى آدرس مرا دارى بلند مىشوى بلیط ترن مىخرى، دست زن و بچهات را هم مىگیرى و مىآیى. قول مىدهم که هیچ اشکالى در کارت پیش نیاید. نمىخواهم در این باره زیاد بنویسم ولى سربسته مىگویم که قدرت این را دارم که بدون هیچ ناراحتى و دردسر زندگى حمید عزیز و آرمان زیبا و گرلینده مهربانم را روبه راه کنم.»
حمید زاهدى نیز، که آمادگى کامل براى انجام این عمل داشت، موافقت ضمنى خود را اعلام مىکند ولى ترس از این دارد که با قبول این کار و گرفتن گذرنامهاش به وسیلة سفارت ایران در آلمان، آنان متقابلاً چشمداشتى از او داشته باشند؛ و او که هنوز به اصول مارکسیستى ایمان کامل داشت آزمون را از اینکه از چاله به چاه بیفتد و گرفتار اشخاصى چون آقابزرگ دیگرى با ریخت و شمایل دیگر شود برحذر مىداشت. اعضاى حزب که از مخالفخوانیهاى زاهدى کمکم به وى با دیدة شک مىنگریستند و از سوى دیگر مکاتبات آزمون با زاهدى را نیز پیگیرى مىکردند بیش از پیش به مراقبت و منزوى کردن وى پرداختند؛ و این مسئله بر اعصاب و روان زاهدى فشار زیادى وارد مىکرداندکى بعد وى از حزب کنار نهاده شد چنانکه خود به آزمون مىنویسد: «بیست روز پیش یکى از افراد معروف به نام کمیتة اجرائیه!! ولى کمیتة اجرائیه کجا و چى!!؟ مرا از جمع آشوت لنکرانىکش و حسین دزده کنار گذاشت، غافل از اینکه من عملاً ارتباطم را مدتى است با این دزدها و آدمکشها قطع کردهام.»
با اخراج زاهدى از حزب، آزمون میدان عمل بیشترى براى گرفتن اطلاعات از وى پیدا کرد. مجموعه اطلاعاتى که به وسیلة حمید زاهدى ارسال شده در این کتاب به چاپ رسیده است. آزمون از این فضاى ایجاد شده به لحاظ اخراج زاهدى حداکثر استفاده را کرد و از وى به عنوان عاملى براى جذب تعداد دیگرى از ناراضیان حزبى سود جست و آنان را براى بازگشت به ایران ترغیب کرد. زاهدى با اشارة آزمون با حسن علیشاهى و مارى وزیریان همسر سرگرد اعدام شده هوشنگ وزیریان باب مراوده و گفت وگو را باز کرد و آنان علاقة خود براى بازگشت به ایران را اعلام کردند. حسن علیشاهى که خود قبلاً در حوزة لایپزیگ بر سر مسائل مالى با آزمون درگیر شده بود خواستههایى داشت که آن را چنین مطرح مىکند: «علیشاهى آرزو مىکند که امکاناتى پیش آید [تا] هر چه زودتر به ایران بازگردد مشروط به اینکه ماهیانه 300 تومان درآمد داشته باشد... زن او در دارالتجزیة خون داراى مدرک مىباشد و چنانچه کار ثابتى در بیمارستانهاى ایران در رشتة تحصیلىاش پیدا کند که بتواند تا 700 تومان درآمد داشته باشد با داشتن پاسپورت و خرج سفر هر لحظه آمادة بازگشت به ایران است. مارى وزیریان در جواب پیشنهادهاى زاهدى مىگوید:
من با قول و قرار سرخرمن نمىتوانم زندگىام را دستخوش طوفانهاى سهمگین نمایم. وقتى به او گفتم به من اطمینان داشته باشد جوابم را اینطور داد: «هیچ آدم احمقى با این پیشنهاد که چمدانهایت را بردار و بعد همه چیز رو به راه است چمدانهایش را به دست نمىگیرد؛ هر کارى راهى دارد.» خلاصه اینکه ایشان در درجة اول پاسپورت و مقدار پولى که بتواند با آن پول خرج سفر خود و دخترش و مقدار پولى که بتواند چند ماهى با آن زندگیش را اداره نماید (که مزة دهنش ده هزار مارک غربى بود) حرفهاى من را پاسخ داد.
با تمام خدماتى که زاهدى جهت پیشبرد اهداف آزمون انجام مىدهد آزمون تقریبا کارى که گره از مشکلات زاهدى باز کند براى او انجام نمىدهد و مشکلى بر مشکلات زاهدى که از حزب بریده و از سوى دوست نزدیکش جفا دیده مىافزاید به طورى که زاهدى در یکى از نامههایش از این برخورد آزمون گلهمند است و با کمال ناامیدى مىنویسد:
اعصابم خیلى خسته و ناراحت است، به خصوص که در چنین شب عیدى هر کس پیش زن و بچهاش مىباشد. اینها مهم نیست. فقط امید این را دارم که راه منوچهر عزیز، زن و بچهام را به خاک سیاه نخواهد نشاند. خستگى و ناراحتى مرا رنج مىدهد چشمهایم سیاهى مىرود. در سیاهى درة عمیقى را مىبینم که زن و بچهام در حال سقوط به آن مىباشند. جواب نامهام را خیلىخیلى فورى، به خصوص دربارة امکانات عملى که از دست تو ساخته است چه در مورد خود من و چه در مورد اشخاصى که آنها را به این راه کشاندهام، بده.
اسناد موجود نشان نمىدهد که آزمون جوابى که متضمن نجات زاهدى و سایر افرادى که به این راه کشیده شدهاند داده باشد.
پی نوشت:
1. . سند شمارة هشتاد و شش از همین مجموعه اسناد.
2. . سند شمارة هشتاد و هفت از همین مجموعه اسناد.
3. و 2. سند آسیب دیده است.
4. . سند شمارة هشتاد و شش از همین مجموعه اسناد.
5. . سند شمارة پنجاه و شش از همین مجموعه اسناد.
6. . سند شمارة صد و هشت از همین مجموعه اسناد.
7. . سند شمارة پنجاه و شش از همین مجموعه اسناد.
8. . حمید شوکت، پیشین، صص 86 تا 96.
9. . افشین متین، پیشین، ص 81.
10. . سند شمارة صد و سى از همین مجموعه اسناد.
11. . سند شمارة صد و سى و یک از همین مجموعه اسناد.
12. . سند شمارة صد و سى و دو از همین مجموعه اسناد.
13. . سند شمارة شصت و شش از همین مجموعه اسناد.
14. . سند شمارة هفتاد و هفت از همین مجموعه اسناد.
15. . سند شمارة شصت و هفت از همین مجموعه اسناد.
16. . سند شمارة صد و سى و سه از همین مجموعه اسناد.
17. . سند شمارة هشتاد و شش از همین مجموعه اسناد.
18. . پیشین.
19. . به سند شمارة شصت و دو مراجعه شود.
20. . سند شمارة هفتاد و هشت از همین مجموعه اسناد.
21. . سند شمارة شصت از همین مجموعه اسناد.
22. . سند شمارة هشتاد و هفت از همین مجموعه اسناد.
23. . مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند شمارة 47-322-111-آ.
24. . سند شمارة شصت و ودو از همین مجموعه اسناد.
25. . تورج فرازمند متولد 1307 و متأهل است و دو فرزند دارد. در رشتة روانشناسى در دانشگاه پاریس تحصیل کرده است. کار مطبوعاتى را از سال 1323 آغاز کرد. مدیر اخبار رادیو و مفسر سیاسى رادیو و مطبوعات است. در طول خدمت مطبوعاتى خود سردبیر مجله سخن، اطلاعات جوانان، اطلاعات کودکان، سردبیر کل روزنامه اطلاعات، مسئولیت بخش فارسى رادیو فرانسه و مدیریت روزنامه اخبار ایران را در اروپا برعهده داشته است. وى نشان تاج دارد و از تألیفاتش مىتوان از مأموریت در تهران و خاطرات سفر شرق و از ترجمههایش از 12 جلد خاطرات جنگ وینستون چرچیل و ... نام برد. به نقل از کتاب چهرة مطبوعات سیاسى نوشتة غلامحسین صالحیار. پرس اجنت. تهران، 1351، ص 51
26. باید اضافه کرد وى ارتباط نزدیک و تنگاتنگى با مقامات امنیتى ایران در آلمان و شخص عباس آیرملو داشته و سازماندهى تبلیغاتى بر علیه حزب توده در اروپا را نیز انجام مىداده است. تورج فرازمند بعدها و هنگامى که آزمون پستهاى حساسى را در وزارت اطلاعات به دست آورده بود به یکى از همکاران نزدیک وى و جزو گروه و دستة آزمون درآمده بود و این دو همواره با یکدیگر همکارى داشتند. به عنوان نمونه مىتوان به نامهاى از تورج فرازمند اشاره کرد که وى در آن به باندبازیها و رفیقبازیهاى دوران وزارت اطلاعات اشارات جالب توجهى دارد و تاریخ آن مربوط به زمانى است که آزمون از وزارت اطلاعات به وزارت کشور منتقل شده بود و به علت اختلافات و مشکلاتى که پیش آمده بود درصدد به دست آوردن پستى مناسب براى خود مىگشت. تورج فرازمند در این نامه مىنویسد:
27. اول مرداد 1350
28. گر بدى گفت حسودى و رفیقى رنجید گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
29. رفیق عزیز و رنجیدهام. قربان تو مىروم. گویا انتقادى که در جلسهاى از رادیو ایران کرده بودم حسودان و مفسدان به عنوان اینکه انتقادى از منوچهر آزمون است به عرضت رسانده بودند. ناچار در جلسة بعد و با حضور همان مادر... انتقادات را تکرار کردم و گفتم «اینها مربوط به این سه سال نیست مربوط به سى سال حیات رادیو است» تا شاید خجالت بکشند. همان حرفهایى بود که دربارة اصلاح رادیو بارها با هم زده بودیم و بسیارى از آنها هم نظریات خودت بود که در کتاب مرحمتى هم در فصل رادیو و مطبوعات و تبلیغات به آن صریحا اشاره کردهاى. حال چطور حرفهایى را که ملهم از خود تو بود و بارها هم در حضور خودت گفته بودم سوءتعبیر کردهاند و دیوثان و مادر... به تو گفتهاند نمىدانم!
30. بارى، رنجیدگى آن جناب از من به کلى بىپایه ولى رنجیدگى من از سرکار، پایه و اساس دارد. تو همیشه مىگفتى «در هر جا برویم با هم خواهیم بود» بعد یک روز معاون وزارت کشور شدى و بىخداحافظى رفتى. من منتظر بودم که همان روز، با تحکم بیایى و بگویى فلانى بلند شو برویم. و اگر من مىگفتم آیا کارى براى من در نظر گرفتهاى؟ جواب مىدادى که میایى و در کنار میز من مىنشینى تا کارى برایت پیدا کنم. رفتى و همة حرفها را فراموش کردى. در بروکسل آقاى هویدا در جلو همه روزنامهنگاران و همراهان و سفیر ایران از من پرسید «حالا وضع وزارت اطلاعات چطور است؟» جواب دادم: «رفتن تسلیمى براى ما درد بزرگى بود و رفتن آزمون مصیبت و عزایى» گفت چطور؟ گفتم براى اینکه در این 12 سال خدمت در وزارت اطلاعات و رادیو، مردى به پاکطینتى و وطنپرستى و علاقهمندى به کارش مثل آزمون نیامده بود. همة حضار، آنهایى که تو را مىشناختند تصدیق کردند و خود هویدا هم با اینکه به ظاهر گفت: «رفیق بازى را کنار بگذار» از ته دل از حرف من خوشش آمد و تصدیق کرد.
31. حالا همة این حرفها به کنار،... خواهر خدمت دولت و اداره و غیره. من از سالها پیش، خودم را براى تمام عمر مدیون تو مىدانم و هر روز هم که از مجالست ما گذشته، باز هم دینى دیگر به گردن من نهادهاى. همین شغل کوفتى مشاور وزارت هم تو به زور براى من درست کردى و فرخنیا چند روز پیش اعتراف کرد که در اصرار به اینکه مرا بزرگ دبیر کند اشتباه مىکرده و آزمون حق داشته که مىگفت شغل تورج را مشاور وزیر بنویس. تا آخر عمر هم سپاسگزار و مدیون و رفیق صمیمى تو خواهم بود و این را همه جا و همیشه به صداى بلند گفتهام. ولى رنجشى که به آن اشاره کردهام جاى خود، که انشاءاللّه باید جبران کنى. به هر حال بهترین دقایق عمر من در آلمان در محضر آن رفیق شفیق گذشته. حتى اگر هم بخواهم، نمىتوانم آن همه صفا و محبت تو را فراموش کنم. یقین قطعى داشته باش که در هر لحظه مىتوانى به اصطلاح فرنگىمآبها روى من حساب کنى. من تصور مىکنم که از همکاران وزارت اطلاعات فقط روى چند نفر انگشتشمار (احمد سمیعى، قاسم مشایخى، فریدون فرخنیا، محمد فنایى، سید انجو، سید حسینى و شاهحسینى) مىتوانى حساب کنى، بقیه یکى از دیگرى مادر... ترند و این روزى بر تو ثابت خواهد شد. من پانزده روز که در بابلسر هستم و در این مدت براى هیچ کس کاغذ ننوشتهام ولى این درد مرا مىکشت که منوچهر عزیز، با آن خندههاى دلانگیز و آن صداى پرمحبت، از من رنجیدهخاطر باشد. قربان شکل ماه تو مىروم. بچهها را مىبوسم...
32. قربان منوچهر عزیز تورج (مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، سند شمارة 1-27-111-آ)
33. . شاپور بهروزى. چهرههاى موسیقى ایران، چ 2. تهران، کتابسرا، 1372. ص 170.
34. . «ابهام در تاریخنگارى فراماسونرى ایران»، مطالعات سیاسى، کتاب اول، تهران، پاییز 70. ص 75.
35. . براى اطلاع بیشتر به کتاب کژراهه. ص 229 مراجعه شود.
36. . شدت مشکلات حمید زاهدى را مىتوان از تعدادى از نامههایش به آزمون دریافت. وى مىنویسد: همانطور که برایت سابق تعریف کردم بابت قرض بانک که مقدار زیادى بود و فعلاً سه هزار مارک مىباشد [مجبوریم] از شکم خودمان بزنیم و هر چه زودتر این قرض را بپردازیم یا اینکه مقدارى از اثاثیة خودمان را مثلاً ضبط صوت را فروخته و پول بانک را بدهیم زیرا در غیر این صورت با اقساط کنونى شاید تا چهار سال دیگر بایستى اینجا بمانم... خواهش مىکنم جریان را خیلى جدى تعقیب کن زیرا قرار است بانک بعد از دو هفته مبلها را به جاى قروضم تحویل بگیرد. امید من و گرلینده و آرمانم فقط به توست. سند شمارة صد و شانزده از همین مجموعه اسناد
37. . سند شمارة صد و هشت از همین مجموعه اسناد.
38. . سند شمارة صد و ده از همین مجموعه اسناد.
39. . سند شمارة صد و بیست و دو از همین مجموعه اسناد.
40. . پیشین.
41. . پیشین.
برگرفته از کتاب پرونده ناتمام (مرورى بر زندگى و اسناد منوچهر آزمون ) به کوشش مختار حدیدى ـ جلال فرهمند منتشره از سوی مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران