اهمیت فروپاشی حزب توده
عملیات امیرالمؤمنین (ع)
در پی یک رشته عملیات مقدماتی در ساعت 30/4 بامداد روز 17/11/1361 با دستگیری نورالدین کیانوری، دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده و همسرش مریم فرمانفرمائیان فیروز، عضو هیئت سیاسی کمیته مرکزی حزب، نخستین مرحله عملیاتی آغاز شد. در ساعات اولیه بامداد همان روز بخش مهمی از مراکز پنهانی حزب توده به تصرف پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و حدود 40 تن از مهرههای برجسته حزب توده و عناصر کلیدی شبکه جاسوسی شوروی در ایران دستگیر شدند. دستگیرشدگان بخش عمده اعضای کمیته مرکزی و کادرهای درجه اول حزبی را دربر میگرفت.
در پی دستگیری این عناصر، بلافاصله تخلیه اطلاعاتی با طبقهبندی حفاظتی بالا آغاز شد و هر گونه تلاش عوامل نفوذی شوروی و حزب توده و عناصر ضد انقلاب راست در سایر ارگانها، که بعداً چگونگی آن کشف شد، برای اطلاع از میزان اطلاعات به دست آمده، عقیم ماند. با تلاش پیگیر نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فاصلهای کمتر از دو ماه، کلیه اطلاعات کلیدی از عملیات پنهانی حزب توده به دست آمد و سازمانهای مخفی و نظامی و شبکههای نفوذی و جاسوسی و طرحهای براندازی خزنده و کودتایی حزب توده کشف شد. ابعاد مطالب کشف شده به حدی بود که رهبری حزب توده هیچگاه تصور آن را نمیکرد و برای جبران آن طرح جانشینی (آلترناتیو) نیندیشیده بود.
دومین مرحله عملیات، با نام «عملیات حضرت امیرالمؤمنین (ع)»، بر مبنای اطلاعات کشف شده در مرحله نخست، در شب میلاد امام علی (ع) ـ 7/2/1362ـ آغاز شد. در نخستین گام این عملیات، 4 نفر اعضای رهبری حزب توده که جلسه «هیئت دبیران» را تشکیل داده بودند (فرجالله میزانی، مسئول تشکیلات کل؛ انوشیروان ابراهیمی، مسئول فرقه دمکرات آذربایجان؛ محمدمهدی پرتوی، مسئول سازمانهای مخفی و نظامی؛ رحمان هاتفی، مسئول وقت سازمان ایالتی تهران پس از دستگیری حجری در ضربه اول) دستگیر شدند. در این عملیات، حدود 170 نفر از کادرهای حزبی و اعضای سازمانهای مخفی و نظامی و عوامل جاسوسی و نفوذی در تهران و بیش از 500 نفر در شهرستانها دستگیر شدند. همچنین حدود 80 دستگاه خانه مخفی حزب، سه محل جاسازی شده اسلحه، شامل 200 قبضه انواع سلاح کمری، تفنگ ژـ 3، کلاشینکف، آر.پی. جی7، تیربار و مقادیر زیادی فشنگ و نارنجک، صدها دستگاه اتومبیل و موتورسیکلت، انواع وسایل چاپ و تکثیر و آرشیوهای محرمانه حزبی و قریب به 9 میلیون تومان وجه نقد به دست آمد.
همانگونه که در بخشهای پیشین توضیح داده شد، حزب توده در برگیرنده قریب به 10 هزار عضو و تعدادی هوادار بود که بخش عمده آنان در سازمانهای رسمی حزب سازماندهی شده بودند و مستقیماً در جریان توطئهها و اقدامات پنهانی حزب قرار نداشتند. نکتهای که مورد توجه جدی مسئولین قرار داشت بهرهگیری از افشای توطئههای پنهانی حزب به منظور بازگردانیدن این عناصر به دامان نظام و جامعه و برخورداری آنان از یک زندگی سالم بود. بر این اساس، همزمان با «ضربه دوم» ـ که عناصری را که مستقیماً در توطئههای پنهانی و جاسوسی حزب مشارکت داشتند در بر میگرفت ـ برنامه افشای ماهیت حزب نیز به اجرا درآمد. اولین گام در این افشاگری، مصاحبه رادیو تلویزیونی تعدادی از برجستهترین سران حزب و اعتراف صریح آنان به مشارکت در تخلفات قانونی و توطئههای پنهانی و جاسوسی بود.
نورالدین کیانوری، دبیر اول کمیته مرکزی حزب توده، در اولین افشاگری تلویزیونی خود چنین گفت:
«با سلام به حضور امام خمینی رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران. من امروز میخواهم کوشش بکنم با پوزش و شرمندگی در مقابل ایشان تخلفاتی را که حزب ما در عرض این چهارسال فعالیت در جمهوری اسلامی ایران انجام داده آن طور که هست بیان بکنم و این تخلفات درسی باشد برای نسل جوان ما که راه درست خودشان را از راه گمراهی که ما رفتیم جدا بکنند و بتوانند در چهارچوب کشور خودشان با قوانین موجود در کشور خودشان خدمت به مردم کشور بکنند و از این گمراهی که ما را به این روز و این فاجعه انداخته است دوری بجویند...
این تخلفاتی که ما کردیم من در شش محور عمده اینها را خلاصه کردم. البته این به این معنی نیست که ما به غیر از این شش محور عمده تخلف دیگری نداشتیم. تخلفات دیگری هم داشتیم ولی این شش محور به نظر من عمدهترین و تعیین کنندهترین محورهای تخلفات ما بوده است:
اولین و شاید مهمترین، به نظر من، تخلف ما عبارت است از زیر پا گذاشتن شعار عمده و اصلی سیاست خارجی جمهوریاسلامی که بوسیله امام خمینی اعلام شد و بعداً رسمیت کامل یافت. این شعار نه شرقی، نه غربی مفهوم درستش این است که افرادی که در ایران هستند مطابق قوانین ایران حق فعالیت آزاد سیاسی مطابق عقاید خودشان را دارند. اینها میبایستی اجتناب بکنند از هر گونه تماس با کشورهای خارجی، با نیروهای خارجی، اعم از شرق یا غرب، اعم از ابرقدرت امریکا یا قدرت بزرگ شوروی.
ما این شعار را در حرف پذیرفتیم ولی در عمل به علت آن چسبندگی و وابستگی که طی چندین ده سال که بین حزب ما و حزب کمونیست اتحاد شوروی برقرار شده بود نتوانستیم خودمان را از این وابستگی خلاص بکنیم و صرفاً در چهارچوب قوانین جمهوری اسلامی ایران فعالیت سیاسی خودمان را آنقدری که قانون اساسی اجازه میداد انجام بدهیم. نتیجه این شد که ما به گمراهی افتادیم و این گمراهی ما را روز به روز هم به طرف عمق بیشتر یعنی ورطه خطرناکتری کشاند. یعنی در فعالیت ما دیگر مسایل سیاسی جای خودش را در مواردی به مسایل جاسوسی و خیانت به جمهوری اسلامی کشاند و من در موارد مشخص در بازجوییها روی این نکتهها تکیه کردم و خوب مسایلی از قبیل مسایل مربوط نظامی ـ سیاسی در گزارشهای ما به طرف شوروی داده میشد.
س: معذرت میخواهم موارد جاسوسی را به شکل خیلی کلی بیان کنید که در چه زمینههایی بوده؟
ج: من همین الآن گفتم که در زمینههای نظامی و سیاسی بوده، یعنی مسایلی مربوط به موقعیت نظامی ایران و نیروهای نظامی و مسایلی مربوط به سیاست کلی ایران، آن چیزی که مربوط به سیاست کلی بوده در یک چیزهایی و تحلیلهایی که از طرف من تهیه میشد و هر چند وقت یکبار برای شورویها فرستاده میشد. اخبار نظامی هم آن چیزهایی بود که از راههای مختلف از طریق نفوذهایی که پیدا کرده بودیم، بدست میآمد، آنها را هم میرساندیم.
این بزرگترین تخلف ما که مسلماً خیانت هست بوده و به نظر من مادر کلیه تخلفات دیگر است. یعنی اگر این تخلف نبود ما امکان داشت تخلفات دیگر را بتوانیم نرویم طرفش.
دومین تخلف ما مسئله سلاح است. امروز مشخص است که در روزهای بهمن مقدار زیادی از سلاحهای ارتش بدست نیروهایی که در جریان 22 بهمن شرکت داشتند، ریخته شد و از آن جمله بدست گروههایی که تحت عنوان حزب توده فعالیت میکردند افتاد. واقعیت این است که انقلاب بهمن را تودههای وسیع مردم ایران به رهبری امام خمینی زیر شعارهای اسلامی زیر شعار واقعی استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی انجام دادند و به موفقیت رساندند و نقش گروههای کوچک سیاسی دیگر و از آن جمله ما، بسیار کوچک بوده است که اگر نبودند هم انقلاب پیروز میشد ولی بعداً ما به جای آنکه این واقعیت را عمیقاًٌ درک بکنیم و بفهمیم که چه در کشور ما رخ داده است نتوانستیم درک کنیم و در همان چارچوب وابستگیها باقی ماند و از آن جمله در مورد سلاح وقتی امام دستور دادند که سلاحها همه تحویل داده شود به مقامات جمهوری اسلامی و به کمیتهها، به جای آنکه این دستور را اجرا کنیم ظاهراً دستور دادیم ولی بالواقع مقداری را نگه داشتیم، مقداری را جاسازی و مقداری را مخفی کردیم و با این کار تخلف بزرگی را انجام دادیم. من که در بازجویی هم گفتم که اگر تا قبل از تجاوز عراق نگهداری این سلاحها فقط یک تخلف بزرگ و خیلی شدید میتوانست باشد، از آن تاریخ قطعاً خیانت است. چون این سلاحها برای جبهه ضرورت داشته است. از این جهت من خودم را مسئول میدانم.
سومین و یکی از عمدهترین مواد تخلف ما تخلف از اعلامیه ده مادهای دادستانی کل انقلاب بود. به نظر ما این اعلامیه عبارت بود از یک رحمت بزرگی که از طرف امام نسبت به گروهها و گروهکها انجام میگرفت. این رحمت و بخشش بزرگی بود.
ایشان دستور دادند که هر کس هر کاری کرده به جای خودش، از این تاریخ دستهها بیایند سازمانهای مخفی خود را منحل کنند. سلاحهایی که دارند تحویل دهند و به کار سیاسی بپردازند. اعلامیه فوقالعاده پر ارج و پر ارزش بود و ما قدر آن را درک نکردیم و این بواسطه همان خواص حزب ما بود و به جای اینکه سازمان مخفی خود را که تا آن وقت هنوز وسعتی نداشت منحل کنیم آن را تقویت کردیم، عدهای از افراد را به آنجا اضافه کردیم و این سازمان را تبدیل کردیم به یک سازمان مخفی که کارش عبارت بود از جمعآوری اطلاعات تا حد اطلاعات جاسوسی، به این ترتیب ما یک اشتباه و خطای بزرگی را انجام دادیم که قابل مجازات است.
چهارمین محور در خطاهای ما مسئله افسران است. امام اعلام کردند که نیروهای مسلح باید از برخوردهای احزاب سیاسی برکنار باشند و واقعاً در جهت حاکمیت جمهوری اسلامی عمل بکنند، نه اینکه براساس میل سیاسی حزب خودشان عمل کنند و این دستور درستی بود و ما با کمال تأسف باز هم به همان علتهای گذشته این دستور را زیر پا گذاشتیم. آن وقت عدهای از افسران بوسیله دوستان خود با حزب تماس میگرفتند و به طور متشکل کاری انجام نمیدادیم ولی از آن پس ما این افسران را از آن شکل پراکندهای که در داخل شبکه عادی حزبی بودند جدا کردیم و وصلشان کردیم به شبکه مخفی و برایشان در شبکه مخفی یک جریان مشخصی بوجود آوردیم که منظمتر از سابق شد و وسیلهای شد برای گرفتن خبر و در مواردی هم انتقال این خبر به مقامات شوروی یعنی همان کاری که سابقاً گفتم. به نظر ما این خود یک خیانت به جمهوری اسلامی بوده است مثل موارد مشخص قبلی که من گفتم. محور پنجمی که من به طور مهم تشخیص میدهم، برخورد ما هست با قانون پاکسازی تصویب شده از طرف مجلس شورای اسلامی.
حق هر حاکمیتی است که افرادی که سیاست آن حاکمیت را نمیپذیرند در مقامات مسئول مملکتی و بالطبع مقامات انتظامی باقی نگذارند. در عین حال که اسم حزب توده ایران صریحاً برده نشده است ولی به طور تلویحی گفته شده که افراد وابسته به حزب توده ایران یا به احزاب وابسته به خارج که مقصود همان حزب توده میبوده، اینها میبایست در دستگاه دولتی فرهنگ، دانشگاه و بعضی مقامات و به ویژه از مقامات انتظامی تصفیه شوند.
این قانون کاملاً به حق است هیچگونه ایرادی به آن نمیشود گرفت. حق جمهوری اسلامی است که چنین قانونی را بگذارد و عملی کند. ما به جای اینکه این را بپذیریم و افراد را آزاد کنیم از عضویت حزب توده ایران و یا به آنها بگوئیم که خودشان را معرفی کنند و بگویند که عضو حزب توده ایران هستند، اگر مقامات مجاز میدانند که بمانند، به کارشان ادامه بدهند.
اما اینها با توسل به دروغ و ریا و با هدایت ما درصدد برآمدند تا عضویتشان را به حزب توده ایران تکذیب کنند تا همان مقامات خودشان محفوظ بماند.
ما سعی کردیم که با افراد مختلفی در دستگاه تماس بگیریم. خلاصه افراد نفوذی خود را به جاهای حساستری بنشانیم و یا اینکه افراد تازهای را برای تماس با حزب جلب بکنیم که این عبارت است از همان کار نفوذی که محکوم شده است از طرف جمهوری اسلامی ایران.
ششمین محوری که من باز هم به عنوان یکی از خطاهای بزرگ قائل هستم عبارت است از این کاری که ما اخیراً شروع کردهایم و آن عبارت است از کوشش برای پیدا کردن راهی برای عبور از مرز، عبور غیر قانونی از مرز در درجه اول. البته این برای بیرون بردن عدهای از کادر رهبری حزب بود برای اینکه ما احساس میکردیم که حزب زیر ضربه قرار خواهد گرفت. به علت همین تخلفاتی که انجام داده و در یک مورد هم که من میخواستم استفاده بکنم برای یک مشورتی به خارج بروم و این هم یکی از آن گناهان بزرگ و کبیره بود. این است شش محوری که من فکر میکنم مهمترین تخلفات ما دورش قرار میگیرد.
س: شما [از] پیدا کردن راههای غیر قانونی برای خروج از کشور، یک نمونهاش را برای مشورت و مذاکره ذکر کردید، مشورت و مذاکره باکی؟ و به چه شکل؟
ج: من تقاضائی کرده بودم از اتحاد کمونیست شوروی از کمیته مرکز که اوضاع منطقه فوقالعاده بغرنج است و روزبروز بغرنجتر میشود و در نتیجه وضعی که الآن بوجود آمده من دچار سردرگمی هستم و علاقمند هستم که با آنها مشورت بکنم و نظر آنها را بخواهم.
س: از چه زمانی شما در ارتباط با سفارت شوروی قرار گرفتید و آیا ارتباط عناصر و افراد کمیته مرکزی با اطلاع شما صورت گرفته است یا نه؟
ج: من در سال 1324 (به نظرم) برای اول بار با یکی از اعضای سفارت شوروی بوسیله کام بخش، آشنا شدم. ولی این، زیاد طول نکشید، برای آنکه جریانات آذربایجان پیش آمد و به کلی این ارتباط مختل شد. بعداً جریان 27 پیش آمد که ما زندانی شدیم و از زندان هم که بیرون آمدیم دیگر امکان برقراری چنین ارتباطی برای من وجود نداشت. تا وقتی که به مهاجرت رفتیم. وقتی به مهاجرت رفتم من در حدود یکسال و نیم در اتحاد شوروی بودم و از آنجا به جمهوری دمکراتیک آلمان رفتیم. در این دوران که من با حزب کمونیست اتحاد شوروی در ارتباط بودم، البته چند سالی که من از فعالیت مستقیم در رهبری برکنار بودم این ارتباط فوقالعاده ضعیف و بیاثر بود، ولی پس از آنکه دو مرتبه به مرکز رهبری آمدم و فعال شدم در سال 1351 و از 51 به بعد این ارتباط همیشه وجود داشته است. درباره ارتباط سایر افرادی که در دستگاه حزب و کمیته مرکزی با مقامات شوروی ارتباط داشتند، همهاش تحت نظر من نبوده است. من مواردی را که در جریان بازجوییها توضیح دادم با نظر من بوده است. یعنی از طریق من انجام گرفته است، ولی به احتمال، ارتباطات دیگری هم بین سایر افراد کمیته مرکزی و رهبری ما وجود داشته یا دارد که آنها را شما در بازجویی حتماً بهتر اطلاع پیدا کردهاید.
س: شما نظرات خودتان را پیرامون تخلفات که بر شمردید بیان کنید.
ج: به نظر ما این تخلفات سنگین است. در چهارچوب جاسوسی، خیانت، تخلف، همه در آن میگنجد و به قدری سنگین است که به نظر من سنگینترین مجازاتهایی که جمهوریاسلامی بخواهد، حق دارد که در مورد این تخلفات و ما که مسئول این تخلفات هستیم، تصمیم بگیرد و این بستگی دارد به جمهوری اسلامی و برخوردی که با این نوع جریانات در جمهوریاسلامی، مطابق قواعد و قوانین انجام میگیرد.
س: در پایان اگر پیامی دارید بیان کنید.
ج: پیام من به توده جوان حزبی، به آنهایی که با تفکرات خودشان به این طرف میآیند. بالاخره یک عده از جوانها ممکن است که کششهایی پیدا بکنند، برای انواع و اقسام اعتقادات سیاسی خویش، به نظر من مهمترین چیزی که باید از آن دوری بکنند و به هیچوجه دیگر نباید بگذارند که در هیچ جریان سیاسی چپ در ایران به وقوع بپیوندد، عبارت است از وابستگی به خارج و بیگانه و آن مصدر تمام انحرافات و خیانتها و فاجعهای میشود که حزب ما دچار به آن شده است و ما امروز به عنوان نمایندگانش پاسخگو هستیم در مقابل مردم ایران و در مقابل آنچه خودمان خیال میکنیم میخواهیم برایش خدمت کنیم و محصول کارمان درست معکوس آن از کار در آمده است.»
در جمعبندی این افشاگریها، محمدعلی عموئی، عضو هیئت سیاسی و دبیر کمیته مرکزی و مسئول روابط عمومی حزب توده، طی سخنانی که بسیار شمرده ادا میشد، انحلال حزب توده را اعلام داشت. در بخشی از سخنان او چنین آمده است:
«اما در زمینه جمعبندی اظهارات شرکتکنندگان در مصاحبه، به گمانم گفتنیها درباره حزب و عملکردش توسط دوستان شرکتکننده که هر یک عهدهدار مسئولیت مهمی در حزب بودند، گفته شد. آنچه میآید نتیجهگیری از این اعترافات صریح و گویا است. ولی آیا نتایج این اقدامات که در اظهارات شرکتکنندگان منعکس بود چیست. آیا اقداماتی که توسط شرکتکنندگان در مصاحبه بیان شد با صدای بلند، طبیعت منافقانه و ریاکارانه سیاستهای حزب را فریاد نمیکنند؟
آیا اعترافات تکاندهندهای چون عضویت در سازمانهائی چون «کا. گ. ب » و نظایر آن و فعالیتهای جاسوسی به نفع آنها، عمق وابستگی حزب را به شوروی بیان نمیکند؟ بلی به گمان من گفتنیها گفته شده و هر یک از این گفتهها گوشهای از طبیعت سیاست و عملکرد حزب را عیان ساخته است.
بیان گذشته حزب از زبان مسئولان آن، آن هم این چنین صریح و آشکار تنها نیازمند شنیدن و بلافاصله نتیجهگیری است. من فکر میکنم برای کسانی که شاهد این مصاحبه هستند، نتایج لازم به دست آمده است، ولی اجازه میخواهم من هم به یک جمعبندی مختصر بپردازم و نتیجهای هم بدست بدهم.
حزب از آغاز فعالیت و از آغاز انقلاب پشتیبانی خود را از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اعلام داشت. طی اعلامیههای بلند بالا، فعالیت حزب [را] در چارچوب اطلاعیه 10 مادهای دادستانی کل انقلاب تبلیغ میکرد. از هر فرصت برای تأکید بر فعالیت قانونی حزب بهره میجست. در انتخابات شرکت میکرد. دیگران را به شرکت در رأی تشویق مینمود. بر گروهها و دستجاتی که با اقدامات خود چوب لای چرخ حرکت انقلاب میگذاشتند خرده میگرفت. بر نارسائیها و نابسامانیهائی که خود محصول کارشکنیهای ضد انقلاب بود، دل میسوزاند. طرح اصلاحی ارایه میداد و به این ترتیب حمایت و پشتیبانی خود را در لفظ و شعار، در تبلیغ بیان میکرد، ولی این همه فقط حرف بود. شعار بود. تبلیغ به نفع سیاست حزب بود. دو صد گفته چون نیم کردار نیست.
عمل چه بود؟ یک دنیا دروغ و فریب، یک دنیا ریا، طوماری از خیانت و اقدامات غیرقانونی. به وزارت کشور ریاکارانه لیست 24 نفری را به جای صورت اسامی تمام رهبری حزب ارایه میدهد. داعیه قانونیت دارد و سعی میکند پروانه فعالیت قانونی برای حزب دریافت کند ولی همزمان به سازماندهی تشکیلات مخفی میپردازد.
رعایت مقرارت و ضوابط را ادعا میکند، ولی سعی در نفوذ و رسوخ در ادارات و ارگانها از طرق غیرقانونی دارد.
بخشنامه درون حزبی دایر بر منع نگهداری سلاح برای اعضا صادر میکند، ولی در عمل مانع از تحویل سلاح موجود میشود و حتی به اعضای خودش هم دروغ میگوید. بر استقلال و همبستگی به اصطلاح احزاب برادر تأکید میورزد ولی آنچه در عمل انجام میدهد دستورالعملی است که از طریق تماسهای پنهانی از شوروی دریافت میکند.»
حزب توده درجه وابستگی را به آن حد میرساند که جاسوسی یکی از وظایف اساسی او میشود. واقعیت این است که درجه وابستگی حزب به شوروی از همان آغاز فعالیت به صفت مشخصه آن تعدیل شده بود.
«نظری اجمالی بر آغاز فعالیت حزب نشان دهنده این واقعیت است که شعب و دفاتر آن بدواً در رشت، انزلی و آستارا پدیدار میشود. به طور کلی استانهای گیلان و مازندران و آذربایجان نخستین مناطق و استانهائی بودند که فعالیت حزب در آن نقاط آغاز شد.
و این میسر نشد مگر به علت حضور ارتش سرخ. یعنی حضور و پیدایش حزب در سایه حضور بیگانه. اصولاً نفس وابستگی موجب سلب شخصیت، محو استقلال و تضعیف اتکا به خود است. نمونه بارز این وابستگی را مردم کشور ما در گذشته نزدیک، به خوبی تجربه کردند.
رژیم گذشته که تا دندان مسلح بود و از چنان قدرت آتش و تجهیزات مدرنی برخوردار بود که نه فقط سرکوبگر مردم کشور خود بود بلکه ژاندارم منطقه و حافظ منافع غارتگرانه امریکا شده بود. و این سرسپردگی، این بیریشهگی و این وابستگی عمیق به امپریالیسم امریکا موجب چنان بیگانگی از کشور و مردم خود شده بود، که هنگامیکه با نخستین قیام فداکارانه مردم کشور خود روبرو شد چون عنصری زائد و ناسالم و زیانبخش و بیگانه دور افکنده شد و از او چیزی برجای نماند. رمز سیاست نه شرقی، نه غربی در این حقیقت نهفته است که تأکید بر استقلال، پرهیز از هر نوع وابستگی اعم از شرق و غرب شخصیت میآفریند. اتکا به خود را تقویت میکند، استعدادهای نهان را شکوفا میسازد. شاید ریشه بسیاری از خیانتها و اعمال غیرقانونی حزب در این وابستگی بوده باشد. زیرا هر نوع وابستگی به هر بیگانه توسط هرحزبی آن حزب را تبدیل به عامل اجرای سیاستهای آن بیگانه میکند. اینجاست که حزب با عمل تقابل پیدا میکند و شعارهای به اصطلاح انقلابی به کلی خالی از محتوا میشوند. قانونیت به اعمال خلاف قانون تبدیل میشود، فعالیت علنی با تشکیل سازمان مخفی توأم میشود.
سلاح جمعآوری میشود. سیاستها هر چه بیشتر عاری از صداقت و توطئهگرانه میشود و سرانجام وسوسه کسب قدرت از طریق غیرقانونی و با تکیه به همانها که در تمام طول فعالیت به آن وابسته است ترسیم میگردد، امری که سرانجامش رویاروئی با رژیم قانونی موجود میشود.
رسیدن به چنین نتیجه توطئهگرانهای غیرطبیعی نیست. حزبی که از همان آغاز و پیدایش و در سراسر فعالیت غیرقانونیاش و اقداماتش مشحون از تخلفات، خیانتها و قانونشکنیها است. سرانجامش جز تقابل با رژیم جمهوری اسلامی ایران چیز دیگری نمیتوانست باشد.
حزب در حالی که نهایت کوشش را از لحاظ حقوقی به عمل میآورد تا بر خود قانونیت بخشد، اما در عمل قدم به قدم به اقداماتی دست زد که غیرقانونی بودن خود را تسجیل نمود. در واقع وزارت کشور به استناد کدام اقدام عملی، نه اظهارات و شعارها، کدام اقدام عملی حزب میتوانست به او اجازه فعالیت قانونی بدهد. خود حزب راه غیرقانونی بودن را انتخاب کرد و طبعاً به آن هم رسید. به گمان من حزب با اقدامات همه جانبه خود حکم صریح غیرقانونی بودن خود را صادر کرده است و من بر آنم که مجموعه بیانات شرکتکنندگان در این مصاحبه چنان چهرهای از حزب ارایه داده است که ضرورت انحلال و تعطیل دائمی آن بیش از هر زمان دیگر احساس میشود. البته از نظر حقوقی مراجع مسئول وزارت کشور هستند که احکام مبنی بر قانونیت یا غیرقانونی بودن احزاب را صادر میکنند. ولی به عنوان یکی از مسئولان حزب نه فقط غیرقانونی بودن حزب را اعلام میکنم بلکه به خود این حق را میدهم که انحلال حزب را صریحاً اعلام داشته، تصریح کنم که از این پس حزبی به نام حزب توده ایران وجود خارجی ندارد و هر کس خود را تودهای بداند، در واقع عضو حزبی منحله بیش نیست.
انحلال حزب نتیجه طبیعی و کاملاً منطقی مجموعه اعمالی است که حزب در طول حیات سیاسیاش مرتکب شد و شمهای از آن توسط شرکتکنندگان در این مصاحبه ابراز شد.
این اظهاراتی که توسط شرکتکنندگان در این مصاحبه به اطلاع همگان رسید اعلام جرمی است علیه حزب از زبان مسئولان آن. بار این جرم چنان سنگین است که تنها با انحلال حزب و خارج ساختن آن از صحنه سیاست کشور و رهانیدن جوانان از دام فریبهایشان میتواند پاسخ مثبت دریافت کند و درست به همین جهت است که من از همین جا انحلال آن را اعلام و این انحلال را نتیجه منطقی اقدامات خائنانه و غیر قانونی چندین ساله آن میدانم. باشد که در قبال مسئولیتی که در کادر رهبری حزب دارم یکبار هم که شده اقدامی جهت منافع مردم و کشورم انجام داده باشم.
کانون فسادی را که هر لحظه ممکن است دام فریبی بر سر راه جوانان پرشور ولی ناآگاه کشورمان باشد از سر راهشان بردارم و آنقدر که از عهدهام ساخته است با اعلام انحلال حزب خطر لغزش احتمالی را تا حد ممکن کاهش دهم.»
همزمان با این اعترافات صریح و بر مبنای اسناد و مدارک تکان دهندهای که از توطئهها و خیانتهای حزب توده به دست آمد، در تاریخ 15/2/1362 «دادستانی کل انقلاب اسلامی» انحلال حزب توده را اعلام داشت.
«بسمالله الرحمنالرحیم
و مکروا و مکروالله والله خیرالماکرین
بار دیگر دست خدا از آستین حزبالله به در آمد و همان طور که بارها شاهد پیروزی این امت محروم بر اجانب بودهایم، این بار نیز یکی دیگر از جریانات خائن به اسلام را رسوا ساخت. در پی دستگیری سردمداران حزب منفور توده و اقاریر صریح آنان مبنی بر توطئه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و براندازی به شرح ذیل:
اـ جاسوسی به نفع بیگانگان.
2ـ سرقت و نگهداری اسلحه و مهمات جهت مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران.
3ـ رابطه با گروهکهای محارب.
4ـ اخلال در کارخانجات و مراکز تولیدی و صنعتی کشور.
5ـ نفوذ در سازمانها، ادارات، نهادهای انقلابی و مراکز نظامی و انتظامی. دادستان کل انقلاب اسلامی بنابر اصول 9 و 34 و 26 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به موجب این اطلاعیه حزب توده را منحل اعلام داشته و هر نوع فعالیتی به نفع آن را غیرقانونی و عملی ضد انقلابی محسوب میکند. بنابراین به کلیه اعضا و هواداران این حزب اخطار میشود در تهران از تاریخ 17/2/62 لغایت 25/2/62 به اطلاعات دادسرای انقلاب اسلامی مرکز واقع در لوناپارک و در شهرستانها از تاریخ 25/2/62 الی 25/3/62 به دادستانیهای انقلاب اسلامی آن شهرستانها مراجعه و ضمن ارایه اصل شناسنامه، دو نسخه فتوکپی شناسنامه و سه قطعه عکس جدید خود را معرفی و پس از تکمیل فرم مربوطه مرخص شوند.
بدیهی است کسانی که پس از انقضای مهلت مذکور خود را معرفی نکرده باشند به عنوان ضد انقلاب و توطئهگر علیه نظام جمهوری اسلامی تحت پیگرد قرار گرفته و مطابق قوانین دادگاههای انقلاب اسلامی به کیفر خواهند رسید.
دادستان کل انقلاب اسلامی
همزمان، وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران نیز، بر مبنای اسنادی که در زمینه رابطه جاسوسی عوامل حزب توده با عوامل اطلاعاتی سفارت شوروی به دست آمده بود، اخراج 18 عضو سفارت شوروی را از ایران اعلام داشت.
«بسماللهالرحمن الرحیم
جمهوری اسلامی ایران این ثمره خون پاک شهیدان و دستآورد انقلاب شکوهمند اسلامی، احترام به شعارهای محوری و جاودانه استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی و نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامی را رمز پویایی و قوت انقلاب اسلامی میداند و بر این پایه همواره ضمن تأکید بر خودداری از دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر و ضرورت حفظ روابط مسالمتآمیز و مبتنی بر احترام متقابل با همه کشورهای غیر محارب، با هر گونه حرکت مداخلهجویانه و سلطه طلبانه که ناقض حق حاکمیت و استقلال میهناسلامی باشد با قاطعیت مقابله نموده و خواهد کرد. با توجه به دخالت عناصری از سفارت شوروی و ارگانهای تابعه در امور داخلی جمهوری اسلامی ایران از طریق به کارگیری و ارتباط با عوامل مزدور و خائن به مصالح امت و انقلاب اسلامی که کلاً خلاف ضوابط دیپلماتیک و اصول شناخته شده بینالمللی و مخل روابط سالم حسن همجواری میباشد، دولت جمهوریاسلامی، در جهت اعمال حق حاکمیت و تأمین مصالح عالیه جمهوری اسلامی، اقدام به اخراج عناصر وابسته به سفارت شوروی منتسب به فعالیتهای مضره فوق را به اطلاع امت بیدار ایران میرساند.
در این رابطه عصر دیروز (چهارشنبه، چهارده اردیبهشت 1362) سفیر اتحاد شوروی به وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران احضار و طی یادداشتی از نامبرده خواسته شد که حداکثر ظرف چهل و هشت ساعت 18 نفر از عناصر وابسته به سفارت، ارگانهای تابعه به اسامی زیر را که از نظر دولت جمهوری اسلامی ایران به عنوان عنصر نامطلوب شناخته شدهاند از کشور خارج نماید:
1ـ نیکلای نیکولاوویچ کون یرو ـ رایزن.
2ـ گنادی پتروویچ اودپوف ـ دبیر اول.
3ـ آناتولی نیکولایوویچ کوچشکوف ـ رایزن.
4ـ حسین عباس قلی یوویچ قلییوف ـ دبیر دوم.
5ـ والری ایوانوویچ سامونین ـ دبیر دوم.
6ـ والری الکسانرویچ مارکوف ـ دبیر سوم.
7ـ وباجسلاو ایوانوویچ زاریا ـ دبیر اول.
8ـ ویکتورباکویوویچ کسیلی یوف ـ دبیر سوم.
9ـ زامیر بنیوویچ کابولوف ـ وابسته.
10ـ سرهنگ یوگنی نیکولایوویچ خری سانر ـ وابسته نظامی.
11ـ سرهنگ آندرمو لادیمروویچ وربونولـ وابسته نظامی.
12ـ آناتولی کنستان تینوویچ لپشین ـ معاون قسمت بازرگانی.
13ـ یوری اواروف ـ کارمند بازرگانی.
14ـ ولادیمروسیلی یوویچ پلاختی ـ رایزن.
15ـ سرگرد الکساندر لونیدوویچ بان سیلی یف ـ وابسته نظامی.
16ـ میخائیل نیکولایوویچ عارف ـ کارمند بازرگانی.
17ـ مال خازایوانوویچ ارتیپونوف ـ کنسول در اصفهان.
18ـ اللهوردی میبا لااوغلی اسدالله یوف ـ دبیر اول.
به امید پیروزی مستضعفین بر مستکبرین.
وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران»
در پی این اقدامات، تشکیلات گسترده حزب توده به سرعت فرو پاشید و اکثریت کادرها و اعضای آن با معرفی به مراکز انتظامی و قضایی کشور رهنمود مندرج در اعلامیه دادستانی کل کشور را عملی ساختند.
با دستگیری رهبران حزب توده و انحلال آن، به عمر حزبی که طی 41 سال موجودیت خود به عنوان ستون پنجم و کارگزار ابرقدرت شرق یکی از ننگینترین نقشها را در خیانت به منافع مردم و میهن اسلامی و در به انحراف کشانیدن جوانان و نوجوانان ایفا کرده بود، پایان داده شد. با فروپاشی این حزب، استوانه اصلی مارکسیسم در ایران در هم شکست و به حق میتوان مرگ سیاسی حزب توده را مرگ مارکسیسم در ایران دانست.