قیام سى ام تیر به رهبرى آیت الله کاشانى
دولت دکتر محمد مصدق در 29 اردیبهشت سال 1331 بر اساس یک تصویبنامه غیر قانونى ، دستور توقف انتخابات مجلس را صادر کرد. این در حالى بود که تا آن زمان فقط هشتاد نفر از 136 نماینده مجلس انتخاب شده بودند. دولت در توجیه این اقدام غیر قانونى استدلال مى کرد که چون اختلافات ایران و انگلیس در زمینه ملى شدن صنعت نفت در دیوان بین المللى دادگسترى مطرح است ، احتمال دارد عوامل بیگانه از وجود اختلافات بین نامزدهاى انتخاباتى بهره بردارى کنند و در نتیجه نظم و امنیت کشور مختل شود. از این رو انتخابات بقیه حوزه ها به بعد از خاتمه کار دیوان لاهه موکول شد.
آیت الله کاشانى تذکرات دوستانه اى راجع به این موضوع به دکتر مصدق داد که وى اعتنایى نکرد. در طول سیزده ماهى که مصدق بر سر کار بود انتخابات برگزار نشد و این خود مقدمه اى براى وقوع حادثه سى تیر شد.
مکمل اقدام فوق استعفاى ناگهانى و غافلگیر کننده نخست وزیر بود.
پس از اثبات حقانیت ایران در دادگاه لاهه در خصوص ملى شدن صنعت نفت ، دولت محمد مصدق بر تمامى مشکلات داخلى و خارجى با همراهى مردم و رهبرى آیت الله کاشانى فائق آمد و على رغم همه مشکلات اقتصادى ، آیت اله کاشانى مردم را همراه و همگام دولت نگاه داشت . مصدق که در صدد آن بود بر اختیارات خود بیفزاید خواستار عهده دار شدن وزارت جنگ شد.
به دنبال مخالفت شاه با خواسته مصدق ، او مصدق بى آن که آیت الله کاشانى و دیگر مبارزان را آگاه کند در هفته آخر تیر ماه 1331 استعفاى خود را تسلیم شاه کرد و شاه بى درنگ فرمان نخست وزیرى قوام السلطنه را صادر کرد.
آیت الله کاشانى و مردم ایران زمانى از جریان امر آگاه شدند که قوام با اعلامیه شدید اللحنى آزادیهاى سیاسى را محدود کرد و با ارعاب و تهدید مردم مراکز حساس شهر را به اشغال نیروهاى نظامى درآورد.
آیت الله کاشانى به مخالفت شدید با قوام برخاست و با صدور اعلامیه اى مردم را به مبارزه تشویق کرد. در اعلامیه ایشان آمده بود:
((احمد قوام ، عنصرى که در دامان دیکتاتورى و استبداد پرورش یافته و تاریخ حیات سیاسى او پر از خیانت و ظلم جور است و بارها امتحان خود را داده و دادگاه ملى حکم مرگ و قطع حیات سیاسى او را صادر کرده است ، براى چندمین بار بر مسند خدمتکاران واقعى گماشته اند. احمد قوام باید بداند در سرزمینى که مردم رنجدیده آن پس از سالها رنج و تعب ، شانه از زیر باز دیکتاتورى کشیده اند، نباید رسما اختناق افکار و عقاید را اعلام و مردم را به اعدام دسته جمعى تهدید نماید. بر عموم برادران مسلمان من لازم است که در این راه جهاد اکبر، کمر همت بر بسته و براى آخرین مرتبه به صاحبان استعمار ثابت کنند که تلاش آنها در به دست آوردن قدرت و سیطره گذشته محال است .))
در حالى که دکتر مصدق به احمد آباد محل اقامت خود رفته و سکوت اختیار کرده بود، آیت الله کاشانى با صدور این اعلامیه مردم را به حرکت درآورد. روز بعد یعنى 29 تیرماه 1331 در حالى که کامیونهاى حامل سربازان سراسر خیابان محل سکونت آیت الله کاشانى را اشغال کرده بودند، بنا به دعوت ایشان خبرنگاران خارجى و داخلى و نمایندگان احزاب و گروهها دسته دسته به دیدار ایشان شتافتند. آیت الله در پاسخ یکى از خبرنگاران که پرسید: ((اگر قوام نرود حضرت آیت الله چه تصمیمى مى گیرند)) با یک حرکت شدید روى صندلى دو زانو نشست و فرمود:
((به خداى لایزال اگر قوام نرود اعلام جهاد مى کنم و خودم کفن پوشیده با ملت در پیکار شرکت مى نمایم .))
پس از این موضعگیرى قاطع آیت الله کاشانى در سى ام تیر ماه ، بازار تعطیل شد و مردم به خیابانها ریختند و خواستار سرنگونى قوام شدند. به دستور قوام مردم به گلوله بسته شدند و عده اى به شهادت رسیدند.
سرلشکر وثوق که فرماندهى ژاندارمرى را به عهده داشت مردم کفن پوش را که از طرف کرمانشاه و همدان و قزوین به طرف تهران مى آمدند در کاروانسرا سنگى به گلوله بست و از حرکت آنها جلوگیرى کرد.
دیدار نماینده شاه با آیت الله کاشانى
شاه که پس از برکنارى مصدق قصد از بین بردن رهبر مذهبى مردم را داشت و پیروزى به دست آمده را در خطر مى دید در صدد بر آمد نا با تطمیع آیت الله کاشانى او را وادار به سکوت کند. به همین خاطر روز 28 تیر حسین علاء وزیر دربار را به خانه آیت الله فرستاد تا وى را به هر بهانه اى وادار به سکوت کند، و از ادامه مبارزه باز دارد.
در ملاقاتى که بین کاشانى و حسین علاء انجام گرفت رهبر مذهبى مردم با اطلاع کامل از جریان با لحن تندى به وزیر دربار گفت :
((به اعلیحضرت بگویید که اگر بى درنگ دکتر مصدق بر سر کار باز نگردد (آیت الله کاشانى ) شخصا به خیابان خواهد رفت و مبارزه مردم را مستقیما متوجه دربار خواهد کرد.))
پس از وزیر دربار حسن ارسنجانى کارگزار قوام السلطنه به خانه ایشان رفت و از سوى قوام پیام برد که جناب اشرف انتخاب شش وزیر را در اختیار حضرت آیت الله مى گذارند و در برابر تنها تقاضاى خوددارى از برانگیختن مردم را دارند.
آیت الله کاشانى ارسنجانى را نیز همچون علاء با پاسخى کوبنده و گزنده بیرون راند و روز بعد نامه زیر را به وزیر دربار نوشت :
((جناب آقاى علاء دام ظله ، عرض مى شود دیروز بعد از شما ارسنجانى از جانب قوام السلطنه آمد و گفت به شرط سکوت ، قوام انتخاب شش وزیرش را در اختیار من مى گذارد. همان طور که حضورى عرض کردم به عرض اعلیحضرت برسانید. اگر در باز گشت دولت مصدق تا فردا نفرمایید دهانه تیز انقلاب را با جلودارى شخص خودم متوجه دربار خواهم کرد. در انتظار اقدامات مجدانه شما. واسلام سید ابوالقاسم کاشانى ))
سرانجام در اثر مبارزه دلاورانه مردم که به نداى پیشواى مذهبى و رهبران سیاسى خود پاسخ مثبت گفته و به خیابانها ریخته و سینه هاى خویش را در برابر گلوله هاى شاه و قوام سپر کرده بودند و با تهدید و اتمام حجت بى سابقه آیت الله کاشانى ، مقاومت دربار در هم شکست و شاه سرانجام با تلخى به برکنارى قوام السلطنه تن در داد و مصدق با فداکارى مردم مسلمان به رهبرى روحانیت باز دیگر پیروز و سربلند در حالى که سمت وزارت جنگ را نیز به دست آورده بود بر مسند نخست وزیرى جاى گرفت و در یک اقدام سرلشکر وثوق را به عنوان معاون وزارت جنگ به همکارى خویش برگزید.
انتصاب نامبرده که در کشتار مردم نقش اصلى را بر عهده داشت با عکس العمل آیت الله کاشانى مواجه شد، و ایشان در یک نامه خصوصى به مصدق ، زیان به همکارى برگزیدن این گونه افراد را که حقا بایستى محاکمه و مجازات مى شدند یادآور گردید. اما مصدق در کمال ناباورى یک هفته بعد از واقعه 30 تیر در روز 6 مرداد 1331 در پاسخ آیت الله کاشانى نامه زیر را فرستاد:
((به عرض مى رساند:
مرقومه محترمه شرف وصول ارزانى داد. نمى دانم در انتخاب آقاى سرلشکر وثوق و یا آقاى دکتر اخوى که بدون حقوق براى خدمتگزارى حاضر شده اند و همچنین آقاى نصرت الله امینى که از فعالترین اعضاى نخست وزیر هستند، حضرتعالى چه عیب و نقصى مشاهده فرمودید که مورد اعتراض واقع شده اند. بنده صراحتا عرض مى کنم که اکنون در امور اصلاحى عملى نشده و اوضاع سابق مطلقا تغییر ننموده است و چنانچه بخواهند اصلاحاتى بشود، باید از مداخله در امور مدتى خوددارى فرمایند. خاصه این که اصلاحاتى ممکن نیست ، مگر این که متصدى مطلقا در کار خود آزاد باشد. اگر با این رویه موافقید بنده هم افتخار خدمتگزارى را خواهم داشت . والا چرا حضرتعالى از شهر خارج شوند، اجازه فرمایند بند از مداخله در امور خوددارى کنم . والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته - دکتر محمد مصدق ))
خلاصه این که بعد از پیروزى بزرگ ملت مسلمان ایران در به تصویب رسانیدن قانون ملى شدن صنعت نفت و کسب پیروزى باور نکردنى و بزرگى که بى گمان بدون رهبرى روحانیت و فتاوى مراجع تقلید حاصل نمى شد، متاسفانه با برخورد ناشایست دکتر محمد مصدق با روحانیت و کنار گذاشتن ایشان از امور نهایتا وى نتوانست بیش از یکسال به حکومت ملى خود، ادامه دهد و سرانجام با کودتاى خونین 28 مرداد 1332 دولت وى سرنگون گردید.
سایت راسخون