05 مرداد 1393

منافقین با «سوسن» و «ثریا» به دنبال فتح تهران بودند


منافقین با «سوسن» و «ثریا» به دنبال فتح تهران بودند

در سالروز عملیات مرصاد که به مواجهه نیروهای انقلاب با نقشه شوم صدام،منافقین و استکبار بدل شد مولفه های ناگفتنی ای وجود دارد که حاضرین در آن صحنه هنوز شنیدنی ها فراوانی را در دلشان به یادگار نگه داشته اند.

در این راستا با آقای کریمی قدوسی عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی صورت دادیم که در زمان عملیات مرصاد به همراه همرزمانشان نقش جالب توجهی را در مقابله با نقشه منافقین صورت دادند.

 

مشروح سخنان کریمی قدوسی را در زیر می خوانید:

عملیات مرصاد بعد از پذیرش قطعنامه صورت گرفت که دنیایی تلاش کردند امام (ره) این قطعنامه را بپذیرد، امام همیشه معتقد بودند در این دشمن حسن نیت وجود ندارد و اینها به هیچ توافق و قراردادی پایبند نیستند و این را مطمئن بودند.

همچنان که توافق الجزایر را صدام روزی پاره کرد و زیر پا گذاشت، طبیعتا ما بایستی منتظر یک چنین حادثه ای می بودیم که وقتی پذیرش قطعنامه قطعی می شد باز در یک فرصت مناسبی این دشمن به ما هجوم می آورد که این هجوم از محور غرب کشور، از سرپل ذهاب و قصر شیرین و اسلام‌آباد به سمت باختران آن زمان و کرمانشاه امروز برای رسیدن به تهران بود.

از محور جنوب هم عبور دوباره ارتش صدام از شلمچه و آمدن روی جاده اهواز خرمشهر بود،در این شرایط یک بار دیگر هشت سال دفاع مقدس در یک بوته امتحان دیگری قرار گرفت.

 

* حضور خودجوش مردم در عملیات مرصاد

مردم بسیار خودجوش با وسایل شخصی خودشان حاضر شدند چون اوتوبوس ها، قطارها و هواپیماها کشش جابجایی افراد را نداشت ، پادگان های جنوب غرب که پر شد بماند و حسینیه ها و مساجد این شهرها هم مملو از این رزمندگان شد تا دوباره به جبهه بروند.

این مانند داستان روز احد بود که پیامبر اسلام فرمودند زخمی ها همه اسلحه بگیرند و دوباره دشمن را تعقیب کنند و این اتفاق روز آخر نبرد افتاد.

آن زمان بنده فرمانده سپاه استان سمنان بودم از نماز جمعه که به منزل آمدم، اخبار عنوان کرد منافقین از اسلام آباد عبور کردند و درگیری در سه راه اسلام آباد است و آنها قصد رفتن به سمت باختران را دارند.

ما آنجا تیپ دوازده قائم را از بچه‌های استان سمنان، شاهرور، دامغان و ... داشتیم که یک مقری در جنوب جاده خندق در هور العظیم داشتند، یک خط در مریوان و یک مقر هم در تنگه چارزبر نزدیک باختران داشتند.

من هر چه تماس با قرارگاه های مختلف گرفتم که ببینم وضعیت چگونه است، حتی با تیپ 12 تماس داشتم که ببینیم نیازشان چه هست هیچکس جوابگو نبود ولی یک دستی از پنهان وجود بنده را تشویق می کرد که فراخوانی زده شود و نیروهای قدیم جبهه را در قالب یک گردان بفرستیم به سمت باختران، لذا همانطور پای تلفن سر پا ایستادم ،ناهار را کنار گذاشتم،با فرماندهان استان یکی یکی تماس گرفتم و گفتم غروب که نشده هر کدامتان یک گردان از نیروهای چندبار جبهه رفته که نیاز به آموزش نداشته باشند،غروب نشده هر کدامتان یک گردان و خودتان هم جلو،به سمت تنگه چارزبر می روید.

آخرین گردان ساعت 9 شب از گرمسار حرکت کرد و پس از همان شب اول صبح خودمان حرکت کردیم و در منطقه چارزبر مستقر شدیم.

 

* امداد غیبی در تجهیز نیروهای اسلام

آن موقع فرمانده تیپ 12 قائم سردار احمدی بود ، ما با این پنچ گردان به آن منطقه ای رسیدیم که فاصله آن مقر تا جاده اصلی اسلام آباد کرمانشاه صد متر تا دویست متر بیشتر نبود که درست در تنگه چارزبر می شد.

منافقین هم هنوز در سه راهی اسلام‌آباد در حال جنگ و گریز بودند، آن شب یک کامیون مهمات تجهیزات و سلاح از مقر دزفول بار زده بود که خودش را به برای تجهیز خط مریوان به آنجا برساند، وی به کرمانشاه که رسیده بود راننده احساس کرده بود که خسته است و با خودش گفته بود در آن مقر استراحت کند و صبح عازم مریوان شود، این گردان ها هم که رسیده بودند تسلیحات نداشتند و این کامیون هم از امدادهای غیبی شب به آنجا رسید.

گردان ها هم که یک استراحتی کرده بودند نیمه های شب اطلاع دادند که منافقین از سه راهی اسلام آباد عبور کرده اند و کف جاده با سرعت 100  کیلومتر در حال حرکت به سمت کرمانشاه هستند.

گردان ها بلافاصله مسلح شدند وتنگه چارزبر را بستند،از آنجا به بعد با آن خاکریز هایی که زده بودند یک ماشین آنها هم نتوانست عبور کند،البته با سرعت صد کیلومتر به خاکریز ها می زدند که خاکریز ها بشکند و به سمت باختران بروند ولی نمی توانستند.

با توجه به اینکه کدهای منافقین سوسن و سنبل و ثریا و امثال اینها بود، رزمندگان آنجا روی شبکه منافقین می رفتند ،فرمانده شجاعی که بچه شاهرود بود به آنها گفت که با سوسن و ثریا نمی شود تهران را گرفت،عباس و علی(ع) اگر داشته باشید شاید بتوانید یک کاری بکنید.

صبح که منطقه را بازدید کردیم تمام این منطقه مملو از اجساد منافقین در کنار جاده بود و جمع زیادی از گردان های رزمندگان آنجا به شهادت رسیدند، ولی این نقطه پایان جنگ هشت ساله بود و و آخرین اعزامی بود که صورت گرفت.

تک تک آن رزمنده ها انتخاب و هدایت شده بودند و آبروی نظام و هشت سال دفاع مقدس را در این خط حفظ کردند.

مقام معظم رهبری وقتی به سمنان تشریف بردند در دیدار با مردم آنجا از نبرد مرصاد و تنگه چارزبر و حضور این نیروها بسیار تجلیل کردند و جا دارد در سالگرد حواسه مرصاد از آن شهدای عزیز یاد کنیم.

استقلال این ملت متعلق به فداکاری آنها است،اگر تیم مذاکره کننده ما توی مذاکرات قدرت و حرفی برای زدن دارد این دستاورد همان شهداست.

 

* نقش آفرینی نفوذی های منافقین در مسیر شهرها

منافقین از قبل عوامل نفوذی شان را در شهر ها بالاخص در باختران سازماندهی کرده بودند،عناصر نفوذی از قبل خبر داده بودند که اینها خواهند رسید،درست همان کاری که داعشی ها امروز انجام می دهند،داعشی ها هم قبل از اینکه به یک شهری حمله کنند اول عوامل نفوذی شان را داخل شهرها می فرستند و دل مردم را خالی می کنند و تعدادی بمب گذاری و ترور انجام می دهند،روز بعد که آنها حمله می کنند شهر دیگر سقوط کرده است و با آن رفتاهای جنایت گونه شان شهر را تصرف می کنند.

منافقین هم دقیقا همین کار را کرده بودند،اینها قرار بود وقتی رسیدند به باختران ،عوامل اینها بیایند و یک مرکز استانی بسیار بزرگی سقوط کند و یک پیروزی بزرگی را جشن بگیرند و از آنجا آماده بشوند برای رفتن به سمت تهران و در مسیر یک چنین کاری را در طرح ریزی داشتند که آن روز هم مشاهده شد که آن عوامل درون باختران که اطلاع داشتند برخی از فرزندانشان در کاروان منافقین هست و در آن کشته ها و جاده ها در جستجوی این بودند که بینند اقوامشان اینجا به چشم می خوردند یا نه.

یک طرح ریزی ای با دخالت صدام و استکبار و عوامل داخلی صورت داده و دست به دست هم داده بودند که آن ضربه نهایی را وارد کنند،چون تحلیل شان این بود که ایران دیگر از جنگ خسته شده و آتش بس را پذیرفته و نیروها همه دیگر بی انگیزه شده اند و به خانه ها برگشتند و خطوط جبهه خالی است و فرصتی برای آمدن نیروهای بسیجی و رزمنده وجود ندارد و بهترین شرایط را تحلیل کرده بودن که نهایتا به عملیات مرصاد خوردند که فصل الخطاب درخشان هشت سال دفاع مقدس شد.


فارس