02 فروردین 1400

پایه‌گذار مبارزه در حوزه


پایه‌گذار مبارزه در حوزه

بحران اسرائیل هر روز وارد مرحله جدیدی می‌شود و تقابل این رژیم با اسلام به شکل علنی بر همگان آشکار شده است. در این بین این سؤال جدی مطرح است که علمای اسلام در مقابل سازماندهی این رژیم در گذشته چه اقدامی انجام داده‌اند و اصولا تا چه‌اندازه توانسته‌اند ماهیت آن را شناخته و به پیکارش روند؟ در این یادداشت به تشریح نوع برخورد حضرت آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی موسس حوزه علمیه قم پرداخته و سعی شده است پاسخی روشن ارائه شود. نکته قابل توجه این است که حیات موسس حوزه علمیه قم در زمانی بوده است که زمزمه شکل گیری یک تشکل یهودی در دنیا علنی نشده بود و حتی بسیاری از سیاسیون و متفکران جهان عرب نیز از این موضوع بی اطلاع بودند.
در کارنامه سیاسی آیت‌الله شیخ عبدالکریم حایری یزدی، مؤسس حوزه عملیه قم، نقاط درخشانی وجود دارد که با بررسی دقیق آنها، علاوه بر شناخت بیشتر بینش والا و صحیح وی در رخدادهای مهم، تأثیرات شگرف تصمیمات آیت‌الله حایری نمایان می‌شود.
یکی از این مسائل، واکنش آیت‌الله حایری یزدی به تصمیم دولت انگلیس در الحاق کشور فلسطین به مستمرات خود و اعطای این سرزمین به یهودیان و دولت صهیونیسم است.
در بحبوحه جنگ جهانی اول، دولت استعمارگر انگلیس با دولت فرانسه، در سال 1916 (1295) قراردادی را امضا کردند که به «موجب آن، این دو کشور پیش از پایان جنگ، میراث امپراتوری عثمانی را در خاورمیانه میان خود تقسیم کردند. به موجب این قرارداد سوریه و لبنان و بخشی از جنوب ترکیه به عنوان سهم فرانسه و فلسطین و مناطق اطراف خلیج فارس و سرزمین کنونی عراق تا بغداد سهم انگلستان شناخته شد.» (1)
بعد از رسمی کردن تسلط انگلیس بر فلسطین، به علت پیوندی که دولت استعماری انگلیس با یهودیان داشت، در سال 1922 با تنظیم لایحه سرپرستی فلسطین و ارسال آن به جامعه ملل به اهداف و تعهدات خود با صهیونیست‌ها جامه ی عمل پوشاند. هنگامی که تعهد بین این دو فاش شد، همواره در میان ساکنین مسلمان و اعراب مناطق اشغالی با دولت انگلستان و صهیونیست‌ها نبردها و مبارزاتی خونین به وقوع پیوست.
در سال 1933 (1312) استعمار انگلیس با حمایت از صهیونیست‌ها و سرکوب مسلمانان، زمین‌های فلسطینیان را از دست آنان خارج و به یهودیان مهاجر واگذار می‌کرد. در حقیقت انگلستان با غصب زمین‌های فلسطینیان و ساکنان اصلی آن، در فراهم آوردن مهاجرت یهودیان نقش اصلی را ایفا کرد. در همین زمان بود که آیت‌الله شیخ عبدالکریم حایری و به تبع وی سایر روحانیون ایران برای دفاع از مردم فلسطین دست به کار شدند.
حرکت اصلی مؤسس حوزه در این زمان، ارسال نامه‌ای به رضا شاه بود. آیت‌الله حایری در دی‌ماه 1312 این نامه را توسط آیت‌الله سید محمد بهبهانی به رضا شاه ارسال کرد. چرا که «وی فرزند سیدعبدالله بهبهانی رهبر مشروطیت بود و به علت روابطی که با رضاخان داشت، میان علما و شاه و دربار نقش واسطه را ایفا کرده و مورد احترام شاه بود.» (2)

متن تلگراف آیت‌الله حایری به رضاخان چنین است : «حضور مبارک اعلیحضرت شاهنشاهی خلدالله ملکه. بعد از دعاگویی صمیمی، امروزه مسلمین در این هجوم یهود به فلسطین و بیت‌المقدس مستغیث به آن یگانه حامی است و چشم همگی به الطاف خاصه ملوکانه است. امید به اعانت پروردگار جل و علا این غایله مهم با توجهات خاصه مرتفع، موجب مزید دعاگویی این ضعیف و عامه مسلمین گردد. الاحقر عبدالکریم حائری.» (3)
البته آیت‌الله شیخ عبدالکریم شرط کرده بود که این نامه در جراید نیز درج شود که به تفصیل بدان خواهیم پرداخت.
موضوع تلگراف آیت‌الله حائری توسط آیت‌الله بهبهانی در تاریخ 7 دی 1312 یعنی آخرین روزهای 1933 به اطلاع نخست‌وزیری می‌رسد. متن آن چنین است:
«به عرض می‌رساند با تقدیم عرض دعاگویی مصدع است از طرف حضرت آیت‌الله اقای حاج شیخ عبدالکریم و جمله‌‌ای از وجوه علمای اعلام قم دامت برکاتهم، تلگرافاً راجع به فلسطین، تظلماتی به حضور مبارک اقدس شاهنشاهی خلدالله سلطانه شده است و صورتشان را سرکار آیت‌الله معظم برای حقیر فرستاده‌اند اینک تقدیم می‌شود و در صورتی که مقتضی بدانند مقرر فرمایید در جریاد نشر شود. شاید این چند روزه از سایر ولایات هم قریب به همین مضامین مخابراتی شود. به نظر قاصر حقیر درج آنها در جراید بی‌مناسبت نیست. دیگر موکول به تصویب حضرت اشرف عالی است. الاحقر محمد موسوی بهبهانی.» (4 )
برای روشن شدن اهمیت نامه آیت‌الله شیخ عبدالکریم حایری، نیاز است به شکل خلاصه فضای اختناق و حساس آن زمان تبیین شود و سپس به شرح ابعاد مختلف نامه بپردازیم.
«درست در سال ورود آیت‌الله حایری به قم و بنا نهادن پایه‌های حوزه، رضاخان با کودتای سید ضیاءالدین طباطبایی وارد تهران شد و اوضاع سیاسی اجتماعی کشور، به یکباره تغییر کرد و با گذشت‌ اندک زمانی رضاخان با توسل به چند مانور سیاسی،‌ ماهرانه به سلطنت رسید، همزمانی دو واقعه مهم، یعنی تأسیس حوزه علمیه قم به منظور مستحکم نمودن پایه‌های دینی در کشور توسط یکی از مراجع بزرگ و به قدرت رسیدن رضاخان و اعمال دیکتاتوری و برچیدن بساط مشروعیت از سری دیگر، موجبات مقابله شدید نهاد حوزه (مرکز رهبری دینی) و نهاد دولت (مرکز قدرت و تصمیم‌گیری) را فراهم ساخت. با استقرار و تثبیت سلطنت پهلوی، دوره ‌اجرای سیاست‌های نو استعمار انگلیس فرا رسید و سیاست مذهب‌زدایی و استحاله فرهنگی از طریق اشاعه فرهنگ تجددگرایی غربی، در دستور کار هیأت حاکمه قرار گرفت» (5). قانون متحد الشکل شدن لباس، ممنوعیت پوشیدن لباس روحانیت، کشف حجاب و مبارزه علنی با مظاهر مذهبی و دینی یکی از این برنامه‌ها بود. در چنین شرایطی هرگونه حرکت نسنجیده آیت‌الله حایری یزدی می‌توانست جرقه‌ای بر باروت آماده انفجار رضاخان باشد. آیت‌الله حایری با درایت و سیاست خاص خود سعی کرد از انهدام حوزه علمیه جلوگیری نماید و پایگاه علمی ـ مذهبی حوزه را از دخالت‌ها و تهاجمات رژیم سالم نگه دارد. آیت‌الله العظمی اراکی در این باره می‌گوید: «چنان‌چه کوچکترین حرکتی از یک گوشه این مملکت پیدا می‌شد، رضاخان فوری مجرم را یا تبعید می‌کرد یا به دار می‌کشید. حاج شیخ در همچون معرکه‌ای واقع شده بود و چاره‌ای غیر از این که صبر کند نداشت. در کف شیر نر خونخواره‌ای غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای» (6)
بر این اساس، حفظ حوزه علمیه اولویت نخست مؤسس حوزه بود و بالاجبار در چند موضوع بسیار مهم که با اصل دین در ارتباط بود دخالت کرد. یکی از آنها مبارزه علنی رضاخان با روحانیت و دیگری مسأله کشف حجاب بود. آیت‌الله حایری معتقد بود که این دو مساله به اساس دین و مذهب مربوط می‌شود و هدف رضاخان برکندن ریشه اسلام است.
با توجه به مقدمه فوق، اهمیت حرکت آیت‌الله شیخ عبدالکریم حایری در ارسال نامه به رضاخان و درخواست واکنش در قبال مسأله فلسطین بیشتر نمودار می‌شود. به جرأت می‌توان گفت که آیت‌الله شیخ عبدالکریم حایری، مقابله با اشغال سرزمین فلسطین را از مهمترین امور دین و هم ردیف با مسأله حجاب می‌دانست. دخالت آیت‌الله حایری در این قضیه، نشان از آن دارد که وی به علت رهبری عامه مسلمین در ایران، وظیفه و تکلیف خود می‌دانست که از طرف خود و ملت مسلمان ایران نسبت به هجوم یهودیان به فلسطین موضع دیگری کند.
پس از تبیین اهمیت واکنش آیت‌الله حایری به مسأله اشغال فلسطین، برای روشن شدن ابعاد دیگری از این اقدام، به تحلیل جوانب مختلف نامه می‌پردازیم.

1 ـ آیت‌الله حایری در حالی آگاه به خطر اشغال سرزمین فلسطین شد که تقریباً هیچ رسانه‌ای در ایران وجود نداشت که به این مسأله بپردازد. چه آن‌که چند نشریه محدود نیز در چنبره ‌قدرت رضاخان بودند و اجازه انتشار مطلبی در این موضوع را نداشتند. حتی تلگراف نیز که تنها وسیله ارتباط سریع بین شهرها بود تحت نظر دولت قرار داشت و اجازه ارسال حتی یک تلگراف در این خصوص را نداشت. از سوی دیگر سکوت بسیاری از علمای کشورهای عربی که از نزدیک شاهد ماجرا بودند، هستیم که حتی ده‌ها سال بعد از اشغال فلسطین، یا به جهت بی‌اطلاعی و یا خوف از دولت‌های خود، لب به اعتراض نگشودند. از این رو می‌توان گفت علی رغم نبود اطلاع‌رسانی دقیق و پل ارتباطی میان قم و کشورهای خارج در آن زمان، آیت‌الله حایری به خوبی اهمیت ماجرا را دریافت و با تحلیل و تصمیمی دقیق‌ توانست بینش سیاسی و واقع‌نگر خود را در خصوص مسأله فلسطین نشان دهد.

2 ـ ممکن بود مؤسس حوزه، همچون سایر اطلاعیه‌ها، بیانیه‌ای خطاب به مردم صادر کرده و ضمن اعلام خطر، مردم را به مبارزه و قیام علیه اشغالگران فرا می‌خواند. اما آیت‌الله حایری این نامه را خطاب به رضاخان به عنوان رئیس یک دولت اسلامی نوشت و از وی خواست از بعد بین‌المللی از مردم فلسطین حمایت کند. آیت‌الله حایری به خوبی می‌دانست که در این قضیه از مردم، به ویژه آنانی که در بهت و ترس از استبداد رضاخانی به سر می‌برند کاری ساخته نیست و این مسأله، امری دیپلماتیک و بین‌المللی است. از سویی دیگر ممکن بود نامه آیت‌الله حایری خطاب به مردم، تبدیل به بهانه‌ای شود تا رضا شاه موسس حوزه را متهم به برهم زدن نظم عمومی و اخلال در امنیت جامعه نماید!

3 ـ نکته جالب توجه در این نامه، شرط ابتکاری آیت‌الله حایری است. همان‌گونه که در نامه آیت‌الله بهبهانی آمده است، آیت‌الله حایری خواستار درج نامه در جراید شده بود. از آنجایی که مسأله اشغال فلسطین امری بین‌المللی و سیاسی و اجتماعی بود، آیت‌الله لازم دید تا با درج نامه در جراید علاوه بر اطلاع مردم ایران، مردم و علمای سایر کشورها نیز از انتشار چنین نامه‌ای و حمایت مرجعیت شیعه در ایران از حقوق ملت فلسطین اطلاع یابند. اما از آنجا که رضاشاه دست نشانده و مطیع امر انگلیس بود، این شرط آیت‌الله حایری را، تهدید منافع انگلیس دانست و رد کرد. دربار در پاسخ به این درخواست چنین نوشت: «حسب الامر جهانی مطاع مبارک شاهانه ارواحنا فداه، ابلاغ می‌نماید انتشار تلگراف راجع به مسلمین فلسطین در جراید مقتضی نیست.» (7)

4 ـ مخالفت رضا شاه با درج نامه آیت‌الله حائری در جراید و بی‌پاسخ گذاشتن این نامه، اولین گام در اثبات وجود رابطه تنگاتنگ پهلوی اول و دوم با رژیم اسرائیل بود. به ویژه آن‌که پشت پرده هر دوی این رژیم‌ها، دولت انگلیس منافع خود را پیاده می‌کرد و آنان نیز نیروی اجرایی انگلیس محسوب می‌شدند. درباره شناخت عداوت انگلستان با مسلمانان جا دارد به خاطره‌ای دیگر اشاره کنیم. سید محسن صدرالشراف در سال 1307 ه. ش می‌نویسد: «خدمت حاج شیخ عبدالکریم رسیدم. از اوضاع وقت به طوری گریه کرد که مثل باران اشک می‌بارید و گفت : انگلیسی‌ها حلقوم اسلام و مسلمین را گرفته‌اند و تا ان را خفه نکنند دست بردار نیستند» (8)در سال بعدها حمایت دولت پهلوی از اسرائیل شکل رسمی به خود گرفت، تا جایی که در آستانه ماه محرم، وعاظ را احضار و آنان را ملزم کردند که علیه شاه سخن نگویند، علیه اسرائیل مطلبی گفته نشود و مرتب گفته نشود اسلام در خطر است. حضرت امام خمینی (ره) نیز به خوبی رابطه میان حکومت پهلوی و رژیم شاه را بیان نمود. ایشان پس از حمله رژیم به مدرسه فیضیه در سال 1342 گفتند: «تمام گرفتاری‌ها و اختلافات در همین سه موضوع نهفته است... اگر ما نگوییم اسلام در خطر است آیا در معرض خطر نیست؟ اگر ما نگوییم چنین و چنان است آیا آن طور نیست؟ اگر ما نگوییم اسرائیل برای اسلام و مسلمین خطرناک است آیا خطرناک نیست؟ و اصولاً چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت می‌گوید از شاه صحبت نکنید و از اسرائیل هم صحبت نکنید. آیا به نظر سازمان امنیت، شاه اسرائیلی است؟» (9) امام خمینی (ره) در جایی دیگر روش سیاسی آیت‌الله حائری را مورد تایید قرار داده و گفتند: «اگر مرحوم حاج شیخ در حال حاضر بودند، همان کاری را انجام می‌دادند که من انجام دادم و تاسیس حوزه علمیه قم در آن روز از جهت سیاسی، کمتر از تاسیس جمهوری اسلامی در ایران امروز نبود» (10)
شخصیت بی‌بدیل آیت‌الله شیخ عبدالکریم حایری یزدی از هر جهت الگوی علمای بعد از خود است. محوریت و قدرت او بود که پایه‌گذاری شد و به ید توانای او گردبادهای مخوف را یک به یک پشت سر نهاد و مستحکم شد. از این رو می‌توان نتیجه گرفت که سنگ بنای آگاهی و مخالفت علمای شیعی در ایران با اشغال سرزمین‌های فلسطین و ماهیت رژیم صهیونیستی را آیت‌الله شیخ عبدالکریم حایری بنا نهاد. علمای حوزه عملیه و متدینین و روشن‌فکران متعهد، بعد از وی با تأسی از حرکت آیت‌الله حایری، خطر رژیم صهیونیستی را احساس کرده و همواره به طرق مختلف به مخالفت و مبارزه با آن پرداختند.

منابع :
فرهنگ جامع سیاسی ص 548
جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران ص 248
سازمان اسناد ملی ایران – اسناد وزارت امور خارجه شماره تنظیم 12-102600
یررسی عملکرد سیاسی آیت‌الله حائری ص 344
موسس حوزه ص 87
تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ص 65
سازمان اسناد ملی ایران شماره 102006 پاکت شماره 885
خاطرات صدرالاشراف ص 293
صحیفه امام ج 1 ص 248
امام و روحانیت ص 173


http://www.baztab.com/news/45333.php