09 آذر 1400
آیتالله سید محمدتقی خوانساری
آیتالله سید محمدتقی خوانساری فرزند علامه سید اسدالله خوانساری، در سال 1305 ق در خوانسار بدنیا آمد، نسب این مجسمه تقوا و فضیلت به حضرت امام موسی کاظم(ع) می رسد. از این خاندان بزرگانی چو ن آیتالله سید حسین ( 1161ق 1240 ق)، علامه سید حسن متوفای 1191 ق، آیتالله سید ابوالقاسم (جعفر) (1090ق ـ 1157 ق) برخاستند، و چنان در علم و زهد و تقوا و کرامات شهره بودند که قبرشان در اطراف خوانسار محل زیارت است.1
تحصیلات
آیتالله محمدتقی خوانساری دوران کودکی و نوجوانی را در خوانسار گذراند و تحصیلات را در زادگاهش شروع نمود، ادبیات و بخشی از دروس حوزوی را از علمای شهر فرا گرفت و در سال 1322 ق (در سن 17 سالگی) عازم عتبات عالیات گردید و برای ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه نجف شد، بعد از اتمام سطوح عالی حوزوی، به درس بزرگان حوزه نجف راه یافت .اصول را از محضر آیتالله محمدکاظم خراسانی معروف به آخوند خراسانی صاحب کفایة الاصول و فقه را از محضر آیتالله سیدمحمدکاظم طباطبائی یزدی صاحب عروة الوثقی استفاده نمود، تا اینکه در سال 1329 ق آیت الله آخوند خراسانی رحلت نمود و عالم تشیع، مخصوصاً حوزه علمیه نجف اشرف را غرق در ماتم نمود، بعد از رحلت آخوند خراسانی، آیت الله خوانساری برای ادامه تحصیل از محضر آیت الله شریعت اصفهانی معروف به شیخ الشریعه و آیت الله نائینی و آیت الله آقا ضیاء الدین عراقی استفاده نمود؛ و در کنار این علوم، علم فلسفه و عرفان را از محضر شیخ علی قوچانی بهره مند شد . در آن زمان ممالک اسلامی، یکی بعد از دیگری به اشغال بیگانگان در می آمد؛ و عراق به مستعمره انگلیس مبدل شده بود که آیت الله سید محمدتقی شیرازی (شیرازی دوم) در سال 1328 ق 1920 م فتوای جهاد علیه انگلیس را صادر نمود (ثورالعشرین)، علما و مردم برای جنگ با انگلیس به میدان رفتند، آیت الله خوانساری در یکی از حملات دشمن با وجود اینکه تیری به پایش اصابت کرده بود، در سنگر مقاومت می کرد تا اینکه اسیر شد و به جزیره هنگام در خلیج فارس و از آنجا به هندوستان، که از مستعمرات انگلیس بود برده شد.2
بازگشت به وطن، سکونت و فعالیت در قم
آیت الله خوانساری بعد از چهار سال اسارت که به مناطق مختلفی برده می شد، در مسیر کوت (شهری در شرق عراق) به بصره، خود را از کشتی به آب انداخت و زیر باران گلوله، به ساحل رسید، او که تحت تعقیب بود؛ همراه با هم رزم خود، آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی مخفیانه از مرزهای غربی وارد ایران شدند و مورد استقبال مردم و مقامات محلی قرار گرفتند.
آیتالله خوانساری از مرز ایران به زادگاهش رفت و بعد از مدت کوتاهی به حوزه علمیه اراک، که توسط آیت الله حائری اداره می شد وارد گردید، و به تدریس مشغول شد، تا اینکه در سال 1340 ق همراه با آیت الله حائری یزدی به قم آمد و در تأسیس حوزه علمیه قم در سال 1340ق 1301 ش یار و یاور آیت الله مؤسس حائری یزدی بود و ضمن شرکت در درس آیت الله مؤسس، به تدریس طلاب همت گمارد، صبح ها، فقه و عصرها اصول تدریس می کردند، ایشان هر دو درس را در مدرسه فیضیه می گفت و بعد از درس اصول تا غروب در مدرسه فیضیه می ماند و نماز مغرب و عشاء را به جماعت اقامه می کرد؛ طلاب برای حل مسائل علمی در این فاصله از ایشان استفاده می کردند.
امام خمینی در همین سالها در محضر آیت الله خوانساری قسمتی از مکاسب را خواند، و به این عالم متقی علاقه فراوان داشت، تا زمانی که ایشان در قید حیات بود، امام خمینی نماز مغرب و عشا را در مدرسه فیضیه به ایشان اقتداء می کرد و بعد از ایشان به کسی اقتدا نکرد، و آیت الله خوانساری نیز همانند آیت الله بروجردی و آیت الله صدر الدین صدر در مشورتهای پیرامون حوزه علمیه و مسائل دیگر برای نظر امام خمینی کمال احترام را قائل بودند.3
در 1355 ق 1315 ش آیت الله مؤسس، حائری یزدی دیده از جهان فروبست، در آن زمان رضاشاه تمام همت خود را بر نابودی شعائر اسلام گذاشته بود، بطوری که حجاب، عمامه گذاری، روضه خوانی و عزاداری ممنوع شد و در شب و روز عاشورا، به بهانه تولد رضا شاه، مردم را مجبور به جشن و پایکوبی می کردند 4، رژیم پهلوی شرایط را (برای طلاب) بگونه ای کرده بود که طلاب (حوزه علمیه قم) صبح زود قبل از اینکه هوا روشن شود، از ترس مأمورین به باغهای اطراف شهر فرار می کردند و اواخر شب با لباس مبدل از طریق پشت بامها به حجرات خود باز می گشتند5، رژیم پهلوی چنان علما را سرکوب کرده بود که رضا شاه می گفت: تمام علما را از بین بردم، بجز یک نفر (آیت الله حائری) اگر این را بر می داشتم، در واقع اسلام را بر می داشتم؛ در آن زمان سختگیری برای علما آنقدر شدید بود که بزرگان حوزه علمیه قم، بعد از ارتحال آیت الله حائری می گفتند، ما انتظار داشتیم که مثل شوروی و یا ترکیه با ما برخورد کنند، شبانه ما را جمع کنند، به دریا بریزند و یا در بیابان رها کنند.6
در این شرایط زعامت یا مدیریت حوزه علمیه قم بر عهده آیات ثلاث، آیت الله محمدتقی خوانساری، آیت الله حجت کمره ای و آیت الله صدرالدین صدر گذاشته شد و اینها حوزه علمیه قم را حفظ کردند.
آیت الله خوانساری، در کنار تدریس طلاب و طرح و برنامه برای حفظ حوزه علمیه قم، اقدام به احیای سنتهای متروکه دین اسلام نمود، نماز جمعه را، که مدتها ترک شده بود، در سال 1360ق در مسجد امام حسن(ع) شهر قم احیاء نمود.
نماز باران آیت الله خوانساری
در سال 1363 ق از اول بهار تا اواخر خرداد اصلاً باران نبارید، چنان هوا گرم بود که انگار، آسمان، جز باریدن آتش، وظیفه دیگری ندارد، زمین خشک و بی آب و علف شده بود، نه تنها برای کشاورزی بلکه برای آشامیدن انسانها نیز احساس خطر می شد . عده ای از مردم متدین و علمای شهر قم از آیت الله خوانساری، این مجسمه زهد و تقوی و پارسایی تقاضای نماز باران را نمودند، ایشان امر به سه روز روزه نمود تا بعد از آن نماز باران بخوانند، مردم روزه می گرفتند و آماده برای نماز باران می شدند؛ متخصصان هواشناسی می گفتند هیچ امیدی برای باریدن باران نیست، بعضی از آقایان به آیت الله خوانساری می گفتند برای نماز نروید، باران نمی آید شأنیت شما می شکند؛ یکی از آقایان پیکی فرستاد که به آیت الله خوانساری گفت :فلانی فرمود برای آبروی دین، نماز باران نخوانید، شاید باران نیاید، آبروی دین می رود. آیت الله خوانساری در جواب فرمود: از قول من به آقا سلام برسانید و بگویید که اگر در مشروعیت نماز باران شبهه دارند، باید بنشینیم و بحث کنیم، اگر در این مورد شک و شبهه ای ندارید، به نظر من، ما باید وظیفه شرعی خود، دعا و طلب باران را انجام بدهیم، اگر صاحب دین که خداوند است، دین خودش را دوست داشته باشد، باران می فرستد وگرنه، ما نباید کاسة داغ تر از آش شویم و برای دین او دل بسوزانیم؛ روز سوم که مقارن با روز جمعه است برای نماز باران حاضر می شوم.
در آن زمان سربازان بیگانه سراسر ایران را اشغال کرده بودند، در قم نیز، سربازان بیگانه در بیرون شهر، قسمت خاکفرج اردو زده بودند و دو حلقه چاه عمیق داشتند که آب مورد نیاز خود و ایستگاه قطار متعلق به خودشان را تأمین می کردند؛ یک عده بهائی به این نیروهای بیگانه گفتند :مردم قم روز جمعه می خواهند به شما حمله کنند و با کشتن شماها بر چاهها مسلط شوند.
روز جمعه آیت الله خوانساری با پای برهنه در جلوی مردم، برای نماز باران به محل تعیین شده در بیرون شهر، قسمت خاکفرج حرکت کردند، نیروهای خارجی کاملاً مسلح شده و آماده دفاع شدند؛ آیت الله خوانساری بدون توجه به آنها، به محل نماز باران رفت، فرمانده نیروهای خارجی، هنگامی که متوجه منظور مردم شد، متخصصین هواشناسی خود را خواست و به آنها دستور مطالعه هوا را داده آنها بعد از مطالعه دقیق، گفتند: هرگز بارانی نخواهد آمد.
در آن روز عده زیادی، نماز باران را به امامت آیت الله خوانساری خواندند و دعاهای مخصوص آن را ذکر نمودند ولی خبری از باران نشد.
روز شنبه، بعد از درس، آیت الله خوانساری همراه با یک عده از شاگردان و بعضی از آنها که به دین و دستوراتش باور داشتند (بعضی ها عده آنها را نزدیک به 40 نفر گفتند) برای بار دوم به محل نماز باران رفتند و نماز باران و دعاهای مخصوص آن را خواندند، هوا ابری شد، هنوز نمازگزاران به منازلشان نرسیده بودند که باران تندی بارید، زمین سیراب و مردم شاداب شدند، خبر نماز باران آیت الله خوانساری در رادیوهای جهانی پیچید، فرمانده نیروهای خارجی مستقر در قم به نزد آیت الله خوانساری رفت و با احترام تمام از ایشان تقاضای دعا برای ختم جنگ را نمود.7
آیتالله خوانساری یار و یاور آیت الله بروجردی
این مجسمه تقوا، محافظ حوزه علمیه قم بود تا اینکه در سال 1323 ش 1364 ق، برای بار دوم، علمای بزرگ قم، چون آیت الله خوانساری، آیت الله صدر، آیت الله کمره ای، امام خمینی و ...از آیت الله بروجردی برای اداره حوزه علمیه قم دعوت نمودند، ایشان پذیرفته و وارد قم شدند، و مدیریت حوزه را بر عهده گرفتند و آیت الله خوانساری چون یاری صمیمی و وفادار، در کنارش از حوزه حفاظت به عمل می آورد، و با تدریس بر رونق حوزه می افزود.8
آیت الله خوانساری، این عارف متقی و پیر زاهد، هرگز از سیاست غافل نبود، در مسأله ملی شدن صنعت نفت، طی حکمی، فتوا بر ملی نمودن صنعت نفت را صادر نمود و در قضیه انتخابات مجلس شورا در سال 1371 ق طی اعلامیه ای از مردم خواست در انتخابات شرکت نموده، به فرد متدین و آگاه با مسائل روز رأی دهند.9 آیت الله خوانساری بخاطر علم و زهد و تقوی همیشه مورد توجه مردم بود، به طوری که در سال 1369 ق مسیر مکه، بعد از هفت سال بازگشایی شد، علمای زیادی در آن سال به حج مشرف شدند، که از آن سال، سنة العلما یا حجة العلما تعبیر می کنند، در بین آن همه عالم شیعه آیت الله خوانساری مورد توجه بیشتر مردم و علما بوده ایشان بعد از انجام اعمال حج به عتبات عالیات مشرف شد و مورد توجه علمای آن دیار، مخصوصاً علما نجف اشرف قرار گرفت و در ربیع الاول 1370 ق (بعد از چهار ماه) در میان استقبال گرم مردم و علمای قم، وارد شهر قم گردید.10
تألیفات
از آیت الله خوانساری آثاری به یادگار ماند که از آن میان توضیح المسائل فارسی، حاشیه بر عروة الوثقی و کتاب الطهارة به تقریر آیت الله محمدعلی اراکی به چاپ رسیده؛ و اما آثار دیگر ایشان چاپ نشده است.11
شاگردان
امام خمینی، آیتالله محمدعلی اراکی، آیتالله عبدالجواد اصفهانی، آیتالله شیخ راضی تبریزی، آیتالله هادی روحانی رودسری، آیتالله محمد صدوقی، آیتالله ابوالقاسم آشتیانی، آیتالله سید احمد خسروشاهی، آیتالله سید جلال شهیدی، آیتالله محمدباقر سلطانی طباطبائی، آیتالله ابوالمکارم شیرازی و ... .12
رحلت
آیتالله خوانساری در جنگ با انگلیس علاوه بر مجروحیت و اسارت، دچار ناراحتی قلبی شد که هر از چند گاهی عود می کرد، برای همین بیماری چند بار در بیمارستان فیروزآبادی شهر ری و بیمارستان پانصد تختخوابی تهران بستری شد، در سال 1371 ق این مریضی عود کرد و ایشان تحت نظر پزشک بود، مردم همدان از ایشان دعوت نمودند که تابستان را به همدان بروند؛ و ایشان با صلاحدید پزشکان در اواخر ماه شوال به همدان رفت، و به درخواست مکرر مردم در مسجد جامع همدان، نماز جماعت را امامت می کرد؛ یک روز بعد از نماز مغرب و عشاء که به منزل برمی گشت، بیماری قلبی اش عود کرده با همت پزشکان همدان و آیت الله بروجردی که از تهران پزشک بر بالین ایشان فرستاد، حالش بهتر شد، بعد از چند روز با عود مجدد بیماری، آیت الله خوانساری به ملکوت اعلی پیوست در همان شب آیت الله بروجردی (در آن تابستان آیت الله بروجردی در روستای وشنوه در اطراف شهر قم بودند) خواب دید، جنازه علامه سید مرتضی علم الهدی را به قم آوردند، لذا صبح زود با حالی پریشان به مسجد روستای وشنوه رفته و منتظر ماشین اداره پست شد، هنگامی که ماشین اداره پست رسید، نامه های رسیده را نزد آیت الله بروجردی بردند، در آن نامه ها و تلگرافها، تلگرافی از شیخ علی همدانی بود که خبر رحلت آیتالله خوانساری را در ضمن تسلیت به ایشان داده بود؛ آیت الله بروجردی با دیدن این تلگراف فوراً به قصد قم حرکت نمود، علمای دیگر که در روستاهای قم بودند نیز به قم آمدند و منتظر جنازه آیتالله خوانساری شدند.
مردم همدان جنازه آیتالله خوانساری را باشکوه تشییع و به تهران انتقال دادند، مردم تهران نیز تشییع جنازه شایان ذکری نمودند؛ عده ای از مردم متدین و علمای قم، با اجازۀ آیت الله بروجردی برای استقبال جنازه، به شهر ری رفتند و عده ای از مردم تهران، همراه جنازه به قم آمدند، و در قم جنازه روی دست مردم، در میان گریه و شیون به صحن حرم حضرت معصومه (علیهاالسلام) رسید، به آیتالله بروجردی گفتند؛ بفرمائید نماز میت را بخوانید، دالانی تا جنازه باز شده بود، دو طرف آن مردم و علما ایستاده بودند، آیت الله بروجردی فرمود، همین منظره را در خواب دیده بودم؛ بعد از نماز میت، پیکر این کوه علم و تقوی و فضیلت، در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه (علیهاالسلام)، کنار قبر آیت الله حائری به خاک سپرده شد، و الآن محل زیارت زائرین حرم مطهر است.13
پی نوشتها:
1. شریف رازی، محمد، آثارالحجة، ج 1، قم، مؤسسه مطبوعاتی دارالکتاب، سوم 1332 ، ص 165 و164.
2. امام خمینی، صحیفه امام، ج 3، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، دوم 1379 ، ص 243 و جلد 9، ص 537
و نیز ر.ک: خسروی، احمدعلی، بررسی استراتژی امام خمینی در رهبری انقلاب، قم، پیک جلال، اول 1379 ، ص 160.
ـ کاتوزیان، دکتر محمدعلی، اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، تهران، مرکز، ویرایش دوم ، 1373 ، ترجمه: نفیسی،. محمدرضا و عزیزی، کامبیز، ص 153
3. شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، ج 2، قم، مؤلف، اول 1353 ، ص 484.
و نیز ر.ک: بصیرت منش، حمید، و...، صحیفه دل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، اول 1377 ، ص 98
ـ امام خمینی، صحیفه امام، ج 19 ، پیشین، ص 427
ـ ستوده، امیررضا، پابه پای آفتاب، ج 4، تهران، پنجره، ویرایش دوم، 1380 ، ص 193
ـ خسروی، احمد علی، پیشین، ص 161
4. مدنی، جلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، قم، دفتر انتشارات اسلامی، سوم، بی تا، ص 610
5. امام خمینی، صحیفه امام، ج 6، صص 421 و 422 و جلد 10 ، ص 2 و جلد 12 ، ص 329
6. شریف رازی، محمد، آثارالحجة، ج پیشین، ص 70
7. همان، ص 150 146 و 53
8. همان، ص 9
9. مخبر، عباس (مترجم)، سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، تهران، طرح نو، سوم 1375 ، ص 292
10. شریف رازی، محمد، آثار الحجة، ج 1، پیشین، ص 154 و 153
11. ریحان یزدی، علی رضا، آئینه دانشوران، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، سوم 1372 ، ص 5 و 6
و نیز ر.ک: استادی، رضا، چهل مقاله، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، اول 1371 ، ص 69
12. شریف رازی، محمد، آثارالحجة، ج 1، پیشین، ص 152
و نیز ر.ک: هفتاد سال خاطره از زندگی آیت الله سید حسین بدلا، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اول 1378 ، ص 60
13. شریف رازی، محمد، آثارالحجة، ج 1، پیشین، ص 157 155
و نیز ر.ک: هفتاد سال خاطره از زندگی آیت الله سید حسین بدلا، ص 66 64
منابع:
1. امام خمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، دوم 1379
2. استادی، رضا، چهل مقاله، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، اول 1373
3. بصیرت منش، حمید و...، صحیفه دل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، اول 1377
4. خسروی، احمدعلی، بررسی استراتژی امام خمینی در رهبری انقلاب، قم، پیک جلال، اول 1379
5. ریحان یزدی، علی رضا، آئینه دانشوران، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، سوم 1372
6. ستوده، امیررضا، پابه پای آفتاب، تهران، پنجره ویرایش دوم 1380
7. شریف رازی، محمد، آثارالحجة، قم، مؤسسه مطبوعاتی دارالکتاب، سوم 1332
8. شریف رازی، محمد، گنجینه دانشمندان، قم، مؤلف، اول 1353
9. کاتوزیان، دکتر محمدعلی، اقتصاد سیاسی ایران از مشروطه تا پایان سلسله پهلوی ، ترجمه نفیسی، محمدرضا و عزیزی کامبیز، تهران، مرکز ویرایش دوم 1373
10 . مخبر، عباس (مترجم) سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، تهران، طرح نو، سوم 1375
11 . مدنی، جلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، سوم، بی تا.
12 . مدنی، جلال الدین، هفتاد سال خاطره از زندگی آیت الله سید حسین بدلا، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اول 1378
نشریه حضور، ش 60، ص 73