18 آذر 1399

به مناسبت فرا رسیدن ایام دهه فجر 1399

معنویت در دوران پهلوی

برداشت آزاد از کتاب صعود چهل ساله نوشته سید محمدحسین راجی و سید محمد رضا خاتمی


سید حمید قدس

معنویت در دوران پهلوی

حکومت پهلوی با تمام توان، فحشا و ابتذال را ترویج و از مشروب فروشی ها، کاباره های فحشا، قمارخانه ها و حمایت از سویی بی بندوباری و فحشا را ترویج می کردند و از دیگر سو، با معنویت و به خصوص برگزاری مجالس سید و سالار شهیدان این مبارزه جدی می کردند؛ به طوری که نخستین گام های مبارزه با معنویت نیز در ابتدا با تقلیل ایام عزاداری محرم برداشته شد. مطابق گزارش یکی از سیاحان( مریت هاکس،ایران،افسانه و واقعیت، ص ۱۹۱و۱۹۲ ) از مراسم محرم در سال ۱۳۱۱ش چنین آمده است: «امسال، شاه روزهای تعطیل را از چهار روز (چهار روز آخر دهه اول محرم به سه روز تقلیل داده و از کارهای فرعی و قدیمی مرسوم در دسته ها جلوگیری شده است».

در سال ۱۳۱۶ش، طی اطلاعیه محرمانه وزارت داخله، به طورکلی روضه خوانی ممنوع شد. در این اعلامیه، هدف از ممنوعیت روضه خوانی، خارج کردن مردم از خرافات و آشناکردن مردم به تمدن آن روز، به عنوان وظیفة اساسی دولت در امور داخلی دانسته شده بود. ( مدیریت پژوهش انتشارات و آموزش س ازمان اسناد ملی ایران، خشونت و فرهنگ، اسناد محرمانه کشف حجاب (۱۳۱۳ ۱۳۲۲)، ص۱۹ )

به دنبال این حکم، عمال رضاخان دست به کار شدند. برای نمونه، حاکم یزد در اعلامیه ای به شهربانی این شهر نوشت: «منسوخ نمودن روضه خوانی، حتی در خانه ها، از وظایف اولیه بوده و مخصوصا مأمورین دولت وظیفه دار هستند که موهومات را از سر مردم خارج و آنها را به اجرای تمدن امروزه آشنا سازند» ( انتشارات و آموزش سازمان اسناد ملی ایران، خشونت و فرهنگ، اسناد محرمانه کشف حجاب (۱۳۱۳-۱۳۲۲)، ص ۳۱۷و۳۱۸ ).

این روند، تا هنگام سقوط پهلوی اول و تبعید او به تبعیدگاه موریس ادامه داشت. رضاخان که بحق، خاطره ای تلخ از خود در تاریخ به جای گذاشته است، در اذهان ملت مؤمن ایران که دل در گرو امام حسین علیم و یاران وفادارش دارند، سالهایی از رنج و تنگنا را آفرید. در این دوره تا می توانستند مردم را اذیت و آزار کردند و دیگر کسی جرئت نمی کرد برای امام حسین علی عزاداری کند. اوضاع به گونه ای بود که حتی از جلسات چندنفری هم جلوگیری می شد و نمی گذاشتند سه نفر باهم روضه بخوانند. اگر کسی به مجلسی می رفت و نام امام حسین ای را می برد و گزارش می دادند، او را دستگیر می کردند: گاهی محاسنش را میتراشیدند و گاهی هم او را شکنجه یا چند ماه زندان می کردند؛ ( حمید بصیرت منش، علما و رژیم شاه، ص۴۸۱ ).

 اما اوج شاهکارهای رضاشاه در محرم سال ۱۳۱۹ اتفاق افتاد. دولت رضاخانی به سران اصناف و بنگاه ها دستور داده بود تا همزمان با ماه محرم کارناوال شادی به راه بیندازند و در سال ۱۳۱۹، جشن با ایام تاسوعا و عاشورا مصادف شد. در آن شب ، عده ای عملة طرب و فواحش، سوار بر کامیون های روباز، به رقص و پایکوبی در خیابان ها پرداختند... ( حسین مکی، تاریخ بیست ساله، ج۱، ص ۴۵۲ ).

انتشارات و آموزش سازمان اسناد ملی ایران، خشونت و فرهنگ، اسناد محرمانه کشف حجاب (۱۳۱۳-۱۳۲۲)، ص ۳۱۷و۳۱۸. ا ۳۸. نک: حمید بصیرت منش، علما و رژیم شاه، ص۴۸۱. ا ۳۹. نک:

از قول پروفسور پیتر آوری، استاد ایران شناسی در دانشگاه کمبریج و مدرس کالج کینگ، در کتاب تاریخ معاصر ایران، ج۲، ص۶۳تا۷۲ نوشته شده است : در فاصله ای ۱۹۴۱م، کاملا آشکار شد که می توان عشایر را شکست داد. اما ملاها باقی مانده بودند. ... مخالفان قوانین شرعی ناگزیر بودند که ابتدا یک نظام حقوقی را جانشین آن سازند؛ سپس به متزلزل کردن رکن مذهب بپردازند. رضاشاه نیز همین کار را کرد؛ درحالی که در نظر بود آموزش و پرورش غیرمذهبی و تبلیغات ملی گرایانه که ایران پیش از اسلام نهاد روحانیت به کار گرفته شوند... . به این ترتیب بود که در اواخر سال ۱۹۳۶م آذرماه و دی ماه ۱۳۱۵ش ایران از نظر قانونی به طور کامل از دین رهاشد.. .

در صفحه۲۹۰ کتاب خاطرات دو سفیر، نوشته ویلیام سولیوان و آنتونی پارسونز آمده است که در دوران محمدرضاشاه نیز مبارزه با اسلام و ترویج اباحی گری ادامه پیدا کرد؛ به طور مثال، فرح کنگرۀ زرتشتیان جهان را در ماه رمضان در تهران برپا کرد و به این مناسبت، مجلس پذیرایی با شامپانی (شراب فرانسوی در کاخ سلطنتی ترتیب داد.

فریده دیبا در کتاب دخترم فرح صفحه 32 می نویسد که  پهلوی برای مقابله با اسلام، سعی کرد تا فرقة ضاله بهائیت را تقویت کند. شاه بدش نمی آمد بهایی گری در ایران رشد کند و به نیرویی در برابر اسلام تبدیل شود.

همچنین در دوران سلطنت پهلوی در عرصه و معرفی فرهنگ و تمدن غربی به مردم ایران، بدترین و مبتذل ترین جنبه های این فرهنگ انتخاب شد که ضربه حاصل از آن برای جامعه مذهبی و سنت گرایی ایران تحمل کردنی نبود.  : باری روبین در صفحه 194 کتاب جنگ قدرتها در ایران، یادآور می شود که  فیلم های آمریکایی  تلویزیونی و پرده های سینماها را اشغال کرده و آیت الله خمینی با اشاره به همین فیلم ها، سینما و تلویزیون را عامل اشاعه فساد و فحشا در ایران معرفی می کردند.

خیابان فردوسی شیراز، در ذیل جشن هنر شیراز که برنامه های آن به ریاست فرح پهلوی مدیریت می گشت، برنامه آمیزش جنسی زن و مرد را در ماه رمضان ۱۳۵۶ به صورت زنده و در ملأ عام اجرا کردند. این جشن که به تعبیر فرح به منظور بزرگداشت هنر و هنرمند ایرانی و شناساندن هنر قدیم و جدید ایران به ایرانیان و خارجیان و نیز برای پاسداشت هنرمندان خارجی و نمایاندن شیوه کار آنان به ایرانیان طراحی و اجرا میشد، چیزی جز ابتذال و صحنه های مستهجن نبود.

از سوی دیگر رژیم پهلوی سعی می کرد از ظرفیت مدرسه و دانشگاه برای تغییر فرهنگ ایران استفاده کند و مکانی را که باید فرهنگ ساز و محل رشد باشد، به مکانی برای از بین رفتن عفت و حیا تبدیل کند. رژیم پهلوی در عصر رضاشاه با تأسیس «سازمان پیشاهنگی» و سپس در عصر محمدرضاشاه با ایجاد کاخ جوانان و کانون پرورش فکری کودکان، سیاست ها و برنامه های پیش گفته را اجرا کرد.

لیلی امیرارجمند، از دوستان قدیمی فرح پهلوی و از فاسدترین زنان دربار، مسئول کانون پرورش فکری کودکان شد تا کودکان این سرزمین زیر نظر چنین فردی آموزش ببینند! پیشاهنگی دختران به ریاست شمس پهلوی نیز چیزی جز مرکز فساد و فحشا نبود. تدین، از وزرای معارف عصر رضاشاه، پس از شهریور ۱۳۲۰ چنین گفته است:  وزارت فرهنگ که در ابتدای دوره رضاشاه به نام وزارت معارف بود، طوری شده بود که هدف آن تحصیل نبود.... من با پیشاهنگی مخالف نیستم؛ اما با این پیشاهنگی که فقط به منظور تظاهر و مسخره بازی درست شده بود، مخالف بودم. من حاضر نبودم جوانان را به دست اشخاص ناصالح بسپارم که آنها را به کوه و بیابان به گردش ببرند. آنها استخر درست کرده و دختران را در حضور مردم لخت می کردند. ناموس مملکت وقتی خواست در استخر عمومی و در حضور مردم شنا کند، این دیگر به درد مملکت نمی خورد! این خلاف عفت و شرافت است ( علیرضا زهیری، عصر پهلوی به روایت اسناد ص۴۸ ).

برای نمونه، فرخ رو پارسا، این بهایی فاسد، به عنوان وزیر آموزش و پرورش در دولت هویدا، در تربیت و پرورش فرزندان ایران چنین دیدگاهی داشت: «بکارت برای دختران چه معنا دارد؟! مگر در اروپا و آمریکا دختران باکره هستند؟...»( محمدحسن طباطبایی، نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی دهه ۱۳۴۰، ص۲۰۹ ) .

جریان وابسته فراماسونری بانفوذ در نظام دانشگاهی، مأموریت تغییر فرهنگ را به خوبی انجام داد. برای نمونه، هوشنگ سیحون، فراماسونر فاسد، سالها به عنوان استاد و رئیس دانشکده هنر دانشگاه تهران، در بیهویت کردن نسل جوان دانشجو برنامه ریزی کرد. حق الزحمه مدلهای زنده و حتی عریان برای رشته های نقاشی و مجسمه سازی را به این قرار اعلام کرد: '

1. مدل چهره مرد، هر ساعت ۱۰۰ ریال؛ ۲. مدل چهره زن، هر ساعت ۱۰۰ ریال؛ ٣. مدل زن تمام تنه با لباس، هر ساعت ۱۵۰ ریال؛ ۴. مدل برهنه مرد، هر ساعت ۲۰۰ تا ۳۰۰ ریال؛ ۵. مدل برهنه زن، هر ساعت ۲۵۰ تا ۴۰۰ ریال (  محمد حسن فراماسونری در م دیریت نهادهای فرهنگی دهه ۱۳۴۰، ص۱۳۷ ).

همچنین ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در پاسخ به درخواست شهربانی در سال ۱۳۵۵ش، برای جلوگیری از ورود دختران چادری به دانشگاه پیشنهاد کرد با مسخره کردن این دخترها و هوکردن کلاغ سیاه و نظیر آن، کاری کنند که نتوانند با چادر بیایند یا چادر را از سر بردارند و بیایند(  علیرضا زهیری عصر پهلوی به روایت اسناد، ص۲۸۴ و۲۸۵ ).

در زمان پهلوی نیز، بسیاری از موقوفات مردم در جهت نیت واقفانشان استفاده نمی شد. به طور مثال، در ضیافتی که ولیان، نایب التولیة آستان قدس رضوی، به مناسبت ورود سفیر آمریکا و همسرش به مشهد برقرار کرد، هدایایی به زنان اهدا کرد؛ از جمله به همسر سولیوان «یک دست جواهرات، مرکب از گردنبد و گوشواره و انگشتری از طلا و فیروزه و الماس هدیه کرد. همسر سولیوان از پذیرفتن این هدایا امتناع کرد؛ ولی به سولیوان گفته شد: «آستان قدس آن قدر ثروت دارد که هدایای چندهزاردلاری ما در نظر آنها بیش از یک فنجان قهوه ارزش ندارد.» ( ویلیام سولیوان و آنتونی پاسونز، خاطرات دو سفیر، ص۸۸و۸۹ ).

فسادهای بیشمار دربار و ترویج بی بندوباری در اکثر نقاط کشور، در دستور کار حکومت قرار گرفت و هم وغم پهلوی از بین بردن اسلام در کشور ایران بود. ابتذال و بی بندوباری افسارگسیخته پهلوی، حتی از کشورهای اروپایی نیز بیشتر بوده که از مصادیق آن میتوان به جشن هنر شیراز و ازدواج همجنس بازان اشاره کرد. ا

آنتونی پارسونز در دیدار با شاه برای نشان دادن عمق فاجعه ای که در جشن هنر شیراز می گذشت، به او می گوید: جشن هنر سال ۱۳۵۶ شیراز، از نظر کثرت صحنه های اهانت آمیز به ارزش های اخلاقی ایرانیان، از جشن هنر پیشین فراتر رفته بود. به عنوان مثال... یکی از صحنه هایی که در پیاده رو اجرا و وانمودسازی، به وسیله یک مرد کاملا عریان یا بدون شلوار، درست به خاطر ندارم، بایک زن که پیراهنش به وسیله مرد متجاوز چاک داده میشود، در مقابل چشم همه صورت گرفت؛ ولی موضوع به شیراز محدود نشد و طوفان اعتراض که علیه این نمایش برخاست، به مطبوعات و تلویزیون هم رسید. من به این خاطر، موضوع را با شاه در میان گذاشته و به او گفتم: اگر چنین نمایشی، به طور مثال در شهر منچستر انگلیس اجرا می شد، کارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم به در نمی بردند!» شاه مدتی خندید و چیزی نگفت... ( آنتونی پارسونز، غرور و سقوط؛ خاطرات سفیر سابق انگلیس در ایران، ص۹۱ ).

و یا یکی از وقایعی که واقعأ روحانیون را به خشم آورد، به ماجرای ازدواج دو پسر در سال ۱۹۶۸ مربوط میشد که فرزندان دو ژنرال سرشناس بودند و اتفاقا یکی از آنها، کیوان خسروانی، به عنوان طراح لباس شهبانو فرح معروفیت داشت. این ازدواج غیرعادی در هتل کمودور تهران صورت گرفت و پایتخت کشور شاهنشاهی ایران درحالی شاهد این رویداد بود که هم احکام اسلام به ممنوعیت همجنس بازی صراحت داشت و هم در بیشتر کشورهای اروپایی، هنوز همجنس بازی اقدامی غیرقانونی تلقی میشد! ( مینو بدیعی، پشت پرده تخت طاووس،ترجمه دکتر حسین ابوترابیان،انتشارات اطلاعات، صفحات 49 تا 52 ).


موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی