11 اسفند 1392
امام خمینی چه چیزی درباره ولایت فقیه نگفت؟
از مهم ترین چالش ها وآسیب های پیش روی انقلاب اسلامی، عدم بازخوانی درست وحقیقی جریانات حامی و حامل اندیشه و مرام حضرت امام است. اتفاقی که علل و دلایل متعدد؛ به درازای تاریخ و تحولات انقلاب دارد. از این رو تلاش در جهت بازسازی هویت اصیل خط امام، در گفت و گو با افرادی که سابقه ای در مبارزات دوران انقلاب دارند از ضروریات است .
آنچه در پی می آید؛ نخستین بخش گفت وگو با محمد رضا اسماعیلی مقدم، ازمبارزان پیش از انقلاب، جانباز عرصه دفاع مقدس و نماینده مردم شهر قم در دوره ششم مجلس شورای اسلامی است.
یکی از مهم ترین معضلات امروز جامعه ما، عدم تاریح نگاری مبتنی بر حقیقت و تفسیر درست از آرمان ها، اهداف و جریانات موثر در انقلاب اسلامی است. به نظر شما ثبت حقایق انقلاب اسلامی باید به چه شکلی صورت بپذیرد؟ جمع آوری مدارک و منابع برای بازشناسی صحیح انقلاب اسلامی، از چه میزان اهمیتی برخوردار است؟
کسانی که صلاحیت استنباط را داشته باشند، برای تفسیر انقلاب موجهند. البته منظور این نیست که کلیه علما، حتی مردم نمی توانند نظرات و انتظارات خود را از انقلاب بیان کنند. بلکه وقتی قرار است برخی نظرات و مواضع مبنای عمل قرار گیرد، باید به نظرات کارشناسان و خبره ها توجه کرد و بها داد. درست مثل نظری که یک مجتهد در مورد برگرفتن احکام از منابع دارد. در زمینه تفسیر انقلاب هم باید به کسانی که صلاحیت استنباط از منابع را دارند، رجوع کرد. به همین دلیل حداقل کاری که در این زمینه باید صورت بگیرد، اجازه و حمایت بزرگان از جمع آوری کامل اطلاعات و اخبار پیرامون وقوع حوادث است. چیزی شبیه به کاری که علامه مجلسی در مورد جمع آوری روایات انجام داد.
به طور مثال در بررسی و تحلیل واقع بینانه ی اولین حاکمیت اسلامی در زمان پیامبر تفاوت در اطلاعات تاریخی موجود، بسیاری مشکلات و اختلافات را به وجود آورده است. بر همین اساس اگر بعد از 1400 سال؛ جمهوری اسلامی را حرکت روحانیون و اسلام گرایان برای تشکیل حکومت اسلامی بدانیم؛ برای تحلیل دقیق و قضاوت سالم در مورد آن ضرورت وجود اسناد واقعی و جامعی که متولیان امر جمع آوری، تنظیم و ضبط و ثبت کرده اند، اجتناب ناپذیر است.
به نظر شما تصویری که امروز از امام ارائه می شود، تا چه حد با واقعیت امام قرابت دارد؟
برخی جریانات و افراد بخشهایی از صحبت های ایشان را مثله کرده و برای پیشبرد مقاصد و اهداف خود از آن ها استفاده ابزاری می کنند. برخی افراد هم بدون توجه به مقتضیات زمان و مکان به سخنرانی و یا نوشته امام اشاره می کنند که این هم ظلمی در حق امام است. به طور مثال امام موسی صدر درباره استنباط از سیره پیامبر می گوید: مجتهد باید ببیند اگر پیامبر امروز زنده بود در مورد یک موضوع چه می فرمود نه این که در آن زمان چه فرموده است.
کارشناسان فقه سیاسی معتقدند که نظریه ولایت فقیه را باید در منظومه فکری حضرت امام جست و جو کرد. به نظر شما قرائتی که امروز از ولایت فقیه، منهای سایر وجوه اندیشه ای حضرت امام؛ از قبیل تاکید ایشان بر آزادی و کرامت انسانی ارائه می شود؛ چه تبعاتی دارد؟
ولایت فقیه امروزه قرائت های مختلفی دارد؛ در مجموعه این دیدگاه از ولایت بر اموال یتیم گرفته تا ادعای ولایت مطلقه ی فقیه بر همه ی عالم (چه بخواهند و چه نخواهند.) دیده می شود. گستردگی دیدگاه از نظارت فقیه بر اجرای احکام اسلامی در حکومت ها تا دخالت نه تنها فقها و مجتهدین بلکه کل روحانیت در تمام امور کلی و جزئی؛ حتی شرکت گاز و اداره و مدارس و مهدکودک ها را شامل می شود.
اما نظریه ای که از سوی امام بر مردم ایران عرضه شد، یک عقد دوطرفه میان رهبری و مردم بود. در آن معامله دو طرفه، مردم حاضر شدند از جان و مال و آسایش خویش در راه تحقق آن بگذرند و در مقابل به دین، اخلاق، معنویت، آزادی، عدالت، کرامت، امنیت و رفاه مناسب برسند.
آن نظریه نگفت مردم حقشان را کلا به حاکم واگذار کنند. گرچه امروز گفته می شود امام زمان وظیفه دارد که خطاهای ولی فقیه را پاک کند. می گویند ولی فقیه را خدا تعیین کرده و چند نفر فقیه که برخی از آن ها اتفاقا در مبازرات قبل از انقلاب نقشی نداشته اند و در حوزه هم از برترین ها نیستند، او را کشف می کنند و بر مردم حاکم می کنند، حتی اگر اکثریت مردم نخواهند. حضرت امام هرگز چنین نگفت، او می فرمود حکومت شاه مشروع نیست، چون مردم به او رای ندادند و از پدرش به ارث رسیده است. اگر هم بر فرض با رأی مردم حاکم شده اکنون که نسل عوض شده و آن انتخاب نسل قبل بوده به نسل جدید باید اجازه داد تا انتخاب خودش را بکند. و هم چنین در باب آزادی بیان می گفت، حتی کمونیست ها در بیان عقاید خویش آزادند [البته به شرط عدم توطئه]. ایشان باور داشت که کسی که منطق دارد زور نمی گوید و زورگویی کار بی منطق هاست.
برخی خلافت را مدیریت کاملا متمرکز که از بالا و مقام صاحب امر حکومت جریان می یابد، می دانند و مردم را به عنوان رعیت واجد شأن اطاعت و فاقد شأن دخالت و حضور موثر در ساختار قدرت می دانند. در اندیشه امام؛ جمهوریت که به معنای ضرورت مقبولیت حکومت در نزد مردم و حضور اراده و خواست آن ها در تعیین سرنوشت است. نه تنها امری تحمیل شده بر ساختار حاکمیت اسلامی نیست، بلکه در زمره ذاتیات تعالیم سیاسی اسلام است. در جمهوری اسلامی امام، مسئله انتخابات و تعیین مسئولین مختلف [و حتی رهبر نظام] و از جمله رؤسای قوای سه گانه به شکلی مستقیم یا غیر مستقیم توسط مردم نه تنها با نظام اسلامی منافات ندارد، بلکه کاملا سازگار است.
به نظر شما تا چه حدی شعارها و اهداف اولیه انقلاب اسلامی به ثمر نشسته است؟
برای این که دریابیم آیا اهداف انقلاب محقق شده است یا خیر باید ببینیم امهات وعده های داده شده به مردم چه بود، و چه کسانی این شعارها را دادند. چه بخشی از آن انسان ها تا به ثمر رسیدن آن وعده ها زنده بودند و یا در صحنه بودند یا اکنون هستند. یکی از مسائل این است که آن ها که قبل از انقلاب و در سال های اولیه پس از وقوع آن بانگ برمی آوردند و از مردم دعوت می کردند و به آن ها وعده می دادند و با مردم پیمان می بستند؛ انسان هایی بودند که نزد مردم موجه بودند، و مردم در نظر و رفتار به آن ها اعتماد می کردند. مسئله دیگر این است که چه کسانی از طیف های مخالفین مشی آن بزرگانند، یا انقلابیون پس از انقلابند؟
چه کسانی از سردمداران استحاله شده و یا خود از استحاله کنندگان مبانی اولیه و اصیل انقلابند. این ها با هر مکانیزمی به قدرت رسیده باشند آیا خود را موظف به رعایت حفظ آن اصول و متعهد به آن پیمان ها می دانند؟ (اگر سعیشان بر حذف مبانی از خاطره مردم نباشد). در این صورت آیا آن ها به خود حق نمی دهند که به جای جمهوریت دم ار حکومت مطلق و تمامیت خواه بزنند. البته اشکالی ندارد که هر کس قرائت خود را از اسلام برای حکومت بیان کند. عباسیان یک نوع قرائت از حکومت و در لوای اسلام داشتند، بنی امیه هم یک نوع. امام علی(ع) هم نوعی از حکومت را مد نظر داشتند. باید دید اولا کدام قرائت صحیح تر است، ثانیا با کدام معیار و موازین سنجیده ایم و اکثریت مردم چه نظری در مورد آن دارند؟
“جمهوری اسلامی؛ نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد” از محکمات اندیشه حضرت امام است. اندیشه ای که امروز از سوی برخی جریانات به تعابیر خاصی همچون قرائتی از “حکومت اسلامی” تعبیر می شود. به نظر شما این قرائت از دیدگاه و میراث سیاسی امام تا چه حدی با اندیشه حضرت امام همخوانی دارد؟
باید بدانیم که وظیفه اصلی چه کسی و چه تشکیلاتی است که محکمات میراث امام و انقلاب را رصد و تهیه و تنظیم کند؛ تا به صورت یک جزوه در جامعه،مدارس و دانشگاه ها و ... داده شود؟ اگر نسل کنونی بداند که عقلای نسل قبل برای چه چیزی انقلاب کردند و به چه علت به جمهوری اسلامی رای قاطع دادند، آن وقت بعضا این انقطاع دو نسل که موجب دوری دل ها نمی شد و که گاه حتی به تنفر و بحران هویت و لجاجت و طغیان و خودزنی این نسل بیانجامد؛ لذا نگاه آن ها را واقع بینانه تر می کند. آن وقت فرزند و پدر یکدیگر را بهتر درک می کنند و آن چه که می بایست موجب وحدت شود، عامل تفرقه نمی گردد و در نتیجه ظالم های واقعی شناخته می شوند و مظلوم ها شمشیرها را در تاریکی نمی چرخانند و دست و پای خود و عزیزان خود را قطع نمی کنند. یکی از بزرگترین ظلم ها در حق ایثارگران حامی انقلاب این است که رنج و زحمتشان نادیده گرفته می شود و اشکالات به نام آن ها نوشته می شود. چندین سال است که سیلی هم می خورند، غنائم هم دست آن هایی است که دنبالش بودند.
وقتی نوشته های اکثریت نویسندگان مقالات در هفته نامه حریم امام را مطالعه می کنم، هم خوشحال می شوم هم ناراحت. خوشحال از این بابت که چه جمعیت زیادی از افراد فهیم و عالم در سنین جوانی در خط صحیح انقلاب و با زندگی سالم وجود دارد که کرامت و رسالت علمی خود را به هیچ چیزی نفروختند و منطقی و صادقانه و به دور از چاپلوسی نظر می دهند. اما ناراحت از این که چرا عده ای با تفکرات غیر یا حتی ضد امام که با نفاق پشت عکس و نام امام پژوهش، گردهمایی،سمینار و ... راه می اندازند و به نام امام بودجه می گیرند؛ اما راه خود را تقویت می کنند. باید از این اندیشمندان فاضل که در گوشه و کنار هستند استفاده کرد مگر نمی دانند انسان های کریم و فاضل، درویش وار از قدرت و تظاهر فاصله می گیرند.
جماران