11 مرداد 1400

گذری برخصال فکری و عملی شیخ محمد خیابانی و علل افول نهضت آزادیستان


خلاصه:
 درباره ماهیت دینی قیام مرحوم خیابانی، شواهد تاریخی و نیز منقولات و شهادت های فراوانی وجود دارند که در این مقام به یکی از آنها اشاره می کنیم. یکی از معمرین علمای تبریز به نام آقامیرزا عبدالله خواجه ای بیشکی که معاصر شیخ بود و در ۱۰۸ سالگی درگذشت و می توان او را یک قرن تاریخ زنده تبریز خواند و گویی تمام حوادث یکصد ساله اخیر مناطق آذربایجان همه در گنجینه خاطر او بایگانی است، درباره شیخ محمد خیابانی چنین می گوید:«من با خیابانی دوست بودم و از نزدیک او را می شناختم. بارها به خانه اش رفته بودم و...

در هفدهم فروردین ماه ۱۲۹۹شمسی، نهضت روحانی روشن بین و آگاه‌، شیخ محمد خیابانی آغازیدن گرفت و جلوه‌ای گویا از روح آزادیخواهی و اصلاح‌طلبی ایرانیان به ویژه مردمان آذربایجان رخ‌نمایی کرد.
این جنبش که «نهضت آزادیستان‌» نام گرفت‌، تاکنون از جنبه‌های گوناگون مورد بازبینی و تحلیل قرارگرفته است. دراین مجال با محقق‌گرانمایه حجت‌الاسلام ‌و المسلمین سید‌هادی خسروشاهی مؤلف اثر ارجمند «نهضت آزادیستان وشهید شیخ محمد خیابانی‌» گفت‌وشنودی مکتوب انجام داده‌ایم که نتیجه آن درپی می ‌آید.
 
 
 
آذربایجان خاستگاه بسیاری از حرکت‌ها و نیز چهره‌های آزادیخواه در دوران مشروطه بوده است. از دیدگاه جنابعالی علت این امر چیست؟

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. با تشکر از شما باید عرض کنم که آذربایجان همچنان‌ که در شکل‌گیری هویت عدالت‌طلبی و آزادیخواهی در ایران، نقش مهمی داشته است، در حفظ و تداوم این هویت هم بیشترین تلاش و کوشش را انجام داده و بر اساس این هویتِ ارزشی همواره در حرکت‌های ضد استبدادی‌ـ‌ضداستعماری پیشگام بوده است. دلایل متعددی موجب شده‌اند که آذربایجان در دفاع از این هویت پیشگام باشد و مهم‌ترین عامل را می‌توان دین‌مداری و اعتقاد به اهل‌بیت‌(ع) در میان مردم این سامان دانست؛به‌علاوه، آذربایجان شاهد بزرگ‌ترین یورش‌های سلاطین عثمانی برای از میان برداشتن و انحلال ایرانِ شیعی و پس از آن قرار گرفتن در مرکز نبردهای نابرابر با روسیه تزاری بوده است.

در نهضت تنباکو برای لغو قرارداد تحمیلی رژی، آذربایجان همگام با ایالات دیگر ایران، به رهبری میرزا جوادآقا مجتهد تبریزی در لغو این قرارداد استعماری نقش مؤثری داشت... همچنین ادامه این نهضت را در سال ۱۳۲۱ﻫ.ق شاهد هستیم که در اعتراض به سیاست‌های گمرکی ضد تجار ایرانیِ مسیو پریم، رئیس گمرکات آذربایجان به راه افتاد. نهضت مشروطیت ایران نیز بی‌تردید بدون مقدمات برشمرده، ممکن نبود. از یک سو نفوذ روزافزون و در حال گسترش روسیه و انگلیس که به نابودی استقلال اقتصادی و تجارت ایرانی منجر می‌شد، زندگی را بر عموم تاریک ساخته بود و از سوی دیگر ظلم و ستم مهارگسیخته حکام قجر، عرصه را بر مردم تنگ و تنگ‌تر می‌کرد. استقرار نایب‌السلطنه قاجاریه در تبریز و نوع رفتار او، مردم را با حقیقت استبداد داخلی و نقش استعمار خارجی بیشتر آشنا کرد و این خود عاملی تأثیرگذار در حرکت‌های مردم بود...

نقش آذربایجان و به‌ویژه مردم تبریز در مشروطیت، عمدتاً توسط دیدگاه‌ها و قلم‌های سکولار به نگارش درآمده است. از دیدگاه شما این امر ریشه در چه چیز دارد و آیا نوع تاریخ‌نگاری درباره قیام شیخ محمد خیابانی را نیز مشمول این امر می‌دانید که به تألیف اثر مستقلی در باره حرکت او پرداخته‌اید؟

پیرامون تاریخ مشروطیت آذربایجان آثار متعددی و اغلب با دیدگاه‌های روشنفکرمآبانه و سکولاریستی و غیرمذهبی به نگارش درآمده‌اند که معروف‌ترین آنها آثار احمد کسروی است. متأسفانه اسلام‌گرایان جدید و قدیم، اهمیتی به تاریخ‌نویسی و بیان حقایق نداده‌اند و به همین دلیل درباره نهضت آزادیستان شیخ محمد خیابانی هم آثار اندکی انتشار یافته است.

اما کتاب بنده در واقع برای جبران کمبود و ترسیم هدف و چگونگی مبارزات و زندگی سیاسی و ارزیابی قیام شیخ محمد خیابانی به نگارش درآمده است. زندگی و مبارزات شیخ را ـ‌ مانند دیگر رجال این دوران‌ـ می‌توان به چند مقطع مشخص تقسیم و دسته‌بندی کرد: دوره اول از ولادت تا قیام که به مبارزات محلی و اقدامات فرهنگی و آگاه‌سازی توده‌های مردم تا ورود به مجلس شورای ملی به عنوان نماینده مردم آذربایجان سپری شد.

دوره مهم فعالیت و مبارزات خیابانی در مجلس شورای ملی صورت گرفت که مهم‌ترین فراز آن مخالفت با اولتیماتوم روسیه بود. بعد از تعطیلی مجلس در پی قبول اولتیماتوم روس‌ها توسط ناصرالملک نایب‌السلطنه، مبارزات خیابانی ادامه یافت و اوج آن، مخالفت با قرارداد ۱۹۱۹ بود که طبق آن، ایران عملاً تحت‌الحمایه روس‌ها شده بود.

در حرکتی که شیخ محمد پس از آن در قالب «نهضت آزادیستان» به راه انداخت و طی چند ماه اختیار و اداره آذربایجان را در دست گرفت، در واقع بر آن بود تا به مقابله با حاکمیت وابسته به بیگانگان بپردازد. این قیام سرانجام با اعزام مخبرالسلطنه هدایت و خیانت بعضی از مزدوران اجیر شده، سرکوب شد و شیخ نیز به شهادت رسید.

از آنجا که شیخ محمد خیابانی از چهره‌های معروف و نام‌آشنای آزادیخواهی در آذربایجان به شمار می‌رفت، شهادت ناجوانمردانه وی توسط مخبرالدوله، باعث بدنامی بیشتر گردید و مرثیه‌هایی در سوگ شیخ سروده شد. البته باید اشاره کرد که نهضت شیخ محمد خیابانی علاوه بر آن که یک حرکت سیاسی‌ـ‌ نظامی به شمار می‌رفت، حرکتی فرهنگی و فکری نیز بود که چگونگی آن در سخنرانی‌ها و گفتارهای شیخ محمد خیابانی به‌طور شفاف تبیین شده است.

شیخ محمد خیابانی حرکت خود را «نهضت آزادیستان» نامید. حاج اسماعیل امیرخیزی عنوان می‌کند که شیخ محمد خیابانی در جهت مقابله با تغییر نام «آران»، ولایت جداشده از ایران توسط روس‌ها بر اساس قرارداد تحمیلی ترکمانچای که توسط مساواتی‌های «آذربایجان» نام نهاده شده بود، آزادیستان را مورد توجه و استفاده قرار داد.

درباره چگونگی مخالفت شیخ محمد با اولتیماتوم روسیه توضیح بیشتری بدهید.

وقتی روسیه تزاری، اولتیماتوم و اخطار معروف خود را به دولت ایران ابلاغ می‌کند و ۴۸ ساعت مهلت تعیین می‌نماید که یا دولت ایران شرایط روسیه را بپذیرد وگرنه قشون روس! عازم تهران خواهد شد! بعضی‌ها نوشته‌اند که مرحوم شهید مدرس با آن مخالفت ورزید، در حالی که شهید مدرس در دوره دوم، نماینده مجلس شورای ملی نبود، بلکه وقتی وثوق‌الدوله در روز ۷ ذیحجه ۱۳۲۹ هـ‌ .ق آن اخطاریه را دید و ضرب‌الاجل روس را به مجلس آورد و از نمایندگان خواست آن را تصویب کنند و در واقع، دولت ایران در برابر روسیه تسلیم شود، سکوت مرگباری بر مجلس حکمفرما شد، ولی ناگهان فریاد یکی از نمایندگان بلند شد و سکوت را شکست و گفت:

«...اگر از ملتی سؤال شود آیا حاضر هستی آزادی و استقلال خود را از دست بدهی؟ مسلماً در جواب خواهد گفت: هیچ قدرتی حق ندارد آزادی و استقلال مرا سلب کند. امیدوارم دولت روس، اولتیماتوم ظالمانه خود را پس بگیرد و ملت ایران را از خود نرنجاند...»

این نماینده، کسی جز شیخ محمد خیابانی نبود. البته مشروح سخنرانی شیخ در کتاب «شیخ محمد خیابانی در تبریز» تألیف آقای علی آذری درج شده است. به دنبال این اعتراض شدید، اکثر نمایندگان مجلس جرئت پیدا کردند و به مخالفت برخاستند و شرایط ظالمانه و زورگویانه دولت تزار را رد کردند...

درباره جایگاه تحصیلی به‌ویژه تبحر شیخ محمد خیابانی در علوم اسلامی گمانه‌های مختلفی مطرح می‌شود. از دیدگاه شما نامبرده در چه مرتبه‌ای از تحصیل و احاطه به علوم متعارف حوزوی و غیرحوزوی قرار داشت؟

شیخ وقتی وارد مدرسه علوم دینی طالبیه تبریز شد، با استفاده از فرصتی که در اختیار داشت، شب و روز با شور و شوق به کسب دانش اهتمام ورزید و در نهایتِ تلاش و جدیت، به فرا گرفتن علوم اسلامی همت گماشت. او در فقه و اصول از درس‌های مرحوم آیت‌الله‌ حاج میرزا ابوالحسن انگجی استفاده و در سایه فکر مواج و نبوغ سرشار و استعداد خدادادی، نظر استادش را به خود جلب کرد و مورد علاقه وی قرار گرفت و از شاگردان مبرز او به حساب آمد. در این ایام با مرحوم آیت‌الله شیخ محمدحسین سبحانی – پدر آیت‌الله شیخ جعفر سبحانی از مراجع عظام کنونی قم - که در تبریز به «زهد»، «تقوا» و «دقت نظر» شهرت داشت، هم‌مباحثه شد و همزمان، علوم هیئت، نجوم و ریاضیات را از منجم معروف زمان خود، مرحوم میرزا عبدالعلی منجم فرا گرفت و در آن رشته‌ها نیز گوی سبقت را از همگنان ربود، به‌طوری که توانست مسائل غامض هیئت را استخراج کند و تقویم‌های رقومی را بنویسد و خود به تدریس همت گمارد.

از دیگر شرایط زندگی وی بگویید؟

شیخ محمد در سال ۱۳۲۵ با دختر آیت‌الله حاج سید حسین پیشنماز خامنه‌ای که در زهد و تقوا در تبریز بسیار معروف و پیشنماز مسجد جامع (جمعه مسجدی) بود، ازدواج کرد. پس از وفات او، شیخ محمد در مسجد جامع به‌جای وی اقامه جماعت و شکوه و عظمت مسجد را مثل زمان پدرخانمش حفظ کرد. یکی از دوستانش درباره فضایل اخلاقی و موفقیت اجتماعی او می‌گوید:

«خیابانی علاوه بر معلومات علمی، در اخلاق نیز دارای مقام بسی بلند و حائز مراتب فضل و کمال و در زهد و ورع بود، به‌طوری که پس از وفات مرحوم مغفور آقای حاجی سیدحسین‌آقا پیشنماز خامنه‌ای، پدر زن فقید شهید ـ‌ که در مسجد جامع تبریز امامت داشت‌ـ قریب چهار سال ظهرها در مسجد جامع و شب‌ها و صبح‌ها در مسجد کریم‌خان واقع در محله خیابان، امامت کرد و زیاده از هزار نفر مأموم داشت. می‌توان گفت که مرحوم خیابانی در زمان خود اورع و ازهد و نسبتاً افقه همقطاران خود از ائمه جماعت بود».

اندیشه و مشی سیاسی و اجتماعی خیابانی نیز، ناشی از اندیشۀ اسلامی و نحوه برداشت او از تعالیم اسلام بود. ایشان را باید یک عالم اسلام‌شناس و یک مجاهد مصلح دانست که به شیوه کاملاً اسلامی و بدون دنباله‌روی از غرب و شرق، طالب اصلاح جامعه بود.

نوع ادبیات شیخ محمد خیابانی در نطق‌هایش و اصرار او بر مطالبات مشروطه‌خواهی عرفی، عده‌ای را بدین ذهنیت سوق داده که وی در قیام خویش که بر آن نهضت آزادیستان نام نهاد، رویکرد دینی نداشته است. شواهد و اعترافات تاریخی در این باره چه می‌گویند؟

درباره ماهیت دینی قیام مرحوم خیابانی، شواهد تاریخی و نیز منقولات و شهادت‌های فراوانی وجود دارند که در این مقام به یکی از آنها اشاره می‌کنیم. یکی از معمرین علمای تبریز به نام آقامیرزا عبدالله خواجه‌ای بیشکی که معاصر شیخ بود و در ۱۰۸ سالگی درگذشت و می‌توان او را یک قرن تاریخ زنده تبریز خواند و گویی تمام حوادث یکصد ساله اخیر مناطق آذربایجان همه در گنجینه خاطر او بایگانی است، درباره شیخ محمد خیابانی چنین می‌گوید:«من با خیابانی دوست بودم و از نزدیک او را می‌شناختم. بارها به خانه‌اش رفته بودم و ‌گاهی در پای نطق‌های او در عمارت تجدد و عالی‌قاپو می‌نشستم. از آخرین نطق آن بزرگوار در عالی‌قاپو جملاتی چند در ذهنم مانده است، از جمله می‌گفت: ای مردم! خدا و فرشتگان و اولیای او گواهند که من هیچ داعیه ریاست نداشته و ندارم. چه من حاکم باشم و چه دیگری، حرفی ندارم. فقط حرف من این است که اینجا شهر اسلام است، سرزمین قرآن است، باید احکام اسلام و قرآن در این مملکت اجرا شود. اصلاح اوضاع نابسامان این دیار در گرو عمل به دستورات قرآن است...»

خواجه‌ در ادامه سخنانش می‌گوید:«خیابانی در پایان آن نطق خود گفت: حرف من، حرف امام‌حسین(ع) است، امام حسین(ع) می‌فرمود: در جامعه ظلم نباشد و ظالم حکومت نکند، بلکه حکم خدا اجرا شود و احکام قرآن حاکم شود. ای مردم تبریز! حرف من نیز حرف امام حسین(ع) است. فریاد می‌زنم که باید ظلم از بین برود، باید در مملکت ما عدالت حاکم باشد و حکم خدا به مورد اجرا گذاشته شود. من می‌دانم که مرا بر سر این حرف خواهند کشت، اما مرگ شرافتمندانه بهتر از زندگی ننگین و ذلت‌بار است.»

نامبرده در اینجا با آه و تأثر گفت:«دو سه روز بعد از این سخنرانی، اوضاع تبریز به هم خورد و ناگهان شنیدیم که خیابانی را کشته‌اند و دیگر تبریز روی آرامش ندید.»

گفته می‌شود که شیخ در سخنرانی‌های خود، کمتر به آیات و احادیث استشهاد می‌کرد و بیشتر کلمات و اصطلاحات جدید را به کار می‌برد.

شیخ در طول عمر خود، چه در مسجد و چه در مجلس شورا و چه در جلسات وعظ و خطابه، همواره به آیات و نیز به بیانات ائمه(ع) استشهاد می‌کرد. برای نمونه می‌توان اشاره کرد که شیخ در ماه رمضان ۱۲۹۹ به مناسبت شب‌های ۱۹ و ۲۱ – شب‌های احیا – با نقل کلمات قصار امام علی(ع)، مردم را به مبارزه دعوت می‌نمود و از آنها می‌خواست که با پیروی از روش امام خود، در مبارزه با ظلم و ظالم، ترسی و هراسی به خود راه ندهند. البته سخنرانی‌های سیاسی شیخ با خطابه‌های مذهبی وی تفاوت‌هایی دارد که مربوط به شرایط و چگونگی اجتماعات و مجالسی بود که شیخ در آنها به سخنرانی یا خطابه می‌پرداخت. یعنی او در سخنرانی برای روشنفکران و جوانان، الفاظ و عناوینی را مطرح می‌ساخت که برای آنها قابل فهم بود، ولی مفاهیم واقعی آن عناوین، همان خواست‌های اصول اسلامی بود. شیخ مثلاً درباره نوع حکومت مورد نظر خود می‌گوید: «ما می‌خواهیم در ایران یک نوع حکومت دموکراتیک تأسیس نماییم که عملاً حاکمیت ملت را حایز باشد و استقلال تام و آزادی کامل را شامل گردد. تمام اختیارات و اقتدارات از ناحیه ملت به وجود آید... باید در عمومیت دادن به این نظریات ارباب فکر و اجتهاد حالا به کار افتاده طبقات پایین را با فکر مجهز و مسلح سازند.»

و خب به‌خوبی می‌دانیم که همه این مفاهیم، هدف و خواست تعالیم اسلامی است به‌ویژه که او از ارباب فکر و اجتهاد می‌طلبد که این مفاهیم را برای عموم تبیین کنند...

هدف اصلی و اساسی شیخ از مبارزات و رهبری نهضت آزادیستان چه بود؟ آیا او واقعاً هوادار حکومت مستقل در آذربایجان بود؟

شیخ در سخنرانی‌های سیاسی خود، به‌طور مکرر خواستار تغییر رژیم و تشکیل یک دولت دموکراتیک با شرکت همه اقشار و مردم جامعه بود. شیخ نخست تحت عنوان حزب دموکرات فعالیت داشت ولی وقتی گروه‌های چپ‌گرا از کلمه «دموکراتیک» استفاده کردند، او برای مشخص شدن راه‌ها، نام حرکت خود را «نهضت آزادیستان» گذاشت.

البته بعضی‌ها تصور کرده‌اند که شیخ فقط خواهان آزادی در آذربایجان بود، درحالی که چنین نیست، بلکه او با صراحت تمام اعلام می‌دارد که نهضت را از آذربایجان ـ‌ و تبریز‌ـ آغاز کرده و شامل سراسر ایران خواهد ساخت. او در یک سخنرانی با شفافیت تمام می‌گوید:«تبریز نباید بخوابد و غفلت داشته باشد. تبریز مرکز آزادیستان است. حوادث ناگوار او را متأثر می‌سازد... مردم تهران متأسفانه «مرده» هستند و نمی‌گویند از خزانه مفلس این ملت مستأصل چرا مبلغی هنگفت برای مسافرت‌های شاه به فرنگ خرج می‌شود؟ امیدواریم صدای رسای آزادیستان آنان را بیدار سازد... ما مصمم هستیم از تبریز شروع نموده و سپس تمام ایران را قابل یک حکومت کرده و آزاد سازیم: آزادیستان»

شیخ در یک سخنرانی دیگر باز به‌طور شفاف می‌گوید:«همیشه گفته‌ایم ما از تبریز شروع کرده و اول ایالت آذربایجان و سپس تهران و سایر ایالات و ولایات ایران را در این امر عمومی و آزادی و تجدد شرکت خواهیم داد... ما نمی‌توانیم نسبت به عملیات که در سایر شهرها پیش می‌آید، ساکت بنشینیم.»

و در جای دیگر می‌گوید:«اول باید رژیم این مملکت را معین کنیم. آذربایجان می‌خواهد با یک صدای واحد رژیم مملکت را تعیین و اعلام نماید... اقدامات ما ناشی از همین نظر است.»

و سرانجام در سخنرانی رمضان ۱۲۹۹، فریاد می‌زند:«ما عقیده داریم به هر قیمتی که تمام شود، باید ایران را آزاد کنیم. این دوره شوم و این دوره‌ ادبار و فلاکت را که یادگار اتابک‌هاست، پایان دهیم... باید اتحاد کنیم و هرگاه به یک وجب از خاک ایران تعرض و تجاوز شود، همه متحداً باید به فریاد آییم و همه باید قیام کنیم و از حقوق همه دفاع کنیم...»

«... ما آذربایجانیان فقط آسایش و آزادی‌ خودمان را طالب نیستیم ما در حدود این ایالت «آزادیستان» محصور نباید باشیم... برای اجرای مقاصد خود نقشه طرح کرده و برنامه اندیشیده‌ایم...»

اینها البته فقط نمونه‌هایی از گفتارهای شیخ محمد خیابانی درباره اهداف نهایی اوست. من قسمت‌های زیادی از مطالب سخنرانی‌های وی را در کتاب «نهضت آزادیستان» آورده‌ام که با مراجعه به آنها حقایق بسیاری درباره ماهیت قیام شیخ محمد خیابانی روشن خواهد شد.
 
برخی معتقدند که از همان آغازین مراحل قیام شهید شیخ محمد خیابانی عوامل زوال در آن وجود داشت. جنابعالی به عنوان تحلیلگر این قیام، علل زوال آن را در چه مواردی ارزیابی می‌کنید؟

این بحث مجالی وسیع و در حد یک مصاحبه مفصل می‌طلبد، ولی در این فرصت اندک و برای پاسخگویی به شما به علل شاخص افول این نهضت اشاره می‌کنیم:

۱- نداشتن پایگاه عام مردمی

یکی از مهم‌ترین عوامل پیروزی نهضت‌ها، داشتن پایگاه مردمی و حمایت‌هایی است که از طرف جامعه و همه توده‌های مردم صورت می‌گیرد. اگرچه نهضت خیابانی از میان جامعه آغاز شد و مردم در ابتدا خیابانی را «ناجی» خود می‌دانستند، ولی موقعیت اجتماعی او طوری بود که نتوانست همه قشرهای مختلف مردم را به خود جلب کند. در اینکه خیابانی در میان مردم آذربایجان سابقه خوبی داشت شکی نیست به‌طوری که توانست از طریق همین مردم حضور خود را در مجلس دوم شورای ملی مسجل سازد، ولی مردم به همان اندازه که در انتخاب وی اصرار داشتند، در حمایت از نهضت آزادیستان و قیامش پافشاری نکردند و تنها عده‌ای روشنفکر به این حرکت وابسته بودند.

۲- عدم حمایت روحانیون سرشناس و سایر آزادیخواهان

مراجع و روحانیون سرشناس آن زمانِ آذربایجان، از نهضت خیابانی حمایت نکردند. مراجع نجف اگرچه نهضت مشروطیت را مورد تأیید قرار داده بودند، اما سند معتبری در دست نیست که از این نهضت حمایت علنی کرده باشند.

در قیام خیابانی، یکی از بحث‌های جنجال‌برانگیزی که به وجود آمد موضوع «تجزیه آذربایجان» از ایران بود. همین مسئله کافی بود تا قیام وی از حمایت معنوی و مادی علما و آزادیخواهان محروم شد، کما اینکه چنین نیز شد.

شاید یکی از اشتباهات خیابانی و یارانش تغییر نام آذربایجان به «آزادیستان» و اصرار در قبولاندن این اسم به دولت مرکزی بود. تغییر نام آذربایجان به‌رغم حسن نیت آنان، در آن شرایط بزرگ‌ترین ضربه را متوجه نهضت کرد و حربه‌ای به دست دولت مرکزی و دشمنان نهضت داد.

۳- عدم تدارک نظامی کافی

مطالعه در افکار و حالات خیابانی، نشان می‌دهد که وی بیشتر به یک انقلاب فکری معتقد بود تا انقلاب نظامی، چنان‌که در اکثر نطق‌هایش صحبت از «تجدد»، «تفکر»، «تعقل» و «دوری از جهالت» شده است. در یکی از نطق‌هایش راجع به تحول می‌گوید:«اولین دشمن یک متجدد بزرگ و صمیمی، ایده‌آل زمان اوست. ما می‌خواهیم زنجیرهای جهل و نادانی دست و پای خودمان را باز کنیم... ما می‌بینیم که زمان ما به درجات عالیه ترقی و تمدن رسیده است... انقلابات و نهضت‌های اجتماعی نیز باید ما را وادار به این نوع تدارکات کند و وسیله انتباه و تجدد ما شود.»

خیابانی درصدد بود همه چیز را از ریشه و پایه دگرگون سازد، افکار خفته را بیدار کند، احکام و ضوابط قدیمی را از ادارات بردارد و متدهای جدیدی را حامل کند. وی این را عملی نمی‌دانست مگر به بیداری افکار مردم.

البته نخست خیابانی سعی داشت حرکتش را گام به گام پیش ببرد، اما اقدام دولت مرکزی به سرکوبی وی و اشتباه شیخ در عدم تدارک نظامی کافی باعث شد که حرکتش متوقف گردد و مردم نیز به‌تدریج از اطرافش پراکنده شوند.

خیابانی از ضعف دولت مرکزی در آذربایجان استفاده کرد و سریع بدون برخورد نظامی توانست به شهر تبریز مسلط شود.

با اینکه امکانات لازم برای او فراهم بود، سعی چندانی در تشکیل یک نیروی مسلح نکرد. وی معتقد بود که اول باید انقلاب فکری و فرهنگی ایجاد شود. او تنویر افکار مردم را در سرلوحه کارهایش قرار داده بود. درحالی که بدون داشتن یک نیروی نظامی مقتدر، در آن زمان رسیدن به اهدافی که وی در نظر داشت، مقدور نبود. تنها نیروی مسلحی که وی داشت عده‌ای از افراد محلی بودند که از وی حمایت می‌کردند و در روز حمله قوای دولتی همین تعداد اندک بودند که در برابر آنها ایستادگی کردند.

۴- عدم تأمین هزینه نهضت

علت عمده شکست نهضت خیابانی این بود که هزینه نهضت او تأمین نبود و از نظر مالی کاملاً در مضیقه بود و شاید علت اینکه نتوانست گارد مخصوصی برای دفاع از نهضت تشکیل بدهد، همان کمبود مالی و نداشتن امکانات مادی بود. مسلماً هر نهضتی که به پا می‌شود باید هزینه آن از جایی تأمین شود، چون با دست خالی نمی‌توان نهضتی را اداره کرد.

۵- دست‌کم گرفتن قزاق‌ها

خیابانی قدرت نظامی قزاق‌ها را که از طرف وثوق‌الدوله محمدحسن میرزای ولیعهد حمایت می‌شدند، دست‌کم گرفت و آنها را خلع سلاح و منحل نکرد و نقش آنها را در کودتای محمدعلی شاه و در تحمیل اولتیماتوم ذیحجه ۱۳۲۹ (۱۹۱۱م) به بوته فراموشی سپرد. هر چه یارانش خطر قزاقان را به وی گوشزد کردند، سودی نبخشید. بنابراین با آنکه در تبریز قدرت حاکمه در دست شیخ - دموکرات‌ها- بود، ولی عملاً دو قدرت ضد هم وجود داشت. خیابانی خیال می‌کرد قزاق‌ها قدرت حمله به نهضت را نخواهند داشت.

۶- یاران خیابانی آدم‌های مقاومی نبودند

حامیان شیخ محمد خیابانی ـ‌که گردانندگان اصلی قیام وی بودند‌ـ اکثراً از تیپ روشنفکر و تحصیلکرده بودند. این تیپ آدم‌ها کمتر حاضر می‌شوند ایثار و فداکاری کنند. وقتی که خطر را جدی دیدند دست از آرمان خود می‌کشند. لذا می‌بینیم در لحظات آخر که خیابانی مورد تهاجم نیروهای قزاق قرار گرفت، یارانش دور او را خالی کردند و او را در آن شرایط تنها گذاشتند. همان‌هایی که شعارهای تند می‌دادند و شیخ را بیشتر تحریک می‌کردند، هرکدام در جایی خود را مخفی ساختند و حتی به بعضی از آنها نسبت خیانت هم داده شده است.

۷- محدود کردن قیام به تبریز و عدم الگوسازی

خیابانی می‌خواست اول حکومت دموکراسی را در تبریز برپا داشته، سپس این کار را کم‌کم به دیگر نقاط کشور گسترش دهد. وی گمان می‌کرد همان‌طور که در گذشته، تبریز یکه و تنها یازده ماه در برابر نیروی ارتجاع و استبداد مقاومت کرد و پیروز شد، این بار نیز بدون یاری مؤثر و فعال دیگر نقاط ایران به انجام این کار بزرگ موفق خواهد شد. حال آنکه آمادگی کافی در سرتاسر ایران برای قیام وجود داشت، همصدایی و همفکری با جنبش تبریز در همه نقاط کشور موج نیرومندی را تشکیل می‌داد. نهضت آزادیستان علاوه بر گیلان و آذربایجان و مازندران در خراسان، لرستان، همدان و قزوین و مناطق شرق ایران حتی در تهران و مشهد و خوزستان هواداران زیادی داشت. مردم کردستان نیز آماده پشتیبانی از خیابانی بودند... و متأسفانه از این نیروها، در گسترش مبارزه علیه رژیم استفاده نشد.

۸- عدم تصمیم‌گیری مهم در زمان حساس

دستپاچگی رهبران نهضت پس از اطلاع از توطئه ضد انقلاب آنها را از تصمیم‌گیری صحیح و به‌موقع دور کرد. آنان به‌جای ماندن در شهر و منتظر حادثه نشستن، می‌توانستند در تعقیب نیروی گارد ملی و یا به دنبال نیروی ژاندارمری به سوی قره داغ حرکت کنند و آنها را مجدداً به میدان رزم در تبریز برگردانند و یا جبهه دیگری را در آذربایجان برای مبارزه به وجود آورند. برای این کار در محل قره‌داغ زمینه بسیار مساعدی وجود داشته است. فعالیت‌های پارتیزانی عباسقلی زرنه‌لی و حبیب‌الله خان آقازاده بعد از مرگ خیابانی در مناطق کوهستانی قره داغ دلیل بارز این مدعاست.

اخیراً کتاب «نهضت آزادیستان و شهید شیخ محمد خیابانی» از جنابعالی و توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی نشر یافت. از شکل‌گیری اندیشه تدوین این اثر ویژگی‌های آن توضیحاتی بفرمایید.

کتاب «نهضت آزادیستان و شیخ محمد خیابانی» در هفت فصل و چند پیوست تنظیم شده است. در فصل اول از ولادت تا نمایندگی شیخ محمد خیابانی در مجلس مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل دوم فعالیت‌های شیخ بعد از تعطیلی مجلس شورای ملی، به‌ویژه دوره جنگ جهانی اول و مخالفت با عثمانی‌ها و بلشویک‌ها را در برمی‌گیرد. فصل سوم به قیام آزادیخواهانه شیخ محمد خیابانی و فصل چهارم به شهادت و بازتاب شهادت وی می‌پردازد. در فصل پنجم علل شکست نهضت آزادیستان بررسی شده است. در فصل ششم و هفتم افکار و اندیشه‌های خیابانی و کارنامه فرهنگی و اجتماعی نهضت مورد بررسی قرار گرفته است و در فصل پایانی نیز گزیده‌ای از نطق‌ها و سخنرانی‌های نامبرده نقل و درج شده است که روشنگر فکر و اندیشه شیخ محمد خیابانی تواند بود. موارد دیگری هم که مورد نیاز پژوهشگران می‌تواند باشد، در پیوست‌ها گنجانده شده است. بعضی از اسناد و دستخط‌ها و تصاویر هم پایان‌بخش کتاب شده است. این کتاب همزمان با کتاب «زندگی و مبارزه شهید نامدار عاشورا ثقه‌الاسلام تبریزی» برای «نشر در سلسله مربوط به مفاخر ایران تحت عنوان ویژه‌نامه‌های «تاریخ و فرهنگ معاصر» تنظیم شده بود که متأسفانه با تعطیلی فصلنامه و مسکوت ماندن نشر ویژه‌نامه‌ها و به دنبال نشر سه مجلد: امام موسی صدر، اصحاب «مکتب تفکیک» و «مهرداد اوستا» به بایگانی سپرده شد... و سرانجام و پس از سالیانی دراز، به همت «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» با تجدیدنظر و ویرایش و اضافات، در اختیار علاقه‌مندان به تاریخ معاصر ایران قرار گرفت که امیدوارم برای آگاهی نسل جوان معاصر از حقیقت قیام و نهضت شیخ محمد خیابانی مفید باشد.


گفتگوی روزنامه «جوان» با استاد سید هادی خسروشاهی