25 خرداد 1400

مبارزی که امام بر پیکرش نماز خواند؛

طرحی از زندگی یک مبارز ؛ مهدی عراقی


محمدرضا چیت‌سازیان

طرحی از زندگی یک مبارز ؛ مهدی عراقی

مهدی عراقی، مبارز سیاسی بنام، در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت، نقش واسط میان گروه فدائیان اسلام و آیت‌الله کاشانی و جبهه ملی را برعهده گرفته بود، اما او نتوانست روابط نزدیکی با جبهه ملی برقرار کند

محمد مهدی عراقی در سال 1290 در محله پاچنار تهران دیده به چهان گشود. گرایش‌های مذهبی و سیاسی وی را به هیئت‌های عزاداری کشاند و در آنجا بود که با برخی از اعضای فدائیان اسلام آشنا شد. علاقه وی به عالم سیاست به حدی بود که در شانزده‌سالگی به عضویت هیئت مرکزی فدائیان اسلام درآمد و رسما وارد فعالیت‌های سیاسی گردید و با شهید نواب صفوی آشنا شد. مشکلات اقتصادی در نوجوانی امکان تحصیل را از او گرفت و دوران دبیرستان را نیمه‌تمام رها کرد و به کار و فعالیت اقتصادی برای امرار معاش روی آورد. در همین حال او از فعالیت‌های سیاسی غافل نماد و همراه دیگر اعضای فدائیان اسلام در مناسبت‌های مختلف حضور داشت؛ از انتخابات مجلس شانردهم تا اعدام انقلابی هژیر و برنامه ترور شاه در تشییع جنازه رضاشاه و در نهایت ترور رزم‌آرا که ضربه سنگینی به نظام پهلوی به شمار می‌رفت. او از جمله کسانی بود که در میدان بهارستان در پی اعدام انقلابی رزم‌‌آرا به سخنرانی پرداخت.1

یکی از فعالیت‌هایی که در آن مهدی عراقی نقش داشت تلاش برای ترور احمد کسروی بود. او در نهایت به همراه یکی دیگر از اعضای فدائیان اسلام، یعنی حسن امامی، این کار را به سرانجام رساند. هرچه می‌گذشت، نقش او به عنوان بازوی قدرتمند این جمعیت پررنگ‌تر می‌شد و روابط او با شهید نواب صفوی هرچه نزدیک‌تر می‌گشت؛ به طوری که در بسیاری از جلسات نامه‌های نواب صفوی را از او دریافت و برای اعضا قرائت می‌کرد.2 

یکی از وظایف مهم عراقی به دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت باز می‌گردد که در آن مقطع نقش واسط میان گروه فدائیان اسلام و آیت‌الله کاشانی با جبهه ملی را برعهده گرفته بود. با این حال او نتوانست روابط نزدیکی با جبهه ملی برقرار کند. دلیل این امر نیز مشخص بود. عراقی اعضای جبهه ملی را بسیار به آمریکایی‌ها نزدیک می‌دید. در واقع او معتقد بود که جبهه ملی بیش از اندازه به آمریکا خوش‌بین است؛ واقعیتی که بعدها در جریان کودتای 28 مرداد 1332 ثابت شد و نقش بی‌بدیل واشنگتن در طراحی و براندازی دولت مصدق پرده از این حقیقت برداشت. او می‌گفت جبهه ملی به آمریکا وابسته است و نمی‌تواند اتکای خود را ملت قرار دهد و به آن باور و عقیده‌ای ندارد. او بر این باور بود که جبهه ملی به روس‌ها امیدی ندارد؛ چون می‌داند که ایران بستر و بافتی مذهبی دارد و در چنین فضایی نمی‌توان به روس‌ها امید بست و با آنها به جایی رسید. در ثانی مصدق خود از یک خانواده اشرافی و مرفه بود و نمی‌توانست با روس‌ها، که سنگ طبقه کارگر را به سینه می‌زدند، بر سر یک سفره بنشیند. انگلستان هم که در آن روزگار حال و وضع چندان مناسبی نداشت و کسوت ابرقدرتی را به آمریکا در آن سوی اقیانوس اطلس واگذار کرده بود، نمی‌توانست تکیه‌گاه خوبی باشد. مضاف بر این، مصدق خود با انگلستان بر سر مسئله نفت درگیر بود و نمی‌توانست روی آنها حساب باز کند. در نتیجه تنها چاره کار روی آوردن به آمریکا بود تا شاید از این طریق بتوان کاری کرد و اهداف خود را پیش برد.3

در سال 1330ش و در جریان بازداشت سیدمجتبی نواب صفوی، او نیز همراه 52 نفر از نزدیکان شهید نواب بازداشت شد و روی به تحصن آوردند. بعد از اینکه سیدمجتبی نواب صفوی به پیام آیت‌الله ابوالقاسم کاشانی پاسخ مثبت داد و از اعتصاب غذا دست برداشت، بسیاری از زندانیان را آزاد کردند، اما این تصمیم شامل حال مهدی عراقی و چند تن از یاران شهید نواب نشد. دلیل دولت نیز این بود که این افراد برای انجام تحصن از بیرون از زندان خط گرفته بودند و تحت تأثیر جریانات بیرون از زندان بودند.

یکی از همبندان عراقی در زندان قصر، یعنی اسدالله صفا، می‌گوید: هنگامی که با او در بند بودیم تأکید زیادی بر امر به معروف و نهی از منکر داشت و تأکید بر این فریضه الهی را مرتب به ما گوشزد می‌کرد. آقای صفا می‌گوید که حاج مهدی عراقی دست راست شهید نواب صفوی بود و در جلساتی که هسته مرکزی جمعیت برنامه‌ریزی داشت قطعا حاج مهدی یک پای آن بود. رسالت مهم او این بود که نیروهای جمعیت را برای انجام عملیات آماده کند. اسدالله صفا می‌گوید: یکی از عناصر جمعیت که بسیار از حاج مهدی عراقی تأثیر پذیرفت و در واقع دست‌پروده حاج مهدی بود شهید بخارایی بود. او می‌گوید: عراقی از کسانی بود که در گروه به میانه‌روی مشهور بود. یکی از چالش‌هایی هم که در گروه با آن روبه‌رو بود مقابله با تندروی افرادی بود که گهگاه سخنانی تند و تیز بر زبان می‌آوردند. مرحوم سیدعبدالحسین واحدی از جمله این افراد بود. او رابطه بسیار نزدیکی با نواب صفوی داشت، اما بر خلاف نواب که سخنان خود را بسیار آرام و سنجیده مطرح می‌کرد گاه دچار تندروی می‌شد.4

با اعدام سیدمجتبی نواب صفوی جمعیت فدائیان اسلام رو به افول گذاشت. دلیل آن نیز جو خفقان و اختناقی بود که سازمان اطلاعات و امنیت، یعنی ساواک، بر کشور حکم‌فرما کرده بود و کوچک‌ترین حرکتی را در نطفه خفه می‌کرد.عراقی مدتی از دوران حبس خود را نیز در زندان برازجان سپری کرد، اما در نهایت در بهمن سال 1354 بود که از زندان رژیم شاهنشاهی آزاد گردید. این آزادی در نتیجه تغییر مشی محمدرضا پهلوی در حکمرانی نبود، بلکه ... فشار آمریکا بر شاه بود که نتیجه داد

 مهدی عراقی در سال 1335ش ازدواج کرد و حاصل ازدواج او سه فرزند پسر بود. پس از رحلت آیت‌الله بروجردی در سال 1340ش، عراقی شیفته امام خمینی و شخصیت فرهمند ایشان گردید. او تحت تأثیر صحبت‌های امام مبنی بر وجود اتحاد و یکدستی در میان گروه‌های مبارز مسلمان که راهبرد ایشان در مبارزه برای سرنگونی رژیم پهلوی بود و با هدف ایجاد وحدت در میان گروه‌های اسلامی چند گروه تشکیلاتی را گرد هم آورد و در نهایت جمعیت مؤتلفه اسلامی را تشکیل داد؛ تشکیلاتی که بعدا در مبارزه با رژیم پهلوی نقش مهمی ایفا کرد و در جریانات پس از انقلاب نیز بسیار تأثیرگذار بود.5

در سال 1342 و در حوادث منتهی به قیام خرداد 1342 ساواک قصد داشت در اوایل سال و در فروردین‌ماه به بیت امام خمینی حمله کند. حاج مهدی عراقی از این مسئله اطلاع یافت و تلاش کرد با کمک نزدیکانش یک تیم مراقبتی تشکیل داده و حراست از بیت امام را بر عهده گیرد. او بعد از حمله مأموران امنیتی رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه، در روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی، تظاهرات بزرگی را علیه رژیم شاه ترتیب داد. عراقی به واسطه اینکه عضو مؤتلفه اسلامی بود و ارتباط گسترده‌ای با بازاریان تهران داشت، در تعطیل کردن بازار مهره اصلی بود و نقش بسزایی در این زمینه ایفا کرد و در حرکت علما و مراجع از حوزه‌ها به سمت مراکز شهرها و شهرستان‌ها نقش بسیار تأثیرگذاری داشت.

او در سالگرد قیام 15 خرداد در تهران به همراه تعدادی از همراهان و همفکران خود تظاهراتی را ترتیب داد که در نهایت به دستگیری‌اش منجر شد؛ به همین دلیل او دو ماه را در زندان سپری کرد و تنها مدت کوتاهی پس از تبعید امام خمینی به ترکیه، برای تداوم مبارزه علیه رژیم شاه، شاخه نظامی جمعیت موتلفه اسلامی را از نو سازماندهی کرد. اولین نتیجه این تلاش، اعدام انقلابی حسنعلی منصور، نخست‌وزیر وقت، بود که در فاصله اندکی از تبعید امام انجام می‌شد. در پی این ترور او دستگیر و به زندان منتقل شد. در زندان عراقی محکوم به اعدام شد، اما در اعتراض به حکم او حوزه علمیه قم تعطیل شد و طلاب قم در منزل مراجع تحصن برپا کردند. در نتیجه این تلاش‌ها بود که حکم اعدام حاج مهدی عراقی به حکم ابد تخفیف پیدا کرد و به زندان قصر منتقل گردید. مهدی عراقی و یارانش را در زندان قصر به بند عمومی فرستاند، اما در پی اعتراض او و دوستانش، آنها به بند زندانیان سیاسی منتقل شدند. عراقی مدتی از دوران حبس خود را نیز در زندان برازجان سپری کرد، اما در نهایت در بهمن سال 1354 بود که از زندان رژیم شاهنشاهی آزاد گردید. این آزادی در نتیجه تغییر مشی محمدرضا پهلوی در حکمرانی نبود، بلکه به تعبیر حبیب‌الله عسکراولادی، که یکی از چهره‌های شاخص جریان مؤتلفه بود، فشار آمریکا بر شاه بود که نتیجه داد. در واقع تحت تأثیر سیاست‌های دولت آمریکا بود که شاه فضای سیاسی را تا حدودی باز کرد.6

با اوج گرفتن حوادث و جریانات انقلابی در سال 1357 عراقی برای مدیریت محل اسکان امام خمینی به فرانسه رفت. بدین‌ترتیب، او مدیر داخلی بیت امام شد و پس از آن برای سازماندهی تظاهرات در تاسوعا و عاشورای حسینی در سال 1357 به تهران آمد. حاج مهدی عراقی سپس به فرانسه بازگشت و همراه امام خمینی و در آن مسافرت تاریخی به ایران برگشت. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی سمت‌های مختلفی را در نهادهای حاکمیتی و عمومی بر عهده گرفت. مدتی به ریاست زندان قصر منصوب شد، سپس به ریاست شورای مرکزی بنیاد مستضعفین درآمد و با حفظ سمت برای مدتی سرپرستی روزنامه «کیهان» را بر عهده گرفت. مهدی عراقی در نهایت در شهریورماه 1358 توسط گروه فرقان به شهادت رسید. امام خمینی بر پیکر ایشان نماز خواند و در نهایت در مرقد حضرت معصومه(ع) به خاک سپرده شد.7

پی نوشت :

1. امین عزیزی، مجتبی احمد سلطانی، تاریخ شفاهی و مبارزات شهید عراقی، تهران، مرکز اسناد و انقلاب اسلامی، 1392، ص 12.

2. سیدهادی خسروشاهی، فداییان اسلام: تاریخ، عملکرد، اندیشه، تهران، انتشارات اطلاعات، 1393، ص 52.

3. همان، ص 64.

4. ناگفته‌هایی از زندگی سیاسی ـ مبارزاتی شهید مهدی عراقی؛ قابل بازیابی در:

5. امین عزیزی، مجتبی احمد سلطانی، همان، ص 285.

6. رحیم روحبخش، نقش بازار در قیام 15 خرداد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 253.

7. کاظم مقدم، خشونت قانونی، تهران، انتشارات محدث، چ اول، 1380، ص 437.


موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران