01 مهر 1403

صدام حسین به روایت اسناد لانه جاسوسی آمریکا

صدام حسین بی‌رحم و قدرت‌طلب است


تاریخ سند: ۲ اوت ۱۹۷۹ (۱۱ مرداد ۱۳۵۸)

 

سرّی

غیرقابل رؤیت برای خارجیان

مرکز ملی ارزیابی‌های خارجی

صدام حسین رئیس‌جمهور عراق (بدون طبقه‌بندی)

نویسنده این گزارش برت انگلهارت، بخش خاور نزدیک و آفریقا، دفتر اداره مرکزی مراجعات می‌باشد. گزارش عمدتاً بر اطلاعات دریافت شده از دفتر حفاظت منافع آمریکا در سفارت بلژیک در بغداد استوار می‌باشد. نظرات و سؤالات خود را می‌توانید از طریق شماره تلفن ۶۷۸۸-۳۵۱ با آقای انگلهارت در میان بگذارید. این گزارش با دفتر تحلیل‌های سیاسی، دفتر اطلاعات جاسوسی-علمی و مدیریت عملیات هماهنگ شده است.

 

خلاصه بیوگرافی

در ۱۶ ژوئیه ۱۹۷۹ احمد البکر، رئیس‌جمهور وقت، ظاهراً به دلایل پزشکی استعفا داد و در پی آن یار دیرینه و جانشین منتخب او، صدام حسین، جانشین وی شد. این تغییر بیشتر در شکل و صورت بود نه در محتوا؛ حسین بعد از تشدید وخامت سلامت البکر در ۱۹۷۴ توانسته بود یک نقش متنفذ و روزافزونی در تصمیم‌گیری‌های دولت و حزب حاکم به دست آورد. به قدرت رسیدن حسین ظاهراً باعث بروز مخالفت‌هایی شد، که جزییات آنها روشن نشده است. اما او کنترل کشور را کاملاً در دست دارد. حسین که فردی بی‌رحم، مغرور و قدرت‌طلب است بعد از کودتای بعثی در ۱۹۶۸ قدرتش افزایش یافت. در مقایسه با البکر، حسین از حمایت قشر وسیعی از مردم برخوردار نیست، ولی به طور مؤثری دولت و حزب را توسط چند تن از هواداران وفادارش که در پست‌های کلیدی گذاشته شده‌اند، کنترل می‌کند. او یک نظریه‌پرداز بعثی نیست؛ او به عمل‌گرایی و ملی‌گرایی‌ خود افتخار می‌کند. او احتمالاً به ارتقای درجه عراق به عنوان رهبر جهان عرب، بدون وابستگی به شوروی یا آمریکا ادامه خواهد داد.(سرّی)

 

صدام حسین، رئیس‌جمهور (از ژوئیه ۱۹۷۹)

در ۱۶ ژوئیه ۱۹۷۹، یازدهمین سالگرد کودتایی که حزب بعث عراق را به قدرت رسانید، رئیس‌جمهور احمد البکر ظاهراً به خاطر ناتوانی جسمی استعفا داد و قدرت را رسماً به یار دیرینه خود و جانشین منتخبش انتقال داد. به فاصله چند ساعت بعد از انتخاب شدن، نظر شخصی خود را با انتخاب چند وزیر و با تغییردیگر مقامات، بر دولت اعمال نمود. چون او چندین سال نقش حاکم در سیاست‌های عراق را داشته، بعید به نظر می‌آید که بخواهد تغییراتی در سیاست دولت انجام دهد. در کنار احراز مقام ریاست جمهوری، صدام جانشین البکر به عنوان رئیس شورای فرماندهی انقلاب شد و این بالاترین مقام اجرایی و قانونی کشور می‌باشد. در ۱۷ ژوئیه ۱۹۷۹ او از رتبه دوم در فرماندهی منطقه‌ای حزب بعث به رتبه اول ارتقا یافت. او همچنین عهده‌دار سمتی در امور بعثی اعراب و حزب بعث به عنوان یکی از معاونین سه گانه فرماندهی قومی حزب بعث در بغداد می‌باشد.(محرمانه)

اولین آزمایش‌های قدرت

انتقال قدرت از البکر به حسین آسان نبود، با وجود اینکه اول خلاف این انتظار می‌رفت. تا ۲۶ ژوئیه تقریباً ۴۰ مقام عراقی شامل افسران ارتشی و همکاران نزدیک حسین در حزب بعث دستگیر شده بودند؛ گفته می‌شود بعضی از آنها اعدام شده‌اند. اخبار و شایعات در بغداد زیاد بود، ولی دلایل مشخص دستگیری روشن نبود. مقامات آمریکا اظهار کردند که امکان دارد رهبران حزب بعث به ملایمت به شیوه به قدرت رسیدن حسین اعتراض کرده و خواستار برقراری شیوه دموکراتیک انتخابات حزبی شده باشند. در این صورت خصلت‌های خودکامه و کینه‌توزانه رئیس‌جمهور جدید باعث شده که با دستگیری‌های دسته‌جمعی عکس‌العمل بیش از حد نشان دهد. همچنین امکان دارد که تهدید دریافتی حسین بیش از آنچه ابزار می‌شد باشد و لذا او عکس‌العمل مناسب نشان داده است. در هر حال او کاملاً بر اوضاع مسلط است.(سرّی)

مرد قدرتمند

در مقایسه با البکر، حسین هیچ‌گاه از حمایت مردمی وسیع برخوردار نبوده است. او با طراحی دقیق و انتصاب حامیان وفادار در شغل‌های حساس توانست تدریجاً قدرت را در حزب و ارگان‌های دولتی مهم از جمله کابینه و دستگاه‌های اطلاعاتی کسب کند. وخامت تدریجی سلامت بکر و انتصاب حسین به عنوان جانشین، کوشش‌های حسین را برای به به قدرت رسیدن تسهیل نمود. تا زمانی که بکر استعفا نداده بود، انتقال قدرت به حسین فقط جنبه تشریفاتی داشت.(سرّی)

حسین اساساً فردی تنها است. او فردی مرموز و توطئه‌گر و مشهور به بی‌رحمی در قبال مخالفین خود است. او به افراد کمی غیر از گروهی از افراد قبیله خود و یاران تکریتی‌اش اعتماد دارد. او چند نفر بیگانه را در مقام‌های مهم گمارده است تا در وقت مناسب آنها را اخراج کند. در داخل ارتش، انتخاب حسین در سال ۱۹۷۳ به عنوان سپهبد -با وجود عدم تجربه نظامی- هنوز جلوه‌گر است، و روابط او با بعضی از فرماندهان ارشد نظامی هنوز هم دچار تیرگی است. حسین رقبای نیرومند در ارتش را شناسایی کرده، و به دقت ملاک رقابت احتمالی در حزب بعث را مانند عکس‌العمل وی در برابر مخالفین در ژوئیه ۱۹۷۹ زیر نظر دارد.(سرّی).

روابط خارجی

در صحنه بین‌الملل، حسین خواستار نقش متعادل و سازشکارانه‌ای برای کشورش بوده تا به انزوای خود پایان دهد و صلح و ثبات خلیج را تأمین کند. خلیج دارای اهمیت استراتژیک برای عراق می‌باشد، چون اقتصاد رشد یابنده آن به نفت محتاج است که از طریق دریا قابل انتقال است. در مارس ۱۹۷۵ حسین مهره کلیدی مذاکرات در قرارداد الجزیره با ایران بود. این قرارداد به حمایت ایران از شورشیان کرد پایان داد و اختلافات بر سر آبراه شط‌العرب را در مرز دو کشور حل نمود. حسین در ۱۹۷۷ یک هیأت  بلندپایه برای مذاکره بر سر اختلافات مرزی به کویت فرستاد.(محرمانه)

حسین مشوق همکاری دوجانبه در زمینه‌های تجاری، اقتصادی و فرهنگی بوده است. او می‌گوید که عراق می‌تواند با کشورهایی که دارای نظام‌های سیاسی متفاوتی هستند رابطه برقرار کند، به شرط اینکه آن روابط بر اساس احترام متقابل حاکمیت ملی و «منافع مردم» استوار باشند. در نتیجه حسین که به طور کلی احساسات ضد غربی دارد، یک سیاست انعطاف‌پذیر نسبت به کشورهای غربی در زمینه‌های تبادل اقتصادی و فنی اتخاذ کرده است. و لیکن او امکان برقراری مجدد روابط دیپلماتیک با آمریکا (که در ۱۹۶۷ قطع شده) را تا زمانی که این کشور از اسرائیل حمایت کند، رد کرده است.(سرّی)

طی ۱۹۷۷ حسین سیاستی اتخاذ کرد که خواهان وابستگی کمتری به شوروی بود. شوروی کشوری است که رژیم بعثی مدت‌ها روابط بسیاری با آن داشته است. او به حمایت از قرارداد دوستانه ۱۹۷۲ بین دو کشورادامه می‌دهد و سفرهای سالانه‌ای به مسکو انجام می دهد، ولی مدعی است که عراق نمی‌خواهد از اقمار سیاسی و یا اقتصادی هیچ‌یک از ابرقدرت‌ها باشد.(محرمانه)

حسین احتمالاً به کوشش‌های خود برای توسعه نقش بین‌المللی عراق و دستیابی به جایگاه رهبری جهان عرب ادامه خواهد داد. از ۱۹۷۸(۱۳۵۷) او چندین مقام اروپایی را پذیرفته است و سفرهای متعددی به کشورهای عربی کرده است. در اوایل ۱۹۷۹(اواخر سال ۱۳۵۷) حسین به همراه مقامات سوری نقش مهمی در تلاش برای برقراری صلح بین دو یمن [یمن شمالی و جنوبی] داشته است. در ملاقات‌های نهایی در بغداد در نوامبر ۱۹۷۸ و مارس ۱۹۷۹، او مخالفت اعراب نسبت به قرارداد کمپ دیوید را اعلام کرد و لذا وجهه خود را در جهان عرب بهبود بخشید.(محرمانه)

دیدگاه‌های سیاسی

در حالی که ایدئولوژی بعثی بر پان‌عربیسم تأکید دارد، حسین یک ملی‌گرای عراقی می‌باشد که مصمم است کشورش را تا حد امکان توسعه دهد. او طرفدار سیاست «اول عراق» در جهت دستیابی به وحدت و ثبات در کشور و توسعه استقلال اقتصادی و خودکفایی است. او بر بهبود وضع داخلی عراق -از لحاظ سیاسی و اقتصادی- تأکید داشته تا کشورش بتواند بزرگترین قدرت حوزه خلیج‌فارس باشد. ایدئولوگ‌های حزب با نظر اصالت عمل حسین و آمادگیش برای قربانی کردن ایدئولوژی حزب به نفع توسعه و حفظ رژیم مخالف هستند.(محرمانه)

از لحاظ داخلی، حسین سیاست‌های جاه‌طلبانه اقتصادی و سیاسی اتخاذ کرده که اهداف آنها رشد سریع، امکان ایجاد کار برای همه و توزیع عادلانه درآمد می‌باشد. برای تحقق این اهداف، حسین به عنوان رئیس سازمان برنامه و کمیته امور نفتی و تنفیذ موافقت‌نامه‌ها، طرح‌های اقتصادی و ملی کردن صنایع و ایجاد تنوع در توسعه صنعتی و اصلاحات کشاورزی را پیاده کرده است.(بدون طبقه‌بندی)

چون حسین قدرت را در دست‌های خودش متمرکز کرده، نتیجتاً همه مشکلات موجود در سیاست‌های توسعه‌ای را از جانب او می‌دانند. در چندین سال اخیر هم مقامات حزبی و مردم او را مسئول کمبودهای غذایی، تورم و ضربه‌های اقتصادی دانسته‌اند. برای مقابله با این حملات در خلال سال‌های ۱۹۷۶-۷۷ حسین سیاست افزایش تولید را اتخاذ کرد، و نتیجه آن القای این مسأله بود که سیاست‌های دولت مسئول مشکلات اقتصادی نبوده است، بلکه این خود مردم بودند که به اندازه کافی کار نمی‌کردند و لذا تولید تقلیل یافته بود. او همچنین بر برتری تخصص تکنولوژیک بر صداقت ایدئولوژیک تأکید داشت.(سرّی)

صدام ممکن است با مشکلاتی از طرف شورشیان کرد در شمال و گروه‌های شیعه در جنوب روبرو شود. در اوایل ۱۹۷۹(اواخر سال ۱۳۵۷) او چندین ملاقات سطح بالا برای بهبود وجهه خویش بین این گروه‌ها انجام داد.(محرمانه)

اوایل زندگی

صدام حسین در تکریت در ۱۹۳۷ به دنیا آمد. بعد از تکمیل دوران متوسطه در بغداد، او در مدرسه حقوق ثبت نام کرد، ولی درس‌های خود را تکمیل نکرد.(او از طریق مطالعه مستقل بالاخره دیپلمش را از مدرسه حقوق بغداد در سال ۱۹۷۰ به دست آورد.) در حالی که دانشجوی حقوق بود در کوشش برای قتل ناموفق نخست‌وزیرعبدالکریم قاسم از طرف بعثی‌ها در اکتبر ۱۹۵۹ شرکت کرد. حسین از کشور فرار کرد و برای کودتای بعثی در سال ۱۹۵۹ بازگشت و دوباره بعد از سقوط دولت در نوامبر فرار کرد. او در سال ۱۹۶۴ برای شرکت در توطئه قتل عبدالسلام عارف رئیس‌جمهور، بازگشت. او دستگیر شد و برای دو سال زندانی شد. حسین به طراحی کودتای ژوئیه ۱۹۶۸ کمک کرد. ولی حدود دخالت او نامشخص است.(سرّی)

تحکیم مراتب قدرت

در نوامبر ۱۹۶۸ حسین معاون دبیرکل فرماندهی منطقه‌ای حزب بعث شد. در سال ۱۹۶۹ او معاون رئیس شورای فرماندهی انقلاب شد. حسین به طور مداوم به سوی مرکز قدرت حرکت کرد و مخالفان واقعی و نیرومندش را کنار زد و با مهارت خاصی نظرات خودش را بر تشکیلات حزب تحمیل کرد. او شبکه مؤثر جاسوسی و اطلاعاتی را در داخل حزب بعث تشکیل داد و این شبکه مستقیماً به او پاسخ می‌دهد. حسین مسئول موج تصفیه‌ها، بازداشت‌های مخفی و خیابانی است که حزب بعث برعلیه مخالفان خود انجام می‌دهد. این طور عنوان می‌شود که او قتل ژنرال حردان التکریتی را که مخالف سرسخت رژیم بود، در مارس ۱۹۷۱ طراحی کرده است.(سرّی)

در ژوئن ۱۹۷۳ نقشه ناظم کازار دبیرکل امنیت عمومی برای اعدام البکر شکست خورد، ولی موجب زخمی گشتن وزیر داخلی سعدون قیدان و وزیردفاع حمید شهاب التکریتی شد. اطلاع زیادی از زمینه و یا رهبران کودتا در دست نیست، ولی بعضی معتقدند که آن نقشه به وسیله حسین برای کوشش در به قدرت رسیدن خودش طرح‌ریزی شده بود.(سرّی)

طی ۱۹۷۷ حسین از چند تحول سازمانی استفاده کرد. در ژانویه عضویت شورای فرماندهی منطقه‌ای از ۱۳ نفر به ۲۱ نفر افزایش یافت. تعدادی از اعضای جدید به نظر می‌رسد از طرفداران باوفای حسین باشند. چند روز بعد در تغییرات کابینه، افراد حسین به مقامات مهمی رسیدند. در سپتامبر ۱۹۷۷ تمامی اعضای شورای فرماندهی منطقه‌ای عضو شورای فرماندهی انقلاب هم شدند، لذا حسین در هر دو شورا حائز اکثریت بود.(محرمانه)

حسین مردی تمام‌عیار

حسین را فردی صریح، جاه‌طلب، بی‌رحم و عمل‌گرا توصیف می‌کنند. او حاضر است اشتباه خود را بپذیرد و در صورت عدم موفقیت برنامه‌ای، سیاستش را عوض کند. او به ضعف‌های رژیم‌های قبلی واقف است و لذا سعی دارد آن اشتباهات را تکرار نکند. به گفته یکی از دوستان سابق، او فرد فرصت‌طلبی است که با هر کسی که در راه رسیدن به اهدافش کمک کند، همکاری خواهد نمود. او اهل مطالعه و مردی خودآموخته است که از مسائل داخلی و بین‌المللی به خوبی مطلع می‌باشد. در صحبت، او ظاهری آرام و مصمم دارد.(محرمانه)

او قد بلند، شیک‌پوش، خوددار و باشخصیت، و ظاهر یک ورزشکار را دارد. در سال ۱۹۷۴ او از فتق دیسک مهره‌های کمرش رنج می‌برد. به دنبال بستری‌شدن، شایعاتی مبنی بر بیماری‌های مختلف بر سر زبان‌ها افتاد، ولی وضع او هرگز وخیم نبود. با این حال او همیشه یک کمربند ارتوپدی بر تن دارد و سعی دارد بر صندلی‌ای که پشت آن محکم است بنشیند. حسین با اکراه انگلیسی صحبت می‌کند، ولی انگلیسی را خوب می‌فهمد. اسم کامل او صدام حسین عبدالمجید التکریتی است.(سرّی)

حسین با دختر دایی‌اش، خیرالله طلفاح، که بعد از مرگ پدرش در خانه آنها بزرگ شده است، ازدواج نمود. همسر صدام، سعیده، که قبلاً معلم بوده، مشهور است زن متین و آرامی است که از فعالیت‌های اجتماعی اجتناب می‌ورزد و ترجیح می‌دهد در خانه نزد خانواده‌اش بماند. حسین دارای پنج فرزند می‌باشد.(محرمانه)

۲ اوت ۱۹۷۹

 

منبع: اسناد لانه جاسوسی آمریکا؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ کتاب هشتم

 

اسناد بیشتر درباره صدام حسین را در اینجا بخوانید

 

متن انگلیسی:

 

National Foreign Assessment Center

Secret NOFORN

Saddam Husayn President of Iraq (U)

A Biographic Research Paper

Information as of 2 August 1979 has been used in preparing this report

The author of this paper is Bert Engelhardt, Near East/Africa Division, Office of Central Reference. It is based largely on information received from the US Interests Section, Belgian Embassy, Baghdad. Comments and questions may be directed to Mr. Engelhardt on 351-6788.

This paper was coordinated with the Office of Politi- cal Analysis, the Office of Scientific Intelligence, and the Directorate of Operations.

Secret

CR 79-14508

August 1979

 

BIOGRAPHIC BRIEF

On 16 July 1979 President Ahmad al-Bakr resigned, ostensibly for health reasons, and was succeeded by his longtime ally and handpicked successor, Saddam Husayn. The charge was one of appearance rather than substance Husayn had acquired an increasingly Influential decisionmaking role in both the government and the ruling Ba'th Party since Bakr's health began to decline in 1974, Husayn's assumption of bower apparently generated some opposition, the details of which are unclear, but he remains firmly in control of the country. Ruthless, proud and ambitious, Husayn began his rise to power after the Ba'thist coup in 1968. In comparison with Bakr, Husayn does not have a broad base of popular support, but he effectively controls the government and the party through a few loyal supporters whom he has installed in key positions. He is not a Ba'thist ideologue; he prides himself on his pragmatism and nationalism. He will probably continue to promote Iraq as a leader of the Arab world, unfettered by lies to the Soviet Union or the United States United States.(S)

 

Saddam HUSAYN

(Phonetic: hooSANE)

IRAQ

President (since July 1979)

On 16 July 1979, the 11th anniversary of the coup that brought the Ba'th Party of Iraq (BPI) to power, President Ahmad al-Bakr resigned, ostensibly because of poor health, and formally handed over the reins of power to hist longtime ally and handpicked successor, Saddam Husayn. Within hours of his appointment Husayn put his personal stamp on the government by appointing some new ministers and changing the portfolios of others. Because he has played a dominant role in Iraqi politics for several years, he is unlikely to see any need for immediate policy changes. In addition to assuming the presidency, Husayn succeeded Bakr as Chairman of the Revolutionary Command Council (RCC), the country's highest executive and legislative authority. On 17 July 1979 he moved up from the number-two position to the top post- that of secretary general-in the BPI Regional Command, the ruling body of the party. He also plays a role in inter-Arab Ba'thist affairs as one of three assistant secretaries general of the Baghdad-based Bath Party National Command.(C)

The First Trials of Power

The transfer of power from Bakr to Husayn was not smooth, despite early indications to the contrary. By 26 July approximately 40 Iraqi officials, including military officers and close associates of Husayn in the BPI, had been arrested; some allegedly were executed. Speculation abounded in Baghdad, but specific reasons for the arrests were unclear. US officials suggested that senior BPI officials may have mildly criticized Husayn's assumption of power and called for the more democratic process of party elections. In this case the autocratic and vindictive side of the new President may have caused him to overreact with mass arrests. It is equally possible that the threat perceived by Husayn was far greater than has been revealed and that he merely. responded in kind. In any case, he remains solidly in control of the situation.(S)

The Man in Power

In comparison to Bakr, Husayn has never had an extensive popular following. Through careful planning and appointing loyal supporters to key posts, he gradually gained control of the party and important government institutions, including the Cabinet and the intelligence apparatus. The long, slow decline in Bakr's health and his approval of Husayn as his successor greatly facilitated Husayn's efforts to consolidate his power. By the time Bakr resigned, the transition to Husayn was largely a formality.(S)

Husayn is fundamentally a loner. Secretive and conspiratorial, with a reputation for ruthlessness toward any who oppose him, he trusts few people other than a group of his fellow tribesmen and associates from the Tikrit area. He has co-opted some outsiders to important positions, only to drop them later. Within the military, Husayn's 1973 appointment as a lieutenant general-despite his lack of any military. experience—still rankles, and he has had strained relations with some senior military commanders. Husayn has identified potential challengers in the military, and he watches carefully for evidence of possible competition in the BPI-as evidenced by his move against the opposition in late July 1979.(S)

Foreign Relations

On the international scene Husayn has encouraged a more moderate and conciliatory role for his country, seeking to end its self- imposed isolation and to maintain peace and stability in the Gulf. The Gulf is of strategic importance to Iraq because the country's growing economy depends on oil, which is transported by sea. In March 1975 Husayn was a key negotiator of the Algiers Agreement with Iran, which ended Iranian support of the Kurdish rebellion and the dispute over the Shatt-al-Arab Waterway along the boundary between the two countries. Husayn sent a high-level delegation to Kuwait in April 1977 to begin negotiations to settle a longstanding border dispute.(C)

Husayn has encouraged bilateral cooperation in the commercial, economic and cultural areas. He asserts that Iraq can establish relations with countries under different political systems if those relations are based on mutual respect for sovereignty and "the interest of the people." As a result, Husayn, who generally expresses anti-West sentiments, has adopted a more flexible policy toward Western nations in the areas of economic and technological exchange. He has, however, rejected the possibility of reestablishing diplomatic relations with the United States (broken in 1967) as long as this country continues to support Israel.(S)

During 1977 Husayn adopted a policy that encouraged less reliance on the Soviet Union, a country with which the Ba'thist regime has had extremely close relations over the years. He continues to support the 1972 friendship treaty between the two countries and makes annual visits to Moscow, but he declares that Iraq does not want to be a political or economic satellite of any power.(C)

Husayn will probably continue his attempts to develop an international role for Iraq and to assume a position of leadership in the Arab world. Since 1978 he has received a number of visiting European officials and has made several trips to other Arab countries. During early 1979 Husayn played a major role in concert with Syrian officials-in efforts to mediate between the two warring Yemens. At the Baghdad summit meetings in November 1978 and March 1979, he orchestrated the Arab opposition to the Israeli-Egyptian Camp David Accords and thus enhanced his image in the Arab world.(C)

Political Views

While Ba'thist ideology stresses pan-Arabism, Husayn remains an Iraqi nationalist who is determined to develop his nation to its fullest potential. He advocates an "Iraq first" policy aimed at achieving unity and stability in his country and at developing economic independence and self-sufficiency. He has concentrated on improving Iraq's domestic situation-economically and politically-so that his country can become a leading power in the Persian Gulf region. Party ideologues, however, disagree with Husayn's pragmatism and his willingness to sacrifice party ideology for the sake of development and the protection of the regime.(C)

Domestically, Husayn has advocated ambitious economic and social policies whose objectives are rapid growth, full employment opportunities and an equitable distribution of income. To realize those objectives, Husayn, as chairman of the Planning Board and the Followup Committee on Oil Affairs and Implementation of Agreements, has instituted economic planning, the nationalization of industry, diversification in industrial development and agrarian reform.(U)

Because Husayn has concentrated power in his own hands, he has become, in effect, a lightning rod for dissatisfaction with development policies. In the past several years both party officials and the public have held him responsible for food shortages, inflation and breakdowns in the economy. To counter these attacks, during 1976-77 Husayn introduced an increased productivity campaign, the premise of which was that government policies were not responsible for the troubled economy; rather, it was the people themselves who were not working as hard as they should and thus were lowering production. It also stressed technical expertise over ideological purity.(S)

Husayn could face problems with dissidents from among the Kurds in the north and the Shi'a community in the south. In early 1979 he made several high-profile visits to enhance his public image among these groups.(C)

Early Life

Saddam Husayn was born in Tikrit in 1937. After completing secondary school in Baghdad he enrolled in a law school but did not complete his studies. (Through independent study he finally received his degree from the Baghdad College of Law in 1970.) While a law student he took part in the unsuccessful Ba'thist assassination attempt on Prime Minister 'Abd al-Karim Qasim in October 1959. Husayn fled the country, returned for the February 1963 Ba'thist coup, and fled again when the government fell in November. He returned in 1964 to participate in a plot to assassinate President 'Abd al-Salam Arif; he was arrested and imprisoned for the next two years. Husayn helped to plan the coup of July 1968, but the extent of his involvement is unknown.(S)

Tightening the Reins of Power

In November 1968 Husayn became assistant secretary general of the BPI Regional Command; by 1969 he had also become Vice Chairman of the RCC. Husayn moved steadily toward the center of power, ousting a series of actual or potential opponents and imposing his will on the party organization with considerable skill and drive. He established an effective intelligence network within the BPI that answers directly to him. Husayn is considered responsible for the waves. of purges, secret arrests and atrocities committed by the BPI against the opposition. He is believed to have organized the assassination of Gen. Hardan al-Tikriti, a longtime opponent in the government, in March. 1971.(S)

In June 1973 a plan by Nazim Kazzar, then director general of public security, to assassinate President Bakr failed but resulted in the wounding of then Minister of Interior Sa'dun Ghaydan and the death of Minister of Defense Hamid Shihab al-Tikriti. Little is known of the background or leaders of the coup attempt, but some believe it was engineered by Husayn in an attempt to consolidate his power.(S)

During 1977 Husayn profited from several organizational changes. In January the membership of the Regional Command was increased from 13 to 21; many of the new members are considered to be loyal Husayn supporters. A few days later, in a Cabinet change, more Husayn men were appointed to important posts. In September 1977 all members of the Regional Command were declared members of the RCC as well, giving Husayn a solid majority in both.(C)

Husayn the Man

Husayn has been characterized as open, direct, ambitious, merciless and practical. He is willing to admit a mistake and to change his policy. if a program is unsuccessful. A student of the weaknesses of previous regimes, he tries to avoid making the same mistakes. According to a former friend, he is an opportunist who would cooperate with anyone. who would help him attain his goals. He is a studious, self-educated man who is well informed on domestic and international issues. In conversation he gives an impression of quiet, determined concentration.(C)

Tall, well dressed, self-possessed and personable, Husayn has the look and gait of an athlete. In about 1974 he suffered a herniated spinal disc in his lower back. His resulting hospitalization generated rumors of various illnesses, but his condition was never serious. Nonetheless, he wears an orthopedic belt and always tries to sit in a firm chair with a straight back. Husayn speaks English reluctantly, but his comprehension is good. His full name is Saddam Husayn 'Abd al-Majid al-Tikriti.(S)

Husayn is married to the daughter of his uncle, Khayrallah Talfah, in whose household Husayn was raised after the death of his father. Husayn's wife, Sa'ida, a former teacher, is reputed to be a pleasant, quiet woman who avoids public functions and prefers to stay at home. with her family. The Husayns have five children.(C)

2 August 1979

 

SOURCE: DOCUMENTS FROM THE U.S. ESPIONAGE DEN (AMERICAN EMBASSY IN IRAN)


صدام حسین بی‌رحم و قدرت‌طلب است