20 اردیبهشت 1393

چرا میزان مطالعه در کشور کم است؟


چرا میزان مطالعه در کشور کم است؟

آیا گران بودن کتاب و پایین بودن توان مالی مردم دلیل کاهش میزان مطالعه کتاب است ؟ آیا دلیل این پدیده را باید در پایین بودن سرانه مطالعه در کشور جست و جو کرد ؟ آیا وابستگی به اینترنت و تامین نیازهای فکری از طریق آن است که سبب کاهش اقبال عمومی به خرید کتاب می شود ؟ و یا اینکه این سئوال پاسخ های دیگری دارد ؟

دیروز در بیست و هفتمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران با دو تن از صاحبنظران به گفت و گو نشستیم و پاسخ آنان را به این پرسش که چرا اکثر بازدیدکنندگان از نمایشگاه دست خالی باز می گردند جویا شدیم.

دکتر سید جمال الدین شمسایی استاد دانشگاه در جواب این سئوال می گوید:

اگر در منابع تاریخی خوانده باشید در ادوار قدیم ، سلاطین و حاکمان عادل همواره مشاورین خود را از میان نخبگان ، حکیمان و دانشمندان انتخاب می کردند ولی امروزه افراد هرقدر هم تحصیلکرده و دانشمند باشند تنها به شرط «رابطه» یا «پارتی بازی» است که می توانند به مدیریت جامعه وصل شوند.  یعنی کتاب و درس در درجه دوم قرار می گیرد. سابقاً برای بچه ها هنگام شب قصه می گفتند و کتاب می خواندند تا او خوابش ببرد. اکنون برای آنها هدفون یا سرگرمیهای الکترونیکی می خرند تا قبل از خواب با آنها سرگرم باشد . در آن زمان به بچه ها یاد داده بودند که اگر می خواهید در آینده دکتر یا مهندس شوید باید راه درس و کتاب و مدرسه را دنبال کنید الآن باور آنها این است که اگر دستی در بازار داد و ستد داشته باشند ، طلا خرید و فروش کنند و کنار دست فلان کارخانه دار باشند ، به مراتب بیشتر از یک دکتر می توانند بار خود را ببندند و با این باور ، باز کتاب و درس در درجه دوم قرار می گیرد. به آنها تفهیم شده که آنچه پولدار شدن آدمها را تضمین می کند فقط درس و کتاب و دانشگاه نیست بلکه جسارت در فعالیتهای کاذب ، بعضاً می تواند کارسازتر باشد. اتفاقاً جوان کنجکاو ، درستی این باور را در بعضی جلوه های دیگر زندگی می بیند. مثلا به راحتی به چشم خود می بیند که درآمد یک دبیرتحصیلکرده و مجرّب کمتر از درآمد یک کارگر یا بنّای ساختمانی است و یا درآمد یک پزشک فوق تخصص کمتر از درآمد یک شخص بساز و بفروش است . به این دلیل جوان امروز وقتی در برابر این پرسش قدیمی و اصیل قرار می گیرد که علم بهتر است یا ثروت تقریباً تردیدی نمی کند که بگوید : در شرایط فعلی ثروت .

 به نظر من برای افزایش تعداد مشتاقان کتابخوانی در کشور باید نظام آموزشی و پرورشی را در کشور دگرگون کرد و پدیده کتابخوانی را باید به یک فرهنگ در جامعه تبدیل نمود . تا زمانی که فرهنگ غالب بر جامعه از این نیاز فاصله دارد ، نباید انتظار داشت که از درون یک نمایشگاه کتاب ، یک جامعه کتابخوان بیرون بیاید

 دکتر محمدرضا شهراد فارغ التحصیل رشته علوم ارتباطات سئوال فوق را چنین پاسخ داده است :

 دلیل پایین بودن میزان مطالعه کتاب را باید در سه عامل متمایز جست و جو کرد . این سه عامل عبارتند از :

1-  در فضای انتشاراتی کشور گفتمان ها کاهش پیدا کرده است . این پدیده همراه با عامل ممیزی سبب ایجاد محدودیت در انتشار دیدگاههای آزاد و مختلف در عرصه کتاب نویسی می شود . باید عرصه نقد و میدان مخالفت و چند صدایی را آزاد گذاشت . افزایش نگاه های مختلف باعث پاسخگویی های علمی ، کاهش آراء غیر کارشناسانه وافزایش نشاط و پویایی در فضای کتاب و کتابخوانی خواهد شد .

2-  قشر تحصیلکرده کشور که کتابخوانی در آنها نهادینه شده پس از فارغ التحصیل شدن از درس و دانشگاه مجالی جز فکر کردن به معاش خود و خانواده اش را ندارد . از آنجا که در کشور فضای اقتصادی ثبات لازم را ندارد ، این قشر مجبور است مسائل اقتصادی را در اولویت قرار دهد . به عبارت دیگر نویسنده ما مشکل اقتصادی و مالی دارد . در نتیجه کتابی می نویسد که فروش کند . در چنین شرایطی به بازار کتاب و مشتری بیشتر بها می دهد تا غنای علمی کتاب . از طرفی ناشر برای اینکه از عهده مشکلات مالی خود برآید  به دنبال کتابی می گردد که کمتر هزینه برده و بیشتر سود داشته باشد . در نتیجه کتابی چنین نازل فاقد شاخص های علمی و فرهنگی خواهد بود و قشر فرهیخته را مجاب به خرید نمی کند . از طرفی خریدار کتاب در چنین فضایی یا باید قید قیمت بالا را بزند و هزینه ای گزاف برای کتاب مورد نظر خود بپردازند یا به خرید کتابی که از سطحی سخیف و نازل برخوردار است تن دهد . طبعا در فرض بحث که شرایط مالی خریدار دچار لغزش است قطعاً گزینه دوم را انتخاب خواهد کرد .

3– منابع جایگزین مثل اینترنت ، میزان نیاز به کتاب را کاهش می دهد . این در حالی است که هنوز به نسل جوان آموزش لازم داده نشده که اینترنت نمی تواند همه نیازهای فکری آنان را برآورده سازد . زیرا اولا بسیاری از کتب طبق قانون کپی رایت روی اینترنت قرار نمی گیرد و ثانیاً در اینترنت به دلیل آنکه نظارتی وجود ندارد مطالب درست و نادرست توام باهم به چشم می خورد و ناتوانی در تشخیص صحیح و ناصحیح بعضاً سبب انحراف کاربر می شود . در حالی که کتاب در داخل کشور از فیلترهای علمی می گذرد و از غنای تایید شده تری نسبت به اینترنت برخوردار است . بنابراین معلمان و اساتید باید به دانشجویان تفهیم کنند که اینترنت حتی اگر غنی باشد مرجع کامل و قابل تاییدی برای جوابگویی به همه انتظارات نیست و برای دریافت پاسخ جامع و کامل ، به کتاب نیز باید مراجعه کرد. نکته دیگر اینکه کتاب نفساً با آموزش و اطلاعاتی همراه است و غیر از آن کاربرد دیگری از آن انتظار نمی رود ، ولی رایانه فاقد چنین کارکردی است . علاوه بر این رایانه به عنوان ابزارهایی چون ارتباط و تبلیغات نیز کاربرد دارد که این امر به روحیه پرسشگری و پژوهشی یک دانشجو لطمه خواهد زد و وی را به عدم تحرک و فعالیت سوق خواهد داد .